دین و دولت در اندیشه اسلامى پژوهشى نو اثرى ماندگار (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کتاب (دین و دولت در اندیشه اسلامى) به قلم حجه الاسلام والمسلمینمحمد سروش، اولین پژوهش از سلسله پژوهشهایى در مسائل حکومتاسلامى زیر نظر دبیرخانه مجلس خبرگان منتشر شد. آیه الله امینىدبیر مجلس خبرگان در پیش گفتارى که بر این اثر نگاشته اند، بامرورى اجمالى بر نهضت مردم دیندار ایران بر ضد رژیم پهلوى واستقرار نظام جمهورى اسلامى و تدوین قانون اساسى و تثبیتنهادهاى قانونى آن نگاشته اند:
(با توجه به اینکه بعد از حکومت پیامبر اسلام و علىبن ابیطالب( صلوات الله علیهما) نخستین بار بود کهحکومتى قانونى، بر طبق مبانى شیعه تاسیس شد و زعامتگسترده ولى فقیه و اجراى احکام و قوانین سیاسىاجتماعى اسلام، سابقه علمى نداشت و تجربه نشده بود،مسائل مربوط به نظام دینى و فلسفه سیاسى اسلام،بویژه ولایت فقیه نیز بطور دقیق تحقیق و تدوین نشدهبود. بنابراین لازم بود از استقرار حکومت اسلامى،مسائل مربوط به فلسفه سیاسى اسلام، به طور گسترده وعمیق به وسیله محققان و کارشناسان مربوطه موردتحقیق و بررسى قرار گیرد.)
در این پیشگفتار آمده استبا توجه به این مسئولیتسنگین کهاستحکام نظام اسلامى بر آن مبتنى است و نیز تاکیدهاى مقام معظمرهبرى حضرت آیه الله خامنه اى در این خصوص، مجلس خبرگان رهبرىاین مهم را بر عهده دبیرخانه مجلس نهاد و دبیرخانه نیز پس ازتهیه مقدماتى، کارهایى را شروع کرد که مهمترین آنها (تحقیق درموضوع و مسائل مختلف فلسفه سیاسى اسلام بویژه ولایت فقیه) بود.
دین و دولت
این اثر در شش فصل تنظیم شده است. مولف محقق در فصل اول باعنوان (دین و دولت) به نقش مکتب و ایدئولوژى در دولت پرداختهاست و در این زمینه ابتدا تعریفى از ایدئولوژى ارائه کرده، آنگاه اظهار نظرهاى مخالفان حضور ایدئولوژى در سیاست را مطرحنموده و مورد نقد قرار داده است. در همین بخش نیاز بهایدئولوژى دینى را به عنوان پشتوانه دولت که مى تواند با یکطرح کلى و جامع، مسیر فعالیت دولت و آرمانهاى آن را مشخص کند،تشریح نموده است. هم چنین دو دیدگاه (شریعت، قانون نظماجتماعى)، و (شریعت، قانون تهذیب نفس) را مورد نقد قرار دادهو دیدگاه سومى را با عنوان (شریعت، قانون کمال حقیقى انسان) بااستفاده از دیدگاه متفکران مسلمان ارائه نموده است.
عنوان دیگر این فصل (متفکران اسلامى و همبستگى دین و دولت) استکه دیدگاه هاى متفکرانى چون فارابى، ابن سینا، غزالى، خواجهنصیرالدین طوسى و صدرالمتالهین شیرازى مطرح و سابقه دیرینهاین بحث را نشان داده است.
در عنوان دیگر این فصل، (تفکیک دین از دولت در غرب)، عوامل وریشه هاى آن مانند: برداشت هاى ناروا از مسیحیت، عملکرد اربابکلیسا، وزش تند باد فلسفه هاى مادى و الحادى، بروز و شیوعفلسفه هاى اجتماعى و سیاسى متنوع و پرجاذبه در غرب و... تشریحشده است.
عنوان دیگر فصل، طرح و پاسخگویى به سوالات و ابهاماتى است که درزمینه حکومت دینى وجود دارد. نویسنده قضاوت هاى منفى دربارهحکومت دینى را معلول یکى از دو عامل زیر دانسته است:
الف- تصویر ابهام آمیز و تاریک از حکومت دینى که عمدتابرخاسته از تجربه هاى تلخ حکومت دینى در اروپاست.
ب- مقایسه حکومت دینى با نظام هاى پیشرفته حکومتى، و تصور خلاو کمبود امتیازات این نظام هاى سیاسى از قبیل دموکراسى درحکومت دینى.
در این بخش (تضادى که میان حکومت دینى و تجدد) پنداشته مى شود،به تفصیل تبیین شده و ویژگى هاى اسلام که جاودانگى را بادگرگونى سازگار مى کند، بر شمرده شده است.
هم چنین از برداشت عده اى نواندیش مبنى بر اینکه (حکومت دینىطبیعتى استبدادى دارد) پاسخ گفته شده است. در همین بخش اشکالاتمورد نظر هگل، فیلسوف آلمانى در این زمینه، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. ابهام دیگر درباره (نسبت میان حکومتدینى و دموکراسى) است. ضمن تعریف دموکراسى، سوالاتى مانند: آیادموکراسى معیار داورى است و آیا با این معیار مى توان دربارهحکومت دینى داورى کرد، طرح شده و با معیارهاى عقلانى پاسخ دادهشده است.
