آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

مفروض و مدعاى این مقاله این است که: «پاسخگویى، زیر مجموعه و یکى از اصول کارآمدىِ هر نظام سیاسى است و از طرف دیگر عدم پاسخگویى و مسؤولیت‏شناسىِ حکومت، از عوامل اصلى ناکارآمدى آن است بر همین مبنا مى‏توان گفت که به نظر مى‏رسد میان پاسخگویى و افزایش کارآمدىِ نظام سیاسى، تعامل مستقیم و دو جانبه‏اى وجود دارد و افزایش و کاهش این دو، کاملاً به هم وابسته است.»متأسفانه در زمینه بررسى این دو مفهوم و تعاملات آنها، پژوهش بسیار ناچیزى صورت گرفته است، که حاکى از عدم تلاش در خور اندیشمندان داخلى در این زمینه است. این مقاله و پژوهش در نظر دارد در جهت رفع این کاستى‏هاى نظرى و خلأ موجود، در حد امکان و مقدور خویش گام بردارد و در کنار بحث از ادبیات سیاسى موجود در این زمینه، به منابع اسلامىِ قرآنى و روایى(نهج البلاغه) هم بپردازد و راهکارهاى لازم را از این منابع تحصیل کند. ضمن اینکه در این راستا موضوعات هم پیوند با مفاهیم کارآمدى و پاسخگویى نیز به بحث کشیده خواهد شد. این ایام مصادف با بیست و ششمین سالگرد انقلاب اسلامى است، باید اذعان و اقرار کرد که این رخداد یکى از رویدادهاى کم‏نظیر قرن بیستم بود که بازتابهاى جهانى آن همچنان ادامه دارد. ره‏آورد روشن این حرکت عظیم اسلامى و مردمى، نعمت تأسیس نظام جمهورى اسلامى است و امروزه پاسدارى از این موهبت الهى، بر همگان واجب مى‏باشد، به ویژه صاحبان فکر و اندیشه و نسل جوان، در این مسیر وظیفه‏اى گران بر عهده دارند و باید با تأسیس نهضتى نرم‏افزارى، با چراغ فکر و اندیشه، مسیر دشوار و پر پیچ و خم حرکت و تداوم این الگوى جدید حکومتى را روشن‏تر نمایند و آن را از گزند انواع آسیب‏هاى احتمالى مصون دارند. بدیهى است کارآمدى و توفیق نظام مزبور، در کلیه عرصه‏هاى پاسخگویى به نیازهاى مادى و معنوىِ شهروندان و مخاطبین خویش، بهترین راه معرفى و عرضه این الگوى حکومتى به جهانیان است و حاکى از عدم تنافى دو عرصه دین و سیاست، بلکه تعامل مثبت و بهینه آن دو، بوده و خواهد بود.1یکى از معضلات گریبانگیر نظام جمهورى اسلامى، به اقرار بسیارى از کارگزاران آن، ضعف در کارآمدى از یک سو و از سوى دیگر ضعف در سامانه پاسخگویىِ آن است2 و تلاش‏هاى متعددى تاکنون صورت گرفته و یا در دستور کار است تا بر این دو مشکل متعامل غلبه گردد. مسلم است سامان بخشى به این تلاش‏ها، به عنوان راهبردى ملى واساسى در آسیب‏شناسى نظام جمهورى اسلامى ایران به شمار مى‏آید و به همین خاطر است که رهبر انقلاب اسلامى سال 1383ش. را به عنوان سال پاسخگویى سه قوه به ملّت ایران معرفى کردند.3 به حق این سال شایسته این‏ نامگذارى بود؛ زیرا که سال مزبور همزمان با پایان دوره هشت ساله ریاست جمهورى، اختتام دوره ششم مجلس و دوره پنج ساله ریاست قوه قضاییه و به پایان رسیدن برنامه پنج ساله سوم است و کارگزاران نظام باید به مردم پاسخگو باشند که در مسائل مهمى مانند تولیدِ علم، استقرار عدالت و نهضت مبارزه با فساد، چه فعالیت‏ها و خدماتى انجام داده‏اند و به چه کمبودها و نواقصى برخورد کرده ‏اند.واضح است که طرح مباحث نظرى در حوزه دو مفهوم متعامل و با اهمیت «کارآمدى» و «پاسخگویى»، به گسترش روند فعالیت‏هاى پیشگفته و نقد و ارزیابى کارنامه عملى دوایر و دستگاههاى نظام بسیار کمک خواهد کرد.
گفتار اول : پاسخگویى، حسابرسى و مسؤولیت خواهى در قرآن و نهج البلاغه (نگرشى کلى)مبحث اوّل - قرآن‏ براساس آموزه‏هاى قرآن، اسلام بر پایه پاسخگویى استوار است. پاسخگویى دو جنبه دارد؛ فردى و اجتماعى. از جنبه فردى، خداوند اختیارات و توانمندیهایى در اختیار انسان قرار داده و اهداف مشخصى براى او تعیین کرده است که در مقابل این توانمندیها و اهداف باید پاسخگو باشد. از ا ین پرسشگرىِ الهى مى‏توان نتیجه گرفت که از جنبه اجتماعى نیز وقتى مردم، اختیارات و توانمندیهایى در اختیار کارگزاران خود قرار دادند و قدرت خود را به آنها تفویض کردند، این مسؤولان ملزم به پاسخگویى هستند.از دیدگاه قرآن، جهان آفرینش و به تبع آن حیات انسانى داراى حساب و کتاب دقیقى است و سراسر این کتاب آسمانى سرشار از آیاتى است که بر مسؤولیت‏خواهى، پرسشگرى و حسابرسى از انسانها تأکید کرده است و انسان‏ها باید پاسخگوى امانتى باشند که بنا به آیه 72 سوره احزاب به آنها سپرده شده است؛ امانتى که آسمانها و زمین و کوهها از حمل آن سرباز زدند.4 برخى از این آیات از باب نمونه چنین‏اند:- «آیا مردم چنین پنداشتند به صرف اینکه ما ایمان به خدا آورده‏ایم، رهایشان کنند و بر این دعوى هیچ امتحان نشوند؟»5- «آیا آدمى مى‏پندارد که او را مهمل از تکلیف وثواب و عقاب گذارند؟!»6- «آیا انسان پندارد که هیچ کس بر او توانایى ندارد، زهى غرور و جهالت!»7- «آیا چنین پنداشتید که ما شما را به عبث و بازیچه آفریده‏ایم - و پس از مرگ - هرگز به ما رجوع نخواهید کرد؟!»8- «آیا پندارد که کسى او را ندیده است؟!»9- «هرگز برآنچه علم و اطمینان ندارى دنبال مکن که - در پیشگاه حکم خدا - چشم و گوش و دلها همه مسؤول‏اند.»10- «همه باید به عهد خود وفا کنید که البته - در قیامت - از عهد و پیمان پرسیده خواهد شد.»11- «چه بسیار مردمِ دیارى را، که از امر خدا و رسولانش سرپیچیدند و کافر شدند، ما هم آنان را به حساب سخت مؤاخذه کردیم و به عذاب بسیار شدید معذّب ساختیم.»12- «روز حساب مردم بسیار نزدیک شد و مردم سخت غافل‏اند و اعراض مى‏کنند.»13- «... مگر کسانى که روى از حق گرداندند و کافر شدند، آنگاه حساب - و جزاى اعمال نیک و بد - شان بر ما خواهد بود.»14- «و هر کس غیر خدا کسى را به الوهیت خواند، حساب کار او نزد خداست و البته کافران را - در روز کیفر - فلاح و رستگارى نیست.»15در آیه 39 سوره نور، خداى متعال اعمال کافران را به سرابى فریبنده در بیابانى هموار، جهت شخص تشنه تشبیه مى‏کند و وعده مى‏دهد که کافران در روز جزا خدا را حاضر و ناظر اعمال خویش خواهند دید که به حساب کار آنان به صورت تمام و کمال خواهد پرداخت و کیفر کفر آنها را خواهد داد و در اصل خداوند متعال در یک لحظه به حساب تمام مخلوقات رسیدگى خواهد کرد.16 این در حالى است که خداوند در آیات 6 الى 9 سوره انشقاق17 و بسیارى‏ دیگر از آیات، از حسابرسى آسان جهت مؤمنین و سرور آنان در موعد حساب یاد مى‏کند؛ کسانى که به خلاف کافران و بدکاران، کارنامه اعمالشان را در دست راست مى‏گیرند و با پاسخگویى خویش به فلاح و رستگارى مى‏رسند.