آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

یکی از برنامه‏های اصلاحی حضرت علی (ع) در دوره زمامداری، گماشتن نیروهای شایسته، کارآمد و صالح در مصادر امور حکومت بود. زیرا استقرار و دوام حکومت به ویژه با شاخصه‏های دینداری و عدالت، بدون کارگزاران شایسته عملی نخواهد بود. از این‏رو، یکی از مقوله‏های مهم و مورد توجه جدی امام علی (ع)، کارگزاران حکومت بود. چگونگی گزینش و انتخاب این نیروها در مناصب گوناگون سیاسی، نظامی، مالی،قضایی و اداری، آشنا نمودن آنان با دستورالعمل‏های مدیریتی، شیوه زمامداری و رفتار با مردم، و نظارت بر عملکرد و مدیریت آنان به منظور حسن اجرای امور که به تأمین امنیت جامعه، رضایت عمومی مردم، استحکام و ثبات حکومت منجر گردد، از مسایلی است که امام (ع) بدان‏ها پرداخته است. حضرت (ع) با این مبانی نظری سعی داشت تا مدلی از نظام مدیریت اسلامی را در زمان خویش اجرا نماید و برای آینده مسلمانان نیز معیارهای لازم و اصول کلی را ارائه دهد. در این مقاله کوشش می‏شود تا برنامه‏های اصلاحی امام علی (ع) در باره کارگزاران حکومت، به ویژه مواردی چون معیارهایانتخاب، توصیه‏ها و رهنمودهای مدیریتی، و سیاست‏های نظارتی و مراقبتی ایشان تحلیل و تبیین گردد. |148|

متن

1. برنامه اصلاحی امام علی (ع)
1-1. معیارهای انتخاب کارگزاران
2-1. توصیه‏ها و دستورالعمل‏ها
1-2-1. فرمانداران
2-2-1. مأموران مالی
3-2-1. فرماندهان نظامی
حق نظامیان بر رهبری:
و حق رهبری بر نظامیان:
3-1. سیاست‏های نظارتی
نتیجه
 یکی از اصول مهم اندیشه حضرت علی (ع)، لزوم استقرار حکومت برای انتظام امور مردم و سامان یافتن نظام اجتماعی است. زیرا برقراری امنیت داخلی، توازن اجتماعی و نظم،وصول بودجه عمومی، جلوگیری از هرج و مرج و دفع فساد، جنگیدن با دشمنان ومتجاوزان، فعالیت دستگاه قضایی و اجرای احکام و مقررات قانونی، از اموری است که‏جز با تشکیل حکومت میسر نخواهد گشت و در سخنان امام علی (ع) به این مهم اشاره شده است.
ایشان هنگامی که سخن خوارج را که می‏گفتند: "لا حُکْمَاِلّا للَّه"، شنید، فرمود:
"سخن خوارج سخن حقی است که از آن اراده باطل می‏شود ... مردم چاره‏ای ندارند جز اینکه زمامداری داشته باشند، چه نیکوکار یا بدکار. مؤمن در امارت و حکومت او (حاکم نیکوکار) به طاعت مشغول است، و کافر بهره خود را می‏یابد، و با قدرت او، بودجه عمومی جمع‏آوری و با دشمن پیکار شود، امنیت راه‏ها تضمین گردد و حق ضعیف از قوی گرفته شود تا خوبان براحتی زندگی کنند و مردم از شرّ فاجران آسوده گردند.">
[2]
مواردی که در سخن حضرت آمده از ضروری‏ترین نیازهای هر اجتماعی است که باید به وسیله نظام حکومت برآورده شود. بنابراین، نیاز به حکومت، از بدیهی‏ترین اموری استکه‏عقل فطری بدان حکم می‏کند. این امر، به گروهی از انسان‏ها یا زمانی خاص بستگی ندارد،بلکه در همه زمان‏ها نیاز به زمامدار و تشکیلاتی که جامعه را اداره نماید، وجود داشته است و دارد.
اما حکومت مورد نظر امام علی (ع) از سه شاخصه مهم "دینداری"، "عدالت" و "مردمداری" برخوردار است. تحقق عینی و عملی این شاخصه‏ها در جامعه، به وجودزمامداران و کارگزاران صالح و شایسته بستگی دارد. اگر رهبر و پیشوای جامعه در صراط حق بود و بر معیارهای دینی رفتار کرد، یعنی مبانی نظری و فعل سیاسی او منطبق با اصول شریعت و احکام دین بود، و کارگزاران او در مسؤولیت‏های گوناگون از صلاحیت اعتقادی و عملی لازم و رفتار شایسته با مردم برخوردار بودند، و مردم نیز با نصایح و ارشادات او، به وظایف و تکالیف خود در برابر زمامداران و مدیران رفتار نمودند، سلامت جامعه در یک توازن اجتماعی و هماهنگی ارکان مختلف، تأمین خواهد شد.
از آنجا که امام علی (ع) به عدالت اجتماعی در حکومت اهتمام جدی داشت، یکی از راهکارهای عملی تحقق آن را، گزینش کارگزاران و مدیران شایسته در امور می‏دانست.
|149|
علاوه بر صلاحیت و شایستگی زمامدار و پیشوای اصلی جامعه، کارگزاران و عاملان او درمناصب گوناگون نیز باید از شایستگی لازم برخوردار باشند. از این‏رو، آن حضرت که قبل از تصدی خلافت مسلمانان، نسبت به کارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود و به ویژه خلیفه عثمان را از خطرات و سوء رفتار عاملانش اندرز می‏داد، آنگاه که امر پیشوایی مردم را بر عهده گرفت، یکی از برنامه‏های اصلاحی‏اش، برکناری والیان فاسد و گماشتن نیروهای شایسته، مطمئن و باتقوا به جای آنها بود.
او علاوه بر اینکه در انتخاب کارگزاران از جنبه صلاحیتی و مدیریتی حساسیت نشان می‏داد، نظارت خاصی را نیز بر اعمال آنها، در زمانی که متصدی امور بودند، به کار می‏بست. به تخلفات آنها به سرعت رسیدگی می‏نمود و ایشان را نسبت به عملکرد نادرست بازخواست، سرزنش و توبیخ می‏کرد. قبل از اعزام والیان به شهرها، در باره چگونگی رفتار و سلوک آنها با مردم و مشی والی‏گری، سفارش‏ها و توصیه‏های لازم را به ایشان می‏نمود و در نامه‏هایی که به عاملان خود می‏نگاشت آیین مدیریت اسلامی را برای آنها تبیین می‏کرد.
نمونه مفصل این دستورالعمل در نامه پنجاه و سوم نهج‏البلاغه معروف به "عهدنامه مالک اشتر" آمده که منشوری است از شیوه حکومت‏داری امیرالمؤمنین و روح این فرمان بر اساس "عدالت اسلامی" قرار دارد. بیش از سی نامه از هفتاد و نه نامه حضرت امیر در نهج‏البلاغه به کارگزارانی نوشته شده که از جانب او در شهرهای مختلف به کار گماشته شده بودند، از قبیل فرمانداران، مرزداران، فرماندهان سپاه، مأموران خراج و زکات و سایر کارگزاران.
با ملاحظه متن نامه‏ها، به خوبی می‏توان دریافت که ایشان چگونه به امور مردم و امنیت‏ آنها اهتمام داشته و از اینکه عاملان او در حوزه اختیار خود مرتکب خطا وانحراف‏شوند نگرانی داشته است. زیرا از نظر وی، "بزرگترین خیانت، خیانت به امت است">
[3] و همت آن امام بر آن بود تا مردم در حکومت او از ناحیه کارگزاران و مسؤولان امور در امنیت به سر ببرند.
امام علی (ع) در الگوی مدیریتی خود، چند اصل مهم را رعایت می‏نموده است:
1- انتخاب کارگزاران و مدیران حکومت بر اساس معیارهای صلاحیتی و ارزشی‏
2- اصل قرار دادن لیاقت‏ها، شایستگی‏ها و توانایی‏ها در واگذاری مسؤولیت به کارگزاران و عدم دخالت روابط شخصی و خویشاوندگرایی (نفی دودمان‏گرایی و اشرافیت‏سالاری).
|150|
3- برخورداری از دستورالعمل جامع مدیریتی (داشتن پشتوانه نظری و معرفتی مدیریت و حکومت)
4- تبیین وظایف و تکالیف رهبری، کارگزاران و مردم نسبت به یکدیگر
5- اهتمام به انطباق قول با عمل در رفتار خود به منظور تأثیرگذاری فرامین بر عاملان حکومت و مردم (هماهنگی مبانی اندیشه‏ای با فعل سیاسی)
6- ارائه توصیه‏ها و رهنمودهای لازم به کارگزاران حکومتی هنگام پذیرش مسؤولیت‏
7- نظارت و مواظبت دقیق بر رفتار و عملکرد مدیران، حتی شیوه زندگی آنان‏
8- سیاست تشویق و توبیخ عاملان حکومت به منظور اجرای عدالت و جلوگیری از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه.
با دقت در سخنان ارزشمند ایشان می‏توان به تبیین این اصول، به ویژه معیارهای انتخاب کارگزاران حکومت، دستورالعمل‏ها و توصیه‏ها در رفتار و اخلاق اجتماعی کارگزاران با مردم، سیاست‏های نظارتی بر عملکرد و شیوه مدیریت کارگزاران، پرداخت.
1. برنامه اصلاحی امام علی (ع)
جامعه زمان حضرت علی (ع) به آسیب‏های گوناگونی دچار گشته بود. این آسیب‏ها هم در مبانی اعتقادی و اندیشه‏ای مردم و نوع نگرش آنان به دین و دنیا پدید آمده بود و هم در مبانی اخلاقی و رفتاری و خصلت‏های روحی و روانی آنان خود را نمایانده بود.
