مقاله حاضر، موانع و راه کارهای ممکن برای اندازه گیری و بهبود بهره وری در آموزش عالی را مورد بررسی قرار می دهد. ارزیابی بهره وری در آموزش عالی مستلزم اندازه گیری کارایی و اثربخشی است. بهره وری در آموزش عالی، می تواند برحسب استانداردها، مانند نسبت استاد به دانشجو یا برحسب ارزش ها مانند شایستگی دانش آموختگان تعریف شود. سازمان های آموزشی، برای اینکه بتوانند بهره وری آموزش عالی را بهبود بخشند، باید روش های تدریس و سازمان یادگیری را ارتقاء دهند، اما قبل از اقدام اندازه گیری یا بهبود بهره وری، باید چند مسئله اساسی در این زمینه روشن شود که عبارت اند از: تعیین اهداف آموزشی، تعریف درون دادها و برون دادها، اندازه گیری بهره وری و ارائه نشانه های بهبود در بهره وری؛ پس از مشخص شدن این موارد، راه کارهای بهبود بهره وری می تواند تحلیل شود. اندازه گیری میزان بهره وری حتی در بخش صنعتی و دولتی مشکل است و آموزش عالی نیز قطعاً از این قاعده مستثنا نیست؛ از طرف دیگر، دست اندرکاران، باید تصمیم بگیرند که بهره وری در چه سطح یا سطوحی از سازمان اندازه گیری شود. نکته مهم دیگر، در اندازه گیری بهره وری، این است که معیارها نباید قبل از تعیین اهداف تهیه شوند. انجام چنین کاری، دست اندرکاران آموزش عالی را به جای اندازه گیری مقولات با ارزش، به اهمیت دادن به مواردی که قابل اندازه گیری است، هدایت می کند. راه کارهای مختلفی برای بهبود بهره وری در آموزش عالی وجود دارد که شامل: خصوصی سازی، تمرکززدایی، بهبود کیفیت یادگیری دانشجویان و افزایش انعطاف پذیری در شاخص های اعضای هیئت علمی است. بیشتر این راه کارها، نیازمند تغییر در فرهنگ اداری و ذهنیت اعضای هیئت علمی و مدیران عالی رتبه است. اجرای این راه کارها ممکن است با مقاومت و حتی چالش های قانونی از طرف سازمان ها و انجمن های حرفه ای مختلف رو به رو شود. نگارندگان معتقدند که بهبود بهره وری، یک مفهوم چند وجهی و دارای سطوحی چندگانه است و نظریه های مربوط به بهره وری در بخش های صنعتی و دولتی پس از بررسی و پژوهش می تواند با موفقعیت مراکز آموزش عالی منطبق شود و مورد استفاده قرار گیرد. در پایان بحث، الگویی برای بهبود بهره وری نظام آموزش عالی در سطوح مختلف پیشنهاد شده است.
Obstacles and Approaches in Measuring and Improving Productivity in Higher Education