مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
گفتمان شناسی انتقادی
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، جستاری با رویکردی گفتمان شناسانه در زمینه زبان شناسی ادبیات است که به بررسی چگونگی توزیع ساخت های گفتمان مدار در سطح عبارات، جملات و متن گلستان سعدی می پردازد؛ تا میزان صراحت و پوشیدگی مؤلفه های زبانی به کار رفته در بیان مفاهیم گلستان را مورد مطالعه قراردهد. این نوشتار می کوشد تا از این گذار، جنبه ای از راز ماندگاری سخن سعدی در گذر زمان را تحلیل کند.
مقاله حاضر، بر مبنای این باور که توجه به ساخت گفتمانی در بررسی انواع متون می تواند در شناخت، درک و تفسیر هرچه بهتر آن مؤثر افتد و با اتکا به این امر که گفتمان قطعه ای زبانی و بامعناست که از چهار ویژگی نظام مندی، جهت مداری، هدف مندی و کلان زبانی برخوردار است؛ دست به بهره گیری از جنبه زبان شناختی الگوی ون لیوون (1996)، که الگویی مطرح در زمینه تحلیل گفتمان انتقادی است، زده است و در صدد پاسخ به این سؤال است که چگونه یک اثر با بهره گیری از مؤلفه های زبانی، محتوا و درونه خود را در ساخت فرهنگی نسل های مختلف جاودان می سازد؟
ازاین رو، مقاله پس از مروری مختصر بر ارتباط زبان شناسی و ادبیات، به بیان مسئله و شیوه به کار رفته در انجام تحقیق می پردازد. سپس گفتمان، تحلیل گفتمان، گفتمان شناسی انتقادی و الگوی ون لیوون، به عنوان مفاهیم پایه معرفی و تشریح می گردند و به دنباله، مؤلفه های مطرح در الگوی ون لیوون، تحت دو دسته مؤلفه های پوشیده و صریح، ارائه و با آوردن مثال های متعدد تبیین می شوند.
در ادامه، ضمن تقسیم ساخت های متنی گلستان به دو دسته ساخت های گفتمان مدار روایی و پیام گزار، متنی از باب نخست مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و نشان داده می شود که مؤلفه های گفتمان مدار مبتنی بر پوشیدگی از قبیل حذف، منفعل سازی، تشخص زدایی، نوع ارجاعی و طبقه بندی، در مقایسه با مؤلفه های مبتنی بر صراحت، از بسامد بالایی در گلستان برخوردارند.
در آخر، پس از محاسبه میزان رازآلودگی و تبیین آن، چنین استنباط می شود که یکی از ابعاد راز ماندگاری سخن سعدی بهره گیری وی از مؤلفه های گفتمان مدار مبتنی بر پوشیدگی (از دیدگاه گفتمان شناسی نه عرفان و ادبیات) است که برای وی این امکان را فراهم آورده است تا به خلاف بسیاری از متون، با بافت زدایی زمانی، مکانی، تاریخی، سیاسی و پوشیده کردن کارگزاران، کنش گران و کنش پذیران حکایات، پیام خود را از زبان اینان برجسته کرده و اثر خود را در ورای زمان، برای تمامی عصرها و نسل ها جاودان سازد.
