آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

عدالت و مناسبات اقتصادى بین‏ المللنظریه‏هاى اقتصادى و اصول لیبرالیسم‏که مقررات تجارت بین‏الملل را ترسیم‏مى‏کند و تاریخ، ساختار و عوامل محرکه‏نظام تجارت چند جانبه است، همگى درراستاى حفظ منافع و مصالح اقتصادى نظام‏سرمایه دارى جهانى است.
اقتصاد مهاجم و بى‏رحمِ کشورهاى‏شمالى نسبت به کشورهاى مستعمره دیروزو جهان سومِ در حال توسعه امروز، بیانگرتفکر نظام سرمایه‏دارى با سردمدارى‏کشورهاى غربى است، که بعد از جنگ‏جهانى دوم رشد کرده است. توضیح آنکه،پس از جنگ مزبور، این حقیقت آشکار شدکه تحت سلطه نگه داشتن کشورهاى‏آفریقایى، آسیایى و آمریکاى لاتین،هزینه‏هاى گزافى را براى کشورهاى‏استعمارگر تحمیل خواهد کرد. بنابراین،طرح تأسیس سازمانهاى اقتصادى بزرگ‏، یکى از[GATT/WTO]بین‏المللى; مانند ع‏مکانیزم‏هاى تبلور یافته جدید و قابل پسند براى تبدیل استعمار قدیم به استعمار جدیدبه شمار مى‏آید، ولى این بار کشورهاى جهان سوم، تحت شعارها و مقررات تجارى‏بین‏المللى و با هدایت و کنترل سازمانهاى اقتصادى بین‏المللى، به استعمار منابع اقتصادى‏کشورهاى جهان سوم پرداخته و ثروتهاى طبیعى عظیم آن‏ها را به غارت مى‏برند.
آنها حسب مصالح و منافع خود، به تعریف قواعد بازى در بازار بین‏الملل پرداخته‏اندوبراى خود معافیت یا منفعت خاص و ویژه‏اى در لابلاى وضع قوانین و مقررات تجارى‏بین‏المللى تخصیص داده، از تجارت‏هاى دو یا چند جانبه در حجم بالا و توانایى سیاسى،فنى‏و اقتصادى زایدالوصف در مذاکرات منتفع شده‏اند و از تمامى‏امکانات و ابزارهاى‏حقوقى براى حل و فصل اختلافات در حفظ و تضمین منافع و مصالح اقتصادى کشوربرخوردار مى‏باشند.
حاکمیت على الاطلاق نظامى، اقتصادى و اجتماعى اروپا و آمریکاى شمالى بر سرنوشت‏کشورهاى در حال توسعه و استثمار منابع آنها از یک طرف، و توجیه آن از طریق قالبهاى‏تعریف شده سازمانهاى بین‏المللى و مشروعیت بخشیدن به تحکم اقتصادى خویش ازطریق وضع و تدوین مقررات اقتصادى و تجارى بین‏المللى از طرف دیگر و همچنین تسلّطبر اقتصاد جهانى توسط شرکت‏هاى چند ملیتى و تمرکز سرمایه‏هاى هنگفت در دستان تعدادمحدودى از ثروتمندان و تشویق و حمایت آنها توسط سازمان‏هاى بزرگ اقتصادى‏تحت شعار جهانى سازىِ اقتصادى، هیچ یک از آن‏ها با[GATT/WTO] بین‏المللى، نظیر مفاهیمى چون عدالت اقتصادى، توزیع عادلانه ثروت و حمایت از کشورهاى ضعیف‏متوقف یا در حال توسعه، سازگارى ندارد.
سازمانهایى مانند صندوق بین‏المللى پول‏
[1] و بانک جهانى، به عنوان مؤسسات بى طرف‏تأسیس شدند تا ثبات اقتصادى و مالى و توسعه جهانى را براساس واقعیت اقتصادى تشویق‏و حمایت کنند. اما عملکردهاى آن‏ها نشان مى‏دهد که آن‏ها ابزارى شده‏اند در دست غولهاى‏اقتصادى دنیا، براى تحقّق استعمار نو و کنترل بر منابع انسانى و طبیعى دنیا، همچنین‏توانایى‏هاى زاید الوصفى که بانک جهانى و صندوق بین‏الملل پول به دست آوردند، در نتیجه‏عبور از گات‏
[2] به سازمان تجارت جهانى‏
[3] است، که در این سیاست، مؤسسات مزبور درخدمات مختلف، انواع مالکیت‏هاى معنوى، سرمایه‏گذارى درکشور میزبان، مداخله در سیاست تقنینى، اجرایى و قضایى آن‏کشور ورود پیدا مى‏کنند.
اگر چه اهداف صندوق، رفع محدودیت‏هاى مبادلات ارزى،تسهیل امور توسعه و رشد موزون تجارت در عرصه بین‏المللى،تشویق به همکارى و تشریک مساعى در مسائل پولى ومالى‏بین‏المللى و تلاش براى تثبیت نرخ مبادلات و ارائه تسهیلات وکمک‏هاى مالى به کشورهاى عضو مى‏باشد، ولى به دلیل تسلطکشورهاى ابرقدرت بر سهم بزرگى از سهام صندوق وتأثیرگذارى آنان در اقتصاد بین‏الملل، ایدئولوژى‏ها وسیاست‏هاى یک جانبه وبعضاً مداخله جویانه خود را به‏کشورهاى عضو دیکته مى‏کنند.
بنابراین، عضو تأثیرگذارِ صندوق; خواه از طریق سهمیه‏تخصیصى و یا حق برداشت ویژه، علاوه بر اینکه قدرت چانه زنى‏و مانور آن کشور را در سهمیه تخصیصى بالا مى‏برد، امکان‏استفاده هر عضو از امکانات مالى صندوق را فراهم مى‏کندوکشورهاى مزبور با بالابردن سهمیه‏هاى خود، کنترل‏برشاهرگهاى اقتصادى کشورهاى محتاج و نیازمند را نیزافزایش‏مى‏دهند.
[4]
تا چند سال پیش، جهان غرب نگران آن بود که مبادکشورهاى فقیر از روند مناسبات اقتصادى، با کشورهاى در حال‏توسعه سود برند. شرایط مبادلات میان صنایع پرقدرت شمال وکارگاه‏هاى ضعیف جنوب، تابدان حد غیر منصفانه بود که‏تجارت حاصله منجر به بهره کشى و استثمار یکى از طرفین به‏وسیله طرف دیگر مى‏شد; یعنى روند ادغام و یکپارچه‏سازىِ‏جهانى، به جاى اینکه به سود کشورهاى فقیر باشد، فقروتهیدستى بیشترى راگریبانگیرشان مى‏ساخت. اکنون این ترس ونگرانى جاى خود را به نوعى بدبینى داده است که در عین هم وزن‏بودن، در نقطه مقابل نگرانى سابق قرار دارد; یعنى این که تجارت‏و مناسبات تجارى با کشورهاى در حال توسعه کشورهاى غنى ربه ورطه فقر و تهیدستى خواهد کشاند.
بنابراین، اگر چه دورنماى اقتصادهاى در حال توسعه بسیارمثبت است، لیکن این نگرانى وجود دارد که مبادا رشد شدیدترِجهان سوم، موفقیت اقتصادى جهان اول را در معرض خطر قراردهد. به نظر مى‏رسد ظرف سالهاى آینده، جهان شاهد چنان تغییرو جابه‏جایى، در قدرت اقتصادى خواهد بود که مدتها دوام‏خواهد داشت. امروزه نیز مانند صدو پنجاه و چند سال گذشته،اقتصادهاى به اصطلاح صنعتى، بر جهان سلطه دارند اما دیرى‏نخواهد گذشت که غول‏هاى اقتصادى، که به تازگى سربرخواهندآورد بر آنان سایه مى‏افکنند اما صد افسوس که تاریخ نیز گواهى‏مى‏دهد این جابه‏جایى‏هاىِ به عمل آمده درامر قدرت اقتصادى،به ندرت و آرام صورت گرفته‏اند. از هم اکنون بسیارى از مردم‏جهان، صنعتى غنى، از دولتهایشان میخواهند که خود را براى‏مبارزه با این تازه واردها مهیا سازند.
