آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۰

چکیده

تحقیق حاضر به مطالعه تحول معنایی اخلاق پوشش در میان دختران بدحجاب و ریسک فاکتورهای فرهنگی-اجتماعی مؤثر بر شکل گیری معانی مذکور می پردازد. این پژوهش در جنبش روش شناختی کیفی تنظیم شده و جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با 53 نفر از دختران دانشجوی مشغول به تحصیل در دانشگاه های مختلف استان مازندران انجام شده است. به منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل تماتیک بهره گرفته شد. یافته های پژوهش از وجود چهار الگوی تیپیک اخلاق پوشش (عفاف و پاکدامنی، مادی گرایی، مدگرایی و کارآمدی) در میان کنشگران حکایت دارد که هریک معنای جداگانه ای برای اخلاق پوشش قائل هستند. براساس رهیافت توصیفی و نظام مدنی به اخلاق، دو تیپ عفاف و پاکدامنی و مادی گرایی در طبقه کنش های اخلاقی از نوع خودمحوری لذت گرایانه جایابی شدند؛ تیپ مدگرا به مثابه یک کنش اخلاقی خودمحور ترجیح گرا معنادهی شد؛ و درنهایت تیپ کارآمدی ذیل یک کنش اخلاقی حقوق محور مورد طبقه بندی قرار گرفت. این در حالی است که براساس رهیافت هنجاری و نظام دینی به مقوله اخلاق، هر چهار تیپ مذکور، کنش های غیراخلاقی محسوب می شوند. شایان ذکر است الگوهای تیپیک استخراج شده براساس تغییر اخلاق در زمان و مکان به دو گروه اخلاق متکثر-متغیر (شامل عفاف و پاکدامنی، مادی گرایی و مدگرایی) و اخلاق ثابت-جهان شمول (شامل کارآمدی) تقسیم می شوند.

تبلیغات