مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
تنظیم هیجان
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش رابطه بین ابعاد شخصیت و ناگویی خلقی در یک نمونه دانشجویی مورد بررسی قرار گرفت. هدف اصلی پژوهش حاضر مطالعه نوع رابطه ابعاد شخصیت شامل نوروزگرایی، برون گرایی، تجربه پذیری، همسازی و وظیفه شناسی با ناگویی خلقی و مولفه های آن شامل دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی (غیرتجسمی) بود. سیصد و چهل و شش دانشجو (156 پسر و 190 دختر) از رشته های مختلف دانشگاه تهران در این پژوهش شرکت کردند. از آزمودنی ها خواسته شد "مقیاس شخصیت NEOPI-R" و نسخه فارسی "مقیاس ناگویی خلقی تورنتو FTAS-20-" را تکمیل کنند. برای تحلیل داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، آزمون تحلیل واریانس چند متغیره، ضرایب همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین نوروزگرایی و ناگویی خلقی رابطه مثبت معنادار و بین برونگرایی و تجربه پذیری با ناگویی خلقی رابطه منفی معنادار وجود دارد. بر اساس یافته های این پژوهش، نوروزگرایی، برونگرایی و تجربه پذیری می توانند تغییرات مربوط به ناگویی خلقی و مولفه های آن را پیش بینی کنند. نوروزگرایی با افزایش ناگویی خلقی و برونگرایی و تجربه پذیری با کاهش ناگویی خلقی در ارتباط قرار می گیرد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که خصیصه های شخصیتی بر توانمندی های فرد در زمینه پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجان ها تاثیر می گذارند. نتایج و پیامدهای پژوهش در این مقاله تشریح و تبیین خواهند شد
مقایسه اثربخشی آموزش های ذهن آگاهی و تنظیم هیجان بر سلامت روان جانبازان شیمیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: سلامت روانِ پایین یکی از مشکلات روان شناختی جانبازان شیمیایی است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش های ذهن آگاهی و تنظیم هیجان بر سلامت روان جانبازان شیمیایی بود.
روش: روش پژوهش حاضر آزمایشی (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) با استفاده از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. 47 نفر از جانبازان شیمیایی دارای نمره بالا در پرسشنامه سلامت عمومی از شهرستان سردشت، به صورت تصادفی انتخاب و سپس در سه گروه آموزش ذهن آگاهی، آموزش تنظیم هیجان و کنترل جایگزین شدند. برای گروه اول آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و برای گروه دوم آموزش تنظیم هیجان اعمال شد و به گروه کنترل هیچ آموزشی داده نشد. جمع آوری داده ها با کمک پرسشنامه سلامت عمومی انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.
یافته ها: یافته های نشان داد که میانگین نمرات سلامت روان در گروه آموزش ذهن آگاهی نسبت به گروه آموزش تنظیم هیجان و در گروه آموزش تنظیم هیجان نسبت به گروه کنترل در پس آزمون و پیگیری به طور معنی داری بهبود یافته است. همچنین یافته ها نشان داد که میانگین نمرات علائم جسمانی، اضطراب، افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعی در گروه های آزمایش نسبت به گروه کنترل در پس آزمون و پیگیری کاهش معنی دار داشته است.
نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاکی از اثربخشی آموزش های ذهن آگاهی و تنظیم هیجان بر بهبود سلامت روان جانبازان شیمیایی است. بنابراین، توجه به اثربخشی ذهن آگاهی و تنظیم هیجان بر سلامت روان در جانبازان شیمیایی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
ارتباط بین راهبردهای تنظیم هیجان و رفتار بین فردی در سوء مصرف کنندگان مواد
حوزه های تخصصی:
مقدمه: افراد دارای سوء مصرف مواد نشانه هایی از راهبردهای تنظیم هیجان منفی و رفتار بین فردی مختل را از خود نشان می دهند. هدف مطالعه حاضر تعیین ارتباط راهبردهای تنظیم هیجان و رفتار بین فردی در سوء مصرف کنندگان مواد بود.
