نیم نگاهى به سند چشم انداز از زاویه اى دیگر (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
با توجه به تأثیرات عمیق و ماناى «چشمانداز بیست ساله» در ابعاد گوناگون زندگى ایرانیان، کندوکاو و بررسى آن از زوایاى مختلف و متفاوت امرى پسندیده بلکه لازم است.
در این نوشتار به موانع و مشکلاتى پرداخته شده که به نظر نویسنده، اجراى سند چشمانداز را به چالش خواهد کشید. همچنانکه به فرصتهایى که باید بدان توجه داشت نیز پرداخته شده است.
ناهمگونى منابع انسانى و نیروى متخصص فعال کشور با سند چشم انداز، ناهماهنگى میان دانش و کار در کشورهاى استعمارزده و استبداد زده جهان سوم، سازمان اجرایى و ادارى کشور، تعدد منابع قدرت و به تبع آن تعدد مراکز تصمیمگیرى، بىتوجهى به سنتهاى قطعى الهى در مورد آثار و تبعات وضعى برخى گناهان، به عنوان مشکلات پیش روى اجراى سند چشمانداز مورد بررسى قرار گرفت.در بخش دیگر مقاله به فرصتهاى موجود که باید به آنها توجه داشت پرداخته شده است. فطرت توحیدى و عدالتخواه و حقطلب مردم مسلمان ایران، باور داشت توحید و عدالت و احساس محبت و انس با مفاهیم متعالى و حیات معقول وحضور نیروهاى آزموده و تجربه دیده دوران دفاع مقدس در میان جامعه اسلامى فرصتهایى هستند که تسهیل کننده و زمینهساز به بار نشستن اهداف این سند ارزنده مىباشند.
بىتردید ترسیم چشمانداز بیست ساله، یکى از بزرگترین گامهایى بود که در عرصه سمتگیرى کشور اسلامى در جهت افقهاى روشن و روحنواز برداشته شد و تدوین آن، تلاشى براى مشخص نمودن جایگاه آینده ایران اسلامى و پایان بخش برخى از ناهماهنگىهاى گذشته و میثاق مشترک مردم مسلمان و انقلابى پس از ربع قرن تجربه و فرود و فرازهایى که تحقّق عینى آن در گرو عزمى آهنین و گامى استوار و عملکردهایى حساب شده و منطقى مىباشد.
در این نوشتار با چشمپوشى از برخى تأملات، که ممکن است در متن سند طرح شده، تنها به موانع و مشکلاتى پرداخته شده است که به نظر ما اجراى آن را به چالش خواهد کشید; زیرا معتقدیم وجود چشماندازى تعریف شده، مشخص، کامل و وحدتبخش، در عین ضرورت، کارى بس دشوار و توان سوز است و بنابراین اگر سند ابلاغ شده، حتى نیمى از اهداف جامعه انقلابى ما را برآورده سازد باید از ایجاد تردید در آن خوددارى شود، به ویژه آنکه اگر درصدى از مشکلات و موانع مورد اشاره اصلاح گردد، تأملات مورد نظر در متن سند نیز قابل ترمیم خواهد بود.
1. اساسىترین مشکل در اجراى سند چشمانداز، ناهمگونى منابع انسانى و نیروى متخصص فعال کشور با این سند است; نیروهایى که قرار است از دو مسیر آموزشى حوزوى و دانشگاهى مدیریت اجرایى سند را به دوش کشند تأثیرى که هر یک از این دو حوزه آموزشى بر ساختار فکرى فارغالتحصیلان خود گذاشته و مىگذارد،1 اگر هم با فرآیند این سند هماهنگ باشد دست کم ب شالوده آن که همان اسلام ناب محمد(ص) با تعریف بنیانگذار جمهورى اسلامى مىباشند نمىتواند همخوانى داشته باشد، زیرا:
الف) دانش آموختگان دانشگاهى در مقایسه با مدیریت دینى، بردو گرایش عمده روى دارند. گروهى اگر چه متدین هستند اما اعتقادى به حضور دین در مدیریت اجتماعى - سیاسى ندارند و حوزه قدسى دین را از ورود به فضاى تحوّل و تغییر و عدم ثبات منزّه مىشمرند. و گروهى دیگر اعتقاد به حضور دین در عرصه مدیریت اجتماعى و سیاسى دارند اما نه تنها راهکار علمىِ حضور براى آنان تعریف نشده و به هیچگونه آگاهى در این زمینه دست نیافتهاند بلکه به عکس، نظام آموزشى آنان، در جهت حذف دین قرار داشته و یا دست کم نسبت به آن بىتفاوت بوده است و تلاشهایى که تاکنون در جمهورى اسلامى، در جهت اصلاح این مشکل انجام گرفته، متأسفانه به نتیجه نرسیده است.
اصولاً نظام آموزشى حاکم بر دانشگاه، نقشى براى دین در نظر نگرفته و آن را زیر مجموعه درجه دوم نیازهاى فرهنگى انسان و تابع سلیقه تنوع طلب او دانسته و بر همین اساس به تعریف دین و تعیین و تبیین نقش و جایگاه آن مىپردازد و بدیهى است چنین نگرشى نمىتواند در سیاستگذارىهاى کلان نقشى تأثیرگذار و راهبردى براى دین منظور دارد و تا زمانى که نیروى متخصص ما نسبت به چارچوب و اصول انقلاب اسلامى و چشمانداز آینده آن، دغدغه خاطر نداشته باشد راه به جایى نخواهد برد.
ب) دانش آموختگان حوزوى نیز در زمینه مدیریت کلان دینى، سه گرایش عمده دارند; برخى به نقش فردىِ دین عادت نموده و هیچ تصورى از نقش اجتماعى آن ندارند و آنچه تاکنون نشنیده و نیاموختهاند تعریف و تبیین اجتماعى دین است.
برخى دیگر با اعتقاد به نقش اجتماعى دین، گمان مىکنند با دادن لعاب دین به ساختارهاى بنیادین اجتماعى غرب - به عنوان دستاورد خرد بشرى و مورد تأیید دین - مىتوانند مشکل مدیریت دینى و کوتاهى حوزههاى علمى را در این زمنیه حل کنند و نظریه گروه سوم، که مىگویند: «ما باید بدون توجه به غرب حیلهگر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسى حاکم بر جهان، در صدد تحقّق فقه عملى اسلام برآییم»،2 هنوز در حوزههاى علمیه و کلاسهاى آموزشى آن، تا حدى غریب و ناشناخته است. هنوز برخى نپذیرفتهاند «مادامى که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند ضررى متوجه جهانخواران نیست وروحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمىتواند درک کند که اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست و حوزهها باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعهراهمیشه در دست خود بگیرند و همواره چند گام جلوتر از حوادث، مهیّاى عکس العمل مناسب باشند.»3اکنون باید دید انگیزه مجریان سند چشمانداز براى ایجاد تحول بنیادین در این دو پایگاه علمى و آموزشى در چه حد است و ابزار کار آنان براى این تحول چیست؟! به یقین، چنانچه زیرساختهاى مدیریت دینى در برنامهریزىهاى آموزشى هر دو حوزه اصلاح نشود، اگر هم در ظاهر و براساس برخى شاخصها و آمارهاى کمى به اهداف سند نزدیک شده باشیم، اما در واقع با دستاوردهاى خالى از روح ایمان و کیفیت مقبول و جسمى بىجان روبهرو خواهیم شد.
2. یکى از پىآمدهاى زیانبار انحراف حاکمیت در صدر اسلام، بروز انزواطلبى و گریز از جامعه و اجتماع و پرهیز انسانهاى مؤمن و متعهد از همراهى و همکارى با نظام حاکم وظهور تدریجى نوعى فردگرایى و نگاه فردى به دین و باورهاى دینى بود. غیر قابل توجیه بودن ستمگرىها و حق کشىها و فزونطلبىهاى ستمگران فاسق و فاجر اموى و عباسى، مسلمانان دین مدار را وا مىداشت تا از همکارى و همراهى با حق ستیزان و هر نوع مشارکت اجتماعى با آنان طفره روند و تا حد امکان عقاید و احکام دینى را از آن گونه رفتار سیاسى و اجتماعى تبرئه کنند و حضور اجتماعى دین را به چالش کشیده و رفتار فردى خود را به نام دین و براى نجات خود از ستمِ ستمگران توجیه نمایند.