در آن جامعه، فساد و بدعت آشکار شده بود، مردم از سنّت پیامبر اسلام (ص) و اهداف اودور افتاده بودند. تبعیض نژادی و قوم‏گرایی و عصبیت‏های جاهلی در حکومت اسلامی رخ نموده بود. فساد مالی رایج و بیت المال مسلمانان به سادگی به یغما می‏رفت. والیان ناشایست در شهرهای اسلامی به ظلم و ستم و زراندوزی رو آورده و بر امور مردم مستولی شده بودند. این همه، و نگرانی از آینده دین اسلام و سرنوشت مسلمانان، از عواملی بود که امام علی (ع) را به فکر چاره انداخت.
از نگرانی‏های عمده ایشان، پیدایش انحراف در حکومت اسلامی و دور شدن آن از مسیر عدالت، دین‏گریزی جامعه و حاکمان و رغبت آنان به دنیازدگی و غفلت از قوانین و تعالیم اسلامی بود. او نمی‏توانست نسبت به اوضاع و احوال سیاسی، اخلاقی و اعتقادی امت مسلمان بی‏تفاوت بماند. از این‏رو، زمانی که از خلافت ظاهری برکنار بود نگران وضع اسلام
|151|
و مسلمانان بود و آنگاه که زمام امور را به دست گرفت نیز نگران آینده آنان بود و به مردم هشدارهای لازم را می‏داد؛ به ویژه آنان را از تسلط بنی‏امیه و انحرافات آنها و آینده نابسامانی که گریبانگیرشان خواهد شد، آگاهی می‏داد.
آشفتگی اوضاع و تغییر اخلاق و حالات مردم و سرگرمی آنها به دنیا که بخشی از آن به حاکمیت‏های نادرست و عدم اجرای قوانین اسلامی در جامعه و کارگزاران ناصالح مربوط می‏شد بارها در سخنان حضرت بازگو شده است.
[4]آن حضرت، پس از اینکه به خلافت رسید، با شناختی که از انحرافات جامعه زمان خود داشت به اصلاح آن همت گماشت تا اساس حکومت و مدیریت جامعه بر مبانی دین استوار گردد و با استقرار حکومت دینی،عدالت اسلامی تحقق یافته و مردم در مسیر زندگی شایسته انسانی و در راه کمال حقیقی قرارگیرند.
او دریافت که جامعه نیازمند اصلاحات اساسی است. می‏بایست تبعیض‏های ناروا و ظالمانه از جامعه زدوده شود، اموال به تاراج رفته از بیت المال و بخشش‏های نابجای دیگرانمتوقف شده یا بازپس گردانده شود و میان صاحبان اصلی به مساوات تقسیم گردد. والیان فاسد از مصادر امور برکنار شده و به جای آنان، عناصر صالح، باتقوا و شایسته، زمامداری جامعه اسلامی را بر عهده گیرند. ظلم و ستم از جامعه رخت بربندد و به جای آن عدالت و اخوت اسلامی حکمفرما شود.
امام علی (ع) برنامه اصلاحی خود را در ابعاد سیاسی، اقتصادی و مالی، حقوقی و اخلاقی از همان بدو زمامداری خویش اعلام نمود و بر تحقق آنها تأکید ورزید. اگرچه مطمئن بود که این اصلاحات در جامعه‏ای که به همین نابسامانی‏ها عادت یافته، مشکلاتی را به بار خواهد آورد و یقیناً کسانی که منافعشان به خطر می‏افتاد در برابر آن واکنش نشان داده و کارشکنی نمایند. به دلیل همین آینده‏نگری بود که ابتدا از پذیرش بیعت آنان خودداری نمود و این مسأله را در سخنان متعددی مطرح کرده است.
[5]
"مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید، زیرا ما به استقبال حوادث و اموری می‏رویم که رنگارنگ و فتنه‏آمیز است و چهره‏های گوناگون دارد و دل‏ها بر این بیعت ثابت و عقل‏ها بر این پیمان استوار نمی‏ماند، چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته مانده. آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم، بر اساس آنچه که می‏دانم با شما رفتار می‏کنم و به گفتار این و آن، و سرزنش سرزنش‏کنندگان گوش فرا نمی‏دهم. اگر مرا رها کنید چون یکی از شما هستم که شاید شنواتر و مطیع‏تر از شما نسبت به رییس حکومت باشم، در حالی که من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است که امیر و رهبر شما گردم.">
[6]
|152|
بدون تردید، ایجاد اصلاحات در جامعه و برپا داشتن عدالت و تحقق حکومت دینی مبتنی بر سیره و سنّت نبوی و علوی، نیازمند وجود یاران و کارگزاران مخلص، زیرک، کاردان، شجاع و فداکار بود که با بینش درست نسبت به تعالیم اسلام و شناخت نسبت به امام خود، مطیع فرمان‏های او بوده، به دستوراتش عمل کنند، در جنگ‏ها سستی نورزند و به دشمن پشت نکنند و در امور مردم صادقانه کوشش نمایند. در حالی که پیروان نادان،عافیت‏جو و دنیاطلب، کج‏فهم و سهل‏انگار که نه شجاعت جنگ و جهاد در مقابل دشمن را داشتند و نه اعتقاد و شناخت عمیق از دین، یکی از مشکلات امام علی (ع) و از موانع برنامه‏های اصلاحی او بود.
[7]
راز عدم همراهی مردم با برنامه‏های حضرت، در تباین اهداف آنان قرار داشت. اهداف امام، بلند و متعالی و معطوف به کمال انسانی بود و خواسته‏های یاران همان بهره جستن از تمتعات مادی و دنیوی بود. لذا افراد دون‏همت از یاری و همراهی مردی که همت بلند و والا داشت باز می‏ماندند.
[8] اهداف او، برپا داشتن عدل، راست گردانیدن حق، دفاع از دین، اصلاح امور شهرهای اسلام، امنیت مردم محروم و تحت ستم بود.
[9]
رسیدگی به مردم و آسایش و امنیت آنان از دغدغه‏های حکومتی حضرت علی (ع) بوده است. فقر و ضعف عمومی مردم و مشکلات و رنج‏های آنان، حضرت را می‏آزرد به گونه‏ای که شکوه می‏کرد چگونه من راحت بخوابم و دلخوش باشم که امیر مردم هستم در حالی که شاید در حجاز و یمامه و اطراف، افرادی باشند که گرسنه یا تشنه به سر برند.
[10] او در شیوه زمامداری معتقد بود:
"اِنَّ اللَّهَ تَعالی‏ فَرَضَ عَلی‏ اَئِمَّة ِالْحَقِّاَنْ یُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَة ِالنَّاس ِ...؛
[11] خدای تعالی به پیشوایان حق واجب گردانیده که خود را با مردم تنگدست برابر نهند تا اینکه فقیر و تنگدست را پریشانی‏اش فشار نیاورده نگران نسازد.">
خود او در ساده‏زیستی و قناعت و برابر قرار دادن زندگی خویش با مستمندان جامعه چنان بود که فرموده است:
"سوگند به خدا بر این جبّه خود چندان پینه دوختم تا اینکه از دوزنده آن شرمنده شدم و گوینده‏ای به من گفت: آیا آن را از خود دور نمی‏کنی؟">
[12]
و در وصف بیزاری خود از ظلم و ستم می‏فرماید:
"سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوش‏تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم، و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم.">
|153|
امام علی (ع) رهبری بود که آنچه را می‏گفت بدان پایبند بود و به طور عملی سعی می‏نمود الگویی از زمامدار عادل و پیشوای حق‏طلب در مکتب اسلام جلوه‏گر سازد. دوره کوتاه مدت زمامداری او فرصتی بود تا بتواند اهداف خود را با طراحی اصول مدیریتی تحقق بخشد هرچند مشکلاتی که رخ نمود مانع از عملی شدن برنامه‏های ایشان گردید.
1-1. معیارهای انتخاب کارگزاران
یکی از عواملی که می‏توانست به اهداف حضرت علی (ع) در تحقق جامعه مطلوب خویش کمک نماید، انتخاب کارگزاران شایسته و صالح بود و همان گونه که پیشتر اشاره شد، این امر یکی از اصول مهم مدیریت ایشان به شمار می‏رفت. با تأمل در سخنان حضرت در نهج‏البلاغه مشخص می‏شود که او در انتخاب کارگزاران حکومت دقت لازم را به عملمی‏آورده و متناسب با نوع مسؤولیت و وظیفه، ملاک و معیارهایی را در نظر می‏گرفته است. سپس به کارگزاران عالی‏رتبه خود نیز معیارهای لازم را در انتخاب عناصر تحت امر، توصیه می‏نموده است.
امام علی (ع)، کارگزاران خود را در مسؤولیت‏های مختلف سیاسی، نظامی، مالی، اداری، قضایی و ... بر اساس شاخصه‏هایی متناسب با سِ مَت آنان انتخاب می‏کرد. علاوه بر معیارهای عمومی و مشترک در جنبه‏های عقیدتی و اخلاق فردی مانند عقیده به اسلام، ایمان، تقوا، حُسن سابقه و این قبیل ویژگی‏ها، معیارها و شاخصه‏های دیگری را در انتخاب کارگزاران رعایت می‏کرد تا با ایجاد نظام مدیریتی کارآمد و شایسته، امور مردم به بهترین شکل انجام شده و عدالت اجتماعی تحقق یابد. بدین صورت، ایشان دینداری و تعهد را بافضیلت‏گرایی و شایسته‏سالاری توأم نمود و کوشش کرد تا حکومت دینی در خدمت مردم را مستقر سازد.