برخى کشورهاى جهان سوم و کشورهاى وابسته به شوروى‏سابق، اصلاحات اقتصادى بازار آزاد را به کار بسته و مرزهاى‏خود را به روى تجارت و سرمایه گذارى گشوده‏اند. همین‏سیاستها، رشد سریعتر در اقتصادهاى بیشترى را نوید میدهد.
چهار کشور معروف به ببرهاى آسیایى (هُنگ کنگ، سنگاپور،کره جنوبى و تایوان) که ظرف سه دهه گذشته، به بازارهاى غرب‏هجوم آورده‏اند، بخش عظیمى‏از بازارهاى بین‏المللى را دراختیار دارند.
بنابراین، به نظر مى‏رسد که:- لازم است در سطح بین‏الملل، فرصت مساوى براى رشد و توسعه اقتصادى براى‏کشورها فراهم آورد.
- نظام اقتصادى دنیا بایستى مبتنى بر اهداف زیر باشد:- میان کشورها، از هر نوع نظام حکومتى ایجاد ارتباط منطقى مبتنى بر عدالت و انصاف‏برقرار کند، نه آنکه موجبات جنگ و نزاع را فراهم نماید.
- دسترسى به مشارکت در اقتصاد دنیا را براى همگان ممکن ساخته و بستر را براى رشد وتوسعه کشورها فراهم کند، و مشارکت جمعى آنها را در ساختن دنیایى سرشار از رفاه، امنیت‏اقتصادى و مالى داشته باشد.
- توزیع عادلانه و منصفانه ثروت را در میان کشورهاى دنیا داشته و سهم مشارکت‏کشورهاى شمال در جهت رشد و توسعه کشورهاى جنوب به مراتب بیشتر باشد.
- سازمان‏هاى اقتصادى دنیا مانند صندوق بین‏المللى پول(IFM)، بانک جهانى (Wold bank)، سازمان تجارت جهانى (WTO) بایستى از مداخلات مستقیم در تعیین سرنوشت‏ اقتصادى کشورها خواه به طور مستقیم و خواه از طریق کشورهاى ابرقدرت اقتصادپرهیزکنند.
- سازمان‏هاى اقتصادى دنیا بایستى بستر مناسب براى ایجاد رقابت آزاد و سالم در بازاربین‏المللى را فراهم کنند.
- سیاست‏هاى اقتصادى نباید شکاف میان فقر و غنا را افزایش دهد; به عبارت دیگر نبایدبه نحوى تنظیم شود که به غنى تر شدن کشورهاى شمالى و فقیر تر شدن کشورهاى جنوبى‏منجر شود.
[5]
دیگر جهان نمى‏پذیرد که پیشرفت کشورهاى ابرقدرت اقتصادى و غنى تر شدن‏کشورهاى شمالى، به قیمت فقیرتر شدن کشورهاى جنوبى تمام شود، بلکه کشورهاى‏شمالى اگر نخواهند بسترهاى مناسب پیشرفت را براى کشورهاى جنوبى و جهان سوم‏فراهم کنند، حداقل آن که منابع طبیعى و انسانى آنان را به یغما نبرده، استثمار نکرده و مانع‏پیشرفت آن کشورها نگردند.
[6]
- شاید کشورى فقیرتر از بنگلادش در دنیا نباشد، کشورى که میلیونها سکنه آن روزى دوسنت آمریکایى (معادل 17 تومان) درآمد دارند. عدالت اقتصادى اقتضا مى‏کند بانک جهانى‏و یا بانک‏هاى بزرگ کشورهاى پیشرفته دنیا; مانند آمریکا و ژاپن و آلمان تحت مدیریت ونظارت سازمان‏هاى بین‏المللى متکفل توسعه کشورهاى فقیر دنیا، مبادرت به سرمایه‏گذارى‏هاى طولانى مدت در این کشور کرده و موجبات زندگى متعارف را براى مردم این‏دیار فراهم کنند.
[7]
نتیجه آنکه تساوى و تناسب فرصت‏هاى اقتصادى و بهره‏ورى از بازارهاى آزاد جهانى‏براى تأمین فرصت‏هاى بیشتر تجارى براى تعداد بیشترى از کشورها مى‏تواند منطبق بوجدان بشرى و عدالت و انصاف گردد.
عدالت و حق مداخله بشر دوستانهمداخلات بشردوستانه، معمولاً براى نجات جان اتباع یک کشور در کشور دیگر یا براى‏کمک به افرادى که تحت نقض فاحش حقوق بشر هستند صورت مى‏پذیرد. در این باره هیچ‏معیار مشخصى در حقوق بین‏المللى وجود ندارد و در حقیقت، در منشور سازمان ملل متّحدو در عرف حقوق بین‏المللى نمیتوان قاعده مشخصى را یافت که به طور کامل مورد قبول‏همه دولت‏ها باشد و اساساً در این خصوص اتفاق نظر وجود ندارد. کشورهاى جهان سوم‏این امر را ناقض حاکمیت خود دانسته و با آن مخالف‏اند ولى برخى کشورهاى قدرتمندومداخله‏گر; مانند آمریکا و انگلیس، نجات جان اتباع یا حقوق بشر را مقدم و اولى‏برحاکمیت کشورهاى دیگر میدانند. در هر صورت، این گونه مداخلات به اصطلاح‏«بشردوستانه!» بیشتر جنبه سیاسى دارد و اغلب اغراض سیاسى خاص دولت‏هاى مداخله‏گررا تأمین مى‏کند.
[8]
به عنوان مثال، مداخله نظامى ناتو در کوزوو، در سال 1999 میلادى، به منظور مقابله بنقض حقوق اقلیت‏هاى کوزوو و آلبانى تبار به دست نیروهاى صرب به عنوان مداخله بشردوستانه نامیده شد. مداخله مزبور بدون مجوز شوراى امنیت سازمان ملل متحد صورت‏گرفت; زیرا مقامات ناتو مى‏دانستند که در صورت ارجاع پرونده به شوراى امنیت، روسیه وچین از حق وتو استفاده خواهند کرد.
[9] مداخله نظامى ناتو در کوزوو با نقض بسیارى ازاصول حقوق بین‏الملل انجام پذیرفت; بدین معنى که هواپیماهاى ناتو در طول 78 روزبمباران هوایى، پل‏ها، بیمارستان‏ها، ایستگاه‏هاى تلویزیونى، پالایشگاه‏هاى نفتى وسفارتخانه چین در بلگراد را هدف قرار دادند.
[10]
این اقدام یک رویه خطرناکى را ایجاد مى‏کند و آن اینکه کشورهاى ابرقدرت مى‏توانند به‏راحتى از نظام و قوانین مقبول حقوق بین‏الملل در جایى که منافع آنها اقتضا مى‏کند تخلف‏کرده و استانداردهاى دوگانه را در مداخله بشردوستانه اعمال کنند.
عدالت و مداخلات در امور داخلى کشورهاعدم مداخله در امور داخلى کشورها، یک اصل حیاتى از حقوق بین‏الملل به شمارمى‏آید. اما این اصل مهم، پیوسته به وسیله قدرت‏هاى سیاسى، اقتصادى و نظامى‏جهانى‏به‏وضوح نقض شده است. این امر از حادثه 11 سپتامبر، از طریق مداخله مستقیم نظامى دربرخى کشورها و مداخلات غیر مستقیم در کشورهاى دیگر با شعارهایى; مانند مبارزه بتروریسم، نقض حقوق بشر، تولید سلاحهاى اتمى‏و میکروبى انجام شده است. دولت‏آمریکا توانسته است با شعارهاى مزبور، رژیم‏هایى را سرنگون کرده، یا بحران‏هایى را دربرخى از کشورها جهت متزلزل کردن ارکان کشورهاى مزبور ایجاد کند.