بررسی روند آشتی جویی یا انتقام جویی در ادبیات جنگ برای کودک از منظرگفتمان شناسی انتقادی و پیشنهاد یک الگو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا الگویی برای تحلیل زبانشناختی ادبیات جنگ از منظر گفتمان شناسی انتقادی ارائه شود و سپس بر پایه ی این الگو سه داستان تحلیل شده است. این داستان ها از نظر پیگیری روند انتقام جویی یا آشتی جویی بررسی می شوند. برای این کار ساخت های گفتمان مدار با توجه به دیدگاه ون دایک(2008, ,2001,1995.1993b ) در مورد قطبی سازی که در اکثر آثار و تحلیل های وی مطرح می باشد بررسی شده اند. یعنی از این جهت که آیا قطبی سازی ما /خودی و آن ها / دشمن وجود دارد و چنان چه بازنمایی قطبی شده باشد، ایا خودی بازنمایی کاملا قطبی شده ی مثبت و دشمن بازنمایی همه جانبه ی منفی دارد؟ فرض بر این است که داستانی که قطبی شدگی همه جانبه ی خودی و دشمن بصورت سفید و سیاه را داشته باشد روند انتقام جویی و داستانی که فاقد این قطبی شدگی باشد روند آشتی جویی را دنبال می کند. چنان چه داستانی به بازنمایی یک طرف بپردازد از این نظر خنثی می باشد. روند آشتی جویی روند مناسبی است برای دوران صلح و پس از جنگ که دوران باز سازی و به سازی روابط بین دو ملت می باشد. چراکه در این دوران مخصوصا در روایت جنگ برای کودک می توان با تنفر زدایی از عمل جنگ و عوامل در گیر در جنگ و معرفی عامل یا عاملان واقعی و پشت پرده ی آغازگر جنگ از تحریک حس انتقام جویی بین دو ملت و لذا بروز جنگ های آینده جلوگیری نمود.
بررسی رباعیات خیام از منظر گفتمان شناسی انتقادی با بهره گیری از مؤلفه های جامعه شناختی-معنایی گفتمان مدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود روش های متعدد تحلیل گفتمان انتقادی در زبان انگلیسی٬ هنوز چارچوب تحلیلی مناسبی جهت مطالعه منابع غنی شعر و ادب فارسی در این زبان تعبیه نشده است. لذا٬ پژوهش حاضر کوششی است در چارچوب گفتمان شناسی انتقادی به منظور تحلیل گزیده ای از رباعیات خیام با بهره گیری از الگوی تحلیلی پیشنهادی توسط یارمحمدی(۱۳۹۱) که خود برگرفته از الگوی تحلیل گفتمان انتقادی ون لیوون (١٩٩۶) می باشد. در این پژوهش٬ علاوه بر تحلیل کیفی ٤٠ رباعی از رباعیات خیام که بصورت تصادفی انتخاب گردیده اند٬ از روش- های تحلیل کمّی نظیر محاسبه فراوانی و آزمون مربع خی نیز استفاده شده است. نتایج بررسی های کمّی حاکی از آن است که در میان مؤلفه های گفتمان مدار موجود در الگوی مورد نظر٬ اظهار با قرینه فحوایی در مقایسه با اظهار با قرینه لفظی از فراوانی معناداری برخوردار است. همچنین٬ نتایج این پژوهش مؤید کارایی الگوی تحلیل گفتمان انتقادی مذکور در بررسی متون ادبی به ویژه انواع شعر می باشد. امید است نتایج به دست آمده از این پژوهش توانسته باشد با اراﺋﻪ چارچوبی تحلیلی که در زبان فارسی تازگی دارد گام ﻣﺆثری در جهت ارائه الگوهای تحلیل گفتمان شناختی جامع و نظام مند به منظور تحلیل متون مختلف در زبان فارسی بردارد.
بررسی تیتر روزنامه های ورزشی از دیدگاه گفتمان شناسی انتقادی: مطالعه موردی مسابقات تیم های پرسپولیس ایران و الهلال عربستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رسانه ها وسایل ارتباط جمعی مهمی هستند که نقش ممتاز و بسزایی در سامان دهی افکار عمومی دارند. روزنامه یکی از رسانه های موثر است که به دلیل داشتن مخاطب از سطوح مختلف جامعه، نقش خود را در تاثیرگذاری بر فرهنگ و جامعه حفظ نموده است. تیتر روزنامه به دلیل ارایه تصویری کلی از یک ماجرای خبری، اهمیت نسبی و طبقه بندی آن، برداشتی را برای مخاطبین فراهم می سازد. این تحقیق با روش گفتمان شناسی انتقادی و بر پایه چارچوب نظری و مدل سه بعدی نورمن فرکلاف (1992) به بررسی تیتر برخی روزنامه های ورزشی در خصوص مسابقات فوتبال بین ایران و عربستان سعودی می-پردازد. پرسش های اساسی این تحقیق عبارت است از این که نویسنده در انتخاب تیترهای ورزشی از چه راهکارهای زبان-شناختی استفاده نموده است و چه رویکردهای ایدئولوژیک و باورهای فرهنگی و اجتماعی در انتخاب تیترها در سه سطح متن، تعامل و بافت اجتماعی نهفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که تیترهای ورزشی هم از حیث استفاده از راهکارهای زبان شناختی و هم از بعد جهت گیری فرهنگی و ایدئولوژیک، سبک ویژه ای دارند.
