در این مقاله دیدگاه میرداماد در خصوص وجود و ماهیت و رابطه آن دو بیان می گردد و ضمن مشخص شدن موضع صریح او در خصوص اصالت ماهیت، افکار این فیلسوف بزرگ اصالت ماهیتی در مورد معنا و نیز جایگاه هستی شناسانه وجود و ماهیت و اینکه با چه نظری می توان به اعتباریت وجود قائل شد و ماهیت اصیل چگونه است، روشن می گردد. در حقیقت این مقاله و هر تحقیق دیگری در خصوص دیدگاه های مبتنی بر اصالت ماهیت، راه را برای شناخت اصالت وجود و همه آنچه که به عنوان رسوبات دیدگاه ماهوی در حکمت متعالیه باقی مانده است هموار می سازد. البته نوشتار حاضر منحصر به بررسی نظرات میرداماد است و مقایسه کامل این نظرات با حکمت متعالیه تحقیقاتی دیگر می طلبد.