آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

(استقلال) و (آزادى) از محورى ترین شعارها و خواسته هاى ملت‏مسلمان ایران در دوران مبارزه براى دستیابى به جمهورى اسلامى‏به شمار مى روند. این دو شعار راهبردى آن گاه معنا و ارزش‏واقعى خود را پیدا خواهند کرد که در چارچوب جمهورى اسلامى،تفسیر شده و جامه عمل پوشند. (استقلال) بدون (آزادى)، یعنى‏بدون ظهور اراده مردم، دوام نخواهد داشت، و (آزادى) بدون(استقلال) همه جانبه، چیزى جز بردگى و دست نشاندگى، و در واقع،سلب آزادى، معنا و مفهوم دیگرى نخواهد یافت. و این هر دو،تنها در سایه (وحدت و حفظ تمامیت ارضى) جمهورى اسلامى ایران،قابل دفاع و حمایت است. (استقلال) به عنوان یک خواسته محورى دردوران مبارزه، و به عنوان یک اصل راهبردى و تعریف شده در نظام‏جمهورى اسلامى، مفهومى عام و جامع دارد که شامل ابعاد مختلف(سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى) مى گردد، و (آزادى) همواره‏قیودى را همراه دارد که در جامعه اسلامى از آن به (آزادى مشروع)تعبیر مى شود.
این که شاخصه هاى استقلال یک ملت و مشخصا جامعه اسلامى ما چیست واین که تفسیر آزادى در کدام چارچوب صورت مى گیرد، پرسش هایى‏است که پاسخ خود را مى طلبد اما این دو اصل محورى، آن گاه که‏به اساسى ترین خواست ملت مسلمان ایران در دوران مبارزه، یعنى(جمهورى اسلامى) پیوند مى خورند، و آن گاه که به عنوان دو اصل‏راهبردى و فراگیر، خاستگاه بسیارى از اصول قانون اساسى وقوانین عادى و تاثیرگذار در شاکله جمهورى اسلامى ایران ومناسبات اجتماعى داخلى، و روابط سیاسى بیرونى آن، درآمدند،لزوما معنا و مفهوم خاص خود را خواهند داشت. شاکله جمهورى‏اسلامى با دو ویژگى (جمهوریت) و (اسلامیت)، از یک سو متکى است‏بر خواست عمومى جامعه اسلامى و اراده ملتى مسلمان و متعهد واصیل که جز به اسلام نمى اندیشد و داعیه دیگرى ندارد، و از سوى‏دیگر، برخاسته از عمق باورهاى اسلامى و احکام شریعت و درچارچوب ارزشهاى دینى مى باشد و هر خواستى و حرکتى خارج از این‏ویژگى را بیرون از حوزه فلسفه وجودى خود مى شمارد.
خروج از سلطه و اراده بیگانه، و حاکمیت اراده ملت در تعیین‏سرنوشت و اداره کشور، چیزى است که (استقلال) در مفهوم سیاسى آن‏به دست مى دهد و وجهه سیاست‏خارجى نظام را ترسیم مى کند; چه‏این که در بعد (فرهنگى، اقتصادى و نظامى) نیز همین اصل مى‏تواند و باید ضامن عدم وابستگى جامعه و نفى زمینه سلطه پذیرى‏آن به شمار آید، اما (آزادى) واژه کش دار و پرفراز و نشیبى است‏که براحتى تمام نمى توان در باب آن سخن گفت; گو این که آن قدردر تفسیر و تبیین آن، سخن رفته است که کمتر واژه اى را مى‏توان به آزادى (آزادى) در تبیین و ترسیم آن یافت.
تردیدى نیست که (آزادى) را تنها باید در سایه استقلال کشور ونظام اسلامى جست و استقلال به یک معنا چیزى نیست جز صورت بیرونى‏آزادى در نگاه به بیگانگان و روابط با آنان. ملتى در درون خودآزاد است که از استقلال همه جانبه برخوردار باشد، و کشورى مى‏تواند مستقل بماند که تنها بتواند بر ارزش هاى موجود و فرهنگ‏و هویت ملت‏خود و اراده آنان تکیه کرده و استوار بماند، و تلاش‏براى دستیابى به آزادى، آن گاه راه گشا و ارزشمند است که هم‏زمان در تحصیل استقلال همه جانبه و نفى استعمار کوشش شود. نیز،به یقین، تحصیل استقلال و بقاى آن، بدون پاس داشت آزادى هاى‏مردم و تکیه بر خواست عمومى جامعه و اراده ملت امرى ناشدنى‏است و سرانجامى جز وابستگى به بیگانه و نفوذ استعمار، نخواهدداشت.