بحث تغییر رژیم‏هاى ناهماهنگ با خواسته‏هاى قدرتهاى برتر، پس از جنگ دوم‏جهانى‏آغاز شد که آلمان و ژاپن از مصادیق آن به شمار مى‏روند. در دوره جنگ سرد نیزاتفاق‏مشابه در کشورهایى نظیر مجارستان، چکسلواکى (سابق)، لهستان، افغانستان،جمهورى دومینیکن، شیلى و گرانادا افتاد. در حالى که شوروى (سابق) دکترین‏حاکمیت‏محدود کشورهاى سوسیالیستى،
[11] را توسعه مى‏داد، ایالات متحده آمریکدکترین‏متخاصمانه مداخله جهت احقاق دموکراسى‏
[12] را در دستور کار قرار داده واعمال‏مى‏کرد. در سال‏هاى 1990 تا 2001 آمریکا دکترین مزبور را در ارتباط با کانادا درقانون‏معروف هلمز - برتون
[13] اعمال کرد و پیرو آن، مقامات کاخ سفید بسیار تلاش کردندتاقطعنامه شوراى امنیت سازمان ملل متحد را به منظور سرنگونى حکومت فیدل‏کاسترواخذ کنند.
[14]
از 11 سپتامبر، رژیم‏هاى طالبان و صدام به صورت کامل سرنگون شدند و حاکمیت‏مقامات فلسطینى در سرزمین اشغالى فلسطین به صورت جزیى تغییر کرده، و سران‏گرجستان
[15] و هاییتى ‏[16] را نیز تغییر داده‏اند. دکترین تغییر حکومت‏ها که به دست مقامات کاخ‏سفید، پس از واقعه مرموز مزبور پس از انتخاب جورج بوش براى بار دوم، با شدت پیگیرى‏مى‏شود و این بار بحث تغییر حکومت اسلامى ایران در عین آنکه جزو معتبرترین‏حکومت‏هاى مردمى‏و دموکراسى منطقه بلکه دنیا به شمار مى‏رود در دستور کار مقامات کاخ‏سفید قرار گرفته است.
عدالت و استانداردهاى دوگانه‏[17] اگر چه جامعه بین‏المللى تلاش کرده است هر جا که تهدیدى متوجه امنیت و صلح‏بین‏المللى گردد، به اصول حقوق بین‏المللى از طریق شوراى امنیت سازمان ملل متحد; ازجمله مقررات فصل هفتم منشور، پایبند باشد، اما در مواردى نیز برخوردهاى دوگانه‏مشاهده شده است، که یکى از آنها موضوع آوارگان فلسطینى است; زیرا بیش از نیم قرن;یعنى از سال 1940 میلادى آنها از برگشت به وطن خود محروم شدند; حقى که بارها توسطسازمان ملل به آن تأکید شد و نخستین بار در قطعنامه سوم، شماره 194، مورخ 10 دسامبر1948 بدان تصریح شد و همچنین مقررات مفصلى در کنوانسیون راجع به وضعیت آوارگان‏مصوب سال 1951 میلادى وضع شد،
[18] ولى هیچگاه در عمل راه حل منصفانه و عادلانه براى‏حل مشکل آوارگان فلسطینى طرح و پیگیرى نشد.
این در حالى است که سازمان ملل متحد بر اساس فصل هفتمِ منشور، حق آوارگان ناشى‏از جنگ‏هاى مختلف در مناطق دیگر; نظیر کوزوو، تیمور شرقى، افغانستان، عراق و نامیبیا ربا جدیت‏پى‏گیرى و اعمال کرده است. بنابراین، این برخورد دوگانه با آوارگان فلسطینى درمقایسه با آوارگان دیگر، از رفتار دوگانه و منافق‏گونه در اجراى حقوق بین‏الملل حکایت‏مى‏کند. اگر حقوق بین‏الملل بایستى معناى حقیقى خود را به دست آورد، لازم است ازبرخوردهاى این‏گونه در خاورمیانه به خصوص در موضوع مبارزه فلسطینى‏ها و آوارگان‏آنها دست بردارد.
[19]
برخورد استاندارد دوگانه در جرایم جنگىمقامات آمریکا از یک سو در محکومیت رادیسلاو کرستیک،
[20] ژنرال صرب‏ها، به خاطرنسل کشى مسلمانان بوسنیایى خرسند شدند و محکومیت وى و همچنین اسلوبدان‏میلوسوویچ رییس جمهور مخلوع یوگسلاوى را نشانه‏اى از حاکمیت و موفقیت عدالت‏بین‏المللى قلمداد کردند و در سوى دیگر از اعمال عدالت بین‏المللى نسبت به سران سیاسى ونظامىِ مجرم خود; مانند روبرت مک نامار
[21] وزیر دفاع وقت آمریکا در دوره ریاست‏جمهورى لیندون جانسون
[22] و همچنین هنرى کسینجر،
[23] وزیر خارجه آمریکا در دوره‏ریاست جمهورى نیکسون سرباز زدند، که در دوره آنها حداقل سه میلیون ویتنامى کشته‏شدند که بیشتر آن‏ها غیرنظامیان بودند و این مصداق بارز نسل کشى و کشتار دسته جمعى‏است! این برخورد دوگانه، حکایت از آن دارد که مقامات آمریکا و کشورهاى جهان اول تزمانى کوس دفاع از حقوق بشر و آزادى بیان و مطبوعات و استقرار دموکراسى سر مى‏دهندکه آتش آن دامان اتباع و مقامات خودشان را نگیرد.
[24]
عدالت و حقوق بین‏الملل جهان سومرویکرد کشورهاى جهان سوم در مورد حقوق بین‏الملل تغییر کرده است. آن‏همعتقدندکه تاریخ و فرایند شکل گیرى حقوق بین‏الملل به دست اندیشمندان،سیاستمداران،حقوقدانان و اقتصاددانان تعداد محدودى از کشورهاى ابرقدرت و تأثیرگذارانجام شده و طبیعى است که جهت حفظ منافع آنها، با تفکّر امپریالیستى، اما به روش‏استعمارجدید
[25] مورد استفاده و استناد قرار گیرد. بنابراین، خیرخواهى، عدالت طلبى،یک‏سان‏نگرى و حمایت از کشورهاى فقیر و مستضعفِ جهان سوم به وسیله مؤسسات‏و نهادهاى بى‏شمار سازمان ملل متحد،[WTO,IMF/World Bank] بین‏ المللى; مانند موردسؤال قرار گرفته و آن‏ها متهم به جانب‏دارى از منافع قدرتهاى برتر و تأثیرگذارجهانى‏هستند.
عدالت، حقوق بشر و سرزمین اشغالى فلسطینمقرّرات لاهه،
[26] مصوب 1907 میلادى و کنوانسیون ژنو، در ارتباط با حمایت اشخاص‏غیرنظامى‏در زمان جنگ، مصوب سال 1949 میلادى،
[27] وهمچنین کنوانسیون چهارم ژنو، به‏طور خاص حمایت از حقوق متعددى از غیرنظامیان; نظیر حق حمایت از آنها در برابر کشتارعمدى، مجازات دسته جمعى، اعمال شکنجه و رفتارهاى غیر انسانى، تبعید یا اخراج‏غیرقانونى، محرومیت عمدى از حق محاکمه منصفانه و عادلانه، انهدام و تخریب و مصادره‏وسیع اموال را مقرر مى‏دارد. اما متأسفانه رژیم اشغالگر اسرائیل هرگز به مقررات بین‏المللى‏پیشگفته که جزو مقرّرات بشردوستانه بین‏المللى مى‏باشند، عمل نکرده است. در مقابل ازسپتامبر 2000 میلادى بیش از 3000 فلسطینى توسط نیروهاى اشغالگر اسرائیلى کشته‏شده‏اند که بیشتر آنها را غیر نظامى‏ها و کودکان و افراد بى دفاع تشکیل داده‏اند. همچنین درفواصل فیمابین اکتبر 2000 میلادى و مارس 2004 حداقل 2700 پناهگاه آوارگان در نوارغزه (که حدود 13000 آواره را به خود پناه مى‏داد) و 650 پناهگاه آوارگان در کرانه باخترى به‏وسیله رژیم غاصب اسرائیل کاملاً تخریب شده است.
