الگوی عینی ـ نظری خلافت اسلامی، الگویی تاریخی است که پس از تکوین عینی، تلاش شده است از جهت نظری نیز توجیه و بازسازی نظری شود. این توجیه و بازسازی نظری، معطوف به تأمین مشروعیت برای آن بوده است. در این راستا، اموری مانند «زمینی و عرفی بودن خلافت»، «برخورداری از رسالت الهی و دینی خلافت»، «عدم عصمت خلیفه» و «عدم برخورداری خلیفه از علم لدنی» به عنوان مؤلفه های مؤثر برای تأمین مشروعیت این الگو، مورد توجه قرار گرفته است.
بررسی «طراز تأمین مشروعیت» در این الگو، اهمیت شایان توجهی دارد. لذا این امر، مقتضی بررسی میزان توانمندی این الگو برای تأمین مشروعیت در سه سطح «شرایط امکان عقلی ـ فلسفی»، «شرایط امکان وقوعی» و «شرایط امکان استناد شرعی» است؛ هر چند به راحتی می توان ناتوانی این الگو را در این سه سطح مشاهده کرد.
بهترین و کامل ترین صورت بندی از تأمین مشروعیت برای الگوی خلافت اسلامی را می توان به لحاظ عرفی بودن این الگو، در نظریة قرارداد اجتماعی، سراغ گرفت؛ البته الگوی خلافت اسلامی به عنوان یکی از مصادیق این نظریه در این چشم انداز نظری نمی تواند از طراز وجیه و کارآمدی برای تأمین مشروعیت، برخوردار باشد.