حکمرانی اسلامی در عصر حاضر و در مقام پاسخگویی به اندیشه های رقیب و جهت احتراز از سعی و خطا و آزمون های محتمل البطلان، چاره ای جز نظام سازی مبتنی بر معارف وحیانی ندارد. اگر این مهم انجام نگیرد، کارآمدی نظام اسلامیِ متکی بر فقه شیعی و تئوری ولایت فقیه به خطر خواهد افتاد. در معارف وحیانی نیز محوریت با قرآن است، لذا نظام سازی قرآنی، ضرورتی است که در این زمان بیش از هر زمان دیگر احساس می شود. این تحقیق به دنبال نیل به فهم صحیح از نظام سازی قرآنی، متکی بر رویکردهایی است که تا به امروز از ناحیه خبرگان این حوزه اتخاذ شده است. مدعای نگارندگان آن است که چنانچه گفتمان صائب از نظام سازی در میان نخبگان علمی فراگیر نشود، انتظار از تحقق نظام سازی قرآنی غیر واقعی خواهد بود. این پژوهش با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای، ابتدا متکفل جمع آوری داده های ناظر به رویکردهای مختلف نظام سازی شد. سپس بر مبنای رویکرد کیفی و برگزاری مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته از خبرگان حوزه نظام سازی، داده های اولیه را تکمیل و فضا را مهیا نموده تا بر اساس نظریه داده بنیاد و مبتنی بر رهیافت «استراوس» و «کوربین»، چارچوب مفهومی نظام سازی قرآنی استخراج شود. در مرحله بعد و به منظور اولویت بندی مؤلفه های الگوی مذکور متکی بر رویکرد کمی و با استفاده از تکنیک TOPSIS و نظرات مجدد خبرگان، اولویت بندی و اصلاح شد. در نهایت عرصه های مختلف نظام سازی به نظام پژوهی (نظام شناسی ناظر به تکوینیات، نظام یابی ناظر به تشریعیات و نظام سازی ناظر به اعتباریات) و نظام گزاری (ناظر به عرصه اجرا) تفکیک شده است.