روشهای تربیت سیاسی کارگزاران از منظر امیر المؤمنین علی (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
بررسی مفاهیم
روشهای تربیت سیاسی
1. توجه به رشد عقلانی
الف. تفکّر و تعقّل
ب. دعوت به دانش و همنشینی با عالمان
ج. مشورت
ه- . تجربهاندوزی و استفاده از تجربههای دیگران
2. روش الگویی
3. تشویق و تنبیه
انواع تشویق و تنبیه
رعایت حدّ و مرزها
4. شیوه نظارت
5. نشان دادن لغزشگاهها
6. بهرهگیری از تاریخ
7. روش پند و اندرز
در مقوله "بقاء و زوال دولت" در فلسفه سیاسی اسلام، چگونگی عملکرد کارگزاران نظام سیاسی یکی از مسایل مهم و درخور توجه است. بیگمان رفتار درست و سنجیده کارگزاران در استحکام پایههای حکومت و ماندگاری آن نقشی اساسی دارند و این کار جز با انتخاب افرادی لایق و شایسته و توجه به تربیت سیاسی مستمر آنان امکانپذیر نیست، چرا که ممکن است مقام و قدرت به تدریج سبب انحراف و یا تغییر ماهیت آنان گردد.
پیامبر اسلام(ص)وامام علی(ع)به این امر مهم توجه جدی داشتند و افرادی را تربیت کردند که جز به رضای خدا و خدمت به خلق خدا به چیز دیگری نمیاندیشیدند، افرادی چون: سلمان، عمار... مالک اشتر، محمد بنابیبکر و ... یاران و کارگزارانی که رهبانان شب و مجاهدان روز بودند. به عنوان نمونه: علی (ع) از مالک اشتر، در نامهای به مردم مصر، چنین یاد میکند:
"به درستی که او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن کُند میشود و نه از جهیدن و ضربه زدن باز میماند، اگر او به شما دستور دهد که به جنگ بروید، حرکت کنید واگر دستور به قیام داد، بدون تأخیر قیام کنید؛ چون او تنها از دستور من پیروی میکند.">
[1]
نامهها و دستورالعملهای حکومتی آن
|116|
حضرت به کارگزاران و مردمی که در قلمرو حکومتی ایشان میزیستند بیانگر اهتمام ایشانبه تربیت سیاسی کارگزاران و توده مردم است. در میان این نامهها، عهدنامه مالک اشتر، دارای اهمیت ویژهای است. زیرا در این نامه، افزون بر ارائه و آموزش شیوههای تربیت سیاسی کارگزاران به مالک اشتر، اصول و مبانی و اهداف نظام سیاسی اسلام را در همه ابعاد نشان میدهد.
تربیت سیاسی کارگزاران در گفتار و سیره امیرالمؤمنین علی (ع) به ویژه در نهجالبلاغه همانند دهها مسأله مهم زندگی دیگر، به شیوهای غیر از شیوههای دیگر حکومتهای جهان مطرح شده است. البته چنین نیست که امام علی (ع) فصلی در این باره گشوده باشد و با تربیت مقدماتی به نتیجه برسد چرا که تعلیم و تربیت در آن روزگار همانند امروز رشتهای علمی نبود تا آن بزرگوار از روشهای مشخصی سخن بگوید ولی ایشان به عنوان مربی و سیاستمداری نمونه از شیوههای گوناگون به روش خاص خود استفاده کرده است. روش و شیوه انسانی الهی که با منبع وحی متصل و مرتبط است. افزون بر این، مسأله تربیت سیاسیکارگزاران به صورت یک مسأله نظری، تجریدی و ذهنی مطرح نبوده است چرا که امام علی (ع) با این مسأله درگیر بوده و به عنوان یک حاکم سخن گفته و عمل کرده و به ابعاد گوناگون این مقوله پرداخته است.
ضرورت طرح و اهمیت این گونه بحثها برای ما که میخواهیم حکومتی دینی و علوی داشته باشیم بر کسی پوشیده نیست. از این روی، نظام اسلامی با الگوگیری از حکومت علوی باید زمینه و شرایط لازم را برای تربیت سیاسی کارگزاران خود فراهم نماید. توجه نداشتن بهاین مهم، ممکن است پیامدهای زیانباری را در پی داشته باشد. از جمله ممکن است کسانی اداره کشور را به دست گیرند که نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان چندان حساسیتی نداشته باشند، و از سوی دیگر در برابر تردیدآفرینیهای دشمنان، وسوسه شده و به ابزاری در دست آنان بدل گردند و یا توان و کارآمدی لازم را برای مدیریت نداشته باشند و در نتیجه نظام اسلامی به ناکارآمدی متهم گردد.
در این مقاله تلاش خواهیم کرد مهمترین شیوههایی که امام علی (ع) برای تربیت سیاسیکارگزاران خود به کار گرفته است استخراج و تبیین کنیم. اما پیش از پرداختن به این کار، با تحلیل مفهومشناسانه عناصر اصلی بحث، یعنی "شیوه"، "تربیت"، "سیاست"، "روشهای تربیت سیاسی" و "رابطه بین تربیت سیاسی با تربیت دینی و اخلاقی"، زمینه پرداختن به اصل مسأله را فراهم آوریم.
|117|
بررسی مفاهیم
1. مفهوم روش: روش راه رسیدن به هدف است و روش تربیتی راه رسیدن به هدف تربیتی است.
[2] روش تربیتی را میتوان به دو گونه: ساده و مرکب بیان کرد. روش تربیتی ساده در قالب "مفهوم" و روش تربیتی مرکب در قالب "گزاره انشایی" بیان میشود. گاه خوب و بدها تبیین و معرفی میشود و گاه به خوب و بدها دستور داده میشود. علی (ع) از هر دو روش در تربیت سیاسی کارگزاران و توده مردم استفاده کرده است.
هدف تربیت سیاسی کارگزاران چیست؟ پاسخ به این پرسش بر اساس مکتبهای گوناگون متفاوت است. هر مکتب سیاسی بر اساس اصول و مبانی نظری خود هدفهای ویژهای را دنبال میکند. در اسلام هدف از تشکیل حکومت دینی، اجرای شریعت و برآوردن نیازهای مادی و معنوی جامعه است. از این روی، تربیت سیاسی هم باید در این راستا صورت گیرد.
2. مفهوم تربیت: واژه تربیت در لغت به معنای پرورانیدن و یا پرورش دادن و بار آوردن آمده است.
[3] اما در اصطلاح، تعریفهای زیادی از آن ارائه شده است. این تعریفها در عین تعدد، در این جهت توافق دارند که تربیت مجموعه تدابیر و روشهایی است که برای به فعلیت در آوردن ابعاد گوناگون انسان به کار گرفته میشود.
با توجه به تعریف یاد شده، مربی باید ابعاد گوناگون انسان را بشناسد تا بتواند جریان تربیت را بر اساس سرشت و فطرت او انجام دهد. افزون بر این، شکوفا کردن ابعاد انسان نمیتواند دفعی باشد بلکه باید به تدریج صورت پذیرد.
3. مفهوم سیاست: واژه سیاست در لغت به معنای "اصلاح امور خلق"، اداره کردن و حکم راندن بر رعیت، یا "ریاست نمودن" و "ادب و مجازات کردن"، "ضبط ساختن مردم از فسق بهترسانیدن و زدن"، "اجرای حکم به عدالت" و ... به کار رفته است.
[4] و در اصطلاح، بر اساس اختلاف دید صاحب نظران سیاسی تعریفهای گوناگونی از آن ارائه شده است. سیاست از دیدگاه اسلام، تدبیر و ساماندهی امور مادی و معنوی جامعه است؛ البته به گونهای که رشد و تعالی برای همگان ممکن باشد.
[5]
از روایاتی که واژه سیاست در آنها به کار رفته
[6] استفاده میشود که سیاست از نگاه اسلامبر دو گونه است: پسندیده و ناپسند. آن سیاستی که در راه اجرای عدالت، ادای حقوق مردم و
|118|
رعایت ارزشهای الهی، به کار رود پسندیده است و آن سیاستی که در راه ستم به مردم و هر گونه باطل و مفاسد به کار رود منفی و ناپسند خواهد بود. به دیگر سخن، اگر سیاست ابزاری برای تأمین نیازهای مادی و معنوی مردم باشد مثبت و پسندیده است و اگر ابزاری برای اهداف شیطانی قرار گیرد ناپسند است.
4. مفهوم تربیت سیاسی: با توجه به آنچه در مفهوم "تربیت" و "سیاست" آوردیم میتوان گفت: تربیت سیاسی یعنی شکوفاسازی استعدادهای مدیریتی و سیاسی فرد همراه با پرورش ارزشهای دینی اوست.
به دیگر سخن، تربیت سیاسی یعنی پرورش انسانهایی آگاه، شایسته و متعهد. انسانهایی که خود را در برابر خدا و خلق خدا، مسؤول بدانند و در اداره و ساماندهی منطقه مأموریت خود و دیگر عرصههای سیاسی، درونی (همانند روابط با مردم و رعایت حقوق آنان) و بیرونی (مسایل جهانی و بینالمللی...) به وظایف و مسؤولیتهای خود عمل کنند.
5. کارگزاران: کارگزاران ترجمه "عمّال" (جمع عامل) است. در معنای لغت عامل گفتهاند:
"عامل کسی است که امور شخص را در مال، ملک و کارهای او بر عهده گیرد و متولی آن باشد، از همین جاست که به مسؤول دریافت زکات عامل گفتهاند.">
[7]
واژه کارگزار در اینجا به معنای مأموری است که از سوی حاکم مسؤولیتی را در امور اجتماعی و سیاسی، اقتصادی و نظامی عهدهدار میشود. بنابراین مقصود از کارگزاران در اینجا استانداران، فرمانداران و کسانیاند که به گردآوردن زکات و خراج میپردازند. همچنین دیگر افرادی که از سوی حاکم تعیین میشوند و نمایندگان آنها جزو کارگزاران به شمار میآیند.
6. تربیت دینی و تربیت سیاسی: آیا بین تربیت دینی و تربیت سیاسی و اجتماعی و یا بینتربیت دینی و تربیت اخلاقی رابطه وجود دارد؟ و یا بین آنها هیچ رابطه وجود ندارد؟ به دیگر سخن، آیا تربیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جزو قلمرو تربیت دینی کاری به تربیت سیاسی و اخلاقی ندارد؟
پاسخ پرسش یاد شده بستگی دارد به اینکه ما دین را چه بدانیم. اگر دین را "امری مقدس و صرفاً معنوی و فردی و یا یک تجربه دینی" بدانیم چنان که غربیها و برخی از روشنفکران داخلی چنین پنداشتهاند، بین آنها هیچ پیوندی وجود ندارد. تربیت دینی شامل تربیت سیاسی و اجتماعی یا تربیت اخلاقی نمیشود. اما اگر دین را "مجموعهای از عقاید،
|119|
ارزشهای اخلاقی و احکام عملی" بدانیم همان گونه که متفکران اسلامی معنا کردهاند،تربیتدینی قلمرو گستردهای پیدا میکند و تربیت سیاسی و اجتماعی و تربیت اخلاقی را نیز در بر میگیرد و کسی که به تربیت دینی اقدام کند در واقع به تربیت سیاسی و اخلاقی نیز اقدام کرده است.
7. تفاوت تربیت سیاسی کارگزاران با اخلاق کارگزاران: در اخلاق کارگزاران نگاه نخستین و بالذات به فضیلت و رذیلت و خودسازی است و بحثها بر محور "خویشتنسازی و چگونگی کسب فضیلتها و کنار گذاشتن رذیلتها دور میزند. اما در تربیت در باره "دگرسازی" و اثرگذاری بر اخلاق و رفتار کارگزاران دور میزند. این دو عرصه هر چند در بخش عمدهای از اصول و اهداف ِکلی، به یکدیگر نزدیک میشوند ولی در بخش دیگری از اصول و روشها و نیز نوع نگاه و زاویه دید و حیثیت بحث از یکدیگر فاصله میگیرند. غفلتاز این امر مایه ابهامها و تاریکیهای فراوانی بویژه در تفاوتهای اخلاق و مباحثتربیت دینی شده است. جداسازی آنها میتواند پرتوی روشنتر بر عرصه تحقیق در مسایل اسلامی بیفکند.
روشهای تربیت سیاسی
تربیت سیاسی همانند دیگر انواع و گونههای تربیت دارای روشهایی است که باید آنها را شناخت و به کار بست. هرچند در روزگار امام علی (ع) تعلیم و تربیت همانند امروز رشتهایعلمی نبود تا از شیوههای مشخص، در آن زمان سخن گفته شود. ولی از دقت و تأمل در گفتار و سیره آن بزرگوار در دوره حکومت پنجسالهاش میتوان روشهای بسیاری را استخراج و در تربیت سیاسی کارگزاران از آن بهره گرفت. در این مقال، به مهمترین و اساسیترین این روشها خواهیم پرداخت:
1. توجه به رشد عقلانی
در تربیت سیاسی با توجه به موقعیت افراد و مسایل گوناگون از روشهای مختلف تربیتی استفاده میشود. از روشهایی که امام علی (ع) برای تربیت کارگزاران و عموم مردم از آن بهره میگرفت، شیوه عقلانی است. مقصود از روش عقلانی، مجموعه تدبیرها و راههایی هستند که به گونهای سازمان یافته رشد و پرورش عقل را در دو بند نظری و عملی فراهم میآورند.
شخصیت انسان از ابعاد گوناگون جسمی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و عقلانی تشکیل
|120|
میشود. از نگاه فیلسوفان تربیتی آنچه در زمینه تربیت بیشتر از همه چیز باید مورد توجه قرار گیرد بُعد عقلانی انسان است چرا که این بُعد بیانگر امتیاز انسان از دیگر حیوانات و به دیگر سخن انسانیت انسان بستگی به پرورش قدرت عقلانی او دارد. از سوی دیگر بُعد عقلانی انسان هر چند از دیگر ابعاد تأثیر میپذیرد ولی در پرورش آنها نقشی اساسی دارد. افزون بر همه اینها کار تربیت، خود یک تلاش عقلانی است. بررسی ماهیت انسان، تشخیص نیازهای مادی و معنوی او تهیه برنامههای آموزشی، گزینش روشهای اساسی و ارزیابی پیشرفت افراد از جهت تربیتی همه جنبه عقلانی دارند.
[8] قرآن کریم، پایه و اساس نظام تربیتی اسلام را بر حکمت و عقلانیت استوار میداند.
[9]
در حکومت و مدیریت و رفتار سیاسی نیز، عقلانیت نقش محوری دارد. سیره امام علی (ع) در همه ابعاد حکومت چه پذیرش خلافت
[10] و چه پس از آن در برخورد با مردم و جریانهای گوناگون و کارگزاران بر عقلانیت استوار بود. در گفتار امام علی (ع) سخن راجع به عقل، عاقل و دعوت به تفکّر و تعقّل فراوان است.
[11] هدف در اینجا نقل این نمونهها و تحلیل آنها که در جای خود بسیار لازم است، نیست. در اینجا تنها به نمونههایی اشاره میکنیم که علی (ع) از این شیوه برای تربیت کارگزاران خود سود جسته است.
الف. تفکّر و تعقّل
دعوت به تفکر و تعقل یکی از شیوههای تربیت عقلانی است. علی (ع) از این شیوه نیز در تربیت سیاسی کارگزاران بهره گرفته است. سخنان امام علی (ع) در این باره بر دو گونه است. در پارهای از آنها به گونهای عامّ، همه مردم از جمله کارگزاران به تفکر و تعقل دعوت و پیامدهای آن نیز بیان شده است:
تفکر و احتیاط، انسان را از لغزشها نگه میدارد.
[12]
هر کس فکرش طولانیتر باشد بصیرت او نیکوتر است.
[13]
پارهای از سخنان خاص کارگزاران است. در اینجا نیز تنها به یکی از نامههای آن بزرگوار به یکی از کارگزارانش به نام عبداللَّه قیس مشهور به ابوموسی اشعری بسنده میکنیم:
ابوموسی اشعری پیش از حکومت امام علی (ع) والی و کارگزار کوفه بوده است. پس از بیعت مردم با علی (ع) او نیز از مردم برای آن حضرت بیعت گرفت و همچنان به عنوان کارگزار کوفه باقی ماند. وقتی جنگ جمل در گرفت او چون انسانی جاهطلب و عافیتخواه
|121|
بود میخواست در گوشهای بنشیند و از منافع حکومت استفاده کند و از صدمات آن برکنار باشد، از این روی، در برابر دعوت علی (ع) به شرکت در جنگ جمل نه تنها پاسخ مثبت نداد که به مردم گفت: این جنگ فتنه است، و هر دو طرف جنگ مسلمانند و شرکت در آن جایز نیست! علی (ع) در نامهای پس از اشاره به برخورد نادرست ابوموسی مینویسد:
"فاذا قدم علیک رسولی فارفع ذیلک و اشدد مئزرک و اخرج من حجرک و اندب من معک فانحققت فانفذ و ان تفشلت فابعد ... فاعقل عقلک، و املک امرک و خذ نصیبک و حظّک ...؛
[14]
وقتی که فرستاده من بر تو وارد شد دامن به کمر زن و کمربندت را محکم ببند، و از خانهات بیرون آی، و از کسانی که با تو هستند دعوت نما، اگر حق را یافتی و تصمیم خود را گرفتی آنها را به سوی ما بفرست و اگر سستی را پیشه کردی از مقام خود دور شو ...">
سپس آن حضرت پس از اشاره به آثار زیانبار کنارهگیری از حق از او میخواهد که با تفکر و در کمال آزادی راه درست را از نادرست تشخیص دهد و هر کدام را میخواهد انتخاب کند. لذا پس از آن میفرماید:
"عقلت را جمع کن و اندیشهات را به کار گیر و مالک کار خویش باش و بهره و نصیبت را دریاب...">
سپس آن بزرگوار اشاره میکند که اگر این کار را نمیپسندی از حکومت کنارهگیری کن.
ب. دعوت به دانش و همنشینی با عالمان
یکی از راههای پرورش عقل، فراگیری دانشهای گوناگون است:
"العقل غریزة تزید بالعلم و التجّارب؛
[15]
عقل غریزهای است که به وسیله علم و تجربه رشد پیدا میکند.">
علم و دانش مقدمه عمل است و انسان برای تشخیص درست از نادرست و انجام کارهایپسندیده به آن نیاز دارد. از باب نمونه علی (ع) به یکی از کارگزاران خود به نام کمیلمیفرماید:
"یا کمیل لا تأخذ الّا عنّا تکن منّا؛
ای کمیل، سرمایه علمی و عملی خود را جز از ما مگیر تا از ما باشی.">
"یا کمیل، ما من حرکة ا ِلّا و انت محتاج فیه الی معرفة؛
[16]
ای کمیل، هیچ حرکتی نیست مگر اینکه تو در آن نیاز به شناخت داری.">
از فراز یاد شده برمیآید که کارگزاران حکومتی در همه کارهای خود چه حکومتی و چه غیر حکومتی نیاز به شناخت و آگاهی دارند. تحقق اهداف حکومت دینی، اجرای شریعت،
|122|
برخورد با دشمنان... همه و همه نیاز به دانش و آگاهیهای گوناگون دارد. و در بسیاری از موارد از عهده یک نفر برنمیآید و شاید به همین جهت باشد که یکی از سفارشهای علی (ع) به کارگزاران همنشینی و گفت و گوی با عالمان و نخبگان است:
"با دانشمندان و حکیمان فراوان گفت و گو کن. چرا که گفت و گوی با آنان سبب آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانون است.">
[17]
مقصود امام (ع) از فرازهای یاد شده تنها همنشینی و گفت و گوی صرف نیست، بلکه بهرهگیری از آنان در مدیریت و تحقق اهداف حکومت دینی است. و از این روی، گفت و گوی با آنها سبب آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانون دانسته شده است.
ج. مشورت
یکی از راههای رشد عقلانی بهرهگیری از مشورت است. مشورت یعنی یاری جستن از عقل و درایت و تجربه دیگران. در آیات و روایات به آن سفارش شده است.