این جریان تا جایى پیش رفت که گروهى به جدایى دین از اداره جامعه و سیاست وتشکیک در بعد اجتماعى دین گرفتار شوند، در صورتى که اساس دین براى تنظیم روابط اجتماعى و زندگى جمعى بشر پایهریزى شده است و نمىتوان هیچ حکم دینى - حتى مناسک عبادى - را مجرد از مفاهیم و فلسفه اجتماعى آن به مطالعه نشست.4 مسلمانان و به ویژه شیعیان، براى حفظ دین خود و نیز حفاظت آن از آلودگىهاى جنایتکاران، از نماز که در قرآن اولین وظیفه حکومت دینى شمرده شده است،5 یک عمل عبادى فردى، بدون دخالت حکومت و بىرابطه با آن، پدید آوردند و این تشکّل اجتماعى شبانهروزى را تبدیل به عبادتى فردى در گوشه خانه و بلکه پستوى خانه نمودند. ریشهیابى دقیق این تحریفوانحراف بحثى گسترده و جامعه شناسانه مىطلبد اما در هر صورت این تفکر و اندیشه، که امروزه و دستکم تا پیش از انقلاب اسلامى فرهنگ حاکم بر اندیشههاى دینى بود، پیامدها و باورهاى ناگوار و نانوشتهاى را بر فرهنگ دینى، تحمیل کرده است که بخشى از آنها تاکنون ا ز مشکلات بزرگ انقلاب اسلامى بوده و از چالشهاى پرخطر بر سر راه سند چشمانداز خواهد بود و از آن جمله است:
الف) نگاه فردى به مجموعه تکالیف و باورهاى دینى; همچون: توحید، عدل، امامت، معاد و نماز، حج، زکات، امر به معروف و نهى از منکر، تولّى و تبرّى و انکار کارآیى آنها در مدیریت اجتماعى و سیاسى.
ب) ترجیح دادن تکالیف فردى بر تکالیف اجتماعى و جمعى - در نمازهاى جماعت قصد فرادا نمودن را تنها از بعد صحت و بطلان نماز شخص مىنگریم. فتوا مىدهیم و عمل مىکنیم و کسى نمىاندیشد که اگر هر کس مجاز باشد تا قصد فرادا نماید دیگر جماعتى نمىماند و به گونهاى توهین به جمع و جماعت است - و نیز ترجیح نجات خود بر نجات جامعه; مسلمانان امروز بر خلاف سیره حضرت صدیقه طاهره، که مىفرمود: «الجار ثم الدار» به این مشى خودخواهانه معتقدند که: «چراغى که به خانه رواست بر مسجد حرام است» - و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
ج) نگاه بخشى به مسائل و مسؤولیتهاى اجتماعى; زیرا در این صورت، شخص تنها به تکلیف خود مىنگرد و در برابر نیازهاى اجتماع احساس تکلیف نمىکند. - نماینده یک شهر ی یک منطقه، برخلاف آنچه که در قانون اساسى تصریح شده، گوی فقط نسبت به استان و شهر خود تعهد دارد و تنها در برابر آن مسؤول است. دیروز خیابانى را شهردارى آسفالت کرده و فرد اداره برق و روز بعد مخابرات و پس از آن گاز شیارشیار مىکنند - این ناهماهنگى میانبخشى، تا جایى پیش مىرود که حتى در برابر قوانین نهادهاى رسمى آهنگ مخالفت سر مىدهد و راه دیگرى در پیش مىگیرد و شگفت این که همین افراد به شدّت مدّعى ولایت مدارى و تعهد به مکتب اهل بیت و تولاّضى دینى هستند! و یا به شدت متعهد به دموکراسى و قانون مدارى و رأى اکثریت مىباشند اما در مقام عمل نه به الزامات ولایت و تولاّضى دینى متعهدند و نه با فرهنگ دموکراسى به نتیجه رأى اکثریت گردن مىنهند; زیرا عادت به رفتار فردى نموده و تنها خود را مىبینند و به تکالیف خود متعهدند.
3. از دیگر چالشهاى موجود بر سر راه سند چشمانداز، ناهماهنگى میان دانش و کار در کشورهاى استعمار زده و استبداد زده جهان سوم است. تعامل میان علم و عمل در زمینه علوم انسانى متعارف و معمول جز در حد تعالیم کلاسیک دانشگاهى و به صورت نظریههاى ذهنى تاکنون بروز و ظهورى نداشته است; چرا که علوم وارداتى در تمامى زوایاى خود با همه گستردگى که دارد، هیچ نسبتى با فرهنگ دینى و بومى ایران نداشته و تاکنون جز ایجاد تناقض در ذهن دانش آموختگان نسبت به دو فرهنگ ناهمگون ایرانى - غربى و اتلاف وقت و استعداد نخبگان جامعه ودر نهایت به بن بست رسانیدن عدهاى و خودباختگى عدهاى دیگر دستاورد دیگرى نداشته است. علمى که نتواند بن بستهاى مقام عمل را حل نموده، موانع اجرایى را از پیش پا بردارد وتصویرى روشن از چشمانداز آینده در اختیار کاربران خود بگذارد، سرابى است که انسان را از حقیقت ناب دور مىکند.
در مورد علوم پایه، صنعت و دانش فنى نیز دانشگاههاى م هنوز نتوانسته است خود را از چنبره تقلید و ترجمه و الگوبردارى از غرب یا شرق برهاند و با شناخت دقیق و صحیح نیازهاى جامعه اسلامى و ایرانى، صنعتى متناسب با نیازهاى داخلى و علومى در جهتاصلاح معیشت مردم و کشاورزى و پزشکى آنان پایهگذارى کند و باید به این واقعیتتلخ اعتراف کرد که دانشگاههاى ما چنان از فرهنگ ملى و علوم بومى خود بیگانه است که گویا در شهرکى غربى بنا شده و با پیشینه فرهنگىِ جامعه اسلامى و ایرانى صده فرسنگ فاصله دارد. اقرار آن استاد دانشگاه بر قهر بودن مراکز صنعتى و کشاورزى باکلاسهاى دانشگاه6 فریادى بر این ناهماهنگى است که از حلقوم فطرت فرزندان اسلام بهگوش مىرسد.
4. از دیگر مشکلاتى که بر سر راه سند، سد شده است سازمان اجرایى و ادارى کشور مىباشد. ساختار ادارى کشور در جهت تأمین زندگى کارمند است و نه در جهت حل مشکلات مردم و به دوش کشیدن بارهاى بر زمین مانده. نظام ادارى ما طعمهاى براى قدرت است و نه ابزارى براى خدمت و چنین ساختارى هیچگاه نمىتواند خود را از مشکل بروکراسى، رشوهخوارى، کمکارى، پارتىبازى و رانتخوارى نجات دهد.
نهادهاى انقلابى پس از پیروزى انقلاب اسلامى کوشیدند تا اصل مسؤولیت و تعهد را در نظام ادارى کشور نفوذ دهند اما متأسفانه جز حضرت امام و تعدادى از مسؤولان، کسى آنان را یارى نکرد بلکه برخى اصرار ورزیدند تا با ادغام جهاد سازندگى در وزارت کشاورزى وکمیتههاى انقلاب در شهربانى و کمیته امداد در بهزیستى و... به این تفکر و حرکت هنجارشکنانه نهادهاى انقلاب پاسخ دندانشکن دهند! البته همان گونه که پیشتر اشاره شد، این مشکل ناظر بر ساختار ادارى و سازمان اجرایىباقى مانده از نظام طاغوت است و در این میان قصد نداریم حق بسیارى از کارمندانادارى را، که خالصانه در چالش با چنین ساختارى هستند و هدفى جز خدمت ندارند، نادیده بگیریم.
یکى از پىآمدهاى این سیاست حاکم بر ساختار ادارى، که خود مىتواند مانعى مستقل بر سر راه سند چشمانداز باشد، این است که نظام ادارى ما به جاى این که شکوفا کننده استعدادها و برطرف کننده موانع و مشکلات از سر راه رشد و توسعه عمومى باشد، کنترل کننده، باز دارنده و ترمز پیشرفت شده است. ادارات ما به جاى این که مردم را از قید و بندهاىدوره طاغوت رهایى بخشند و مردم را در جریان عادى امور یارى رسانند، به عنوان اهرمىقوى در برابر آنها مىایستند و نه تنها از سرعتها مىکاهند که آن را متوقف مىکنند،خداوند متعال پیامبرش را با این صفت مىستاید که: (... و یضع عنهم اًّصرهم و الاغلال التى کانت علیهم...);7 «بارها و قید و بندها را که بر دوش آنان است، بر مىدارد.»
انقلاب اسلامى ایران نیز براى آزادى از همین قید و بندها به تحقق پیوست و سپاه، بسیج، جهاد و دیگر نهادهاى انقلاب نیز الگوى عملى موفقى را در همگامى با مردم و همراهى ب آنان و یارى آنها در رفع مشکلات و موانع نشان دادند. اما همانگونه که اشاره شد گروهى مىکوشند تا این نهادها را نیز در چنبره قوانین دست و پاگیر نظام ادارى گرفتار کنند تا آنها نیز به جاى برداشتن بار از دوش مردم، بارى بر دوش آنان باشند.
