همهپرسى و شوراى نگهبان
آرشیو
چکیده
همهپرسى یکى از راههاى شناخته شده در نظامهاى مختلف حقوقى براى دریافت مستقیم آراى عمومى است که در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران و نیز در فضاى سیاسى کشور مورد توجه واقع شده است. براى پاسخ به این سؤال که «آیا موضوع همهپرسى هم باید از نظر مغایرت با موازین اسلامى و اصول قانون اساسى مورد بررسى شوراى نگهبان قرار بگیرد یا نیازى به این کار نیست»، ناچار به آشنایى با تعریف، اهداف و گونههاى مختلف همهپرسى هستیم.مقالهى حاضر به همین منظور و در دو گفتار ارائه شده است. در گفتار نخست، به تعیین محل بحث مىپردازد و به این نتیجه مىرسد که محل اختلاف، همهپرسىِ موضوع اصل 59 قانون اساسى است.سپس در گفتار دوم، نگارنده به این نتیجهى قطعى مىرسد که درخواست همهپرسى بر مبناى اصل 59، خود یک «مصوبه»ى مجلس است و بنابراین، باید همهى مراحل قانونى دیگر مصوبات را طى کند و برخلاف برخى گفتهها، باید توسط همهى اعضاى شوراى نگهبان انجام شود و به فقها و جنبههاى شرعى اختصاص ندارد.متن
گفتار اول: تعریف و گونههاى مختلف همهپرسى
1 ـ تعریف
همهپرسى یا رفراندوم(1) عبارت است از مراجعهى مستقیم به عموم شهروندان یک کشور براى دریافت بدون واسطهى پاسخ آنان به پرسشى خاص.(2) این پرسش مىتواند در مورد قوانین (اساسى یا عادى) و یا در مورد موضوعى بسیار مهم باشد که همراهى افکار عمومى در اجراى آن اهمیتى ویژه دارد؛ بنابراین، تعریف همهپرسى به «رأىگیرى مستقیم از همهى اعضاى تشکیلدهندهى یک سازمان یا جامعه براى رد یا تصویب سیاستى که رهبران یا نمایندگان پیشنهاد کردهاند» (آشورى، 1378، ص327)، نمىتواند تعریفى جامع و مورد قبول تلقى شود.
از سوى دیگر همهپرسى را مىتوان از نظر میزان اعتبارِ نتیجهى آن به دو گونهى مشورتى و تصویبى تقسیم کرد؛ براى مثال:
ممکن است همهپرسى پیش از شکلگیرى قانون، براى اخذ نظر مردم مورد استفاده واقع شود. در این صورت به آن همهپرسىِ مشورتى گویند و هرگاه به سؤال طرح شده رأى مثبت داده شود، خود به تنهایى نمىتواند قاعدهى مورد نظر را به گونهى استقرار یافتهى آن الزامآور سازد، بلکه اصل اندیشه یا طرحِ مورد پذیرشِ مردم، مهیاى تصویب توسط مراجع تقنینى عادى مىشود.
در صورتى که موافقت مردم با متن همهپرسىشده به منزلهى تصویب و لازمالاجرا شدن قانون باشد، آن را همهپرسى تصویبى گویند. (قاضى شریعتپناهى، 1375، ص373)
به هر حال، چنانکه گفته شد، موضوع همهپرسى مىتواند به یکى از سه گونهى زیر باشد.
2 ـ گونههاى مختلف همهپرسى
اول: همهپرسى تقنینى در خصوص قانون اساسى
قانون اساسى، میثاق بین ملت و دولت است و وظایف، اختیارات و میزان اقتدار قواى عالى و نهادهاى سیاسىِ حاکمیت را تعیین و شیوهى ادارهى کشور و اعمال قوا را مشخص مىکند و به همین دلیل، پشتوانهى آن باید رأى مستقیم مردم باشد؛ از اینرو معمولاً نظامهاى حقوقى تلاش مىکنند تا پیش یا پس از تدوین یا بازنگرى در قانون اساسى، آن را به همهپرسى بگذارند، یا با تعیین حد نصاب بالایى از نمایندگان مردم، حاکمیت ملى را در آن نمایان کنند.