[18] بیگمان رهبران جامعه، بیش از هر کس به دلیل مسؤولیتهای گسترده خود نیاز به مشورت دارند. در گفتار و سیره امام علی (ع) مشورت حضوری جدی دارد. آن بزرگوار، در انتخاب کارگزاران و دیگر مسایل سیاسی به رایزنی میپرداخت. و گاه به صراحت از آنان طلب مشورت میکرد.
[19] برای تربیت سیاسی کارگزاران نیز به این شیوه فراخوانده است. از باب نمونه در عهدنامه مالک اشتر، بحث مشروحی در باره بایستهها و نبایستههای رایزنی دارد.
[20] از نگاه علی (ع) چون مشاوران حاکم و کارگزاران، نقشی مؤثر و گاه تعیینکننده در چگونگی اداره کشور و تحقق اهداف مادی و معنوی حکومت دارند بنابراین باید در گزینش آنان ملاکها و معیارهای گوناگون، رعایت شود. مسامحه و اهمالکاری
|123|
کارگزاران در این ملاکها پیامدهای زیانباری برای کشور و حکومت در پی دارد. پارهای از ملاکهای گزینش مشاوران دارای جنبههای فنی و تخصصی است که رعایت آن چندان نیاز به سفارش ندارد چرا که روشن است که مثلاً مشاور نظامی باید تجربه و آگاهیهای کافی در مسایل جنگ و دفاع و امور نظامی داشته باشد و مشاور اقتصادی دارای تجربه و تخصص در این رشته باشد. آنچه یادآوری آن بسیار ضروری است معیارهای اخلاقی است که ممکن است نادیده گرفته شده و قربانی تجربه و تخصص گردد. از این روی، امام علی (ع) از کارگزاران خود میخواهد که به این معیارها توجه کافی داشته باشند و مشاوران خود را از کسانی گزینش نمایند که دارای شهامت، سخاوت و مناعت طبع باشند. زیرا رأی و نظری که از موضع ترس، بخل و طمع صادر شود هیچ ارزشی ندارد و مشاورانی که چنین خصلتهایی داشته باشند نه تنها کمکی به کارگزار نمیکنند بلکه دست و پای او را میبندند، توکل را از او میگیرند و از قدرت برخورد او میکاهند. از باب نمونه علی (ع) به مالک اشتر چنین دستور میدهد:
"و لا تدخلنّ فی مشورتک بخیلاً یعدل بک عن الفضل، و یعدک الفقر و لا جباناً یضعفک عن الامور، و لا حریصاً یزیّن لک الشرهبالجور؛
[21]
به هیچ روی در مشورت خویش از هیچ بخیلی مشورت مخواه، چرا که بخیل تو را از فضل منصرف کرده و همواره تو را به فقر و تنگدستی تهدید میکند. و همچنین هیچ ترسو و بزدلی را که از برخورد با جریانات ناتوانت مینماید، و نه هیچ حریصی را که برای تو افزونطلبی به ستم را، با همه زشتی آن، آرایش میدهد.">
امام علی (ع) در تحلیل این سخن که با افراد سهگانه فوق مشورت نشود اشارهای به ریشه مشترک آن سه خصلت دارد با این بیان که: ترس، بخل و حرص از بدبینی به خدا نشأت میگیرند. یعنی کسی که بخیل است در حقیقت بینش نادرستی در مورد مائده گسترده الهی دارد و کسی که گرفتار حرص است خزائن پایانناپذیر حق را
|124|
محدود و همه چیز را برای خود میخواهد. و کسی که ترسو و بزدل است حمایتها و مددهای غیبی حق را قبول ندارد. بدین ترتیب اگر در کسی هر یک از این سه خصلت بود دلیل وجود ریشه آن یعنی بدبینی به خداست و اگر بدبینی به خدا وجود داشته باشد دو خصلت دیگر و گاه خصلتهای منفی دیگر نیز هست:
"فانّ البخل و الجُبن و الحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظّن باللَّه؛
[22]
پس، همانا بخل، ترس و حرص غریزههای پراکنده و گوناگونی هستند که ریشه مشترکشان بدبینی به خداست.">
از فرازهای یاد شده میتوان به یک نکته دقیق و ظریف دیگری نیز دست یافت و آن رابطه جهانبینی و اخلاق است. ریشه همه ضعفهای اخلاقی در ضعف جهانبینی و راه علاج و اصلاح اخلاق نیز، در مرتبه نخست تصحیح جهانبینی است.
نکته درخور یادآوری این است که آنچه در این شیوه از نگاه علی (ع) اهمیت دارد، تقابل و بررسی آراء از ابعاد گوناگون و گزینش بهترین آنهاست:
"هر کس خودرأی شد به هلاکت رسید و هر که با دیگران مشورت کرد، در عقلهای آنان شریکشد.">
[23]
در جای دیگر آن حضرت میفرماید:
"رأیها را، برخی بر برخی دیگر عرضه کنید که رأی درست این گونه پدید میآید. رأی و نظر چون شیری که برای بیرون آوردن کره آن در میان مشک میریزند و زنند بزنید، تا به وسیله تقابل آرا و برخورد اندیشهها به نظر درست برسید.">
[24]
فرازهای یاد شده، زیباترین سخنان در باره مشورت و بهرهگیری از عقل جمعی و مشترک است. تأکید و توصیه امام علی (ع) به کارگزاران به بهرهگیری از این شیوه بدین علت است که کارگزاران نمیتوانند به تنهایی همه مسایل را بفهمند. و در عمل گرفتار خطاهای فراوانی خواهند شد. بهرهگیری از این شیوه رویکردی است که میتواند چنین ضعفی را جبران و میزان خطاها را در عمل به حداقل برساند.
امروزه اگر کارگزاران حکومتی ما در ردههای گوناگون از این شیوه استفاده کنند شاید بسیاری از سخنان و حرکتهای ناهنجاری را که پیامدهای زیانباری برای دین و دولت دارد، نگویند و انجام ندهند.
|125|
ه- . تجربهاندوزی و استفاده از تجربههای دیگران
تجربه، در لغت از ریشه "جرب" و به معنای آزمودن است.
[25] در دانش منطق "تجربیات" یکی از اقسام ششگانه قضایای یقینی: "اولیات، مشاهدات، تجربیات، حدسیات، متواترات، فطریات" است. و آن قضایایی است که عقل به وسیله تکرار مشاهدات، به آن دست مییابد. در تکرار مشاهدات، حکمی در نفس رسوخ میکند که هیچ شکی در آن ندارد.
[26] امام علی (ع) در روایات بسیاری تجربه را یکی از روشهای تربیت عقل معرفی کرده است.
[27]
از سخنان آن بزرگوار استفاده میشود که دو عامل علم و تجربه، در تربیت عقل نظری نقش زیادی دارند:
"عقل استعداد طبیعی است که با علم و تجربه افزایش پیدا میکند.">
[28]
"تجربهها تمام نشدنی و عاقل از سوی آنها در زیادت است.">
[29]
روایات یاد شده و امثال آن بیانگر پیوندی مستحکم میان تجربهاندوزی و رشد عقل است. با هر تجربهای عقل طبیعی به رشدی تازه دست یافته و از دانش و بینشی تازه برخوردار میگردد چرا که فرموده علی (ع):
"التجربة علم مستانف؛
[30]
علم جدید به وسیله تجربهها به دست میآید.">
افزون بر این، امیرالمؤمنین علی (ع) بهرهگیری از تجربههای دیگران را امری لازم و عامل موفقیت و انتخاب درست دانسته است. سخنان آن بزرگوار در این باره نیز بسیار است؛ تنها به یک نمونه بسنده میکنیم:
"پسرم، بیش از آنکه دلت سفت و عقلت مشغول شود به ادب کردن تو پرداختم، تا مجّدانه به کار برخیزی و از تجربههایی که دیگران زحمت آن را کشیدهاند بهرهمند گردی و خود از رنج جستجو بیاسایی و از پرداختن به تجربه مجدد معاف شوی؛ و از این راه حاصل آنچه ما آزمودیم در اختیار تو قرار میگیرد.">
[31]
تفکر، دانشآموزی، رایزنی و... در تربیت سیاسی کارگزاران بسیار مهم و مربوط به بُعد نظری عقل است اما بُعد بسیار مهم و ارزشمند دیگر در تربیت سیاسی توجه به عقل عملی یا همان اخلاق است. گرایش به نیکیها، ارزشها و خوبیها و دوری از رذیلتهاست. هرچند شماری از متخصصات تعلیم و تربیت پنداشتهاند که پرورش نیروی عقلانی در تربیت کافی است و این شیوه تربیت اخلاقی را نیز تضمین میکند ولی با توجه به نقش نیروی عقلانی در پرورش اخلاقی میتوان گفت که پرورش این نیرو برای پرورش اخلاقی کافی نیست. چرا
|126|
که تسلط پارهای از تمایلات شخصی انسان را در موارد گوناگون از فعالیت باز میدارد. گاهی نفوذ این تمایلات به اندازهای است که بهترین افراد تربیت شده را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. به طور کلی نیروی عقلانی با همه اهمیت آن به خاطر محدودیتهای آن نمیتواند درهمه شؤون زندگی راهنمای انسان باشد و حرکت او را در حفظ ارزشهای انسانی تضمین نماید. بنابراین، تربیت اخلاقی نیز اهمیت ویژهای دارد. در این زمینه در همین مقاله توضیح بیشتری خواهیم داشت.
2. روش الگویی
یکی از روشهای تربیتی امام علی (ع) ارائه الگوی عملی است. ارائه الگو به کارگزاران از ابعاد گوناگون در تربیت آنان مؤثر است. کارگزاران با شناخت ویژگیهای الگو و یا مشاهده رفتار الگو از آن پیروی میکنند. در جهانبینی اسلامی، پشتوانه باور به رسالت پیامبر گرامی اسلام (ص) و امامت پیشوایان معصوم اصل الگومداری است. خداوند در دروههای گوناگون پیامبران را فرستاده تا مردم بویژه مسؤولان حکومتی از رفتار آنان پیروی کرده و آنان را در ابعاد گوناگون زندگی الگوی خود قرار دهند. به همین دلیل بسیاری از پیامبران در قرآن به عنوان امام و اسوه معرفی شدهاند.
[32] از باب نمونه قرآن در باره اسوه بودن پیامبر اسلام چنین میفرماید:
"لقد کان لکم فی رسول اللَّه اسوة حسنة ...؛
[33]
برای شما رسول خدا الگوی نیکو و پسندیدهای است.">
در روایات نیز از امامان معصوم (ع) به عنوان الگو
[34] و "میزان">
[35] و یا "میزان العدل">
[36] یاد شده است. پیامبر و امام، الگو و میزان است. یعنی روش زندگی او در زوایای گوناگون فردی و اجتماعی درخور پیروی است. الگو بودن آن بزرگواران ویژه زمان و مکان خاصی نیست. برای همه انسانها تا روز قیامت درخور پیروی است. در سیره علوی، بحث از الگو و تأکید بر روش الگویی با مطرح ساختن روش زندگی پیامبر اسلام (ص) به عنوان برجستهترین الگوی تربیتی آغاز میشود:
"و لقد کان فی رسول اللَّه (ص) کاف لک فی الاسوة ... فتأسّ بنبیّک الاطیب الاطهر (ص) فان فیه اسوةٌ لمن تأسی و عزاءً لمن تعزی و احبّ العباد الی اللَّه المتأسی بنبیّه و المقتص لاثره ...؛
[37]
برای تو کافی است که رسول خدا (ص) را الگو و اسوه خود قرار دهی ... پس به پیامبر خود که پاک و پاکیزه است الگو بگیر، چرا که او خوب الگویی است برای الگوخواهان، و نسبت شایسته و نیکویی است برای کسی که بخواهد به او نسبت داشته باشد. محبوبترین بندگان در نزد خداوند بندهای است که از پیامبرش پیروی کند و جای بر جایگاه قدم او نهد.">
|127|
امام علی (ع) در فرازهای یاد شده پس از روشن کردن جایگاه اسوهگیری از سیره نبوی، عموم مردم چه کارگزاران و چه غیر آنان را به پیروی رفتاری از آن حضرت تشویق و پیشگامان این راه را از محبوبترین بندگان خدا میداند. آن بزرگوار در ادامه همین خطبهبهرهمندی از چنین الگویی را از منّتها و نعمتهای بزرگ خدا بر بندگانش میداند که با پیش روی داشتن آن در همه ابعاد زندگی بیهیچ دغدغه و لغزشی میتوان آن را پی گرفت و در مسیر هدایت گام زد.
امام علی (ع) در برشماری عوامل مؤثر بر شخصیت خود نیز، سیره نبوی را کلیدیترین الگوی جهتدهنده خود دانسته و یادآور میشود که در زندگی همواره با پیامبر (ص) همگام و همراه بوده و همچون سایهای آن حضرت را دنبال میکرده است و ایشان نیز، هر روز نکتهای از اخلاق نیک را برایشان آشکار میساخته است.
[38] و به اندازه یک لحظه با او مخالفت نکرده است.
[39] امام علی (ع) در برخی از نامهها و خطبهها به صراحت از الگو بودن خود نیز برای کارگزاران سخن گفته است و خویشتن را پیشوایی که باید در همه زندگی از جمله رفتار سیاسی الگو قرار گیرد معرفی میکند. از باب نمونه:
وقتی که خبر میرسد یکی از کارگزاران او به نام عثمان بنحنیف به یک مهمانی مجللرفته و با شکمخواران همسفره شده ضمن هشدار و پند و اندرز به اینکه باورنمیکردمکه بر سر سفره جمعیتی بنشینی که مستمندشان محروم و توانگرشان حضور داشته باشند مینویسد:
"آگاه باش که هر مأموم و پیروی، امام و پیشوایی دارد که به ناچار باید به او اقتدار کند و از نور دانش او بهره جوید. آگاه باشید که امام شما از دنیاتان به همین دو جامه کهنه و فرسوده، و دو قرص نان بسنده کرده است. آگاه باش، شما نمیتوانید چنین باشید. اما مرا با پرهیزگاری و تلاش و کوشش و عفت و پایداری یاری دهید به خدا سوگند که از دنیای شما طلا و نقرهای نیندوختهام و از زمین آن یک وجب ذخیره نکردهام ...">
[40]
آنگاه امام (ع) فصلی در باره بیارج بودن دنیا و زهد و پارسایی خویش آورده و سپس چنین مینویسد:
"اگر میخواستم که از عسل مصفا و مغز گندم و لباس پرنیان بهره گیرم، برای من میسر بود. اما هیهات که هوای نفس بر من چیره شود و حرص و آز به گزینش غذاها وادارم کند، و شاید که در حجاز و یمامه کسی باشد که به یک قرص نان محتاج است و روی سیری را ندیده؟ یا سیر بخوابم در حالی که اطراف من شکمهای گرسنه و جگرهای تشنه باشند. آیا میتوانم
|128|
به این قانع باشم که بگویند: این است امیر مؤمنان، حال آنکه در ناملایمات روزگار شریک آنان نباشم، یا در تنگنای معیشت با آنان برابری نکنم؟!">
[41]
آن بزرگوار در چندین جای دیگر،
[42] بر نقش الگوی زندگی و سیره اهل بیت و از جمله خود او به عنوان یکی از اهل بیت تأکید کرده و یادآور میشوند که:
"به اهل بیت پیامبر (ص) بنگرید؛ از آن سو که آنان گام برمیدارند بروید؛ پای در جای آنان بگذارید که هرگز آنان شما را از هدایت بیرون نمیبرند و به پستی و هلاکت نمیافکنند. اگر سکوت کردند سکوت کنید و اگر قیام کردند همراهشان قیام کنید. از آنان پیشی نگیرید که گمراه میشوید و از آنان عقب نمانید که تباه میگردید.">
[43]
در خطبه دیگر با دعوت به الگوبرداری از اهل بیت (ع) و با برشماری برخی از ویژگیهای شخصیتی خود، راه هر گونه توجیه و بهانهجویی را بر همگان میبندد و آنان را به الگوبرداری گفتار و رفتار خود فرا میخواند.
[44]
از این نمونهها در سخنان علی (ع) بسیار است و نشان میدهد که آن بزرگوار در تربیتمردم بویژه کارگزاران از این شیوه بهره میگرفته است. یاران و کارگزاران آن حضرتنیز، از این سیره پیروی کرده و به آن حضرت اقتدا میکردند. و این امر سبب شد کهبیشتر اصحاب و کارگزاران با پیروی از این شیوه به مراتب بالایی از شایستگی و توانایی دست یابند.
امام علی (ع) با گذر از الگو بودن زندگی پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) و خودش به نقش ویژه دیگر الگوها در عرصههای گوناگون بویژه در عرصههای سیاسی و اجتماعی، از حاکمان و کارگزاران میخواهد که الگوی درستی برای دیگران باشند:
"الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم؛
[45]
مردم به حاکمان و کارگزاران خود شبیهترند تا به پدرانشان.">
تأثر مردم از کارگزاران ریشه در الگوگیری و.
|129|
همانندسازی دارد. هرچند امام (ع) در گفتار بالا در صدد توصیف واقعیت و تأثر جامعه از حال و هوا و رفتار سیاسیاند نه تأیید آن در همه موارد. اما پیام ضمنی این کلام، تأکید بر نقش الگویی حاکمانو کارگزاران در زندگی انسانهاست. از این روی امام(ع) برای الگوهای غیر معصوم هشدارها و ویژگیهایی را لازم شمرده است.
[46]
3. تشویق و تنبیه
یکی از شیوههای مهم و اساسی در تربیت، تشویق و تنبیه است. انسان به گونهای طبیعی از تشویق لذت برده و از تنبیه رویگردان است. ساختار روانی و عاطفی انسان به گونهای است که اگر تشویق شود به کارهای نیک علاقه بیشتری پیدا کرده و انگیزهاش برای فعالیت بیشتر میگردد. تنبیه، نیز عاملی است برای جلوگیری از کارهای ناپسند و یا انجام کارهایزشت.
بیگمان، هر دو در تربیت انسان نقش مؤثر دارند. به کارگیری این شیوه در همه مراحل زندگی مفید و سازنده است، ولی در دوران اقتدار انسان توجه به آن اهمیت بیشتری دارد. امروزه کارشناسان تربیتی بر استفاده از این شیوه در تربیت افراد تأکیدفراوان دارند.
[47] قرآننیز در آیات بسیاری بر این شیوه صحه گذاشته است.
[48] البته انسانهایی چون امیرالمؤمنین علی (ع) که از لحاظ تربیتی در سطحی بسیار عالی قرار دارند کارهای پسندیده را به خاطر پاداش و تشویق و کارهای ناپسند را به خاطر کیفر و عقوبت انجام نمیدهند و ترک نمیکنند: "الهی ما عبدتک خوفاً من عقابک و لا رغبةً فی ثوابک و لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک.">
[49]
البته این استثناء است. در عموم انسانها بویژه در باره کارگزاران به کارگیری این شیوه ضروری است. حاکم اسلامی
|130|
نسبت به اعمال همکاران و معاونان و کارگزاران خود نمیتواند بیتفاوت باشد و باید از عملکرد افراد صالح و خدوم قدردانی و به افراد غیر صالح و منحرف هشدار دهد و در برابر هر یک موضع مناسب بگیرد.
گفتار و رفتار امام علی (ع) در تربیت و هدایت همگان بویژه کارگزاران نه تنها بیانگربهکارگیری شیوه تشویق و تنبیه است که آن بزرگوار با توجه به ضرورت این شیوه چنین میفرماید:
"و لا یکوننّ المحسن و المسییء عندک بمنزلة سواء فانَ فی ذلک تزهیداً لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریباً لاهل الاسائة علی الاسائة و الزم کلاً منهم ما الزم نفسه؛
[50]
مبادا که نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان باشند. چرا که برابر بودن آنان سبب دلسردی نیکوکاران از کار نیک و تشویق و تجری بدکاران به کار ناشایست شود. با هر یک با نوع تعهدی که خود را بدان ملزم ساخته، برخورد کنی.">
در فرازی دیگر از همان نامه آمده است که:
"همواره از آنان ستایش کن و کار ارزشمندی را که به آن آزموده شدهاند، برشمار چه یادآوریمکرر کارهای ارزشمند آنان، شجاع را به جنب و جوش آورده و وامانده را ترغیب میکند.">
[51]
در دو فراز یاد شده امام علی (ع) به دو نکته مهم و اساسی زیر اشاره دارند:
1. تشویق نیکوکاران در گسترش نیکیها تأثیر فراوان دارد و دیگران را نیز به کارهای نیک تشویق میکند.