حضرت در نامه‏ای به محمد بن‏ابی‏بکر که به سبب عزل شدنش از حکومت مصر دلگیر شده بود دلایل عزل او و انتخاب مالک اشتر را به جای وی بیان نموده است. او در بیان ویژگی‏های مالک می‏فرماید:
"اِنَّ الرَّجُلَ الَّذی‏ کُنْتُ وَلَّیْتُهُ اَمْرَمِصْرَ کانَ رَجُلاً لَنا ناصِحاً وَ عَلی‏ عَدُوِّنا شَدیداً ناقِماً؛
[13] همانا مردی را که فرماندار مصر قرار داده بودم نسبت به ما خیرخواه و به دشمنان ما سختگیر و درهم کوبنده بود.">
در این نامه، موارد زیر از جمله معیارهای انتخاب مالک برای مسؤولیت فرمانداری
|154|
مصر، ذکر شده است:
1- خیرخواهی نسبت به رهبر و امام جامعه،
2- صلابت و قدرت مقابله در برابر دشمن و عدم مسامحه و سازش با مخالفان،
3- توانایی لازم برای انجام مسؤولیت.
در بیان ویژگی‏های محمد بن‏ابی‏بکر نیز معیارهایی مانند خیرخواهی، تلاش و کوشش، شجاعت و توانایی، قدرت دفاع و پاسداری را نام برده است.
[14] در نامه‏ای دیگر به مردم مصر، آنگاه که مالک اشتر را به سوی آنها اعزام می‏نماید، او را با ویژگی‏هایی توصیف نموده و همان موارد را از معیارهای انتخاب وی برای وظیفه ولایتداری برشمرده است از جمله:
1- محافظت و حراست از مسؤولیت (تعهد و احساس مسؤولیت)،
2- کوشا و فعال بودن،
3- شجاعت و نترسیدن از دشمن،
4- صلابت و شجاعت بر بدکاران،
5- قاطعیت و بُرّندگی در امور،
6- اطاعت از رهبری و امام جامعه،
7- خیرخواه مردم بودن،
8- بر معیار حق عمل نمودن (حق‏گرایی)،
9- برخورداری از تدبیر و قدرت حل مشکلات.
"... من بنده‏ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در روزهای وحشت نمی‏خوابد و در لحظه‏های ترس از دشمن روی نمی‏گرداند، بر بدکاران از شعله‏های آتش تندتر است، او مالک پسر حارث مَذحِجی است. آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید، او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن کُند می‏شود، و نه ضربت آن بی‏اثر است. اگر شما را فرمان کوچ کردن داد، کوچ کنید و اگر گفت بایستید، بایستید، که او در پیشروی وعقب‏نشینی و حمله، بدون فرمان من اقدام نمی‏کند. مردم مصر، من شما را بر خود برگزیدم که او را برای شما فرستادم، زیرا او را خیرخواه شما دیدم، و سرسختی او را در برابر دشمنانتان پسندیدم.">
[15]
امام (ع) در سخنی اشاره می‏کند که قصد داشته هاشم بن‏عتبه را برای فرمانداری مصر انتخاب نماید. در بیان علت این انتخاب، به دو ویژگی مهم او اشاره می‏کند که برای اداره ایالت مهمی مانند مصر که مورد طمع معاویه و در معرض تهاجم سپاهیان او قرار داشت، مؤثر بود:
1- مقاومت و پایداری در برابر دشمن.
|155|
2- شدت و صلابت بر دشمن به گونه‏ای که فرصت تاخت و تاز نیابد.
[16]
در عهدنامه حضرت به مالک اشتر از کارگزاران برجسته حکومت، معیارهایی در انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهای انسانی ذکر شده که اهتمام و حساسیت ایشان را در تعیین کارگزاران حکومت و شایستگی و سلامت آنان نشان می‏دهد. از دیدگاه او، مشاوران نباید بخیل، ترسو و حریص باشند. زیرا فرد بخیل، زمامدار را از نیکوکاری باز می‏دارد و ازتنگدستی می‏ترساند. فرد ترسو در انجام کارها، روحیه زمامدار را سست می‏کند و فرد حریص، حرص را در نظرها زینت می‏دهد. چون ریشه همه این خصلت‏ها، بدگمانی به خداوند است، این افراد از جنبه اعتقادی نیز ضعیف بوده و ویژگی لازم را برای مشورت ندارند. اما وزیران، نباید سوء سابقه داشته و قبلاً در خدمت بدکاران و حکام ستمگر بوده باشند، بلکه باید از افراد خوشنام، دارای قدرت تفکر و رأی، صراحت بیان در حق‏گویی، و کسانی که ستمکاران را یاری نکرده باشند، انتخاب گردند.
[17]
"بدترین وزیران تو، کسی است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشته، پس مبادا چنین افرادی محرم راز تو باشند، زیرا که آنان یاوران گناهکاران ویاری‏دهندگان ستمکارانند. تو باید جانشینانی بهتر از آنان داشته باشی که قدرت فکری امثال آنها را داشته، اما گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند. کسانی که ستمکاری را بر ستمی یاری نکرده، و گناهکاری را در گناهی کمک نرسانده باشند. هزینه این گونه از افراد بر تو سبک‏تر، و یاریشان بهتر، و مهربانیشان بیشتر، و دوستی آنان با غیر تو کمتر است. آنان را از خواص، و دوستان نزدیک و رازداران خود قرار ده، سپس از میان آنان، افرادی را که در حق‏گویی از همه صریح‏ترند، و در آنچه را که خدا برای دوستانش نمی‏پسندد تو را مددکار نباشند انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند.">
[18]
امام (ع)، افراد عاقل، دانشمند، باتجربه و محتاط را بهترین کسان برای مشورت می‏داند:
"خَیْرُ مَنْ شاوَرْتَ ذوی النُّهی‏ وَ الْع ِلْمِوَ اوُلوُا التَّجارِبِوَ الْحَزْم.">
[19]
معیار دیگری را که در انتخاب مشاور ذکر کرده، "خداترسی" است:
"شاوِرْ فی‏ اُموُرِکَ الَّذینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ تَرْشُدْ؛
[20]
با افرادی که از خدا می‏ترسند مشورت کن تا به حقیقت برسی.">
از مشاوره با فرد نادان پرهیز داده زیرا رأی او انسان را به هلاکت می‏کشد:
"رأیُ الْجاهِل ِیُرْدی‏.">
[21]
اصولاً آن حضرت، مشورت کردن را پشتیبان نیکویی‏
[22] می‏داند که زمامداران و کارگزاران یک نظام بی‏نیاز از آن نیستند زیرا با این عمل در عقول دیگران شریک می‏شوند و
|156|
از استبداد رأی که موجب هلاکت است پرهیز می‏کنند.
[23]
حضرت در باره کارمندان دولت سفارش می‏نماید پس از اینکه مورد آزمایش قرار گرفتند به کار گماشته شوند و در انتصاب آنان حتماً با صاحب نظران مشورت شود. وی توصیه می‏نماید که کارمندان دولت با ویژگی‏های زیر انتخاب شوند:
1- با تجربه باشند،
2- با حیا باشند،
3- از خاندان‏های اصیل و باتقوا باشند که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند.
دلیل انتخاب افرادی با این ویژگی‏ها آن است که "اخلاق آنان گرامی‏تر، و آبرویشان محفوظتر و طمع‏ورزی‏شان کمتر، و آینده‏نگری آنان بیشتر است.">
[24]
در انتخاب نویسندگان و منشیان امور اداری نیز معیارهایی را برشمرده از جمله اینکه: صالح باشند، روحیه تجاوزگری و سرکشی نداشته باشند، گستاخ و پرده‏در نباشند، در انجام وظایف محوله کوتاهی نکنند، فراموشکار نباشند، در تنظیم قرارداد سستی نورزند، منزلت و قدر خود را بشناسند، امانتدار باشند، آثاری نیکو در میان مردم به جا گذاشته باشند، و برای زمامداران قبلی چگونه خدمت کرده‏اند.
[25]
در انتخاب فرماندهان نظامی نیز به دلیل اهمیت سپاه در جامعه اسلامی بر رعایت معیارهایی تأکید نموده که موارد زیر از آن جمله است:
خیرخواه، پاکدامن، شکیبا، صبور، عذرپذیر، رحیم بر ناتوان، شدید بر اقویا، عدم تجاوز هنگام شدت عمل، عدم سستی هنگام ناتوانی، اصالت خانوادگی، پارسایی خانواده، سوابق نیکو، دلاوری و سلحشوری و بخشندگی، شخصیت متین و موجه، مهربان، یاری‏گر سربازان، و...
"برای فرماندهی سپاه کسی را برگزین که خیرخواهی او برای خدا و پیامبر (ص) و امام تو بیشتر، و دامن او پاک‏تر، شکیبایی او برتر باشد، از کسانی که دیر به خشم آید، و عذرپذیرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد کند، درشتی او را به تجاوز نکشاند، و ناتوانی او را از حرکت باز ندارد. سپس در نظامیان با خانواده‏های ریشه‏دار، دارای شخصیت حساب شده، خاندانی پارسا، دارای سوابقی نیکو و درخشان، که دلاور و سلحشور وبخشنده و بلندنظرند، روابط نزدیک برقرار کن... برگزیده‏ترین فرماندهان سپاه تو، کسی باشد که از همه بیشتر به سربازان کمک رساند، و از امکانات مالی خود بیشتر در اختیارشان گذارد...">
[26]
در یکی از مانورهای نظامی، وقتی میان دو تن از فرماندهان لشکر، زیاد بن‏نصر و شریح
|157|
   
بن‏هانی، اختلاف بالا گرفت، امیرالمؤمنین (ع) مالک اشتر را به سِمَت فرمانده کل برگزید و به سوی آنان فرستاد. دلایل انتخاب مالک را به فرماندهی، عدم سستی و سهل‏انگاری، عدم لغزش، عدم افراط و تفریط در رفتار ذکر نموده است.
