در طول تاریخ مربوط به تربیت اوان کودکی، الگوها و رویکردهای مشهور مختلفی به ظهور رسیده که همچنان مورد اقبال و توجه هستند. الگوی برنامه درسی مونته سوری یکی از این الگوهاست که بکارگیری آن در کشور ما نیز رو به گسترش است. هدف مقاله حاضر، بررسی مبانی فلسفی الگوی مذکور و تحلیلی بر ماهیت یادگیری برخاسته از آن است. برای این منظور، با استفاده از روش تحلیلی فلسفی پس رونده در قالب رویکرد استنتاجی، برخی از مبانی فلسفی این الگو استنباط و تدوین گردید. این مبانی عبارتند از: نگاه کل گرا به هستی و کودک و لزوم تربیت کل گرایانه، برخورداری کودک از وجه فردی و اجتماعی و تأکید بر تربیت هر دو وجه، وجود نیروی خودانگیخته درون کودک در مسیر رشد، توجه به تمایلات کودک و لزوم آشکارسازی ظرفیت های درونی او، تأکید بر مراحل مختلف رشد و تدارک تجربیات یادگیری متناسب با اقتضائات هر مرحله، آزادی کودک به عنوان عنصر کلیدی در سراسر فرایند تربیت، تطابق نسبی رویکرد آموزشی مونته سوری با رویکرد سازنده گرایی، تدارک محیط آموزشی مطلوب در راستای همکاری با فرمان طبیعت. در ادامه نیز با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی روشن شد که ماهیت یادگیری در این الگو با یافته های تحقیقات جدید درباره یادگیری که بر صلاحیت، عاملیت، کودکی چندگانه و اولویت تجربه زیسته کودکان مبتنی است، قرابت دارد.