از دید آیات الهى و از جمله آیه 52 سوره انعام، به هر کس حسابرسى خاص مى‏شود و حساب کسى به حساب دیگرى گذاشته نخواهد شد.18 ضمن اینکه کافرانى که هواى نفس را بر خود غالب کرده و از خدا و محاسبه روز جزا غافل شده‏اند، در بى‏عقلى و بى‏فکرى با چهار پایان مقایسه شده و حتى از آنها نادان‏تر و گمراه‏تر به شمار آمده ‏اند.19در فرهنگ قرآنى، حتى این محاسبه و انتظام در سراسر گیتى جریان دارد؛ همچنانکه در آیه 96 سوره انعام مى‏فرماید:«خداست شکافنده پرده صبحگاهان و شب را براى آسایش خلق مقرر داشته و خورشید و ماه را به نظمى معین به گردش درآورده، این خداى مقتدر دانا است.»20 بد یهى است حیات بشرى نیز به عنوان برخى از خلقت الهى نمى‏تواند از این نظام محاسبه و پرسشگرى و ضرورت پاسخگویى و اداى امانت و ایفاى مسؤولیت بى‏بهره باشد. جالب اینجاست که خداوند متعال خود را هم مسؤول معرفى نموده است؛ همچنانکه خداوند در آیه 16، سوره فرقان، خود را در برابر تحقّق وعده بهشتى، که به مؤمنان داده، موظف و مسؤول مى‏داند.21از این آیات به روشنى استنباط مى‏شود که اساس خلقت الهى و آفرینش آسمانها و زمین و جامعه بشرى بر حسابگرى و حاسبرسى و ضرورت پاسخگویى بنا شده است و انسانها چه در حیطه مسؤولیت فردى و چه اجتماعى و چه در مقام کارگزاران سیاسى و حکومتى موظف به قبول مسؤولیت کنش‏ها و رفتار خویش‏اند و باید در قبال قبول مسؤولیت به خدا و خلقِ او پاسخگو باشند؛ همانگونه که بنا به باورهاى اسلامى، پرسشهاى شب اول قبر، بزرگترین پرسشگرى خداوند از انسان است و براى این موجود، مفر و گریزى جز پاسخگویى نیست.
مبحث دوم - نهج البلاغه‏ در نهج البلاغه نیز پرسشگرى و پاسخگویى داراى جایگاه عالى و پسندیده‏اى است. امام على‏علیه‏السلام پرسش را کلید دانش شمرده و در همین راستا در خطبه 93 از مردم مى‏خواهند پیش از آنکه ایشان را از دست دهند، تمامى پرسش‏هایشان را با وى در میان گذارند تا به آگاهى کامل برسند. امام در همین خطبه خود را محور جریان سالم پرسشگرى و پاسخگویى دانسته، مى‏فرمایند: «اما اگر از دست بدهیدم، در هنگامه جریانهاى ناخوشایند و مشکلات سهمگین، بسیارى از پرسشگران به دام مى‏افتند و بسیارى از پاسخگویان به کارشان در مى‏مانند.»22و در خطبه 72 فرموده‏اند:« که پیامبرصلى الله وعلیه وآله وسلم چگونه بارسنگین مسؤولیت رسالت را به دوش کشیدند.»23آن حضرت تعهّد و مسؤولیت را مرز انسانیت به شمار مى‏آورند و در خطبه 175، غافلان بى‏مسؤولیت را با عنوان «از خود بیگانگان و رهاشدگان» خطاب قرار مى‏دهند و به آنها اعلام مى‏دارند که از تمامىِ کارهایشان بازخواست خواهند شد.24و بر جدّى گرفتن مسؤولیت و انجام فرایض الهى و اولویت بخشى به آنها پاى فشرده و در خطبه 113 از مردم مى‏خواهد آنچه را که خدا برآنها واجب کرده، بدهکارى خود تلقى کنند و از خداوند بخواهند که حقش را آنچنان که خواسته بپردازند.25حضرت در خطبه 176 مى‏فرماید: «بکوشید از عهده مسؤولیتى که خدا بر عهده شما گذاشته به درستى برآیید و انجام وظیفه کنید.»26در فرهنگ نهج البلاغه بر مسؤولیت ویژه عالمان و توانگران تأکید شده است و بیان امام ‏علیه ‏السلام در حکمت 478 و 425 شاهد این مدعا است.27 حضرت در خطبه 86 مردم را مخاطب قرار داده، به آنها یادآور مى‏شود که خداوند مسؤولیت پاسدارى از کتابش را به شما سپرده و شما را پوچ نیافریده است.28 و  در نامه  74 اظهار  مى‏دارند  که:  « بى‏گمان انسان در خصوص پیمان الهى مورد بازپرسى است »29  و باید پاسخگو باشد . در حکمت 383 فرموده ‏اند : « غافل  مباش که از تو غافل نیستند. »30 امام ‏علیه ‏السلام در نامه 31، حتّى مسؤولیت در قبال‏ فرزندان را یادآور شده ‏اند!31علاوه بر این فرازهاى عام، امام‏علیه‏السلام در بیانات مبسوطى به ضرورت پاسخگویى و مسؤولیت‏شناسى کارگزاران سیاسى اشاره نموده‏اند که در جاى خود به آنها پرداخته خواهد شد.- گفتار دوم : مفهوم کارآمدى و کارآیى در علوم مدیریت و سیاست‏ مفهوم کارآمدى32 و کارآیى33، از مهمترین مفاهیم علوم مدیریت و اقتصاد است مى‏باشند و تقریباً از چندین دهه‏ گذشته در عرصه علم سیاست نیز به طور جدى پاى نهاده و مطرح گشته‏اند. از آنجا که هر سامانه مدیریتى و هر سازمانى به دنبال پیشینه کردن کارآمدى و کارایى خویش است، بدیهى است که گسترده‏ترین و مقتدرترین سازمان موجود؛ یعنى نهاد دولت هم به دنبال دستیابى به این هدف حیاتى باشد تا با داشتن پیشینه مشروعیت اولیه، به مشروعیت‏سازى جدیدى دست یازیده و مشروعیت ثانویه از طریق کارآمدى را نیز کسب کند و بدین وسیله دوام و پایبندى خویش را، با تحصیل رضایت افزونتر شهروندان، بیش از پیش تضمین نماید. کارآمدى در حقیقت بیانگر قابلیت و توانایى اداره هر کشور توسط مدیران و کارگزاران شایسته آن است و ایفاى بهینه کار ویژه‏هاى دولت و کسب حداکثر رضایتمندى مردم را در پى دارد.