[27]
از دیگر مناصب حکومتی که امام علی (ع) در باره دارنده آن معیارهایی را توصیه نموده، قضاوت است. قضاوت عادلانه و داوری به حق از اموری است که در برقراری امنیت عمومی و فراهم نمودن رضایت مردم مؤثر است. این امر منوط است به انتخاب قاضیانی شایسته که از روی حق داوری نموده و از مسیر انصاف و عدالت خارج نشوند. به لحاظ اهمیت قضاوت در جامعه، حضرت هم در انتخاب قاضیان معیارهایی را توصیه کرده و هم پس از گماشته شدن به این منصب، سفارش‏های لازم را در باره آنان نموده تا به ظلم و ستم وارد نشده و دنیاطلبی بر آنان مسلط نگردد. معیارهایی که در انتخاب قاضی توصیه نموده عبارتند از:
1- برترین فرد در علم قضا،
2- پرحوصله و صبور،
3- اشتباه‏پذیر،
4- اهل بررسی و تحقیق،
5- دارای مناعت طبع،
6- محتاط در شبهات،
7- خستگی‏ناپذیر،
8- پی‏گیر،
9- شکیبا.
   
|158|
10- قاطع در فصل خصومت،
11ـ استحکام اراده و ثبات رأی (که در اثر مدح و ستایش، وسوسه نشود و با تملق دیگران منحرف نگردد).
آنگاه سفارش می‏نماید:
"پس از انتخاب قاضی، هرچه بیشتر در قضاوت‏های او بیندیش و آنقدر به او ببخش که نیازهای او برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامی دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد.">
[28]
حضرت برای سالم ماندن کارمندان پس از انتخاب و مصون ماندن دستگاه اداری کشور از انحراف، مواردی را توصیه نموده که رعایت آنها در سالم‏سازی نظام مدیریت کشور مؤثراست:
1- بررسی رفتار و عملکرد کارگزاران،
2- گماشتن عیون راستگو و اهل وفا برای نظارت بر اعمال آنان.
این بررسی و نظارت سبب می‏شود که آنها امانت‏دار و با مردم مهربان باشند.
3- پرداخت حقوق کافی به آنان، زیرا موجب بی‏نیازی و اصلاح آنان می‏گردد، در نتیجه به اموال بیت المال دست نمی‏زنند و در امانات خیانت نمی‏کنند.
4- مجازات و توبیخ شدید کسانی که خیانت ورزند.
[29]
2-1. توصیه‏ها و دستورالعمل‏ها
یکی از اقدامات حضرت علی (ع) نسبت به کارگزاران خود، ارائه توصیه‏ها و رهنمودهای لازم به آنان است تا با انجام نیکوتر مسؤولیت خود، رضایت عمومی مردم تأمین گردد و از ناحیه این کارگزاران بر مردم ظلم و ستم روا نگردد. او به طرق مختلف، با گماشتن عیون، کسب اخبار و اطلاعات، بر اعمال و رفتار کارگزاران خود نظارت می‏کرد و از کوچکترین خطای آنان، اغماض نمی‏کرد. در نامه‏های متعددی، کارگزاران خود را در امر مهربانی نمودن و برخورد نیکو داشتن با مردم سفارش می‏کند و نیز آنان را از برخورد خشن‏و نادرست و ظلم و ستم با مردم و خیانت و دزدی در بیت المال و داراییانسان‏هابرحذر می‏دارد. حتی کسانی را که ذره‏ای در امور بیت المال مسلمانان تخطی کرده، یاکار ناشایست انجام داده‏اند توبیخ می‏کند، گاهی آنها را عزل و برای محاکمه نزد خود فرامی‏خواند.
|159|
1-2-1. فرمانداران
امام (ع) در نامه‏ای به محمد بن‏ابی‏بکر، هنگامی که او را در آغاز سال 37 هجری به سوی مصر فرستاد، سفارش‏هایی در باره اخلاق اجتماعی و رفتار با مردم نموده، به ویژه او را به فروتنی، نرمخویی و مهربانی، گشاده‏رویی و خوشرویی، رفتار مبنی بر مساوات با مردم توصیه نموده است. سپس خطاب به او در برابر انتخابش به سرپرستی لشکر بزرگ مصر، بر رعایت اصولی تذکر می‏دهد، از جمله:
1- مخالفت با خواسته‏ها و تمنّیات دل،
2- دفاع از دین،
3- به خشم نیاوردن خدا به خاطر رضایت دیگران،
4- برپای داشتن نماز اول وقت.
[30]
به فرماندار خود در شهر مکه، قُثَم بن‏عباس، رهنمود می‏دهد که "در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومی با مردم بنشین، آنان که پرسش‏های دینی دارند با فتواها آشنایشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده، و با دانشمندان به گفتگو بپرداز، جز زبانت چیز دیگری پیام‏رسانت با مردم، و جز چهره‏ات دربانی وجود نداشته باشد، و هیچ نیازمندی را از دیدارخود محروم مگردان زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گرچه در پایان حاجت او برآورده شود دیگر تو را نستاید. در مصرف اموال عمومی که در دست تو جمع شده است اندیشه کن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش، و به مستمندان و نیازمندانی که سخت به کمک مالی تو احتیاج دارند برسان، و مازاد را نزد ما بفرست تا در میان مردم نیازمندی که در این سامان هستند تقسیم گردد.">
[31]
در نامه‏ای دیگر به یکی از کارگزاران خود در سال 38 هجری، مسؤولیت‏های فرمانداری و اخلاق اجتماعی را که برای یک حاکم در قلمرو اسلامی ضروری بوده است، بیان می‏کند. این رهنمودها همه برای تأمین امنیت مردم، سلامت جامعه اسلامی، جلوگیری از انحراف کارگزاران و ... ارائه شده است:
1- حفظ مرزهای کشور اسلامی،
2- یاری دین،
3- توأم ساختن شدت با مدارا در رفتار اجتماعی،
4- تواضع در برابر مردم.
|160|
5- گشاده‏رویی و فروتنی با مردم،
6- تفاوت نگذاشتن در برخورد با مردم (رعایت مساوات با انسان‏ها).
[32]
و در نامه‏ای به عبداللَّه بن‏عباس، هنگامی که او را در سال 36 هجری به فرمانداری بصره منصوب نمود، در اخلاق فرماندهی، مواردی چون گشاده رویی با مردم هنگام دیدار و در مجالس رسمی و در مقام داوری، و پرهیز از خشم را به او توصیه می‏نماید
[33] و در نامه‏ای دیگر به همین کارگزار، او را به مدارا و رفتار نیک با مردم قبایل و زدودن وحشت از دل‏های آنان سفارش می‏کند.
[34]
حضرت در سخنی دیگر، در اخلاق کارگزاران‏حکومتی، موارد زیر را مطرح نموده است:
1 اهتمام به قرآن و عمل به احکام آن؛
2 عبرت‏گیری از حوادث تاریخ؛
3 توجه به خدا و معاد؛
4 سخن گفتن به حق؛
5 پرهیز از کاری که مسلمانان را ناخوشایند است؛
6 عدم ارتکاب خلاف در پنهانی؛
7 فرو خوردن خشم؛
8 بخشش هنگام قدرت؛
9 فروتنی هنگام خشم؛
10 مدارا در حکومت؛
11 نیکو داشتن نعمت‏های خداوند؛
12 تباه نکردن نعمت‏های موجود؛
13 فظ آبرو؛
14 راز نگهداری (بازگو نکردن همه شنیده‏ها)؛
15 پرهیز از دوستی با بی‏خردان و خلافکاران؛
16 پرهیز از گروه‏های غافل، ستمگر و باطل؛
17 پرهیز از حضور و نشستن در مکان‏های بدسابقه و محل فتنه‏ها؛
18 برحذر بودن از همنشینی با فاسقان؛
19 گرامی داشتن خدا و اطاعت از او؛.
|161|
20 دوست داشتن دوستان خدا؛
21 توجه به افراد ضعیف؛
22 مدارا با نفس در واداشتن به عبادت (عدم تحمیل و اکراه بر آن).
[35]
در فرمان حضرت علی (ع) به مالک اشتر که منشوری است مشتمل بر آداب مملکت‏داری و شیوه حکمرانی و مدیریت نظام اسلامی، از ابعاد مختلفی که یک حکمران می‏بایست در قلمرو تحت اداره و فرمانروایی‏اش عمل نماید، سخن به میان آمده است. ایشان در باره رفتارسیاسی و شیوه سلوک حاکم با مردم و معیارهای انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهای انسانی برای همکاری و مشورت و اداره امور، حتی دوستی و مصاحبت با افراد، نکات ارزنده‏ای را مطرح نموده است.
ابتدا در ویژگی‏های شخصی، مالک را بر انجام یا نهی از اموری دستور می‏دهد، سپس به نحوه ارتباط با مردم و اقشار مختلف اجتماعی، و رعایت معیارها در انتخاب عوامل انسانی می‏پردازد و هشدارهای لازم را در صفاتی که زمامدار نباید داشته باشد به او می‏دهد. اصلاح کار مردم، آبادانی شهرها، نبرد با دشمنان، جمع‏آوری خراج، مسؤولیت‏هایی است که بر عهده یک کارگزار گذاشته شده است.
در ضرورت خودسازی، نکات زیر را یادآوری کرده است:
خداترسی و اطاعت از او، پیروی واجبات و سنّت‏های الهی، ضایع نساختن دستورات الهی، یاری نمودن خدا به تمام وجود، باز داشتن نفس از هواها و آرزوها و سرکشی، اعمال صالح، مهار کردن هوای نفس، اجتناب از محرمات.
