آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۴

چکیده

برای دهه های متمادی نگاه تک بعدی در قلمرو سیاست خارجی ترکیه به یک اصل چالش ناپذیر تبدیل شده بود. حاکمیت غرب محوری از زمان حیات یافتن نظام سیاسی جمهوری در سال 1923 مولّفه کلیدی شکل دهنده سیاست های منطقه ای و جهانی ترکیه مطرح می شد. نگاه از زاویه غرب به حوادث و پدیده ها و تعریف منافع و هویت بر اساس منطق اول غرب، دوم غرب و سوم غرب منجر به این شد که ترکیه «دوسرمایه» ملی یعنی ویژگی جغرافیایی و ماهیت ارزشی خود را آگاهانه به صحنه منطقه نیاورد. اینکه ترکیه در جغرافیای خاورمیانه می تواند ایفای نقش کند و اینکه ترکیه به ضرورت مسلمان بودن توان اثرگذاری بر ماهیت و جهتگیری معادلات داخلی در کشورهای خاورمیانه و افزایش قدرت چانه زنی در رابطه با آنها را دارد به ضرورت نگاه «دو جفتی» (مضاعفی) حاکم در قلمرو سیاست خارجی ترکیه، منجر نشد. ترکیه آگاهانه خود را محروم از رانت استراتژیک برآمده از دو مولفه جغرافیا و مذهب کرد.از نیمه های دهه هشتاد به دلیل جابه جایی تدریجی قدرت در صحنه داخلی و فروکش کردن فضای جنگ سرد، به تدریج توجه معطوف به اهمیت نقش نافذ دو سرمایه مذهب و موقعیت جغرافیایی در ارتقاء جایگاه و تاثیرگذاری ترکیه در خاورمیانه شد. حیات یافتن جنبش های اجتماعی در خاورمیانه عربی را باید اوج تجلی این نگاه دانست. ترکیه امروزه اهمیت فراوان به «رانت استراتژیک» بر آمده از این دو سرمایه را در حیات دادن به سیاست های خود در خاورمیانه اعطا کرده است.پرسش اصلی این مقاله معطوف به این نکته است که چه تحولات و عواملی ترکیه را به سوی حضور وسیع تر در معادلات داخلی کشورهای منطقه و ایفای نقش فعال تر در شکل دادن بر روابط بین کشورهای خاورمیانه سوق داده اند. با توجه به تنیدگی دو صحنه بین المللی و داخلی فرضیه مقاله بر این استوار است که استعداد فضای داخلی (به قدرت رسیدن اسلام گرایان و عدم احساس خطر جدی به وسیله ملی گرایان کمالیست) و از سوی دیگر همسویی کلی اهداف ترکیه با آمریکا سبب شده است که تاکید بر هویت خاورمیانه ای نقش تعیین کننده تری در شکل داده به سیاست منطقه ای ترکیه در کنار پای بندی به هویت غربی ایفا کند.

Middle East Identity of Turkey

Turkey’s unilateral perspective in foreign policy has been unchallengeable for decades. From 1923 forward, a Western kind perspective has dominated its foreign policy approach to the region and the world. This Western approach led to ignoring two things in regional foreign policy, its own values, and its own identity. These two important capitals, means Turkey’s special geopolitical location and its Islamic religious identity, has not been planned in its global and regional policies. From mid eighties onward, and especially after the Cold War era, when the power structure of the country transferred, Ankara has attended its religious identity and specific geopolitical position in the Middle East. Awakening of Social movements in Arab Middle East has been a double force for strengthening of these factors. The main subject of this paper emphasizes those forces that lead. to increasing and active role of Turkey in the Middle East. The main hypothesis is that Turkey’s government Islamism and parallel foreign policy with America are two main reasons that led to give more roles to its own identity beside its Western approach to Middle East policy.

تبلیغات