امروزه باگذشت بیست و شش سال از انقلاب اسلامى و مردمى ایران و بالطبع با تأسیس جمهورى اسلامى، کمتر کسى تردیدى در پایه‏هاى مشروعیت این نظام روا مى‏دارد، اما این نیز واقعیت دارد که هر حکومتى ممکن است در عرصه تحقّق کار ویژه‏ها و وظایف و اهداف خود با درجه‏اى از ناکارآمدى و دغدغه آن مواجه شود. این در حالى است که متأسفانه برخى نیز عنادورزانه سعى در ایجاد شبهه ناکارآمدى حکومت دینى و تشکیک در توان آن، در پاسخگویى به انتظارات و خواسته‏هاى مردم دارند. این در حالى است که کاهش کارآمدى، بیمارى گریزناپذیر هر نظام سیاسى است و نظام‏هاى موفق آنهایى هستند که همواره با ارائه راهکارهاى نظرى و عملى، سعى در علاج این بیمارىِ موسمى دارند، هر چند این مداوا قطعى نیست بلکه زمانمند و موقت است. از سویى حتى نظام‏هاى کارآمد نیز به دنبال تجربه راههاى جدیدى براى افزایش کارآمدى خود هستند؛ زیرا این واقعیت دارد که ناکارآمدى یکى از اساسى‏ترین چالش‏هاى توسعه و پیشرفت هر کشور و از عوامل مخلِّ عمده این مسیر است و هر گونه طراحىِ توسعه مى‏بایستى جاى ویژه‏اى را براى ارتقاى کارآمدى در کلیه جوانب و عرصه‏ها قائل باشد.در علم مدیریت، «کارآمدى» در گرو کسب هدف‏هاى تعیین شده و رضایت خاطر کسانى است که در راه رسیدن به اهداف نقش دارند. اما «کارایى» در به کارگیرى و تخصیص منابع تولید، براى استفاده از منابع تولید و صرف حداقل هزینه و کمترین ضایعات براى هر میزان تولید است. این دو واژه در علم سیاست معمولاً به گونه‏اى درست یا نادرست؛ مترادف فرض شده و غالباً بیانگر قابلیت و توانایى اداره هر کشور توسط مدیران و کارگزاران شایسته آن و ایفاى بهینه کار ویژه‏هاى دولت و کسب حداکثر رضایتمندى مردم مى‏باشد. بسیار واضح است که این ایفاى بهینه و کسب حداکثر رضایتمندى مزبور، بدون اتصاف حکومت به صفت پاسخگویى و مسؤولیت‏شناسى و شناختن حق پرسشگرى براى مردم حاصل نخواهد شد و بدین‏سان این استنباط روشن خواهد بود که کارآمدى و پاسخگویى، لازم و ملزوم و مکمّل یکد یگرند.گفتار سوم :مشروعیت،34 محصول تعامل کارآمدى و پاسخگویى‏امروزه در اصلى‏ ترین تفکیک نظام‏هاى سیاسى، آنها را به دموکراتیک (مردمسالار)، و غیر دموکراتیک تقسیم مى‏کنند. مهمترین وجه تمایز نظام‏هاى مردمسالار از غیر آن، وجه پاسخگو بودن و قبول مسؤولیت در قبال مردم بوده و هست. در مقابل؛ حکومت‏هاى غیر دموکراتیک؛ اعم از سنتى و مدرن و در انواع مختلف آن؛ مانند رژیم‏هاى «تمامیت‏گرا و جامع القوا»،35 استبدادى36 و غیره با نادیده گرفتن مردم و حقوق آنها، اهمیتى به پاسخگویى نداده و خواسته‏ها، مصالح و باورهاى فردى و گروهى خود را بر مصالح مردم و عموم ترجیح مى‏دهند و نه تنها خود را خادم مردم نمى‏دانند بلکه مردم را با انواع شگردها و ترفندها، در راه منافع خود به خدمت مى‏گیرند و از قبول مسؤولیت در قبال کنش‏هاى حکومت، در آنها خبرى نیست.به عکس، در نظام‏هاى مردمسالار به دلیل توجه به پاسخگویى به مطالبات، خواسته‏ها و نیازهاى مردم و مصالح عمومى، رضایتمندى مردم جلب شده و چنین نظامى به دلیل همین پاسخگویى به عامّه و مسؤولیت ‏شناسى، واجد مشروعیت مى‏گردند. همچنین بدیهى است؛ نظام «مشروعى» که قائل به پرسشگرى مردم و ضرورت پاسخگویى به آنها است مى‏بایستى از حداکثر «کارآمدى» سود ببرد تا بتواند به مطالبات ضرورى مردم پاسخ گوید.بنابراین، «مشروعیت» محصولِ تعامل پاسخگویى و کارآمدى است. تبیین بیشتر مفهومِ مشروعیتِ اولیه و ثانویه (کارآمدى)، به فهم بیشترِ ارتباط آنها با پاسخگویى و تعاملات پیشگفته کمک خواهد کرد. از مشروعیت، تعریفهاى فراوان کرده‏اند اما در مجموع، پرسش از چرایى «الزام و التزام سیاسى»؛37 پرسش از مشروعیت است. این مفهوم به معناى میزان اعتقاد شهروندان به دولت، به مثابه تجسم بخش‏ منافع آنها و باور به حقانیت و شایستگى دولت در برخوردارى از قدرت و اِعمال این قدرت بر شهروندان مى‏باشد. به تعبیر رابرت دال: «حکومت زمانى مشروعیت دارد که مردمِ تحتِ فرمان، اعتقاد راستین داشته باشند بر اینکه ساختارها، عملکردها، اقدامات، تصمیمات، سیاست‏ها، مقامات و رهبران یا حکومت از شایستگى، درست‏کارى، یا خیر اخلاقى و از حق صدور قواعد الزام‏آور برخوردار باشند».38از نظر لغوى، مشروعیت گاهى به معناى «حقانیّت»، و گاه به معناى «قانونیت» و گاه به معناى «مقبولیت و پذیرش عمومى» است. عالى‏ترین سطح مشروعیت در برگیرنده هر سه تعبیر از این مفهوم است.اما مشروعیت و کارآمدى، دو شرطِ اصلىِ بقاى هر حکومتى است و میان آنها تعامل و ارتباط دو جانبه و مستقیمى وجود دارد و به عبارتى، هنگامى که «پایینى‏ها نخواهند و بالایى‏ها نتوانند» سقوط و سرنگونى حتمى است. کارایى با بازده عملى هر سامانه (سیستم) مترادف است و منظور از آن، نتیجه بخش بودنِ یک طرح، برنامه یا سیاست است. نظام سیاسى آنگاه کارایى دارد که بتواند وظیفه‏هایى را که بیشتر مردم یا حکومت شوندگان از آن متوقع‏اند، انجام دهد و پاسخگو باشد و وظیفه اصلى یک نظام سیاسى پشتیبانى همه جانبه از زندگى فردى، اجتماعى، سیاسى، مادى و معنوى همه شهروندان به ویژه پاسدارى از آسایش و امنیت تک تک آنان در اجتماع است. پشتیبانى واقعى و عینى مشروعیت هر نظامى وابسته به کارایى آن است که این دو نیز بدون اتصاف حکومت به صفت پاسخگویى میسّر نیست.بدین ترتیب رابطه میان مشروعیت و کارایى در یک نظام سیاسى، از اهمیت حیاتى برخوردار است؛ چرا که وجود یا فقدان یکى، در درازمدت مى‏تواند به رشد یا از دست رفتن دیگرى منجر شود. احتمالاً «لیپست» نخستین شخصى بود که به طور اخص رابطه میان مشروعیت وکارایى را تجزیه و تحلیل کرد و بحث نمود که ثبات یک رژیم به رابطه میان این دو مفهوم بستگى دارد. لیپست کارایى را عملکرد حقیقى و واقعى حکومت یا برآورده شدن کار ویژه‏هاى اساسى حکومت توسط نظام تعریف مى‏کند.39در هنگام مواجهه با بحران کارایى (مانند فشار اقتصادى)، ثبات رژیم تا حدّ بسیار زیادى، بستگى خواهد داشت به مقدار مشروعیتى که دارد. این مطلب در نمودار لیپست که در آن پویایى مشروعیت و کارایى نشان داده شده، آمده است:بنا به این نمودار، اگر رژیمى خویشتن را در خانه A بیابد، درجه بالایى از مشروعیت و کارایى را داراست که در لحظه بحران از خانه A به خانه B حرکت مى‏کند که این نشان دهنده از دست رفتن کارایى ولى حفظ مشروعیت است. سپس زمانى که بحران برطرف شده باشد به جاى اصلى خویش (خانه A) باز مى‏گردد.40.