5. از دیگر موانع اجرایىِ سند چشمانداز، تعدد منابع قدرت و به تبع آن، تعدد مراکزتصمیمگیرى است. در طول سالهاى گذشته بارها این واقعیت تلخ را لمس کردهایم کهاگر جهتگیرى انقلاب اسلامى و منافع مردم به سمتى بوده که حرکت در آن جهت، منافعبرخى از صاحبان قدرت و ثروت را تحدید مىکرده، آنان با اعمال نفوذ و یا تطمیع وتهدید و با سأ استفاده از موقعیت اجتماعى و فرهنگى و نارسایى قوانین و فشارهاى بینالمللى، مجریان را از پیشرفت آن برنامه، به طرق مختلف بازداشته و یا با سنگاندازى وایجاد مشکل نگذاشتهاند کارى از پیش ببرند و در هر صورت مسؤول متخلف و ی عواملمانع تراشى، با اتکا به همان منابع قدرت و ثروت، در حاشیه امن قرار گرفته و بهجاىپاسخگویى به کوتاهىهاى خود، پس از چندى به عنوان مدیر مجرب! براى خنثىکردن طرحى دیگر، به کارى دیگر گمارده مىشود. این مشکل که به نحوى فرآیند فسادادارى و یا شاید خود عامل مهمى در فساد ادارى است، امروز به مرحلهاى رسیده استکه در اثر تردید در تحقق برنامهها، سیاست گذاران را از تصمیمات قاطع و اصولى بههنگام برنامهریزىهاى کلان باز داشته و همواره به سمت برنامههاى سطحى، انفعالى واقناعى سوق مىدهد و تسلیم کشمکشهاى باندى و جناحى نموده، از اقتدار مدیریتى آنانمىکاهد.
6. یکى دیگر از عواملى که تحقق سند چشمانداز را به چالشمىکشد و ریشه در آموزش رسمى - وارداتى - دارد، بىتوجهى به سنتهاى قطعى الهى در مورد آثار و تبعات وضعى برخى گناهانى است که فضاى فرهنگى جامعه آنها را پذیرفته وبهصورت عرف رایج درآمده است; به طورى که نه دولت و نه مردم، هیچ واکنشى در برابر آنها ندارند و احساس مسؤولیت نمىکنند و این همه، در اثر آن است که به دلیل تفکر مادى و حسّى،هیچگاه به آثار و پىآمدهاى غیبى و ملکوتى اعمال و رفتار خود توجه نکرده و براى آن حسابى باز نمىکنیم و چه بس گاهى خود را با کشورهاى کفر مقایسه نموده و به راحتى مىگوییم: چرا آنان با این همه گناهان و این همه جنایتها، باز هم در نعمت الهى غرقاند؟!
به نظر ما، اثر نامطلوب روحى و معنوى، که بر اثر کفران نعمتهاى الهى، بر اسراف در مواد خوراکى و به ویژه نان مترتب مىشود و به عنوان مانعى بر سر راه رشد و شکوفایى فرهنگى و اقتصادى قرار مىگیرد، صدها بار زیانبارتر از زیانهاى مادى و آمارى است و نیز آثار زیانبار معنوى در آلودگىهاى اخلاقى و اقتصادى و فساد ادارى، بسیار فراتر از بیمارى هایى چون ایدز و رشد منفى نقدینگى و... است. در حدیثى از حضرت رض(ع) نقل شده است که فرمود:«وقتى والیان و امیران دروغ بگویند باران نمىبارد وهنگامى که قدرتمندان ستم نمودند اقتدار درهم مىشکند و هنگامى که زکات داده نشد مرگ و میر چارپایان افزایش مىیابد.»8و در حدیث دیگرى از پیامبر گرامى نقل شده است که:
«اگر آلودگىهاى جنسى افزایش یابد وبا، وبیمارىهاى بىسابقه افزون شود واگر در خرید وفروش رعایت انصاف نکنند، گرفتار قحطى و سختى زندگى وستم ستمکاران مىشوند و اگر زکات ندهند باران آسمان از آنان باز داشته مىشود و اگر خداو پیامبرش را فرمان نبرند گرفتار سلطه دشمنمىشوند وامتیازها را از دست مىدهند و اگر بهقوانین الهى متعهد نباشند خدا آنان را بهجان هممىاندازد.»9این دو حدیث نمونهاى است از آثار و تبعات گناهانى که در زندگى ما تأثیر قطعى دارد وتوفیق ما را در رسیدن به اهداف و چشماندازهاى چشمنواز کاهش مىدهد.7. جرأت خطر نداشتن در میان مسؤولان و تلاش براى تطبیق دیدگاههاى توحیدى وعدالتجویانه انقلاب اسلامى ب شاخصهاى تحمیلى کفر و شرک و ستمبین المللى وپرهیز از حرکتهاى استقلالى و ساختار شکنانه و نگاه انفعالى و تدافعى در سیاستهاى راهبردى و ناتوانى در پیشبینى تحولات و اصرار در به هم ریختن تشکلهاى سنتى و قالبهاى دینى ومذهبى مبتنى بر عبودیت و توحید و تبلیغ و تأسیس و تقویت قالبهاى وارداتى و تحمیلى که براساس تکثر و تفرقه و تشتت ورقابتهاى مادى و زورمدارانه و... نمونههاى دیگرى از مشکلاتى است که هر یک به تنهایى مىتواند سیاستهاى اساسى مبتنى بر فرهنگ توحیدى را به چالش بکشد و از پیشرفت بازدارد.
و اما فرصت ها
آنچه به آن اشاره آمد اساسىترین نکاتى بود که طبق محاسبات متعارف و با نگاه به شاخصهایى که در حوزه ارزیابى نیروهاى انسانى و برنامهریزىهاى کلان مدیریت وجود دارد، مىتواند تحقق چشمانداز را از شتاب باز دارد و در راه آن، مانع ایجاد کند به ویژه آن که متأسفانه در طول سالهاى گذشته و مخصوصاً پس از پایان دوره دفاع مقدس، برخى از نیروهاى تأثیرگذار و خواص جبهه خودى سمت و سویى این گونه را برگزیدهاند، اما از معجزات بزرگ انقلاب اسلامى و افتخار بزرگ ملت مسلمان ایران این بوده است که در بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت و به ویژه در دوازده فروردین پنجاه و هشت به همه جهانیان اعلام نمودند که لیاقت آن را دارند تا با حرکتى بىنظیر و همتى والا در راه تحقق اسلام ناب محمدى و حاکمیت خدا از جان و مال و آبروى خویش دریغ نورزند و هشت سال با تمام وجود و با چنگ و دندان از این نگاه آسمانى خویش پاسدارى کردند.
آنان در این حرکت انقلابى و بىسابقه در تاریخ بشر، شاخصهاى نوینى را در معادلات سیاسى - فرهنگى جهان طرح نموده و سالهاست که در جهت تثبیت آن با تمام مظلومیت مىکوشند و به یارى خدا پیروزىهایى به دست آورده و خواهند آورد، گرچه بسیارى از مدعیان دانش مدیریت و تجربه و مقلدان چشم به راه غرب، از درک این نگرش عاجز مانده و در کتمان و استتار آن و حتى انکار و تمسخر آن تأکید دارند. اکنون در این قسمت، تنها به چند نمونه از این شاخصها که به نظر ما توانایى آفرینش معجزه هایى بسیار بزرگتر و سترگتر از چشمانداز بیست ساله را دارند اشاره مىکنیم:1. فطرت توحیدى و عدالت خواه و حق طلب مردم مسلمان ایران و خلوص و صفاى باطنى آنان و بلند همتى و فرزانگى که در طول تاریخ و به ویژه در دوران انقلاب اسلامى از خود نشان دادهاند، تمامى جهان را به خضوع واداشته و تسلیم نموده و زبان دشمنان لجوج و عنود را به تحسین گشوده است. حضرت امام(قدس سره) در بند آخر وصیتنامه خود خطاب به مردم ایران مىفرماید:«آنچه که شما، ملت شریف و مجاهد، براى آن به پا خاستید و دنبال مىکنید و براى آن جان و مال نثار کرده و مىکنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدى است، و مقصودى است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهیت به معناى وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است.»10شاید برخى از زمینگیرانى همانند این قلم، که جز طبیعت و منافع محسوس آن ر نمىبینند، این سخنان حضرت امام(قدس سره) را نوعى ذهنىگرایى بشمرند و بگویند: زندگى دنیا ر باید با همین چشم دنیایى دید و برلذایذ آن تأکید ورزید و بنابراین باید حکومت دین و حاکمیت شرع و عبودیت خدا و ولایت حق را بوسید و کنار نهاد و به افتخاراتى چون: ایرانى بودن و جامعه مدنى و مردم سالارى و دموکراسى و آزادى اندیشید! اما مردم مسلمان در بیست و دوم بهمن و دوازده فروردین، این همه را در شریعت الهى و حاکمیت دین و ولایت معصوم و نیابت امام زمان متحقق دیدند. و به راستى شرم آور است که انسان حکومت خدا و تأیید الهى و راه پیامبران و نمایندگى و نیابت امام معصوم را واگذارد و در جستجوى یافتههاى دموکراسى قرن هیجده اروپاییان استعمارگر و آدمکش و هوسران باشد! و باز به تعبیر حضرت امام(قدس سره):«مهم نیست که مسلمانان و مؤمنان دلداده به ولایت، تحقق