براى مثال، طبق مادهى 89 قانون اساسى جمهورى فرانسه:
تجدیدنظر در قانون اساسى... پس از تصویب در رفراندوم، لازمالاجرا خواهد بود؛ با وجود این، تجدیدنظر پیشنهادى در صورتى به رفراندوم ارجاع نخواهد شد که رییس جمهور تصمیم بگیرد آن را به پارلمان، که به عنوان کنگره براى تشکیل جلسه دعوت خواهد شد، تقدیم نماید. در این مورد تجدیدنظر پیشنهادى فقط در صورتى به تصویب خواهد رسید که اکثریتِ سهپنجم رأىدهندگان، به آن رأى موافق دهند.
اصل پنجم قانون اساسى ایالات متحدهى آمریکا نیز اصلاحات قانون اساسى را در صورتى که «مجالس مقننهى سهچهارم از ایالات با آن موافقت کنند، یا اینکه سهچهارم مجالس مؤسسان ایالتى آن را به تصویب برسانند» معتبر دانسته است.
در جمهورى اسلامى ایران نیز، بازنگرى در قانون اساسى، به ترتیب مقرر در اصل یکصد و هفتاد و هفتم، توسط شوراى بازنگرىِ قانون اساسى صورت مىگیرد؛ امّا « ... مصوبات شورا پس از تأیید وامضاى مقام رهبرى، باید از طریق مراجعه به آراى عمومى به تصویب اکثریت مطلق شرکتکنندگان درهمهپرسى برسد... ». (قانوناساسى، اصل177)
دوم: همهپرسى تقنینى در خصوص قوانین عادى
پذیرش دموکراسى نمایندگى، یا غیرمستقیم، به دلیل واقعیتهاى عینى و دشوارىهاى خارجى است. اگر امکان داشت در هر موضوع عادى نیز مستقیما از نظر همگان آگاه شد و حاکمیت ملى را بىواسطه اعمال کرد، طبعا نیازى به تشکیل مجالس نمایندگان براى قانونگذارى نبود. به همین جهت، هنوز هم «در برخى جامعههاى کوچک، براى همهى امور، رأى همگان پرسیده مىشود. در کانتون سنت گال سوئیس از 1831 براى قانونگذارىهاى عادى مجمع نمایندگان نیز همهپرسى رسم شد و از آن پس، دیگر کانتونهاى سوئیسى نیز، براى هر نوع قانونگذارى، همهپرسى را آغاز کردند. بیست و یک ایالت از ایالات متحدهى آمریکا نیز در 1957ـ1898 از این روش استفاده مىکردند» (آشورى، 1378، ص328). با این حال، پذیرش دموکراسى نمایندگى در جوامع بزرگ، مانع از بهرهمندى از آراى مستقیم مردم در مواقع حساس و موضوعات مهم نیست و لذا آن را راهى براى دموکراسى مستقیم و مکملِ شیوهى نمایندهسالارى یاد مىکنند. البته «معمولاً باید اصل همهپرسى در قانون اساسىِ مصوب، یکى از سرچشمههاى قانونگذارى شناخته شده باشد، تا بتوان از این آیین براى اخذ تصمیم استفاده کرد» (قاضى، 1375، ص373). همچنین «معمولاً براى عرضهى لوایح عادى به افکار عامه از طریق رفراندوم شرایط و محدودیتهاى نسبتا سختى در قوانین اساسى کشورهاى جهان ملاحظه مىشود. چنان که در سوئیس 30000 نفر از کسانى که حقّ شرکت در انتخابات را دارند و یا حکومت هشت کانتون، مىتوانند تقاضاى ارجاع امرى به رفراندوم بنمایند... در قانون اساسى جمهورى پنجم فرانسه رفراندوم پیشبینى گردیده و به رییس جمهور اختیار داده شده است تا به پیشنهاد دولت، مقارن اجلاسیهى قوهى مقننه یا با تصویب هر دو مجلس اقدام نماید». (بوشهرى، 1352، ص241؛ قاضى شریعتپناهى، 1375، ص494)
بنابر اصل 59 قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نیز:
در مسائل بسیار مهم اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى، ممکن است اعمال قوهى مقننه از راه همهپرسى و مراجعهى مستقیم به آراى مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آراى عمومى باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.