مولف محترم با بر شمردن شاخصه هاى دموکراسى، وجود یا عدم وجودآن ها را در حکومت دینى ارزیابى کرده و نسبتحکومت دینى بادموکراسى) را مشخص کرده است. از (نفى استبداد)، (کنترل دولتمردان)، (مشارکت مردم در حکومت) به عنوان ویژگى هاى دموکراسىنامبرده شده که در حکومت اسلامى نیز متناسب با این نظام وجوددارد. در پایان از موانع سازگارى دین و دموکراسى سخن گفته شدهاست.
بحث دیگر این فصل به (اندیشه تفکیک دین و دولت در میانمسلمانان) اختصاص دارد. در این بحث پیشینه تفکیک دین از سیاستدر تاریخ اسلام مطرح شده و از (استبداد داخلى)، (استعمارخارجى) و (جریان روشنفکرى) به عنوان عوامل ترویج اندیشه تفکیکیاد شده است. در این بحث علل و انگیزه هاى اندیشه تفکیک درمیان مسلمانان نیز بازشناخته شده است.
اسلام و حکومت
در فصل دوم و سوم به بحث تفصیلى پیرامون (اسلام و حکومت)
پرداخته شده است. در فصل دوم از ضرورت حکومت، اسلام و ارزش واعتبار حکومت، حکومت و تحقق آرمانهاى اسلامى، حکومت و پاسدارىاز دین، جایگاه دولت در قوانین اسلامى، سخن گفته شده و در محوراخیر با دسته بندى قوانین اسلامى، ویژگى هر گروه و پیوند آن بادولت اسلامى ترسیم شده است. هم چنین جایگاه دولت در نظام عبادىاسلام و نقش دولت اسلامى در برنامه هاى عبادى تشریح گردیده است.
مولف در فصل سوم از پیامبر اسلام به عنوان موسس دولت اسلامى نامبرده و با استفاده از آیات و روایات شوون سه گانه آن حضرت یعنىتبلیغ احکام و قوانین الهى (نبوت و رسالت)، رهبرى سیاسى واجتماعى و مدیریت اجتماعى (ولایت) و قضاوت و داورى را مطرحکرده است و شواهدى هم چون نصب حاکمان و فرمان روایان، ابلاغبخشنامه هاى دولتى براى فرمان روایان، عقد پیمان هاى سیاسى،انتخاب نمایندگان سیاسى اجتماعى، اعزام ماموران اطلاعات وتحقیقات و سرکوب فتنه گران را نشانه هاى زعامتسیاسىپیامبر(ص)، و قضاوت و داورى، نصب و اعزام قضات، زندانى کردنمتهم و مجرم، اجراى حدود، حکم به حجر و تصرف در اموال محجور،مسئولیت پرداخت دین را نشانه هایى از ریاست قضایى آن حضرتدانسته است. همچنین هدایت، تنظیم و کنترل اقتصاد توسط ایشانرا از شوون دیگر دولت اسلامى در اجتماع بر شمرده است.
در ادامه با موشکافى هاى تفسیرى از آیات قرآن و با بهره گیرىاز کلمات مفسران شیعه و اهل سنت، دیدگاه بعضى از روشنفکران رادر تفکیک رهبرى دینى و دنیوى در سیره نبوى مورد نقد قرار دادهو ضعف هاى آن را آشکار ساخته است.
رئیس دولت اسلامى
فصل چهارم با عنوان (رئیس دولت اسلامى) به بحث پیرامون شرایطرئیس دولت اسلامى اختصاص دارد. نخست مبانى شرایط رهبرى جامعهکه بیانگر فلسفه سیاسى اسلام است، مورد بحث قرار گرفته است.
عناوین ذیل در این زمینه جلب نظر مى کند:
وحدت رهبرى دینى و دنیوى، امانت دارى و حکومت، حاکمیت قانون وفلسفه اجتماعى رهبرى. در بحث از شرایط رهبرى ضمن اشاره به اینکه در نظام هاى سیاسى دنیا، جایگاهى براى رهبرى در نظر گرفتهنشده، شرایط عام رهبرى به اختصار برشمرده شده، آن گاه دیدگاههاى پاره اى از فیلسوفان در این زمینه مورد توجه قرار گرفتهاست. براى رهبر جامعه اسلامى دو ویژگى (آگاهى عمیق نسبتبهمکتب و تعالیم و معیارهاى آن) و (ایمان قلبى نسبتبه مکتب وتعهد عملى بدان) ضرورى دانسته، و ضرورت و حکمت این دو ویژگى،تعیین حدود و ضوابط آن تحت دو عنوان (صلاحیت علمى) و (صلاحیتاخلاقى) مورد ارزیابى قرار گرفته است.
مولف در این بخش (شرط فقاهت) در رهبرى جامعه اسلامى را بنابرمبانى متفاوت فقهاى شیعى و اهل سنت توضیح داده و از حاکمیتمکتب، رهبرى دینى و سیاسى، اقتدار رهبرى، انطباق قوانین ومقتضیات، پشتوانه احکام ولایى، مشروعیت اقدامات اجتماعى بهعنوان فلسفه شرط فقاهت در رهبر نام برده و شرط اعلمیت را دررهبرى بنابر مبانى متفاوت فقیهان مورد ارزیابى قرار داده است.
در ادامه بحث ضمن تفسیر (اعلمیت)، این شرط را در رهبرى جامعهاسلامى داراى دو بعد دانسته است:
اعلمیت در فهم دین و درک شریعت (افقه بودن)
اعلمیت در تشخیص موضوعات و شناخت رویدادها (ابصر بودن)
لذا از این جهت رهبرى را به قضاوت تشبیه کرده است که قاضى علاوهبر (خوب فهمیدن قانون) به (خوب تطبیق کردن آن بر حوادث) نیزنیاز دارد نه مانند افتاء و مرجعیت.