2. کارگزاری که خدمتی و یا کار نیک دیگری انجام داده باید همواره مورد ستایش باشد و به یک بار تشویق بسنده نشود بلکه در هر مناسبتی باید اشارهای به آن بشود.
رعایت این شیوه در تربیت سیاسی کارگزاران بسیار مؤثر است و زمینه تلاشهای باارزشتر آنان را فراهم میسازد. و به دیگران نیز میآموزد که شخصیت را باید از راه عمل و خدمت و شایستگی کارآیی به دست آورد نه وابستگی و تملق و چاپلوسی و یا اعمال دیگر.
برخورد امام (ع) با کارگزاران و مدیران خود نیز، بر اساس همین شیوه استوار بود. از بابنمونه:
هنگامی که "عُمر بنابیسلمه مخزومی" کارگزار "بحرین" را برای همکاری و همراهی در جهاد با معاویه فرا خواند و به جای او "نعمان بنعجلان زرقی" را نصب کرد در نامهای چنین نوشت:
"ولایت بحرین را به "نعمان بنعجلان" سپرده و تو را عزل میکنم، نه به دلیل نکوهش و توبیخ
|131|
چه آنکه تو مأموریت خود را به خوبی انجام داده و امانت را به خوبی ادا کردی. پس به سوی ما بیا، بدون آنکه مورد سوء ظن یا مستوجب سرزنش و یا متهم و گنهکار باشی. همانا قصد حرکت به سوی ستمپیشگان شام را دارم و میخواهم که با من باشی، چرا که تو از کسانی هستی که در جهاد با دشمن و استوار ساختن ستون دین بدانها اعتماد دارم.">
[52]
امام در نامه بالا، ضمن تقدیر از تلاش کارگزار و نماینده خود در بحرین، و دفع هر گونه توهمّ نابجا در مورد عزل او، اشاره میکند که او را به عنوان همکار و همراه نزدیک خود برای کاری مهمتر به حضور طلبیده است.
از این نمونهها در سخنان علی (ع) فراوان است تنها به فهرست برخی از آنها اشارهمیکنیم:
علی (ع) از مردم کوفه به دلیل فداکاری آنها در جنگ جمل قدردانی کرد.
[53] یاد شهدایبصره
[54] و کارگزاران شهیدش را گرامی داشت.
[55] و از صفات و برجستگیهای نیکوی زندگانی آنها یاد میکرد.
[56] در چندین مورد از محمد بنابیبکر و مالک اشتر ستایش و قدردانی کرده است.
[57]
امام علی (ع) همان گونه از کارگزاران خوب تقدیر و ستایش کرده، هرگاه کارگزاران و مدیران خود را در شرایطی میدید که به دلیل تخلفات و یا سهلانگاریها مستوجب نکوهشند، بدون فوت وقت، هشدار و اخطار لازم را داده و در اصلاح یا عزل کارگزار ناصالح به سرعت اقدام میکرد.
[58] با مطالعه دوران حکومت پنج ساله امام علی (ع) به نمونههای زیادی در این باره برخورد میکنیم. از باب نمونه:
بخشی از نامه امام به "منذر بنجارود عبدی" را که به دلیل خیانتی که مرتکب شده، مورد نکوهش وی قرار گرفته میآوریم:
"اما بعد، پاکی پدرت مرا در باره تو به فریب افکند، فکر کردم از او پیروی میکنی و به راه او میروی، اما بر اساس گزارشاتی که به من رسیده تو دربست پیرو هوای نفس شدهای و برایآخرتت چیزی باقی نگذاشتهای، به آبادی دنیایت با تباه ساختن دینت پرداخته، و در راهپیوند فامیل، از دینت بریدهای. اگر آنچه به من رسیده واقعیت دارد، شتر ِسواریخانوادهات و بند نعلت از تو پربهاتر است. و هر کس مانند تو چنین باشد صلاحیت ندارد که با او شکافی پر شود، و یا به وسیله او کاری سامان پذیرد، یا منزلت او را بالا برند و یا در امانت شریک گردد و یا بر درآمدهای دولت امین شناخته شود. اینک با رسیدن این نامه خودت را نزد من معرفی کن.">
[59]
|132|
انواع تشویق و تنبیه
در اصل مسأله هیچ تردیدی نیست. مهم، نوع به کارگیری و اجرای درست این شیوهاست. بیتردید اگر تشویق و تنبیه درست به کار گرفته شوند در تربیت و اصلاحکارگزاران نقش مهمی را ایفا خواهند کرد. چرا که ممکن است سهلانگاری و یاتندروی در به کارگیری آن پیامدهای زیانباری را در پی داشته باشد. بنابراین آنچه مهم است این است که مربیان بتوانند از این روش گرانبها با شناخت گونههای آن و همچنین حد و مرزهای آن سود ببرند.
تشویق و تنبیه گونههای گوناگونی دارد: نگاه محبتآمیز، احترام، ستایش، نوازش عملی، دادن هدیه و پاداش همگی از گونههای تشویق به شمار میآیند و میتوان با توجه به جایگاه فرد و موقعیت زمانی و مکانی او از هر کدام که مناسبتر است سود جست.
سرزنش، بیحرمتی و بیاعتنایی، جریمه، کیفر، بدنامی و ... از گونههای تنبیه به شمار میآیند. علی (ع) یاران و اصحابش را با توصیف و تعریف و عبارتهای حماسی تأیید و تشویق میکرد. از باب نمونه در خطبهای خطاب به آنان چنین فرمود:
"شمایید یاران حق و برادران دینی و ایمانی که در روز جنگ و سختی چون سپر نگهبان حق هستی ...">
[60]
امام علی (ع) پیش از جنگ صفین طی نامهای شماری از کارگزارانش ضمن ستایش و تقدیر از آنان برای همکاری و همراهی در جنگ بر ضد معاویه دعوت کرد.
[61]
رعایت حدّ و مرزها
تشویق و تنبیه نیز همانند هر کار دیگری باید قانونمند و در چارچوب خاص خود به کار گرفته شود تا پیامدهای مطلوب خود را بر جای گذارد.
1. دلیل تشویق و یا تنبیه باید شفاف و روشن باشد. تا کارگزار بداند در برابر چه کاری تشویق و یا تنبیه شده است. این شیوه سبب میشود که وی به آن کار استمرار بخشد و یا از آن پرهیز کند. به عنوان نمونه: نصب عتاب بناسید به عنوان کارگزار مکه
[62] و احترام ویژه امام صادق (ع) به هشام
[63] و بیان دلیل آن از سوی پیامبر (ص) و امام صادق (ع) میتواند الگوی بسیار خوبی برای ما باشد.
بیان علت تشویق و تنبیه نه تنها موجب تقویت رفتار مورد نظر یا دوری از آن در کارگزار
|133|
میگردد که شبهه تبعیض را نیز از ذهن دیگر کارگزاران میزداید و راهکار جدیدی برای رسیدن به تشویق و دوری از تنبیه به آنها میآموزد.
2. در انواع تشویق و تنبیه هر چند ستایش و یا تنبیه جزیی باشد نباید تبعیض صورت گیرد چرا که این کار اثر آن را از بین میبرد و مشکلات جدیدی را به وجود میآورد و از باب نمونه: اگر فردی صرفاً به دلیل دوستی و یا وابستگی به حاکم تشویق شود و یا از تنبیه او صرف نظر گردد، این کار موجب غرور کاذب در وی شده و دلسردی دیگر کارگزاران را در پی خواهد داشت.
3. حاکم نباید تلاش یکی را به دیگری نسبت داده و ارزش خدمت او را کمتر از آنچههست به شمار آورد. بزرگی شخص نباید موجب آن شود که کار کوچکش را بزرگ بشمارند و معروف و مشهور نبودن وی نباید سبب گردد که خدمت پر ارجش کوچک جلوه داده شود.
[64] در تنبیه نیز نباید از حدّ اعتدال خارج شد چرا که افراط در آن آتش لجاجت را شعلهور میسازد و این کار با فلسفه تنبیه ناسازگاری دارد. تنبیه همانند امر به معروف و نهی از منکر باید از مراحل نرم و آسان به مراتب سخت و خشن انتقال یابد. در هر حال راه جبران خطا را نباید بست. داستان مصقلة بنهبیره
[65] و نامه امام به اشعث بنقیس
[66] و... نمونههای بسیار خوبی برای شیوه تنبیه به شمار میآیند.
4. تشویق لزوماً نباید مستلزم هزینههای سنگین و بار مالی بر بیت المال باشد. بلکه گاهی بر شمردن کارهای مهم کارگزاران امر تشویق را محقق میسازد.
[67] البته این سخن به معنای نفی پاداشهای مالی نیست. مقصود این است که نباید بر آن تکیه داشت. علی (ع) در همین خصوص چنین میفرماید:
"اگر پیامبران دارای سلطنت و قدرت بودند و خداوند گنجهای طلا و باغهای سرسبز و خرم را در اختیار آنان میگذاشت به گونهای که همه سرکشان سر تعظیم فرود میآوردند، اما مناسب نبود زیرا در آن صورت ایمان آنها به خاطر ترس و یا طمع و علاقه به مادیات بود و خلوص نیت ایشان از بین میرفت.">
[68]
5. افزون بر همه اینها، تشویق و تنبیه باید فوری و پس از انجام کار خوب و یا بد صورت پذیرد و متناسب با کارهای انجام شده باشد. در برابر کاری کوچک نباید جایزهای بزرگ داد و یا تنبیهی شدید کرد. و یا به عکس در برابر کاری بزرگ و شایسته تشویقی کوتاه و کمبها داد. و یا تنبیهی سبک کرد. تشویق و تنبیه باید به گونهای باشد که موجب غرور و لجاجت نشود. برای هر یک از گونههای تشویق و تنبیه و همچنین حد و مرزهایی که آوردیم میتوان
|134|
نمونههایی از سخنان امام علی (ع) ارائه داد. ولی به خاطر آنکه بحث به دراز نکشد شما را به منابعی که در پاورقی آمده است ارجاع میدهیم.
[69]
4. شیوه نظارت
تربیت سیاسی کارگزاران از راه نظارت و مراقبت بر آنان یکی دیگر از شیوههای تربیتی امام علی (ع) بود. آن بزرگوار هر چند همواره به کارگزاران خود پند و اندرز داده و به یاد خدا و ترس از قیامت فرا میخواند و با موعظه و هشدارهایی تکاندهنده آنان را متوجه وظایف و مسؤولیتهای خود میکرد، اما هرگز بدین بسنده نمیکرد چرا که ایشان به خوبی میدانست که قدرت همواره میل به اقتدارطلبی و تمامیتخواهی دارد. و هر انسانی به جز معصوم همواره در معرض وسوسههای قدرت قرار میگیرد. از این روی، از شیوه نظارت با انواع گوناگون آن استفاده میکرد. نقش مثبت و تأثیر فراوان این شیوه در تربیت و مهار قدرت غیر قابل انکار است. طبیعی است که اگر کارگزاران بدانند که بر عملکرد آنهانظارتی وجود دارد. در انجام کارها دقت بیشتری خواهند کرد و کمتر دچار خطا و تخلّف میشوند.
از نامه امام به عثمان بنحنیف کارگزار بصره
[70] و نامههای ایشان به "زیاد بنابیه" کارگزار فارس
[71] و نامه آن بزرگوار به مصقله بنهبیره،
[72]کارگزار "اردشیر خرّه" یکی از شهرهای ایران آن روز، و نامه ایشان به اشعث بنقیس،
[73] کارگزار آذربایجان و... برمیآید که امام علی (ع) در دوره حکومت پنج ساله خود از این شیوه بهره گرفته از کارهای کلی و جزئی کارگزاران خود باخبر بوده است. در بسیاری از این نامهها جملههایی چون: "به من خبر دادهاند"، "گزارشگران گزارش کردهاند">
[74] خطاب به کارگزاران بازتاب یافته که بیانگر حضور نیروهای امام در جای جای
|135|
سرزمینهای اسلامی برای رساندن اخبار به مرکز است، این تعبیرها بیانگر آن است که امام (ع) از این راه کارکرد کارگزاران خود را به گونهای دقیق زیر نظر داشته است.
امام (ع) بهرهگیری از این شیوه را به کارگزاران برجسته خود همانند مالک اشتر سفارش میکرد:
"ای مالک، کارهای کارگزارانت را به وسیله جاسوسان راستگو و باوفا، زیر نظر بگیر، چرا که این عمل سبب میشود که آنان به امانتداری و خوشرفتاری با مردم وا داشته شوند. همچنین کارکنان و یاران خودت را نیز به شدت زیر نظر بگیر.">
[75]
بیشتر عزل و نصبهای کارگزاران آن حضرت بر اساسگزارشهایی بود که از مأموران سرّی خود دریافت میکردند. از باب نمونه هنگامی که به امام (ع) گزارش دادند یکی از پسرعموهایش در بیت المال بیدقتی کرده امام (ع) او را چنین سرزنش میکند:
"از خدا بترس و این اموال را به صاحبانش بازگردان و اگر چنیننکنی و خدا مرا یاری دهد تا برتو دست یابم و کیفرت دهم و شمشیری را به خون تو آغشته خواهم کرد که هر کس را بدانبزنم به دوزخ روان گردد سوگند به خدا، اگر فرزندانم حسن و حسین کاری همانند کار تومیکردند، در حق آنان گذشت نمیکردم و بدون تردید حق دیگران را از آنان بازپسمیگرفتم.">
[76]
در حکومت دینی و شیوه تربیتی امام علی (ع) با فرزندان و نزدیکترین یاران، نیز همانند دیگر مردم رفتار میشود اگر بهفرض آنان حیف و میل، سهلانگاری در حق الناس و انجام مسؤولیت خود داشته باشند با قاطعیت با آنان برخورد خواهد شد.
از نامه یاد شده و دیگر نامهها برمیآید که حاکم اسلامی موظف است برای نظارت بر کارگزاران راهکارهای مناسبی را بیابد و کارگزاران خود را زیر نظر داشته باشد؛ در صورتی که نیاز
|136|
به راهنمایی و یا هشدار داشته باشند آنان را راهنمایی کرده و به آنان هشدار دهد. و در صورت عملکرد خوب آنان را تشویق و در صورتی که عملکرد آنان منفی باشد نکوهش و یا عزل و دیگری را به جای آنان نصب کند.
نکته درخور یادآوری این است که نظارت و بازرسی نباید به گونهای باشد که کارگزاران را از کار خود دلسرد و به حاکم بدبین کند. جاسوسان نباید اجازه داشته باشند در کارهایمدیران دخالت کنند. از آنان تعبیر به "عین = چشم" شده است. او چشم حاکم است،وظیفه چشم تنها دیدن و گزارش کردن است. تجزیه و تحلیل و تصمیمگیری به عهده مغز و رهبر است.
5. نشان دادن لغزشگاهها
تحقق اهداف حکومت دینی و انجام وظایف و اجرای حقوق در پرتو نظم و از راه قانون امکانپذیر است. از اینروی، هنگامی که امام علی (ع) به اعزام کارگزاران برای مناطق گوناگون میپرداخت ضمن یادآوریهای لازم وظایف آنان را طی نامههایی به گونهایروشن و شفاف بیان کرده و هشدار میداد که پس از این حجت تمام است اگر تخلفی صورت گیرد بهانهای مورد پذیرش نخواهد بود.
[77] از باب نمونه آن بزرگوار در عهدنامه خود به مالک اشتر مینویسد:
"بایسته است که این مجموعه را به مثابه میثاقی، که چون حجّتی است بر تو، پایه و مایه عمل سیاسی و نظام خود قرار داده و از آن سر باز نزنی، چرا که در صورت سقوط در وادی خودبینی و خودرأیی و انحراف از نظم قانون هیچ عذر و بهانهای از تو پذیرفته نیست.">
[78]
علی(ع) برای برخی از کارگزاران، ریز وظایف آنان را مشخص میکرد. حتی برای برخی از آنان شیوه و چگونگی برخورد آنها را با غیر مسلمانان بیان میکرد...
[79]
در عین حال، با بیان لغزشگاهها به آنان هشدار میداد. بسیار پیش میآید که افرادی قصد ارتکاب خلاف و یا خیانتی را ندارند اما به دلیل ناآگاهی و نشناختن لغزشگاهها ناخواسته گرفتار شدهاند. که اگر به آنان هشدار داده میشد دچار مشکل نمیشدند. این مسأله نسبت به کارگزاران حکومتی مصداق بیشتری دارد؛ زیرا گروهی فرصتطلب و زیرک همواره در صددند با لغزاندن کارگزار از قدرت و موقعیت او سوء استفاده کنند؛ خطری که هر چهصاحب قدرت با نفوذتر و قویتر باشد شدت بیشتری مییابد. بیشترین کسانی که ممکن است کارگزاران را از راه حق و انصاف منحرف کنند، اقوام و اطرافیان اویند. آنان به اعتبار
|137|
قرابتشان با کارگزار ممکن است به اموال مردم دستدرازی کنند و به هنگام خرید و فروش با بیانصافی با دیگران معامله کنند و همه امتیازات را از آن ِخود کنند. بر همین اساس علی (ع) به مالک اشتر سفارش میکند که:
"هرگز به هیچ یک از حاشیهنشینان و خواصّ خودت زمینی مبخش و به هیچ روی، اجازه نده که از سوی تو طمع پیدا کنند در احداث مزرعهای که کشاورزان مجاورشان در سهم آب یا کاری که انجام دادهاند متضرر شوند. به گونهای هزینه کشتزار اینان بر آنان تحمیل شود که در این صورت در عیش و نوششان بهرهای نخواهی داشت ولی ننگ کار آنها در دنیا و آخرت بر شخص تو خواهد بود.">
[80]
در زمان علی (ع) زمین بیشترین اهمیت را داشته است. امروزه امتیازات و انحصارات خاصّ و همچنین مقاطعهکاریها و... نباید به آنان واگذار گردد.
علی (ع) اگر میدید که وضعیت مالی و معیشتی یکی از کارگزارانش به گونهای غیر عادی دگرگونی پیدا کرده هشدار میداد و به بازخواست از او میپرداخت. از باب نمونه: شریح قاضی را به دلیل خرید خانهای به هشتاد دینار سرزنش کرد که مبادا از مال حرام باشد و اگر از حلال باشد از عزت قناعت به دام ذلت دنیاطلبی افتادن است.
[81]
زیاد بنابیه، یکی دیگر از کارگزاران امام علی (ع) است آن بزرگوار چند هشدار به او دارد:
الف. زیاد در وصول مالیات و خراج سختگیری کرده و پیش از موعد، آن را مطالبه میکرد. علی (ع) در این باره این چنین میفرماید:
"استعمل العدل و احذر العسف و الحیف، فانّ العسف یعود بالجلاء و الحیف یدعوا الیالسّیف؛
[82]
ای زیاد، عدالت را به کار بند و از زور و ستم دوری کن؛ زیرا که زور و فشار، سبب میشود که مردم دیار خود را ترک کنند و ظلم و ستم، مردم را به شمشیر و قیام میخواند.">
در نامهای دیگر، از برخورد نادرست زیاد، با فرستاده امام برای دریافت مالیاتها استفاده کرده و در باره رفاهطلبی و تجملگرایی او (استفاده از غذاهای رنگارنگ و...) هشدار داده و از او میخواهد که در شیوه زندگی خود تجدید نظر کند.
[83]
و در نامهای دیگر نسبت به شیطنت معاویه برای جذب او هشدار میدهد:
"آگاه شدم که معاویه نامهای به تو نوشته و میخواهد تو را بلغزاند و میخواهد در تیزی و تندی تو رخنه کند، پس از او برحذر بوده و بترس، چه او شیطانی است که از پیش و پس و راست و چپ شخص میآید تا ناگهان در هنگام غفلت و بیخبری، در آید و عقلش را برباید.">
[84]
هشدارهای امام از لغزشهای اساسی زیاد و جذب شدنش به معاویه جلوگیری کرد ولی
|138|
پس از شهادت امام (ع) و صلح امام حسن (ع)، معاویه با همدستی مغیرة بنشعبه زیاد ابنابیه را جذب حکومت خود کرد.
[85] او پس از آن از مخالفان اهل بیت (ع) شد و با نفرین امام حسن (ع) به مرض طاعون مبتلا شد و از دنیا رفت.