ناگفته نباید گذاشت که:
در بهکارگیرى ابزار همهپرسى، به عنوان یکى از آیینهاى دمکراتیک، میان حقوقدانان اتفاقنظر نیست. بنا به باور بیشتر علماى حقوق، شیوهى تصمیمگیرى در مجالس مقننه که با تأمل و گفتوشنود و مجال تفکر توأم است، بر شیوهى همهپرسى، مرجح دانستهشدهاست. روش نخست، گرایشهاى پیشاندیشیدهتر و مستدامتر جامعه را بهتر منعکس مىکند؛ در صورتى که در روش دوم، اتخاذ تصمیم بر مدار گرایشهاى هیجانى، زودگذر و زیر تأثیر نطق و خطابه و روانشناسى شتابآلود مردم مىچرخد و فره و محبوبیت مقام سیاسى که موجد همهپرسى شده است، علىالاصول، در نتیجهى آن تأثیر فوقالعادى دارد. (قاضى شریعتپناهى، 1375، ص374)
سوم: همهپرسى سیاسى و اجرایى
دو گونهى پیشین همهپرسى، تقنینى بود. تقنین، چه اساسى باشد و چه عادى، وضع قاعده است و لذا دوام و کلیت از خصوصیات همیشگى آن است؛ امّا گاهى ممکن است همهپرسى در خصوص موضوعى خاص و معین باشد؛ براى مثال «در سالهاى اخیر بیشتر براى پذیرش معاهدات مهمى چون: پیمان ماستریخت، الحاق به پول واحد اروپایى و اعطاى خودمختارى به بعضى از مناطق، از رفراندوم استفاده شده است. در استرالیا نیز براى تصمیمگیرى روى مسائل با اهمیتى که بر محدودهى حاکمیت و شیوهى حکومت تأثیرگذار است به رفراندوم مراجعه شده است» (مولایى، 1380). همهپرسى سال 1961 در فرانسه براى استقلال الجزایر نیز، از همین قبیل است.
اینگونه همهپرسى، ممکن است در بعضى موارد و در برخى نتایج، به قانونگذارى نیز شباهت پیدا کند، امّا نباید کاملاً با آن یکسان تلقى شود و به همین دلیل، پیشنهاد آن در انحصار قوهى مقننه نیست و مقامهاى سیاسى و اجرایى هم مىتوانند مبتکر آن باشند. به گفتهى برخى:
همهپرسى سیاسى، وقتى است که رییس کشور براى اتخاذ تصمیمات سیاسىِ فوقالعاده با مراجعه به اکثریت آراى مردم، اعتماد آنها را به خود جلب مىکند. (هاشمى، 1375، ص85)
به عنوان نمونه، طبق مادهى 10 قانون اساسى جمهورى فرانسه:
رییس جمهور هم مىتواند هر لایحه یا طرح مربوط به سازمان مراجع عمومى یا متضمن تصویب پیمان اتحادیه یا اجازهى تصویب نهایى عهدنامهاى را، بدون آنکه مغایرتى با این قانون اساسى داشته و مؤثر در اجراى وظایف نهادهاى موجود باشد، به آراى عمومى (رفراندوم) واگذار نماید.
این در حالى است که طبق مادهى 11 چنین حقى براى پارلمان نیز وجود دارد.
برخى حقوقدانان، بند 3 اصل 110 قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران که «صدور فرمان همهپرسى» را از جمله «وظایف و اختیارات رهبر» شمرده است، از همینگونه رفراندومها دانسته و گفتهاند:
به نظر مىرسد که مقام رهبرى براى اتخاذ برخى از تصمیمات سیاسى و قانونىِ خود که با افکار عمومىِ مشارکت مردم قابلیت ارتباط بیشترى دارد، (مىتواند) از طریق مراجعه به آراى عمومى، اعتماد مردم را جلب نماید. (همان، ص86)
این گفته با توجه به عدم ذکر نوع خاصى از همهپرسى در این بند و اختیارات «ولایت مطلقهى امر و امامت امت» (قانون اساسى، اصل 57) پذیرفتنى است.
