مقدمه ای بر تأثیر انگاره های اعتقادی در سیاست خارجی آمریکا (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
دین به مثابه یک عنصر در ساختار سیاست گذاری نظام های ایدئولوژیک تأثیرگذار است و می تواند به عنوان یک ورودی در سازوکار تصمیم گیری سیاست خارجی این کشورها احصاء شود. اما، حسب آنچه در اصول کلی حاکم بر مکاتب فلسفی و اجتماعی غرب عنوان می شود، این مفروض نمی تواند در نظام های سکولار غربی معنا پیدا کند. ایالات متحده که براساس قانون اساسی این کشور، نظامی سکولار به حساب می آید، از این قاعده مستثنی نیست. با این وجود، انگاره های اعتقادی در ادبیات سیاسی زمامداران آمریکایی به ویژه در سیاست خارجی این کشور بروز دارد. شاید این دو مفهوم متفاوت، نوعی تناقض را در نظام سیاسی آمریکا به ذهن متبادر سازد. اما با نگاهی عمیق تر و تاریخی به این کشور، این پدیده را می توان تاحدودی تبیین کرد. در گفتمان سیاسی تصمیم سازان آمریکایی در عرصه سیاست خارجی می توان سه فصل مشترک: رسالت، نمایندگی نیروهای الهی در مقابل نیروهای اهریمنی و برگزیدگی را احصاء نمود. این گفتمان سیاسی را می توان تا حدودی متأثر از انگاره های اعتقادی مسیحیان اونجلیکال محافظه کار و راست مسیحی دانست. این مقاله بر آن است تا با رویکردی تاریخی اجتماعی حضور انگاره های اعتقادی که غالباً نوعی استنباط از دین مسیحیت هستند را در عرصه سیاست خارجی امریکا تبیین کرده و به اثبات رساند. این فرهنگ اعتقادی، برخاسته از تاریخ تحولات اجتماعی است که به عنوان یک ورودی فرعی و نه یک اصل اساسی بر نظام سیاست گذاری سیاست خارجی ایالات متحده تأثیر گذاشته و نقش آفرینی می کند.The Impact of Ideological Assumptions on US Foreign Policy
Religion is an influential component in policy making structure of the ideological systems and can be seen as an input in decision making structure of foreign policies of the states. Based on principles dominating the philosophical and social science of the western countries, this assumption could not be applied to the secular systems of government in the West. The United States, which according to its constitution is a secular state, is not an exception. Meanwhile, the ideological assumptions are explicitly reflected in political libretto of the American leaders in particular in the area of foreign policy. These opposing deliberations can remind us a paradox in the US political system, but taking a deeper and historical view to this country can explain this fact. Within the political discourse of the US decision makers in foreign policy, one can observe three common notions of 'mission', 'representation of goodness against the evil forces' and 'predilection'. This kind of political discourse is attached to, and influenced by, Evangelical Church.
The current article, adopting a historical and social approach, aims to explain the presence of ideological and religious concepts in the US foreign policy.