با توجه به عدم پیشینة مباحث مربوط به مبانی قانون طبیعی در آثار دانشمندان مسلمان و به منظور نظریه پردازی و تولید علم دربارة کشف مبانی قانون طبیعی در اسلام، لازم است آموزة قانون طبیعی در غرب عموماً و به ویژه در دورة مسیحیت پروتستان بررسی شود؛ زیرا در آن دوره از غرب، اندیشمندان مسیحی پروتستان، با توجه عمیق خود به ملاک های دینی، درصدد حفظ دستاوردهای قانون طبیعی مسیحی شده در برابر یورش دانشمندان دورة جدید به آموزه های دینی فلسفی بودند.
هجوم گستردة اندیشة اومانیستی به آموزة قانون طبیعی در آن دوره، سبب شد «گروسیوس»، تفسیری از این قانون ارائه کند که به عقیدة بسیاری از دانشمندان، تفسیری سکولارمنشانه بود؛ هر چند «پوفندورف» تلاش کرد، غبار تفسیر سکولاریستی را از محتوای قانون طبیعی بزداید، اما توفیق کامل نیافت.
در این نگارش، ابتدا قانون طبیعی در اندیشة پروتستان های اولیه، تحلیل می گردد. آنگاه کاستی هایی که این نظریه پردازان در تفسیر این آموزه داشتند، بیان می شود. این کاستی ها با عنوان انتقادات در دو گروه مجزا قرار دارند:
انتقاد مشترک، حاوی یک نکتة انتقادی است که به طور مشترک بر همة نظریه پردازان قانون طبیعی در دورة پروتستان اولیه وارد است.
انتقادات مختص دربردارنده پنج نکتة انتقادی است که کاستی های موجود در اندیشة این اندیشمندان را به طور جداگانه نشان می دهد.