میزان رازگونگی متون خبری فارسی و انگلیسی: بررسی موردی انتخابات 2016 ریاست جمهوری آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۸
175 - 193
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی شاخ ه ای از تحلیل گفتمان است که به بررسی چرایی و توجیه مطالب و به عبارتی رونمایی اطلاعات می پردازد. پژوهش حاضر، در پی آن است تا در چارچوب گفتمان شناسی انتقادی، متن های روزنامه انگلیسی و فارسی از لحاظ به کارگیری مؤلفه های گفتمان مدار جامعه شناختی- معنایی بررسی کرده و میزان رازگونگی هر یک را نمایان سازد. به این منظور، از الگوی یارمحمدی (Yarmohammadi, 2012) که برگرفته از الگوی ون لیوون (Van Leeuwen, 1996) بوده، بهره گرفته شد. پیکره پژوهش مشتمل بر 6 مقاله فارسی روزنامه «نسیم آنلاین» و 5 مقاله انگلیسی روزنامه «گاردین» بوده که با روش نمونه برداری هدفمند انتخاب شدند. یافته های پژوهش بر مبنای آزمون مجذور خی نشان داد این دو روزنامه مؤلفه های گفتمان مدار و جامعه شناختی را از جنبه صراحت و پوشیدگی به طور یکسان استفاده نکرده اند. به بیان دیگر، روزنامه گاردین مطالب را با صراحت بیشتری بیان کرده و بنابراین میزان رازگونگی آن نسبت به روزنامه نسیم آ نلاین کمتر بوده است. نتیجه کلی از این قرار است که روزنامه فارسی با صراحت کمتر و روزنامه انگلیسی با صراحت بیشتری، به بیان مطالب پرداخته اند که این یافته با الگوی گفتمانی کاپلن (Kaplan, 1972) مطابقت دارد.
مؤلفه های جامعه شناختی داستان بهرام گور و شنگل هند در شاهنامه فردوسی (بر اساس الگوی گفتمان شناسی انتقادی ون لیوون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
167-190
پژوهش حاضر جهت شناخت بهتر و عمیق تر شاهنامه فردوسی از الگوی گفتمان شناسی انتقادی ون لیوون(2008) برای بررسی مؤلفه های گفتمان مدار مبتنی بر پوشیدگی و صراحت استفاده نموده و به بررسی و تحلیل کمی و کیفی برشی از متن داستان پادشاهی بهرام گور در ارتباط با روابط ایران در زمان ساسانیان با شنگل هند و سرزمین هند پرداخته است. شیوه پژوهش تحلیلی-توصیفی است و با استناد به آثار کتابخانه ای انجام گرفته است. در این راستا، این پژوهش گامی نو در زمینه زبان شناسی ادبیات و سبک شناسی زبان شناختی برداشته است و نشان می دهد که چگونه یک اثر ادبی بزرگ با نشان دادن لایه های معنایی مختلف و پنهان آن همچون »تاریخ» می تواند فعال و پویا باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد که فردوسی در داستان بهرام گور و شنگل هند با بسامد بالا از مؤلفه های جامعه شناختی-معنایی مطابق با الگوی پژوهش استفاده نموده است؛ این نکته مهم نشانگر بازتاب جریان قدرت و ایدیولوژی در لایه های زیرین متن و نقش آن در صراحت و پوشیدگی شخصیت ها یا کارگزاران و کارکردهای آنان است.
