الگوی مداخلات سیاسی نظامی ایالات متحده آمریکا در خلیج فارس (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
خروج انگلستان از خلیج فارس در سال 1971 که توام با بحران جنگ ویتنام بودایالات متحده را واداشت تا از طریق موکلان منطقه ای خود دکترین دوستونی خود را به عنوان راهبرد اصلی در خلیج فارس تعریف کند. با وقوع انقلاب اسلامی درایران توازن منطقه ای دگرگون شد. نگرانی از نفوذ کمونیسم و تحولات بعدی و بویزه جنگ ایران و عراق از عوامل حضور گسترده این کشور در منطقه بودند. تهاجم رژیم صدام به کویت حضور آمریکا در خلیج فارس را تثبیت کرد.در دوران زمامداری بوش پدر و بیل کلینتون سیاست ایالات متحده ترکیبی از آرمانگرایی («نظم نوین جهانی» پس از جنگ دوم خلیج فارس) و واقع گرایی («مهار مضاعف» جنگ عراق و ایران) بود. این سیاست حاکی از اراده و خواست این کشور برای حفظ تعادل (سیال) و ثبات (نسبی) منطقه بود که منجر به برقراری نوعی «صلح سرد» در منطقه شد. چرخش سیاست خارجی اوباما نیز ترکیبی از سنت ویلسونیسم و عملگرایی و بازسازی چهره مخدوش شده آمریکا با استفاده از قدرت هوشمند (ترکیبی از قدرت نرم و سخت) و احیای رهبری آمریکا با استفاده از ظرفیت نهاد های بین المللی و ائتلاف های منطقه ای و جهانی و دوری از یکجانبه گرایی دوران بوش پسر بود.US Political-Military Interventions in the Persian Gulf
The exit of Britain from the Middle East coinciding with the Vietnam war crisis pushed the US to mainly follow its “bi-pillar” doctrine through its allies in the region. The emergence of the Islamic revolution in Iran jeopardized regional balance. The fear of a growing communist influence and possible consequences along with the Iran-Iraq war led to the presence of this country in the region. This presence was further consolidated following Saddam’s invasion of Kuwait. Throughout the presidencies of Bush senior and Clinton, the US policy was a combination of idealism -new world order after the second Persian Gulf war- and realism – further control over Iraq and Iran. This line of policy pointed to the country’s will to establish a -fluid- balance and -relative- stability which in turn led to the establishment of a sort of “cold peace” in the region. Obama’s rather different approach in turn followed the Wilsonist tradition while incorporating an active policy oriented towards rehabilitating the damaged image of the US through the use of intelligent power -mixture of soft and hard power- and by restoring the United States leadership while taking advantage of the potential of international organizations and regional coalitions and keeping away from Bush Junior’s unilateral approach.