[28]
اسرائیل در عملیات نظامى خود بر ضدّ مبارزان فلسطینى، اصول و مقرّرات راجع به‏حقوق بشر را رعایت نمى‏کند و این در حالى است که حسب حقوق بین‏الملل نسبت به آن‏متعهد و مکلف است.
[29] به عنوان مثال، نیروهاى نظامى‏اسرائیل در طول سپتامبر 2004میلادى، به طور متوسط 3/7 فلسطینى را روزانه کشته است، 19/3 نفر فلسطینى رروزانه‏زخمى‏کرده است، ساختمان‏هاى زیادى را تخریب کرده و زندگى هزاران فلسطینى‏رامتأثر کرده است.
[30] اقدامات مزبور و مشابه، که هر روز در سرزمین اشغال شده دربرابرسکوت مرگبار جهان ادامه دارد، نقض واضح حقوق بشر بوده و در چارچوب ماده(1)7 و 2a اساسنامه دیوان کیفرى بین‏المللى مصوب 1998 میلادى قابل تعقیب کیفرى‏ ومجازات مى‏باشد.
[31]
در تاریخ 10 دسامبر سال 2003 میلادى، دبیرکل سازمان ملل متحد، به صورت‏مجمع عمومى‏سازمان ملل متحد را که طى‏ES?10/14رسمى‏قطعنامه مورخ 8 دسامبر 2003 دهمین نشست ویژه اضطرارى‏
[32] اتخاذ تصمیم نمود، جهت دریافت نظریه مشورتى به‏دیوان‏بین‏المللى دادگسترى فرستاد.
[33] دبیر کل پرسید: تبعات حقوقى ناشى از ساخت‏دیوارحائل توسط اسرائیل، قدرت اشغالگر، در سرزمین اشغال شده فلسطین، از جمله شرق‏اورشلیم (بیت المقدس) و اطراف آن - همچنانکه در گزارش دبیرکل سازمان ملل توصیف‏شده است - با توجه به مقررات و اصول حقوق بین‏الملل از قبیل کنوانسیون چهارم ژنوسال‏1949 میلادى و همچنین قطعنامه‏هاى ذى‏ربط شوراى امنیت و مجمع عمومى سازمان‏ملل متحد چیست؟
[34]
دیوان بین‏المللى دادگسترى پس از آنکه به اتفاق آرأ به صلاحیت خویش در خصوص‏ارائه نظریه مشورتى به مجمع سازمان ملل متحد رأى داد، پس از بررسى طولانى و مذاکرات‏فشرده به تصمیم زیر رسید:
- ساخت دیوار حائل به وسیله اسرائیل، قدرت اشغالگر، در سرزمین اشغال شده فلسطین، ازجمله شرق اورشلیم (بیت المقدس) و اطراف آن، خلاف حقوق بین‏الملل مى‏باشد.
- اسرائیل مکلف است که از نقض‏هاى متعدد حقوق بین‏الملل‏دست برداشته، تمامى‏فعالیتهاى راجع به ساخت دیوار حائل درسرزمین اشغال شده فلسطین را متوقف کرده، و هر گونه اقدامات‏قانونى و مقرراتى و ادارى راجع به آن را غیر معتبر و ابطال کند.
- اسرائیل مکلف است تمامى خسارات وارده از ساخت دیوارحائل در سرزمین اشغالى فلسطین را جبران کند.
- تمامى‏کشورها مکلف هستند تا وضعیت غیرقانونى به عمل‏آمده ناشى از ساخت دیوار حائل به دست دولت اسرائیل را به‏هیچ وجه شناسایى نکرده و هیچ گونه کمک یا مساعدتى به‏اسرائیل در تأیید و تثبیت وضعیت موجود نکنند.
- علاوه بر آن، تمامى‏کشورهاى عضو کنوانسیون چهارم ژنو،راجع به حمایت از اشخاص غیر نظامى‏در زمان جنگ مصوب 12اوت 1949 میلادى‏
[35] مکلّف هستند ضمن این که به منشورسازمان ملل متحد و حقوق بین‏الملل احترام مى‏گذارند، مطمئن‏شوند که اسرائیل به حقوق بشردوستانه بین‏المللى، که درکنوانسیون مزبور منعکس و مندرج است، عمل مى‏کند.
- سازمان ملل متحد، به ویژه مجمع عمومى‏و شوراى امنیت،علاوه بر آن که به این نظریه مشورتى دیوان توجه مى‏کنند، بایستى‏تمامى‏اقدامات لازم و ضرورى دیگر را جهت خاتمه دادن‏وضعیت غیرقانونى ناشى از ساخت دیوار حائل توسط اسرائیل به‏کار ببندند.
عدالت، حقوق بشر و سرزمین اشغالى عراقحقوق بین‏الملل در سالهاى اخیر به دست برخى از قدرتهاى‏سرکش; همچون آمریکا به چالش کشیده شده است. ناتوانى‏سازمان ملل متحد در جلوگیرى از استفاده زور بر ضدّ عراق، خودشاهدى است بر وجود بحران در حقوق بین‏الملل; بحرانى که نه‏تنها ضعف ضمانت اجرایىِ قواعد و مقررات حقوق بین‏الملل رنشان داد، بلکه سازمان ملل و شوراى امنیت را به سمت و سویى‏سوق داد که اشغالگران سرزمین عراق به دنبال آن بودند.
با آن که حمله به عراق، بر اساس ادعاهایى نظیر تولیدسلاح‏هاى کشتار جمعىِ هسته‏اى و میکروبى توسط رژیم‏مخلوع صدام آغاز شد و ادعاهاى مزبور هرگز به اثبات نرسیدولى این حقیقت آشکار گشت که حقوق بین‏الملل و منشورسازمان ملل متحد، از سطحى از انعطاف برخوردار است که عمل‏نامشروع کشورهاى عضو در لشگرکشى به کشورهاى دیگرعضو و مداخله در امور داخلى مى‏تواند متعاقباً مشروع شناخته‏شود. این به روشنى معلوم است که جنگ آمریکا بر ضدّ عراق،بدون اجازه شوراى امنیت بود، که به نوبه خود نقض آشکارحقوق بین‏الملل محسوب مى‏شود، همانطور که دبیر کل سازمان‏ملل متحد نیز به این حقیقت تلخ اعتراف کرد.