-   
کارآیى
    +     
B    A
C    D
    +
مشروعیت
-
مشروعیت بالاى یک نظام سیاسى، به طور قابل توجهى تمایل و اشتیاق مردم براى تحمّل کمبودها و نقایص کارایى را افزایش مى‏دهد. در مقابل، اگر رژیمى خود را در خانه C بیابد، با درجه بالایى از کارایى امّا درجه کمى از مشروعیت، یک بحران‏کارایى رژیم مورد نظر را از خانه C به خانه D حرکت خواهد داد که در آن موقع، رژیم احتمالاً ساقط خواهد شد.با این توضیحات مبرهن مى‏گردد که کارآمدى هم منبع مشروعیت است و هم مشروعیت‏زا و مایه تقویت آن. در حقیقت، کارآمدى در حوزه مفهوم «مشروعیت‏یابى» قرار مى‏گیرد که به معناى فرآیندى است که طى آن، حکومتها به بسط و گسترش پایگاه اجتماعى خود و همچنین بالا بردن درجه رضایت مردم مى‏پردازند و سعى مى‏کنند مقبولیت اجتماعى و موقعیت سیاسى خود را تثبیت نمایند و به عبارتى «مشروعیت ثانویه» را تحصیل کنند.در توضیح بیشتر باید گفت: «مشروعیت اولیه یا پیشینى، حقى است که براى یک فرد یا گروه در به دست گرفتن حکومت و اِعمال قدرت فرض مى‏شود. در حالى که مشروعیت ثانویه یا جارى، در واقع توانایى اِعمال و حفظ این حاکمیت است. رابطه این دو مشروعیت و به تعبیر دقیق‏تر «مشروعیت» و «مشروعیت‏یابى»41 یا مشروعیت و کارآمدى، به صورت زیر است:مشروعیت پیشینى--> شکل‏گیرى قدرت --> استقرار --> اعمال قدرت -->  مشروعیت جارى یا ثانویه (کارآمدى)بر این مبنا، کارآمدى مشروعیت‏زا و از نوع مشروعیت مکمّل و ثانویه است و در راستاى تحصیل دو نوع مشروعیت مهمّ اولیه و ثانویه، بى‏تردید و به شکل گریزناپذیرى، نظام سیاسى باید به مردم پاسخگو و مسؤولیت ‏شناس باشد.گفتار چهارم :کارآمدى و پاسخگویى در نظام سیاسى علوى (نگرشى جزئى)مبحث اول - مفهوم کارآمدى و کارایى‏ مفهوم اداره - و به تعبیر امروزى‏تر «مدیریت» - در کلمات و بیانات امام على‏علیه‏السلام با واژه‏هایى مانند: «تدبیر»، «اِمره»، «قدرت»، «سید» و «سیادت» و «راعى» به کار گرفته شده است.از سویى مفهوم «کارایى» با وجود تازه و عصرى بودنش، در نهج‏البلاغه نیز به طور اَخص و صریح - اگر چه کمتر - مورد اشاره قرار گرفته اما مضمون آن به خوبى در این زمینه به طور عام قابل مشاهده است. شایان ذکر است در حالى که پیشرفت و کارایى در سازمان و نظام‏هاى غیر دینى و لائیک تنها با ملاحظات مادى سنجیده مى‏شود، سازمانها و نظام سیاسى در اسلام، پا را از این ملاحظات مادى فراتر مى‏نهد42 و فقط به فکر اهداف زودگذر و کوتاه مدت برپایه‏ ملاحظات اقتصادى و کارایى اقتصادى و مادى نیست و بدینوسیله هدفهاى فردى، اجتماعى، سازمانى و حکومتى را صرفاً در پرتو محاسبات مادى نمى‏نگرد بلکه ابعاد معنوى کارایى و شرافت انسانى و ارتقاى کرامت بشرى را نیز در رفتار سازمانى و تعاملى حکومت و مردم مد نظر دارد و بیشترین بازده مادى رابه گونه‏اى متقارن با افزایش بهینه و کاراى بازده‏هاى معنوى در نظر مى‏گیرد.امام على‏علیه‏السلام به مفهوم کارایى اشاراتى اختصاصى داشته که حداقل دو مورد آن توسط نگارنده رؤیت و درک شده است. لازم به گفتن است اصلى‏ترین واژه مترادف «کارایى»، در زبان عربى «نفاذیّه» و از مصدر ثلاثى مجرد «نفذ» است که امام‏علیه‏السلام دقیقاً در حوزه مدیریت و حکمرانى اجتماع با کلماتى مُنشق از این ثلاثى، به کارایى و اثربخشى اشاره نموده‏اند که عین این عبارات «نفاذهم» و «نفذ» است. امام‏علیه‏السلام در نامه خویش به مالک اشتر، داشتن کارایى را از مختصات و شرایط وزیران لایق مى‏شمارند و در این فراز مهم (نامه 53، بند17)، کلمه «نفاذ» را به معناى «کارا» و در نتیجه «نفاذهم» را به معناى «کاراترین» ایشان به کار برده‏اند.43 همچنین در بخش دیگرى با جمله: «من عدل نفذ حکمه»،44 عدالت‏ورزى را مایه اثر بخشى و کارایى عملکرد حکومت به شمار آورده‏ اند.شایان گفتن است که در زبان انگلیسى براى معناى کلمه «کارآمدى» از واژه «Competence» به معناى «صلاحیت و سزاوارى» هم استفاده مى‏شود. با این ملاحظه مى‏توان به جرأت اذعان و اقرار کرد که امام‏علیه‏السلام با تأکیدى که همواره بر شایسته‏سالارى و گزینش لایقترین داشته‏اند در فرازهاى بى‏حدّى با عباراتى مانند: «صلاح الولاة»، «اصلحهم»، «خِیَرهم»، «أعلمهم»، «أقْواهم»، «شفاعة الکفایة»، و...، همواره اصرار داشته‏اند که صالح‏ترین، بهترین، عالم‏ترین، قویترین و با کفایت‏ترین کارگزاران در رأس تدابیر و مدیریت جامعه قرار گیرند و از جمله در بندهاى متعددى از نامه خطاب به مالک اشتر، گزینش فرماندهان، کُتّاب و مُنشیان و... منوط به انتخاب سزاوارترین و بهترینها شده است.45علاوه بر جستجوى واژه کارآمدى در نهج البلاغه، مى‏توان به مفهوم‏سازى در این‏باره پرداخت و با توجه به اینکه بسیارى از اندیشمندان معاصر همچون «لیپست» کارایى و کارآمدى را عملکرد حقیقى و واقعى حکومت یا برآورده شدن کار ویژه‏هاى اساسى حکومت توسط نظام تعریف کرده‏اند مى‏توان کارآمدى را در معناى کار ویژه‏هاى اساسى حکومت و نحوه ایفاى بهینه آنها تبیین کرد:الف) کارآمدى به معناى ایفاى بهینه کلیه کار ویژه‏هاى حکومت‏ از دو منظر مى‏توان به دیدگاههاى امام على‏علیه‏السلام در موضوع کار ویژه‏هاى اصلى حکومت نگریست؛ منظرى عام و منظرى خاص. در بخشهایى از نهج‏البلاغه، مانند عهدنامه مالک اشتر، ایشان در فرازهایى کلى، اهداف عالى حکومت را برشمرده‏اند و در منظرهاى خاص دیگر هم به صورت مباحثى فرعى، مقاصد حکومت را مورد تصریح قرار داده‏اند. به عنوان ذکر نمونه‏هاى منظر عام، در خطبه 131، اهدافى مانند احیاى دین و حاکم ساختن شعائر و احکام و قوانین الهى، بر چیدن آثار فتنه و فساد و استقرار صلاح، حمایت از بندگان مظلوم و محروم، و اقامه حدود الهى اشاره شده است. 46از بیانات امام على‏علیه‏السلام در خطبه 40، برداشت مى‏شود که اهداف حکومت عبارت‏اند از:471. بسترسازى و تمهید حیات مادى و معنوى مؤمنان.2. تأمین حقوق سایر شهروندان و در امان بودن غیر مؤمنان و تأمین حیات مادى ایشان.3. تأمین امنیت و استیفاى حقوق مردم، به ویژه مظلومان جامعه.4. سامان دادن به نظام اقتصادى کشور، جهت اداره صحیح و توانمند جامعه.