آن را در تمام هستى متجلى ببینند یا نبینند و با پیروزى کامل آن، رنج و زحمتها و مشقتها ر مرهمى و آسایش و آرامشى بیابند یا نیابند، مهم آن است که با تجلى فروغى از ولایت الهى خواب را بر ابرقدرتها و مستکبران جهان آشفته سازند و با زمزمه ولایت حق، ولایت شیطانى را لرزه بر اندام و زخمه بر قواره ننگین افکنند، مهم، خواستن و داشتن این همت بلند است که جز حاکمیت حق را نپذیرد و یوغ اربابان ستمگر و خیرهسر و هوسران را بر دوش انسانیت انسان تحمل نکند. مهم این است که نمىخواهد بردهوار تسلیم سیاستهاى شیطان شود و سربه زیر افکند تا شیطانش او را از نور ولایت الهى و حاکمیت تقوا و پرهیزکارى و حکومت عادلانه علوى به ظلمت خودبینى و خودباختگى و شخصیت پرستى و بىهویتى و حکومت زور و زر و تزویر نبرد، و همین عظمت روحى است کهکشاورزان و کارگران وصنعتگران و همه مردم کوچه و بازار را سر از پا نشناخته به کار و تلاش واداشته و شب و روز آنان را با دغدغه انقلاب و یارى و پیروزى آن به هم گره زده است، و تا این روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است، کشور عزیز از آسیب دهر، ان ش الله تعالى، مصون است.»112. باور داشت توحید و عدالت و احساس محبت و انس ب مفاهیم متعالى و حیات معقول با تفاوت مراتب و شدت و ضعف آن در نهاد تمامى و یا حداقل انسانهاى سلیم النفس وجوددارد اما آنچه پس از شناخت صحیح هدف حیات و درک نیازهاى واقعى انسان مهم است، آمادگى براى دستیابى به آن اهداف و جهاد و تلاش براى تحقق آن است. قرآن کریم پیروزى و رستگارى و نجات را مرهون تلاش و کوشش بندگان تلاشگر و مسؤولیت شناس نموده، مىفرماید:
(و لو أن أهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السمأ و الأرض...)12و نیز مىفرماید: (و أ لّوِ استقاموا على الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً)13و حضرت امام(قدس سره) مىفرماید:
«بىتردید دست خدا با شماست، اگر شما در خدمت او باشید و براى ترقى و تعالى کشور اسلامى به روح تعاون ادامه دهید.»14مردم صبور، مقاوم و تلاشگر ایران، از آغاز ورود اسلام به این سرزمین، نشان دادهاند کههر گاه اسلام به حضور و یارى آنان نیازى داشته، با جان و دل وارد صحنه شده و همههستى خود ر براى آن تقدیم کردهاند و هنوز هم با همان شعار و شعور درصحنه هستندو همین ایمان و صداقت و صراحت و همین رشادت و ایثار آنان باعث شد کهحضرت امام بفرماید:«این جانب با آنچه در ملت عزیز از بیدارى و هشیارى و تعهد و فداکارى و روح مقاومت و صلابت در راه حق مىبینم، با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا... سفر مىکنم.»15چه خوب است این جمله وصیتنامه حضرت امام(قدس سره) را با بخشى از خطبه حضرت امیر(ع) مقایسه کنیم که در خطاب به مردم کوفه - یا همه مسلمانان معاصرش - مىفرماید: «فلوائتمنت أحدکم على قعب لخشیت أن یذهب بعلاقته!»16«اگر کاسه اى چوبى را به یکى از شما سپارم مى ترسم که بند بى ارزش آن را به یغمابرد.» آنان که انقلاب اسلامى را با معیارها و شاخصهاى وارداتى و ضد دینى تحلیل نموده وارزیابى مىکنند، چون جز لذت و رفاه مادى و ابتذال فرهنگى حرف دیگرى از استاد نیاموختهاند، گمان مىکنند مردم مسلمان ایران نیز باید سرگرم شعارهایى از این دست شوند، لذا با طرح شعارهاى انحرافى و حساسیتهاى جعلى و بزرگ نمودن مشکلات و مطالبات، حریمها را شکسته و مسؤولیتپذیرى در برابر انقلاب و احساس عبودیت در برابر خداوند و تکلیف در برابر جامعه و تاریخ را به فراموشى سپرده و اسلام و انقلاب و حتى خداوند متعال را مسؤول پاسخگویى به همه انتظارات دروغین قلمداد مىکنند، در صورتى که مردممسلمان، خود مىدانند که خداوند در هیچ کجا وعده پیروزى مطلق و سعادت و سرور بىرنج و غم و بىقید و شرط نداده و خوشبختى بىزحمت و تلاش را ارزانى کسى نکردهاست.3. حضور نیروهاى آزموده و تجربه دیده دوران دفاع مقدس در درون جامعه اسلامى، یک گنجینه فعلیت یافته و به بارنشسته منحصر به فرد و پا به رکاب است. اصرار رهبر معظم انقلاب براى مکتوب شدن این تجربیات و نظاممند شدن و برکرسى تدریس اساتید دانشگاهها و حوزههاى علمیه قرار گرفتن آنها، کوششى براى قدرشناسى از این تجربیات گرانسنگ و ماندگارى آن براى نسلهاى آینده و بازگشایى افق نوینى از مباحث اعتقادى - کلامى، فقهى، اخلاقى، اجتماعى و... - است و نیز تذکرى است براى بهرهمندى از این تجربیات بىنظیر در تاریخ معاصر. و ناگفته معلوم است که بسیارى از این تجربیات را، آنان که خود آفریننده آن بودهاند، تنه مىتوانند طى خاطرات شیرین دوران انقلاب و دفاع مقدس بازگو کنند و این وظیفه شنوندگان قصههاست که باید از درون آن، خاطرات بلند، قاعده و رمزهاى علمى - تجربى و پرسشهاى فلسفى و فقهى را تدوین نموده، نظاممند نمایند و به راستى تاکنون که نزدیک به بیست سال از دوران دفاع مقدس مىگذرد کدام رشته علمى دانشگاهى براى چنین کارى احساس تکلیف نموده و کدامین پایاننامه دانشگاهى به این سمت جهت داده شده است؟! و سخن آخر این که غربیان، مستبد بالذاتاند و از پىآمدهاى این استبداد دزدیدن آثار فرهنگى مکتوب و غیر مکتوب جهان و ایجاد انحصار علمى و حسادت نسبت به علوم و معارف دیگر مناطق و به ویژه اسلام است که تضاد و تصادم بیشتر و توانایى رقابت بالاترى ر با غرب دارد. غربیان اصرار دارند تا اصالت علمى جهان اسلام را انکار نموده سطرهاى بلند و پرفروغ دانش را در تمدن اسلامى از صحنه تاریخ علوم حذف کنند و مقلدان و شیفتگان آنان در این جنایت یا راه سکوت پیش مىگیرند و یا آتش بیار معرکه مىشوند.از سوى دیگر بدنه مردم مسلمان ایران، گرچه همانند مسلمانان نخستین، براى دستیابى به علم و دانش، مرز و نژاد و مذهب را در مىنوردند و براى آموختن، هیچ مانعى نمىبینند اما در عین حال اصالت فرهنگ خود را با تمام وجود باور دارند و حاضر نیستند بر روى آن با هیچ کس معامله کنند و انتظار آن دارند تا مراکز علمى و فرهنگى کشورشان نیز ضمن بهرهمندى از دانش دیگران، بر اصالت فرهنگى خویش تأکید بیشترى داشته، با تلاش و کوشش و مدیریت صادقانه و خیرخواهانه و اعتماد به نفس، درخت تناور فرهنگ بومى را پربارتر نمایند. و تنها در این صورت است که تعامل سازنده میان متخصصان و نخبگان علمى و مدیریتى با بدنه جامعه مسلمان برقرار شده در اثر این وحدت و همگرایى بر محور نیت پاک، امیده زنده و ناامیدىها رخت بر مىبندد و «بىتردید رمز بقاى انقلاب اسلامى همان رمز پیروزى است و رمز پیروزى را ملت مىداند و نسلهاى آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلى آن: انگیزه الهى و مقصد عالى حکومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر کشور ب وحدت کلمه براى همان انگیزه و مقصد»17 است.
* عضو هیأت علمى مجله.1. و البته امید است سیاستگذارىهاى دلسوزانه در هر دو حوزه به ثمر بنشیند و برداشت ما در بایگانى تاریخ بماند.2. صحیفه امام، ج21، ص292، منشور روحانیت.3. همان.4. آیاتى چون سوره مدثر، 42 تا 47 و سوره ماعون و... را بنگرید.5. حج: 416. از اظهارات یکى از اساتید محترم دانشگاه در محضر مقام معظم رهبرى، مهرماه 847. اعراف: 1578. بحارالأنوار، ج73، ص3739. همان: 36710. وصیتنامه سیاسى الهى حضرت امام خمینى(قدس سره)، آخرین بند.11. همان.12. اعراف: 9613. جن: 1614. وصیتنامه حضرت امام(قدس سره).15. همان.16. نهج البلاغه، خطبه 2517. وصیتنامه حضرت امام(قدس سره)، بند الف.