به نظر مى‏رسد دکترین رفتار کشوره
[36] ابزارى شده است تبرخى از کشورها نظیر ایالات متحده آمریکا بتوانند به راحتى‏حقوق بین‏الملل را، همانگونه که خود خواسته و تفسیر مى‏کنند ومنافع و مصالحى که به دنبال آن هستند، شکل بدهند و جامعه‏بین‏المللى را در این راستا با خود هماهنگ نمایند. اگر سرنوشت‏حقوق بین‏الملل آن خواهد بود که بر اساس منافع برخى ازکشورهاى تأثیر گذار تنظیم و ترسیم گردد آیا تضمینى وجودخواهد داشت که رفتارهاى تبعیض آمیز در روابط بین‏المللى‏اتفاق نیفتاده و عدالت در جامعه بین‏المللى مستقر گردد؟
عدالت، حقوق بشر و سرزمین افغانستانجامعه بین‏المللى به خصوص دولت‏هاى آمریکایى و اروپایى، براى ساختن زیر بناهاى‏سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، قضایى و همچنین استقرار صلح و ثبات در افغانستان، وعده‏کمک و همکارى داده‏اند. کشورى که نظام قضایى آن در طول 23 سال جنگ‏هاى مسلحانه‏داخلى و مداخلات کشورهاى ذى‏نفع در آن کشور رو به اضمحلال رفته و کنترل دولت‏حاکم بر گروههاى مسلح و یاغیان و اشرار در خارج از مرزهاى مرکزى افغانستان و مناطق‏روستایى و کوهستانى بسیار ناچیز مى‏باشد. متأسفانه بسیارى از وعده‏ها تحقق نیافته ودولت افغانستان به حالت خود رها شده است.
مداخله نظامى‏آمریکا در افغانستان، با تعهد سیاسى و مالى، براى ساختن مجدد کشور،اصلاحات قانونى و حمایت از حقوق بشر انجام شد! همچنانکه جک استراو وزیر خارجه‏بریتانیا در سخنرانى اکتبر 2001 میلادى گفت: «هزینه ساختن کشور بوسنى 5 میلیارد دلار بود. افغانستان داراى چهار برابرجمعیت بوسنى است،..... اما ما بایستى آماده باشیم تا هزینه ساخت افغانستان رتحمل کنیم; زیرا اگر ما این کار را نکنیم، هزینه‏اى که خواهیم پرداخت بسیاربزرگتر و گرانتر خواهد شد».
[37]
هبران حکومت‏هاى دیگر نیز وعده‏هاى مشابه دادند و تعهداتى را پذیرفتند. اما درکنفرانس بین‏المللى توکیو راجع به کمک براى ساخت افغانستان،
[38] کشورها تنها پانصدمیلیون دلار متقبل شدند. این در حالى است که جنگ دوم آمریکا بر ضدّ کشور عراق عملتوجهات جهانى را از کشور افغانستان معطوف داشته و وعده‏هاىِ بى‏شمارِ داده شده به‏افغانستان به صورت کامل به فراموشى سپرده شده است. به نظر مى‏رسد جمهورى اسلامى‏ایران بدون هیچ چشم داشتى از معدود کشورهایى است که در کنار کشور همسایه خودافغانستان باقى مانده است و در ساخت این کشور از هیچ کمکى دریغ نمى‏کند.
[39]
امروزه دولت افغانستان در فشار شدید دولت آمریکا است تا بخشى از سرزمین خود ربراى آمریکا جهت احداث پایگاه بزرگ نظامى‏در منطقه تخصیص دهد که همه حکایت از آن‏دارد که آمریکا نه براى حمایت از مردم افغانستان، حاکمیت قانون، توسعه اقتصادى، حفظ وحمایت از حقوق بشر مبادرت به برداشتن حکومت دست نشانده طالبان کرد، بلکه براى‏تکمیل حضور نظامى خود در منطقه و خاورمیانه به این کشور لشگر کشید.
نتیجه آن که کشور افغانستان در طول حیات سیاسى و اقتصادى خویش، پیوسته قربانى‏نامهربانى‏هاى دو ابرقدرت نظامى شوروى سابق و آمریکا قرار گرفته و هرگز اصول حقوق‏بشردوستانه حقوق بین‏الملل، نتوانسته است به کمک این کشور فرسوده از جنگ، بحران ومداخلات سیاسى دول بیگانه، بشتابد و هرگز اصول عدالت و انصاف در روابط بین‏المللى‏این کشور در جهت حفظ منافع ملت آن به کار بسته نشده است.
عدالت، حقوق بشر و چالش‏هاى آن در نظام آمریکاز سالهاى پس از جنگ دوم جهانى، عملکرد آمریکا در برخورد با حقوق بین‏الملل، براساس اصل انتخاب‏
[40] بوده است و به آن دسته از کنوانسیون‏ها و معاهدات بین‏المللى پیوسته‏است که منافع سیاسى، اقتصادى و نظامى‏آن را تضمین کرده است. آمریکا نمى‏تواند داعیه‏رهبرى حقوق بین‏الملل را داشته باشد، مگر آنکه به معاهدات و کنوانسیون‏هاى زیر ملحق‏شده و پس از الحاق به مفاد و شرایط آن، بدون اتخاذ رفتار دوگانه و متناقض عمل کند:
- معاهده جامع ممنوعیت آزمایش سلاح‏هاى هسته‏اى.
[41]- کنوانسیون سال 1997 راجع به مین‏هاى زمینى (کنوانسیون منع استفاده، انبار کردن،تولید و واگذارى مین‏هاى زمینى ضدنفر).
[42]- معاهده رم در خصوص دیوان کیفرى بین‏المللى.- پروتکل کیوتو در خصوص گرم شدن زمین.
[43]- کنوانسیون راجع به حقوق اطفال.
[44]- پیمان بین‏المللى راجع به حقوق مدنى و سیاسى.
[45]- قطعنامه سازمان ملل متحد راجع به «ممنوعیت از مسابقه تسلیحاتى در ماوراى جو».
[46]- کنوانسیون راجع به از بین بردن تمامى‏اشکال تبعیض بر ضدّ زنان.
[47]- کنوانسیون بین‏المللى راجع به حقوق اقتصادى، اجتماعى وفرهنگى.
[48]- کنوانسیون آمریکایى راجع به حقوق بشر.
[49]- اعلامیه سازمان ملل متحد درباره حق و مسؤولیت اشخاص، گروهها و ارگانهاى جامعه‏به منظور تشویق و حمایت از آزادى‏هاى اساسى و حقوق بشرى که به صورت جهانى موردشناسایى قرار گرفته است.
[50]- کنوانسیون سازمان ملل متحد راجع به سلاح‏هاى سبک.
[51]- کنوانسیون سلاحهاى بیولوژیک.
[52]- قطعنامه مجمع عمومى‏سازمان ملل متحد در مورد اقدامات پیشگیرانه از تروریسم‏بین‏المللى، مصوب 7 دسامبر 1987 میلادى.
[53]- حق رزرو عقب‏نشینى از معاهده ضدّ موشک‏هاى بالستیکى.
[54]- کنوانسیون راجع به تنوع بیولوژیکى مصوب 1992.
[55]
دولت آمریکا همچنین باید از نقض بیش از اندازه کنوانسیون‏هاى راجع به حفظ حقوق‏زندانى‏هاى جنگى اجتناب کند; در کنفرانس‏هاى جهانى ضدّ تبعیض نژادى به طور کامل‏شرکت کند; به تمامى‏اصول حقوق بین‏الملل راجع به روابطدوستانه با کشورها و همکارى متقابل احترام بگذارد; و به معاهدات تجارى بین‏الملل به‏خصوص مقررات راجع به گات و صندوق بین‏المللى پول عمل کند.
طبیعى است امضاى کنوانسیون‏ها و معاهدات بین‏المللى توسط دولت آمریکا و همگام‏شدن با جامعه بین‏المللى، در صورتى مى‏تواند صلح و امنیت جهانى را به دنبال داشته باشد که‏در عمل از رفتارهاى دوگانه و دو چهره اجتناب کرده، قواعد و مقررات حقوق بین‏المللى ربه طور کامل محترم شمارد و رعایت کند.
سرنوشت عدالت در جامعه بین‏المللىاگر بپذیریم که نظام یکپارچه جهانى در حال شکل گرفتن است، مهمترین وحیاتى‏ترین‏سؤالى که مطرح مى‏شود، درباره «سرنوشت عدالت» است. آنچه آرزوى‏دیرینه‏بشر بوده، حاکمیت نظامىِ واحد بر جهان است تا با حذف تضادها و تعارضها،زمینه‏اجراى صلح و عدالت را فراهم آورد و گرنه نفس حکومت واحدِ جهانى، چندان‏موردتوجه نیست.