در بخش صلاحیت اخلاقى رهبر جامعه اسلامى، از شرط عدالت و فلسفه وحکمت آن سخن گفته شده است و در ادامه با استناد به کلمات فقهاعلاوه بر شرط عدالت در رهبرى جامعه اسلامى، ویژگى هایى چون زهد وپارسایى، تدین، ایمن بودن از وابستگى به دنیا و امثال آن نیزلازم شمرده شده است.
خاستگاه دولت اسلامى
فصل پنجم کتاب به بحث (خاستگاه دولت اسلامى) اختصاص دارد که ازدو دیدگاه تاریخى و حقوقى پیگیرى شده است. در این فصل ازحاکمیت الهى و ویژگى هاى آن به تفصیل سخن رفته است.
موضوعاتى چون حاکمیت الهى و دلیل لطف، حاکمیت الهى در دو دورانحضور و غیبت معصوم مورد بحث قرار گرفته و با استفاده از شواهدقرآنى، روایى و تاریخى ثابتشده که (بیعت منشا پیدایش حکومتپیامبر نبوده است، لذا حق حکومت پیامبر را ناشى از راى وانتخاب مردم نمى توان پنداشت.)
در ادامه به تفصیل وارد بحث (نصب و انتخاب حاکم) شده و دلایلگوناگون عقلى نظریه انتخاب حاکم از سوى مردم و حق حاکمیت ملىرا مطرح نموده و مورد نقد و بررسى قرار داده و در نهایتبا طرحفروض مختلف، ملاک مشروعیتحاکم را (اذن الهى) دانسته است.
دو دیدگاه نصب و انتخاب را باعنایتبه نصوص دینى مورد بحث قرارداده و از اشکالاتى که بر سند یا دلالت روایت مقبوله عمر بنحنظله وارد شده، پاسخ داده است، آن گاه مبانى مختلف دو نظریهیاد شده را تبیین کرده و آثار و نتایج هر کدام را بررسى نمودهاست. در ادامه نظریه انتخاب را از نظر روایات بررسى کرده واستدلال به آن ها را در اثبات انتخاب عقیم دانسته و ویژگى ها ومحدودیت هاى این نظریه را تشریح کرده است.
نویسنده در پایان این فصل، نظریه انتخاب را از زاویه اى دیگرمورد ارزیابى قرار داده و دو فرض جدید را مطرح نموده است:
فرض اول: نصب پس از انتخاب
ایشان این فرض را هر چند از مقبوله عمربن حنظله قابل برداشتشمرده است، اما آن را خالى از اشکال نمى داند.
فرض دوم: انتخاب پس از نصب
با توجه به اینکه مضمون روایات نصب، نصب عام در عصر غیبت است واز سویى براى تصدى حکومتباید این عام، تخصص یافته و به صورتشخص درآید، از این رو مردم به شکل مستقیم یا از طریق فرزانگانبرگزیده خود، شخص شایسته اى را تعیین مى کنند و با ایجاد بسطید، زمینه اقتدار و کارایى حکومت او را فراهم مى سازند.
اختیارات دولت اسلامى
در فصل ششم که آخرین فصل از این اثر محسوب مى شود، ابتدا مبانىاختیارات دولت اسلامى مورد بحث قرار گرفته است. مولف از آن جاکه براساس مبانى مختلف، دایره اختیارات دولت متفاوت است، ازاین رو این بحث را با عنایتبه مبانى گوناگون پیگیرى کردهاست. نخستبا نگرش عقلى وارد بحثشده و (اهداف و وظایف دولت)
را از دیدگاه متفکران غربى مطرح نموده است و ضمن نقد آن، اهدافدولت اسلامى را به صورتى گذرا یادآور شده و اختیاراتى متناسببا آن ها را براى دولت ضرورى شمرده است.
سپس با نگرش شرعى وارد بحثشده و (اختیارات) را بر مبناى(حاکمیتبخشیدن به شریعت) مطرح کرده و یکسانى اختیارات اماممعصوم(ع) عصر حضور را با حاکم اسلامى در عصر غیبت نتیجه گرفتهاست. هم چنین اختیارات را بر مبناى (نیابت از امامان معصوم)
مورد بحث قرار داده و گستره اختیارات را از ادله نیابتاستخراج کرده است. در این بحثسند و دلالت توقیع شریف به تفصیلمورد توجه قرار گرفته است.
مولف با تتبع وسیعى در کلمات فقها در قرون مختلف، نتیجه گرفتهاست:
(در تحلیل فقهاى طراز اول شیعه از قرن چهارم تا نهمهجرى قمرى مساله ولایت فقیه هرگز به قضاوت اختصاصندارد و در برداشت آنان از نصو مانند مقبوله عمربنحنظله نیابت امام عرض عریض و دامنه اى گسترده تر ازقضاوت و فصل خصومت دارد، لذا در مواردى مانند اجراىحدود، تصدى خمس و اقامه جمعه بدان استناد جستهاند.)
مولف سپس با نقل عبارات فقهاى اعصار بعدى (عموم نیابت) را درکلمات آنان نشان داده است. آن گاه با نگاهى دوباره به زوایاىنیابت از دید فقها، گستره ادله نیابت، اتفاق فقها بر نیابتعامه، عوامل قبض و بسط در اندیشه نیابت عام را مورد بحث قرارداده و از نسبتهاى ناروایى که در مقوله نیابت عامه به بعضى ازفقها داده شده، پاسخ گفته است.
