این مقاله در پی بازنمایی شاخص زبانی جنسیت در بلندترین رمان فارسی، یعنی کلیدر، است. عنصر جنسیت در این رمان که زندگی عشایر شمال شرق کشور را به تصویر کشیده است به وضوح دیده می شود. نویسنده برای زن کوچ نشین، جایگاهی استثنائی قائل شده است؛ زنی که در زندگی عشایری، نقش اساسی ای بازی می کند، اما تحت تأثیر کلیشه های جنسیتی، فرودست به شمار می آید. در این مقاله که برگرفته از یک کار پژوهشی است، شاخص زبانی جنسیت به روش نقد ادبی زنانه نگر بازنمایی شده است. پرسش اصلی مقاله این است که برخورد رمان کلیدر با موضوع زن چگونه است؟ یافته اصلی مقاله حاضر این است که رمان کلیدر در رویارویی با زنان، رفتار دوگانه ای دارد؛ ازیک سو سرشار است از الفاظ، ضرب المثل ها، و موضع گیری های شخصیت های داستان در ضمن گفت و گوها که زنان و جنس زن را گاه به کنایه و گاهی به صریح ترین وجه تحقیر می کند، و از سوی دیگر، از بسیاری از قهرمانانِ زن خود شخصیت های نیرومند و مؤثری می پردازد؛ به گونه ای که خواننده تحت تأثیر نقش فعال و شخصیت های کارآمد آن ها قرار می گیرد. این امر تاحدودی ناشی از فضای عشایری داستان است که در آن زنان به ناگزیر در زندگی، به ویژه در اقتصاد خانوار، نقش مهمی دارند. روش انجام پژوهش، تحلیل متن به روش نقد ادبی است که از دغدغه های زنانه نگری الهام گرفته است.