کلان شهر تهران به عنوان بزرگترین مرکز شهری خاورمیانه، تا دو سده پیش، در مقابل شهرهای تاریخی و پر آوازه ایران زمین، شهری کوچک به شمار می آمد که در حاشیه شمالی ری قرار داشت و مکانی خوش آب و هوا در دامنه های جنوبی البرز محسوب می شد که تحولات سیاسی کشور از دوره صفوی به بعد، بر اهمیت چهار راهی ارتباطی آن صحه نهاد. بویژه از آن جهت که این شهر در مرکزیت و ثقل جغرافیایی جریان حرکت طوایف قدرتمند مدعی حکومت قرار گرفت. تا اینکه از آغاز قاجاریه به پایتختی برگزیده شد و اهمیت روز افزون یافت و با ورود کشور به عصر جدید پس از انقلاب مشروطه و آغاز دوره پرشتاب شهر نشینی در ایران، تهران با در نوردیدن مرز های طبیعی و تاریخی خود و الحاق شهرها و روستاهای پیرامون به به کلان شهری بزرگ تبدیل گردید که البته به مشکلات و معضلات کارکردی کالبدی و اجتماعی – اقتصادی کلان شهرهای کشورهای توسعه نیافته نیز دچار گردید. مسائلی چون بی هویتی، بافت ناهماهنگ کالبدی و فضایی بخش های کهنه و جدید شهر، آلودگی های زیست محیطی، حاشیه نشینی، تمرکز بیش از اندازه فعالیتهای رسمی و غیر رسمی اقتصادی و در نتیجه تمرکز ناموزون جمعیت در این شهر و غیره، موجب گردید تا بتدریج مراکز جمعیتی و شهرهای حاشیه این کلان شهر نیز رشد نموده و به عنوان مراکز خوابگاهی و پسکرانه تهران به قطب های جمعیتی تبدیل شوند که ایجاد قطب شهری کرج در غرب تهران نمونه اصلی آن است. درنتیجه با تمرکز جمعیت در سایر شهرهای پیرامون تهران اکنون با یک مجموعه و منطقه شهری در محدوده استان تهران مواجه هستیم که شکل گیری چنین ساختاری بر پیکره کشور استان تهران پیامدهای خاص خود را داشته و مدیریت کلان سیاسی و اداری خاصی را طی می نماید.