بحث علیت از مباحث مهم فلسفی است که فیلسوفان اسلامی تلاش وافری در جهت اصلاح و سامان دهی آن مطابق با آموزه های دینی انجام دادند. ابن سینا با استفاده از مفهوم دینی خلقت که مطابق آن وجود پس از عدم مطرح می شود، از بحث قوه و فعل ارسطو به بحث وجود و ماهیت گذر کرده و بر این اساس بسیاری از مباحث مربوط به علیت را از نو بازسازی می کند که از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد: ملاک نیاز به علت از "امکان استعدادی" به "امکان ماهوی" تغییر می یابد. خداوند از محرک نامتحرک نخستینی که فعلیت محض و علت غایی است به واجب الوجود بالذاتی که وجود محض است و علت فاعلی ایجادی است، تبدیل می شود. همچنین خداوندی که تنها به خود می اندیشد به خداوند عالِم به ماسوا تبدیل می شود و در یک کلام در تفسیر علیت "اعطای وجود به ماهیت" جای "فعلیت بخشیدن به امر بالقوه" را می گیرد.