در این نوشتار به موانع و مشکلاتى پرداخته شده که به نظر نویسنده، اجراى سند چشمانداز را به چالش خواهد کشید. همچنانکه به فرصتهایى که باید بدان توجه داشت نیز پرداخته شده است.
ناهمگونى منابع انسانى و نیروى متخصص فعال کشور با سند چشم انداز، ناهماهنگى میان دانش و کار در کشورهاى استعمارزده و استبداد زده جهان سوم، سازمان اجرایى و ادارى کشور، تعدد منابع قدرت و به تبع آن تعدد مراکز تصمیمگیرى، بىتوجهى به سنتهاى قطعى الهى در مورد آثار و تبعات وضعى برخى گناهان، به عنوان مشکلات پیش روى اجراى سند چشمانداز مورد بررسى قرار گرفت.در بخش دیگر مقاله به فرصتهاى موجود که باید به آنها توجه داشت پرداخته شده است. فطرت توحیدى و عدالتخواه و حقطلب مردم مسلمان ایران، باور داشت توحید و عدالت و احساس محبت و انس با مفاهیم متعالى و حیات معقول وحضور نیروهاى آزموده و تجربه دیده دوران دفاع مقدس در میان جامعه اسلامى فرصتهایى هستند که تسهیل کننده و زمینهساز به بار نشستن اهداف این سند ارزنده مىباشند.
بىتردید ترسیم چشمانداز بیست ساله، یکى از بزرگترین گامهایى بود که در عرصه سمتگیرى کشور اسلامى در جهت افقهاى روشن و روحنواز برداشته شد و تدوین آن، تلاشى براى مشخص نمودن جایگاه آینده ایران اسلامى و پایان بخش برخى از ناهماهنگىهاى گذشته و میثاق مشترک مردم مسلمان و انقلابى پس از ربع قرن تجربه و فرود و فرازهایى که تحقّق عینى آن در گرو عزمى آهنین و گامى استوار و عملکردهایى حساب شده و منطقى مىباشد.
در این نوشتار با چشمپوشى از برخى تأملات، که ممکن است در متن سند طرح شده، تنها به موانع و مشکلاتى پرداخته شده است که به نظر ما اجراى آن را به چالش خواهد کشید; زیرا معتقدیم وجود چشماندازى تعریف شده، مشخص، کامل و وحدتبخش، در عین ضرورت، کارى بس دشوار و توان سوز است و بنابراین اگر سند ابلاغ شده، حتى نیمى از اهداف جامعه انقلابى ما را برآورده سازد باید از ایجاد تردید در آن خوددارى شود، به ویژه آنکه اگر درصدى از مشکلات و موانع مورد اشاره اصلاح گردد، تأملات مورد نظر در متن سند نیز قابل ترمیم خواهد بود.
1. اساسىترین مشکل در اجراى سند چشمانداز، ناهمگونى منابع انسانى و نیروى متخصص فعال کشور با این سند است; نیروهایى که قرار است از دو مسیر آموزشى حوزوى و دانشگاهى مدیریت اجرایى سند را به دوش کشند تأثیرى که هر یک از این دو حوزه آموزشى بر ساختار فکرى فارغالتحصیلان خود گذاشته و مىگذارد،1 اگر هم با فرآیند این سند هماهنگ باشد دست کم ب شالوده آن که همان اسلام ناب محمد(ص) با تعریف بنیانگذار جمهورى اسلامى مىباشند نمىتواند همخوانى داشته باشد، زیرا:
الف) دانش آموختگان دانشگاهى در مقایسه با مدیریت دینى، بردو گرایش عمده روى دارند. گروهى اگر چه متدین هستند اما اعتقادى به حضور دین در مدیریت اجتماعى - سیاسى ندارند و حوزه قدسى دین را از ورود به فضاى تحوّل و تغییر و عدم ثبات منزّه مىشمرند. و گروهى دیگر اعتقاد به حضور دین در عرصه مدیریت اجتماعى و سیاسى دارند اما نه تنها راهکار علمىِ حضور براى آنان تعریف نشده و به هیچگونه آگاهى در این زمینه دست نیافتهاند بلکه به عکس، نظام آموزشى آنان، در جهت حذف دین قرار داشته و یا دست کم نسبت به آن بىتفاوت بوده است و تلاشهایى که تاکنون در جمهورى اسلامى، در جهت اصلاح این مشکل انجام گرفته، متأسفانه به نتیجه نرسیده است.
اصولاً نظام آموزشى حاکم بر دانشگاه، نقشى براى دین در نظر نگرفته و آن را زیر مجموعه درجه دوم نیازهاى فرهنگى انسان و تابع سلیقه تنوع طلب او دانسته و بر همین اساس به تعریف دین و تعیین و تبیین نقش و جایگاه آن مىپردازد و بدیهى است چنین نگرشى نمىتواند در سیاستگذارىهاى کلان نقشى تأثیرگذار و راهبردى براى دین منظور دارد و تا زمانى که نیروى متخصص ما نسبت به چارچوب و اصول انقلاب اسلامى و چشمانداز آینده آن، دغدغه خاطر نداشته باشد راه به جایى نخواهد برد.
ب) دانش آموختگان حوزوى نیز در زمینه مدیریت کلان دینى، سه گرایش عمده دارند; برخى به نقش فردىِ دین عادت نموده و هیچ تصورى از نقش اجتماعى آن ندارند و آنچه تاکنون نشنیده و نیاموختهاند تعریف و تبیین اجتماعى دین است.
برخى دیگر با اعتقاد به نقش اجتماعى دین، گمان مىکنند با دادن لعاب دین به ساختارهاى بنیادین اجتماعى غرب - به عنوان دستاورد خرد بشرى و مورد تأیید دین - مىتوانند مشکل مدیریت دینى و کوتاهى حوزههاى علمى را در این زمنیه حل کنند و نظریه گروه سوم، که مىگویند: «ما باید بدون توجه به غرب حیلهگر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسى حاکم بر جهان، در صدد تحقّق فقه عملى اسلام برآییم»،2 هنوز در حوزههاى علمیه و کلاسهاى آموزشى آن، تا حدى غریب و ناشناخته است. هنوز برخى نپذیرفتهاند «مادامى که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند ضررى متوجه جهانخواران نیست وروحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمىتواند درک کند که اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست و حوزهها باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعهراهمیشه در دست خود بگیرند و همواره چند گام جلوتر از حوادث، مهیّاى عکس العمل مناسب باشند.»3اکنون باید دید انگیزه مجریان سند چشمانداز براى ایجاد تحول بنیادین در این دو پایگاه علمى و آموزشى در چه حد است و ابزار کار آنان براى این تحول چیست؟! به یقین، چنانچه زیرساختهاى مدیریت دینى در برنامهریزىهاى آموزشى هر دو حوزه اصلاح نشود، اگر هم در ظاهر و براساس برخى شاخصها و آمارهاى کمى به اهداف سند نزدیک شده باشیم، اما در واقع با دستاوردهاى خالى از روح ایمان و کیفیت مقبول و جسمى بىجان روبهرو خواهیم شد.
2. یکى از پىآمدهاى زیانبار انحراف حاکمیت در صدر اسلام، بروز انزواطلبى و گریز از جامعه و اجتماع و پرهیز انسانهاى مؤمن و متعهد از همراهى و همکارى با نظام حاکم وظهور تدریجى نوعى فردگرایى و نگاه فردى به دین و باورهاى دینى بود. غیر قابل توجیه بودن ستمگرىها و حق کشىها و فزونطلبىهاى ستمگران فاسق و فاجر اموى و عباسى، مسلمانان دین مدار را وا مىداشت تا از همکارى و همراهى با حق ستیزان و هر نوع مشارکت اجتماعى با آنان طفره روند و تا حد امکان عقاید و احکام دینى را از آن گونه رفتار سیاسى و اجتماعى تبرئه کنند و حضور اجتماعى دین را به چالش کشیده و رفتار فردى خود را به نام دین و براى نجات خود از ستمِ ستمگران توجیه نمایند.