[86]
یکی دیگر از عوامل لغزش کارگزاران تأمین نشدن زندگی آنان است. اگر دریافتی کارگزاران زندگی آنان را تأمین نکند دچار اضطراب روحی شده و در انجام وظایف خود سستی میکنند و گاه برای جبران کمبود مخارج زندگی خود به اموال بیت المال و یا مردم دستاندازی میکنند. این مسأله در مورد قاضیان از اهمیت بیشتری برخوردار است. از این روی، امام علی (ع) به مالک اشتر چنین دستور میدهد:
"ثم اکثر تعاهد قضائه، و افسح له فی البذل ما یزیل علّته، و تقلّ معه حاجتُهُ الی النّاس، و اعطه من المنزلة لدیک ما لا یطمع فیه غیره من خاصّتک، لیأمن بذلک اغتیال الرّجال له عندک؛
[87]
سپس چگونگی قضاوتش را همواره زیر نظر بگیر و به او به اندازه کافی بخشش کن تا عذری برای تخلف نداشته باشد و محتاج به مردم نگردد. و او را نزد خویش گرامی دار به گونهای که دیگر خواصّ تو را در وی طمع نکنند و از دسیسهها و سعایتهای آنان احساس امنیت کند.">
امام علی (ع) در فرازهای یاد شده به دو نکته اساسی و مهم اشاره میکند:
الف. نیازهای مادی قضات زمینهای است برای لغزش. لذا باید کمبود او از این جهت برطرف گردد.
ب. موقعیت سیاسی او به گونهای باشد که در انجام وظیفه از اعمال نفوذ هیچ مقامی نگرانی نداشته باشد.
6. بهرهگیری از تاریخ
با اینکه حوادث و رویدادهای تاریخی مربوط به گذشته است، ولی تأثیر و نقش آن در حال و آینده ادامه دارد و تأثیر هر رویدادی را نمیتوان به زمان و مکانی خاصّ محدود کرد. به همین دلیل شناخت تاریخ و کشف قانونها و سنتهای آن به برنامهریزی آینده کمک میکند. منابع دینی: قرآن و روایات، انسان را به تأمل و تعقل به قوانین حاکم بر تاریخ فرا میخواند. نمونههای قرآنی و روایی در این باره بسیار است:
[88]
از باب نمونه: علی (ع) به یکی از کارگزارانش به نام "حارث همدانی" پس از آنکه از وی میخواهد که به قرآن و پندهای آن گوش فرا داده و حلال خدا را حلال و حرام آن را حرام بشمارد مینویسد:
|139|
"و صدّق بما سلف من الحقّ و اعتبر بما مضی من الدّنیا لما بقی منها، فانّ بعضها یشبه بعضاً، و آخرها لاحق باولها و کلّها حائل مفارق؛
[89]
آنچه از حقایق زندگی پیشینیان در قرآن آمده تصدیق کن، از (حوادث) گذشته دنیا برای باقیمانده آن عبرت گیر، چرا که بعضی از آن همانند بعضی دیگر است. و پایانش به نخستین آن ملحق میگردد اما همه آن گذرا و ناپایدار است.">
امام علی (ع) در نامهای دیگر میفرماید:
"استدل علی ما لم یکن بما قد کان فانّ الامور اشباه.">
[90]
در دو نامه یاد شده به همانندی حوادث و رویدادهای تاریخی و همچنین بهرهگیری از حوادث گذشته برای حال و آینده سفارش شدهاست. در پارهای از سخنان علی (ع) به قلمرو بهرهگیری و ابعاد گوناگون آن: "اعتقادی، اخلاقی و سیاسی" نیز اشاره شده است. از بین آنها تنها به بُعد سیاسی آن اشاره میکنیم: درس تاریخ در بخشسیاست بسیار مهم است و هیچ مدیر و سیاستمداری از آن بینیاز نیست. چرا که با وجود تنوع و تفاوتی که در احوال اجتماعی و سیاسی جوامع گوناگون وجود دارد، امور و قواعد ثابتی نیز هست کهگذر زمان و تغییر مکان و دیگر عوامل نمیتواند آن را تباه کند. علی (ع) همگان بویژه کارگزاران عالی نظام را به شناخت این قواعد ثابت دعوت میکند. در حقیقت آن حضرت خواهان است که در تاریخ و دگرگونیهای آن و همچنین علل و عوامل آن بیندیشند و قوانین حاکم بر آن را بیابند و به کار بندند.
علی (ع) در نهجالبلاغه به این واقعیت تصریح میکند. آن حضرت پس از اثبات این معنی که تاریخ یکی از منابع شناخت و دارای ضابطه و قانون است و قوانین حاکم بر آن نیز قابل برابری بر موارد مشابه وهمانند است. اشاره میکنند که باید با دقت و تأمل عوامل عزت و عظمت ملتهای بزرگ را پیدا کنید و از آن بهره ببرید و عوامل شکست و نابودی برخی از ملتها را نیز شناسایی و از آن پرهیز کنید:
"و احذروا ما نزل بالامم قبلکم من المَثُلات بسوء ِالافعال و ذمیم الاعمال فتذکروا فی الخیر و الشّر احوالهم و احذروا ان تکونوا امثالهم؛
[91]
|140|
هشیار باشید که در دام گرفتاریها و سختیهایی که در نتیجه کردار زشت گریبانگیر امتهای گذشته و ملتهای پیشین شده نیفتید! در باره رویدادهای نیک و بد تاریخ زندگی آنان بیندیشید و بیدار باشید که همانند ایشان نشوید.">
پس از سخنان یاد شده امام میفرماید:
"پس از تأمل و اندیشه در اختلاف رویدادهای زشت و زیبایتاریخ ملتهای گذشته، مواظب باشید که آنچه را موجب عزت و سربلندی و نابودی دشمنان و رمز عافیت و سلامتی و عامل رفاه و خوشی و پیوند اجتماعی تشخیص دادهاید به گونهای جدّی عمل کنید.">
[92]
از سخنان یاد شده استفاده میشود که:
تاریخ یک منبع شناخت تجربی و دارای ضابطه و قانون است؛ و قوانین حاکم بر تاریخ ثابت، تداوم قدرت و حکومت و جامعه اسلامی، بسته به رعایت دقیق این قوانین است. بنابراین، برای اینکه کارگزاران نظام اسلامی به خوبی بتوانند به وظایف و مسؤولیتهای خود عمل کرده و از نظام اسلامی پاسداری کنند، مطالعه دقیق و تحلیلی تاریخ امتهای پیشین، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
ولی از آنجا که این مطالعه و تحلیل برای همه میسر نیست، علی (ع) به عنوان کسی که اطلاع کافی و دقیق از سرگذشت همه ملتها دارد، در باره راز پیروزی و رمز سقوط برخی از ملتها چنین میفرماید:
"فالزموا کلّ امر لزمت العزّة ... من الاجت ِناب للفرقة، و للّزوم للالفة، و التحاض علیها و التواصی بها و اجتنبوا کل امر کسر فقرتهم و اوهن منّتهم من تضاغن القلوب و تشاحن الصدور وتدابر النفوس و تخاذل الایدی ...؛
[93]
به سراغ کارهایی روید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد ... از تفرقه و پراکندگی پرهیز کردند و بر الفت و همگامی همت گماشتند، و یکدیگر را به آن سفارش کردند. و از هر کاری که ستون فقرات آنان را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد اجتناب ورزیدند، یعنی از کینههای درونی، بخل و حسادت و پشت کردن به هم و ایجاد سستی بین جامعه سخت دوری گزینند.">
|141|
امام علی (ع) پس از آنکه راز و رمز پیروزی و سقوط یک امت، یک حکومت و یک مدیر را بازگو میکند، به تحلیل یک نمونه عینی تاریخی از زمان حکومت کسریها و قیصرها تا ظهور اسلام و پیروزی نهضت پیامبر اسلام پرداخته و پس از آن آینده تاریخ را بر اساس سنتهای تاریخی پیشبینی کرده و هشدار میدهد که اگر وضع موجود ادامه یابد سقوط نهضت اسلامی، حتمی و اجتنابناپذیر است.
با توجه به نمونههای یاد شده و دیگر نمونههایی که به خاطر طولانی شدن مقاله از آوردن آن صرف نظر کردیم، مطالعه تحلیلیتاریخ امتهای پیشین، برای تربیت سیاسی همه مردم بویژه کارگزاران حکومتی امری لازم و ضروری است.
7. روش پند و اندرز
یکی از شیوههای متداول در تربیت استفاده از پند و اندرز است. منابع دینی: قرآن و سخنان پیامبران و امامان معصوم (ع) پر از پند و اندرزهاست. قرآن نیز پند و اندرز را به عنوان شیوهای برای دعوت و هدایت مردم پذیرفته است.
"ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة ...">
[94]
در سخنان علی (ع) نیز پند و اندرز فراوان به کار رفته و در تربیت سیاسی کارگزاران نیز از آن استفاده شده است. آن بزرگوار به هنگام بیان حقوق متقابل حاکم و مردم، پند و اندرز را یکی از حقوق مردم بر عهده حاکم دانسته است.
[95]علی (ع) در مقام عمل نیز، در تربیت سیاسی مردم و کارگزاران از روش پند و اندرز کمک گرفته است:
موعظههای آن حضرت به کارگزاران بر سه گونه است:
|142|
الف. برخی مربوط به اخلاق و رفتار فردی آنان است. چون: خدامحوری، آخرتگرایی، بیتوجهی به دنیا، یاد مرگ، حقّمداری، عدلگرایی و ...
ب. برخی از پند و اندرزها نیز مربوط به اجتماع و چگونگی برخورد با مردم است. چون:
اجرای عدالت در میان مردم، رفتار عادلانه با غیر مسلمانان، اطاعت از رهبری، ارتباط مستقیم با مردم، مشورت و رایزنی با مردم، همنشینی با عالمان و حکیمان، توجه به مصالح مردم (مردمگرایی)، عفو و گذشت و ... صلحگرایی، پایبندی به تعهدات، پرهیز از خونریزیهای به ناحقّ و...
ج. بخشی از توصیههای علی (ع) به کارگزاران مربوط به شناخت آفات قدرت و حکومت و پرهیز از آن است: از باب نمونه: پرهیز از عجب و خودپسندی، خیانت، طمع، حرص، ستم، رشوهخواری و... دوری از ثناگویان و چاپلوسان، پرهیز از منّت بر مردم دربرابر خدماتی که به آنها ارائه داده میشود، پرهیز از شعارها و وعدههای بدون عمل. بهعنوان نمونه:
"از منّت بر مردم با تکیه بر خدمات خود، از مبالغه و گزافهگویی در عملکرد و از دادن وعدههایی که تخلف تو آن را در پی خواهد داشت پرهیز کن چرا که منّت ارزش خدمات را از بین میبرد. گزافهگویی فروغ حق را میگیرد و خلف وعده سبب خشم خدا و مردم است.">
[96]
به هنگام تصمیمگیری از شتابزدگی، سستی و سهلانگاری، حرکتهای مبهم و... پرهیز کن. حکومت و قدرت بیش از هر چیز غرورآفرین است و کارگزاران بیش از دیگران در معرض خیانت و خطا و خودکامگی... و دیگر آفات قرار میگیرند. بنابراین، کارگزاران باید از خودکامگی، بیاعتنایی به مردم و خشم و عصبانیتهای بیجا پرهیز کنند.
[97]از صدها نمونه که علی (ع) در محورهای سهگانه یادآور شده تنها به چند نمونه اشاره میکنیم:
"انّ عملک لیس لک بطعمة و لکنّه فی عنقک امانة و انت مسترعی لمن فوقک...؛
[98]
فرمانداری و ولایت برای تو وسیله آب و نان نیست بلکه امانتی است در گردنت. تو باید پیرو مافوق خود باشی، در باره رعیّت نباید استبداد به خرج دهی در مورد بیت المال به هیچ روی، جز با احتیاط و اطمینان اقدام مکن...">
علی (ع) در نامه یاد شده و چند نامه دیگر
[99] حکومت و مناصب آن را امانتی میداند که خیانت آن در درجه نخست سرافکندگی در مقابل پروردگار را به دنبال دارد.
امام (ع) به قاضی اهواز، چنین نوشت:
"اعلم یا رفاعة انّ هذه الامارة امانة فمن جعلها خیانة علیه لعنة اللَّه الی یوم القیامة...؛
[100]
|143|
ای رفاعه، این حکومت امانت است هر کس در آن خیانت کند لعنت خدا تا روز قیامت بر او باد." "و لیکن احب الامور الیکاوسطها فی الحقّ و اعمها فی العدل و اجمعها لرضیالرعیة؛
[101]
باید که محبوبترین امور در نزد تو میانهترین در حقّ،شاملترین آن در عدل و جامعترین آن برای رضایت مردم باشد.">
امام در سخنان فوق، به معیارهایی چون: حقگرایی، عدالتگرایی و مردمگرایی در اداره حکومت توصیه کرده است.
نمونههای یاد شده، دلیل روشنی بر به کارگیری شیوه پند و اندرز از سوی آنحضرتاست.
امروز، نیز میتوان از این شیوه در تربیت سیاسی کارگزاران بهره گرفت. گاه یک جمله، یک تذکر، یک اندرز، انسان را بیدار و او را از اعمال خود آگاه میسازد. گاه یک موعظه انسان را به تفکر وا داشته و به خودسازی ترغیب میکند. انسان موجودی است که فطرتاً نیاز به موعظه دارد و گرایشهای فطری فرد با پند و اندرز شکوفا میشود. موعظه قلب انسان را بیدار و متوجه خدا میکند. از این روی، امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) میفرماید:
"احی قلبک بالموعظة؛
[102]
قلبت را با پند و اندرز زنده کن."
پند و اندرزهای علی (ع) کارگزارانی چون: سلمان فارسی، مالک اشتر، محمد بنابیبکرو... را تربیت کرد. کارگزارانی که جز به رضایت خدا و اجرای حق و عدل به چیز دیگری فکرنکردند.
شیوههایی که امام علی (ع) برای تربیت سیاسی کارگزاران خود به کار میگرفتند فراوان است. در این مقال تنها به مهمترین آنها بسنده کردیم؛ به امید آنکه در فرصتی دیگر به دیگر روشها نیز بپردازیم.
پی نوشت ها:
[1] . نهجالبلاغه، نامه 38.
[2] . محمدباقر هشیار، اصول آموزش و پرورش، 22، دانشگاه تهران.
[3] . دهخدا، لغتنامه، 6601/5، چاپ جدید.
[4] . همان، ج5 1386/9.
[5] . علامه مجلسی، بحارالانوار، 163/38؛ شرتوتی "اقرب الموارد"، 557/1، بیروت، موسی نجفی، تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، مجموعه مقالات، ج 123/1 و 124، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
|144|
[6] . آمدی، غررالحکم و دررالکلم، 375/3، 254، 420، 103، ج 430/6، ج 211/5، ج 574/4؛ اصول کافی، ج671 و 266.
[7] . ابن منظور، لسان العرب، 474/11، ادب الحوزه.
[8] . یادنامه دومین کنگره هزاره نهجالبلاغه، 194، وزارت ارشاد و بنیاد نهجالبلاغه.
[9] . سوره نحل، آیه 125.
[10] . نهجالبلاغه، خطبه 3.
[11] . تصنیف غرر، 52 و 64؛ نهجالبلاغه، خطبه 239 و 102 و 82، کلمات قصار 37 و 88، 413.
[12] . سیدحسین شیخالاسلامی، گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، 1160، انصاریان.
[13] . همان، 1163.
[14] . نهجالبلاغه، نامه 63.
[15] . غررالحکم و دررالکلم، ج 32/2.
[16] . ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، 165، اسلامیّه.
[17] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[18] . آلعمران، 159؛ شوری، 38، حکیمیها، الحیاة ج 164/1- 166.
[19] . نهجالبلاغه، خطبه 216.
[20] . همان، نامه 53.
[21] . همان.
[22] . همان.
[23] . همان، حکمت 161.
[24] . حکیمیها، الحیاة، ج 149/1، نشر فرهنگ اسلامی.
[25] . ابنمنظور، لسان العرب، ج 228/2 -299، دار احیاء التراث العربی.
[26] . محمدرضا مظفر، المنطق، 293، قم.
[27] . غررالحکم و دررالکلم، 95/4؛ ج 177/1، 260، ج 75/3، 407، 428؛ الحیاة، 101/1 - 99، بیست روایت در باره تجربه گرد آورده است.
[28] . غررالحکم و دررالکلم، 32/2.
[29] . همان، 1، 312، 397.
[30] . بحارالانوار، 68، 342. .
[31] نهجالبلاغه، نامه 31؛ در این باره، الحیاة، 101/1-99 نمونههای دیگری را نیز نقل کرده است.
[32] . انعام، 83-90، انبیاء، 73.
[33] . احزاب، 21.
[34] . تضیف غرر، 116.
[35] . بحارالانوار، 172/36؛ الحیاة، 449/2.
[36] . همان، 323/52.
[37] . نهجالبلاغه، خطبه 159.
[38] . همان، خطبه 192 و 45.
[39] . همان، 197.
[40] . همان، نامه 45.
[41] . همان.
|145|
[42] . همان، خطبه 97 و 87.
[43] . همان، خطبه 97.
[44] . همان، خطبه 87.
[45] . بحارالانوار، ج 46/75.
[46] . نهجالبلاغه، حکمت 73؛ تضیف غرر، 237؛ اصول کافی، 105/2.
[47] . دکتر علی شریعتمداری، تعلیم و تربیت اسلامی، 209 و 210.
[48] . انعام، 160؛ بقره، 229؛ نساء، 179؛ لقمان، 8؛ شمس، 9 و 10 و.
[49] . دلائل الصدق، 545/2؛ نهجالبلاغه، حکمت 229.
[50] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[51] . همان.
[52] . همان، نامه 42.
[53] . همان، نامه 2.
[54] . همان، خطبه 218.
[55] . همان، نامه 34 و 35.
[56] . همان، نامه 13.
[57] . همان، نامه 46، 27، 35.
[58] . همان، نامه 5، 41، 43، 40؛ علیاکبر ذاکری، سیمای کارگزاران، ج 406/1.
[59] . همان، نامه 59.
[60] . همان، خطبه 118.
[61] . ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 183/3.
[62] . بحارالانوار، 21، 122 و 124.
[63] . شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، ج 419/2.
[64] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[65] . همان، 43.
[66] . نهجالبلاغه، نامه 5؛ ابنابیالحدید، ج 297/1، ج 34/14.
[67] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[68] . همان، خطبه 192.
[69] . نهجالبلاغه، نامه 40، 41، 43، 50، خطبه 90، ابنابیالحدید، ج 138/15، سیمای کارگزاران، علیبنابیطالب (ع)، ج 406/1، 346.
[70] . همان، نامه 45.
[71] . همان، نامه 21؛ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج 197/16.
[72] . همان، نامه 43.
[73] . همان، نامه 5.
[74] . همان، نامه 33، 40، 43 و.
[75] . همان، نامه 53.
[76] . همان، نامه 41.
[77] . سیمای کارگزاران علی بنابیطالب امیرالمؤمنین (ع)، ج 397/1؛ نهجالبلاغه، نامه 25، 26، 27، 41، 51 و 53.
|146|
[78] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[79] . همان، نامه 19.
[80] . همان، نامه 53.
[81] . همان، نامه 3.
[82] . همان، حکمت 476؛ سیمای کارگزاران، ج 376/1.
[83] . ابنابیالحدید، ج 197/16.
[84] . نهجالبلاغه، نامه 44.
[85] . ابنابیالحدید، ج 184/16.
[86] . سفینةالبحار، ج 580/1؛ مروج الذّهب، ج 26/3.
[87] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[88] . آلعمران، 137؛ نمل، 69؛ اعراف، 101؛ روم، 9؛ الحیاة، 138/1 و 139.
[89] . نهجالبلاغه، نامه 69.
[90] . همان، نامه 31.
[91] . همان، خطبه 192.
[92] . همان.
[93] . همان.
[94] . نحل، 125.
[95] . نهجالبلاغه، خطبه 34.
[96] . همان، نامه 53.
[97] . همان.
[98] . همان، نامه 5.
[99] . دعائمالاسلام، 531/2.
