مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
۳۳۸.
۳۳۹.
۳۴۰.
معماری
حوزههای تخصصی:
معماری، بازتاب فهم انسان از پیوندهای وجودی با عالم است و منجر به خلق مکان ها می شود. هر مکان با مرزهای خود حریمی را به تعین می رساند که تجلی پیوندهای وجودی انسان است. این ارتباطِ نزدیک میان مرز و حریم می تواند به یکسان انگاشتن این دو مفهوم منجر شود. حال آنکه اگرچه هر حریمی الزاماً به صورت مرز تعین می یابد، مرز با حریم تفاوت دارد و همچنین، هر مرزی لزوماً تعین حریم نیست. کار معماری همواره با تعیین حدود و مرزها همراه است. این از طرفی مشخص می کند که پرداختن به مفاهیم مرز و حریم، موضوعی مهم در معماری است، ولی از طرف دیگر ممکن است موجب تقلیل در مفهوم حریم شود؛ به این معنا که چنین مفهومی چیزی اعتباری تلقی شود که نسبتی میان آن و معنای بنیادین معماری برقرار نیست و تنها نسبت آن با کالبد اثر معماری است. هدف این پژوهش، تبیین نظری ضرورت حریم است و برای نیل به آن، به پرسش از خاستگاه حریم پرداخته ایم. در این پژوهش که با روش استدلال منطقی و در حوزه پژوهش های کیفی انجام شده، عمده استدلال ها بر پایه نظریه اندیشمندانی است که با رویکردی پدیدارشناختی به معماری نگریسته اند. در این رهگذر پس از بررسی و ریشه شناسی واژه حریم، برای درک جایگاه آن در معماری، ارتباط سه گانه انسان، مکان و حریم بررسی شده است و نتایج زیر به دست آمده اند؛ حریم، برخاسته از وجود انسان و پیوندهایی است که با ماسوای خود برقرار می کند و امری تکوینی است؛ قضاوت درباره مکان و معیار اصیل و حقیقی بودن آن، مبتنی بر حریم و کمال تعین آن است. شکل حریم، برخاسته از همان وجود موجودات است؛ هم وصل می کند و هم موجب فصل می شود؛ در ظهور آن مفهوم هندسی ناب نیست، بلکه بازتاب دهنده ابعاد وجودی موجود است و مبتنی بر مراتب پیوندهای وجودی انسان، قابلیت ایجاد یک طیف پیوسته از بیرونِ بیرون به درونِ درون را دارد.
تبیین مؤلفه های حس مکان در مساجد تاریخی دزفول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از ابعاد مهم در ارتقای کیفیت محیط های شهری، حس مکان است. وجود این حس که عاملی در شکل گیری پایه های ارتباطی استفاده کنندگان و محیط است، انگیزه لازم برای ماندگاری فرد در محیط را به وجود می آورد و منجر به ایجاد محیط های باکیفیت نیز خواهد شد. کیفیت معماری مساجد برای ایجاد حس مکان، از مسائل مورد توجه معماران است. مساجد تاریخی شهر دزفول که از معماری غنی در ادوار مختلف تاریخی بی نصیب نبوده، دارای حس مکانی خاص هستند. مؤلفه های متعددی همچون؛ ادراکی، کالبدی، اجتماعی و عملکردی، بر حس مکان در مساجد تأثیر می گذارند؛ لذا در این پژوهش، به بررسی آنها می پردازیم. هدف این تحقیق، تبیین نقش مؤلفه های حس مکان در مساجد تاریخی است تا با شناخت آنها بتوان کیفیت ایجاد حس مکان را در معماری مساجد سوق داد. در این تحقیق از طریق پرسش نامه، 5 نمونه از مساجد تاریخی شهر دزفول با نمونه گیری هدفمند انتخاب شد و مورد مطالعه قرار گرفت و برای سنجش رابطه میان متغیرها، از روش پژوهش همبستگی پیرسون و از آزمون های رگرسیون خطی ساده و چند متغیره برای تعیین رابطه و شدت و جهت رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری، نرم افزار SPSS مورد استفاده قرار گرفت. مطابق نتایج به دست آمده، مؤلفه های کالبدی و ادراکی، بیشترین اثر و ابعاد اجتماعی و عملکردی، تأثیر کمتری در القای حس مکان در مساجد را دارند. متغیرهای فرم و هندسه بصری، فرم و هندسه ادراکی و خدمات به صورت مستقیم در القای حس مکان در مساجد مؤثر هستند.
از زمان تا سرمد در انسان و معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۳
117 - 129
حوزههای تخصصی:
شناخت زمان متکی بر مراتب بالای وجود و «آن جهانی» ، و کمتر معطوف به دیدگاه های منطقی و علمی «این جهانی» بوده و چگونگی های تجلی آن در انسان و معماری از اهداف این مقاله است. به دنبال پی جویی زمان در نظریه های هستی شناسانه عرفانی – ایرانی به زمان در مرتبه سرمدی و نفی اطلاق قراردادی، اندازه گیری شده ،همگن، یک سویه و تهی از معنای آن رسیدیم. معماری های گذشته و زمان را هم در فضاهای گذر و هم در خلوت های مکث به ظهور می رساند.مرکز در آن معماری ها نمودی از زمان متوقف شده در «آن» های حضور و امکانی برای قطبی کردن فضای اطراف بود، یعنی آنچه که در «فضای پیوستار» و «همزمانی مکان» معماری مدرن و یکسانی ملهم از دموکراسی روز، به محاق رفت. زمان در معماری می تواند همانند وجود مترتب و با آن متعامل باشد. این ویژگی به هنرمندان این امکان را می دهد که فضایی متحرک با سطوح و لایه هایی مختلف را خلق کنند، که بدون رابطه یکسان در کنار یکدیگر ظاهر شوند تا مراتب مختلف آن به دست مدرک های متفاوت ،درک گردد. این رویکرد در مظاهر مختلف فرهنگی و هنری سبب می شود که در موقعیت های «آن جهانی» ، زمان قراردادی و آفاقی که به وجود خارجی و محسوس ابژه ها مربوط می شود. در محاق تعلیق نوع سرمدی آن قرار گیرد. بدین وسیله مدرک می تواند از ظاهر حوادث به ذات و باطن آن ها ناظر شود.