این جریان تا جایى پیش رفت که گروهى به جدایى دین از اداره جامعه و سیاست وتشکیک در بعد اجتماعى دین گرفتار شوند، در صورتى که اساس دین براى تنظیم روابط اجتماعى و زندگى جمعى بشر پایهریزى شده است و نمىتوان هیچ حکم دینى - حتى مناسک عبادى - را مجرد از مفاهیم و فلسفه اجتماعى آن به مطالعه نشست.4 مسلمانان و به ویژه شیعیان، براى حفظ دین خود و نیز حفاظت آن از آلودگىهاى جنایتکاران، از نماز که در قرآن اولین وظیفه حکومت دینى شمرده شده است،5 یک عمل عبادى فردى، بدون دخالت حکومت و بىرابطه با آن، پدید آوردند و این تشکّل اجتماعى شبانهروزى را تبدیل به عبادتى فردى در گوشه خانه و بلکه پستوى خانه نمودند. ریشهیابى دقیق این تحریفوانحراف بحثى گسترده و جامعه شناسانه مىطلبد اما در هر صورت این تفکر و اندیشه، که امروزه و دستکم تا پیش از انقلاب اسلامى فرهنگ حاکم بر اندیشههاى دینى بود، پیامدها و باورهاى ناگوار و نانوشتهاى را بر فرهنگ دینى، تحمیل کرده است که بخشى از آنها تاکنون ا ز مشکلات بزرگ انقلاب اسلامى بوده و از چالشهاى پرخطر بر سر راه سند چشمانداز خواهد بود و از آن جمله است:
الف) نگاه فردى به مجموعه تکالیف و باورهاى دینى; همچون: توحید، عدل، امامت، معاد و نماز، حج، زکات، امر به معروف و نهى از منکر، تولّى و تبرّى و انکار کارآیى آنها در مدیریت اجتماعى و سیاسى.
ب) ترجیح دادن تکالیف فردى بر تکالیف اجتماعى و جمعى - در نمازهاى جماعت قصد فرادا نمودن را تنها از بعد صحت و بطلان نماز شخص مىنگریم. فتوا مىدهیم و عمل مىکنیم و کسى نمىاندیشد که اگر هر کس مجاز باشد تا قصد فرادا نماید دیگر جماعتى نمىماند و به گونهاى توهین به جمع و جماعت است - و نیز ترجیح نجات خود بر نجات جامعه; مسلمانان امروز بر خلاف سیره حضرت صدیقه طاهره، که مىفرمود: «الجار ثم الدار» به این مشى خودخواهانه معتقدند که: «چراغى که به خانه رواست بر مسجد حرام است» - و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
ج) نگاه بخشى به مسائل و مسؤولیتهاى اجتماعى; زیرا در این صورت، شخص تنها به تکلیف خود مىنگرد و در برابر نیازهاى اجتماع احساس تکلیف نمىکند. - نماینده یک شهر ی یک منطقه، برخلاف آنچه که در قانون اساسى تصریح شده، گوی فقط نسبت به استان و شهر خود تعهد دارد و تنها در برابر آن مسؤول است. دیروز خیابانى را شهردارى آسفالت کرده و فرد اداره برق و روز بعد مخابرات و پس از آن گاز شیارشیار مىکنند - این ناهماهنگى میانبخشى، تا جایى پیش مىرود که حتى در برابر قوانین نهادهاى رسمى آهنگ مخالفت سر مىدهد و راه دیگرى در پیش مىگیرد و شگفت این که همین افراد به شدّت مدّعى ولایت مدارى و تعهد به مکتب اهل بیت و تولاّضى دینى هستند! و یا به شدت متعهد به دموکراسى و قانون مدارى و رأى اکثریت مىباشند اما در مقام عمل نه به الزامات ولایت و تولاّضى دینى متعهدند و نه با فرهنگ دموکراسى به نتیجه رأى اکثریت گردن مىنهند; زیرا عادت به رفتار فردى نموده و تنها خود را مىبینند و به تکالیف خود متعهدند.
3. از دیگر چالشهاى موجود بر سر راه سند چشمانداز، ناهماهنگى میان دانش و کار در کشورهاى استعمار زده و استبداد زده جهان سوم است. تعامل میان علم و عمل در زمینه علوم انسانى متعارف و معمول جز در حد تعالیم کلاسیک دانشگاهى و به صورت نظریههاى ذهنى تاکنون بروز و ظهورى نداشته است; چرا که علوم وارداتى در تمامى زوایاى خود با همه گستردگى که دارد، هیچ نسبتى با فرهنگ دینى و بومى ایران نداشته و تاکنون جز ایجاد تناقض در ذهن دانش آموختگان نسبت به دو فرهنگ ناهمگون ایرانى - غربى و اتلاف وقت و استعداد نخبگان جامعه ودر نهایت به بن بست رسانیدن عدهاى و خودباختگى عدهاى دیگر دستاورد دیگرى نداشته است. علمى که نتواند بن بستهاى مقام عمل را حل نموده، موانع اجرایى را از پیش پا بردارد وتصویرى روشن از چشمانداز آینده در اختیار کاربران خود بگذارد، سرابى است که انسان را از حقیقت ناب دور مىکند.
در مورد علوم پایه، صنعت و دانش فنى نیز دانشگاههاى م هنوز نتوانسته است خود را از چنبره تقلید و ترجمه و الگوبردارى از غرب یا شرق برهاند و با شناخت دقیق و صحیح نیازهاى جامعه اسلامى و ایرانى، صنعتى متناسب با نیازهاى داخلى و علومى در جهتاصلاح معیشت مردم و کشاورزى و پزشکى آنان پایهگذارى کند و باید به این واقعیتتلخ اعتراف کرد که دانشگاههاى ما چنان از فرهنگ ملى و علوم بومى خود بیگانه است که گویا در شهرکى غربى بنا شده و با پیشینه فرهنگىِ جامعه اسلامى و ایرانى صده فرسنگ فاصله دارد. اقرار آن استاد دانشگاه بر قهر بودن مراکز صنعتى و کشاورزى باکلاسهاى دانشگاه6 فریادى بر این ناهماهنگى است که از حلقوم فطرت فرزندان اسلام بهگوش مىرسد.
4. از دیگر مشکلاتى که بر سر راه سند، سد شده است سازمان اجرایى و ادارى کشور مىباشد. ساختار ادارى کشور در جهت تأمین زندگى کارمند است و نه در جهت حل مشکلات مردم و به دوش کشیدن بارهاى بر زمین مانده. نظام ادارى ما طعمهاى براى قدرت است و نه ابزارى براى خدمت و چنین ساختارى هیچگاه نمىتواند خود را از مشکل بروکراسى، رشوهخوارى، کمکارى، پارتىبازى و رانتخوارى نجات دهد.
نهادهاى انقلابى پس از پیروزى انقلاب اسلامى کوشیدند تا اصل مسؤولیت و تعهد را در نظام ادارى کشور نفوذ دهند اما متأسفانه جز حضرت امام و تعدادى از مسؤولان، کسى آنان را یارى نکرد بلکه برخى اصرار ورزیدند تا با ادغام جهاد سازندگى در وزارت کشاورزى وکمیتههاى انقلاب در شهربانى و کمیته امداد در بهزیستى و... به این تفکر و حرکت هنجارشکنانه نهادهاى انقلاب پاسخ دندانشکن دهند! البته همان گونه که پیشتر اشاره شد، این مشکل ناظر بر ساختار ادارى و سازمان اجرایىباقى مانده از نظام طاغوت است و در این میان قصد نداریم حق بسیارى از کارمندانادارى را، که خالصانه در چالش با چنین ساختارى هستند و هدفى جز خدمت ندارند، نادیده بگیریم.
یکى از پىآمدهاى این سیاست حاکم بر ساختار ادارى، که خود مىتواند مانعى مستقل بر سر راه سند چشمانداز باشد، این است که نظام ادارى ما به جاى این که شکوفا کننده استعدادها و برطرف کننده موانع و مشکلات از سر راه رشد و توسعه عمومى باشد، کنترل کننده، باز دارنده و ترمز پیشرفت شده است. ادارات ما به جاى این که مردم را از قید و بندهاىدوره طاغوت رهایى بخشند و مردم را در جریان عادى امور یارى رسانند، به عنوان اهرمىقوى در برابر آنها مىایستند و نه تنها از سرعتها مىکاهند که آن را متوقف مىکنند،خداوند متعال پیامبرش را با این صفت مىستاید که: (... و یضع عنهم اًّصرهم و الاغلال التى کانت علیهم...);7 «بارها و قید و بندها را که بر دوش آنان است، بر مىدارد.»
انقلاب اسلامى ایران نیز براى آزادى از همین قید و بندها به تحقق پیوست و سپاه، بسیج، جهاد و دیگر نهادهاى انقلاب نیز الگوى عملى موفقى را در همگامى با مردم و همراهى ب آنان و یارى آنها در رفع مشکلات و موانع نشان دادند. اما همانگونه که اشاره شد گروهى مىکوشند تا این نهادها را نیز در چنبره قوانین دست و پاگیر نظام ادارى گرفتار کنند تا آنها نیز به جاى برداشتن بار از دوش مردم، بارى بر دوش آنان باشند.