در ادامه با مرورى بر تاریخ حوزه و روحانیت، مواردى را کهفقیهان در عرصه هاى اجتماعى سیاسى اعمال ولایت مى کردند، برمى شمارد.
بحث دیگر این فصل (دولت اسلامى و ولایت مطلقه) است. محقق در اینبخش ابتدا سابقه ولایت مطلقه را در عرفان نظرى پیگیرى کرده، آنگاه ابعاد گوناگون ولایت مطلقه نبوى را تشریح نموده است.
در همین بحث، ولایت مطلقه فقیه را در ادامه مورد توجه قرار دادهو پیشینه بحث را در کلمات فقیهان نشان داده است. هم چنینتفسیرهاى گوناگونى که از ولایت مطلقه فقیه شده; دیدگاه شیخانصارى، علامه طباطبایى و شهید سید محمد باقر صدر مطرح شده ومورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.
مولف به لحاظ اهمیتبحث ولایت مطلقه فقیه که با گستره وسیعى ازسوى امام خمینى مطرح شده، وارد بحث (اصول و مبانى ولایت مطلقهفقیه) شده، ابتدا تاریخچه و سیر تبیین ولایت مطلقه را در آثارامام خمینى پى گیرى نموده است.
در همین بحث نویسنده نمونه هایى از اختلاف نظر در گستره ولایتفقیه را در مقاطع پس از پیروزى انقلاب اسلامى هم چون اراضىکشاورزى، الزام فعالیت هاى مردمى براى رسیدگى به جنگ زدگان باهماهنگى دولت و بنیاد امور جنگ زدگان، کنترل قیمت واحدهاىمسکونى، الزام مالکین داراى واحدهاى مسکونى متعدد و نظارت برتوزیع کالا و... که گاه به اختلاف میان مجلس شوراى اسلامى و شوراىنگهبان منجر مى شد، نقل کرده است. در ادامه اصول و مبانى ولایتمطلقه فقیه را با بهره گیرى از کلمات حضرت امام طى عناوینىمطرح کرده است:
1- حکومت از احکام اولیه: در این قسمت محقق با توضیحاتى مبناقرار گرفتن اصل (عدم ولایت احدى بر دیگرى) را براى ورود بهمسائل حکومت و مدیریت جامعه مورد نقد قرار داده و اظهار داشتهاست:
(حکومت ریشه در ساختار وجود جمعى انسانها دارد وافراد بشر به حکم فطرت خود نیاز بدان را درک مىکنند، چگونه مى توان اصل اولى را عدم ولایت دانست درحالى که هر اصلى نیاز به پشتوانه عقلى یا شرعى داردو البته عقل و شرع برخلاف چنین اصلى اتفاق نظر داشتهو بر ضرورت ولایت و حکومت، در نظام اجتماعى تاکیدداشتند و حتى دستیابى به نیازهاى اولیه زندگى رابدون آن، غیرممکن مى دانند.)
2- حکومت، اهم احکام الهى: مولف ضمن آن که اهم بودن حکومت رادر مقایسه با سایر احکام الهى، مقتضاى عقل شفاف و خرد نابشمرده است، در عین حال به دلایل نقلى نیز در این باره تمسکجسته است.
3- تقدم حکومتبر همه احکام
4- حکم حکومتى از احکام اولیه
پژوهشگر از این بحثبا ذکر اقسام چهارگانه دخالت هاى دولت درحقوق و اموال اشخاص و یادآورى این نکته که هر یک از آنانداراى دلیل خاص هستند، نوع پنجمى از الزامات حکومتى را بااستفاده از آراى امام خمینى مورد اشاره قرار داده است که براىاعمال آن ها هیچ گونه نیازى به عناوین ثانویه نیست، و درخاتمه بحث نتیجه گرفته است که (احکام حکومتى نه به عناوینثانویه محدود است و نه همیشه بیرون از آن قرار دارد.)
مبحث دیگر این فصل، حدود ولایت مطلقه است که عهده دار پاسخگویىبه این سوال است: (آیا ولایت مطلقه هیچ گونه حد و مرزى نمىشناسد و از هرگونه قید و بندى آزاد است؟)
در پاسخ، مساله را از سه زاویه فلسفه و جایگاه ولایت، آراىفقیهان و ادله ولایت مطلقه، بررسى کرده است. هم چنین حدود سلبىولایت را در محورهاى زیر تبیین نموده است:
ولایت و نفى جانبدارى از منافع شخصى ولى
ولایت و نفى تصرفات خودسرانه
ولایت و نفى دخالت در امور شخصى
ولایت و نفى روح فردگرایى
ولایت ونفى پیمان شکنى
در مجموع مى توان این اثر نفیس را واجد امتیازات و ویژگى هایىچند دانست:
1- عنایتبه پرسش هاى نوپیدا و شبهات و ابهامات مطروحه درحوزه دین و دولت در آثار و تالیفات جدید
2- توجه به تاریخچه و پیشینه هر مبحث در آثار متفکران مسلمان
3- طرح و پى گیرى مباحثبا اشراف به دیدگاه هاى متفکران مکاتبسیاسى غرب
4- تتبع وسیع در آثار فقهاى شیعه در ادوار مختلف فقه
5- تبیین اندیشه سیاسى امام خمینى و تشریح برجستگى هاى آن درمقایسه با فقهاى دیگر و بر ملا کردن تفسیرهاى نادرست از دیدگاههاى ژرف ایشان.