بازشناسی مکان؛ مطالعه موردی: میدان شهرداری رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۱ شماره ۸
59 - 74
حوزههای تخصصی:
در آغاز می توان پرسش هایی از این دست را مطرح ساخت: چرا بازشناسی مکان ها ضروری است؟ در این بازشناسی به چه مؤلفه هایی می بایست پرداخت؟ این مؤلفه ها در مکانی مصداقی، چه شناختی را می توانند به دست دهند؟ این نوشتار تلاشی دارد برای شناخت «مکان» که بر پایه تحقیقی کیفی، از طریق سه مؤلفه کالبدی و کارکردی و معنایی به دست آمده است. در این تحقیق مؤلفه معنایی حاصل رویدادها، خاطره ها، افسانه ها و روایت های ذهنی مشترک است؛ مؤلفه کالبدی همانا برآیندِ چشم انداز طبیعی و مصنوع است؛ و حوزه کارکردی نیز از عملکردها و فعالیت های انجام شده در مکان نتیجه می شود. البته باید بر این نکته تأکید کرد به دلیل تسلط عنصر زمان، عموماً آنچه که به دست می آید، فقط به بخشی از هویت پویا و مبهم مکان اشاره می کند. به منظور تبیین بیشتر موضوع، شناخت شاخص های تعیین شده در یکی از عناصر مهم شهری یعنی میدان، با مصداق «میدانِ شهرداری رشت»، که زندگی جاری شهروندان این شهر خواسته یا ناخواسته با آن عجین شده، مورد تحقیق قرار گرفته است. افزون بر آن، آشفتگی های کالبدی، نابسامانی های کارکردی و اختلالات ایجادشده در مؤلفه معنایی مکان در این میدان شهری تبیین گردیده است. میدان شهرداری رشت میدانی تاریخی است که در عین دارا بودن ظرفیت های مناسب معنایی و کالبدی و کارکردی، متأسفانه به دلیل سیاست های اعمال شده، معمولاً در حد فلکه تسهیل کننده ترافیک خودرو عمل می کند. کالبد پیرامونی آن نیز بی ارتباط با بستر و زمینه اش، هر روز نوایی ناموزون تر از پیش ساز می کند. این میدان، برخلاف معنای دیرین آن، مردمان را از حضور در آن برحذر می دارد. این نوشتار در جست وجوی یافتن پاسخ برای این سه پرسش است: چرا به بازشناسی مکان نیاز است؟ 2- در این بازشناسی به چه مؤلفه هایی می بایست پرداخت؟ 3- این مؤلفه ها در مکانی مصداقی مانند میدان شهرداری رشت چه شناختی را به دست می دهند؟
نقش معماری داخلی در حفظ ارزش های نهفته در بنای تاریخی؛ بررسی انتقادی باززنده سازی در موزه های موسیقی، مقدم و صبا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۰
121 - 140
حوزههای تخصصی:
به حکم آنکه حفاظت و باززنده سازی بناهای تاریخی مستلزم ایجاد دگرگونی در بخش های مختلف درون و برون بنا است، تغییر در فضای داخلی آن را در پی خواهد داشت. از این رو فهم نقش معماری داخلی در تغییر کاربری بناهای تاریخی و نسبت آن با معماری از نظر میزان مداخله در بنا مسئله ای است درخورِ تأمل. جایگاه معماری داخلی در باززنده سازی بناهای تاریخی کجاست؟ و چگونه می تواند در جهت حفظ ارزش های بنا شکل گیرد؟ به منظور بررسی این امر سه بنای مسکونی که به موزه تبدیل شده اند انتخاب و راهکارهای طراحی معماری داخلی در تغییر شکل بنای تاریخی به موزه به بحث و نقد گذاشته شد. مورد اول موزه موسیقی در خانه ای مسکونی از آثار معماری دوره پهلوی دوم شکل گرفته است. مورد دوم، خانه پدری دکتر محسن مقدم نخستین موزه دانشگاهی ایران به شمار می آید و مأمن آثار کم نظیری از تاریخ هنر ایران است. سومین نمونه موزه صبا، نخستین تجربه اداره کل موزه های ایران در ایجاد یک موزه بیوگرافیک در خانه شخصی استاد ابوالحسن صبا است که از آثار معماری دوره پهلوی اول برپا شده است. بررسی و مقایسه این سه نمونه نشان می دهد معماری داخلی در مواجهه با بناهای تاریخی ضمنِ رعایت اصول مسلم و معتبر این فن چون اصل بازگشت پذیری در پی ایجاد بستری مناسب در بنای تاریخی خواهد بود که همزمان دو امر ارزشی را، یعنی ارزش های نهفته در بنای تاریخی و مجموعه ای که با تبدیل شدن بنا به موزه در آن جای می گیرد، نه تنها بدون مخدوش کردن دیگری، بلکه با تلاش بسیار در جلوه دادن هر یک در پناه دیگری مهیا کند.