روش: این پژوهش یک مطالعه همبستگی است. آزمودنی های پژوهش شامل 100 نفر بود که از میان سوء مصرف کنندگان مواد ارجاع شده به مراکز ترک اعتیاد شهرستان اردبیل از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس تنظیم شناختی هیجان و شاخص واکنش پذیری بین فردی استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که راهبردهای مثبت تنظیم هیجان و راهبردهای منفی تنظیم هیجان با رفتار بین فردی رابطه معنی داری دارند. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان داد که راهبردهای مثبت و منفی تنظیم هیجان شانزده درصد از واریانس رفتار بین فردی را تبیین می کنند. قوی ترین متغیر پیش بینی کننده رفتار بین فردی «در جای حقیقی خود قراردادن» بود.
نتیجه گیری: این نتایج تلویحات مهمی در آسیب شناسی سوء مصرف مواد دارد. بر این اساس متخصصان بالینی می توانند از راهبردها ی تنظیم هیجان برای مقابله با سوء مصرف مواد استفاده نمایند.
رابطه بین نشخوار خشم و پرخاشگری در ورزشکاران رشته های منتخب ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش رابطة بین نشخوار خشم و پرخاشگری در رقابت های ورزشی بررسی شد. هدف اصلی پژوهش حاضر، مطالعة نوع رابطة زیرمقیاس های نشخوار خشم شامل پس فکرهای خشم، افکار تلافی جویانه، خاطره های خشم و شناختن علت ها با جنبه های مختلف پرخاشگری و رفتار پرخاشگرانة ورزشی شامل پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، خشم، خصومت و پرخاشگری غیرمستقیم در یک نمونه از ورزشکاران حرفه ای بود. 210 ورزشکار داوطلب (132 پسر و 78 دختر) از فدراسیون های ورزشی کشتی، بسکتبال، والیبال، فوتبال، کاراته، تکواندو، شنا و ژیمناستیک در این پژوهش شرکت کردند. از ورزشکاران خواسته شد نسخة فارسی مقیاس نشخوار خشم (FARS) و پرسشنامة پرخاشگری رقابتی (CAQ) را تکمیل کنند. نتایج نشان داد که بین زیرمقیاس های نشخوار خشم و شاخص های پرخاشگری رقابتی همبستگی مثبت معناداری وجود دارد. نشخوار خشم از طریق تضعیف توان مدیریت خشم، به کارگیری فنون و مهارت های آموخته شدة ورزشی را مختل می سازد و موجب پرخاشگری می شود. همچنین با ایجاد اختلال در تمرکز و دقت در اجرای فنون و مهارت های ورزشی، احتمال رفتار پرخاشگرانه را افزایش می دهد. براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که نشخوار خشم در جریان رقابت های ورزشی به بروز رفتار پرخاشگرانه می انجامد و احتمال موفقیت ورزشی را کاهش می دهد.
مدل روابط علّی هیجان منفی، باورهای مرکزی، باورهای مرتبط با مواد، عقاید وسوسه انگیز و تنظیم هیجان با بازگشت به مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی روابط مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای شناختی باورهای بنیادی، باورهای مرتبط با مواد، عقاید وسوسه انگیز، هیجان منفی و توانایی تنظیم هیجان با برگشت به مصرف مواد در قالب یک مدل علّی انجام شد. 300 نفر از معـتادان خود مـعرف به مراکز درمان اعـتیاد شهرستان جـهرم از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از مقیاس های نگرش ناکارآمد، باورهای مرتبط با مواد، پرسشنامه افسردگی- اضطراب- استرس، پرسشنامه ی عقاید وسوسه انگیز، و خرده مقیاس تنظیم هیجان پرسشنامه هوش هیجانی شات مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که مدل فرضی بازگشت به مصرف مواد از برازش مناسبی برخوردار است و واریانس معناداری از بازگشت به مصرف مواد را تبیین میکند. بر اساس این مدل، مجموعه ای از متغیرهای شناختی شامل باورهای مرکزی، عقاید مرتبط با مواد و عقاید وسوسه انگیز و راهـبردهای تنـظیم هیجان در رابـطه ی بین هیجان های منفی و بازگشت بـه مـصرف مواد میانجی گری میکنند. استفاده از تکنیک های شناختی رفتاری برای شناسایی و تغییر باورهای مرکزی، باورهای مرتبط با مواد و آموزش راهبردهای انطباقی مقابله با وسوسه و تنظیم هیجان، باید بخش مهم برنامه ی درمان سوء مصرف مواد باشد.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری مبتنی بر مهارت های مقابله ای و نگه دارنده درمان با متادون در بهبود راهبردهای تنظیم هیجان و پیشگیری از عود