5. از دیگر موانع اجرایىِ سند چشمانداز، تعدد منابع قدرت و به تبع آن، تعدد مراکزتصمیمگیرى است. در طول سالهاى گذشته بارها این واقعیت تلخ را لمس کردهایم کهاگر جهتگیرى انقلاب اسلامى و منافع مردم به سمتى بوده که حرکت در آن جهت، منافعبرخى از صاحبان قدرت و ثروت را تحدید مىکرده، آنان با اعمال نفوذ و یا تطمیع وتهدید و با سأ استفاده از موقعیت اجتماعى و فرهنگى و نارسایى قوانین و فشارهاى بینالمللى، مجریان را از پیشرفت آن برنامه، به طرق مختلف بازداشته و یا با سنگاندازى وایجاد مشکل نگذاشتهاند کارى از پیش ببرند و در هر صورت مسؤول متخلف و ی عواملمانع تراشى، با اتکا به همان منابع قدرت و ثروت، در حاشیه امن قرار گرفته و بهجاىپاسخگویى به کوتاهىهاى خود، پس از چندى به عنوان مدیر مجرب! براى خنثىکردن طرحى دیگر، به کارى دیگر گمارده مىشود. این مشکل که به نحوى فرآیند فسادادارى و یا شاید خود عامل مهمى در فساد ادارى است، امروز به مرحلهاى رسیده استکه در اثر تردید در تحقق برنامهها، سیاست گذاران را از تصمیمات قاطع و اصولى بههنگام برنامهریزىهاى کلان باز داشته و همواره به سمت برنامههاى سطحى، انفعالى واقناعى سوق مىدهد و تسلیم کشمکشهاى باندى و جناحى نموده، از اقتدار مدیریتى آنانمىکاهد.
6. یکى دیگر از عواملى که تحقق سند چشمانداز را به چالشمىکشد و ریشه در آموزش رسمى - وارداتى - دارد، بىتوجهى به سنتهاى قطعى الهى در مورد آثار و تبعات وضعى برخى گناهانى است که فضاى فرهنگى جامعه آنها را پذیرفته وبهصورت عرف رایج درآمده است; به طورى که نه دولت و نه مردم، هیچ واکنشى در برابر آنها ندارند و احساس مسؤولیت نمىکنند و این همه، در اثر آن است که به دلیل تفکر مادى و حسّى،هیچگاه به آثار و پىآمدهاى غیبى و ملکوتى اعمال و رفتار خود توجه نکرده و براى آن حسابى باز نمىکنیم و چه بس گاهى خود را با کشورهاى کفر مقایسه نموده و به راحتى مىگوییم: چرا آنان با این همه گناهان و این همه جنایتها، باز هم در نعمت الهى غرقاند؟!
به نظر ما، اثر نامطلوب روحى و معنوى، که بر اثر کفران نعمتهاى الهى، بر اسراف در مواد خوراکى و به ویژه نان مترتب مىشود و به عنوان مانعى بر سر راه رشد و شکوفایى فرهنگى و اقتصادى قرار مىگیرد، صدها بار زیانبارتر از زیانهاى مادى و آمارى است و نیز آثار زیانبار معنوى در آلودگىهاى اخلاقى و اقتصادى و فساد ادارى، بسیار فراتر از بیمارى هایى چون ایدز و رشد منفى نقدینگى و... است. در حدیثى از حضرت رض(ع) نقل شده است که فرمود:«وقتى والیان و امیران دروغ بگویند باران نمىبارد وهنگامى که قدرتمندان ستم نمودند اقتدار درهم مىشکند و هنگامى که زکات داده نشد مرگ و میر چارپایان افزایش مىیابد.»8و در حدیث دیگرى از پیامبر گرامى نقل شده است که:
«اگر آلودگىهاى جنسى افزایش یابد وبا، وبیمارىهاى بىسابقه افزون شود واگر در خرید وفروش رعایت انصاف نکنند، گرفتار قحطى و سختى زندگى وستم ستمکاران مىشوند و اگر زکات ندهند باران آسمان از آنان باز داشته مىشود و اگر خداو پیامبرش را فرمان نبرند گرفتار سلطه دشمنمىشوند وامتیازها را از دست مىدهند و اگر بهقوانین الهى متعهد نباشند خدا آنان را بهجان هممىاندازد.»9این دو حدیث نمونهاى است از آثار و تبعات گناهانى که در زندگى ما تأثیر قطعى دارد وتوفیق ما را در رسیدن به اهداف و چشماندازهاى چشمنواز کاهش مىدهد.7. جرأت خطر نداشتن در میان مسؤولان و تلاش براى تطبیق دیدگاههاى توحیدى وعدالتجویانه انقلاب اسلامى ب شاخصهاى تحمیلى کفر و شرک و ستمبین المللى وپرهیز از حرکتهاى استقلالى و ساختار شکنانه و نگاه انفعالى و تدافعى در سیاستهاى راهبردى و ناتوانى در پیشبینى تحولات و اصرار در به هم ریختن تشکلهاى سنتى و قالبهاى دینى ومذهبى مبتنى بر عبودیت و توحید و تبلیغ و تأسیس و تقویت قالبهاى وارداتى و تحمیلى که براساس تکثر و تفرقه و تشتت ورقابتهاى مادى و زورمدارانه و... نمونههاى دیگرى از مشکلاتى است که هر یک به تنهایى مىتواند سیاستهاى اساسى مبتنى بر فرهنگ توحیدى را به چالش بکشد و از پیشرفت بازدارد.
و اما فرصت ها
آنچه به آن اشاره آمد اساسىترین نکاتى بود که طبق محاسبات متعارف و با نگاه به شاخصهایى که در حوزه ارزیابى نیروهاى انسانى و برنامهریزىهاى کلان مدیریت وجود دارد، مىتواند تحقق چشمانداز را از شتاب باز دارد و در راه آن، مانع ایجاد کند به ویژه آن که متأسفانه در طول سالهاى گذشته و مخصوصاً پس از پایان دوره دفاع مقدس، برخى از نیروهاى تأثیرگذار و خواص جبهه خودى سمت و سویى این گونه را برگزیدهاند، اما از معجزات بزرگ انقلاب اسلامى و افتخار بزرگ ملت مسلمان ایران این بوده است که در بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت و به ویژه در دوازده فروردین پنجاه و هشت به همه جهانیان اعلام نمودند که لیاقت آن را دارند تا با حرکتى بىنظیر و همتى والا در راه تحقق اسلام ناب محمدى و حاکمیت خدا از جان و مال و آبروى خویش دریغ نورزند و هشت سال با تمام وجود و با چنگ و دندان از این نگاه آسمانى خویش پاسدارى کردند.
آنان در این حرکت انقلابى و بىسابقه در تاریخ بشر، شاخصهاى نوینى را در معادلات سیاسى - فرهنگى جهان طرح نموده و سالهاست که در جهت تثبیت آن با تمام مظلومیت مىکوشند و به یارى خدا پیروزىهایى به دست آورده و خواهند آورد، گرچه بسیارى از مدعیان دانش مدیریت و تجربه و مقلدان چشم به راه غرب، از درک این نگرش عاجز مانده و در کتمان و استتار آن و حتى انکار و تمسخر آن تأکید دارند. اکنون در این قسمت، تنها به چند نمونه از این شاخصها که به نظر ما توانایى آفرینش معجزه هایى بسیار بزرگتر و سترگتر از چشمانداز بیست ساله را دارند اشاره مىکنیم:1. فطرت توحیدى و عدالت خواه و حق طلب مردم مسلمان ایران و خلوص و صفاى باطنى آنان و بلند همتى و فرزانگى که در طول تاریخ و به ویژه در دوران انقلاب اسلامى از خود نشان دادهاند، تمامى جهان را به خضوع واداشته و تسلیم نموده و زبان دشمنان لجوج و عنود را به تحسین گشوده است. حضرت امام(قدس سره) در بند آخر وصیتنامه خود خطاب به مردم ایران مىفرماید:«آنچه که شما، ملت شریف و مجاهد، براى آن به پا خاستید و دنبال مىکنید و براى آن جان و مال نثار کرده و مىکنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدى است، و مقصودى است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهیت به معناى وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است.»10شاید برخى از زمینگیرانى همانند این قلم، که جز طبیعت و منافع محسوس آن ر نمىبینند، این سخنان حضرت امام(قدس سره) را نوعى ذهنىگرایى بشمرند و بگویند: زندگى دنیا ر باید با همین چشم دنیایى دید و برلذایذ آن تأکید ورزید و بنابراین باید حکومت دین و حاکمیت شرع و عبودیت خدا و ولایت حق را بوسید و کنار نهاد و به افتخاراتى چون: ایرانى بودن و جامعه مدنى و مردم سالارى و دموکراسى و آزادى اندیشید! اما مردم مسلمان در بیست و دوم بهمن و دوازده فروردین، این همه را در شریعت الهى و حاکمیت دین و ولایت معصوم و نیابت امام زمان متحقق دیدند. و به راستى شرم آور است که انسان حکومت خدا و تأیید الهى و راه پیامبران و نمایندگى و نیابت امام معصوم را واگذارد و در جستجوى یافتههاى دموکراسى قرن هیجده اروپاییان استعمارگر و آدمکش و هوسران باشد! و باز به تعبیر حضرت امام(قدس سره):«مهم نیست که مسلمانان و مؤمنان دلداده به ولایت، تحقق