حال پرسش این است که: آیا نظام یکپارچه‏اى که بر محور سرمایه‏دارى لیبرالیستى، با رهبرى غرب، بر جهان‏سیطره پیدا مى‏کند، توانایى برقرارى عدالت مورد انتظار بشریت را دارد؟
آیا مى‏توان از نظام سرمایه‏دارى، که محور اساسى همه کنشهو واکنشهاى خود را سلطه‏گرى، سوداگرى، و استعمار ثروتهاى‏بشرى قرار داده است، انتظار برقرارى عدالت را داشت و چنین‏توقع داشت که در هنگام حاکمیت بر جهان، شهروندان جنوب رمانند شهروندان شمال بنگرد و اجازه دهد که جنوبى‏ها نیز به‏اندازه شمالى‏ها از مواهب زندگى برخوردار گردند؟
آیا مى‏توان تصور کرد که در آن هنگام، انحصارات شرکتهاى‏چند ملیتى از بین مى‏رود و تولید کنندگان خرده پا با اطمینان خاطرمى‏توانند براى یکپارچه سازى پیش روند و طرح دهکده جهانى‏و نظم نوین جهانى در حال تحقق است؟
آیا نظام سرمایه دارى غرب بر پایه سیاست، اقتصاد و فرهنگ‏لیبرالى خود، مى‏تواند محوریت این جهان یکپارچه را بر اساس‏اصول عدالت و انصاف حفظ کند؟
و آیا اساساً نظامى واحد، با اصول و ساختارى واحد بر سراسرجهان در حال سیطره و شکل گرفتن است؟
در این خصوص لازم است به نکات زیر توجه کنیم:- اگر چه آمریکا در سالهاى اخیر قصد دارد نقش سردمدارى‏نظام سرمایه دارى غرب را ایفا کند و محور نظامِ یک پارچه باشد،اما نظر به اینکه بازى کنندگان قدیم و جدید، که پیوسته در رقابت‏با آمریکا مى‏باشند صحنه را براى تک‏تازى سیاستمداران آمریکخالى نخواهند گذاشت، بنابراین، آمریکا قادر نخواهد بود روندجهانى سازى را تنها به نفع خود مصادره کند و با منفعل ساختن‏هم پیمانان اروپایى در مناقشات بین‏المللى، نقش رهبرى خود ربه آنان بقبولاند.
- مناقشاتى که هر چند گاه میان اروپا و آمریکا و گاهى میان‏آمریکا و ژاپن، و یا آمریکا و چین یا روسیه و دیگر بازیگران‏جدید اقتصادىِ دنیا مثل برخى از کشورهاى شرق آسیا وجوددارد را نمى‏شود صرفاً به مناقشات درون خانوادگى تفسیر کرد،بلکه هر یک در روند سهم خواهى از روند جهانى‏سازى بر ضدّدیگرى ادعا دارند و براى رسیدن به مقصود خود برنامه‏ریزى‏مى‏کنند. لذا به نظر مى‏رسد امکان تک قطبى شدن جهان،یکپارچه‏سازى یا جهانى شدن به بساطتى که برخى پیش‏بینى‏مى‏کنند منتفى باشد.
- سیاست‏هاى اخیر در میان کشورهاى اروپایى، ژاپن، چین وروسیه نشان مى‏دهد که کشورهاى مزبور اگر چه با اصل نظریه‏جهانى سازى حول محور سرمایه دارى مخالف نیستند اما مطمئنبا تک تازى آمریکا مخالف‏اند. دو کشور چین و روسیه براى‏حفظ موجودیت خود، با زحمت بسیار در حال گشودن اقتصادخود و حرکت به سمت بازار آزاد مى‏باشند و در نتیجه در حال‏پیوستن به باشگاه سرمایه‏دارى هستند.
- آیا مى‏توان امید داشت که دیگر جنگى رخ نخواهد داد و همه‏در صلح و صفا و برادرى، زندگى خواهند کرد و کمپانیهاى عظیم‏تولید جنگ‏افزار، که بخش بزرگى از هویت نظام سرمایه‏دارى رتشکیل مى‏دهند، شاهد ورشکستگى خود باشند؟
آیا مى‏توان انتظار داشت که مافیاهاى عظیم فحشا و موادمخدر، داوطلبانه فعالیتهاى‏سوداگرانه خود را تعطیل کنند واجازه دهند که قشر جوان در فضایى سالم وپاک‏تنفس کرده و راه‏زندگى خود را بیابد؟
و در یک کلام، آیا مى‏توان باور داشت که در صورت تأسیس‏نظام یکپارچه سرمایه‏دارى مصیبت‏هایى که بر انسان و انسانیت‏وارد شده، به یکباره پایان یابد؟
همه اینها پرسش‏هایى است که با اندک تأملى در پیشینه‏نظام‏هاى سرمایه‏دارى و امپریالیستى مى‏توان به پاسخ آن رسیدودر آن هنگام است که بشر عدالت‏خواه، ناگزیر باید در انتظارآینده‏اى غیر از آنچه که تاکنون ترسیم شده است باشد. آینده‏اى که به یقین، مستضعفان‏عدالت‏جو باید نقش محورى را در آن ایفا کنند.
نتایجدستاوردهاى بررسى عدالت، حقوق بشر و چالش‏هایى که حقوق بین‏الملل با آنها مواجه‏است را مى‏توان در موارد زیر خلاصه کرد:- نظریه جنگ بر ضدّ تروریسم، با ابعاد گسترده‏اى که مقامات آمریکا بدان معتقد هستند،اصل حاکمیت کشورهاى جامعه بین‏المللى را مخدوش ساخته و عملاً یک مصلحت‏اندیشى‏جامعى را براى حفظ منافع و مصالح دولتمردان آمریکا ایجاد مى‏کند.
- مداخله بشر دوستانه که امروزه رنگ دیگرى به خود گرفته است، ممکن است صرفاً درراستاى مدرن‏سازى نظریه استعمار قدیم به کار رفته، و منطبق با خواست‏ها و منافع‏کشورهاى قدرتمند به خصوص آمریکا و اروپا باشد.
[56]
- اگر مداخلات بشردوستانه شوراى امنیت براى حفظ صلح و امنیت بین‏المللى و تضمین‏منافع کلیه کشورهاى عضو سازمان ملل متحد و نه به منافع کشورهاى ابرقدرت، صورت‏پذیرد، نهاد مزبور از حمایت جهانى برخوردار شده و خواهد توانست به اهداف منشور ملل،در حفظ صلح و امنیت بین‏المللى جامه عمل بپوشاند.
- جامعه بین‏المللى و سازمان‏هاى بین‏المللى آن، مخصوصاً مجمع عمومى سازمان ملل‏متحد، بایستى راه‏ها و ابزارهایى را در مقابله با رفتارهاى متضاد و استانداردهاى دوگانه‏تعریف کرده و از اقدامات یک‏جانبه و مصلحت جویى کشورهاى قدرتمند به خصوص‏اعضاى دائم شوراى امنیت جلوگیرى کند.
- بدون شک آن دسته از اصول کلى حقوق بین‏الملل و قوانین و مقررات بین‏المللى که‏داراى پشتوانه عدالت و انصاف مى‏باشد از ضمانت اجرایى بیشتر برخوردار است.
- ادعاى این که تمامى اصول، قوانین و مقررات بین‏المللى منطبق با عدالت و انصاف‏است، علمى نبوده و صحیح نمى‏باشد.