درآمدی بر چیستی تاریخ شفاهی معماری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۰
155 - 169
حوزههای تخصصی:
بیشتر کسانی که با معماری گذشته ایران آشنا هستند، به زودی از میان ما خواهند رفت و رفتن ایشان برابر است با از دست دادن گنجینه ای از شناخت در این باره. هرچند اهمیت منابع شفاهی در مطالعات تاریخ معماری، به ویژه تاریخ معماری ایران روشن است، تاکنون هیچ پژوهشی درباره رابطه حوزه مخصوص این گونه پژوهش، یعنی تاریخ شفاهی، با تاریخ معماری و تاریخ معماری ایران نشده است. در این مقاله به این رابطه و حوزه حاصل از پیوند آنها یعنی «تاریخ شفاهی معماری ایران» می پردازیم. شناخت شاخه «تاریخ شفاهی معماری ایران» بیش و پیش از هر چیز مستلزم داشتن تصوری روشن از آن است؛ به همین سبب در این مقاله، از چیستی تاریخ شفاهی معماری ایران می پرسیم. برای این کار، نخست شناختی اجمالی از تاریخ به دست می آوریم و ساختار پژوهش آن را می جوییم. ساختار پژوهش تاریخی را مبنایی برای بیان چیستی تاریخ شفاهی و چیستی تاریخ معماری ایران می کنیم. تبیین چیستی تاریخ شفاهی و تاریخ معماری ایران بر پایه ساختاری مشترک، راه را برای پیوند این دو شاخه و تعریف تاریخ شفاهی معماری ایران می گشاید. پژوهش حاضر درآمدی است بر تاریخ شفاهی معماری ایران و تدوین و تبیین مبانی نظری این شاخه جدید تا سرآغازی شود برای پژوهش های آتی و دستیابی به دانش آشنایان به معماری ایران، و نگهداری این میراث ارزشمند برای آیندگان.
تأثیر تغییر مقطع تحصیلی از کارشناسی ارشد پیوسته به ناپیوسته بر انتخاب دانشجو برای تحصیل در رشته معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاکنون در نحوه پذیرش دانشجو برای تحصیل در رشته معماری دو تغییر عمده ایجاد شده است. ابتدا آزمون طراحی حذف شد و سپس مقطع آن از کارشناسی ارشد پیوسته به ناپیوسته تغییر یافت. تغییر مقطع این رشته موجب شده است داوطلبانی با ویژگی های متفاوت از قبل پذیرفته شوند که در این مطالعه به تفاوت ویژگی های داوطلبان پذیرفته شده در رشته معماری در دوره قبل و بعد از تغییر مقطع آن پرداخته می شود.در این پژوهش به کمک آمار و اطلاعات دریافت شده از سازمان سنجش کشور، عملکرد پذیرفته شدگان در رشته معماری در کنکور سراسری قبل و پس از تغییر مقطع این رشته مورد تحلیل کمّی قرار گرفت. برای سنجش علایق و انگیزه های داوطلبان پذیرفته شده در رشته معماری به تحلیل کمّی و کیفی پرسش نامه طراحی شده برای این منظور نیز پرداخته شد. به علاوه برای محک زدن عملکرد تحصیلی دانشجویان، پرسش نامه ای که پاسخ دهندگان آن استادان بودند، تحلیل کیفی شد. بنا به نتایج پژوهش انجام شده، تغییر مقطع معماری از کارشناسی ارشد پیوسته به ناپیوسته، موجب شده است دانشجویانی با علایق و توانایی های متفاوت برای تحصیل در این رشته پذیرفته شوند. با توجه به جوانب مثبت و منفی این تغییر در نحوه برگزاری آزمون معماری، ایجاد مجموعه ای از تحولات در شیوه های آموزش جهت این دسته از دانشجویان ضروری به نظر می رسد.
برخی علل اهمیت یافتن صورت های هندسی و بازتاب آن در معماری و شهر سازی تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱۴
157 - 173
حوزههای تخصصی:
چگونگی شکل گیری برخی صورت های هندسی (شکل ها و حجم ها) به عنوان نشانه های آیینی مهم یا نماد و بازتاب آنها در فضاهای معماری و شهری موضوع مورد بررسی این پژوهش است. هدف از انجام این پژوهش نخست توجه به علل شکل گیری شکل های مربع، دایره، مثلث، مکعب، کره و هرم به عنوان صورت های مهم هندسی و نمادین و سپس بررسی بعضی از بازتاب های آنها در فضاهای معماری و شهری است. پرسش های تحقیق این است که چرا این ترکیب های هندسی اهمیت یافته اند؟ و چگونه در فضاهای معماری و شهری بازتاب پیدا کرده اند؟ مبانی نظری پژوهش بر این نظریه استوار است که جهان بینی و فرهنگ در جوامع کهن نقش مهمی در شکل گیری معنا و مفهوم های پدید آمده برای صورت های هندسی داشته است. از روش تحقیق تاریخی-تفسیری برای بررسی داده های این پژوهش استفاده شده است، زیرا داده های مورد مطالعه به طور عمده جنبه ای تاریخی دارند. جهان بینی، فرهنگ و برخی پدیده های محیطی، متغیرهای مستقل و صورت های هندسی نمادین، متغیرهای وابسته در این تحقیق به شمار می آیند. نتایج تحقیق نشان می دهد که جهان بینی، فرهنگ، طبیعت و برخی از پدیده های محیطی در شکل گیری نمادهای هندسی نقش داشته اند و این نمادها در برخی از فضاهای معماری و شهری بازتاب یافته اند.