در پایان با ارج نهادن بر تلاش قابل تقدیر محقق محترم و آرزوىتوفیق براى ایشان، امیدواریم در آینده اى نه چندان دورتحقیقات دیگر دبیرخانه مجلس خبرگان به سامان برسد و در اختیارمشتاقان قرار گیرد. ان شاء الله.
(با توجه به اینکه بعد از حکومت پیامبر اسلام و علىبن ابیطالب( صلوات الله علیهما) نخستین بار بود کهحکومتى قانونى، بر طبق مبانى شیعه تاسیس شد و زعامتگسترده ولى فقیه و اجراى احکام و قوانین سیاسىاجتماعى اسلام، سابقه علمى نداشت و تجربه نشده بود،مسائل مربوط به نظام دینى و فلسفه سیاسى اسلام،بویژه ولایت فقیه نیز بطور دقیق تحقیق و تدوین نشدهبود. بنابراین لازم بود از استقرار حکومت اسلامى،مسائل مربوط به فلسفه سیاسى اسلام، به طور گسترده وعمیق به وسیله محققان و کارشناسان مربوطه موردتحقیق و بررسى قرار گیرد.)
در این پیشگفتار آمده استبا توجه به این مسئولیتسنگین کهاستحکام نظام اسلامى بر آن مبتنى است و نیز تاکیدهاى مقام معظمرهبرى حضرت آیه الله خامنه اى در این خصوص، مجلس خبرگان رهبرىاین مهم را بر عهده دبیرخانه مجلس نهاد و دبیرخانه نیز پس ازتهیه مقدماتى، کارهایى را شروع کرد که مهمترین آنها (تحقیق درموضوع و مسائل مختلف فلسفه سیاسى اسلام بویژه ولایت فقیه) بود.
دین و دولت
این اثر در شش فصل تنظیم شده است. مولف محقق در فصل اول باعنوان (دین و دولت) به نقش مکتب و ایدئولوژى در دولت پرداختهاست و در این زمینه ابتدا تعریفى از ایدئولوژى ارائه کرده، آنگاه اظهار نظرهاى مخالفان حضور ایدئولوژى در سیاست را مطرحنموده و مورد نقد قرار داده است. در همین بخش نیاز بهایدئولوژى دینى را به عنوان پشتوانه دولت که مى تواند با یکطرح کلى و جامع، مسیر فعالیت دولت و آرمانهاى آن را مشخص کند،تشریح نموده است. هم چنین دو دیدگاه (شریعت، قانون نظماجتماعى)، و (شریعت، قانون تهذیب نفس) را مورد نقد قرار دادهو دیدگاه سومى را با عنوان (شریعت، قانون کمال حقیقى انسان) بااستفاده از دیدگاه متفکران مسلمان ارائه نموده است.
عنوان دیگر این فصل (متفکران اسلامى و همبستگى دین و دولت) استکه دیدگاه هاى متفکرانى چون فارابى، ابن سینا، غزالى، خواجهنصیرالدین طوسى و صدرالمتالهین شیرازى مطرح و سابقه دیرینهاین بحث را نشان داده است.
در عنوان دیگر این فصل، (تفکیک دین از دولت در غرب)، عوامل وریشه هاى آن مانند: برداشت هاى ناروا از مسیحیت، عملکرد اربابکلیسا، وزش تند باد فلسفه هاى مادى و الحادى، بروز و شیوعفلسفه هاى اجتماعى و سیاسى متنوع و پرجاذبه در غرب و... تشریحشده است.
عنوان دیگر فصل، طرح و پاسخگویى به سوالات و ابهاماتى است که درزمینه حکومت دینى وجود دارد. نویسنده قضاوت هاى منفى دربارهحکومت دینى را معلول یکى از دو عامل زیر دانسته است:
الف- تصویر ابهام آمیز و تاریک از حکومت دینى که عمدتابرخاسته از تجربه هاى تلخ حکومت دینى در اروپاست.
ب- مقایسه حکومت دینى با نظام هاى پیشرفته حکومتى، و تصور خلاو کمبود امتیازات این نظام هاى سیاسى از قبیل دموکراسى درحکومت دینى.
در این بخش (تضادى که میان حکومت دینى و تجدد) پنداشته مى شود،به تفصیل تبیین شده و ویژگى هاى اسلام که جاودانگى را بادگرگونى سازگار مى کند، بر شمرده شده است.
هم چنین از برداشت عده اى نواندیش مبنى بر اینکه (حکومت دینىطبیعتى استبدادى دارد) پاسخ گفته شده است. در همین بخش اشکالاتمورد نظر هگل، فیلسوف آلمانى در این زمینه، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. ابهام دیگر درباره (نسبت میان حکومتدینى و دموکراسى) است. ضمن تعریف دموکراسى، سوالاتى مانند: آیادموکراسى معیار داورى است و آیا با این معیار مى توان دربارهحکومت دینى داورى کرد، طرح شده و با معیارهاى عقلانى پاسخ دادهشده است.
مولف محترم با بر شمردن شاخصه هاى دموکراسى، وجود یا عدم وجودآن ها را در حکومت دینى ارزیابى کرده و نسبتحکومت دینى بادموکراسى) را مشخص کرده است. از (نفى استبداد)، (کنترل دولتمردان)، (مشارکت مردم در حکومت) به عنوان ویژگى هاى دموکراسىنامبرده شده که در حکومت اسلامى نیز متناسب با این نظام وجوددارد. در پایان از موانع سازگارى دین و دموکراسى سخن گفته شدهاست.