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی میزان اثربخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری مبتنی بر مهارت های مقابله ای و درمان نگه دارنده با متادون در بهبود راهبردهای تنظیم هیجان و پیشگیری از عود به مصرف مواد انجام شد. روش: پژوهش حاضر یک طرح شبه آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. برای نمونه گیری 45 نفر از افراد سوء مصرف کننده ی مراجعه کننده به مراکز درمانی ترک اعتیاد انتخاب و بطور تصادفی در سه گروه درمان شناختی-رفتاری، درمان نگه دارنده با متادون و گروه گواه گمارده شدند. شرکت کنندگان هر سه گروه قبل و پس از پایان مداخله پرسش نامه ی هوش هیجانی را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری در مقایسه با درمان نگه دارنده با متادون و گروه کنترل به بهبود معنادار تنظیم هیجان افراد مصرف کننده ی مواد منجر شد، ولی تفاوت معناداری بین گروه درمان نگه-دارنده با متادون و گروه کنترل مشاهده نشد. همچنین میزان عود به مصرف مواد در افراد شرکت کننده در گروه درمان شناختی-رفتاری نسبت به گروه درمان نگه دارنده با متادون و گروه کنترل به طور معناداری کمتر بود ولی تفاوت معناداری بین گروه دارودرمانی و گروه کنترل مشاهده نشد. نتیجه گیری: درمان شناختی- رفتاری درمان مؤثری است که می تواند متغیرهای رفتاری و شناختی مرتبط با سوء مصرف مواد مانند راهبردهای تنظیم هیجانی را تغییر دهد. بنابراین با توجه به این یافته ها، برنامه های درمان سوء مصرف مواد باید این متغیرهای میانجی مصرف را هدف قرار دهند.
نقش تعدیل کننده خودتنظیم گری در رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده مقدمه: نقص و نارسایی در مکانیسم های تنظیم هیجان ها و شناخت ها، سیستم های پردازشی را تحت تأثیر قرار می دهند و فرد را با مشکلات جدی سلامت و اختلال های روان شناختی مواجه می سازند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده خودتنظیم گری در رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد انجام شد. روش: این پژوهش یک پژوهش اکتشافی از نوع طرح های همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، مردان مبتلا به اختلال های مصرف مواد مراجعه کننده به چهار مرکز درمان مصرف مواد در تهران بودند. نمونه این پژوهش شامل 122 بیمار مرد بود که به روش هدفمند و بر حسب مراجعات متوالی به مراکز درمانی انتخاب شدند. از شرکت کنندگان خواسته شد مقیاس سبک های دلبستگی بزرگسال، مقیاس خودتنظیم گری و شاخص شدت اعتیاد را تکمیل کنند. داده های پژوهش با استفاده از روش ها و شاخص های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره سلسله مراتبی تعدیلی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که سبک دلبستگی ایمن با خودتنظیم گری رابطه مثبت و با شدت اختلال های مصرف مواد رابطه منفی دارد و سبک های دلبستگی ناایمن (اجتنابی و دوسوگرا) با خودتنظیم گری رابطه منفی و با شدت اختلال های مصرف مواد رابطه مثبت داشتند. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که خودتنظیم گری رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد را تعدیل می کند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که خودتنظیم گری شدت اختلال های مصرف مواد را تحت تأثیر قرار می دهد.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس بر کاهش تکانشگری در افراد وابسته به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس بر کاهش تکانشگری در افراد وابسته به مواد مخدر انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع روش های آزمایشی است که از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه پژوهش عبارت بود از: کلیه معتادانی که در سال 92-1391 به کلینیک های ترک اعتیاد شهرستان مریوان مراجعه کرده بودند. تعداد 30 نفر از افراد وابسته به مواد با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به تصادف به یکی از گروه های آزمایش و کنترل تخصیص یافتند. یافته ها: نتایج نشان دادند که آموزش تنظیم هیجان می تواند در کاهش علائم تکانشگری در افراد وابسته به مواد موثر باشد. نتیجه گیری: با توجه به اینکه افراد وابسته به مواد بیشتر در معرض هیجانات منفی قرار دارند بنابراین، در چنین موقعیت هایی احتمالا بدون برنامه و به صورت تکانشی عمل می کنند. بنابراین، آموزش تنظیم هیجان به این افراد می-تواند میزان کنترل آن ها را در چنین موقعیت هایی بالا ببرد.