بررسی شیوه های مختلف نقد در آتلیه های معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۴
47 - 62
حوزههای تخصصی:
طراحی معماری چالش اصلی دانشجویان رشته معماری است که در طول دوره آموزشی با آن مواجه هستند. هدف این پژوهش، بررسی روش های مؤثر شیوه های نقد در آتلیه های معماری و میزان اثرگذاری آن بر فرآیند یادگیری، با توجه به روش های مختلف نقد است. عوامل اصلی در نقد که توسط استادان انجام می شود عبارت اند از: تبیین طرح، توصیف، تجزیه، تحلیل و قضاوت طرح. در این پژوهش به انواع مختلف نقد مانند نقد بر سر میز، نقد گروهی، تعاملات غیررسمی، تحویل موقت، تحویل نهایی و روش های ارزیابی جدید مانند نقد هم تراز، نقد عمومی، کنفرانس، نقد مکتوب، پنل بحث، نمایشگاه و کرکسیون پرداخته شده است. جامعه آماری این پژوهش 57 نفر از دانشجویان دروس طراحی معماری دانشگاه ارومیه است که به سه گروه تقسیم شده اند. از هر گروه سؤال شده است که؛ مؤثرترین روش برای انتقال دانسته ها، تجربیات، دانش و یادگیری دروس کارگاهی چیست؟ با مقایسه جواب های سه گروه، نتایج متفاوتی به دست آمده است: دانشجویان دروس مقدمات طراحی (1) و (2)، کرکسیون های فردی و نقد بر سر میز را روشی مناسب دانستند. دانشجویان دروس طرح معماری (1) و (2)، روش کرکسیون فردی را چندان مناسب ندانستند و معتقد بودند که نقد و کرکسیون گروهی نقش مؤثرتری در یادگیری ایفا می کند. دانشجویان دروس طراحی (3) و (4) و (5) ضمن تأکید بر کارایی نقد گروهی، تحویل موقت را یکی از روش های مؤثر در یادگیری می دانند.
عوامل محیطی مؤثر بر طراحی فضاهای رفتارگرا؛ بررسی موردی: کانون اصلاح وتربیت کودکان تهران- ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۰
43 - 60
حوزههای تخصصی:
کانون اصلاح و تربیت مرکزی برای نگهداری، تربیت، تهذیب و اصلاح کودکان بزهکار 18-6 سال است که مرتکب انحراف های اخلاقی و اجتماعی شده اند. این مرکز در گروه ساختمان های امنیتی رده سه قرار می گیرد که در سطح بین المللی، قوانین مؤثری در حوزه ساخت و بهره برداری از چنین ساختمان هایی تدوین شده است اما با وجود توجه بسیار زیاد مسئولان مرکز، فضای معماری و خصوصاً فضاهای داخلی مجموعه فاقد کیفیت های فضایی متناسب است. هدف از اجرای این طرح، استخراج و تدوین اصول به منظور طراحی مراکز اصلاحی- تربیتی برای نگهداری و اسکان موقت کودکان بزهکار بوده است. در جستجوی الگوی طراحی مناسب، طرح «عوامل محیطی مؤثر بر طراحی فضاهای رفتارگرا» در کانون اصلاح و تربیت کودکان تهران در سال 1397 با جمع آوری اطلاعات از 99 پرسشنامه قابل قبول از کودکان بزهکار کانون اصلاح و تربیت تهران و آزمون کا- اسکوئر انجام شد. در این پژوهش ارتباط معناداری میان سن کودک-شکل انتخابی، جرم کودک-رنگ انتخابی و جرم کودک-مصالح انتخابی برای خانه یافت شد که گواه بر اثبات سه گروه از فرضیه ها بود. در نهایت، با توسعه مطالعات میدانی در حوزه های موردنظر و مشورت کارشناسان علوم رفتاری، بخش هایی از الگوهای طراحی استخراج شدند.
معماری بیزار از معماری: تأملی معمارانه در مفهومِ بی صورتِ ژرژ باتای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
43 - 57
حوزههای تخصصی:
«بی صورتِ» باتای اگرچه در نگاه نخست با معماری در تضاد است اما چندان که آشکار خواهد شد ریشه معماری است. در آرای باتای بی صورت «ضرورت امکان» هنر است و معماری برای آنکه هنر باشد از این قاعده مستثنا نیست. هدف این مقاله بررسی نسبت معماری و بی صورت در دستگاه باتای است. این مسیر با عرضه تفسیری از بی صورت به تأمل در ملزومات فلسفی معماری ای می رسد که انسان را از استبداد منظر کنونی برهاند. این پژوهش پرسش محور معنای بی صورت را در آثار باتای دنبال می کند و با تکیه بر نظریه «اقتصاد عام» به نظریه ای درباره معماری می رسد. این مقاله آرای باتای را جایی میانه هگل و نیچه می بیند و به نسبتی که این نظرات با پروست برقرار کرده می رسد. بی صورت شالوده معماری یا «ضرورت امکان» معماری است. معماری بی صورت به اندازه «شعر سکوت» باتای تناقض آمیز است: شعری که برای هنر بودن زبان را «قربانی» می کند. در آثار باتای قربانی کردن معنا شرط هنر است. اما در معماری که از نظر باتای مرجع بازنمایی انسان و بنیاد صورت انسانی است قربانی به معنای بی صورت کردن آدمی است. و این بی صورت اگر انسان را از جنس نیروی نفی بدانیم چیزی جز باز گذاشتن راه انسان برای گذار از انسان هنوز محقق ناشده و خویشاوندی با طبیعت نفی شده نیست. بی صورت چرخشی کوپرنیکی از منظرِ محدود به منظرِ عام در معماری است.