مؤلف در مقاله‏اى دیگر، اهداف و کار ویژه‏هاى حکومت از دیدگاه امام‏علیه‏السلام را به شرح زیر آورده است:481. تأمین سعادت مادى و معنوى و توجه به رشد و بالندگى مردم.2. احیا، احقاق و اقامه حق و دفع باطل.3. تحقّق عدالت.4. تأمین امنیت.5. تحقّق وحدت امت در پرتو حکومت رهبرى الهى.6. تأمین رفاه عمومى.7. حفظ کرامت انسانى.8. وصول به تعامل صحیح و مثبت میان حکومت و مردم و کسب حداکثر رضایت آنها.بدیهى است میزان دستیابى به این اهداف و تحقّق این کار ویژه‏ها، مى‏تواند تعیین کننده میزان کارآمدى و کارایىِ حکومت باشد.ب) شاخصه‏ هاى مهم کارآمدى و کارآیى و ارتباط آنها با اصل پاسخگویى‏ مسلّم است که تبیین این شاخصه‏ها ارتباط آنها را با اصل مهم پاسخگویى بهتر نمایان خواهد ساخت.براى «کارآمدى و کارآیى» مى‏توان شاخصه‏هایى تعریف کرد. البته این اشارات نوعى فهم و دریافت از کلام امام‏علیه‏السلام است وگرنه حضرت به طور مشخص به چنین تقسیماتى، ذیل عنوان کارآمدى اشاره نداشته‏اند، بلکه در حقیقت با تفسیر نهج البلاغه و تبیین مفهوم کارآمدى مى‏توان چنین سنجه‏ها و اصولى را براى این واژه تعریف کرد که وجود آنها باعث افزایش کارایى و کارآمدى حکومت مى‏شود که فقط به عناوین آنها - با ذکر یک شاهد از نهج البلاغه - به شرح زیر اشاره مى ‏شود:1. اصل عدالت و عدالت ورزى:«هر کس عدل بورزد حکمش نافذ و کارا مى‏ گردد.»492. اصل شایسته سالارى:«در استخدام کارکنان و فرمانروایانت شفاعت و وساطت کسى را مپذیر مگر شفاعتِ شایستگى و امانت‏دارى خودِ آنها را.»50«سزاوارترین کس به خلافت، قوى‏ترین مردم نسبت به آن وداناترین آنها به فرمانهاى خدا است.»513. اصل تجربه ‏گرایى:«کارگزاران خود را از صاحبان تجربه و مهارت، که از خاندانهاى صالح باشند، انتخاب کن.»524. اصل نظارت و کنترل:«بازرسانى را بر آنان اعزام کن که اهل راستى و وفا باشند... آنان را براساس خبرویّت و شایستگى به کار بگمار و از روى روابط و امتیازات نابجا، آنان را به کارنگیر.»535. اصل ضابطه و قانون‏گرایى به جاى رابطه‏ گرایى:«(در خطاب به خلیفه دوم): سه چیز است که اگر به آن عمل کنى تو را کفایت مى‏کند و اگر ترک کنى، هیچ چیز تو را کفایت نمى‏کند: اقامه حدود بر قریب و بعید، قضاوت بر اساس کتاب خدا در حال رضا و سخط و تقسیم عادلانه میان قرمز و سیاه.»546. اصل امانت‏دارى و تکلیف‏ گرایى:«(خطاب به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان:) همانا پست استاندارى، براى تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتى در گردن توست. باید که از فرمان الهى و امام خویش پیروى کنى... در دست تو، مالى از ثروتهاى خداى بزرگ و عزیز است و تو خزانه‏دار آن، تا به من بسپارى... .»557. اصل الگو بودن رهبران و مدیران و ساده‏زیستى آنان:«بر رهبران حق است که در خوراک و پوشاک، همانند ضعیف‏ترین مردم رفتار کنند. هیچ چیز اضافى که آنان قادر به تهیه آن نیستند نداشته باشند، تا فقرا با دیدن رهبران، در آنچه هستند از خدا راضى باشند و ثروتمندان با دیدن آنان شکر و تواضعشان بیشتر شود.»568. اصل کفاف و قناعت و پرهیز از اسراف:«میانه‏رو باش واز زیاده‏روى دست بردار و امروز، فردا را به خاطر آر و از مال نگه‏دار چندانکه تو را کارساز است و زیادت را پیش فرست براى روزى که تو را بدان نیاز است.»579. اصل مسؤولیت‏شناسى حکومت:از دیدگاه نهج البلاغه، نظام سیاسىِ مشروع و داراى مقبولیت و با رضایت عامه و نظامى که واجد کفایت و صلاحیت برآوردن مطالبات و تحقّق کار ویژه‏هاى خود است، ضرورتاً باید نظامى پاسخگو و مسؤولیت‏شناس باشد و به طور حتم چنین حکومتى با تکیه بر رمز پاسخگویى و قبول مسؤولیت، از «نفوذ حکم» و اثر بخشى فرامین و به تعبیر امروزى‏تر، از کارآمد و کارایى روزافزون بر خوردار خواهد شد. شواهد لازم این مبحث در زیر ارائه مى‏گردد.مبحث دوم : پاسخگویى و مفاهیم همپیوند همانطور که پیشتر یادآورى شد، امام‏علیه‏السلام در نامه 5 نهج البلاغه به والى خویش در آذربایجان، حکومت را به سان امانتى براى وى تعریف مى‏کند که مى‏بایستى در قبال قبول این امانت و مسؤولیت، پاسخگو باشد. جالب اینجاست که در فرهنگ سیاسى علوى این مسؤولیت و پاسخگویى، تنها در قبال خداى متعال، رهبر جامعه اسلامى و مردم نیست، بلکه شامل سرزمین، شهرها، خانه‏ها و حتى حیوانات آن نیز مى‏شود. امام‏علیه‏السلام در همین راستا در خطبه 167 مى‏فرماید:«از خدا بترسید، و تقوا پیشه کنید؛ زیرا شما در پیشگاه خداوند، مسؤول بندگان خدا، و شهرها و خانه‏ها و حیوانات هستید. خدا را اطاعت کنید و از فرمانش سرباز مدارید، اگر خیرى دیدید برگزینید و اگر شرّ و بدى دیدید از آن دورى کنید.»58از نظر امام‏علیه‏السلام پرسشگرى مردم و پاسخگویى حکومت و زمامداران، رمز سامان‏یابى و اصلاح دستگاه حاکمه است همچنانکه در خطبه 216 مى‏فرمایند: «ملّت سامان نیابد مگر با اصلاح زمامداران و زمامداران اصلاح نشوند جز با استقامت ملت.»59امام‏علیه‏السلام همواره به والیان خویش، مسؤولیت خطیر حکومت و ضرورت استوارى آنهارا در ایفاى وظایفشان یادآور مى‏شدند و از آنها مى‏خواستند به گونه‏اى عمل کنند که در هنگام پاسخگویى به مردم، مجبور به عذرخواهى نشوند. در همین راستا در نامه‏اى به قُثَم بن عباس - فرماندار مکه در سال 39 هجرى - پس از تذکر و هشدار به توطئه عوامل معاویه در شهر مکه، مى‏فرمایند:«... در اداره امور خودهوشیارانه و سرسختانه عمل کن، نصیحت دهنده‏اى عاقل، پیرو حکومت و فرمانبردار امام خود باش. مبادا کارى انجام دهى که به عذرخواهى روى آورى، بکوش نه به هنگام نعمت‏ها شادمان و نه هنگام مشکلات سست باشى.»60حضرت خود را در مسؤولیت‏شناسى و تعهد و پاسخگویى، پیشگام دانسته و اینگونه صفات را پیشاپیش برخود فرض مى‏شمارند؛ همچنانکه در خطبه 175 فرموده ‏اند: «به خدا سوگند من هرگز شما را به طاعتى برنیانگیختم مگر آنکه خود پیشتاز آن بودم و از هیچ گناهى نهى‏تان نکردم مگر آنکه خود را پیش از شما از آن بازداشتم.» 