اثربخشی مداخله شناختی- رفتاری تنظیم هیجان بر بهزیستی روان شناختی دختران نوجوان مبتلا به صرع(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
زمینه و هدف: پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی مداخله شناختی رفتاری تنظیم هیجان بر بهزیستی روان شناختی دختران نوجوان مبتلا به صرع انجام شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه دختران نوجوان مبتلا به صرع 14 تا 20 ساله شهر اصفهان در سال 1390 بود.
مواد و روش ها: به منظور انجام این پژوهش30 نفر دختر 14 تا 20 ساله از میان جامعه مصروعین به شیوه در دسترس، انتخاب و با روش تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. روش پژوهش نیمه تجربی بود. مداخله شناختی رفتاری تنظیم هیجان بر اساس دستورالعملی از دانشگاه بوستون ومتناسب سازی با شرایط فرهنگی، به مدت 12 جلسه بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و به گروه کنترل هیچ آموزشی ارایه نشد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسش نامه بهزیستی روان شناختیpsychological Well-Being (Ryff) questionnaire) و پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی محقق(researcher-made questionnaire.) ساخته بود. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:نتایج این پژوهش نشان داد که مداخله روش تنظیم هیجان در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پیش آزمون- پس آزمون (048/0>p) و پیش آزمون- پی گیری (019/0>p) بر افزایش بهزیستی روان شناختی دختران مصروع مؤثربود هم چنین، میانگین نمره پذیرش خود (049/0>p)، در مرحله پس آزمون وخرده مقیاس های روابط مثبت (045/0>p)، پذیرش خود (049/0>p)، زندگی هدفمند (046/0p<)، در مرحله پی گیری افزایش معنی داری پیدا کرده است.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان دادکه مداخله شناختی رفتاری تنظیم هیجان بر افزایش بهزیستی روان شناختی دختران مصروع مؤثر است. هم چنین اثر درمان در زمان پی گیری ماندگار بود.
بررسی ارتباط تنظیم هیجان و عواطف مثبت و منفی با عملکرد و فرسودگی تحصیلی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی ارتباط تنظیم هیجان و عواطف مثبت و منفی با عملکرد و فرسودگی تحصیلی دانشجویان بود. این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است. نمونه این پژوهش شامل 400 دانشجو (200 پسر و 200 دختر) بود که از میان دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 91-90 به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس های فرسودگی تحصیلی، عواطف مثبت و منفی و پرسشنامه تنظیم هیجان، و برای اندازه گیری عملکرد تحصیلی از معدل کل آن ها استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) به کار رفت. ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین تنظیم هیجان و عواطف مثبت و منفی با عملکرد و فرسودگی تحصیلی رابطة معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل واریانس نشان داد که دو گروه در تنظیم هیجان، عواطف مثبت بیشتر و فرسودگی تحصیلی تفاوت معناداری دارند، در واقع تنظیم هیجان و عواطف مثبت دختران بیشتر و فرسودگی تحصیلی آن ها کمتر از پسران بود. اما دو گروه در عواطف منفی و عملکرد تحصیلی تفاوت معناداری نداشتند.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس بر کاهش خشم در افراد وابسته به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: سطح پایین تنظیم هیجانی که ناشی از ناتوانی در مقابله مؤثر با هیجان ها و مدیریت آن هاست، در شروع مصرف مواد نقش دارد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس بر کاهش خشم در افراد وابسته به مواد مخدر انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع طرح های شبه آزمایشی است که از طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه پژوهش حاضر را کلیه معتادانی که در سال 92-1391 به کلینیک های ترک اعتیاد شهرستان مریوان مراجعه کرده اند تشکیل می دهند. تعداد 30 نفر از افراد وابسته به مواد با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و با همین روش در گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. نتایج با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها:به طور کلی، نتایج نشان دادند که آموزش تنظیم هیجان براساس مدل گراس می تواند علائم خشم را در افراد وابسته به مواد کاهش دهد (001/0>P).
نتیجه گیری:دشواری در تنظیم هیجان ها یکی از مشکلات افراد سوء مصرف کننده مواد است و آموزش نحوه ابراز و مدیریت هیجانات به این افراد می تواند در کاهش مشکلات آنها مؤثر واقع گردد.