و به گفته شهید آیه الله بهشتى:
(استقلال و آزادى دو مطلبى هستند که به‏یکدیگر ربط طبیعى و عینى دارند و هیچ یک‏بدون دیگرى قابل تحصیل نیست.) (1)
(آزادى) در سایه استقلال، و (استقلال) در سایه آزادى، و این هردو، به شرط وحدت و حفظ تمامیت ارضى کشور، ضامن بقاى جمهورى‏اسلامى است و جز این هرچه باشد یا به (استبداد) مى انجامد و یابه نفوذ و سلطه (استعمار); و سرانجام استبداد و بریدن ازاراده و قدرت مردم، چیزى جز وابستگى به بیگانه و سلطه استعمارنخواهد بود. دستیابى به استقلال همه جانبه بدون تامین حق‏آزادى، چیزى جز استبداد نخواهد بود و روشن است: (من استبدبرایه هلک) (2) . و آزادى بدون استقلال و به تعبیر زیبا و گویاى‏حضرت امام خمینى، (آزادى وارداتى) (3) جز بردگى و سلطه پذیرى وهضم شدن در نظام سلطه و سیطره استکبار جهانى نخواهد بود; چنان‏که خداوند خطاب به پیامبر(ص) فرمود:
(ولن ترضى عنک الیهود ولاالنصارى حتى‏تتبع ملتهم ولئن اتبعت اهواءهم بعدالذى جاءک من العلم مالک من الله‏من ولى ولانصیر.) (4)
و نیز فرمود:
(ولئن اتبعت اهوائهم من بعد ماجاءک‏من العلم انک اذا لمن الظالمین.) (5)
و این چنین است که اصل نهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، به‏این موضوع حیاتى اختصاص یافته است:
(در جمهورى اسلامى ایران آزادى و استقلال‏و وحدت و تمامیت ارضى کشور از یکدیگرتفکیک ناپذیرند و حفظ آن ها وظیفه دولت وآحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یامقامى حق ندارد به نام استفاده از آزادى،به استقلال سیاسى، فرهنگى، اقتصادى،نظامى و تمامیت ارضى ایران کمترین خدشه‏اى وارد کند و هیچ مقامى حق ندارد بنام‏حفظ استقلال و تمامیت ارضى کشور آزادى‏هاى مشروع را، هرچند با وضع قوانین ومقررات، سلب کند.)
این هردو، یعنى استقلال و آزادى، دستاورد بزرگ انقلاب‏اسلامى‏است که‏ملت ایران به رهبرى امام خمینى و با بهاى سنگینى که پرداخته‏اند، در شکلى نظام یافته و در قالب (جمهورى اسلامى) از فرداى‏پیروزى انقلاب، در دستان پرتوان خویش گرفته اند، بر دیواراستوار (استقلال) تکیه زده اند و بر روى (آزادى) چهره گشوده ولبخند زده اند. اگر جز این نیست که استقلال و آزادى تنها درچارچوب و در سایه جمهورى اسلامى معنا و مفهوم پیدا مى کند،قهرا، استقلال نمى تواند به گونه اى تفسیر و تبلیغ شود و یاابزارى گردد که با (جمهوریت) نظام و مردمى بودن حکومت و اتکاى‏به قدرت درونى ملت و تامین آزادیهاى آنان همخوانى نداشته‏باشد، و آزادى نیز نمى تواند به گونه اى ترسیم گردد یا تحقق‏یابد که با (اسلامیت) نظام و احکام قطعى شریعت مقدس، سازگارنباشد، چراکه (جمهورى اسلامى) در تبیین و تفسیر از خود، نمى‏تواند و نباید به نفى خود بپردازد. ارائه تعریفى از (استقلال)
که با جمهوریت نظام یعنى ظهور و تحقق اراده مردم، سازگار نباشدو ترسیم و تبلیغ چهره اى از حق (آزادى) که با اسلامیت نظام درتعارض باشد، در واقع نفى جمهورى اسلامى است.
چه این که در درون کشور،آزادى عمل بى‏حساب، و در بیرون،به عنوان‏مثال، لب فروبستن از مخالفت‏با موجودیت نامشروع رژیم اشغالگرفلسطین، در واقع نفى عملى نظامى است که فلسفه وجودى آن حکومت‏دین و اجراى شریعت، و حاکمیت اراده و خواست ملت مسلمان ایران‏و سایر ملت هاى اسلامى مى باشد.