تبیین مفاهیم سازمان دهنده مسکن مطلوب در شرکت شهرهای نفتی نمونه موردی: مجموعه مسکونی نیوسایت اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معماری مسکن در ایران در دوران معاصر در شهرک ها و شهرهای بزرگ یک مسئله چند متغیری با ابعادی متفاوت است. نیاز به حل مسئله مسکن، به شکلگیری پروژه های تجربی و طراحی و ساخت مفاهیم سازمان یافته جدید از مسکن صورت گرفته است. یکی از مناطقی که به واسطه نوپا بودن ساختار معماری و شهری نیاز به انجام تحقیقات مختلف دارد، شهر اهواز است. پژوهش حاضر قصد دارد با شناخت مولفه های مسکن مطلوب حاوی شاخصه های درونی و بیرونی در مجموعه نیوسایت به تبیین این مفاهیم بپردازد. روش پژوهش به لحاظ هدف کاربردی-توسعه ای و با تکنیکی آمیخته شامل؛ روش های توصیفی و تحلیل محتوا در بخش نظری و همبستگی و علی مقایسه ای به صورت میدانی در بخش مطالعات موردی می باشد. نوع طرح همزمان تغییرپذیر ترکیبی رویکردهای کمی و کیفی که دارای چارچوبی نظری است. در نهایت براساس مدل مفهومی، در گام اول پرسشنامه هایی با پاسخ هایی از طیف لیکرت با توجه به حجم نمونه در اختیار ساکنین 105 واحد در نیوسایت جهت تحلیل آماره های توصیفی که بوسیله نرم افزار SPSS تحلیل می شوند؛ قرار می گیرد. در گام بعدی مصاحبه هایی برگرفته از سوالات پژوهش از جامعه ای 10 نفره از کارشناسان که به روش گلوله برفی انتخاب شدند تدوین و با تحلیل آنها آماره های استنباطی استخراج می گردد. پس از معرفی نتایج دو حوزه کمی و کیفی و برای رسیدن به مولفه های مسکن مطلوب می بایست پیوندی میان عوامل انسانی (ساکنین)، عوامل کالبدی (درونی و بیرونی) و عوامل تصمیم ساز (کارشناسان) برقرار شده و راهبردهایی در سه حوزه کوتاه، میان و بلندمدت ارائه داد.
بازخوانی جایگاه حکمت در کالبد معماری ایران با بهره گیری از جمع جمال تشبیهی-جلال تنزیهی در دوره صفویه (مطالعه موردی: مسجد-مدرسه چهارباغ اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اندیشه اسلامی میان هنر و حکمت پیوندی ضروری وجود دارد البته این حکمت بر پایه معرفتی است که سرشتی معنوی و روحانی دارد به همین دلیل برای معمار اسلامی و بطور کلی هنر اسلامی مهمترین مسئله توحید و وحدت است وحدتی که از مراتب ذات احدی در مرتبه اسما و صفات الهی در عالم تجلی کرده است. یکی از راه هایی که می توان به جایگاه حکمت در هنر و معماری در اسلام پی برد مسئله تشبیه و تنزیه است. این تجلی در عرفان ابن عربی بر اساس جمع میان تشبیه و تنزیه است بطوریکه در حوزه هنر اسلامی، هنر تشبیهی- تنزیهی را به دنبال داشته است. ایران، در طول تاریخ اسلام همواره یکی از مراکز هنر اسلامی و معماری ایرانی از جمله غنی ترین زمینه های تجلی آن بوده است خصوصاً در دوره صفویه که روزگار تلاقی حکمت با مفاهیم پایدار عرفانی در دوره اسلامی است. بناهای مذهبی این دوره، مهمترین تجلی گاه هنر عرفانی در عصر صفویه بوده است؛ زیرا مدارس در جایگاه مهمترین مراکز ایدئولوژی عصر صفویه توام با مساجد به گونه ای شکل گرفته اند که از طریق رمز و تمثیل، با روشنی خیره کننده ای اسماء و صفات الهی را جلوه گر نمایند لذا هدف از پژوهش تبیین جایگاه حکمت در کالبد معماری ایران با بهره گیری از جمع جمال تشبیهی- جلال تنزیهی در دوره صفویه با تاکید بر نگرش عرفانی محی الدین ابن عربی است. مسجد مدرسه چهارباغ اصفهان که یکی از شاهکارهای معماری مذهبی دوره صفویه است بعنوان نمونه موردی انتخاب شد. نوع تحقیق کیفی است که با رویکرد تفسیری تاریخی انجام شده است گردآوری داده ها از طریق مطالعات اسنادی و کتابخانه ای صورت گرفته است که ابتدا بعد از استخراج محمل های کیمیایی معنا، در بخش تحلیلی مقاله با بهره گیری از صور تشبیهی و صور تنزیهی مولفه های معنایی، به بازخوانی جمع جمال تشبیهی- جلال تنزیهی در کالبد مسجد مدرسه چهارباغ اصفهان پرداخته شده است. در خاتمه، نتایج پژوهش نشان می دهد که در کلیه اندام کالبدی معماری مسجد مدرسه چهارباغ اعم از نظام ورودی، حیاط بهمراه بدنه های آن و همچنین گنبدخانه جمع میان جمال تشبیهی- جلال تنزیهی وجود دارد که نور و هندسه بعنوان محمل های معنایی در حوزه جمال تشبیهی مولفه های شفافیت و نورانیت، جلوه رنگین، سیالیت (تداوم) و پیچیدگی را نشان می دهد و در حوزه جلال تنزیهی حضور الهویت را با رفعت، ایستا بودن، تقارن، سادگی و فضای تهی مرکز گرا جلوه می نماید تا نشان دهد حضور حقیقت در مسجد مدرسه چهارباغ اصفهان (در بینش عرفانی) بصورت جمع میان جمال تشبیهی-جلال تنزیهی است.