[100] . همان.
[101] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[102] . همان، نامه 31.
روشهای تربیت سیاسی
1. توجه به رشد عقلانی
الف. تفکّر و تعقّل
ب. دعوت به دانش و همنشینی با عالمان
ج. مشورت
ه- . تجربهاندوزی و استفاده از تجربههای دیگران
2. روش الگویی
3. تشویق و تنبیه
انواع تشویق و تنبیه
رعایت حدّ و مرزها
4. شیوه نظارت
5. نشان دادن لغزشگاهها
6. بهرهگیری از تاریخ
7. روش پند و اندرز
در مقوله "بقاء و زوال دولت" در فلسفه سیاسی اسلام، چگونگی عملکرد کارگزاران نظام سیاسی یکی از مسایل مهم و درخور توجه است. بیگمان رفتار درست و سنجیده کارگزاران در استحکام پایههای حکومت و ماندگاری آن نقشی اساسی دارند و این کار جز با انتخاب افرادی لایق و شایسته و توجه به تربیت سیاسی مستمر آنان امکانپذیر نیست، چرا که ممکن است مقام و قدرت به تدریج سبب انحراف و یا تغییر ماهیت آنان گردد.
پیامبر اسلام(ص)وامام علی(ع)به این امر مهم توجه جدی داشتند و افرادی را تربیت کردند که جز به رضای خدا و خدمت به خلق خدا به چیز دیگری نمیاندیشیدند، افرادی چون: سلمان، عمار... مالک اشتر، محمد بنابیبکر و ... یاران و کارگزارانی که رهبانان شب و مجاهدان روز بودند. به عنوان نمونه: علی (ع) از مالک اشتر، در نامهای به مردم مصر، چنین یاد میکند:
"به درستی که او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن کُند میشود و نه از جهیدن و ضربه زدن باز میماند، اگر او به شما دستور دهد که به جنگ بروید، حرکت کنید واگر دستور به قیام داد، بدون تأخیر قیام کنید؛ چون او تنها از دستور من پیروی میکند.">
[1]
نامهها و دستورالعملهای حکومتی آن
|116|
حضرت به کارگزاران و مردمی که در قلمرو حکومتی ایشان میزیستند بیانگر اهتمام ایشانبه تربیت سیاسی کارگزاران و توده مردم است. در میان این نامهها، عهدنامه مالک اشتر، دارای اهمیت ویژهای است. زیرا در این نامه، افزون بر ارائه و آموزش شیوههای تربیت سیاسی کارگزاران به مالک اشتر، اصول و مبانی و اهداف نظام سیاسی اسلام را در همه ابعاد نشان میدهد.
تربیت سیاسی کارگزاران در گفتار و سیره امیرالمؤمنین علی (ع) به ویژه در نهجالبلاغه همانند دهها مسأله مهم زندگی دیگر، به شیوهای غیر از شیوههای دیگر حکومتهای جهان مطرح شده است. البته چنین نیست که امام علی (ع) فصلی در این باره گشوده باشد و با تربیت مقدماتی به نتیجه برسد چرا که تعلیم و تربیت در آن روزگار همانند امروز رشتهای علمی نبود تا آن بزرگوار از روشهای مشخصی سخن بگوید ولی ایشان به عنوان مربی و سیاستمداری نمونه از شیوههای گوناگون به روش خاص خود استفاده کرده است. روش و شیوه انسانی الهی که با منبع وحی متصل و مرتبط است. افزون بر این، مسأله تربیت سیاسیکارگزاران به صورت یک مسأله نظری، تجریدی و ذهنی مطرح نبوده است چرا که امام علی (ع) با این مسأله درگیر بوده و به عنوان یک حاکم سخن گفته و عمل کرده و به ابعاد گوناگون این مقوله پرداخته است.
ضرورت طرح و اهمیت این گونه بحثها برای ما که میخواهیم حکومتی دینی و علوی داشته باشیم بر کسی پوشیده نیست. از این روی، نظام اسلامی با الگوگیری از حکومت علوی باید زمینه و شرایط لازم را برای تربیت سیاسی کارگزاران خود فراهم نماید. توجه نداشتن بهاین مهم، ممکن است پیامدهای زیانباری را در پی داشته باشد. از جمله ممکن است کسانی اداره کشور را به دست گیرند که نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان چندان حساسیتی نداشته باشند، و از سوی دیگر در برابر تردیدآفرینیهای دشمنان، وسوسه شده و به ابزاری در دست آنان بدل گردند و یا توان و کارآمدی لازم را برای مدیریت نداشته باشند و در نتیجه نظام اسلامی به ناکارآمدی متهم گردد.
در این مقاله تلاش خواهیم کرد مهمترین شیوههایی که امام علی (ع) برای تربیت سیاسیکارگزاران خود به کار گرفته است استخراج و تبیین کنیم. اما پیش از پرداختن به این کار، با تحلیل مفهومشناسانه عناصر اصلی بحث، یعنی "شیوه"، "تربیت"، "سیاست"، "روشهای تربیت سیاسی" و "رابطه بین تربیت سیاسی با تربیت دینی و اخلاقی"، زمینه پرداختن به اصل مسأله را فراهم آوریم.
|117|
بررسی مفاهیم
1. مفهوم روش: روش راه رسیدن به هدف است و روش تربیتی راه رسیدن به هدف تربیتی است.
[2] روش تربیتی را میتوان به دو گونه: ساده و مرکب بیان کرد. روش تربیتی ساده در قالب "مفهوم" و روش تربیتی مرکب در قالب "گزاره انشایی" بیان میشود. گاه خوب و بدها تبیین و معرفی میشود و گاه به خوب و بدها دستور داده میشود. علی (ع) از هر دو روش در تربیت سیاسی کارگزاران و توده مردم استفاده کرده است.
هدف تربیت سیاسی کارگزاران چیست؟ پاسخ به این پرسش بر اساس مکتبهای گوناگون متفاوت است. هر مکتب سیاسی بر اساس اصول و مبانی نظری خود هدفهای ویژهای را دنبال میکند. در اسلام هدف از تشکیل حکومت دینی، اجرای شریعت و برآوردن نیازهای مادی و معنوی جامعه است. از این روی، تربیت سیاسی هم باید در این راستا صورت گیرد.
2. مفهوم تربیت: واژه تربیت در لغت به معنای پرورانیدن و یا پرورش دادن و بار آوردن آمده است.
[3] اما در اصطلاح، تعریفهای زیادی از آن ارائه شده است. این تعریفها در عین تعدد، در این جهت توافق دارند که تربیت مجموعه تدابیر و روشهایی است که برای به فعلیت در آوردن ابعاد گوناگون انسان به کار گرفته میشود.
با توجه به تعریف یاد شده، مربی باید ابعاد گوناگون انسان را بشناسد تا بتواند جریان تربیت را بر اساس سرشت و فطرت او انجام دهد. افزون بر این، شکوفا کردن ابعاد انسان نمیتواند دفعی باشد بلکه باید به تدریج صورت پذیرد.
3. مفهوم سیاست: واژه سیاست در لغت به معنای "اصلاح امور خلق"، اداره کردن و حکم راندن بر رعیت، یا "ریاست نمودن" و "ادب و مجازات کردن"، "ضبط ساختن مردم از فسق بهترسانیدن و زدن"، "اجرای حکم به عدالت" و ... به کار رفته است.
[4] و در اصطلاح، بر اساس اختلاف دید صاحب نظران سیاسی تعریفهای گوناگونی از آن ارائه شده است. سیاست از دیدگاه اسلام، تدبیر و ساماندهی امور مادی و معنوی جامعه است؛ البته به گونهای که رشد و تعالی برای همگان ممکن باشد.
[5]
از روایاتی که واژه سیاست در آنها به کار رفته
[6] استفاده میشود که سیاست از نگاه اسلامبر دو گونه است: پسندیده و ناپسند. آن سیاستی که در راه اجرای عدالت، ادای حقوق مردم و
|118|
رعایت ارزشهای الهی، به کار رود پسندیده است و آن سیاستی که در راه ستم به مردم و هر گونه باطل و مفاسد به کار رود منفی و ناپسند خواهد بود. به دیگر سخن، اگر سیاست ابزاری برای تأمین نیازهای مادی و معنوی مردم باشد مثبت و پسندیده است و اگر ابزاری برای اهداف شیطانی قرار گیرد ناپسند است.
4. مفهوم تربیت سیاسی: با توجه به آنچه در مفهوم "تربیت" و "سیاست" آوردیم میتوان گفت: تربیت سیاسی یعنی شکوفاسازی استعدادهای مدیریتی و سیاسی فرد همراه با پرورش ارزشهای دینی اوست.
به دیگر سخن، تربیت سیاسی یعنی پرورش انسانهایی آگاه، شایسته و متعهد. انسانهایی که خود را در برابر خدا و خلق خدا، مسؤول بدانند و در اداره و ساماندهی منطقه مأموریت خود و دیگر عرصههای سیاسی، درونی (همانند روابط با مردم و رعایت حقوق آنان) و بیرونی (مسایل جهانی و بینالمللی...) به وظایف و مسؤولیتهای خود عمل کنند.
5. کارگزاران: کارگزاران ترجمه "عمّال" (جمع عامل) است. در معنای لغت عامل گفتهاند:
"عامل کسی است که امور شخص را در مال، ملک و کارهای او بر عهده گیرد و متولی آن باشد، از همین جاست که به مسؤول دریافت زکات عامل گفتهاند.">
[7]
واژه کارگزار در اینجا به معنای مأموری است که از سوی حاکم مسؤولیتی را در امور اجتماعی و سیاسی، اقتصادی و نظامی عهدهدار میشود. بنابراین مقصود از کارگزاران در اینجا استانداران، فرمانداران و کسانیاند که به گردآوردن زکات و خراج میپردازند. همچنین دیگر افرادی که از سوی حاکم تعیین میشوند و نمایندگان آنها جزو کارگزاران به شمار میآیند.
6. تربیت دینی و تربیت سیاسی: آیا بین تربیت دینی و تربیت سیاسی و اجتماعی و یا بینتربیت دینی و تربیت اخلاقی رابطه وجود دارد؟ و یا بین آنها هیچ رابطه وجود ندارد؟ به دیگر سخن، آیا تربیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جزو قلمرو تربیت دینی کاری به تربیت سیاسی و اخلاقی ندارد؟
پاسخ پرسش یاد شده بستگی دارد به اینکه ما دین را چه بدانیم. اگر دین را "امری مقدس و صرفاً معنوی و فردی و یا یک تجربه دینی" بدانیم چنان که غربیها و برخی از روشنفکران داخلی چنین پنداشتهاند، بین آنها هیچ پیوندی وجود ندارد. تربیت دینی شامل تربیت سیاسی و اجتماعی یا تربیت اخلاقی نمیشود. اما اگر دین را "مجموعهای از عقاید،
|119|
ارزشهای اخلاقی و احکام عملی" بدانیم همان گونه که متفکران اسلامی معنا کردهاند،تربیتدینی قلمرو گستردهای پیدا میکند و تربیت سیاسی و اجتماعی و تربیت اخلاقی را نیز در بر میگیرد و کسی که به تربیت دینی اقدام کند در واقع به تربیت سیاسی و اخلاقی نیز اقدام کرده است.
7. تفاوت تربیت سیاسی کارگزاران با اخلاق کارگزاران: در اخلاق کارگزاران نگاه نخستین و بالذات به فضیلت و رذیلت و خودسازی است و بحثها بر محور "خویشتنسازی و چگونگی کسب فضیلتها و کنار گذاشتن رذیلتها دور میزند. اما در تربیت در باره "دگرسازی" و اثرگذاری بر اخلاق و رفتار کارگزاران دور میزند. این دو عرصه هر چند در بخش عمدهای از اصول و اهداف ِکلی، به یکدیگر نزدیک میشوند ولی در بخش دیگری از اصول و روشها و نیز نوع نگاه و زاویه دید و حیثیت بحث از یکدیگر فاصله میگیرند. غفلتاز این امر مایه ابهامها و تاریکیهای فراوانی بویژه در تفاوتهای اخلاق و مباحثتربیت دینی شده است. جداسازی آنها میتواند پرتوی روشنتر بر عرصه تحقیق در مسایل اسلامی بیفکند.
روشهای تربیت سیاسی
تربیت سیاسی همانند دیگر انواع و گونههای تربیت دارای روشهایی است که باید آنها را شناخت و به کار بست. هرچند در روزگار امام علی (ع) تعلیم و تربیت همانند امروز رشتهایعلمی نبود تا از شیوههای مشخص، در آن زمان سخن گفته شود. ولی از دقت و تأمل در گفتار و سیره آن بزرگوار در دوره حکومت پنجسالهاش میتوان روشهای بسیاری را استخراج و در تربیت سیاسی کارگزاران از آن بهره گرفت. در این مقال، به مهمترین و اساسیترین این روشها خواهیم پرداخت:
1. توجه به رشد عقلانی
در تربیت سیاسی با توجه به موقعیت افراد و مسایل گوناگون از روشهای مختلف تربیتی استفاده میشود. از روشهایی که امام علی (ع) برای تربیت کارگزاران و عموم مردم از آن بهره میگرفت، شیوه عقلانی است. مقصود از روش عقلانی، مجموعه تدبیرها و راههایی هستند که به گونهای سازمان یافته رشد و پرورش عقل را در دو بند نظری و عملی فراهم میآورند.
شخصیت انسان از ابعاد گوناگون جسمی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و عقلانی تشکیل
|120|
میشود. از نگاه فیلسوفان تربیتی آنچه در زمینه تربیت بیشتر از همه چیز باید مورد توجه قرار گیرد بُعد عقلانی انسان است چرا که این بُعد بیانگر امتیاز انسان از دیگر حیوانات و به دیگر سخن انسانیت انسان بستگی به پرورش قدرت عقلانی او دارد. از سوی دیگر بُعد عقلانی انسان هر چند از دیگر ابعاد تأثیر میپذیرد ولی در پرورش آنها نقشی اساسی دارد. افزون بر همه اینها کار تربیت، خود یک تلاش عقلانی است. بررسی ماهیت انسان، تشخیص نیازهای مادی و معنوی او تهیه برنامههای آموزشی، گزینش روشهای اساسی و ارزیابی پیشرفت افراد از جهت تربیتی همه جنبه عقلانی دارند.
[8] قرآن کریم، پایه و اساس نظام تربیتی اسلام را بر حکمت و عقلانیت استوار میداند.
[9]
در حکومت و مدیریت و رفتار سیاسی نیز، عقلانیت نقش محوری دارد. سیره امام علی (ع) در همه ابعاد حکومت چه پذیرش خلافت
[10] و چه پس از آن در برخورد با مردم و جریانهای گوناگون و کارگزاران بر عقلانیت استوار بود. در گفتار امام علی (ع) سخن راجع به عقل، عاقل و دعوت به تفکّر و تعقّل فراوان است.
[11] هدف در اینجا نقل این نمونهها و تحلیل آنها که در جای خود بسیار لازم است، نیست. در اینجا تنها به نمونههایی اشاره میکنیم که علی (ع) از این شیوه برای تربیت کارگزاران خود سود جسته است.
الف. تفکّر و تعقّل
دعوت به تفکر و تعقل یکی از شیوههای تربیت عقلانی است. علی (ع) از این شیوه نیز در تربیت سیاسی کارگزاران بهره گرفته است. سخنان امام علی (ع) در این باره بر دو گونه است. در پارهای از آنها به گونهای عامّ، همه مردم از جمله کارگزاران به تفکر و تعقل دعوت و پیامدهای آن نیز بیان شده است:
تفکر و احتیاط، انسان را از لغزشها نگه میدارد.
[12]
هر کس فکرش طولانیتر باشد بصیرت او نیکوتر است.
[13]
پارهای از سخنان خاص کارگزاران است. در اینجا نیز تنها به یکی از نامههای آن بزرگوار به یکی از کارگزارانش به نام عبداللَّه قیس مشهور به ابوموسی اشعری بسنده میکنیم:
ابوموسی اشعری پیش از حکومت امام علی (ع) والی و کارگزار کوفه بوده است. پس از بیعت مردم با علی (ع) او نیز از مردم برای آن حضرت بیعت گرفت و همچنان به عنوان کارگزار کوفه باقی ماند. وقتی جنگ جمل در گرفت او چون انسانی جاهطلب و عافیتخواه
|121|
بود میخواست در گوشهای بنشیند و از منافع حکومت استفاده کند و از صدمات آن برکنار باشد، از این روی، در برابر دعوت علی (ع) به شرکت در جنگ جمل نه تنها پاسخ مثبت نداد که به مردم گفت: این جنگ فتنه است، و هر دو طرف جنگ مسلمانند و شرکت در آن جایز نیست! علی (ع) در نامهای پس از اشاره به برخورد نادرست ابوموسی مینویسد:
"فاذا قدم علیک رسولی فارفع ذیلک و اشدد مئزرک و اخرج من حجرک و اندب من معک فانحققت فانفذ و ان تفشلت فابعد ... فاعقل عقلک، و املک امرک و خذ نصیبک و حظّک ...؛
[14]
وقتی که فرستاده من بر تو وارد شد دامن به کمر زن و کمربندت را محکم ببند، و از خانهات بیرون آی، و از کسانی که با تو هستند دعوت نما، اگر حق را یافتی و تصمیم خود را گرفتی آنها را به سوی ما بفرست و اگر سستی را پیشه کردی از مقام خود دور شو ...">
سپس آن حضرت پس از اشاره به آثار زیانبار کنارهگیری از حق از او میخواهد که با تفکر و در کمال آزادی راه درست را از نادرست تشخیص دهد و هر کدام را میخواهد انتخاب کند. لذا پس از آن میفرماید:
"عقلت را جمع کن و اندیشهات را به کار گیر و مالک کار خویش باش و بهره و نصیبت را دریاب...">
سپس آن بزرگوار اشاره میکند که اگر این کار را نمیپسندی از حکومت کنارهگیری کن.
ب. دعوت به دانش و همنشینی با عالمان
یکی از راههای پرورش عقل، فراگیری دانشهای گوناگون است:
"العقل غریزة تزید بالعلم و التجّارب؛
[15]
عقل غریزهای است که به وسیله علم و تجربه رشد پیدا میکند.">
علم و دانش مقدمه عمل است و انسان برای تشخیص درست از نادرست و انجام کارهایپسندیده به آن نیاز دارد. از باب نمونه علی (ع) به یکی از کارگزاران خود به نام کمیلمیفرماید:
"یا کمیل لا تأخذ الّا عنّا تکن منّا؛
ای کمیل، سرمایه علمی و عملی خود را جز از ما مگیر تا از ما باشی.">
"یا کمیل، ما من حرکة ا ِلّا و انت محتاج فیه الی معرفة؛
[16]
ای کمیل، هیچ حرکتی نیست مگر اینکه تو در آن نیاز به شناخت داری.">
از فراز یاد شده برمیآید که کارگزاران حکومتی در همه کارهای خود چه حکومتی و چه غیر حکومتی نیاز به شناخت و آگاهی دارند. تحقق اهداف حکومت دینی، اجرای شریعت،
|122|
برخورد با دشمنان... همه و همه نیاز به دانش و آگاهیهای گوناگون دارد. و در بسیاری از موارد از عهده یک نفر برنمیآید و شاید به همین جهت باشد که یکی از سفارشهای علی (ع) به کارگزاران همنشینی و گفت و گوی با عالمان و نخبگان است:
"با دانشمندان و حکیمان فراوان گفت و گو کن. چرا که گفت و گوی با آنان سبب آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانون است.">
[17]
مقصود امام (ع) از فرازهای یاد شده تنها همنشینی و گفت و گوی صرف نیست، بلکه بهرهگیری از آنان در مدیریت و تحقق اهداف حکومت دینی است. و از این روی، گفت و گوی با آنها سبب آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانون دانسته شده است.
ج. مشورت
یکی از راههای رشد عقلانی بهرهگیری از مشورت است. مشورت یعنی یاری جستن از عقل و درایت و تجربه دیگران. در آیات و روایات به آن سفارش شده است.
[18] بیگمان رهبران جامعه، بیش از هر کس به دلیل مسؤولیتهای گسترده خود نیاز به مشورت دارند. در گفتار و سیره امام علی (ع) مشورت حضوری جدی دارد. آن بزرگوار، در انتخاب کارگزاران و دیگر مسایل سیاسی به رایزنی میپرداخت. و گاه به صراحت از آنان طلب مشورت میکرد.