گفتار دوم: شوراى نگهبان و همهپرسى
1 ـ بیان موضوع و محل بحث
پس از آشنایى اجمالى با انواع همهپرسى، ناگفته پیداست که موضوع بحث در این نوشتار تنها نوع دوم، یعنى «همهپرسى تقنینى در خصوص قوانین عادى» است؛ زیرا شوراى نگهبان در دو نوع دیگر نقش و اختیارى ندارد. همهپرسى تقنینى در خصوص بازنگرى قانون اساسى، دستور مستقیم اصل 177 است که پس از طى مراحل قانونى حتما باید انجام شود. این نوع همهپرسى و نیز همهپرسى سیاسى و اجرایى، که فرمان آن را مقام رهبرى صادر مىکند، طبیعتا نیازى به تأیید شوراى نگهبان ندارند؛ امّا رابطهى آنگونه همهپرسىها که تقنین عادى محسوب مىشوند و «باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسند» با شوراى نگهبان، محل بحث کنونى ماست.
آیا رفراندوم موضوع اصل 59 قانون اساسى، بعد از تصویب در مجلس شوراى اسلامى باید به تأیید شوراى نگهبان نیز برسد، یا اینگونه قانونگذارى خارج از حیطهى نظارت شوراى یاد شده، و مستقیما سرچشمهى حقوق و قانونگذارى به شمار مىآید؟
در صورتى که پاسخ این پرسش مثبت باشد، قهرا پس از آنکه ارجاعِ امرى به همهپرسى از تصویب مجلس شوراى اسلامى گذشت، «شوراى نگهبان موظف است آن را حداکثر ظرف ده روز از تاریخ وصول، از نظر انطباق بر موازین اسلام و قانون اساسى، مورد بررسى قرار دهد و چنانچه آن را مغایر ببیند، براى تجدیدنظر به مجلس بازگرداند.» (قانون اساسى، اصل 94)
به عبارت دیگر، نمایندگان مجلس شوراى اسلامى فقط موضوعى را مىتوانند به رأى عمومى بگذارند که با موازین شرع و اصول قانون اساسى مغایر نباشد. اکنون باید دید بر اساس اصول و روشهاى شناخته شدهى تفسیر حقوقى، چه پاسخى مىتوان به پرسش فوق داد.
2 ـ دلایل نیاز به تأیید(3) شوراى نگهبان
به نظر مىرسد، با توجه به استدلالهاى زیر، چارهاى جز پذیرفتن این حقیقت نیست که همهپرسىِ موضوع اصل 59 باید به تأیید شوراى نگهبان نیز برسد و بدون آن قابلیت اجرا ندارد.
اول: قانون عادى بودن نتیجهى همهپرسى
نیمنگاهى به متن، سیاق و جایگاهِ اصل 59، تردیدى باقى نمىگذارد که این اصل بیانگر نوعى خاص و استثنایى از قانونگذارى عادى است. قانون اساسى، با پذیرش قاعدهى تفکیک و استقلال قوا، تصریح کرده است که:
قواى حاکم در جمهورى اسلامى ایران عبارتاند از: قوهى مقننه، قوهى مجریه و قوهى قضاییه. (قانون اساسى، اصل 57)
امّا بلافاصله در همین اصل تأکید کرده است که هر یک از این قوا «... طبق اصول آیندهى این قانون اعمال مىگردند... ».
