آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

معرفت پیشینی دارای تعاریف زیادی در فلسفه غرب دارد که رایج ترین آنها، استقلال توجیه گزاره از تجربه حسّی است. تجربه در تعریف فوق، باید به معنای تجربه حسّی ظاهری، تعبیر شود؛ چرا که در غیر این صورت، این تقسیم، از بین می رود و مصداقی برای گزاره پیشینی باقی نمی ماند. ضرورت در محلّ بحث این مقاله، به معنای وجوب است که یکی از مواد ثلاث مطرح در علم منطق است. به نظر می رسد تفکیک پلنتینجا میان ضرورت عینی و قضیّه ای، هر چند به لحاظ مفهومی، قابل قبول است، لیکن به لحاظ مصداقی ثمره ای ندارد. نویسنده معتقد است که میان معرفت پیشینی و ضرورت، رابطه ملازمه برقرار است؛ یعنی هر معرفت پیشینی، لزوماً ضروری نیز است؛ لیکن این سخن که معرفت پسینی نمی تواند حاوی ضرورت باشد – ضرورت به معنای مادّه، نه به معنای جهت – و ضرورت منحصر در معرفت پیشینی است، محل اشکال است، هر چند ضرورت به معنای جهت، تلازم با پیشینی بودن معرفت دارد.

Review on the Relationship between a Priori knowledge and Necessity

A Priori knowledge has many definitions in the West philosophy, most famous of them, is independence proposition, s justify than sensory experience.Experience in the above definition, it means a surface and sensory experience, otherwise, this division disappears and there remains no instance of a prior statement.Necessity in this article, means Vojoob - one of the trinal Mavadd presented in Logic-.It seems that the plantinga, s separation between objective and propositional nessesity, has not any affect extensionally, although it is acceptable conceptually.For author, there is essential relation between a prior knowledge and necessity, ie, all of a priori knowledge is essentially necessary. But this speech that there is not any a posteriori proposition contain the necessary knowledge and the necessary knowledge, is unique in a priori one, is a false speech – if the necessity means Vojoob, one of the trinal Mavadd - although necessary that means Jihah, has correlation with a priri knowledge.

تبلیغات