[19] برای تربیت سیاسی کارگزاران نیز به این شیوه فراخوانده است. از باب نمونه در عهدنامه مالک اشتر، بحث مشروحی در باره بایستهها و نبایستههای رایزنی دارد.
[20] از نگاه علی (ع) چون مشاوران حاکم و کارگزاران، نقشی مؤثر و گاه تعیینکننده در چگونگی اداره کشور و تحقق اهداف مادی و معنوی حکومت دارند بنابراین باید در گزینش آنان ملاکها و معیارهای گوناگون، رعایت شود. مسامحه و اهمالکاری
|123|
کارگزاران در این ملاکها پیامدهای زیانباری برای کشور و حکومت در پی دارد. پارهای از ملاکهای گزینش مشاوران دارای جنبههای فنی و تخصصی است که رعایت آن چندان نیاز به سفارش ندارد چرا که روشن است که مثلاً مشاور نظامی باید تجربه و آگاهیهای کافی در مسایل جنگ و دفاع و امور نظامی داشته باشد و مشاور اقتصادی دارای تجربه و تخصص در این رشته باشد. آنچه یادآوری آن بسیار ضروری است معیارهای اخلاقی است که ممکن است نادیده گرفته شده و قربانی تجربه و تخصص گردد. از این روی، امام علی (ع) از کارگزاران خود میخواهد که به این معیارها توجه کافی داشته باشند و مشاوران خود را از کسانی گزینش نمایند که دارای شهامت، سخاوت و مناعت طبع باشند. زیرا رأی و نظری که از موضع ترس، بخل و طمع صادر شود هیچ ارزشی ندارد و مشاورانی که چنین خصلتهایی داشته باشند نه تنها کمکی به کارگزار نمیکنند بلکه دست و پای او را میبندند، توکل را از او میگیرند و از قدرت برخورد او میکاهند. از باب نمونه علی (ع) به مالک اشتر چنین دستور میدهد:
"و لا تدخلنّ فی مشورتک بخیلاً یعدل بک عن الفضل، و یعدک الفقر و لا جباناً یضعفک عن الامور، و لا حریصاً یزیّن لک الشرهبالجور؛
[21]
به هیچ روی در مشورت خویش از هیچ بخیلی مشورت مخواه، چرا که بخیل تو را از فضل منصرف کرده و همواره تو را به فقر و تنگدستی تهدید میکند. و همچنین هیچ ترسو و بزدلی را که از برخورد با جریانات ناتوانت مینماید، و نه هیچ حریصی را که برای تو افزونطلبی به ستم را، با همه زشتی آن، آرایش میدهد.">
امام علی (ع) در تحلیل این سخن که با افراد سهگانه فوق مشورت نشود اشارهای به ریشه مشترک آن سه خصلت دارد با این بیان که: ترس، بخل و حرص از بدبینی به خدا نشأت میگیرند. یعنی کسی که بخیل است در حقیقت بینش نادرستی در مورد مائده گسترده الهی دارد و کسی که گرفتار حرص است خزائن پایانناپذیر حق را
|124|
محدود و همه چیز را برای خود میخواهد. و کسی که ترسو و بزدل است حمایتها و مددهای غیبی حق را قبول ندارد. بدین ترتیب اگر در کسی هر یک از این سه خصلت بود دلیل وجود ریشه آن یعنی بدبینی به خداست و اگر بدبینی به خدا وجود داشته باشد دو خصلت دیگر و گاه خصلتهای منفی دیگر نیز هست:
"فانّ البخل و الجُبن و الحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظّن باللَّه؛
[22]
پس، همانا بخل، ترس و حرص غریزههای پراکنده و گوناگونی هستند که ریشه مشترکشان بدبینی به خداست.">
از فرازهای یاد شده میتوان به یک نکته دقیق و ظریف دیگری نیز دست یافت و آن رابطه جهانبینی و اخلاق است. ریشه همه ضعفهای اخلاقی در ضعف جهانبینی و راه علاج و اصلاح اخلاق نیز، در مرتبه نخست تصحیح جهانبینی است.
نکته درخور یادآوری این است که آنچه در این شیوه از نگاه علی (ع) اهمیت دارد، تقابل و بررسی آراء از ابعاد گوناگون و گزینش بهترین آنهاست:
"هر کس خودرأی شد به هلاکت رسید و هر که با دیگران مشورت کرد، در عقلهای آنان شریکشد.">
[23]
در جای دیگر آن حضرت میفرماید:
"رأیها را، برخی بر برخی دیگر عرضه کنید که رأی درست این گونه پدید میآید. رأی و نظر چون شیری که برای بیرون آوردن کره آن در میان مشک میریزند و زنند بزنید، تا به وسیله تقابل آرا و برخورد اندیشهها به نظر درست برسید.">
[24]
فرازهای یاد شده، زیباترین سخنان در باره مشورت و بهرهگیری از عقل جمعی و مشترک است. تأکید و توصیه امام علی (ع) به کارگزاران به بهرهگیری از این شیوه بدین علت است که کارگزاران نمیتوانند به تنهایی همه مسایل را بفهمند. و در عمل گرفتار خطاهای فراوانی خواهند شد. بهرهگیری از این شیوه رویکردی است که میتواند چنین ضعفی را جبران و میزان خطاها را در عمل به حداقل برساند.
امروزه اگر کارگزاران حکومتی ما در ردههای گوناگون از این شیوه استفاده کنند شاید بسیاری از سخنان و حرکتهای ناهنجاری را که پیامدهای زیانباری برای دین و دولت دارد، نگویند و انجام ندهند.
|125|
ه- . تجربهاندوزی و استفاده از تجربههای دیگران
تجربه، در لغت از ریشه "جرب" و به معنای آزمودن است.
[25] در دانش منطق "تجربیات" یکی از اقسام ششگانه قضایای یقینی: "اولیات، مشاهدات، تجربیات، حدسیات، متواترات، فطریات" است. و آن قضایایی است که عقل به وسیله تکرار مشاهدات، به آن دست مییابد. در تکرار مشاهدات، حکمی در نفس رسوخ میکند که هیچ شکی در آن ندارد.
[26] امام علی (ع) در روایات بسیاری تجربه را یکی از روشهای تربیت عقل معرفی کرده است.
[27]
از سخنان آن بزرگوار استفاده میشود که دو عامل علم و تجربه، در تربیت عقل نظری نقش زیادی دارند:
"عقل استعداد طبیعی است که با علم و تجربه افزایش پیدا میکند.">
[28]
"تجربهها تمام نشدنی و عاقل از سوی آنها در زیادت است.">
[29]
روایات یاد شده و امثال آن بیانگر پیوندی مستحکم میان تجربهاندوزی و رشد عقل است. با هر تجربهای عقل طبیعی به رشدی تازه دست یافته و از دانش و بینشی تازه برخوردار میگردد چرا که فرموده علی (ع):
"التجربة علم مستانف؛
[30]
علم جدید به وسیله تجربهها به دست میآید.">
افزون بر این، امیرالمؤمنین علی (ع) بهرهگیری از تجربههای دیگران را امری لازم و عامل موفقیت و انتخاب درست دانسته است. سخنان آن بزرگوار در این باره نیز بسیار است؛ تنها به یک نمونه بسنده میکنیم:
"پسرم، بیش از آنکه دلت سفت و عقلت مشغول شود به ادب کردن تو پرداختم، تا مجّدانه به کار برخیزی و از تجربههایی که دیگران زحمت آن را کشیدهاند بهرهمند گردی و خود از رنج جستجو بیاسایی و از پرداختن به تجربه مجدد معاف شوی؛ و از این راه حاصل آنچه ما آزمودیم در اختیار تو قرار میگیرد.">
[31]
تفکر، دانشآموزی، رایزنی و... در تربیت سیاسی کارگزاران بسیار مهم و مربوط به بُعد نظری عقل است اما بُعد بسیار مهم و ارزشمند دیگر در تربیت سیاسی توجه به عقل عملی یا همان اخلاق است. گرایش به نیکیها، ارزشها و خوبیها و دوری از رذیلتهاست. هرچند شماری از متخصصات تعلیم و تربیت پنداشتهاند که پرورش نیروی عقلانی در تربیت کافی است و این شیوه تربیت اخلاقی را نیز تضمین میکند ولی با توجه به نقش نیروی عقلانی در پرورش اخلاقی میتوان گفت که پرورش این نیرو برای پرورش اخلاقی کافی نیست. چرا
|126|
که تسلط پارهای از تمایلات شخصی انسان را در موارد گوناگون از فعالیت باز میدارد. گاهی نفوذ این تمایلات به اندازهای است که بهترین افراد تربیت شده را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. به طور کلی نیروی عقلانی با همه اهمیت آن به خاطر محدودیتهای آن نمیتواند درهمه شؤون زندگی راهنمای انسان باشد و حرکت او را در حفظ ارزشهای انسانی تضمین نماید. بنابراین، تربیت اخلاقی نیز اهمیت ویژهای دارد. در این زمینه در همین مقاله توضیح بیشتری خواهیم داشت.
2. روش الگویی
یکی از روشهای تربیتی امام علی (ع) ارائه الگوی عملی است. ارائه الگو به کارگزاران از ابعاد گوناگون در تربیت آنان مؤثر است. کارگزاران با شناخت ویژگیهای الگو و یا مشاهده رفتار الگو از آن پیروی میکنند. در جهانبینی اسلامی، پشتوانه باور به رسالت پیامبر گرامی اسلام (ص) و امامت پیشوایان معصوم اصل الگومداری است. خداوند در دروههای گوناگون پیامبران را فرستاده تا مردم بویژه مسؤولان حکومتی از رفتار آنان پیروی کرده و آنان را در ابعاد گوناگون زندگی الگوی خود قرار دهند. به همین دلیل بسیاری از پیامبران در قرآن به عنوان امام و اسوه معرفی شدهاند.
[32] از باب نمونه قرآن در باره اسوه بودن پیامبر اسلام چنین میفرماید:
"لقد کان لکم فی رسول اللَّه اسوة حسنة ...؛
[33]
برای شما رسول خدا الگوی نیکو و پسندیدهای است.">
در روایات نیز از امامان معصوم (ع) به عنوان الگو
[34] و "میزان">
[35] و یا "میزان العدل">
[36] یاد شده است. پیامبر و امام، الگو و میزان است. یعنی روش زندگی او در زوایای گوناگون فردی و اجتماعی درخور پیروی است. الگو بودن آن بزرگواران ویژه زمان و مکان خاصی نیست. برای همه انسانها تا روز قیامت درخور پیروی است. در سیره علوی، بحث از الگو و تأکید بر روش الگویی با مطرح ساختن روش زندگی پیامبر اسلام (ص) به عنوان برجستهترین الگوی تربیتی آغاز میشود:
"و لقد کان فی رسول اللَّه (ص) کاف لک فی الاسوة ... فتأسّ بنبیّک الاطیب الاطهر (ص) فان فیه اسوةٌ لمن تأسی و عزاءً لمن تعزی و احبّ العباد الی اللَّه المتأسی بنبیّه و المقتص لاثره ...؛
[37]
برای تو کافی است که رسول خدا (ص) را الگو و اسوه خود قرار دهی ... پس به پیامبر خود که پاک و پاکیزه است الگو بگیر، چرا که او خوب الگویی است برای الگوخواهان، و نسبت شایسته و نیکویی است برای کسی که بخواهد به او نسبت داشته باشد. محبوبترین بندگان در نزد خداوند بندهای است که از پیامبرش پیروی کند و جای بر جایگاه قدم او نهد.">
|127|
امام علی (ع) در فرازهای یاد شده پس از روشن کردن جایگاه اسوهگیری از سیره نبوی، عموم مردم چه کارگزاران و چه غیر آنان را به پیروی رفتاری از آن حضرت تشویق و پیشگامان این راه را از محبوبترین بندگان خدا میداند. آن بزرگوار در ادامه همین خطبهبهرهمندی از چنین الگویی را از منّتها و نعمتهای بزرگ خدا بر بندگانش میداند که با پیش روی داشتن آن در همه ابعاد زندگی بیهیچ دغدغه و لغزشی میتوان آن را پی گرفت و در مسیر هدایت گام زد.
امام علی (ع) در برشماری عوامل مؤثر بر شخصیت خود نیز، سیره نبوی را کلیدیترین الگوی جهتدهنده خود دانسته و یادآور میشود که در زندگی همواره با پیامبر (ص) همگام و همراه بوده و همچون سایهای آن حضرت را دنبال میکرده است و ایشان نیز، هر روز نکتهای از اخلاق نیک را برایشان آشکار میساخته است.
[38] و به اندازه یک لحظه با او مخالفت نکرده است.
[39] امام علی (ع) در برخی از نامهها و خطبهها به صراحت از الگو بودن خود نیز برای کارگزاران سخن گفته است و خویشتن را پیشوایی که باید در همه زندگی از جمله رفتار سیاسی الگو قرار گیرد معرفی میکند. از باب نمونه:
وقتی که خبر میرسد یکی از کارگزاران او به نام عثمان بنحنیف به یک مهمانی مجللرفته و با شکمخواران همسفره شده ضمن هشدار و پند و اندرز به اینکه باورنمیکردمکه بر سر سفره جمعیتی بنشینی که مستمندشان محروم و توانگرشان حضور داشته باشند مینویسد:
"آگاه باش که هر مأموم و پیروی، امام و پیشوایی دارد که به ناچار باید به او اقتدار کند و از نور دانش او بهره جوید. آگاه باشید که امام شما از دنیاتان به همین دو جامه کهنه و فرسوده، و دو قرص نان بسنده کرده است. آگاه باش، شما نمیتوانید چنین باشید. اما مرا با پرهیزگاری و تلاش و کوشش و عفت و پایداری یاری دهید به خدا سوگند که از دنیای شما طلا و نقرهای نیندوختهام و از زمین آن یک وجب ذخیره نکردهام ...">
[40]
آنگاه امام (ع) فصلی در باره بیارج بودن دنیا و زهد و پارسایی خویش آورده و سپس چنین مینویسد:
"اگر میخواستم که از عسل مصفا و مغز گندم و لباس پرنیان بهره گیرم، برای من میسر بود. اما هیهات که هوای نفس بر من چیره شود و حرص و آز به گزینش غذاها وادارم کند، و شاید که در حجاز و یمامه کسی باشد که به یک قرص نان محتاج است و روی سیری را ندیده؟ یا سیر بخوابم در حالی که اطراف من شکمهای گرسنه و جگرهای تشنه باشند. آیا میتوانم
|128|
به این قانع باشم که بگویند: این است امیر مؤمنان، حال آنکه در ناملایمات روزگار شریک آنان نباشم، یا در تنگنای معیشت با آنان برابری نکنم؟!">
[41]
آن بزرگوار در چندین جای دیگر،
[42] بر نقش الگوی زندگی و سیره اهل بیت و از جمله خود او به عنوان یکی از اهل بیت تأکید کرده و یادآور میشوند که:
"به اهل بیت پیامبر (ص) بنگرید؛ از آن سو که آنان گام برمیدارند بروید؛ پای در جای آنان بگذارید که هرگز آنان شما را از هدایت بیرون نمیبرند و به پستی و هلاکت نمیافکنند. اگر سکوت کردند سکوت کنید و اگر قیام کردند همراهشان قیام کنید. از آنان پیشی نگیرید که گمراه میشوید و از آنان عقب نمانید که تباه میگردید.">
[43]
در خطبه دیگر با دعوت به الگوبرداری از اهل بیت (ع) و با برشماری برخی از ویژگیهای شخصیتی خود، راه هر گونه توجیه و بهانهجویی را بر همگان میبندد و آنان را به الگوبرداری گفتار و رفتار خود فرا میخواند.
[44]
از این نمونهها در سخنان علی (ع) بسیار است و نشان میدهد که آن بزرگوار در تربیتمردم بویژه کارگزاران از این شیوه بهره میگرفته است. یاران و کارگزاران آن حضرتنیز، از این سیره پیروی کرده و به آن حضرت اقتدا میکردند. و این امر سبب شد کهبیشتر اصحاب و کارگزاران با پیروی از این شیوه به مراتب بالایی از شایستگی و توانایی دست یابند.
امام علی (ع) با گذر از الگو بودن زندگی پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) و خودش به نقش ویژه دیگر الگوها در عرصههای گوناگون بویژه در عرصههای سیاسی و اجتماعی، از حاکمان و کارگزاران میخواهد که الگوی درستی برای دیگران باشند:
"الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم؛
[45]
مردم به حاکمان و کارگزاران خود شبیهترند تا به پدرانشان.">
تأثر مردم از کارگزاران ریشه در الگوگیری و.
|129|
همانندسازی دارد. هرچند امام (ع) در گفتار بالا در صدد توصیف واقعیت و تأثر جامعه از حال و هوا و رفتار سیاسیاند نه تأیید آن در همه موارد. اما پیام ضمنی این کلام، تأکید بر نقش الگویی حاکمانو کارگزاران در زندگی انسانهاست. از این روی امام(ع) برای الگوهای غیر معصوم هشدارها و ویژگیهایی را لازم شمرده است.
[46]
3. تشویق و تنبیه
یکی از شیوههای مهم و اساسی در تربیت، تشویق و تنبیه است. انسان به گونهای طبیعی از تشویق لذت برده و از تنبیه رویگردان است. ساختار روانی و عاطفی انسان به گونهای است که اگر تشویق شود به کارهای نیک علاقه بیشتری پیدا کرده و انگیزهاش برای فعالیت بیشتر میگردد. تنبیه، نیز عاملی است برای جلوگیری از کارهای ناپسند و یا انجام کارهایزشت.
بیگمان، هر دو در تربیت انسان نقش مؤثر دارند. به کارگیری این شیوه در همه مراحل زندگی مفید و سازنده است، ولی در دوران اقتدار انسان توجه به آن اهمیت بیشتری دارد. امروزه کارشناسان تربیتی بر استفاده از این شیوه در تربیت افراد تأکیدفراوان دارند.
[47] قرآننیز در آیات بسیاری بر این شیوه صحه گذاشته است.
[48] البته انسانهایی چون امیرالمؤمنین علی (ع) که از لحاظ تربیتی در سطحی بسیار عالی قرار دارند کارهای پسندیده را به خاطر پاداش و تشویق و کارهای ناپسند را به خاطر کیفر و عقوبت انجام نمیدهند و ترک نمیکنند: "الهی ما عبدتک خوفاً من عقابک و لا رغبةً فی ثوابک و لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک.">
[49]
البته این استثناء است. در عموم انسانها بویژه در باره کارگزاران به کارگیری این شیوه ضروری است. حاکم اسلامی
|130|
نسبت به اعمال همکاران و معاونان و کارگزاران خود نمیتواند بیتفاوت باشد و باید از عملکرد افراد صالح و خدوم قدردانی و به افراد غیر صالح و منحرف هشدار دهد و در برابر هر یک موضع مناسب بگیرد.
گفتار و رفتار امام علی (ع) در تربیت و هدایت همگان بویژه کارگزاران نه تنها بیانگربهکارگیری شیوه تشویق و تنبیه است که آن بزرگوار با توجه به ضرورت این شیوه چنین میفرماید:
"و لا یکوننّ المحسن و المسییء عندک بمنزلة سواء فانَ فی ذلک تزهیداً لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریباً لاهل الاسائة علی الاسائة و الزم کلاً منهم ما الزم نفسه؛
[50]
مبادا که نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان باشند. چرا که برابر بودن آنان سبب دلسردی نیکوکاران از کار نیک و تشویق و تجری بدکاران به کار ناشایست شود. با هر یک با نوع تعهدی که خود را بدان ملزم ساخته، برخورد کنی.">
در فرازی دیگر از همان نامه آمده است که:
"همواره از آنان ستایش کن و کار ارزشمندی را که به آن آزموده شدهاند، برشمار چه یادآوریمکرر کارهای ارزشمند آنان، شجاع را به جنب و جوش آورده و وامانده را ترغیب میکند.">
[51]
در دو فراز یاد شده امام علی (ع) به دو نکته مهم و اساسی زیر اشاره دارند:
1. تشویق نیکوکاران در گسترش نیکیها تأثیر فراوان دارد و دیگران را نیز به کارهای نیک تشویق میکند.