- کشورهاى صاحب ثروت و قدرت و ابرقدرتهاى نظامى و اقتصادى تا زمانى سیاستهاى‏خود را در چارچوب اصول و قواعد بین‏المللى حفظ مى‏کنند که با منافع آنها در تعارض‏نباشد، در غیر این صورت با استانداردهاى دوگانه برخورد کرده و به نقض آنهمبادرت‏مى‏کنند.
- سازمان‏هاى بین‏المللى نظیر سازمان ملل متحد، دیوان بین‏المللى دادگسترى، دیوان‏کیفرى بین‏المللى و سازمانهاى مسؤول ذى‏ربط قادر نیستند عدالت و انصاف در روابطجامعه بین‏المللى را به درستى مدیریت، کنترل و یا نظارت کنند و نظر به آنکه غالبوامدارابرقدرتهاى اقتصادى و نظامى و سیاسى هستند، قادر به جلوگیرى از تخلفات‏حقوق‏بین‏الملل نمى‏باشند و با سکوت خود، عملاً بستر مناسب را براى تخلفات بیشترآماده‏تر مى‏کنند.
- قواعد اخلاقى و قواعد حاکم به نزاکت بین‏المللى و نیز قواعد حقوقى ممکن‏است‏داراى پیش نیازهایى به عنوان مبانى قواعد اخلاقى یا فلسفه اخلاق و نیز فلسفه‏حقوق‏بوده و هرگونه قاعده موضوعه‏اى برگرفته از نگرش به شرایط حاکم بر منافع‏جمعى‏است.
- اگر عدالت موضوعه به معناى اجراى مقرره‏اى باشد که لازمه اجراى آن قاعده، به سخره‏گرفتن منافع مشترک بشریت به بهانه مشروعیت حقوقى بخشیدن به منافع خواهى ازدولتهاى عضو جامعه مشترک بشرى باشد، آیا در استمرار حرکت جمعى به جاى تقدم‏صلح‏به جنگ، خلع سلاح و کنترل تسلیحاتى بر کاربرد زور، مبارزه با تروریسم از بر هم‏زدن‏امنیت نمى‏باشد؟- آنچه که امروزه در عراق و افغانستان، فلسطین و دیروز درهاییتى و... و فردا در طرح‏نوین خاورمیانه شاهد آن بوده و خواهیم بود، مصادیقى واضح از نقض قواعد حقوق‏بین‏الملل و ذبح اصول عدالت و انصاف در روابط جامعه بین‏المللى مى‏باشد.
- چنانچه تنظیم روابط قدرت در دکترین نظم نوین براساس اصول مشترک بشریت، که‏برآیند کلى بعد مکاتب فلسفى حقوق بین‏الملل است، استوار باشد و این اصول مشترک درتعارض با عدالت موضوعه و انصاف نباشد، مى‏تواند ضمانت اجرایى قوى در روابطبین‏المللى تلقى گردد.
در بعد اقتصادى یکى از لوازم جهانى شدن آن است که صنایع نوپاى کشورهاى درحال‏توسعه به دلیل حاکمیت نظام سنتى و پایین بودن سطح کیفیت تولید و خدمات، قادربه‏رقابت با کشورهاى صنعتى و شرکت‏هاى چند ملیتى نبوده و در نتیجه به تدریج ازعرصه‏رقابت بین‏المللى و چرخه تجارت و تولید جهانى خارج خواهند شد. بدیهى است‏درچنین اوضاع و احوالى عدالت اقتصادى در حق کشورهاى مزبور اعمال نشده‏وکشورهاى غنى غنى‏تر و فقیر فقیرتر خواهند شد. حال چنانچه سازمانهاى‏بین‏المللى‏اقدامات متناسب جهت تشویق و حمایت از همکاریهاى متقابل منطقه‏اى‏وبین‏المللى را میان کشورهاى مختلف مبذول داشته و نسبت به توزیع عادلانه‏ثروت،جلوگیرى از استعمار منابع اولیه کشورهاى مستضعف جهان سوم، و تهیه‏امکانات‏نرم‏افزارى و سخت‏افزارى لازم جهت توسعه و پیشرفت اقتصادى کشورهاى‏ضعیف اقتصادى، اقدامات ضرورى را اتخاذ کنند، آنگاه ممکن است عدالت اقتصادى‏تحقق‏یابد.
کشورها یا بایستى به سازمان تجارت جهانى‏
[57] ملحق شوند که در این صورت بایستى به‏خواسته‏هاى مشروع، غیرمشروع و یا تحمیلى آن عمل کنند، و یا چنانچه بخواهند مستقلاً دراقتصاد خود تأثیرگذار باشند، از آثار و تبعات سازمان مزبور ایمن نمى‏باشند. الحاق یا عدم‏الحاق کشورها بویژه کشورهاى در حال توسعه به سازمان تجارت جهانى نمى‏تواند صرفوجه اختیارى داشته باشد، بلکه الحاق آنها به معناى پذیرش تمامى اصول بازار آزاد حاکم براین سازمان و کشورهاى پیشرفته صنعتى و پیوستن به اردوگاه سرمایه‏دارى لیبرال تفسیرشده، و عدم الحاق به آن علاوه بر تبعات منفى بسیارى که به دنبال خواهد داشت، چه بسمنجر به منزوى شدن آن کشور در جامعه جهانى مى‏گردد. متأسفانه آنچه که در این سازمان،مورد توجه اردوگاه سرمایه‏دارى قرار نگرفته و براى آن تدابیر قابل قبولى اندیشیده نشده‏است، وجود شکاف عمیق بین کشورهاى در حال توسعه و کشورهاى صنعتى مى‏باشد،شکافى که به مرور زمان گسترده‏تر شده و کشورهاى غنى را غنى‏تر و فقیر را فقیرتر مى‏سازد.
مقتضاى عدالت و انصاف آن است که قوانین و مقررات حاکم بر سازمان تجارت جهانى،حسب مقتضیات و شرایطِ رشد و توسعه و بسترهاى اجتماعى - اقتصادى کشورهاى جهان‏سوم تدوین شود و کشورهاى پیشرفته صنعتى، خود را مکلف به حمایت از کشورهاى‏ضعیف کنند و از تحمیل شرایط غیرمشروع و یکطرفه بر کشورهاى ضعیف و در حال‏توسعه اجتناب کنند.
*. دکتراى حقوق بین‏الملل از دانشگاه شفلید انگلستان و استادیار دانشگاه‏
پى نوشت ها:
[1] International Monetary Funds.
[2] GATT.
[3] WTO.
[4] بهکیش، محمدمهدى، اقتصاد ایران در بستر جهانى شدن، تهران، نشر نى‏1382; رمضانى، روح الله، چهارچوبى‏ تحلیلى براى بررسى سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران، چاپ دوم 1382; دفتر مطالعات اقتصادى، معاونت‏ برنامه‏ریزى و بررسیهاى اقتصادى، وزارت بازرگانى، مهر82
[5] Kevin Phillips, The Politics of Rich and Poor , Random House, 1990
[6] Douglas Dunn, Economic Justice & Fairness, 1999
[7] Alex Counts, Give Us Credit, Times Books , 1996
[8] ابراهیمى، سیدنصرالله، تجاوز و دفاع در حقوق بین‏الملل، حکومت اسلامى، ویژه اندیشه و فقه سیاسى‏ اسلام، شماره‏29، سال هشتم، شماره سوم، پاییز 1382، صص‏123-90;
Christopher Greenwood, International Humanitarian Law and United Nations Military operations 1 Y.B.Int'l Hum. L.3, 15-17 (1998); Christopher Greenwood, Scope of Application of Humanitarian Law in Dieter Fleck , ed., The Handbook of Humanitarian Law in Armed Conflicts (Oxford: Oxford University Press 1995); Hague Convention (1907) and the Fourth Geneva Convention:
[9] Eoghan McSweeny; The Doctrine of Humanitarian Intervention: A Double Standard? http://colr.ucc.ie/.2003viii.html.