مقایسه دشواری های تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به سندرم روده ی تحریک پذیر با توجه به دست برتری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: از دیرباز مطالعه ی رفتار و تفاوت های فردی بر اساس عدم تقارن مغزی در شناخت اختلالات مختلف اهمیت بسیاری داشته است. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی مقایسه دشواری های تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با توجه دست برتری بود.
مواد و روشها: مطالعه حاضر یک مطالعه علی مقایسه ای بود. 30 بیمار دست چپ و 30 بیمار دست راست از میان 120 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر ، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که از نظر جنس، سن و تحصیلات همتا شده بودند. آزمودنی ها به دو پرسش نامه ی دست برتری ادینبورگ و مقیاس دشواری های تنظیم هیجان پاسخ دادند. داده ها با آزمون تحلیل واریانس تک متغیری و من ویتنی تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات دشواری تنظیم هیجان در بیماران دست چپ بطور معنی داری از بیماران راست دست بالاتر بود (05/0> P). هم چنین بین این دو گروه، از میان خرده مقیاس های دشواری های تنظیم هیجانی، دشواری دست زدن به رفتار هدفمند، دشواری کنترل تکانه و فقدان آگاهی هیجانی تفاوت معنی دار داشتند (05/0> P).
نتیجه گیری: مطالعه حاضر یک مطالعه مقدماتی در حمایت از نقش جانبی شدن تنظیم هیجان در اختلالات اتونومیکی عملکردی همچون سندرم روده تحریک پذیر می باشد
مقایسه ی عدم تحمل بلاتکلیفی، تنظیم هیجان و رضامندی زناشویی در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال وسواس فکری-عملی (OCD)، اختلال رفتاری ناتوان کننده ای است که مشکلاتِ سازگاری بسیار ی برای خود بیماران و خانواده ی آنها ایجاد می کند. هدف این پژوهش، مقایسه ی عدم تحمل بلاتکلیفی، تنظیم هیجان و رضامندی زناشویی در افراد مبتلا به OCD و عادی ب ود. روش: روش پژوهش علّی_مقایسه ای بود. جامعه ی آماری را کلیه ی بیماران مبتلا به OCD تشکیل دادند که در نیمه ی اول سال 1392 به بیمارستان روانپزشکی رازی تبریز مراجعه کرده بودند. تعداد 25 نفر از این افراد با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و تعداد 25 نفر نیز از بین افراد عادی به عنوان گروه مقایسه انتخاب شدند. برای تحلیل داده ها نیز از MANOVA استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دو گروه بیماران OCD و افراد عادی، از نظر عدم تحمل بلاتکلیفی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ بدین صورت که میانگین نمرات بیماران OCD در عدم تحمل بلاتکلیفی بالاتر از افراد عادی بود. همچنین در متغیرهای تنظیم هیجان و رضامندی زناشویی بین بیماران OCD و افرادبهنجار تف اوت معناداری مشاهده شد؛ بدین صورت که میانگین نمرات بیماران OCD در تنظیم هیجان و رضامندی زناشویی پایین تر از افراد عادی بود. نتیجه گیری:نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که تحمل بلاتکلیفی، تنظیم کارآمد هیجان و رضامندی زناشویی بیماران وسواسی در مقایسه با گروه عادی دارای نارسایی بوده و در نتیجه نیازمند توجه ویژه در درمان این اختلال می باشند.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر شادکامی و خودکارآمدی زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر آموزش تنظیم هیجان بر شادکامی و خودکار آمدی زنان سرپرست خانوار بود. روش پژوهش از نوع نیمه تجربی (پیش آزمون- پس آزمون) با گروه کنترل بود. جامعه این پژوهش را تمامی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی شهر یاسوج تشکیل دادند که 30 نفر از این زنان با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، انتخاب گردیدند و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه شادکامی آکسفورد و پرسش نامه خودکارآمدی شرر استفاده شد. پس از انتخاب تصادفی گروه های آزمایش و کنترل، آموزش تنظیم هیجان بر روی گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت 2 جلسه در هفته اجرا گردید. پس از اتمام برنامه آموزشی از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده های بدست آمده با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از داده ها نشان داد، آموزش تنظیم هیجان با کنترل اثر پیش آزمون، می تواند باعث افزایش شادکامی و خودکارآمدی زنان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شود. برخورداری از مهارت تنظیم هیجان می تواند افراد را در موقعیت های هیجانی کنترل و هدایت نموده و منجر به عملکرد بهتر آنها در این موقعیت ها شود. افرادی که مجهز به تنظیم هیجان هستند شادی بیش تری را تجربه می کنند و به دلیل توانایی کنترل موقعیت ها، کارآمدتر می باشند.