قانون اساسى، سپس به گونهاى منطقى، به تعیین مجارى «اعمال» این قوا پرداخته است. به موجب اصول 60 و 61: «اعمال قوهى مجریه... از طریق رییس جمهور و وزرا» و «اعمال قوهى قضاییه به وسیلهى دادگاههاى دادگسترى است». امّا برخلاف این دو قوه، براى اعمال قوهى مقننه شیوههایى پیشبینى شده و به هر یک در اصلى جداگانه اشاره شده است. بنابر اصل 58:
اعمال قوهى مقننه از طریق مجلس شوراى اسلامى است که از نمایندگان منتخب مردم تشکیل مىشود و مصوبات آن پس از طى مراحلى که در اصول بعد مىآید، براى اجرا به قوهى مجریه و قضاییه ابلاغ مىگردد.
اصل 59 نیز اعلام مىدارد که:
در مسائل بسیار مهم اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى، ممکن است اعمال قوهى مقننه از راه همهپرسى و مراجعهى مستقیم به آراى مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آراى عمومى باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.
بنا به تصریح این اصول، اعمال قوهى مقننه در جمهورى اسلامى ایران به صورت نهادینه و مستمر از طریق مجلس شوراى اسلامى است، امّا در مسائل بسیار مهم و به طور استثنایى، ممکن است اعمال قوهى مقننه از راه همهپرسى... صورت گیرد.
پس اینگونه همهپرسى در حقیقت همان تقنین عادى است که اصولاً مىبایست به وسیلهى مجلس شوراى اسلامى انجام مىشد؛ امّا به هر دلیلى، نمایندگان مردم ترجیح دادهاند که نظر موکلانِ خود را از زبان آنان بشنوند. پیامد قطعى این برداشت آن است که نتیجهى همهپرسى، چه در صورت رأى مثبت و چه در صورت رأى منفى مردم، نباید با موازین اسلام و اصول قانون اساسى مغایرت داشته باشد و در قانون اساسى، جز شوراى نگهبان مرجعى براى تشخیص این امر پیشبینى نشده است.
شوراى نگهبان «به منظور پاسدارى از احکام اسلام و قانون اساسى...» (قانون اساسى، اصل91) تشکیل شده است؛ لذا نهتنها «کلیهى مصوبات مجلس شوراى اسلامى باید به شوراى نگهبان فرستاده شود...» (قانون اساسى، اصل94)، بلکه مواردى که مجلس ترجیح مىدهد که حق قانونگذارى خود را بهگونهى دیگرى اعمال کند، نیز مشمول همین قاعدهى کلى است؛(4) براى مثال:
مجلس... در موارد ضرورى مىتواند اختیار وضع بعضى از قوانین را با رعایت اصل 72(5) به کمیسیونهاى داخلى خود تفویض کند... همچنین مجلس شوراى اسلامى مىتواند تصویب دایمى اساسنامهى سازمانها، شرکتها، مؤسسات دولتى یا وابسته به دولت را با رعایت اصل 72 به کمیسیون مربوط واگذار کند، یا اجازهى تصویب آنها را به دولت بدهد. (قانون اساسى، اصل 85)
امّا قانون اساسى، همانگونه که با اشاره به اصل 72 در مورد مصوبات کمیسیونهاى مجلس تصریح کرده است، بلافاصله در مورد اخیر نیز تأکید مىکند که مصوبات دولت نباید با اصول و احکام مذهب رسمى کشور و یا قانون اساسى مغایرت داشته باشد. تشخیص این امر به ترتیب مذکور در اصل 96 با شوراى نگهبان است.
صلاحیت انحصارى شوراى نگهبان براى بررسى و اظهارنظر در مورد مغایرت یا عدم مغایرت «قوانین» و مقررات با موازین شرع و قانون اساسى، در مواضع متعدد دیگرى نیز مورد تأیید این شورا و مجلس شوراى اسلامى قرار گرفته است که تفسیر شوراى نگهبان از اصل 138 از همه مهمتر است. به موجب این اصل:
تصویبنامهها و آییننامههاى دولت و مصوبات کمیسیونهاى مذکور در این اصل، ضمن ابلاغ براى اجرا به اطلاع رییس مجلس شوراى اسلامى مىرسد، تا در صورتى که آنها را خلاف قوانین بیابد، با ذکر دلیل، براى تجدیدنظر به هیئت وزیران بفرستد.