ارزیابی تأثیرپذیری الگوهای معماری مساکن جدید از اقلیم (مطالعه موردی: شهر آباده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین موضوع: توجه به اهداف عمده طراحی اقلیمی در هر منطقه آب و هوایی و پیش بینی مواردی در جهت تحقق بخشیدن به این اهداف می ﺗﻮاﻧﺪ راهگشای بسیاری از معضلات ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻃﺮاﺣی و ﺳﺎﺧﺖ مساکن ﺟﺪیﺪ، بازسازی مساکن فرسوده، بهره برداری بیشتر از انرژی های تجدیدپذیر، انطباق بهتر با محیط زیست و در نهایت موجب هویت یافتن معماری در هر اقلیم و زمینه ساز آسایش افراد باشد. روش: برای دست یابی به هدف پژوهش حاضر که بررسی آسایش زیست اقلیمی مساکن جدید شهر آباده است، از داده های ماهانه دوره آماری (1363 تا 1392) ایستگاه سینوپتیک شهر آباده به روش تحلیلی – توصیفی بهره گرفته شد. سپس برای تعیین محدوده آسایش حرارتی مساکن جدید بر اساس روش ﺗﺠﺮﺑی ﺷﺎﺧﺺ بیوکلیماتیک ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧی ماهونی، تعداد 170 بنا با استفاده از روش کوکران به عنوان نمونه انتخاب گردید. یافته ها: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که به دلیل قرار گرفتن دمای ماه های مهر تا اردیبهشت در گروه شاخص خشکی (3A) و وجود شرایط اقلیمی سرد در محیط، بهتر است کشیدگی بنا در جهت جنوب شرقی – جنوب غربی باشد. هم چنین با توجه به این که در تمام ماه های سال نوسان بیش از 10 درجه سانتی گراد بین دمای روز و شب وجود دارد و رطوبت نسبی در گروه شاخص خشکی (1A) قرارمی گیرد، بهتر است بازشو ها ابعادی در حدود 10 تا 20 درصد مساحت دیوار داشته باشند. در ماه تیر به دلیل داشتن روز های گرم و شب های معتدل و نوسان بیش از 10 درجه سانتی گراد دمای هوا، بهتر است فضایی برای خوابیدن در فضای آزاد (خارج از بنا)، پیش بینی شود. نتایج: دست یافته های حاصل از بررسی معماری مساکن جدید شهر آباده بیانگر جهت گیری غالب شمالی-جنوبی بنا، ضخامت کم دیوار ها، عدم تناسب بین اندازه پنجره و مساحت دیوار و کم رنگ شدن حضور عناصر معماری (حیاط، ایوان، بالکن، حوض و باغچه) در این بنا ها است که این امر زمینه ساز عدم تطابق معماری با اقلیم منطقه و در نهایت عدم آسایش اقلیمی ساکنین بنا در اغلب اوقات سال است.
مطالعه نور در عرصه های گوناگون معماری ایرانی
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۵
256 - 276
حوزههای تخصصی:
معماری ایرانی در گذشته دارای ویژگی های ماندگاری بوده که در تداوم این معماری در دوره های مختلف نقش اساسی داشته است. این ویژگی ها اصول و مفاهیمی بوده است که برآمده از فرهنگ و ارزش های جامعه بوده و ریشه در باورهای مردم دارد. اما در دوران معاصر بی توجهی به این مهم باعث گسست در روند تداوم معماری ایرانی شده است. بنابراین برای حفظ این ارزش ها باید این اصول را در معماری معاصر بازخوانی کرد. به نظر می رسد حضور نور در معماری ایرانی نه تنها برای رفع نیازها بلکه برای جستجوی هوشمندانه ارزش و اعتقادات مردم بوده است. نحوه حضور و تاثیر آن در این معماری و همچنین دانش، با دید خاصی همراه است که نور از طریق آن وارد فضای معماری شده و مفاهیم و معانی ماندگاری را خلق می کند. این مفاهیم ریشه در باورها و ارزش های مردم ایران دارد و به نظر می رسد این ویژگی نقش مهمی در حفظ آنها در معماری ایرانی داشته است. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی انجام شده و نتایج بدست آمده نشان می دهد معماران ایرانی به اهمیت عنصر حیاتی «نور» در طراحی فضاها پی برده اند و تمام کوشش آنها این بوده است که نور پراکنده را به کمک معماری تسخیر کنند و به خدمت گیرند.