[10] همان.
[11] Limited Sovereignty of Socialist States (G.I.Tunkin)
[12] Rival Doctrine of Democratic Intervention (Louis Henkin)
[13] Helms-Burton
[14] ابراهیمى، سیدنصرالله، اعمال فراسرزمینى قوانین داخلى و آثار آن با ارجاع ویژه به قوانین هلمزبرتون و داماتو، مجله مجتمع آموزش عالى قم، فصلنامه تخصصى علوم انسانى، سال دوم، شماره 7و8، سال 1379
[15] Georgia
[16] Haiti
[17] Double standard
[18] 1951 Convention Relating to the Status of Refugees
[19] http://www.una-uk-org/events/steinkraus-cohen.html
[20] Radislav Krstic
[21] Robert McNamara  نامبرده کسى است که طرح مناطق شلیک آزادا(free fire zones) در ویتنام را تأسیس کرد و به نظامیان آمریکا دستور داد هر موجود زنده‏اى که در مناطق مزبور رفت و آمد مى‏کنند را به‏ گلوله بسته و از بین ببرند. براساس دستور حق شلیک مزبور صدها غیرنظامى هر هفته کشته مى‏شدند. در دوره نامبرده عملیات معروف فونیکس(Operation Phoenix) اجرا شده که بر طبق آن 70 هزار غیرنظامى وابسته به جبهه آزادى ملى(National Liberation Front)  ویتنام به شکل‏هاى مختلف ترور شدند.
[22] Lyndon Johnson
[23] Henry Kissinger  نامبرده نه تنها در جرایم ویتنام دست داشته است بلکه همچنین در جرایم بین‏المللى‏ و ترور افراد در اندونزى و آفریقاى جنوبى مشارکت داشته است. او هم چنین در ارتکاب جرایم بین‏الملل‏ زیر نیز نقش اساسى داشته است:- بمباران کریسمس 1972 در هانوى ویتنام که منجر به کشتار بیش از 2000 غیرنظامى شده است;- بمباران محرمانه لائوس و کامبوج ه منجر به قتل و آسیب جسمانى بیش از صدها هزار غیرنظامى‏ شده‏است;- حمله نظامیان تا دندان مسلح اندونزى در حمله به تیمور شرقى (‏East Timor) در سال 1975 که منجر به قتل بیش از 600 هزار نفر شد;- سرنگونى و قتل سالوادور آلنده (Salvador Allende) رییس جمهور محبوب و مردمى شیلى نقش‏ داشته ‏است:Http://www.Khilafah.com/home/category.plip?documentId= 2028 & TagID= 5
[24] Double standard on war crimes an injustice; uploaded 19 Aug 2001;http://www.khilafah.com/home/category.php? DocumentID=2028 & TagID=5
[25] Neo - Colonialism .
[26] Hague Regulations.
[27] Geneva Convention Relative to the Protection of Civilian Persons in Time of War.
[28] http://www.una-uk.org/events/steinkraus-cohen.html.
[29] 1.Nabeel Abraham et al.; International Human Rights Organizations and the Palestine Question Middle East Report (MERIP) Vol. 18, No. 1,,January-February 1988, pp.12-20; Amnesty International "Israeli army must respeet human rights in its operations", MDE 15/094/2004, October 1, 2004
[30] Paul de Rooij, Amnesty International: a false beacon, Thursday, October 28th, 2004 , http://www4.alternativenews.org/opinion/display.php?id=4230;Sara Flounders, "Massacre in Jenin, Human Rights Watch and the Stage - Management of Imperialism," CAQ, Fall 2002.Available online http://www.corkpsc.org/db.php?aid=3220
[31] Michael Mandel, How America Gets Away with Murder, Pluto Press 2004. (important book).
[32] Tenth Emergency Special Session.
[33] International Court of Justice, Legal Consequences of the Construction of a Wall in the Occupied Palestinian Territory, (Request for advisory opinion), Summary of the Advisory Opinion of 9 July 2004., Source Document: http://www.un.org/icty/celebici/jugement/part3.htm.
[34] "What are the legal consequences arising from the construction of the wall being built by Israel, the occupying Power, in the Occupied Palestinian Territory, including in and around East Jerusalem, as described in the report of the Secretary? General, considering the rules and principles of international law, including the Fourth Geneva Convention of 1949, and relevant Security Council and General Assembly resolutions?"
[35] Fourth Geneva Convention relative to the Protection of Civilian Persons in Time of War of 12 August 1949
[36] State Practice.
[37] Afghanistan's development needs will be huge. The cost of rebuilding Bosnia was $5 billion. Afghanistan has four times Bosnia's population... But we have to be ready to bear the cost, because if we do not, the price we pay will be far greater": Afghanistan, Re-establishing the rule of law, http://www.amnestyusa.org/countries/afghanistan/document.do?id=19AF42AF45403E5380256D800046B18A.
[38] Tokyo International Conference on Reconstruction Assistance of Afghanistan.
[39] Afghanistan, Re-establishing the rule of law, http://www.amnestyusa.org/countries/afghanistan/document.do?id=19AF45 403E5380256D800046B18A.
[40] Selctive Principle.
[41] Comprehensive Test Ban Treaty.
[42] Land Mines Convention 1997: با آنکه 142 کشور این کنوانسیون را امضا کردند و کلینتون رییس جمهور وقت نیز آن را امضا کرده بود، اما جورج بوش امضا را پس گرفته و کنوانسیون را امضا نکرده است.
[43] Kyoto protocol on global warming.
[44] Convention on the Rights of the.
[45] International Covenant on Civil and Political Rights.
[46] Prevention of an arms race in Outer Space November 2000
[47] Convention on the Elimination of all Forms of Discrimination against Women.
[48] International Covenant on Economic, Social and Cultural Rights.
[49] American Convention on Human Rights. تخلفات جدى از حقوق بشر زیر هر روزه در داخل‏ سرزمین آمریکا مخصوصاًراجع به نظام عدالت کیفرى اتفاق مى‏افتد: - برخورد خشن پلیس، تبعیض‏نژادى، شکنجه و برخورد غیرانسانى در زندان‏هاى کشور که در سطح‏ گسترده‏اى گزارش شده است.- سلاحهاى شوک الکتریکى و دیگر سلاح‏هاى خطرناک کماکان در سطح گسترده‏اى توسط پلیس آمریکا استفاده مى‏شود.- شرایط ظالمانه‏اى در سلولهاى انفرادى زندانهاى آمریکا حاکم است.- با پناهندگان حتى بچه‏هاى آنها بصورت غیرانسانى برخورد مى‏شود.- در برخى از ایالتهاى آمریکا، بزهکاران نوجوان هنوز هم مجازات مرگ را مى‏چشند.- در این خصوص رجوع به:  http://www.jordals. dk/politik/intlawor.htm
[50] United. Nations Declaration on the right and responsibility of individuals, groups and organs of society to promote and protect universally recognised human rights and fundamental freedoms.
[51] The UN Convention on small arms.
[52] Biological Weapons Convention.
[53] UN General Assembly Resolution (A/RES/42/159) of 7 december 1987 on measures to prevent international terrorism.
این قطعنامه را فقط آمریکا و اسرائیل امضا نکردند، کشور هندوراس نیز رأى ممتنع داده بوده بود.
[54] Reverse withdrawal from the Anti Ballistic Missile treaty.
[55] Convention on Biological Diversity, 1992.
[56] Christopher Greenwood, International Humanitarian Law and United Nations Military Operations, 1 Y.B. Int'l Hum. L. 3, 15-17 (1998); Christopher Greenwood Scope of Application of Humanitarian Law, in Dieter Fleck, ed., The Handbook of Humanitarian Law in Armed Conflicts (Oxford: Oxford University Press 1995); Hague Convention (1907) and the Fourth Geneva Convention.
[57] WTO.

تبلیغات