امّا نظر تفسیرى شوراى نگهبان چنین اعلام شده است:
کلمهى «قوانین» مذکور در ذیل اصل 138 قانون اساسى شامل قانون اساسى نمىشود.(6)
و در این زمینه رییس مجلس ناچار است از شوراى نگهبان استفسار و بر همان اساس عمل کند.
دوم: نیازمندىِ اجراى اصل 59 به «تصویب» مجلس
شیوهى دیگرى که براى اثبات نیازمندى همهپرسىِ موضوع اصل 59 به تأیید شوراى نگهبان مىتوان ارائه داد، تلفیق اصول 59 و 94 قانون اساسى است. بنا به تصریحِ ذیلِ اصل مورد بحث:
درخواست مراجعه به آراى عمومى باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان برسد.
به عبارت دیگر، درخواست نمایندگان براى رجوع به آراى عمومى، «مصوبه»ى مجلس تلقى مىشود. از سوى دیگر اصل 94 نیز تأکید کرده است که:
کلیهى مصوبات مجلس شوراى اسلامى باید به شوراى نگهبان فرستاده شود.
از کنار هم نهادن این دو اصل، در حقیقت و از نظر منطقى، قیاسى از شکل اول درست مىشود که بدیهى الانتاج(7) (ملاعبداللّه یزدى، 1363، ص89؛ محمدرضا مظفر، 1405، ص215 و خوانسارى، 1363، ص155ـ157) است و کسى نمىتواند در آن خدشه نماید. صورت این قیاس چنین است:
«درخواست همهپرسى از سوى نمایندگان، مصوبهى مجلس است». و «همهى مصوبههاى مجلس باید به تأیید شوراى نگهبان برسد». نتیجه اینکه «درخواست همهپرسى از سوى نمایندگان باید به تأیید شوراى نگهبان برسد».
سوم: حکومت اصل چهارم بر همهى اصول قانون اساسى
بنابر اصل چهارم:
کلیهى قوانین و مقررات مدنى، جزایى، مالى، اقتصادى، ادارى، فرهنگى، نظامى، سیاسى و غیر اینها، باید بر اساس موازین اسلامى باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همهى اصول قانون اساسى و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهدهى فقهاى شوراى نگهبان است.
برخى استادان معتقدند در تمام مواردى که مقرراتى براى اجرا در کشور وضع مىشود، و از جمله همهپرسى اصل 59، اعتبار آن موکول به نظر شوراى نگهبان مبنى بر مطابقت آن مقررات با موازین اسلامى است؛ زیرا:
روح قانون اساسى و مفاد اصل چهارم، تعمیم مسئولیت شوراى نگهبان نسبت به همهى مواردى است که به نحوى مقررات لازمالاجرا در جمهورى اسلامى ایران وضع مىگردد. گرچه اخص بودن مورد اصل 96 قانون اساسى، این احتمال را به وجود مىآورد که عموم اصل چهارم، با قیدى که در اصل 96 آمده، اختصاص به مورد مصوبات مجلس پیدا کند، ولى دقت در روح قانون اساسى، که اسلامى بودن ملزوم آن است، و کیفیت عمومى که در اصل چهارم آمده معلوم مىکند که عموم اصل چهارم خود ابا از تخصیص دارد و سیاق تعبیر به منظور بیان عموم بوده است. (عمید زنجانى، 1377، ص404).
باید توجه داشت که این استدلال، با آنکه متین و مقبول است، صرفا ناظر به جنبهى شرعى موضوع همهپرسى است و تنها نیاز به تأیید فقهاى شوراى نگهبان را اثبات مىکند، نه همهى اعضا و تمام جنبههاى مرتبط با قانون اساسى را.