بحث دیگر این فصل به (اندیشه تفکیک دین و دولت در میانمسلمانان) اختصاص دارد. در این بحث پیشینه تفکیک دین از سیاستدر تاریخ اسلام مطرح شده و از (استبداد داخلى)، (استعمارخارجى) و (جریان روشنفکرى) به عنوان عوامل ترویج اندیشه تفکیکیاد شده است. در این بحث علل و انگیزه هاى اندیشه تفکیک درمیان مسلمانان نیز بازشناخته شده است.
اسلام و حکومت
در فصل دوم و سوم به بحث تفصیلى پیرامون (اسلام و حکومت)
پرداخته شده است. در فصل دوم از ضرورت حکومت، اسلام و ارزش واعتبار حکومت، حکومت و تحقق آرمانهاى اسلامى، حکومت و پاسدارىاز دین، جایگاه دولت در قوانین اسلامى، سخن گفته شده و در محوراخیر با دسته بندى قوانین اسلامى، ویژگى هر گروه و پیوند آن بادولت اسلامى ترسیم شده است. هم چنین جایگاه دولت در نظام عبادىاسلام و نقش دولت اسلامى در برنامه هاى عبادى تشریح گردیده است.
مولف در فصل سوم از پیامبر اسلام به عنوان موسس دولت اسلامى نامبرده و با استفاده از آیات و روایات شوون سه گانه آن حضرت یعنىتبلیغ احکام و قوانین الهى (نبوت و رسالت)، رهبرى سیاسى واجتماعى و مدیریت اجتماعى (ولایت) و قضاوت و داورى را مطرحکرده است و شواهدى هم چون نصب حاکمان و فرمان روایان، ابلاغبخشنامه هاى دولتى براى فرمان روایان، عقد پیمان هاى سیاسى،انتخاب نمایندگان سیاسى اجتماعى، اعزام ماموران اطلاعات وتحقیقات و سرکوب فتنه گران را نشانه هاى زعامتسیاسىپیامبر(ص)، و قضاوت و داورى، نصب و اعزام قضات، زندانى کردنمتهم و مجرم، اجراى حدود، حکم به حجر و تصرف در اموال محجور،مسئولیت پرداخت دین را نشانه هایى از ریاست قضایى آن حضرتدانسته است. همچنین هدایت، تنظیم و کنترل اقتصاد توسط ایشانرا از شوون دیگر دولت اسلامى در اجتماع بر شمرده است.
در ادامه با موشکافى هاى تفسیرى از آیات قرآن و با بهره گیرىاز کلمات مفسران شیعه و اهل سنت، دیدگاه بعضى از روشنفکران رادر تفکیک رهبرى دینى و دنیوى در سیره نبوى مورد نقد قرار دادهو ضعف هاى آن را آشکار ساخته است.
رئیس دولت اسلامى
فصل چهارم با عنوان (رئیس دولت اسلامى) به بحث پیرامون شرایطرئیس دولت اسلامى اختصاص دارد. نخست مبانى شرایط رهبرى جامعهکه بیانگر فلسفه سیاسى اسلام است، مورد بحث قرار گرفته است.
عناوین ذیل در این زمینه جلب نظر مى کند:
وحدت رهبرى دینى و دنیوى، امانت دارى و حکومت، حاکمیت قانون وفلسفه اجتماعى رهبرى. در بحث از شرایط رهبرى ضمن اشاره به اینکه در نظام هاى سیاسى دنیا، جایگاهى براى رهبرى در نظر گرفتهنشده، شرایط عام رهبرى به اختصار برشمرده شده، آن گاه دیدگاههاى پاره اى از فیلسوفان در این زمینه مورد توجه قرار گرفتهاست. براى رهبر جامعه اسلامى دو ویژگى (آگاهى عمیق نسبتبهمکتب و تعالیم و معیارهاى آن) و (ایمان قلبى نسبتبه مکتب وتعهد عملى بدان) ضرورى دانسته، و ضرورت و حکمت این دو ویژگى،تعیین حدود و ضوابط آن تحت دو عنوان (صلاحیت علمى) و (صلاحیتاخلاقى) مورد ارزیابى قرار گرفته است.
مولف در این بخش (شرط فقاهت) در رهبرى جامعه اسلامى را بنابرمبانى متفاوت فقهاى شیعى و اهل سنت توضیح داده و از حاکمیتمکتب، رهبرى دینى و سیاسى، اقتدار رهبرى، انطباق قوانین ومقتضیات، پشتوانه احکام ولایى، مشروعیت اقدامات اجتماعى بهعنوان فلسفه شرط فقاهت در رهبر نام برده و شرط اعلمیت را دررهبرى بنابر مبانى متفاوت فقیهان مورد ارزیابى قرار داده است.
در ادامه بحث ضمن تفسیر (اعلمیت)، این شرط را در رهبرى جامعهاسلامى داراى دو بعد دانسته است:
اعلمیت در فهم دین و درک شریعت (افقه بودن)
اعلمیت در تشخیص موضوعات و شناخت رویدادها (ابصر بودن)
لذا از این جهت رهبرى را به قضاوت تشبیه کرده است که قاضى علاوهبر (خوب فهمیدن قانون) به (خوب تطبیق کردن آن بر حوادث) نیزنیاز دارد نه مانند افتاء و مرجعیت.