(آزادى) در معناى عام آن، و آزادى بیان در محدوده خاص خود، وآزادى مطبوعات در محدوده اى خاص تر، مفاهیمى مستقل از دیگراصول و ارزش هاى حاکم بر جامعه اسلامى نمى باشند، و طبعا هیچ‏خردمندى آن ها را به گونه اى مطلق، براى جامعه نمى پسندد.
نیز، حفظ استقلال، و طبعا امنیت ملى کشور و حفظ تمامیت آن نمى‏تواند به مثابه ابزارى براى جلوگیرى از آزادى هاى مشروع جامعه،به کار گرفته شود.
(اصولا در جامعه اى که از استقلال سیاسى،فرهنگى، اقتصادى، نظامى و امثال این هادفاع نشود و جامعه به آن ها دسترسى پیدانکند صحبت از تحصیل آزادى ها، شعر و خیال‏است و بالعکس، در جامعه‏اى که‏استبداد بخواهد در زمان ما بماند و یابوجود بیابد، این استبداد چون متکى‏به وجود مردم نیست تکیه گاهش را کجا بایدپیدا کند؟ مسلما خارج از مردم.) (6)
حفظ وحدت و تمامیت ارضى کشور نیز در گرو تامین حقوق جامعه ومشخصا حق آزادى مردم است. حکومتى که خود را متعهد به حفظ وتامین آزادى هاى مشروع مردم و حاکمیت اراده عمومى نداند،سرانجام آن، استبداد و بریدگى از مردم و در نتیجه، تکیه بربیگانه و افتادن در دامن قدرت هاى خارجى خواهد بود; تا جایى‏که از سر زبونى و براى حفظ قدرت ظاهرى و بقاى خویش، حاضر به‏تجزیه کشور و واگذارى بخشى از خاک خود نیز خواهد شد. تجربه‏هاى بسیار تلخ تجزیه مکرر کشور در رژیم هاى استبدادى گذشته ومقایسه آن با تجربه افتخارآمیز هشت‏سال دفاع مقدس و مقاومت‏تاریخى ملت‏شریف ایران براى حفظ تمامیت ارضى آن و آزادسازى‏وجب به وجب خاک کشور، شاهد گویایى بر حقیقت‏یاد شده است.
(استقلال) و (آزادى) همان گونه که به اشارت گذشت، شاخصه ها وشروط خویش را دارند و پرسشهاى متعددى را در تبیین آن دو، بایدپاسخ گفت، اما آن چه در این فرصت، مورد نظر و تاکید است رابطه‏تنگاتنگى است که میان این دو اصل راهبردى وجود دارد، بگونه اى‏که هیچ یک از آن دو نمى تواند و نباید جداى از دیگرى تبیین وتبلیغ گردد. چه این که نمى توان و نباید در تحصیل آن ها، یکى‏را قربانى دیگرى کرد و یا بهانه تضعیف و سلب دیگرى گرفت.
این مهم را در سخن شهید مظلوم آیت الله بهشتى چنین مى خوانیم:
(حفظ واقعى استقلال کشور، از طریق حفظ‏عدالت و آزادى در کشور است. وقتى دریک جامعه و کشورى عدل و آزادى درست‏پاسدارى نشود، خود بخود راه براى نفوذبیگانه هموار مى شود و بالعکس آنچه مى‏تواند به آزادى یک ملت معنى بدهد، استقلال‏آن ملت است. ملتى که از یکى از جهات مثلااز جهت فرهنگى، اقتصادى، سیاسى به‏دیگران وابسته باشد، آزادى خود رااز دست داده است. البته وابستگى خضوع‏آور، نه وابستگى ارتباط متقابل، ارتباط‏غیر از وابستگى است. کشور و ملتى که به‏کشور و ملت دیگر حالت وابستگى و دنباله‏روى پیدا کند، آزادى در این کشور خود ه‏بخود به خطر مى افتد.) (7)
(فصلنامه حکومت اسلامى)
پى‏نوشت‏ها:
1- مشروح مذاکرات بررسى نهایى قانون اساسى، ج‏1، ص‏421.
2- نهج البلاغه، حکمت 161.
3- صحیفه نور، ج‏9، ص‏155 و نیز ص‏62، 73 و146.
4- بقره، آیه 120.
5- همان، 145.
6- شهید آیت الله بهشتى، مشروح مذاکرات براى قانون اساسى، ج‏1،ص‏4226 .
7- همان، ص‏421 .

تبلیغات