چهارم ـ مشروح مذاکرات مجلس بررسى نهایى قانون اساسى و اصل 99
مذاکرات واستدلالهاى نویسندگان یکقانون، حتى درمکتب تفسیرلفظى یا تحلیلى، نمىتواند برهانى قاطع و نهایى به شمار آید؛ امّا «از لحاظ نظرى، براى تعیین ارادهى واقعى قانونگذار اعمال مقدماتى تهیهى قوانین، از قبیل مذاکرات انجام شده در مجلس و گفتوگوهاى اعضاى کمیسیونها، بهترین راهنماست.» (کاتوزیان، 1368، ص133)
در اینجا هم، بهرغم شفافیت قانون اساسى مبنى به نیازمندى همهپرسى موضوع اصل 59 به تأیید شوراى نگهبان، مىتوان براى تقویت استدلالهاى پیشین به «مشروح مذاکرات مجلس بررسىِ نهایى قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران» نیز استناد کرد؛ زیرا در جاى جاى مذاکرات این مجلس و به مناسبتهاى مختلف، به این نکته تصریح و تأکید شده است.
براى مثال، به هنگام تصویب اصل 59، این اصل شاهد مخالفان، موافقان و کسانى بوده است که به رغم پذیرش خود مفاد، ذکر آن را، به صورت اصلى در قانون اساسى، ضرورى یا مفید نمىدیدهاند.
با این حال، هر سه گروه یادآورى کردهاند که درخواست همهپرسى از سوى نمایندگان مجلس، باید به شوراى نگهبان ارسال شود؛ گرچه در مذاکرات هم، گاه تنها به جنبهى شرعى توجه شده است (صورت مشروح...، مکارم شیرازى، ص1792) و گاه اعم از شرع و قانون اساسى (همان، آیت، ص1793). افزون بر این، به عنوان اصل 82 پیشنهاد شده بود که:
شوراى نگهبان، نظارت بر انتخاب رییس جمهور و مراجعه به آراى عمومى در رفراندوم را نیز بر عهده دارد. درخواست مراجعه به آراى عمومى باید از طرف رییس جمهور یا دوسوم نمایندگان مجلس شوراى ملى باشد و براى اجرا به شوراى نگهبان تسلیم شود. (همان، ص965)
نایب رییس مجلس مزبور، در پاسخ به کسانى که مىگفتند: «این موهم این است که شوراى نگهبان در اینجا نقش قوهى مجریه را ایفا مىکند»، تصریح کرده است که مقصود از اجرا همان نظارت است... یعنى شوراى نگهبان باید تأیید کند که تقاضاى رییس جمهور بهجاست (همان، بهشتى، ص966). نمایندهى دیگرى در تأیید و تکمیل این برداشت افزوده است: براى اینکه آنها پاسدار قانون اساسى هستند (همان، باهنر، ص966). و نفر سوم نیز گفته است: باید بررسى شود که این رفراندوم مطابق قانون اساسى هست، مخالفتى دارد یا ندارد و با شرع مخالفتى دارد یا ندارد (همان، املشى، ص966). تمام نمایندگان دیگرى هم که به بحث ادامه دادهاند، همین برداشت را تأیید کرده و نتیجه گرفتهاند که:
شوراى نگهبان... مىتواند پیشنهاد رفراندوم از طرف مجلس شوراى ملى و ریاست جمهورى را تأیید یا رد نماید. (همان، محمد رشیدیان، ص968)
و سرانجام اینکه یکى از نمایندگان با اشاره به اصل چهارم مىگوید:
سابقا یک اصل داشتهایم که تمام قوانین باید به نظر شوراى نگهبان برسد، حتى قوانینى که از مجلس نگذشته است؛ یعنى اگر قانونى هم در رفراندوم تصویب شود، باز هم باید به نظر شوراى نگهبان برسد که آیا خلاف شرع هست یا نیست. (همان، مکارم شیرازى، ص969؛ و منتظرى، ص1243)
جالب این است که حتى یک نفر نیز با این برداشت مخالف نبوده است، ولى ظاهرا با اتکا به همین بداهت و براى جلوگیرى از تکرار و تطویل است که بدون اندک بحث و خدشهاى در متن نهایى، ذکر «نظارت» را کافى دانسته و ذیل اصل پیشنهادى حذف مىشود. پیشنهاد مزبور، اینک به عنوان اصل 99 چنین مقرر داشته است:
شوراى نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبرى، ریاست جمهورى، مجلس شوراى اسلامى و مراجعه به آراى عمومى و همهپرسى را بر عهده دارد.