بررسی تأثیرات سیاسی و اجتماعی دوره قاجاریه و پهلوی بر معماری مذهبی یهودیان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
41-58
حوزههای تخصصی:
یهودیان تهران قدیمی ترین و بیشترین اقلیت ساکن این شهر هستند. با این حال اطلاعات اندکی از بناهای مذهبی این اقلیت به نسبت سایر اقلیت های ساکن تهران موجود است. بخشی از این شناخت اندک به سبب بی توجهی پژوهشگران به معماری مذهبی یهودیان به خاطر نداشتن معماری شاخص است؛ و بخش مهم تر به بی میلی یهودیان در معرفی آثار مذهبی خود بازمی گردد. ممانعت از رؤیت اماکن مذهبی یهودیان آگاهانه و با توجه به شرایط تاریخی و اجتماعی این اقلیت بوده و متناسب با تغییرات اجتماعی، میزان رؤیت پذیری کنیسه ها در سطح شهر تهران تغییر کرده است. در دوره قاجاریه به علل مذهبی تلاش واضحی در پنهان سازی کنیسه ها صورت می گرفت؛ اما با تحولات پس از مشروطه و اوایل حکومت پهلوی اول، تمایل به نمایان ساختن و ایجاد کنیسه های بزرگ با معماری شاخص به وجود آمد. اواخر دوره پهلوی اول تحولات سیاسی مجال چندانی برای ساخت کنیسه برای یهودیان فراهم نکرد؛ اما سیاست های بین الملی پهلوی دوم موجب ایجاد کنیسه های متعددی در شهر تهران شد. با این حال، شرایط اجتماعی و مخالفت های مردمی با سیاست های دولت در قبال اسرائیل، موجب شد تا مجدداً با رؤیت پذیری کنیسه ها در سطح شهر مخالفت شود و پنهان سازی آنها در قالب مدارس یهودیان صورت گیرد. این مقاله که به شیوه «میدانی» و تحقیق کتابخانه ای و با روش توصیفی تحلیلی انجام شده، با بررسی معماری مذهبی کنیسه های تهران از دوره قاجاریه تا پایان پهلوی، تحلیلی از شرایط اجتماعی و سیاسی این اقلیت مذهبی ارائه کرده است.
باز خوانی نقش گمشده حیاط مرکزی در دستیابی به معماری پایدار
حوزههای تخصصی:
در جهان مدرن نیازهای سرمایشی و گرمایشی ساختمان ها به واسطه پیشرفت های تکنولوژیکی مرتفع شد. رفته رفته روش های بومی سازگار با طبیعت فراموش شدند و بناهایی وابسته به تکنولوژی، بدون توجّه به انسان محوری و همساز با طبیعت خلق شدند. در این میان، معماری سهم بسزایی در مخاطره انداختن محیط زیست بازی کرد و آگاهی به همین مسئله معماری پایدار را در مجموعه مباحث توسعه پایدار حائز اهمّیّت کرد. با مطالعه و تعمق در معماری بومی مناطق کویری نظیر شهر یزد و نحوه تعامل انسان بومی با محیط درمی یابیم که تفکر پایداری محور، رویکردی نوین و بی سابقه نیست. معماری این مناطق به گونه ای شگفت انگیز با اصول پایداری همگراست. از اینرو پژوهش پیش رو به تبیین نقش فضاهای باز- بویژه حیاط های مرکزی- در هم سویی معماری بومی کویر با اصول پایداری می پردازد و خانه های حیاط مرکزی شهر یزد را به لحاظ پایداری مورد ارزشیابی قرار می دهد. در مسیر پژوهش ضمن اشاره به اصول معماری پایدار، خانه های حیاط مرکزی مورد نمونه به روش تطبیقی با اصول پایداری مورد مقایسه قرار گرفته اند. نتایج حاصل از تحقیق، حاکی از نقش محوری و اساسی فضاهای باز حیاط مرکزی در خلق معماری بومی پایدار شهر یزد است. یعنی ساختار حیاط مرکزی نه تنها خودش پایداری محور است بلکه بستر تحقق پایداری در معماری بومی به مدد این ساختار فراهم شده است؛ بنابراین نظر به آموزه های فراوان این عنصر کارآمد، بر لزوم بازخوانی فضاهای باز حیاط مرکزی در دستیابی به معماری پایدار تأکید می گردد. پژوهش با مطالعه کیفی صورت گرفته و ابزار گردآوری داده ها، مشاهدات عینی و مطالعه منابع مکتوب می باشد.
واکاوی اصول قوام بخش حاکم بر مراتب مفهوم مرکز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیمی که در مطالعات نظری معماری از آن بسیار سخن گفته شده، مفهوم «مرکز» است. در حوزه هنر و معماری، نظریه پردازانی چون کریستیان نوربرگ-شولتس، رودولف آرنهایم و کریستوفر الکساندر، همگی مفهوم «مرکز» را اساس نظریه پردازی های خویش قرار داده اند. این پژوهش در پی آن است که با مرور نظرگاه های گوناگون، منظومه معنایی جامعی برای فهم بهتر مفهوم «مرکز» پدید آورد. بدین منظور با تعمق در سخنان متفکران، انواع مختلف مراکز استخراج، نام گذاری و به صورت اجمالی شرح داده می شود. این انواع عبارتند از: مرکز حقیقی، جوهری، معنایی، عملکردی، کالبدی (شامل کالبدی مصنوع و طبیعی). پس از تبیین این انواع، روشن می شود که این مراکز مختلف ارتباطاتی درونی با یکدیگر دارند و در سایه اصولی در اثر معماری به قوام می آیند. این اصول موجب می شوند مراکز متنوع موجود در اثر، در نظامی وحدت یافته و متعادل کلیت آن را بیافرینند. برای تبیین این اصول از روش «تحلیل مضمونی» و «تعمق درونی» بهره گرفته شده است. این اصول عبارتند از: مراتب، تقارب، منظومه، تعادل و وحدت مراکز.در نهایت روشن می شود که سه اصل قوام بخش مقدماتی یعنی مراتب، تقارب و منظومه مراکز در ذیل اصول جامع تر تعادل و وحدت مراکز قرار دارند. هم چنین، کلیه اصول پنج گانه قوام بخش مراکز در حقیقت نظرگاه های مختلف نسبت به یک حقیقت واحدند که همان وحدت مراکز است. کمال اثر هنری، ماحصل تحقق جمیع اصول قوام بخش است. همچنین اصول مذکور را می توان اصول جهان بینی برای معمار دانست به طوری که تا در جان معمار محقق نشوند، نمی توانند در آثار نیز ظهور یابند. اگر معماری ایرانی- اسلامی را مبتنی بر اصول و نظام های بنیادین هستی بدانیم، این نوشتار با روشن کردن بخشی از نظم ثابت موجود در هستی به بازخوانی معماری اسلامی کمک می کند.