در بخش صلاحیت اخلاقى رهبر جامعه اسلامى، از شرط عدالت و فلسفه وحکمت آن سخن گفته شده است و در ادامه با استناد به کلمات فقهاعلاوه بر شرط عدالت در رهبرى جامعه اسلامى، ویژگى هایى چون زهد وپارسایى، تدین، ایمن بودن از وابستگى به دنیا و امثال آن نیزلازم شمرده شده است.
خاستگاه دولت اسلامى
فصل پنجم کتاب به بحث (خاستگاه دولت اسلامى) اختصاص دارد که ازدو دیدگاه تاریخى و حقوقى پیگیرى شده است. در این فصل ازحاکمیت الهى و ویژگى هاى آن به تفصیل سخن رفته است.
موضوعاتى چون حاکمیت الهى و دلیل لطف، حاکمیت الهى در دو دورانحضور و غیبت معصوم مورد بحث قرار گرفته و با استفاده از شواهدقرآنى، روایى و تاریخى ثابتشده که (بیعت منشا پیدایش حکومتپیامبر نبوده است، لذا حق حکومت پیامبر را ناشى از راى وانتخاب مردم نمى توان پنداشت.)
در ادامه به تفصیل وارد بحث (نصب و انتخاب حاکم) شده و دلایلگوناگون عقلى نظریه انتخاب حاکم از سوى مردم و حق حاکمیت ملىرا مطرح نموده و مورد نقد و بررسى قرار داده و در نهایتبا طرحفروض مختلف، ملاک مشروعیتحاکم را (اذن الهى) دانسته است.
دو دیدگاه نصب و انتخاب را باعنایتبه نصوص دینى مورد بحث قرارداده و از اشکالاتى که بر سند یا دلالت روایت مقبوله عمر بنحنظله وارد شده، پاسخ داده است، آن گاه مبانى مختلف دو نظریهیاد شده را تبیین کرده و آثار و نتایج هر کدام را بررسى نمودهاست. در ادامه نظریه انتخاب را از نظر روایات بررسى کرده واستدلال به آن ها را در اثبات انتخاب عقیم دانسته و ویژگى ها ومحدودیت هاى این نظریه را تشریح کرده است.
نویسنده در پایان این فصل، نظریه انتخاب را از زاویه اى دیگرمورد ارزیابى قرار داده و دو فرض جدید را مطرح نموده است:
فرض اول: نصب پس از انتخاب
ایشان این فرض را هر چند از مقبوله عمربن حنظله قابل برداشتشمرده است، اما آن را خالى از اشکال نمى داند.
فرض دوم: انتخاب پس از نصب
با توجه به اینکه مضمون روایات نصب، نصب عام در عصر غیبت است واز سویى براى تصدى حکومتباید این عام، تخصص یافته و به صورتشخص درآید، از این رو مردم به شکل مستقیم یا از طریق فرزانگانبرگزیده خود، شخص شایسته اى را تعیین مى کنند و با ایجاد بسطید، زمینه اقتدار و کارایى حکومت او را فراهم مى سازند.
اختیارات دولت اسلامى
در فصل ششم که آخرین فصل از این اثر محسوب مى شود، ابتدا مبانىاختیارات دولت اسلامى مورد بحث قرار گرفته است. مولف از آن جاکه براساس مبانى مختلف، دایره اختیارات دولت متفاوت است، ازاین رو این بحث را با عنایتبه مبانى گوناگون پیگیرى کردهاست. نخستبا نگرش عقلى وارد بحثشده و (اهداف و وظایف دولت)
را از دیدگاه متفکران غربى مطرح نموده است و ضمن نقد آن، اهدافدولت اسلامى را به صورتى گذرا یادآور شده و اختیاراتى متناسببا آن ها را براى دولت ضرورى شمرده است.
سپس با نگرش شرعى وارد بحثشده و (اختیارات) را بر مبناى(حاکمیتبخشیدن به شریعت) مطرح کرده و یکسانى اختیارات اماممعصوم(ع) عصر حضور را با حاکم اسلامى در عصر غیبت نتیجه گرفتهاست. هم چنین اختیارات را بر مبناى (نیابت از امامان معصوم)
مورد بحث قرار داده و گستره اختیارات را از ادله نیابتاستخراج کرده است. در این بحثسند و دلالت توقیع شریف به تفصیلمورد توجه قرار گرفته است.
مولف با تتبع وسیعى در کلمات فقها در قرون مختلف، نتیجه گرفتهاست:
(در تحلیل فقهاى طراز اول شیعه از قرن چهارم تا نهمهجرى قمرى مساله ولایت فقیه هرگز به قضاوت اختصاصندارد و در برداشت آنان از نصو مانند مقبوله عمربنحنظله نیابت امام عرض عریض و دامنه اى گسترده تر ازقضاوت و فصل خصومت دارد، لذا در مواردى مانند اجراىحدود، تصدى خمس و اقامه جمعه بدان استناد جستهاند.)
مولف سپس با نقل عبارات فقهاى اعصار بعدى (عموم نیابت) را درکلمات آنان نشان داده است. آن گاه با نگاهى دوباره به زوایاىنیابت از دید فقها، گستره ادله نیابت، اتفاق فقها بر نیابتعامه، عوامل قبض و بسط در اندیشه نیابت عام را مورد بحث قرارداده و از نسبتهاى ناروایى که در مقوله نیابت عامه به بعضى ازفقها داده شده، پاسخ گفته است.
در ادامه با مرورى بر تاریخ حوزه و روحانیت، مواردى را کهفقیهان در عرصه هاى اجتماعى سیاسى اعمال ولایت مى کردند، برمى شمارد.