61در خطبه 16 نیز همین مضمون، با گفتن این جمله که «آنچه مى‏گویم بر عهده من است»62 وجود دارد و یا درخطبه 119 با تأکید بر مسؤولیت خطیر رهبرى مى‏فرمایند: «شایسته نیست که من سپاه و شهر و بیت المال و گردآورى خراج و قضاوت میان مسلمانان و گرفتن حقوق درخواست کنندگان را وانهم و با موجى از لشکر بیرون آیم.»63نامه 45 نهج البلاغه یکى از فرازهاى بلندى است که بیانگر اوج مسؤولیت‏شناسى و تأکید امام‏علیه‏السلام بر ضرورت پاسخگویى خویش به مردم است، آنجا که مى ‏فرماید:«من اگر مى‏خواستم، مى‏توانستم از عسل پاک، و از مغز گندم و بافته‏هاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هواى نفس بر من چیزه گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعام‏هاى لذیذ برگزینم، در حالى که در حجاز و یمامه کسى باشد که به قرص نانى نرسد، یا هرگز شکمى سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم‏هایى که از گرسنگى به پشت چسبیده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد...آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند و در تلخى‏هاى روزگار با مردم شریک نباشم و در سختى‏هاى زندگى الگوى آنان نگردم؟ آفریده نشدم که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پروارى که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم و از آینده خود بى‏خبر است. آیا بیهوده مرا آفریدند؟ آیا مرا به بازى گرفته‏اند؟ آیا ریسمان گمراهى در دست گیرم و یا در راه سرگردانى قدم بگذارم؟...»64امام‏ علیه ‏السلام خود را مسؤول و پاسخگوى اقدامات لشگریانش مى‏داند و این پاسخگویى را به عنوان مثال در نامه 60- به فرماندارانى که لشکر از شهرهاى آنان مى‏گذرد - اعلام مى‏کند. حضرت با سفارش سپاهیان به عدم آزار و اذیت و شرارت نسبت به مردم و اموال مردمى که در مسیر حرکت لشگریان قرار دارند، از این آزارها بیزارى مى‏جوید و در مقام پاسخگویى به رفتار و کردار آنها مى‏فرماید:«من پشت سرسپاه در حرکتم، شکایت‏هاى خود را به من رسانید و در امورى که لشگریان بر شما چیره شده‏اند که قدرت دفع آن را جز با کمک خدا و من ندارید، به من مراجعه کنید که با کمک خداوند آن را برطرف خواهم کرد.»65اساساً، امام‏علیه‏السلام در بازخواست و پاسخ‏طلبى نسبت به اقدامات کارگزاران و فرمانداران خویش، اهل مجامله و تعارف نبود. نامه عتاب آلود حضرت نسبت به یکى از یاران نزدیکش؛ یعنى کمیل بن زیاد نخعى 66در سال 38هجرى، گواه روشن این مدعا است. کمیل که فرماندار شهر «هِیت» بود در این نامه به دلیل ترک مقابله با دشمنان مهاجم شام به شدت از سوى حضرت مورد نکوهش قرار گرفته است آنجا که مى‏فرماید:«سستى انسان در انجام کارهایى که برعهده اوست و پافشارى در کارى که از مسؤولیت او خارج است، نشانه ناتوانى آشکار و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردن پاسدارى از مرزهایى که تو را بر آن گمارده بودیم - و کسى در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد - اندیشه‏اى باطل است. تو در آنجا پلى شده‏اى که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند، نه قدرتى دارى که باتو نبرد کنند، و نه هیبتى دارى که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزى را مى‏توانى حفظ کنى، و نه شوکت دشمن را مى‏توانى در هم بشکنى، نه نیازهاى مردم دیارت را کفایت مى‏کنى، و نه امام خود را راضى نگه مى‏دارى.»67در ضمن، این نامه بیانگر این نکته نیز هست که هر کس باید به مسؤولیت خاص خود بپردازد و در غیر قلمرو تکلیف خویش پاى ننهد.امام‏ علیه‏ السلام در نامه‏اى خطاب به فرماندار دیگر خود؛ یعنى «منذر بن جارود عبدى» که خیانتى انجام داده و هواپرستى پیشه کرده بود، ضمن احضار او به نزد خویش مى‏فرماید:«اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شترخانه و بند کفش تو، از تو با ارزش‏تر است و کسى که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسدارى از مرزهاى کشور را دارد و نه مى‏تواند کارى را به انجام رساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتى بدور ماند. پس چون این نامه به دست تو رسید نزد من بیا.»68امام‏علیه‏السلام یکى از نشانه‏هاى جامعه ناسالم و آفت‏زده و بیمار را در این مى‏داند که پرسشگران انگیزه آزار داشته و پاسخگویان به تکلّف دچار باشند. در این باره، در حکمت 344 چنین آمده است:«گفتارها نگهدارى مى‏شود و نهان‏ها آشکار، و هر کسى در گرو اعمال و کارنامه خویش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفت‏هایند جز آن را که خدا نگهدارد، پرسشگرانشان انگیزه آزار دارند و پاسخگویان نیز به تکلّف دچارند و آن کس که از همه استوارتر است از نیم نگاهى ناراحت شود یا کلمه‏اى او را دگرگون سازد.»69امام‏علیه‏السلام، درباره پرسشگرى صحیح مى فرماید: «براى فهمیدن بپرس نه براى آزار دادن، که نادان آموزش گیرنده همانا، داناست، و همانا داناى بى‏انصاف چون نادان بهانه ‏جو است.» 70در فرهنگ سیاسى نهج‏البلاغه، پرسش هر چند که به حق باشد باید در وقت مقتضى و در جاى خود عرضه شود؛ در خطبه 162 در پاسخ فردى که از علل و عوامل غصب امامت، از حضرت سؤال کرد، فرمود: «اى برادر بنى اسدى! تو مردى پریشان و مضطربى که نابجا پرسش مى‏کنى.»71امام‏علیه‏السلام، پاسخگویى دقیق و هوشیارانه و مقارن با مصلحت را توصیه مى‏کند و مى‏فرماید: «آنچه نمى‏دانى مگو، بلکه همه آنچه را که مى‏دانى نیز مگو؛ زیرا خداوند بزرگ براعضاى بدنت چیزهایى را واجب کرده که از آنها در روز قیامت بر تو حجت مى‏آورد.»72از منظر حضرت، پاسخگویى مى‏بایستى در نهایت شهامت و صداقت صورت گیرد و پاسخگویان نباید در صورت فقدان اطلاعات لازم از پاسخ منفى شرم کنند و باید حقایق را منعکس نمایند؛ «و اگر از یکى سؤال کردند و نمى‏داند، شرم نکند و بگوید نمى‏دانم.»73 زیرا «کسى که از گفتن نمى‏دانم، روى گردان است، به هلاکت و نابودى‏ مى‏رسد.»74 از نظر امام‏علیه‏السلام، در پاسخگویى، ظرافت‏هاى لازم مى‏باید رعایت شود واز ارائه پاسخ‏هاى انبوه و همانند پرهیز شود؛ زیرا «هر گاه پاسخ‏ها، همانند و زیاد شد، پاسخ دُرست پنهان گردد.»75 همچنین نکته ظریف دیگر آن است‏ که همواره ایشان پاسخگویى را در حضور جمع بر پاسخگویى در محیطهاى محدود و فردى ترجیح مى‏دادند گواه این مدعا آن است که شخصى از امام خواست تا ایمان را توصیف کند، امام‏ علیه ‏السلام فرمود: «فردا نزد من بیا تا در جمع مردم پاسخ گویم، که اگر تو گفتارم را فراموش کنى دیگرى آن را در خاطرش سپارد؛ زیرا گفتار چونان شکار رمنده است، یکى آن را به دست آورد و دیگرى آن را از دست بدهد.»76 بدین‏سان مشخص است که کارگزاران نظام اسلامى نیز در پاسخگویى خود و ارائه گزارش به مردم، مى‏بایستى از حداکثر ابزارهاى رسانه‏اى جهت انتقال کارنامه خویش به عموم مردم سودجویند و بدینوسیله مسائل، مشکلات وحتى خدمات خود را به مردم منعکس نمایند.