2. کارگزاری که خدمتی و یا کار نیک دیگری انجام داده باید همواره مورد ستایش باشد و به یک بار تشویق بسنده نشود بلکه در هر مناسبتی باید اشارهای به آن بشود.
رعایت این شیوه در تربیت سیاسی کارگزاران بسیار مؤثر است و زمینه تلاشهای باارزشتر آنان را فراهم میسازد. و به دیگران نیز میآموزد که شخصیت را باید از راه عمل و خدمت و شایستگی کارآیی به دست آورد نه وابستگی و تملق و چاپلوسی و یا اعمال دیگر.
برخورد امام (ع) با کارگزاران و مدیران خود نیز، بر اساس همین شیوه استوار بود. از بابنمونه:
هنگامی که "عُمر بنابیسلمه مخزومی" کارگزار "بحرین" را برای همکاری و همراهی در جهاد با معاویه فرا خواند و به جای او "نعمان بنعجلان زرقی" را نصب کرد در نامهای چنین نوشت:
"ولایت بحرین را به "نعمان بنعجلان" سپرده و تو را عزل میکنم، نه به دلیل نکوهش و توبیخ
|131|
چه آنکه تو مأموریت خود را به خوبی انجام داده و امانت را به خوبی ادا کردی. پس به سوی ما بیا، بدون آنکه مورد سوء ظن یا مستوجب سرزنش و یا متهم و گنهکار باشی. همانا قصد حرکت به سوی ستمپیشگان شام را دارم و میخواهم که با من باشی، چرا که تو از کسانی هستی که در جهاد با دشمن و استوار ساختن ستون دین بدانها اعتماد دارم.">
[52]
امام در نامه بالا، ضمن تقدیر از تلاش کارگزار و نماینده خود در بحرین، و دفع هر گونه توهمّ نابجا در مورد عزل او، اشاره میکند که او را به عنوان همکار و همراه نزدیک خود برای کاری مهمتر به حضور طلبیده است.
از این نمونهها در سخنان علی (ع) فراوان است تنها به فهرست برخی از آنها اشارهمیکنیم:
علی (ع) از مردم کوفه به دلیل فداکاری آنها در جنگ جمل قدردانی کرد.
[53] یاد شهدایبصره
[54] و کارگزاران شهیدش را گرامی داشت.
[55] و از صفات و برجستگیهای نیکوی زندگانی آنها یاد میکرد.
[56] در چندین مورد از محمد بنابیبکر و مالک اشتر ستایش و قدردانی کرده است.
[57]
امام علی (ع) همان گونه از کارگزاران خوب تقدیر و ستایش کرده، هرگاه کارگزاران و مدیران خود را در شرایطی میدید که به دلیل تخلفات و یا سهلانگاریها مستوجب نکوهشند، بدون فوت وقت، هشدار و اخطار لازم را داده و در اصلاح یا عزل کارگزار ناصالح به سرعت اقدام میکرد.
[58] با مطالعه دوران حکومت پنج ساله امام علی (ع) به نمونههای زیادی در این باره برخورد میکنیم. از باب نمونه:
بخشی از نامه امام به "منذر بنجارود عبدی" را که به دلیل خیانتی که مرتکب شده، مورد نکوهش وی قرار گرفته میآوریم:
"اما بعد، پاکی پدرت مرا در باره تو به فریب افکند، فکر کردم از او پیروی میکنی و به راه او میروی، اما بر اساس گزارشاتی که به من رسیده تو دربست پیرو هوای نفس شدهای و برایآخرتت چیزی باقی نگذاشتهای، به آبادی دنیایت با تباه ساختن دینت پرداخته، و در راهپیوند فامیل، از دینت بریدهای. اگر آنچه به من رسیده واقعیت دارد، شتر ِسواریخانوادهات و بند نعلت از تو پربهاتر است. و هر کس مانند تو چنین باشد صلاحیت ندارد که با او شکافی پر شود، و یا به وسیله او کاری سامان پذیرد، یا منزلت او را بالا برند و یا در امانت شریک گردد و یا بر درآمدهای دولت امین شناخته شود. اینک با رسیدن این نامه خودت را نزد من معرفی کن.">
[59]
|132|
انواع تشویق و تنبیه
در اصل مسأله هیچ تردیدی نیست. مهم، نوع به کارگیری و اجرای درست این شیوهاست. بیتردید اگر تشویق و تنبیه درست به کار گرفته شوند در تربیت و اصلاحکارگزاران نقش مهمی را ایفا خواهند کرد. چرا که ممکن است سهلانگاری و یاتندروی در به کارگیری آن پیامدهای زیانباری را در پی داشته باشد. بنابراین آنچه مهم است این است که مربیان بتوانند از این روش گرانبها با شناخت گونههای آن و همچنین حد و مرزهای آن سود ببرند.
تشویق و تنبیه گونههای گوناگونی دارد: نگاه محبتآمیز، احترام، ستایش، نوازش عملی، دادن هدیه و پاداش همگی از گونههای تشویق به شمار میآیند و میتوان با توجه به جایگاه فرد و موقعیت زمانی و مکانی او از هر کدام که مناسبتر است سود جست.
سرزنش، بیحرمتی و بیاعتنایی، جریمه، کیفر، بدنامی و ... از گونههای تنبیه به شمار میآیند. علی (ع) یاران و اصحابش را با توصیف و تعریف و عبارتهای حماسی تأیید و تشویق میکرد. از باب نمونه در خطبهای خطاب به آنان چنین فرمود:
"شمایید یاران حق و برادران دینی و ایمانی که در روز جنگ و سختی چون سپر نگهبان حق هستی ...">
[60]
امام علی (ع) پیش از جنگ صفین طی نامهای شماری از کارگزارانش ضمن ستایش و تقدیر از آنان برای همکاری و همراهی در جنگ بر ضد معاویه دعوت کرد.
[61]
رعایت حدّ و مرزها
تشویق و تنبیه نیز همانند هر کار دیگری باید قانونمند و در چارچوب خاص خود به کار گرفته شود تا پیامدهای مطلوب خود را بر جای گذارد.
1. دلیل تشویق و یا تنبیه باید شفاف و روشن باشد. تا کارگزار بداند در برابر چه کاری تشویق و یا تنبیه شده است. این شیوه سبب میشود که وی به آن کار استمرار بخشد و یا از آن پرهیز کند. به عنوان نمونه: نصب عتاب بناسید به عنوان کارگزار مکه
[62] و احترام ویژه امام صادق (ع) به هشام
[63] و بیان دلیل آن از سوی پیامبر (ص) و امام صادق (ع) میتواند الگوی بسیار خوبی برای ما باشد.
بیان علت تشویق و تنبیه نه تنها موجب تقویت رفتار مورد نظر یا دوری از آن در کارگزار
|133|
میگردد که شبهه تبعیض را نیز از ذهن دیگر کارگزاران میزداید و راهکار جدیدی برای رسیدن به تشویق و دوری از تنبیه به آنها میآموزد.
2. در انواع تشویق و تنبیه هر چند ستایش و یا تنبیه جزیی باشد نباید تبعیض صورت گیرد چرا که این کار اثر آن را از بین میبرد و مشکلات جدیدی را به وجود میآورد و از باب نمونه: اگر فردی صرفاً به دلیل دوستی و یا وابستگی به حاکم تشویق شود و یا از تنبیه او صرف نظر گردد، این کار موجب غرور کاذب در وی شده و دلسردی دیگر کارگزاران را در پی خواهد داشت.
3. حاکم نباید تلاش یکی را به دیگری نسبت داده و ارزش خدمت او را کمتر از آنچههست به شمار آورد. بزرگی شخص نباید موجب آن شود که کار کوچکش را بزرگ بشمارند و معروف و مشهور نبودن وی نباید سبب گردد که خدمت پر ارجش کوچک جلوه داده شود.
[64] در تنبیه نیز نباید از حدّ اعتدال خارج شد چرا که افراط در آن آتش لجاجت را شعلهور میسازد و این کار با فلسفه تنبیه ناسازگاری دارد. تنبیه همانند امر به معروف و نهی از منکر باید از مراحل نرم و آسان به مراتب سخت و خشن انتقال یابد. در هر حال راه جبران خطا را نباید بست. داستان مصقلة بنهبیره
[65] و نامه امام به اشعث بنقیس
[66] و... نمونههای بسیار خوبی برای شیوه تنبیه به شمار میآیند.
4. تشویق لزوماً نباید مستلزم هزینههای سنگین و بار مالی بر بیت المال باشد. بلکه گاهی بر شمردن کارهای مهم کارگزاران امر تشویق را محقق میسازد.
[67] البته این سخن به معنای نفی پاداشهای مالی نیست. مقصود این است که نباید بر آن تکیه داشت. علی (ع) در همین خصوص چنین میفرماید:
"اگر پیامبران دارای سلطنت و قدرت بودند و خداوند گنجهای طلا و باغهای سرسبز و خرم را در اختیار آنان میگذاشت به گونهای که همه سرکشان سر تعظیم فرود میآوردند، اما مناسب نبود زیرا در آن صورت ایمان آنها به خاطر ترس و یا طمع و علاقه به مادیات بود و خلوص نیت ایشان از بین میرفت.">
[68]
5. افزون بر همه اینها، تشویق و تنبیه باید فوری و پس از انجام کار خوب و یا بد صورت پذیرد و متناسب با کارهای انجام شده باشد. در برابر کاری کوچک نباید جایزهای بزرگ داد و یا تنبیهی شدید کرد. و یا به عکس در برابر کاری بزرگ و شایسته تشویقی کوتاه و کمبها داد. و یا تنبیهی سبک کرد. تشویق و تنبیه باید به گونهای باشد که موجب غرور و لجاجت نشود. برای هر یک از گونههای تشویق و تنبیه و همچنین حد و مرزهایی که آوردیم میتوان
|134|
نمونههایی از سخنان امام علی (ع) ارائه داد. ولی به خاطر آنکه بحث به دراز نکشد شما را به منابعی که در پاورقی آمده است ارجاع میدهیم.
[69]
4. شیوه نظارت
تربیت سیاسی کارگزاران از راه نظارت و مراقبت بر آنان یکی دیگر از شیوههای تربیتی امام علی (ع) بود. آن بزرگوار هر چند همواره به کارگزاران خود پند و اندرز داده و به یاد خدا و ترس از قیامت فرا میخواند و با موعظه و هشدارهایی تکاندهنده آنان را متوجه وظایف و مسؤولیتهای خود میکرد، اما هرگز بدین بسنده نمیکرد چرا که ایشان به خوبی میدانست که قدرت همواره میل به اقتدارطلبی و تمامیتخواهی دارد. و هر انسانی به جز معصوم همواره در معرض وسوسههای قدرت قرار میگیرد. از این روی، از شیوه نظارت با انواع گوناگون آن استفاده میکرد. نقش مثبت و تأثیر فراوان این شیوه در تربیت و مهار قدرت غیر قابل انکار است. طبیعی است که اگر کارگزاران بدانند که بر عملکرد آنهانظارتی وجود دارد. در انجام کارها دقت بیشتری خواهند کرد و کمتر دچار خطا و تخلّف میشوند.
از نامه امام به عثمان بنحنیف کارگزار بصره
[70] و نامههای ایشان به "زیاد بنابیه" کارگزار فارس
[71] و نامه آن بزرگوار به مصقله بنهبیره،
[72]کارگزار "اردشیر خرّه" یکی از شهرهای ایران آن روز، و نامه ایشان به اشعث بنقیس،
[73] کارگزار آذربایجان و... برمیآید که امام علی (ع) در دوره حکومت پنج ساله خود از این شیوه بهره گرفته از کارهای کلی و جزئی کارگزاران خود باخبر بوده است. در بسیاری از این نامهها جملههایی چون: "به من خبر دادهاند"، "گزارشگران گزارش کردهاند">
[74] خطاب به کارگزاران بازتاب یافته که بیانگر حضور نیروهای امام در جای جای
|135|
سرزمینهای اسلامی برای رساندن اخبار به مرکز است، این تعبیرها بیانگر آن است که امام (ع) از این راه کارکرد کارگزاران خود را به گونهای دقیق زیر نظر داشته است.
امام (ع) بهرهگیری از این شیوه را به کارگزاران برجسته خود همانند مالک اشتر سفارش میکرد:
"ای مالک، کارهای کارگزارانت را به وسیله جاسوسان راستگو و باوفا، زیر نظر بگیر، چرا که این عمل سبب میشود که آنان به امانتداری و خوشرفتاری با مردم وا داشته شوند. همچنین کارکنان و یاران خودت را نیز به شدت زیر نظر بگیر.">
[75]
بیشتر عزل و نصبهای کارگزاران آن حضرت بر اساسگزارشهایی بود که از مأموران سرّی خود دریافت میکردند. از باب نمونه هنگامی که به امام (ع) گزارش دادند یکی از پسرعموهایش در بیت المال بیدقتی کرده امام (ع) او را چنین سرزنش میکند:
"از خدا بترس و این اموال را به صاحبانش بازگردان و اگر چنیننکنی و خدا مرا یاری دهد تا برتو دست یابم و کیفرت دهم و شمشیری را به خون تو آغشته خواهم کرد که هر کس را بدانبزنم به دوزخ روان گردد سوگند به خدا، اگر فرزندانم حسن و حسین کاری همانند کار تومیکردند، در حق آنان گذشت نمیکردم و بدون تردید حق دیگران را از آنان بازپسمیگرفتم.">
[76]
در حکومت دینی و شیوه تربیتی امام علی (ع) با فرزندان و نزدیکترین یاران، نیز همانند دیگر مردم رفتار میشود اگر بهفرض آنان حیف و میل، سهلانگاری در حق الناس و انجام مسؤولیت خود داشته باشند با قاطعیت با آنان برخورد خواهد شد.
از نامه یاد شده و دیگر نامهها برمیآید که حاکم اسلامی موظف است برای نظارت بر کارگزاران راهکارهای مناسبی را بیابد و کارگزاران خود را زیر نظر داشته باشد؛ در صورتی که نیاز
|136|
به راهنمایی و یا هشدار داشته باشند آنان را راهنمایی کرده و به آنان هشدار دهد. و در صورت عملکرد خوب آنان را تشویق و در صورتی که عملکرد آنان منفی باشد نکوهش و یا عزل و دیگری را به جای آنان نصب کند.
نکته درخور یادآوری این است که نظارت و بازرسی نباید به گونهای باشد که کارگزاران را از کار خود دلسرد و به حاکم بدبین کند. جاسوسان نباید اجازه داشته باشند در کارهایمدیران دخالت کنند. از آنان تعبیر به "عین = چشم" شده است. او چشم حاکم است،وظیفه چشم تنها دیدن و گزارش کردن است. تجزیه و تحلیل و تصمیمگیری به عهده مغز و رهبر است.
5. نشان دادن لغزشگاهها
تحقق اهداف حکومت دینی و انجام وظایف و اجرای حقوق در پرتو نظم و از راه قانون امکانپذیر است. از اینروی، هنگامی که امام علی (ع) به اعزام کارگزاران برای مناطق گوناگون میپرداخت ضمن یادآوریهای لازم وظایف آنان را طی نامههایی به گونهایروشن و شفاف بیان کرده و هشدار میداد که پس از این حجت تمام است اگر تخلفی صورت گیرد بهانهای مورد پذیرش نخواهد بود.
[77] از باب نمونه آن بزرگوار در عهدنامه خود به مالک اشتر مینویسد:
"بایسته است که این مجموعه را به مثابه میثاقی، که چون حجّتی است بر تو، پایه و مایه عمل سیاسی و نظام خود قرار داده و از آن سر باز نزنی، چرا که در صورت سقوط در وادی خودبینی و خودرأیی و انحراف از نظم قانون هیچ عذر و بهانهای از تو پذیرفته نیست.">
[78]
علی(ع) برای برخی از کارگزاران، ریز وظایف آنان را مشخص میکرد. حتی برای برخی از آنان شیوه و چگونگی برخورد آنها را با غیر مسلمانان بیان میکرد...
[79]
در عین حال، با بیان لغزشگاهها به آنان هشدار میداد. بسیار پیش میآید که افرادی قصد ارتکاب خلاف و یا خیانتی را ندارند اما به دلیل ناآگاهی و نشناختن لغزشگاهها ناخواسته گرفتار شدهاند. که اگر به آنان هشدار داده میشد دچار مشکل نمیشدند. این مسأله نسبت به کارگزاران حکومتی مصداق بیشتری دارد؛ زیرا گروهی فرصتطلب و زیرک همواره در صددند با لغزاندن کارگزار از قدرت و موقعیت او سوء استفاده کنند؛ خطری که هر چهصاحب قدرت با نفوذتر و قویتر باشد شدت بیشتری مییابد. بیشترین کسانی که ممکن است کارگزاران را از راه حق و انصاف منحرف کنند، اقوام و اطرافیان اویند. آنان به اعتبار
|137|
قرابتشان با کارگزار ممکن است به اموال مردم دستدرازی کنند و به هنگام خرید و فروش با بیانصافی با دیگران معامله کنند و همه امتیازات را از آن ِخود کنند. بر همین اساس علی (ع) به مالک اشتر سفارش میکند که:
"هرگز به هیچ یک از حاشیهنشینان و خواصّ خودت زمینی مبخش و به هیچ روی، اجازه نده که از سوی تو طمع پیدا کنند در احداث مزرعهای که کشاورزان مجاورشان در سهم آب یا کاری که انجام دادهاند متضرر شوند. به گونهای هزینه کشتزار اینان بر آنان تحمیل شود که در این صورت در عیش و نوششان بهرهای نخواهی داشت ولی ننگ کار آنها در دنیا و آخرت بر شخص تو خواهد بود.">
[80]
در زمان علی (ع) زمین بیشترین اهمیت را داشته است. امروزه امتیازات و انحصارات خاصّ و همچنین مقاطعهکاریها و... نباید به آنان واگذار گردد.
علی (ع) اگر میدید که وضعیت مالی و معیشتی یکی از کارگزارانش به گونهای غیر عادی دگرگونی پیدا کرده هشدار میداد و به بازخواست از او میپرداخت. از باب نمونه: شریح قاضی را به دلیل خرید خانهای به هشتاد دینار سرزنش کرد که مبادا از مال حرام باشد و اگر از حلال باشد از عزت قناعت به دام ذلت دنیاطلبی افتادن است.
[81]
زیاد بنابیه، یکی دیگر از کارگزاران امام علی (ع) است آن بزرگوار چند هشدار به او دارد:
الف. زیاد در وصول مالیات و خراج سختگیری کرده و پیش از موعد، آن را مطالبه میکرد. علی (ع) در این باره این چنین میفرماید:
"استعمل العدل و احذر العسف و الحیف، فانّ العسف یعود بالجلاء و الحیف یدعوا الیالسّیف؛
[82]
ای زیاد، عدالت را به کار بند و از زور و ستم دوری کن؛ زیرا که زور و فشار، سبب میشود که مردم دیار خود را ترک کنند و ظلم و ستم، مردم را به شمشیر و قیام میخواند.">
در نامهای دیگر، از برخورد نادرست زیاد، با فرستاده امام برای دریافت مالیاتها استفاده کرده و در باره رفاهطلبی و تجملگرایی او (استفاده از غذاهای رنگارنگ و...) هشدار داده و از او میخواهد که در شیوه زندگی خود تجدید نظر کند.
[83]
و در نامهای دیگر نسبت به شیطنت معاویه برای جذب او هشدار میدهد:
"آگاه شدم که معاویه نامهای به تو نوشته و میخواهد تو را بلغزاند و میخواهد در تیزی و تندی تو رخنه کند، پس از او برحذر بوده و بترس، چه او شیطانی است که از پیش و پس و راست و چپ شخص میآید تا ناگهان در هنگام غفلت و بیخبری، در آید و عقلش را برباید.">
[84]
هشدارهای امام از لغزشهای اساسی زیاد و جذب شدنش به معاویه جلوگیری کرد ولی
|138|
پس از شهادت امام (ع) و صلح امام حسن (ع)، معاویه با همدستی مغیرة بنشعبه زیاد ابنابیه را جذب حکومت خود کرد.
[85] او پس از آن از مخالفان اهل بیت (ع) شد و با نفرین امام حسن (ع) به مرض طاعون مبتلا شد و از دنیا رفت.