آنگاه در اخلاق اجتماعی و روش برخورد با مردم، موارد زیر را توصیه نموده است:
1 مهربانی و دوستی با مردم؛
2 عفو و بخشش بر خطاهای احتمالی آنان؛
3 عدم سختگیری و کیفر دادن مردم؛
4 مهار کردن خشم و خشونت؛
5 عدم تکبر و خودبزرگ‏بینی در رفتار با مردم؛
6 پرهیز از غرور و خودپسندی؛
7 رعایت انصاف با مردم و خویشان و نزدیکان؛.
|162|
8 حق‏گرایی و عدالت‏خواهی و مردم‏گرایی؛
9 عدم تکیهبر خواص به بهای خشم عمومی مردم؛
10 دور ساختن عیب‏جویان از خود؛
11 پوشانیدن بدی‏ها و زشتی‏ها؛
12 رفع دشمنی‏ها و کینه‏ها؛
13 عدم تصدیق سخن‏چین؛
14 پیوند با پرهیزکاران و راستگویان؛
15 فضیلت دادن نیکوکار بر بدکار؛
16 نیکوکاری به مردم برای جلب اعتماد آنان؛
17 تخفیف مالیات؛
18 عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند؛
19 حفظ آداب و سنت‏های پسندیده جامعه؛
20 بدعت نگذاشتن آداب زیان‏آور؛
21 گفتگو و مباحثه با دانشمندان و حکیمان که مایه آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانون خواهد بود؛
22 رسیدگی به امور محرومان و مستضعفان جامعه؛
23 فاصله نگرفتن از مردم (حضور در جمع مردم)؛
24 امتیاز ویژه ندادن به خویشان و نزدیکان، و موارد متعدد دیگر ...
اما هشدارهایی نیز در برخی زمینه‏ها داده است. مانند پرهیز از خونریزی ناحق، پرهیز ازخودپسندی و خودستایی، پرهیز از منّت‏گذاری بر مردم و خلف وعده، پرهیز از شتابزدگی و سستی در کارها، برحذر بودن از امتیازخواهی، و اثرات ناگوار هر کدام از این صفات ناپسند را هم ذکر کرده است.
[36]
به دلیل توجه خاص آن حضرت به محرومان و مستضعفان، در میان اقشار مختلف اجتماعی، بر این قشر تأکید ویژه‏ای نموده و کارگزاران را به رعایت حقوق و حل مشکلات آنها دستور داده است:
"خدا را، خدا را! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره‏ای ندارند (و عبارتند)از زمین‏گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان... پس برای خدا پاسدار حقی باش که خداوند
|163|
برای این طبقه معین فرموده است: بخشی از بیت المال، و بخشی از غله‏های زمین‏های غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیک‏ترین آنان سهمی مساوی وجود دارد و تو مسؤول رعایت آن می‏باشی. مبادا سرمستی حکومت، تو را از رسیدگی به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم عذری برای ترک مسؤولیت‏های کوچک‏تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روی برمگردان، به ویژه امور کسانی را از آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی‏آیند و دیگران آنان را کوچک می‏شمارند و کمتر به تو دسترسی دارند... در رفع مشکلاتشان به گونه‏ای عمل کن که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی، زیرا این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند و حق آنان را به گونه‏ای بپرداز که در نزد خدا معذور باشی. از یتیمان خردسال، و پیران سالخورده که راه چاره‏ای ندارند و دست نیازبرنمی‏دارند، پیوسته دلجویی کن که مسؤولیتی سنگین بر دوش زمامداران است... پس بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصاً به امور آنان رسیدگی کنی، و در مجلس عمومی با آنان بنشین و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر ِراهشان دور کن تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند.">
[37]
2-2-1. مأموران مالی
یکی از دغدغه‏ها و حساسیت‏های خاص حضرت علی (ع) نسبت به کارگزاران بیت المال و مأموران جمع‏آوری خراج و زکات بود که با امور مالی مردم سر و کار داشتند. زیرا در این مسؤولیت، احتمال سختگیری بر مردم برای وصول مالیات، روا داشتن ستم و اجحاف، گاهی نیز خیانت و تخلف در امانت وجود داشت. از این‏رو، ایشان در نامه‏های متعدد، ضمن هشدار به مأموران خود، دستور العمل کلی را در شیوه برخورد با مردم و جمع‏آوری مالیات بیان نموده و آنان را از رفتار غیر انسانی و دون شأن یک کارگزار اسلامی برحذر داشته است.
از دیدگاه امام (ع)، حاکم اسلامی در قلمرو خود باید مالیات و بیت المال را به گونه‏ای وارسی کند که صلاح مالیات‏دهندگان باشد، زیرا بهبودی مالیات و مالیات‏دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه می‏باشد و تا امور مالیات‏ دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان‏خور مالیات و مالیات‏دهندگانند.
باید تلاش حاکم در آبادانی زمین بیشتر از جمع‏آوری خراج باشد زیرا خراج جز با آبادانی فراهم نمی‏گردد، و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانی مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدتی دوام نیاورد.
وی سفارش می‏کند که اگر مردم شکایت کردند از سنگینی مالیات یا دچار شدن به آفات و
|164|
حوادث مختلف، در گرفتن مالیات به میزانی تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد. زیرا با این عمل، و مهربانی با مردم و گسترش عدالت در بین آنان، خشنودی آنها حاصل شده واطمینان‏مردم به سوی زمامدار جلب خواهد شد. آنگاه اگر در آینده کاری پیش آید و به عهده آنها گذاشته شود با شادمانی خواهند پذیرفت، زیرا عمران و آبادی، قدرت تحمل مردم را زیاد می‏کند.
[38]
در نامه پنجاه و یکم که به کارگزاران بیت المال نوشته شده، در اخلاق اجتماعی آنان، موارد زیرا را توصیه نموده است:
1 رعایت انصاف در روابط با مردم؛
2 شکیبایی در برآورده ساختن نیازهای آنان؛
3 محروم ننمودن مردم از خواسته‏های مشروع؛
4 عدم فروش اموال مردم برای گرفتن مالیات؛
5 عدم توسل به خشونت و شکنجه برای وصول مالیات؛
6 دست‏درازی نکردن به اموال مردم؛
7 پند و اندرز به نفس (خودسازی)؛
8 خوشرفتاری با سپاهیان؛
9 کمک به مردم فرودست؛
10 تقویت دین خدا؛
11 انجام واجبات الهی.
در نامه‏ای دیگر، مواردی از اخلاق کارگزاران مالیاتی را به دارندگان این مسؤولیت یادآوری نموده است. در این نامه تصریح شده که یک مأمور امور مالی باید:
1 قول او با عملش تطابق داشته باشد، یعنی آشکار و پنهانش و گفتار و کردارش در تضادنباشد.
2 امانت الهی را بپردازد؛
3 عبادت را خالصانه انجام دهد؛
4 با مردم تندخو نباشد؛
5 به مردم دروغ نگوید؛.
7 به حقوق مردم وفادار باشد؛
8 امانت‏دار باشد.
[39]
|165|
   
این همه تأکید بر رعایت حقوق مردم بدان سبب است که از دیدگاه ایشان "مردم برادران دینی، و یاری‏دهندگان در استخراج حقوق الهی می‏باشند.">
[40] وی سپس مأموران مالیاتی را به ادای وظیفه خود و عقوبت سنگین تخلف در امانت در پیشگاه خداوند توجه می‏دهد که مبادا از استیفای حقوق محرومان جامعه دریغ ورزند:
"بدان! برای تو در این زکاتی که جمع می‏کنی سهمی معیّن، و حقی روشن است و شریکانی از مستمندان و ضعیفان داری، همان گونه که ما حق تو را می‏دهیم، تو هم باید نسبت به حقوق آنان وفادار باشی، اگر چنین نکنی در روز رستاخیز بیش از همه دشمن داری، و وای بر کسی که در پیشگاه خدا، فقرا و مساکین، و درخواست‏کنندگان و آنان که از حقشان محرومند، و بدهکاران و ورشکستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شکایت کنند...">
[41]
از توصیه‏های مهم حضرت به متصدیان جمع‏آوری زکات و خراج، مهربانی و مدارا نمودن با مردم است که نشان می‏دهد ایشان در کارهای کوچک و بزرگ، پنهان و آشکار، عدل و درستی و انصاف را در نظر داشت و در پی اقامه حق در جامعه و رفاه حال و امنیت عمومی مردم بود. او هنگام اعزام مأمور جمع‏آوری مالیات، دستورالعملی بدین شرح در اختیار وی قرار می‏داد:
"با ترس از خدایی که یکتاست و همتایی ندارد حرکت کن. در سر ِراه، هیچ مسلمانی را نترسان،
   
|166|
یا با زور از زمین او نگذر، و افزونتر از حقوق الهی از او مگیر. هرگاه به آبادی رسیدی، در کنار آب فرود آی، و وارد خانه کسی مشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنان حرکت کن، تا در میانشان قرارگیری، به آنها سلام کن، و در سلام و تعارف و مهربانی کوتاهی نکن... آنگاه که وارد شدی مانند اشخاص سلطه‏گر و سختگیر رفتار نکن، حیوانی را رم مده و هراسانمکن، و دامدار را مرنجان. حیوانات را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند. پس از انتخاب اعتراض نکن. سپس باقیمانده را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند و بر انتخاب او خرده مگیر، به همین گونه رفتار کن تا باقیمانده، حق خداوند باشد. اگر دامدار از این تقسیم و انتخاب پشیمان است و از تو درخواست گزینش دوباره دارد، همراهی کن...".