استعاره دستوری اسم سازی و بازنمایی ایدئولوژیک در گفتمان سیاسی برجام: رویکرد دستور نقش گرای نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین چگونگی برجسته سازی و حاشیه رانی کنش ها و واکنش ها در بازنمایی ایدئولوژیک متن، به دنبال یافتن پاسخی به این پرسش است که یک گفتمان سیاسی، چگونه از فرایند اسم سازی برای توصیف وقایع و رخدادها بهره می برد و این کاربرد در خدمت چه اهدافی است. بدین منظور متون سخنرانی رؤسای جمهور وقت جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا پس از امضای توافق هسته ای برجام در سال 2015 از نگاه گفتمان شناسی انتقادی انتخاب شده است. در بخش اول تحلیل داده ها تعداد 508 بند شناسایی و تحلیل شده است، که شامل متن کامل سخنرانی طرفین مذاکره است. در بخش دوم تحلیل ها، کاربرد استعاره دستوری اسم سازی در پوشش اخبار تحولات پیرامون توافق هسته ای، در بازه زمانی پس از خروج آمریکا از توافق لغایت گام پنجم ایران در کاهش تعهدات برجامی، در دو رسانه داخلی و دو رسانه خارجی مورد بررسی قرار گرفته و تلاش شده است نقش اسم سازی در بازنمایی های متفاوت از رویدادی واحد در رسانه های گفتمان های رقیب، نمایان شود. داده های این بخش نیز شامل 8 عنوان خبری از رسانه های چهارگانه فوق در پنج مقطع زمانی خاص است، که در آن ها تحولی عمده پیرامون توافق برجام صورت گرفته است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد هم در تنظیم متن سخنرانی دو رئیس جمهور و هم در پوشش تحولات سیاسی پیرامون توافق هسته ای توسط رسانه ها، استعاره های دستوری اسم سازی بیش از آنکه به دنبال حذف کنش گر از کانون توجه مخاطب باشد، به دنبال برجسته سازی خود کنش است و گفتمان های رقیب با این برجسته سازی ها به دنبال القای معنای موردنظر خود به مخاطب هستند.
صورت بندی خطبه های مقمَّصه و فدکیه با تکیه بر الگوی ون دایک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تئون آی ون دایک؛ زبان شناس هلندی در حوزه گفتمان شناسی انتقادی، مطالعاتی در زمینه های مختلف اجتماعی انجام داد و با ارائه الگوی نظری ایدئولوژیکی اش، رویکردهای ایدئولوژیکی گفتمان و کارکردهای مختلف اجتماعی شناختی را تعریف کرد. هدف پژوهش حاضر، کشف راهبردها و کارکردهای مختلف گفتمانی در دو خطبه مقمّصه از خطبه های حضرت علی(ع) و خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) است تا هویت شناسی و واکاوی ساختاری شوند. از این رو، سعی بر آن است تا با روش اجتماعی شناختی ون دایک پیش رود. رهیافت اولیه چنین می نماید، علی بن ابیطالب و فاطمه (علیهما السلام) در کلام خویش با روش های انسجام ، گزینش واژگانی مناسب، برجسته سازی نکات مثبت گروه خودی و نکات منفی گروه دشمن و استناد به متون قابل اعتماد و قبول اذهان عموم مخاطبان خویش سخن پردازی کرده اند. کارکردهای کنش کلامی در مقایسه با کنش غیرکلامی با پویایی و جهت دهی کلامشان و شریک سازی مخاطبان در راستای اهداف خطبه هایشان نقش آفرینی کرده است. همچنین، رعایت قالب و ترتیب رایج در خطبه های اسلامی که ایشان در خطبه های خویش رعایت کردند، منجر به هژمونی، هویت دهی و انسجام کلامشان شده است.