با این توضیحات و با توجه به اهمیت پرسشگرى و پاسخگویى در آیات و روایات و در اندیشه‏هاى سیاسى اسلامى، مُبرهن است که کارآمدى و ایفاى کار ویژه‏هاى حکومت اسلامى کاملاً در گرو تمهید و تسهیل شرایط پرسشگرى عمومى و پاسخگویى مسؤولان و کارگزاران آن است و تنها بدین وسیله است که مشروعیت اولیه و ثانویه نظام تأمین گردیده و رضایتمندى عمومى حاصل خواهد شد.برداشت و نتیجه از مستندات این پژوهش به خوبى بر مى‏آید که چه در منابع اسلامى و چه در ادبیات علوم سیاست و مدیریت، دو مفهوم متعامل «کارآمدى» و «پاسخگویى» از مفاهیم بسیار با اهمیت هستند و به نظر مى‏رسد که شواهد تحقیق بیانگر اثبات مدعا و مفروض این نوشتار است که میان پاسخگویى و افزایش کارآمدى نظام سیاسى، تعامل مستقیم و دو جانبه‏اى برقرار مى‏کند و پاسخگویى را زیر مجموعه و یکى از اصول کارآمدى نظام‏هاى سیاسى به شمار مى‏آورد.پاسخگویى از آن‏رو شاخصى از شاخصه‏هاى کارآمدى و اصلى از مجموعه اصول آن است که تحقّق آن، به مشروعیت اولیه و ثانویه نظام خواهد افزود. از سوى دیگر، چون پاسخگویى متضمّن موارد زیر است:1. اطلاع‏رسانى، روشنگرى و تنویر افکار عمومى.2. برقرارى ارتباط دوسویه و متقابل حاکمیت و مردم.3. ارتقاى فرهنگ مشارکت‏پذیرى همگانى.4. گسترش فرهنگ نقد و پرسشگرى. 5. تعمیم نظارت عمومى.البته چنین پاسخگویى داراى ویژگیهاى خاص خود است؛ از جمله نیازمند سازماندهى و محتاج پرسشگرى واقعى، مطلوب و سامانمند است و باید فارغ از تبلیغات کاذب، کلّى‏گویى و برخورد شعارى و کلیشه ‏اى باشد.این مهم نیاز به فضاى باز سیاسى، قوت جامعه مدنى و رسانه‏ها دارد و باید جهت تحقّق آن به قوت فضاى نقد، انتقادپذیرى و انتقادگرى افزود.پاسخگویى نیاز به فرهنگ‏سازى، به ویژه در میان مسؤولان، نخبگان، احزاب و رسانه‏ها دارد. دستگاه‏هاى نظارتى و پرسشگرى؛ مانند مجلس و رسانه‏ها باید تقویت شوند. موانع درون سازمانى و عدم پایبندىِ نظام‏مند دستگاه‏هاى دولتى و غیردولتى باید پیگیرى شود. از تجارب دیگر کشورها در این قلمرو مى‏توان استفاده کرد77 و ضرورى است‏ نظریه‏پردازى‏هاى لازم صورت گیرد.در این مسیر، رسانه‏ها باید به اطلاع‏رسانىِ دقیق، صحیح و صادقانه روى آورند و از برخوردهاى جناحى، باندى و یکسویه خوددارى کنند؛ همچنانکه پاسخگویى هم نباید یک سویه و یک طرفه باشد.امر به معروف و نهى از منکر به عنوان اسلامى‏ترین و اصلى‏ترین سازوکار نظارت عمومى باید تحکیم و ساماندهى شود، باسکون و بى‏تفاوتى، ذهنیت قیومیّت یا تولّى‏گرى پاره‏اى مسؤولان و یا نهادها حتماً مقابله شود، گزارش‏هاى دوایر و نهادها و... فقط به قصد رفع تکلیف و آنهم به صورت مقطعى انجام نشود. ضمن اینکه نباید پاسخگویى فقط در مرحله پایان امور صورت گیرد بلکه دستگاه‏هاى مختلف ضرورى است در کلیه مراحل چهارگانه عملکرد یک سامانه سیاسى - یعنى داده، فرایند، بازده و بازخورد - پاسخگوى مطالبات مردم باشند و آ نها را تجمیع و پاسخگویى کنند.بدیهى است حاصل پاسخگویى نهادینه شده و عمومى؛ سلامت، اقتدار، توانمندى و در نهایت افزایش کارآمدى و کارایى نظام خواهد بود. البته باید خاطرنشان کرد که از همه مهمتر، کارگزاران نظام سیاسى ابتدا مى‏بایستى خود را در مقابل خداوند متعال پاسخگو بدانند و بنا به حدیث معروف «حاسِبُوا أنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبُوا»78 در آغاز به محاسبه‏ نفس خویش بپردازند، آنگاه در برابر وجدان، مردم و سپس آیندگان خود را مسؤول و پاسخگو بشمارند. عرصه پرسشگرى نیز باید عارى از هر گونه تهدید و تطمیع باشد. تخریب و مچ‏گیرى، جاى نقد ننشیند و پرسشگران و پاسخگویان از سعه صدر لازم سود برند و با شفافیت کامل و با پرهیز از سیاه‏نمایى با یکدیگربرخورد کنند. ضمن اینکه سطوح پرسشگرى و سطوح پاسخگویى، در یک نظام کارآمد، خواه ناخواه باید از یکدیگر تفکیک شوند و رعایت این تفکیک‏ها ضرورى است.از سویى قلمرو و اهداف پرسشگرى و پاسخگویى و سازوکار اجرایى و قانونمند آن، باید مشخص باشد. در چنین صورتى مى‏توان پرسشگرى و پاسخگویى را از شاخصه‏هاى اصلى کارآمدى یک نظام سیاسى بشمار آورد.البته به جرأت مى‏توان گفت که در منابع قرآنى و روایى، نمونه‏هاى عالى پرسشگرى و پاسخگویى و سازوکارهاى آن، که منجر به افزایش کارایى یک نظام سیاسى مى‏شود، مورد اشاره قرار گرفت و در مستندات تحقیق تا حد مقدور به آنها اشاره شد و امید مى‏رود که عمل به این سازوکارها در کشورمان - آنهم نه فقط در یک سال و مقطع خاص - روزافزون گردد.
*. در مورد موضوع « پاسحگویی»، به فعرست کتب و مقثالات یافت شده فارسی که در پایان مقاله آمده مراجعه کنید.**. عضو هیات علمی مجله
پی نوشت:
*فهرست کتب و مقالات فارسی در موضوع پاسخگویی:
الف) کتابها- گفتمان پاسخگویى، معاونت پژوهشى و برنامه‏ریزى شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى، 1383ش.اهداف، ضرورتها، اصول و آفات پاسخگویى، پاسخگویى حاکمیت و نهادهاى قدرت از منظر قانون اساسى، پرسشگرى و پاسخگویى از دیدگاه امام خمینى‏قدس سره، پاسخگویى و نقش احزاب، رسانه‏ها و نهادهاى مدنى، پرسشگرى و پاسخگویى در روایات معصومین و... از جمله مقالات این کتاب مى‏باشد.- مناسبت‏ها؛ پرسشگرى آگاهانه و پاسخگویى مسؤولانه، معاونت پژوهشى و برنامه‏ریزى شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى،1383ش.این کتاب حاوى مجموعه مقالات، سخنرانیها، چکیده مباحث کمیسیونها و گزارش نظرسنجى انجام شده در ششمین همایش سراسرى مسؤولان شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى در مشهد مقدس مى‏باشد.