[42]
3-2-1. فرماندهان نظامی
امام علی (ع) در اخلاق فرماندهی و مسؤولیت‏های فرماندهان نظامی نیز نکاتی را متذکر شده تا به ظلم و ستم و قدرت‏طلبی آلوده نگردند و در نتیجه عدالت اجتماعی مورد نظر او از سوی این نیروها مخدوش نگردد. نظامیان به دلیل اینکه از قوه قهریه برخوردارند و وظیفه پاسداری از مرزهای کشور و تأمین امنیت مردم را بر عهده دارند، هم مسؤولیتشان خطیر است و هم احتمال تجاوز و سرکشی در میان آنها بیشتر می‏باشد. ضمن آنکه فرماندهان نظامی در برابر نیروهای زیر فرمان خود نیز وظایف و تکالیفی دارند.
از دیدگاه امام (ع)، نیروی نظامی یکی از ارکان مهم حکومت است که موجب برقراری نظم عمومی در جامعه، امنیت مردم، شکوه رهبران و عزت دین خواهد بود. در عهدنامه مالک اشتر، یکی از اقشار اجتماعی را که در رأس همه ذکر می‏کند نظامیان است. یکی از مسؤولیت‏های مهم رهبران را نیز رسیدگی به امور نظامیان ذکر می‏کند تا آنها با خاطری آسوده از حدود و ثغور جامعه اسلامی دفاع کنند. ایشان در سخنان خود، توصیه‏های لازم را به فرماندهان نظامی به ویژه در برخورد با مردم و رعایت حقوق آنان، نموده است. از جمله این توصیه‏ها، موارد زیر قابل ذکر است:
1 خدا ترسی،
2 بیمناکی از وسوسه‏های دنیا،
3 مواظبت بر نفس و خواهش‏های آن،
4 کنترل خشم،
[43]
5 عدالت و رفتار با مردم.
|167|
6 عدم ارتکاب به ظلم و ستم،
7 پرهیز از ناپسندی‏ها،
8 وادار ساختن نفس به انجام واجبات الهی،
9 تلاش در امور مردم به حد توان،
[44]
10 آزار نرساندن به مردم،
11 پرهیز از شرارت و تجاوز،
[45]
12 عدم تخطی از حدود خود،
13 عدم یا پافشاری در کاری که از مسؤولیت فرد خارج است.
[46]
حضرت، سپاهیان خود را از تجاوز و تعدی به حقوق مردم و آزار و ستم به آنان برحذر داشته و در نامه‏ای به فرمانداران خود اعلام می‏کند که هر یک از سپاهیان را که از مردم به ستم چیزی ستانند کیفر دهند و اگر ستمی از ناحیه سپاهیان واقع شد و یا از سرباز و افسری، سختی به مردم وارد شد گزارش دهند تا شخص متخلف را از کار برکنار سازد زیرا خود وی مراقب کارهای سپاهیان است و از چنین اعمال ناشایستی بیزار است.
[47]
او در بیان حقوق متقابل رهبری و نظامیان، مواردی را مطرح نموده که در مصونیت نیروهای نظامی از انحراف و دست زدن به ظلم و ستم مؤثر است. محورهای مهم این حقوق متقابل به شرح زیر می‏باشد.
حق نظامیان بر رهبری:
1 مخفی نداشتن امور با نظامیان جز اسرار جنگی؛
2 مشورت با نیروها در امور جز حکم شرع؛
3 پرداخت حقوق آنان در موعد مقرر؛
4 رفتار کردن با آنها بر اساس مساوات.
و حق رهبری بر نظامیان:
1 عدم سرپیچی از فرمان رهبر،
2 سستی نورزیدن در انجام وظایف،
3 تلاش برای رسیدن به حق،
4 پایداری در کارها،
5 اطاعت از فرماندهان خود.
[48]
|168|
ایشان با اشاره به علت تباهی جوامع در یک روند تاریخی و نقش زمامداران و فرماندهان نظامی در این انحطاط، آنان را به سنت الهی در تغییر احوال جامعه‏ها توجه می‏دهد تا عبرت گیرند و مانند فرماندهان ستمگر گذشته عمل ننمایند:
"همانا ملت‏های پیش از شما به هلاکت رسیدند، بدان جهت که حق مردم را نپرداختند، پسدنیا را با رشوه‏دادن به دست آوردند، و مردم را به راه باطل بردند و آنان اطاعت کردند.">
[49]
سفارش‏های حضرت امیر به کارگزاران خود، صرفاً شامل مهربانی و مدارا با مسلماناننمی‏شود، بلکه در باره مردم شهرهایی که مشرک یا اهل کتاب هستند نیز همین برخوردها توصیه شده است. برای نمونه وقتی گروهی از مردم غیر مسلمان یکی از بلاد تحت حکومت حضرت، از حاکم خود (عمر بن‏ابی‏سلمه که در فارس حکومت می‏کرد) نزد وی شکایت نمودند، ایشان در نامه‏ای به آن فرماندار، با اشاره به اینکه آن مردم سزاوار قساوت و سنگدلی و بدرفتاری نبوده زیرا که با مسلمانان هم‏پیمانند، به او توصیه می‏کند که در رفتار با آنان، نرمی و درشتی را به هم آمیزد، رفتاری توأم با شدت و نرمش داشته باشد و اعتدال و میانه‏روی را در نزدیک کردن یا دور کردن آنها رعایت کند.
[50]
از دیدگاه امام علی (ع)، کارگزار اسلامی باید حافظ حقوق انسانی باشد زیرا مردم یا مسلمانند که برادر دینی او محسوب می‏شوند و یا غیر مسلمان که در آفرینش همانند او می‏باشند. پس باید با آنان دوست و مهربان باشد و از گناهان و اشتباهات ناخواسته آنان درگذرد و بر آنها آسان گیرد. نه اینکه با روحیه تجاوزگری، خشونت و قدرت‏طلبی به کیفر آنان پرداخته و مجبور به اطاعتشان نماید و اموالشان را چپاول کند.
[51]
3-1. سیاست‏های نظارتی
تشویق و توبیخ کارگزاران حکومت از سیاست‏های مدیریتی حضرت علی (ع) بود که به منظور اجرای عدالت و جلوگیری از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه صورت می‏گرفت. او با نظارت و مواظبت بر رفتار و عملکرد کارگزاران خود، و ارائه دستورالعمل‏های مدیریتی و اخلاق اجتماعی و برنامه‏های سازندگی فردی به آنان، مانع از دنیازدگی و روآوری ایشان به وسوسه‏های نفسانی می‏گردید. این اقدامات که به منظور سالم‏سازی نیروهای انسانی صورت می‏گرفت، در مجموع به تقویت بنیان‏های حکومت و امنیت عمومی جامعه و اعتماد بیشتر مردم به زمامدار می‏انجامید. امام (ع)، کارگزاران لایق را تشویق و مأموریت‏ها
|169|
و مسؤولیت‏های دیگر می‏داد و کارگزاران ضعیف و خیانتکار را نکوهش، مؤاخذه و یا برکنار می‏نمود. سخنان او در باره مالک اشتر، محمد بن‏ابی‏بکر، عمار یاسر و دیگر یاران فداکار و دلجویی‏های وی از آنان نشان‏دهنده توجه امام به قابلیت‏ها، لیاقت‏ها و فراتر از آن پیوند عاطفی و معنوی با کارگزاران شایسته می‏باشد.
ایشان در نامه‏ای به عمر بن‏ابی‏سلمه مخزومی، فرماندار بحرین، پس از آنکه نعمان بن‏عَجلان زُرَقی را در سال 36 هجری به جای وی نصب کرد، چنین از او دلجویی می‏نماید:
"همانا من نعمان ابن‏عَجلان زُرقی را به فرمانداری بحرین نصب کردم، بی‏آنکه سرزنشی و نکوهشی برای تو وجود داشته باشد، تو را از فرمانداری آن سامان گرفتم، براستی تاکنون زمامداری را به نیکی انجام دادی و امانت را پرداختی. پس به سوی ما حرکت کن، بی‏آنکه مورد سوء ظن قرار گرفته یا سرزنش شده یا متهم بوده و یا گناهکار باشی، که تصمیم دارم به سوی ستمگران شام حرکت کنم. دوست دارم در این جنگ با من باشی، زیرا تو از دلاورانی هستی که در جنگ با دشمن، و برپا داشتن ستون دین از آنان یاری می‏طلبم.">
[52]
در نامه‏ای دیگر به یکی از فرمانداران خود، این گونه او را مورد تشویق قرار می‏دهد:
"همانا تو از کسانی هستی که در یاری دین از آنها کمک می‏گیرم و سرکشی و غرور گناهکاران را درهم می‏کوبم و مرزهای کشور اسلامی را که در تهدید دشمن قرار دارند حفظ می‏کنم.">
[53]
سپس توصیه‏های لازم را در مسؤولیت فرمانداری بدو می‏نماید.
در سیره عملی و شیوه مدیریتی امام (ع) نمونه‏های زیادی نیز وجود دارد که با کارگزاران متخلّف به شدت برخورد و آنها را توبیخ نموده است. او در نامه‏ای به یکی از کارگزاران خود به نام "مَصقَلة بن‏هُبَیْرَه شیبانی" که در اموال مردم تخلف ورزیده و آن را بین عرب‏های خویشاوند خود تقسیم کرده بود، وی را سخت مورد نکوهش قرار می‏دهد و بدو عتاب می‏کند:
"به خدا سوگند اگر این کار راست باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو سبک گردیده است. پس حق پروردگارت را سبک مشمار و دنیای خود را با نابودی دین آباد نکن که زیانکارترین انسانی. آگاه باش، حق مسلمانانی که نزد من پا پیش تو هستند در تقسیم بیت المال مساوی است. همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند.">
[54]
به یکی از کارگزاران خود، طی نامه‏ای، عتابی به همین نحو دارد که رعایت امانت رانکرده‏و اموال عمومی را برای خویش برداشته است. از او می‏خواهد که حسابش را برای حضرت بفرستد.