بحث دیگر این فصل (دولت اسلامى و ولایت مطلقه) است. محقق در اینبخش ابتدا سابقه ولایت مطلقه را در عرفان نظرى پیگیرى کرده، آنگاه ابعاد گوناگون ولایت مطلقه نبوى را تشریح نموده است.
در همین بحث، ولایت مطلقه فقیه را در ادامه مورد توجه قرار دادهو پیشینه بحث را در کلمات فقیهان نشان داده است. هم چنینتفسیرهاى گوناگونى که از ولایت مطلقه فقیه شده; دیدگاه شیخانصارى، علامه طباطبایى و شهید سید محمد باقر صدر مطرح شده ومورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.
مولف به لحاظ اهمیتبحث ولایت مطلقه فقیه که با گستره وسیعى ازسوى امام خمینى مطرح شده، وارد بحث (اصول و مبانى ولایت مطلقهفقیه) شده، ابتدا تاریخچه و سیر تبیین ولایت مطلقه را در آثارامام خمینى پى گیرى نموده است.
در همین بحث نویسنده نمونه هایى از اختلاف نظر در گستره ولایتفقیه را در مقاطع پس از پیروزى انقلاب اسلامى هم چون اراضىکشاورزى، الزام فعالیت هاى مردمى براى رسیدگى به جنگ زدگان باهماهنگى دولت و بنیاد امور جنگ زدگان، کنترل قیمت واحدهاىمسکونى، الزام مالکین داراى واحدهاى مسکونى متعدد و نظارت برتوزیع کالا و... که گاه به اختلاف میان مجلس شوراى اسلامى و شوراىنگهبان منجر مى شد، نقل کرده است. در ادامه اصول و مبانى ولایتمطلقه فقیه را با بهره گیرى از کلمات حضرت امام طى عناوینىمطرح کرده است:
1- حکومت از احکام اولیه: در این قسمت محقق با توضیحاتى مبناقرار گرفتن اصل (عدم ولایت احدى بر دیگرى) را براى ورود بهمسائل حکومت و مدیریت جامعه مورد نقد قرار داده و اظهار داشتهاست:
(حکومت ریشه در ساختار وجود جمعى انسانها دارد وافراد بشر به حکم فطرت خود نیاز بدان را درک مىکنند، چگونه مى توان اصل اولى را عدم ولایت دانست درحالى که هر اصلى نیاز به پشتوانه عقلى یا شرعى داردو البته عقل و شرع برخلاف چنین اصلى اتفاق نظر داشتهو بر ضرورت ولایت و حکومت، در نظام اجتماعى تاکیدداشتند و حتى دستیابى به نیازهاى اولیه زندگى رابدون آن، غیرممکن مى دانند.)
2- حکومت، اهم احکام الهى: مولف ضمن آن که اهم بودن حکومت رادر مقایسه با سایر احکام الهى، مقتضاى عقل شفاف و خرد نابشمرده است، در عین حال به دلایل نقلى نیز در این باره تمسکجسته است.
3- تقدم حکومتبر همه احکام
4- حکم حکومتى از احکام اولیه
پژوهشگر از این بحثبا ذکر اقسام چهارگانه دخالت هاى دولت درحقوق و اموال اشخاص و یادآورى این نکته که هر یک از آنانداراى دلیل خاص هستند، نوع پنجمى از الزامات حکومتى را بااستفاده از آراى امام خمینى مورد اشاره قرار داده است که براىاعمال آن ها هیچ گونه نیازى به عناوین ثانویه نیست، و درخاتمه بحث نتیجه گرفته است که (احکام حکومتى نه به عناوینثانویه محدود است و نه همیشه بیرون از آن قرار دارد.)
مبحث دیگر این فصل، حدود ولایت مطلقه است که عهده دار پاسخگویىبه این سوال است: (آیا ولایت مطلقه هیچ گونه حد و مرزى نمىشناسد و از هرگونه قید و بندى آزاد است؟)
در پاسخ، مساله را از سه زاویه فلسفه و جایگاه ولایت، آراىفقیهان و ادله ولایت مطلقه، بررسى کرده است. هم چنین حدود سلبىولایت را در محورهاى زیر تبیین نموده است:
ولایت و نفى جانبدارى از منافع شخصى ولى
ولایت و نفى تصرفات خودسرانه
ولایت و نفى دخالت در امور شخصى
ولایت و نفى روح فردگرایى
ولایت ونفى پیمان شکنى
در مجموع مى توان این اثر نفیس را واجد امتیازات و ویژگى هایىچند دانست:
1- عنایتبه پرسش هاى نوپیدا و شبهات و ابهامات مطروحه درحوزه دین و دولت در آثار و تالیفات جدید
2- توجه به تاریخچه و پیشینه هر مبحث در آثار متفکران مسلمان
3- طرح و پى گیرى مباحثبا اشراف به دیدگاه هاى متفکران مکاتبسیاسى غرب
4- تتبع وسیع در آثار فقهاى شیعه در ادوار مختلف فقه
5- تبیین اندیشه سیاسى امام خمینى و تشریح برجستگى هاى آن درمقایسه با فقهاى دیگر و بر ملا کردن تفسیرهاى نادرست از دیدگاههاى ژرف ایشان.
در پایان با ارج نهادن بر تلاش قابل تقدیر محقق محترم و آرزوىتوفیق براى ایشان، امیدواریم در آینده اى نه چندان دورتحقیقات دیگر دبیرخانه مجلس خبرگان به سامان برسد و در اختیارمشتاقان قرار گیرد. ان شاء الله.