آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۱

چکیده

چشم اندازها را نمی توان تنها بسامدهای مبهم جغرافیایی که به وسیله روش های عینی، قابل توصیف باشند، تبیین کرد، بلکه آنها سوبژه های واقعی قابل مشاهده و تجربه ذهنی هستند که با دریافت هنری و زیباشناختی، تجزیه، تحلیل و مقایسه، قابل استنباط هستند. بدین سان می توان شناخت عناصر پیدایی، شکل گیری و توسعه هر چشم اندازی را آینه تمام نمای دانش، فرهنگ و ادراکات بشری در جغرافیا دانست. مبنی بر چنین برداشتی است که در پژوهش حاضر سعی بر آن است که با تلفیقی از تکنیک های تحلیل محتوای عمقی و عملیات نرم مبتنی بر فلسفه تفسیرگرایی با رویکرد کیفی-کمی به سؤال چرایی پیدایش هر چشم انداز جغرافیایی(شهری) پرداخته شود. بدین ترتیب با تحلیل محتوای منابع چاپی در این حیطه 14 مقوله استخراج گردید، که متخصصان با استفاده از پرسشنامه ارزیابی به سؤالات مربوط به نقش هر یک از مقولات پاسخ دادند. در نهایت پس از جمع آوری پرسشنامه ها از میان 10 متخصص علوم جغرافیا با کمک تکنیک دیمتل فازی روابط موجود مابین مقولات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سرانجام به سبب نقص این تکنیک در سطح بندی، به کمک تکنیک ساختاری تفسیری سطوح اثرگذاری مابین مقولات مشخص گردید. نتایج بیانگر آن است که مقوله جهان بینی به عنوان متغیر مستقل سیستم چشم انداز جغرافیایی مطرح می شود. در سطوح دیگر، آگاهی، اندیشه فلسفی و اندیشه سیاسی جامعه مدنی قرار دارند که بعنوان مبنایی برای چشم انداز جغرافیایی محسوب می شوند. در این میان متغیرهای چشم انداز زمینه ای، حکمروایی، ابعاد فرهنگی، بستر اجتماعی بعنوان متغیر تعدلیگر سیستم چشم انداز جغرافیایی تعریف می گردند. از تعامل مجموعه متغیرهای ذکر شده، متغیرهایی چون سازماندهی فضای زیستی، خوانش فضای زیستی، توافق حوزه عمومی و خصوصی و تاب آوری اجتماعی حاصل می گردد.

تبلیغات