آن را در تمام هستى متجلى ببینند یا نبینند و با پیروزى کامل آن، رنج و زحمتها و مشقتها ر مرهمى و آسایش و آرامشى بیابند یا نیابند، مهم آن است که با تجلى فروغى از ولایت الهى خواب را بر ابرقدرتها و مستکبران جهان آشفته سازند و با زمزمه ولایت حق، ولایت شیطانى را لرزه بر اندام و زخمه بر قواره ننگین افکنند، مهم، خواستن و داشتن این همت بلند است که جز حاکمیت حق را نپذیرد و یوغ اربابان ستمگر و خیرهسر و هوسران را بر دوش انسانیت انسان تحمل نکند. مهم این است که نمىخواهد بردهوار تسلیم سیاستهاى شیطان شود و سربه زیر افکند تا شیطانش او را از نور ولایت الهى و حاکمیت تقوا و پرهیزکارى و حکومت عادلانه علوى به ظلمت خودبینى و خودباختگى و شخصیت پرستى و بىهویتى و حکومت زور و زر و تزویر نبرد، و همین عظمت روحى است کهکشاورزان و کارگران وصنعتگران و همه مردم کوچه و بازار را سر از پا نشناخته به کار و تلاش واداشته و شب و روز آنان را با دغدغه انقلاب و یارى و پیروزى آن به هم گره زده است، و تا این روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است، کشور عزیز از آسیب دهر، ان ش الله تعالى، مصون است.»112. باور داشت توحید و عدالت و احساس محبت و انس ب مفاهیم متعالى و حیات معقول با تفاوت مراتب و شدت و ضعف آن در نهاد تمامى و یا حداقل انسانهاى سلیم النفس وجوددارد اما آنچه پس از شناخت صحیح هدف حیات و درک نیازهاى واقعى انسان مهم است، آمادگى براى دستیابى به آن اهداف و جهاد و تلاش براى تحقق آن است. قرآن کریم پیروزى و رستگارى و نجات را مرهون تلاش و کوشش بندگان تلاشگر و مسؤولیت شناس نموده، مىفرماید:
(و لو أن أهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السمأ و الأرض...)12و نیز مىفرماید: (و أ لّوِ استقاموا على الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً)13و حضرت امام(قدس سره) مىفرماید:
«بىتردید دست خدا با شماست، اگر شما در خدمت او باشید و براى ترقى و تعالى کشور اسلامى به روح تعاون ادامه دهید.»14مردم صبور، مقاوم و تلاشگر ایران، از آغاز ورود اسلام به این سرزمین، نشان دادهاند کههر گاه اسلام به حضور و یارى آنان نیازى داشته، با جان و دل وارد صحنه شده و همههستى خود ر براى آن تقدیم کردهاند و هنوز هم با همان شعار و شعور درصحنه هستندو همین ایمان و صداقت و صراحت و همین رشادت و ایثار آنان باعث شد کهحضرت امام بفرماید:«این جانب با آنچه در ملت عزیز از بیدارى و هشیارى و تعهد و فداکارى و روح مقاومت و صلابت در راه حق مىبینم، با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا... سفر مىکنم.»15چه خوب است این جمله وصیتنامه حضرت امام(قدس سره) را با بخشى از خطبه حضرت امیر(ع) مقایسه کنیم که در خطاب به مردم کوفه - یا همه مسلمانان معاصرش - مىفرماید: «فلوائتمنت أحدکم على قعب لخشیت أن یذهب بعلاقته!»16«اگر کاسه اى چوبى را به یکى از شما سپارم مى ترسم که بند بى ارزش آن را به یغمابرد.» آنان که انقلاب اسلامى را با معیارها و شاخصهاى وارداتى و ضد دینى تحلیل نموده وارزیابى مىکنند، چون جز لذت و رفاه مادى و ابتذال فرهنگى حرف دیگرى از استاد نیاموختهاند، گمان مىکنند مردم مسلمان ایران نیز باید سرگرم شعارهایى از این دست شوند، لذا با طرح شعارهاى انحرافى و حساسیتهاى جعلى و بزرگ نمودن مشکلات و مطالبات، حریمها را شکسته و مسؤولیتپذیرى در برابر انقلاب و احساس عبودیت در برابر خداوند و تکلیف در برابر جامعه و تاریخ را به فراموشى سپرده و اسلام و انقلاب و حتى خداوند متعال را مسؤول پاسخگویى به همه انتظارات دروغین قلمداد مىکنند، در صورتى که مردممسلمان، خود مىدانند که خداوند در هیچ کجا وعده پیروزى مطلق و سعادت و سرور بىرنج و غم و بىقید و شرط نداده و خوشبختى بىزحمت و تلاش را ارزانى کسى نکردهاست.3. حضور نیروهاى آزموده و تجربه دیده دوران دفاع مقدس در درون جامعه اسلامى، یک گنجینه فعلیت یافته و به بارنشسته منحصر به فرد و پا به رکاب است. اصرار رهبر معظم انقلاب براى مکتوب شدن این تجربیات و نظاممند شدن و برکرسى تدریس اساتید دانشگاهها و حوزههاى علمیه قرار گرفتن آنها، کوششى براى قدرشناسى از این تجربیات گرانسنگ و ماندگارى آن براى نسلهاى آینده و بازگشایى افق نوینى از مباحث اعتقادى - کلامى، فقهى، اخلاقى، اجتماعى و... - است و نیز تذکرى است براى بهرهمندى از این تجربیات بىنظیر در تاریخ معاصر. و ناگفته معلوم است که بسیارى از این تجربیات را، آنان که خود آفریننده آن بودهاند، تنه مىتوانند طى خاطرات شیرین دوران انقلاب و دفاع مقدس بازگو کنند و این وظیفه شنوندگان قصههاست که باید از درون آن، خاطرات بلند، قاعده و رمزهاى علمى - تجربى و پرسشهاى فلسفى و فقهى را تدوین نموده، نظاممند نمایند و به راستى تاکنون که نزدیک به بیست سال از دوران دفاع مقدس مىگذرد کدام رشته علمى دانشگاهى براى چنین کارى احساس تکلیف نموده و کدامین پایاننامه دانشگاهى به این سمت جهت داده شده است؟! و سخن آخر این که غربیان، مستبد بالذاتاند و از پىآمدهاى این استبداد دزدیدن آثار فرهنگى مکتوب و غیر مکتوب جهان و ایجاد انحصار علمى و حسادت نسبت به علوم و معارف دیگر مناطق و به ویژه اسلام است که تضاد و تصادم بیشتر و توانایى رقابت بالاترى ر با غرب دارد. غربیان اصرار دارند تا اصالت علمى جهان اسلام را انکار نموده سطرهاى بلند و پرفروغ دانش را در تمدن اسلامى از صحنه تاریخ علوم حذف کنند و مقلدان و شیفتگان آنان در این جنایت یا راه سکوت پیش مىگیرند و یا آتش بیار معرکه مىشوند.از سوى دیگر بدنه مردم مسلمان ایران، گرچه همانند مسلمانان نخستین، براى دستیابى به علم و دانش، مرز و نژاد و مذهب را در مىنوردند و براى آموختن، هیچ مانعى نمىبینند اما در عین حال اصالت فرهنگ خود را با تمام وجود باور دارند و حاضر نیستند بر روى آن با هیچ کس معامله کنند و انتظار آن دارند تا مراکز علمى و فرهنگى کشورشان نیز ضمن بهرهمندى از دانش دیگران، بر اصالت فرهنگى خویش تأکید بیشترى داشته، با تلاش و کوشش و مدیریت صادقانه و خیرخواهانه و اعتماد به نفس، درخت تناور فرهنگ بومى را پربارتر نمایند. و تنها در این صورت است که تعامل سازنده میان متخصصان و نخبگان علمى و مدیریتى با بدنه جامعه مسلمان برقرار شده در اثر این وحدت و همگرایى بر محور نیت پاک، امیده زنده و ناامیدىها رخت بر مىبندد و «بىتردید رمز بقاى انقلاب اسلامى همان رمز پیروزى است و رمز پیروزى را ملت مىداند و نسلهاى آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلى آن: انگیزه الهى و مقصد عالى حکومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر کشور ب وحدت کلمه براى همان انگیزه و مقصد»17 است.
* عضو هیأت علمى مجله.1. و البته امید است سیاستگذارىهاى دلسوزانه در هر دو حوزه به ثمر بنشیند و برداشت ما در بایگانى تاریخ بماند.2. صحیفه امام، ج21، ص292، منشور روحانیت.3. همان.4. آیاتى چون سوره مدثر، 42 تا 47 و سوره ماعون و... را بنگرید.5. حج: 416. از اظهارات یکى از اساتید محترم دانشگاه در محضر مقام معظم رهبرى، مهرماه 847. اعراف: 1578. بحارالأنوار، ج73، ص3739. همان: 36710. وصیتنامه سیاسى الهى حضرت امام خمینى(قدس سره)، آخرین بند.11. همان.12. اعراف: 9613. جن: 1614. وصیتنامه حضرت امام(قدس سره).15. همان.16. نهج البلاغه، خطبه 2517. وصیتنامه حضرت امام(قدس سره)، بند الف.