بنابر نظر تفسیرى شوراى نگهبان:
نظارت مذکور در اصل 99 قانون اساسى، استصوابى است.(8)
و این خود دلیلى دیگر براى شمول آن نسبت به همهى مراحل همهپرسى و از جمله اصل مراجعه به آراى عمومى است.
منابع
ـ آشورى، داریوش؛ دانشنامه سیاسى، چ پنجم، چاپ دوم آن توسط سهروردى، تهران: مروارید، 1378.
ـ بوشهرى، جعفر؛ حقوق اساسى، ج دوم، چ دوم، تهران: انتشارات دانشکدهى علوم ادارى و مدیریت بازرگانى دانشگاه تهران، 1352.
ـ صورت مشروح مذاکرات مجلسِ بررسىِ نهایى قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، ج2، چاول، روابط عمومى مجلس، تهران: 1364.
ـ عمید زنجانى، عباس على؛ فقه سیاسى، ج1، چ چهارم، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1377.
ـ قاضى، ابوالفضل؛ حقوق اساسى و نهادهاى سیاسى، ج1، چ ششم، مؤسسهى انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1375.
ـ کاتوزیان، ناصر؛ مقدمه علم حقوق، چ یازدهم، تهران: شرکت سهامى انتشار، 1368.
ـ المظفر، محمدرضا؛ المنطق، قم: اسماعیلیان، 1366.
ـ محمد خوانسارى؛ منطق صورى، ج2، چ هشتم، تهران: انتشارات آگاه، 1363.
ـ مولایى، یوسف؛ روزنامهى نوروز، 27/9/1380.
ـ هاشمى، سیدمحمد؛ حقوق اساسى جمهورى اسلامى ایران، ج2، چ دوم، تهران: دانشگاه شهید بهشتى، 1375.
ـ یزدى، عبدالله؛ الحاشیة على تهذیب المنطق، چاپ اول، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1363.
________________________________________
1 . Referendum.
2 . از مادهى یک قانون همهپرسى در جمهورى اسلامى ایران مصوب 4 تیر 1368 نیز همین تعریف استنباط مىگردد. به موجب مادهى مذکور: «همهپرسى از آحاد ملت مطابق مقررات این قانون انجام مىگیرد؛ به نحوى که همهى اقشار جامعه، با آزادى کامل، نظر خود را دربارهى موضوعى که به آراى عمومى گذارده مىشود، به یکى از دو صورت زیر اعلام نمایند: الف) آرى، ب) نه».
3 . نیاز به ذکر است که شوراى نگهبان باید طى مهلت قانونى نظر خود را در خصوص مغایرت یا عدم مغایرت مصوبات مجلس با موازین اسلام و قانون اساسى اعلام کند. «در غیر این صورت مصوبه قابل اجراست». (اصل 94) بنابراین، مقصود ما از تأیید شوراى نگهبان، شامل این مورد نیز مىشود.
4 . این نکته در مواضع متعدد مذاکراتِ مجلسِ بررسى نهایى قانون اساسى مورد تأکید قرار گرفته است که در ادامه به برخى موارد اشاره مىشود. در اینجا به نقل این گفتهى رییس مجلس مزبور بسنده مىشود که «قوانین را به طورى که مفصلاً بحث کردیم شوراى نگهبان باید تأیید بکند. این فقط مصوبات مجلس نیست و شامل همه مىشود». صورت مشروح مذاکرات مجلسِ بررسىِ نهایى قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، ج2، ص243.
5 . اصل هفتاد و دوم: «مجلس شوراى اسلامى نمىتواند قوانینى وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمى کشور یا قانون اساسى مغایرت داشته باشد. تشخیص این امر به ترتیبى که در اصل نود و ششم آمده بر عهدهى شوراى نگهبان است».
6 . نظریهى شماره 2101، مورخ 15/6/1371.
7 . شکل اول آن است که حد وسط در صغرى محمول باشد و در کبرى موضوع.
8 . نظریهى شمارهى 1234، مورخ 1/3/1370.