[55]
"منذر بن‏جارود عبدی" از دیگر کارگزارانی است که به سبب خیانت در امانت بیت المال،
|170|
سرزنش و توبیخ شده است. امام (ع) طی نامه‏ای ضمن یادآوری اینکه "نیکی پدرت مرا فریب داد و گمان کردم از روش او پیروی می‏کنی و به راه او می‏روی"، به تخلفات وی اشاره می‏کند و آنگاه بیزاری و تنفر خود را از عمل این کارگزار چنین بیان می‏کند:
"اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شتر خانه‏ات و بند کفش تو، از تو باارزش‏تر است و کسی که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسداری از مرزهای کشور را دارد، و نه می‏تواند کاری را به انجام رساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتی دور ماند. پس چون این نامه به دست تو رسد، نزد من بیا.">
[56]
ناراحتی امام نسبت به یکی از کارگزاران خود که به او اعتماد کرده و حاکم بصره‏اش گردانید و در امانت خود شرکتش داد، اما او خیانت نمود و بیت المال را برداشت و به مکه فرار کرد، چنان شدید است که پس از مذمت و سرزنش او، هشدار می‏دهد:
"پس از خدا بترس و اموال آنان (مردم) را باز گردان، و اگر چنین نکنی، و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفر خواهم کرد، که نزد خدا عذرخواه ما باشد، و با شمشیری تو رامی‏زنم که به هر کس زدم وارد دوزخ گردید. سوگند به خدا، اگر حسن و حسین چنان می‏کردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمی‏دیدند و به آرزو نمی‏رسیدند تا آنکه حق را از آنان بازپس ستانم، و باطلی را که به ستم پدید آمده نابود سازم. به پروردگار جهانیان سوگند، اگر آنچه که تو از اموال مسلمانان به ناحق بردی، بر من حلال بود، خشنود نبودم که آن را میراث بازماندگانم قرار دهم...">
[57]
هنگامی که عبداللَّه بن‏عباس از طرف امام، حکمران بصره و شهرهای اهواز و فارس و کرمان گردید، زیاد بن‏ابیه، در بصره قائم‏مقام و جانشین ابن‏عباس شد. حضرت در نامه‏ای برای بازداشتن "زیاد" از خیانت در بیت المال مسلمین چنین به او هشدار می‏دهد:
"براستی به خدا سوگند می‏خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم‏بهره شده، و در هزینه عیال، درمانده و خوار و سرگردان‏شوی.">
[58]
در نامه‏ای دیگر، او را به اقتصاد و میانه‏روی و تواضع و فروتنی سفارش می‏کند.
[59]
کمیل بن‏زیاد نخعی که از یاران برگزیده امام و از بزرگان تابعین بود و در خلوت حضرت راه داشت چون در امر مقابله با سپاه شام، زمانی که فرماندار هیت (از شهرهای مرزی بین عراق و شام در کنار فرات) بود، سستی نشان داد، مورد سرزنش ایشان قرار گرفت و شهرت او مانع از انتقاد و خرده‏گیری بر وی نشد. حضرت خطاب به این کارگزار می‏فرماید:
"سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست و پافشاری در کاری که از مسؤولیت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم قِرقیسیا در
|171|
مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجارا حفظ کند و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه‏ای باطل است. تو در آنجا پلی شده‏ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند. نه مرزی را می‏توانی حفظ کنی و نه شوکت دشمن را می‏توانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می‏کنی، و نه امام خود را راضی نگه می‏داری.">
[60]
امام علی (ع) در اجرای عدالت و اصلاح اخلاق و رفتار کارگزاران خود و نظارت بر اعمال آنان تا آنجا حساس بود که بخشش‏های نابجا، بنای خانه مجلل و جمع‏آوری اموالشخصی بناحق را از جانب آنان نادیده نمی‏گرفت. برای نمونه وقتی به امام خبر رسید که "شریح بن‏حارث" که از جانب ایشان قاضی بود، خانه‏ای به قیمت هشتاد دینار خریده است و برای آن قباله نوشته و در آن چند تن را گواه گرفته است، او را احضار نمود و مورد بازخواست قرار داد که اگر آن خانه را با مال دیگران یا پول حرام خریده باشد، آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده است.
[61]
مورد دیگر سخنی است که امام با "علاء بن‏زیاد حارثی" از اصحاب خود دارد آنگاه که در بصره به عیادت "علاء" که بیمار بود رفت چون وسعت خانه او را دید فرمود:
"با این خانه وسیع در دنیا چه می‏کنی؟ در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری. آری اگر بخواهی می‏توانی با همین خانه به آخرت برسی. در این خانه وسیع، مهمانان را پذیرایی کنی، به خویشاوندان با نیکوکاری بپیوندی و حقوقی که بر گردن تو است به صاحبان حق برسانی، پس آنگاه تو با همین خانه وسیع به آخرت نیز می‏توانی پرداخت.">
[62]
دقت حضرت بر اعمال کارگزاران خود تا بدان حد بود که عثمان بن‏حنیف حاکم بصره را ملامت کرد که چرا در مهمانی یکی از توانگران و اشراف شهر شرکت نموده و با خورش‏های رنگارنگ از وی پذیرایی شده در حالی که نیازمندان در آن مهمانی راه نداشتند. او طی نامه‏ای، کارگزار خود را به رعایت نکاتی تذکر داده که مدیران نظام اسلامی می‏بایست به این توصیه‏ها توجه نمایند. اهم این نکات عبارت است از:
1 رعایت حلال و حرام در طعام (عدم اکل حرام و غذای شبهه‏ناک)؛
2 پیروی و متابعت از امام خود در شیوه زندگی؛
3 تلاش فراوان؛
4 پاکدامنی؛
5 پرهیزکاری؛.
|172|
6 راستی؛
7 اهتمام به ضعفا و مسکینان؛
8 کنترل خواهش‏های نفسانی؛
9 قناعت و عدم اسراف؛
10 همدردی با مردم و ساده‏زیستی؛
11 حساسیت نسبت به دعوت‏ها و مجالس پذیرایی.
امام سپس در باره خویش به عنوان الگوی ساده‏زیستی که کارگزارانش باید از او پیروی کنند، می‏فرماید:
"آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیای شما طلا و نقره‏ای نیندوخته، و از غنیمت‏های آن چیزی ذخیره نکرده‏ام، بر دو جامه کهنه‏ام جامه‏ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است. ... من اگر می‏خواستم، می‏توانستم از عسل پاک و از مغز گندم و بافته‏های ابریشم، برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد که طعام‏های لذیذ برگزینم در حالی که در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد و یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم‏هایی که از گرسنگی به پشتچسبیده و جگرهای سوخته وجود داشته باشد ... آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند و در تلخی‏های روزگار با مردم شریک نباشم و در سختی‏های زندگی الگوی آنان نگردم؟...">
[63]
او در پایان همین نامه به پسر حنیف هشدار می‏دهد که "به قرص‏های نان خودت قناعت کن تا تو را از آتش دوزخ رهایی بخشد" و ویژگی‏هایی را برای حزب اللَّه برشمرده که در واقع کارگزاران خود را به رعایت این موارد تذکر می‏دهد، از جمله:
1 انجام دادن مسؤولیت‏های واجب در پیشگاه خداوند؛
2 تحمل سختی و تلخی در راه خدا؛
3 شب‏زنده‏داری و اُنس با معبود؛
4 ساده‏زیستی و قناعت و عدم رغبت به دنیا؛
5 ترس از معاد؛
6 استغفار و ترک گناه.
امیر مؤمنان (ع) برای رعایت عدالت در جامعه و اینکه کارگزارانش حافظ بیت المال و
|173|
امین مردم باشند، حتی به خویشاوندان نزدیک خود بیش از حقشان، بخششی از اموال مردمننمود. حتی هنگامی که برادرش عقیل به فقر و پریشانی دچار گشته بود با اصرار تقاضای مقداری گندم مازاد بر حق خویش از بیت المال مسلمانان داشت و گمان می‏کرد به سبب قرابتی که با خلیفه دارد درخواستش مورد اجابت واقع می‏شود، حضرت از این کار امتناع کرد و راضی نشد که حق دیگران را به برادر بدهد. او در سخنی، به شدت عقیل را نسبت به این درخواست نابجا سرزنش می‏کند.
[64]
امام در عهدنامه خود به مالک اشتر، در اخلاق زمامدار با خویشاوندان دستورالعملیصادر نموده که از تسلط آنان بر امور مردم و در نتیجه سوء مدیریت زمامدار جلوگیری خواهد نمود:
"همانا زمامداران را خواص و نزدیکانی است که خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان، و به هیچ کدام از اطرافیان وخویشاوندانت زمین را واگذار مکن، و به گونه‏ای با آنان رفتار کن که قراردادی به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند، مانند آبیاری مزارع، یا زراعت مشترک، که هزینه‏های آن را بر دیگران تحمیل کنند، در آن صورت سودش برای آنان، و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد ماند.">
[65]
حضرت حتی از پذیرش ظرف حلوایی که "اشعث بن‏قیس" منافق به رسم هدیه اما در واقع به عنوان رشوه به طلب انجام کاری برای وی آورد امتناع کرد و او را مورد عتاب قرار داد و گفت: "آیا از راه دین خدا آمده‏ای که مرا بفریبی؟ آیا درک نکرده نمی‏فهمی یا دیوانه‏ای؟ که از این راه می‏خواهی مرا بفریبی؟">
[66]
ایشان با اینکه در منصب خلافت مسلمانان قرار داشت، لیکن از مردم می‏خواست که به‏رسم سلاطین ستمگر و گردنکشان روزگار، از او مدح و ستایش نکنند، بلکه در امور با وی‏مشورت و همراهی نمایند. سپس آسیب‏های ستایش از روی تملق را بیان می‏کند که‏چگونه مانع انجام حق می‏گردد. این حالت را که مردم گمان برند زمامداران دوستدارستایش‏اند و کشورداری آنان بر کبر و خودپسندی استوار است را از پست‏ترین‏حالات زمامداران می‏داند.