رابطه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با ایده پردازی خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با ایده پردازی خودکشی بود. به این منظور، 120 نفر از دانشجویان دانشگاه خوارزمی (60 نفر دختر، 60 نفر پسر) انتخاب شدند و توسط پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (CERQ) و مقیاس ایده پردازی خودکشی بک (BSSI) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن بود که راهبردهای خود سرزنش-گری، نشخوارگری، فاجعه نمایی و دیگر سرزنش گری با ایده پردازی خودکشی رابطه مثبت دارند، در حالی که راهبردهای پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، کم اهمیت شماری و ارزیابی مجدد مثبت، به صورت منفی با ایده پردازی خودکشی همبسته بودند. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از بین راهبردهای سازگارانه ی تنظیم هیجان، راهبردهای کم اهمیت شماری، پذیرش، تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت به صورت منفی ایده پردازی خودکشی را مورد پیش بینی قرار دادند. همچنین، از بین راهبردهای ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان، راهبردهای خود سرزنش گری و فاجعه نمایی به صورت مثبت ایده پردازی خودکشی را پیش بینی کردند. نتایج پژوهش حاضر ارزش پیش بین کنندگی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در ایده پردازی خودکشی را برجسته نمود. بنابراین، به نظر می رسد که راهبردهای شناختی تنظیم هیجان می تواند تلویحات کاربردی مهمی در مداخلات و اقدامات پیشگیرانه خودکشی داشته باشد.
اثر القای شفقت خود و حرمت خود بر میزان تجربه شرم و گناه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به روش آزمایشی اثر القای شفقت خود و حرمت خود را در تنظیم گری هیجان شرم و گناه سنجید. 80 دانشجو (54 زن، 26 مرد) از دانشگاه تهران به مقیاس های شفقت خود (SCS)، حرمت خود روزنبرگ (RSES) و زیرمقیاس آمادگی برای شرم و گناه مقیاس عاطفه خودآگاه (TOSCA) پاسخ دادند. سپس از طریق یادآوری و نوشتن جزیی یک اشتباه شخصی، در آنها تجربه شرم یا گناه بازسازی شده و هیجان ها ی شان به وسیله مقیاس هیجان ها ی ناخوشایند و پرسشنامه هیجان شرم و گناه اندازه گیری شد. شرکت کنندگان از طریق گمارش تصادفی در 4 گروه القای شفقت خود، القای حرمت خود، کنترل نوشتن و کنترل بدون مداخله، در معرض مداخله آزمایشی قرار گرفتند و مجددا هیجان های شان از طریق پرسشنامه هیجان ها ی ناخوشایند و پرسشنامه هیجان شرم و گناه سنجیده شد. نتایج پژوهش نشان داد که شرکت کنندگان گروه القای شفقت خود به نسبت گروه القای حرمت خود، هیجان شرم و هیجان ها ی ناخوشایند دیگر را کمتر گزارش کردند و این دو مداخله به یک میزان سبب کاهش احساس گناه در شرکت کنندگان شد. این مطالعه شواهد جدیدی در تاثیرگذاری متفاوت دو سازه شفقت خود و حرمت خود در تنظیم هیجان ها ی ناخوشایند مرتبط با تجربه اشتباه فراهم کرده است. همچنین تفاوت گروه های مداخله با توجه به ماهیت متفاوت دو هیجان شرم و گناه تبیین شده است.