[86]
یکی دیگر از عوامل لغزش کارگزاران تأمین نشدن زندگی آنان است. اگر دریافتی کارگزاران زندگی آنان را تأمین نکند دچار اضطراب روحی شده و در انجام وظایف خود سستی میکنند و گاه برای جبران کمبود مخارج زندگی خود به اموال بیت المال و یا مردم دستاندازی میکنند. این مسأله در مورد قاضیان از اهمیت بیشتری برخوردار است. از این روی، امام علی (ع) به مالک اشتر چنین دستور میدهد:
"ثم اکثر تعاهد قضائه، و افسح له فی البذل ما یزیل علّته، و تقلّ معه حاجتُهُ الی النّاس، و اعطه من المنزلة لدیک ما لا یطمع فیه غیره من خاصّتک، لیأمن بذلک اغتیال الرّجال له عندک؛
[87]
سپس چگونگی قضاوتش را همواره زیر نظر بگیر و به او به اندازه کافی بخشش کن تا عذری برای تخلف نداشته باشد و محتاج به مردم نگردد. و او را نزد خویش گرامی دار به گونهای که دیگر خواصّ تو را در وی طمع نکنند و از دسیسهها و سعایتهای آنان احساس امنیت کند.">
امام علی (ع) در فرازهای یاد شده به دو نکته اساسی و مهم اشاره میکند:
الف. نیازهای مادی قضات زمینهای است برای لغزش. لذا باید کمبود او از این جهت برطرف گردد.
ب. موقعیت سیاسی او به گونهای باشد که در انجام وظیفه از اعمال نفوذ هیچ مقامی نگرانی نداشته باشد.
6. بهرهگیری از تاریخ
با اینکه حوادث و رویدادهای تاریخی مربوط به گذشته است، ولی تأثیر و نقش آن در حال و آینده ادامه دارد و تأثیر هر رویدادی را نمیتوان به زمان و مکانی خاصّ محدود کرد. به همین دلیل شناخت تاریخ و کشف قانونها و سنتهای آن به برنامهریزی آینده کمک میکند. منابع دینی: قرآن و روایات، انسان را به تأمل و تعقل به قوانین حاکم بر تاریخ فرا میخواند. نمونههای قرآنی و روایی در این باره بسیار است:
[88]
از باب نمونه: علی (ع) به یکی از کارگزارانش به نام "حارث همدانی" پس از آنکه از وی میخواهد که به قرآن و پندهای آن گوش فرا داده و حلال خدا را حلال و حرام آن را حرام بشمارد مینویسد:
|139|
"و صدّق بما سلف من الحقّ و اعتبر بما مضی من الدّنیا لما بقی منها، فانّ بعضها یشبه بعضاً، و آخرها لاحق باولها و کلّها حائل مفارق؛
[89]
آنچه از حقایق زندگی پیشینیان در قرآن آمده تصدیق کن، از (حوادث) گذشته دنیا برای باقیمانده آن عبرت گیر، چرا که بعضی از آن همانند بعضی دیگر است. و پایانش به نخستین آن ملحق میگردد اما همه آن گذرا و ناپایدار است.">
امام علی (ع) در نامهای دیگر میفرماید:
"استدل علی ما لم یکن بما قد کان فانّ الامور اشباه.">
[90]
در دو نامه یاد شده به همانندی حوادث و رویدادهای تاریخی و همچنین بهرهگیری از حوادث گذشته برای حال و آینده سفارش شدهاست. در پارهای از سخنان علی (ع) به قلمرو بهرهگیری و ابعاد گوناگون آن: "اعتقادی، اخلاقی و سیاسی" نیز اشاره شده است. از بین آنها تنها به بُعد سیاسی آن اشاره میکنیم: درس تاریخ در بخشسیاست بسیار مهم است و هیچ مدیر و سیاستمداری از آن بینیاز نیست. چرا که با وجود تنوع و تفاوتی که در احوال اجتماعی و سیاسی جوامع گوناگون وجود دارد، امور و قواعد ثابتی نیز هست کهگذر زمان و تغییر مکان و دیگر عوامل نمیتواند آن را تباه کند. علی (ع) همگان بویژه کارگزاران عالی نظام را به شناخت این قواعد ثابت دعوت میکند. در حقیقت آن حضرت خواهان است که در تاریخ و دگرگونیهای آن و همچنین علل و عوامل آن بیندیشند و قوانین حاکم بر آن را بیابند و به کار بندند.
علی (ع) در نهجالبلاغه به این واقعیت تصریح میکند. آن حضرت پس از اثبات این معنی که تاریخ یکی از منابع شناخت و دارای ضابطه و قانون است و قوانین حاکم بر آن نیز قابل برابری بر موارد مشابه وهمانند است. اشاره میکنند که باید با دقت و تأمل عوامل عزت و عظمت ملتهای بزرگ را پیدا کنید و از آن بهره ببرید و عوامل شکست و نابودی برخی از ملتها را نیز شناسایی و از آن پرهیز کنید:
"و احذروا ما نزل بالامم قبلکم من المَثُلات بسوء ِالافعال و ذمیم الاعمال فتذکروا فی الخیر و الشّر احوالهم و احذروا ان تکونوا امثالهم؛
[91]
|140|
هشیار باشید که در دام گرفتاریها و سختیهایی که در نتیجه کردار زشت گریبانگیر امتهای گذشته و ملتهای پیشین شده نیفتید! در باره رویدادهای نیک و بد تاریخ زندگی آنان بیندیشید و بیدار باشید که همانند ایشان نشوید.">
پس از سخنان یاد شده امام میفرماید:
"پس از تأمل و اندیشه در اختلاف رویدادهای زشت و زیبایتاریخ ملتهای گذشته، مواظب باشید که آنچه را موجب عزت و سربلندی و نابودی دشمنان و رمز عافیت و سلامتی و عامل رفاه و خوشی و پیوند اجتماعی تشخیص دادهاید به گونهای جدّی عمل کنید.">
[92]
از سخنان یاد شده استفاده میشود که:
تاریخ یک منبع شناخت تجربی و دارای ضابطه و قانون است؛ و قوانین حاکم بر تاریخ ثابت، تداوم قدرت و حکومت و جامعه اسلامی، بسته به رعایت دقیق این قوانین است. بنابراین، برای اینکه کارگزاران نظام اسلامی به خوبی بتوانند به وظایف و مسؤولیتهای خود عمل کرده و از نظام اسلامی پاسداری کنند، مطالعه دقیق و تحلیلی تاریخ امتهای پیشین، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
ولی از آنجا که این مطالعه و تحلیل برای همه میسر نیست، علی (ع) به عنوان کسی که اطلاع کافی و دقیق از سرگذشت همه ملتها دارد، در باره راز پیروزی و رمز سقوط برخی از ملتها چنین میفرماید:
"فالزموا کلّ امر لزمت العزّة ... من الاجت ِناب للفرقة، و للّزوم للالفة، و التحاض علیها و التواصی بها و اجتنبوا کل امر کسر فقرتهم و اوهن منّتهم من تضاغن القلوب و تشاحن الصدور وتدابر النفوس و تخاذل الایدی ...؛
[93]
به سراغ کارهایی روید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد ... از تفرقه و پراکندگی پرهیز کردند و بر الفت و همگامی همت گماشتند، و یکدیگر را به آن سفارش کردند. و از هر کاری که ستون فقرات آنان را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد اجتناب ورزیدند، یعنی از کینههای درونی، بخل و حسادت و پشت کردن به هم و ایجاد سستی بین جامعه سخت دوری گزینند.">
|141|
امام علی (ع) پس از آنکه راز و رمز پیروزی و سقوط یک امت، یک حکومت و یک مدیر را بازگو میکند، به تحلیل یک نمونه عینی تاریخی از زمان حکومت کسریها و قیصرها تا ظهور اسلام و پیروزی نهضت پیامبر اسلام پرداخته و پس از آن آینده تاریخ را بر اساس سنتهای تاریخی پیشبینی کرده و هشدار میدهد که اگر وضع موجود ادامه یابد سقوط نهضت اسلامی، حتمی و اجتنابناپذیر است.
با توجه به نمونههای یاد شده و دیگر نمونههایی که به خاطر طولانی شدن مقاله از آوردن آن صرف نظر کردیم، مطالعه تحلیلیتاریخ امتهای پیشین، برای تربیت سیاسی همه مردم بویژه کارگزاران حکومتی امری لازم و ضروری است.
7. روش پند و اندرز
یکی از شیوههای متداول در تربیت استفاده از پند و اندرز است. منابع دینی: قرآن و سخنان پیامبران و امامان معصوم (ع) پر از پند و اندرزهاست. قرآن نیز پند و اندرز را به عنوان شیوهای برای دعوت و هدایت مردم پذیرفته است.
"ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة ...">
[94]
در سخنان علی (ع) نیز پند و اندرز فراوان به کار رفته و در تربیت سیاسی کارگزاران نیز از آن استفاده شده است. آن بزرگوار به هنگام بیان حقوق متقابل حاکم و مردم، پند و اندرز را یکی از حقوق مردم بر عهده حاکم دانسته است.
[95]علی (ع) در مقام عمل نیز، در تربیت سیاسی مردم و کارگزاران از روش پند و اندرز کمک گرفته است:
موعظههای آن حضرت به کارگزاران بر سه گونه است:
|142|
الف. برخی مربوط به اخلاق و رفتار فردی آنان است. چون: خدامحوری، آخرتگرایی، بیتوجهی به دنیا، یاد مرگ، حقّمداری، عدلگرایی و ...
ب. برخی از پند و اندرزها نیز مربوط به اجتماع و چگونگی برخورد با مردم است. چون:
اجرای عدالت در میان مردم، رفتار عادلانه با غیر مسلمانان، اطاعت از رهبری، ارتباط مستقیم با مردم، مشورت و رایزنی با مردم، همنشینی با عالمان و حکیمان، توجه به مصالح مردم (مردمگرایی)، عفو و گذشت و ... صلحگرایی، پایبندی به تعهدات، پرهیز از خونریزیهای به ناحقّ و...
ج. بخشی از توصیههای علی (ع) به کارگزاران مربوط به شناخت آفات قدرت و حکومت و پرهیز از آن است: از باب نمونه: پرهیز از عجب و خودپسندی، خیانت، طمع، حرص، ستم، رشوهخواری و... دوری از ثناگویان و چاپلوسان، پرهیز از منّت بر مردم دربرابر خدماتی که به آنها ارائه داده میشود، پرهیز از شعارها و وعدههای بدون عمل. بهعنوان نمونه:
"از منّت بر مردم با تکیه بر خدمات خود، از مبالغه و گزافهگویی در عملکرد و از دادن وعدههایی که تخلف تو آن را در پی خواهد داشت پرهیز کن چرا که منّت ارزش خدمات را از بین میبرد. گزافهگویی فروغ حق را میگیرد و خلف وعده سبب خشم خدا و مردم است.">
[96]
به هنگام تصمیمگیری از شتابزدگی، سستی و سهلانگاری، حرکتهای مبهم و... پرهیز کن. حکومت و قدرت بیش از هر چیز غرورآفرین است و کارگزاران بیش از دیگران در معرض خیانت و خطا و خودکامگی... و دیگر آفات قرار میگیرند. بنابراین، کارگزاران باید از خودکامگی، بیاعتنایی به مردم و خشم و عصبانیتهای بیجا پرهیز کنند.
[97]از صدها نمونه که علی (ع) در محورهای سهگانه یادآور شده تنها به چند نمونه اشاره میکنیم:
"انّ عملک لیس لک بطعمة و لکنّه فی عنقک امانة و انت مسترعی لمن فوقک...؛
[98]
فرمانداری و ولایت برای تو وسیله آب و نان نیست بلکه امانتی است در گردنت. تو باید پیرو مافوق خود باشی، در باره رعیّت نباید استبداد به خرج دهی در مورد بیت المال به هیچ روی، جز با احتیاط و اطمینان اقدام مکن...">
علی (ع) در نامه یاد شده و چند نامه دیگر
[99] حکومت و مناصب آن را امانتی میداند که خیانت آن در درجه نخست سرافکندگی در مقابل پروردگار را به دنبال دارد.
امام (ع) به قاضی اهواز، چنین نوشت:
"اعلم یا رفاعة انّ هذه الامارة امانة فمن جعلها خیانة علیه لعنة اللَّه الی یوم القیامة...؛
[100]
|143|
ای رفاعه، این حکومت امانت است هر کس در آن خیانت کند لعنت خدا تا روز قیامت بر او باد." "و لیکن احب الامور الیکاوسطها فی الحقّ و اعمها فی العدل و اجمعها لرضیالرعیة؛
[101]
باید که محبوبترین امور در نزد تو میانهترین در حقّ،شاملترین آن در عدل و جامعترین آن برای رضایت مردم باشد.">
امام در سخنان فوق، به معیارهایی چون: حقگرایی، عدالتگرایی و مردمگرایی در اداره حکومت توصیه کرده است.
نمونههای یاد شده، دلیل روشنی بر به کارگیری شیوه پند و اندرز از سوی آنحضرتاست.
امروز، نیز میتوان از این شیوه در تربیت سیاسی کارگزاران بهره گرفت. گاه یک جمله، یک تذکر، یک اندرز، انسان را بیدار و او را از اعمال خود آگاه میسازد. گاه یک موعظه انسان را به تفکر وا داشته و به خودسازی ترغیب میکند. انسان موجودی است که فطرتاً نیاز به موعظه دارد و گرایشهای فطری فرد با پند و اندرز شکوفا میشود. موعظه قلب انسان را بیدار و متوجه خدا میکند. از این روی، امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) میفرماید:
"احی قلبک بالموعظة؛
[102]
قلبت را با پند و اندرز زنده کن."
پند و اندرزهای علی (ع) کارگزارانی چون: سلمان فارسی، مالک اشتر، محمد بنابیبکرو... را تربیت کرد. کارگزارانی که جز به رضایت خدا و اجرای حق و عدل به چیز دیگری فکرنکردند.
شیوههایی که امام علی (ع) برای تربیت سیاسی کارگزاران خود به کار میگرفتند فراوان است. در این مقال تنها به مهمترین آنها بسنده کردیم؛ به امید آنکه در فرصتی دیگر به دیگر روشها نیز بپردازیم.
پی نوشت ها:
[1] . نهجالبلاغه، نامه 38.
[2] . محمدباقر هشیار، اصول آموزش و پرورش، 22، دانشگاه تهران.
[3] . دهخدا، لغتنامه، 6601/5، چاپ جدید.
[4] . همان، ج5 1386/9.
[5] . علامه مجلسی، بحارالانوار، 163/38؛ شرتوتی "اقرب الموارد"، 557/1، بیروت، موسی نجفی، تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، مجموعه مقالات، ج 123/1 و 124، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
|144|
[6] . آمدی، غررالحکم و دررالکلم، 375/3، 254، 420، 103، ج 430/6، ج 211/5، ج 574/4؛ اصول کافی، ج671 و 266.
[7] . ابن منظور، لسان العرب، 474/11، ادب الحوزه.
[8] . یادنامه دومین کنگره هزاره نهجالبلاغه، 194، وزارت ارشاد و بنیاد نهجالبلاغه.
[9] . سوره نحل، آیه 125.
[10] . نهجالبلاغه، خطبه 3.
[11] . تصنیف غرر، 52 و 64؛ نهجالبلاغه، خطبه 239 و 102 و 82، کلمات قصار 37 و 88، 413.
[12] . سیدحسین شیخالاسلامی، گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، 1160، انصاریان.
[13] . همان، 1163.
[14] . نهجالبلاغه، نامه 63.
[15] . غررالحکم و دررالکلم، ج 32/2.
[16] . ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، 165، اسلامیّه.
[17] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[18] . آلعمران، 159؛ شوری، 38، حکیمیها، الحیاة ج 164/1- 166.
[19] . نهجالبلاغه، خطبه 216.
[20] . همان، نامه 53.
[21] . همان.
[22] . همان.
[23] . همان، حکمت 161.
[24] . حکیمیها، الحیاة، ج 149/1، نشر فرهنگ اسلامی.
[25] . ابنمنظور، لسان العرب، ج 228/2 -299، دار احیاء التراث العربی.
[26] . محمدرضا مظفر، المنطق، 293، قم.
[27] . غررالحکم و دررالکلم، 95/4؛ ج 177/1، 260، ج 75/3، 407، 428؛ الحیاة، 101/1 - 99، بیست روایت در باره تجربه گرد آورده است.
[28] . غررالحکم و دررالکلم، 32/2.
[29] . همان، 1، 312، 397.
[30] . بحارالانوار، 68، 342. .
[31] نهجالبلاغه، نامه 31؛ در این باره، الحیاة، 101/1-99 نمونههای دیگری را نیز نقل کرده است.
[32] . انعام، 83-90، انبیاء، 73.
[33] . احزاب، 21.
[34] . تضیف غرر، 116.
[35] . بحارالانوار، 172/36؛ الحیاة، 449/2.
[36] . همان، 323/52.
[37] . نهجالبلاغه، خطبه 159.
[38] . همان، خطبه 192 و 45.
[39] . همان، 197.
[40] . همان، نامه 45.
[41] . همان.
|145|
[42] . همان، خطبه 97 و 87.
[43] . همان، خطبه 97.
[44] . همان، خطبه 87.
[45] . بحارالانوار، ج 46/75.
[46] . نهجالبلاغه، حکمت 73؛ تضیف غرر، 237؛ اصول کافی، 105/2.
[47] . دکتر علی شریعتمداری، تعلیم و تربیت اسلامی، 209 و 210.
[48] . انعام، 160؛ بقره، 229؛ نساء، 179؛ لقمان، 8؛ شمس، 9 و 10 و.
[49] . دلائل الصدق، 545/2؛ نهجالبلاغه، حکمت 229.
[50] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[51] . همان.
[52] . همان، نامه 42.
[53] . همان، نامه 2.
[54] . همان، خطبه 218.
[55] . همان، نامه 34 و 35.
[56] . همان، نامه 13.
[57] . همان، نامه 46، 27، 35.
[58] . همان، نامه 5، 41، 43، 40؛ علیاکبر ذاکری، سیمای کارگزاران، ج 406/1.
[59] . همان، نامه 59.
[60] . همان، خطبه 118.
[61] . ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 183/3.
[62] . بحارالانوار، 21، 122 و 124.
[63] . شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، ج 419/2.
[64] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[65] . همان، 43.
[66] . نهجالبلاغه، نامه 5؛ ابنابیالحدید، ج 297/1، ج 34/14.
[67] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[68] . همان، خطبه 192.
[69] . نهجالبلاغه، نامه 40، 41، 43، 50، خطبه 90، ابنابیالحدید، ج 138/15، سیمای کارگزاران، علیبنابیطالب (ع)، ج 406/1، 346.
[70] . همان، نامه 45.
[71] . همان، نامه 21؛ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج 197/16.
[72] . همان، نامه 43.
[73] . همان، نامه 5.
[74] . همان، نامه 33، 40، 43 و.
[75] . همان، نامه 53.
[76] . همان، نامه 41.
[77] . سیمای کارگزاران علی بنابیطالب امیرالمؤمنین (ع)، ج 397/1؛ نهجالبلاغه، نامه 25، 26، 27، 41، 51 و 53.
|146|
[78] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[79] . همان، نامه 19.
[80] . همان، نامه 53.
[81] . همان، نامه 3.
[82] . همان، حکمت 476؛ سیمای کارگزاران، ج 376/1.
[83] . ابنابیالحدید، ج 197/16.
[84] . نهجالبلاغه، نامه 44.
[85] . ابنابیالحدید، ج 184/16.
[86] . سفینةالبحار، ج 580/1؛ مروج الذّهب، ج 26/3.
[87] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[88] . آلعمران، 137؛ نمل، 69؛ اعراف، 101؛ روم، 9؛ الحیاة، 138/1 و 139.
[89] . نهجالبلاغه، نامه 69.
[90] . همان، نامه 31.
[91] . همان، خطبه 192.
[92] . همان.
[93] . همان.
[94] . نحل، 125.
[95] . نهجالبلاغه، خطبه 34.
[96] . همان، نامه 53.
[97] . همان.
[98] . همان، نامه 5.
[99] . دعائمالاسلام، 531/2.
[100] . همان.
[101] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[102] . همان، نامه 31.