مطالعه تحلیلی شاخصه های کالبدی دفاع غیرعامل در معماری کاروانسراهای عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۱
305 - 329
حوزههای تخصصی:
مطالعه تحولات دوره صفویه بیانگر آن است که علاوه بر عوامل گوناگون، امنیت نیز یکی از زیربناهای لازم برای شکل گیری اقتدار و ثبات سیاسی، تضمین تجارت و بازرگانی، اقتصاد شکوفا، ایجاد شبکه منظم راه ها و... بوده است. هرچند تاریخ پر نوسان این دوره و نبردهای متعدد پادشاهان صفوی با سپاهیان عثمانی و ازبک ها نشان می دهد که مفهوم امنیت در آن روزگار معنای چندانی نداشته است اما همین موضوع سبب شده تا در تمامی دوره ها برای تأمین امنیت راه ها به مکان یابی و شکل معماری کاروانسراها توجه شود. در حوزه امنیتی، مفهوم دفاع، به دفاع عامل و غیر عامل قابل تفکیک است. اگرچه اهداف و جهت گیری هر دو حوزه مبتنی بر حفظ امنیت و کاهش آسیب پذیری در زمینه های مختلف انسانی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حاکمیتی است اما تدابیر به کار گرفته شده در حوزه دفاع غیرعامل، متفاوت از دفاع عامل است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی و تحلیل شاخصه های کالبدی دفاع غیرعامل در معماری کاروانسراهای دوره صفوی به منظور بازشناسی نقش معماری در تأمین امنیت است. شناخت عوامل و عناصر کالبدی ایجاد امنیت در معماری کاروانسراها می تواند در شناخت هرچه بیشتر ارزش های معماری گذشته و پیوند آن با دانش جدید در حوزه معماری و پدافند غیرعامل نیز مؤثر باشد. روش پژوهش حاضر، توصیفی تحلیلی است و جهت دست یابی به اطلاعات موردنیاز از مطالعات اسنادی بهره گرفته شده است. در راستای هدف فوق، اصول پدافند غیرعامل از دیدگاه متخصصان این حوزه، در کاروانسراها مورد شناسایی قرار گرفته و با تطبیق این اصول با چهل وسه باب کاروانسرا در چهار گروه شکلی و در اقلیم های گوناگون جدولی حاصل آمده که بیانگر میزان توجه به هر یک از عناصر کالبدی ایجاد امنیت در گونه های متفاوت است. نتایج حاصل از نمونه های مذکور بیانگر آن است که رابطه و میزان کاربرد هریک از عوامل دفاع عامل و یا غیرعامل در کاروانسراها، وابسته به موقعیت جغرافیایی و وضعیت اقلیمی منطقه، اهمیت راه ها و عملکرد کاروانسراها متغیر بوده و در شرایطی که دفاع عامل، به هر دلیلی مقدور نبوده از قابلیت های معمارانه دفاع عامل به بهترین شکل ممکن بهره گرفته شده است.
بازشناسی الگوی معماری خانقاه های دوره تیموری با نگاهی بر اسناد و متون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
99 - 117
حوزههای تخصصی:
تصوف و ابنیه خانقاهی بخش جدا ناشدنی از تاریخ معماری ایران بوده که چند سده به عنوان مرکزی برای ترویج دین اسلام و گسترش آن در مناطق مختلف محسوب می شد. این بناها که در منابع گوناگون جز ابنیه خِیر شمرده می شوند ساختار آن در ادوار متمادی به شیوه مختلفی بنا شده است. عصر تیموریان آخرین دوره ای از تاریخ معماری ایران بود که نظام خانقاهی به صورت یک رکن مهم به لحاظ تاریخ فرهنگی و معماری نفش تعیین کننده ای را ایفا می کرد که بررسی آن لازم به نظر می رسد. خانقاه را می بایست فارغ از محلی برای سلوک و عبادت دید چراکه اغلب خانقاه ها مشحون از ارتباط با جامعه و در پیوند با تاسیسات مهم شهری نظیر مسجد، مدرسه، کاروانسرا و حمام بوده است. در سال های اخیر پژوهش های اندکی در مورد ابعاد شکل گیری و معماری خانقاه انجام شده که عدم پژوهش کافی در این زمینه سوالاتی را در مورد معماری آن ایجاد می کند. هدف از این پژوهش واکاوی بستر فرهنگی تصوف و شناسایی الگوهای نظام خانقاهی این دوره بوده که در حوزه حکمرانی تیموریان در آسیایی میانه، آسیای جنوبی و بخشی از ایران کنونی ساخته شده بود. این مطالعه به صورت توصیفی-تحلیلی و با مطالعه منابع کتابخانه ای نظیر کتب، مقالات، اسناد تاریخی و معماری، ابعاد فرهنگی خانقاه را شناسایی و با استفاده از تحلیل مدارک فنی معماری و پژوهشی سعی در شناخت فضاهای خانقاهی و ترسیم الگوی خانقاه در دوره تیموری را دارد. یافته های تحقیق نشان می دهد خانقاه های دوره تیموری از یک هسته مرکزی مانند گنبدخانه اصلی یا حیاط تشکیل شده که سایر فضاها حول آن شکل گرفته اند که در نتیجه آن، خانقاه های این دوره با دو الگوی تک بنا و مجموعه-ارسن ساخته می شده اند.