ب) مقالات‏- سیدمحمدرضا علاءالدین، «فرهنگ پرسشگرى و پاسخگویى»، فصلنامه قرآنى کوثر، سال 4، شماره 13، تابستان 83- ابوالحسن فقیهى، «نظام‏هاى پاسخگویى در بخش دولتى» (دیدگاه تطبیقى)، مجموعه مقالات دومین همایش علمى و پژوهشى نظارت و بازرسى در کشور، ناشر: قوه قضاییه، سازمان بازرسى کل کشور، 1382- همچنین همایشى با نام «همایش نهضت پاسخگویى» در 26 آذرماه توسط دانشگاه آزاد اسلامى - واحد شاهرود - برگزار شده است. در مورد پژوهش در مبحث مهم «کارآمدى» به سه منبع مهم زیر مى‏توان اشاره کرد:- محمدجواد لاریجانى، حکومت؛ مباحثى در مشروعیت و کارآمدى، تهران، سروش، 1373- بهرام اخوان کاظمى، درآمدى برکارآمدى در نظام سیاسى اسلام، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، (در آستانه چاپ).- حسن روحانى، «درآمدى بر مشروعیت و کارآمدى»، پیشین.
1. براى مثال ر.ک.به: حسن روحانى، «درآمدى بر مشروعیت و کارآمدى، فصلنامه راهبرد، شماره 18، زمستان 1379، صص‏ 6-36
2.  براى نمونه ر.ک.به: قربانعلى درّى نجف‏آبادى، روزنامه جمهورى اسلامى،  83/6/8
3.  براى ملاحظه بیانات مقام معظم رهبرى در این باره، به سایت «www.Khamenei.ir»رجوع نمایید.
4. «انا عرضنا الامانه على السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا».
5. عنکوبت: 2
6. قیامت:  36
7. بلد:  6
8. مؤمنون:  115
9.  بلد:  7
10. اسراء:  36
11. اسراء:  34
12. طلاق:  8
13. انبیاء:  1
14. غاشیه:  26
15. مؤمنون:  117
16. «والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء حتى اذا جاءه لم یجده شیئاً و وجدالله عنده فوفاه حسابه والله سریع الحساب».
17. «فاما من اوتى کتابه بیمینه * فسوف یحاسب حساباً یسیرا * و ینقلب الى اهله مسرورا».
18. «... ما علیک من حسابهم من شى و ما من حسابک علیهم من شى‏ء....».
19. «ارءیت من اتخذ الهه هویه افانت تکون علیه وکیلا * ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون اِن هم الا کالانعام بل هم اضلّ سبیلا»، فرقان: 44 و 43
20. «فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا و الشمس و القمر حسباناً ذلک تقدیر العزیز العلیم».
21. «لهم فیها ما یشاؤون خالدین کان على ربک وعداً مسؤولا»، ر.ک.به: تفسیر نمونه، ج‏15، ص‏ 39
22. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، قم، مؤسسه امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام، 1381، ص‏ 130
23. همان، خطبه 72، بند3، ص‏ 94
24. همان، خطبه 175، بند1، ص‏ 243
25. همان، خطبه 113، بند4، ص‏ 160
26. همان، خطبه 176، بند14، ص‏ 246
27.  همان، حکمت 425و478، صص‏538 و  530
28. همان، خطبه 86، بند3و4، ص‏ 110
29.  همان، نامه 74، ص‏ 446
30. «ولا تغفل فلست بمغفول عنک».
31.  همان، نامه 31، ص‏ 376
32.Effectiveness
33.  Efficiency
34.  Ligitimacy
35. Totaliter
36.  Despotism
37.  Political obligation
38.  رابرت دال، تجزیه و تحلیل علوم سیاست، حسین ظفریان، تهران، نشر مترجم، 1364، ص‏70
39.  See,S.M.Lipset,)Political man, The Social Bacis of politics(New York: Doubleday  ,1959,p.77.)
40. .81 ,Ibid
41. .Legitimation
42.  ر.ک.به: علاّمه محمدتقى جعفرى، «یک بحث بنیادین در ریشه‏هاى انگیزش (مندرج در: نگرشى در مدیریت در اسلام، تهران، مرکز آموزش و مدیریت دولتى، 1372، ص‏169-170).
43.  ر.ک.به: نهج البلاغه، ترجمه و شرح سیدعلینقى فیض الاسلام، تهران، [بى‏نام‏]، 1351ش، نامه‏53، بند 17، ص‏ 999
44.  ر.ک.به: جمال الدین محمد خوانسارى، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج‏5، تهران، دانشگاه تهران، 1360، ص‏ 175
45.  براى نمونه، ر.ک.به: نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 172، ص‏ 558
46.  نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 131، صص‏ 406-407
47.  ر.ک.به: همان، خطبه 40، ص‏ 125
48.  ر.ک.به: بهرام اخوان کاظمى، «آرمانهاى حکومت از دیدگاه امام على‏علیه‏السلام، حکومت اسلامى، شماره 17، پاییز 1379، صص‏ 129-148
49.  خوانسارى، پیشین، ج‏5، ص‏ 175
50.  محمد مهدى شمس الدین، نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، بیروت، چ سوم، 1374ش.(قم، 1411ق).
51.  نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 172 ،ص‏558، همچنین ر.ک.به: خطبه 73، صص‏71172، خطبه 172، بند6، صص‏ 559-560
52.  همان، نامه 53، بند 43، ص‏1011، بند 87، ص‏ 1034
53.  همان، بند 45و43، صص‏ 1011-1012
54.  ر.ک.به: على‏اصغر الهامى‏نیا، «نظارت بر کارگزاران در حکومت علوى»، حکومت اسلامى، شماره 18، زمستان 1379، ص‏254. همچنین ر.ک.به: خطبه 215، بند 2تا7، صص‏714-715 و نامه 41، صص‏957-960 و نامه 53، بند 85، ص‏ 1031
55.  نهج‏البلاغه، فیض الاسلام، نامه 5، بند1، ص‏839. همچنین ر.ک.به: نامه 26، بند 6و7، ص‏886ونامه 40، بند 1و2، ص‏955 و خطبه 33، ص‏ 111
56.  محمدباقر المحمودى، نهج‏السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، ج‏2، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1385 ه' .ق. ص‏49. همچنین ر.ک.به: نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 200، بند 4، صص‏ 663-664
57.  نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 21، بند 1، ص‏ 872
58.  نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 167، بند 5، ص‏ 236
59.  همان، خطبه 216، بند7و8، ص‏ 322
60.  همان، نامه 33، بند 3و4، ص‏ 392
61.  همان، خطبه 175، بند3، ص‏ 244
62. «ذمّتى بما أقول رهینة»، همان، خطبه 16، بند1، ص‏ 46
63.  همان، خطبه 119، بند2، ص‏ 168
64.  همان، نامه 45، بندهاى 10، 11، 12، ص‏ 402
65.  همان، نامه 60، بند4و5، صص‏ 434و433
66.  کمیل بن زیاد نخعى از یاران برگزیده امام على‏علیه‏السلام و از بزرگان تابعین بود و در خلوت امام راه داشت تا جایى که دعاى معروف کمیل از سوى حضرت خطاب به وى انشا شده است. او در سال 82 هجرى به دستور حجاج بن یوسف شهید شد.
67.  همان، نامه‏61، ص‏ 435
68.  همان، نامه 71، ص‏ 445
69.  همان، حکمت‏343، ص‏ 514
70.  همان، حکمت 320، ص‏ 512
71.  همان، خطبه 162، بند1، ص‏ 224
72.  همان، حکمت 382، ص‏ 525
73.  همان، حکمت 82، ص‏ 464
74.  همان، حکمت 85، ص‏ 464
75.  همان، حکمت 243، ص‏ 492
76.  همان، حکمت 266، ص‏ 503
77.  براى مطالعه تطبیقى نظام‏هاى پاسخگویى در پنج کشور انگلیس، آمریکا، پاکستان، بنگلادش و زامبیا، ر.ک.به: ابوالحسن فقیهى، نظام‏هاى پاسخگویى در بخش دولتى «دیدگاه تطبیقى».
78.  کافى، ج‏8، ص‏143؛ وسائل الشیعه، ج‏16، ص‏ 95

تبلیغات