[67] از این‏رو، هنگامی که مردم "انبار" از شهرهایعراق،به رسم دیرینه‏شان که در رکاب سرداران و حکمرانان خود می‏دویدند و کرنش می‏کردند، این رفتار را نسبت به حضرت انجام دادند، ایشان به شدت ناراحت شده و آنان را از این کار منع نمود.
[68]
|174|
این گونه رفتارهای عملی و سیره حکومتی حضرت، درس‏های سازندگی بود برای کارگزاران که چگونه عمل نمایند تا در معرض کبر و خودپسندی و ستم بر مردم قرار نگیرند و با انحراف از حق به باطل نگرایند. زیرا وی، کارگزاران را امانتدارانی می‏داند که باید نگاهبان امانتی باشند که در دست آنان قرار گرفته است نه اینکه از منصب خود به عنوان وسیله‏ای برای تسلط بر مردم و تجاوز به حقوق آنها استفاده کند. این مطلب در بخشی از نامه او به "اشعث بن‏قیس" حاکم آذربایجان به خوبی آشکار است:
"وَ اِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لکَنَّهُ فی‏ عُنُقِکَ اَمانَةٌ...؛
[69]
همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو است. باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی، تو حق نداری نسبت به رعیت استبداد ورزی و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی، در دست تو اموالی از ثروت‏های خدای بزرگ و عزیز است و تو خزانه‏دار آنی تا به من بسپاری، امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم.">
از دیدگاه وی، کسی که امانت الهی را خوار شمارد و دست به خیانت آلوده کند، خود و دین خود را پاک نساخته، و درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود. و بزرگترین خیانت را، خیانت به ملت، و رسواترین دغلکاری را، دغلکاری با امامان می‏داند.
[70]
بدین ترتیب امام علی (ع) با الگوسازی در مقوله رهبری و زمامداری امت و مدیریت‏نظام اسلامی، بر آن بود تا عناصر حکومت را بر دینداری و شایسته‏سالاری سامان‏دهد و این مجموعه را در خدمت مردم قرار داده و با برقراری عدالت اجتماعی و مساوات اسلامی، آرمان‏ها و اهداف اسلام را در جامعه تحقق بخشد که همان حرکت در مسیر کمال و تعالی معنوی انسان‏ها و پیشرفت زندگی مادی آنان و تقرب بندگان با خدای خود می‏باشد.
نتیجه
از مطالبی که در این مقاله به اجمال آمد، نتایج زیر حاصل می‏شود:
1 استقرار حکومت برای انتظام امور مردم و توازن اجتماعی از اصول مهم اندیشه امام علی(ع) می‏باشد.
2 حکومت مورد نظر امام علی (ع) مبتنی بر معیارهای اسلامی بوده و از دو شاخصه مهم دینداری و عدالت برخوردار است.
|175|
3 استقرار، ثبات و دوام حکومت مطلوب ایشان، علاوه بر مبانی معرفتی و نظری، و قانون جامع و کامل، به وجود زمامداران و کارگزاران صالح، شایسته و کارآمد نیاز دارد.
4 از برنامه‏های اصلاحی امام علی (ع) در دوره زمامداری ارائه یک الگوی جامع مدیریتی در اداره حکومت اسلامی می‏باشد.
5 امام (ع) در برنامه خود، کارگزاران حکومت را بر اساس معیارهای ارزشی و صلاحیت‏های لازم متناسب با مناصب مختلف انتخاب می‏کردند.
6 ایشان طی نامه‏های مختلف به کارگزاران خود و یا در خطبه‏های عمومی، دستورالعمل‏ها و توصیه‏های لازم را در حوزه مسؤولیت آنها و اخلاق اجتماعی و نحوه برخورد با مردم ارائه می‏دادند.
7 به منظور رعایت عدالت و حسن اجرای امور، بر عملکرد و رفتار کارگزاران خود نظارت و مراقبت شدید اعمال می‏نمود و با مشاهده تخلف و سستی از جانب آنها، به نکوهش، مؤاخذه و یا عزل ایشان می‏پرداخت.
8 همه این اقدامات به منظور سالم‏سازی فضای عمومی جامعه و برقرار آرامش و امنیت در میان مردم و افزایش اطمینان و اعتماد مردم به زمامداران انجام می‏گرفت.
پی نوشت ها:
[1] . عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز.
[2] . نهج‏البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، ج‏6 1، (در یک مجلد)، چاپ دوم، تهران: بی‏نا، 1392 ه.ق؛ همان، ترجمه محمد دشتی، قم: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1379، خطبه 40.
[3] . نهج‏البلاغه، نامه 26.
[4] . برای نمونه ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه‏های 87، 91 و 129.
[5] . ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه‏های 3، 15، 53، 91، 126، 127، 175 و 220.
[6] . همان، خطبه 92.
[7] . امام در سخنان خود بارها از نقض بیعت‏ها و خیانت‏های این جماعت، سستی آنان، عدم اتحاد و اتفاقشان با امام خویش و در مقابل دشمن، روحیه مذبذب و پست‏همتی آنان به تلخی یاد کرده و توبیخشان نموده است. ر.ک: خطبه‏های 4، 25، 27، 29، 34، 39، 49، 55، 68، 85، 96، 105، 107، 118، 120، 123، 125، 131، 149، 165 و 179.
[8] . در خطبه‏های متعددی از نهج‏البلاغه، وضعیت این مردم و روانشناسی شخصیتی آنان نمایانده شده است. ر.ک: خطبه‏های 70، 116، 129، 136، 153، 165، 174 و حکمت 139.
[9] . نهج‏البلاغه، خطبه 31.
[10] . همان، نامه 45.
[11] . همان، خطبه 200 (ترجمه دشتی، خطبه 209).
|176|
[12] . همان، خطبه 159.
[13] . همان، نامه 34.
[14] . همان، نامه 35.
[15] . همان، نامه 38.
[16] . همان، خطبه 68.
[17] . همان، نامه 53.
[18] . همان.
[19] . عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه محمدعلی انصاری، 2 جلد در یک مجلد، تهران: بی‏نا، تاریخ مقدمه 1376، ص‏389.
[20] . غرر الحکم، ص‏448.
[21] . همان، ص‏423.
[22] . نِعْمَ الْمُظاهَرَةُ الْمُشاوَرَةُ. (غرر الحکم، ص‏771 و 773). لا ظَهیرَ کَالْمُشاوَرَةِ هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست. (نهج‏البلاغه، حکمت 54). وَ لا مُظاهَرَةَ اَوْثَقُ مِنَ الْمُشاوَرَةِ و پشتیبانی مطمئن‏تر از مشورت کردن نیست. (نهج‏البلاغه، حکمت 113).
[23] . مَن ِاسْتَبَدَّ بِرَاْیِ هِهَلَکَ وَ مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَکَها فی‏ عُقُولِها. (حکمت 161)
[24] . نهج‏البلاغه، نامه 53.
[25] . همان.
[26] . همان.
[27] . همان، نامه 13.
[28] . همان، نامه 53.
[29] . ر.ک: همان.
[30] . همان، نامه 27.
[31] . همان، نامه 67.
[32] . ر.ک: همان، نامه 46.
[33] . همان، نامه 76.
[34] . همان، نامه 18.
[35] . ر.ک: همان، نامه 69.
[36] . در این موارد ر.ک: همان، نامه 53.
[37] . همان.
[38] . ر.ک: همان.
[39] . همان، نامه 27.
[40] . همان، نامه 26.
[41] . همان.
[42] . همان، نامه 25.
[43] . ر.ک: همان، نامه 56.
[44] . ر.ک: نهج‏البلاغه، نامه 59.
[45] . ر.ک: همان، نامه 60.
[46] . ر.ک: همان، نامه 61.
|177|
[47] . ر.ک: همان، نامه 60.
[48] . ر.ک: همان، نامه 50.
[49] . همان، نامه 79.
[50] . همان، نامه 19.
[51] . ر.ک: همان، نامه 53.
[52] . همان، نامه 42.
[53] . همان، نامه 46. در باره محمد بن‏ابی‏بکر بنگرید به نامه‏های 34 و 35 و خطبه 68 و در باره هاشم بن‏عتبه بنگرید به خطبه 68.
[54] . همان، نامه 43.
[55] . همان، نامه 40.
[56] . همان، نامه 71.
[57] . همان، نامه 41.
[58] . همان، نامه 20.
[59] . ر.ک: همان، نامه 21.
[60] . همان، نامه 61.
[61] . ر.ک: همان، نامه 3.
[62] . همان، خطبه 200 (دشتی، 209).
[63] . همان، نامه 45.
[64] . ر.ک: همان، خطبه 215 (دشتی، 224).
[65] . همان، نامه 53.
[66] . همان، خطبه 215 (دشتی، 224).
[67] . ر.ک: همان، خطبه 207 (دشتی، 216).
[68] . ر.ک: همان، حکمت 36.
[69] . همان، نامه 5.
[70] . ر.ک: همان، نامه 26.

تبلیغات