رابطه ناگویی هیجانی و مشکلات بین شخصی: نقش تعدیل کننده سبک های دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش نقش تعدیل کننده سبک های دلبستگی در رابطه بین ناگویی هیجانی و مشکلات بین شخصی در یک نمونه دانش آموزی مورد بررسی قرار گرفت. چهار صد و چهل و سه دانش آموز دبیرستانی (213 پسر، 230 دختر) مشغول به تحصیل در مدارس شهر تهران از رشته های مختلف تحصیلی در حوزه های علوم انسانی، علوم تجربی و ریاضی در این پژوهش شرکت کردند. از دانش آموزان خواسته شد تا مقیاس دلبستگی بزرگسال AAI))، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (FTAS-20) و مقیاس مشکلات بین شخصی (IIP-60) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن و مشکلات بین شخصی همبستگی منفی معنادار وجود دارد. سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا و ناگویی هیجانی با مشکلات بین شخصی همبستگی مثبت معنادار داشتند. نتایج تحلیل رگرسیون تعدیلی نشان داد که سبک های دلبستگی می توانند رابطه بین ناگویی هیجانی و مشکلات بین شخصی دانش آموزان را تعدیل کنند. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که رابطه بین ناگویی هیجانی و مشکلات بین شخصی یک رابطه خطی ساده نیست و سبک های دلبستگی می توانند این رابطه را تحت تاثیر قرار دهند.
پیش بینی اضطراب امتحان براساس تنظیم هیجان و کمال گرایی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اضطراب امتحان توسط تنظیم هیجان و کمال گرایی در دانش آموزان دوره متوسطه بود یک نمونه 192 نفری از کلیه دانش آموزان سال اول متوسطه شهرستان سننندج در سال تحصیلی91-90 به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد ابزار جمع آوری داده ها شامل سه پرسشنامه بود ، مقیاس مشکل در نظم بخشی هیجان، مقیاس کمال گرایی مثبت و منفی شورت و همکاران و مقیاس اضطراب امتحان(TAI). یافته های به دست آمده از نتایج تحلیل رگرسیون پیش بینی گام به گام و ضریب همبستگی نشان داد که بین کمال گرایی منفی وتنظیم هیجان با اضطراب امتحان رابطه مثبت معناداری وجود دارد. ولی این رابطه در بین دختران و پسران متفاوت است، اضطراب در دختران نسبت به پسران بالاتر بود. یافته های تحقیق نشان می دهد که می توان با استفاده از متغیر تنظیم هیجان و کمال گرایی میزان اضطراب امتحان دانش آموزان را پیش بینی کرد.
رابطه راهبردهای تنظیم هیجان و هوش هیجانی با هراس اجتماعی در دانش آموزان آسیب دیده بینایی و آسیب دیده شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه راهبردهای تنظیم هیجان وهوش هیجانی با اختلال هراس اجتماعی در دانش آموزان نابینا و ناشنوا بود.
روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل همه دانش آموزان آسیب دیده بینایی و آسیب دیده شنوایی پانزده سال وبالاتر در مراکز استثنایی ومدارس عادی شهرکرمانشاه در سال تحصیلی1393- 1392بود که به صورت تمام شماری همه آنها به تعداد 80 (24نفرنابینا و56 نفرناشنوا) به عنوان نمونه انتخاب شدند.ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسش نامه هراس اجتماعی، هوش هیجانی و فرم کوتاه پرسش نامه تنظیم شناختی بود. برای بررسی رابطه هوش هیجانی وتنطیم شناختی هیجان با هراس اجتماعی از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
یافته ها نشان داد که بین ویژگی های هوش هیجانی دانش آموزان نابینا و ناشنوا و راهبردهای تنظیم شناختی با میزان هراس اجتماعی آن ها رابطه منفی وجود دارد. همچنین، نتایج ضریب ر گرسیون گام به گام نشان داد که قوی ترین پیش بینی کننده ها؛ برای مؤلفه اجتناب، خرده مقیاس نشخوار گری، برای مولفه ترس، ارزیابی مثبت وبرای مولفه ناراحتی فیزیولوژیک، نشخوارگری بودند. ضرایب همبستگی پیرسون نشان داد که راهبردهای ملامت خود، نشخوارگری و فاجعه سازی رابطه ی مثبت باهراس اجتماعی دارند . در حالی که رابطه راهبردهای پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و ارزیابی مجدد مثبت با هراس اجتماعی منفی بود.
بنابراین می توان نتیجه گرفت راهبردهای تنظیم هیجان و هوش هیجانی سازه هایی روان شناختی هستندکه در شکل گیری اختلال هراس اجتماعی نقش مهمی ایفا کرده و منجر به پایداری نشانه های این اختلال می شوند.