مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
انتقام جویی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا الگویی برای تحلیل زبانشناختی ادبیات جنگ از منظر گفتمان شناسی انتقادی ارائه شود و سپس بر پایه ی این الگو سه داستان تحلیل شده است. این داستان ها از نظر پیگیری روند انتقام جویی یا آشتی جویی بررسی می شوند. برای این کار ساخت های گفتمان مدار با توجه به دیدگاه ون دایک(2008, ,2001,1995.1993b ) در مورد قطبی سازی که در اکثر آثار و تحلیل های وی مطرح می باشد بررسی شده اند. یعنی از این جهت که آیا قطبی سازی ما /خودی و آن ها / دشمن وجود دارد و چنان چه بازنمایی قطبی شده باشد، ایا خودی بازنمایی کاملا قطبی شده ی مثبت و دشمن بازنمایی همه جانبه ی منفی دارد؟ فرض بر این است که داستانی که قطبی شدگی همه جانبه ی خودی و دشمن بصورت سفید و سیاه را داشته باشد روند انتقام جویی و داستانی که فاقد این قطبی شدگی باشد روند آشتی جویی را دنبال می کند. چنان چه داستانی به بازنمایی یک طرف بپردازد از این نظر خنثی می باشد. روند آشتی جویی روند مناسبی است برای دوران صلح و پس از جنگ که دوران باز سازی و به سازی روابط بین دو ملت می باشد. چراکه در این دوران مخصوصا در روایت جنگ برای کودک می توان با تنفر زدایی از عمل جنگ و عوامل در گیر در جنگ و معرفی عامل یا عاملان واقعی و پشت پرده ی آغازگر جنگ از تحریک حس انتقام جویی بین دو ملت و لذا بروز جنگ های آینده جلوگیری نمود.
تحلیل انتشار حکم محکومیت در حقوق کیفری ایران از نگاه فلسفه کیفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انتشار حکم محکومیت از جمله ضمانت اجراهای شرمسارکننده است که میراثدار کیفرهای
ترذیلی در گذشته قلمداد می شود. ازآنجاکه شناخت فلسفه کیفرها و تطبیق ضمانت اجراها با آن ها
در ارزیابی اقدامات مزبور و افزایش کارایی آن ها بسیار مؤثر است. لذا در نوشتار حاضر، این
ضمانت اجرا از منظر فلسفه کیفری مورد بحث قرار گرفته است. در یک نگاه کلی، فلسفه
ضمانت اجراهای کیفری، قابلیت تقسیمشدن به فلسفه گذشتهنگر و فلسفه آیندهنگر را دارد که
فلسفه آیندهنگر با نوعی ژرفاندیشی به دنبال فایدهمندی بیشتر برای ضمانت اجراها است و
درمقابل، فلسفه گذشتهنگر با نگرش صرف به گذشته و فارغ از هرگونه تفکر کارکردگرایانه،
همواره سرزنش بزهکار را دنبال مینماید. از آنجا که انتشار حکم محکومیت، ریشه در کیفرهای
رسواکننده سابق دارد و صرفاً در شیوه شرمسارکنندگی، مدرن شده است، با اهداف گذشته نگر
به عنوان اهدافی سرکوبگرا تطابق بیشتری دارد و همواره در تأمین فلسفه آیندهنگر کیفرها ناکام
خواه د بود. این امر میتواند مشوق مقنن در حذف یا حداقل محدود کردن آن باشد.
تبیین نقش میانجی طفره روی اجتماعی در تأثیر سرپرستی تحقیرآمیز بر تمایل به ترک باشگاه در ورزشکاران حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت ورزشی بهمن و اسفند ۱۳۹۹ شماره ۶۴
255-276
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین نقش میانجی طفره روی اجتماعی در تأثیر سرپرستی تحقیرآمیز بر تمایل به ترک باشگاه در ورزشکاران حرفه ای انجام شد. این پژوهش به روش توصیفی-همبستگی در نمونه ای شامل 317 نفر از ورزشکاران حرفه ای مرد انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اشلمن و همکاران (2014) به منظور ارزیابی سرپرستی تحقیرآمیز، پرسشنامه طفره روی اجتماعی هوگارد و همکاران (2010) و پرسشنامه بوثما و روث (2013) برای ارزیابی تمایل به ترک باشگاه استفاده شد که همگی از حیث روایی و پایایی تأیید شده اند. تجزیه و تحلیل داده ها و اجرای تحلیل عاملی تأییدی به کمک نرم افزار پی.ال.اس. و بررسی پایایی و آمار توصیفی به کمک نرم افزار اس.پی.اس.اس. انجام شده است. نتایج نشان داد که سرپرستی تحقیرآمیز به طور مستقیم و معنا داری تغییرات طفره روی اجتماعی (64 درصد) و تمایل به ترک باشگاه (54 درصد) را تبیین می کند. طفره روی اجتماعی نیز به طور مستقیم و معنا داری تغییرات تمایل به ترک باشگاه را (61 درصد) تبیین می کند. همچنین سرپرستی تحقیرآمیز به طور غیرمستقیم و معنا داری، با میانجی گری متغیر طفره روی اجتماعی، تغییرات تمایل به ترک باشگاه را (39 درصد) تبیین می کند و نتیجه گیری می شود که متغیر طفره روی اجتماعی رابطه بین سرپرستی تحقیرآمیز و تمایل به ترک باشگاه را در بازیکنان حرفه ای وساطت می کند. براساس نتایج پژوهش حاضر، ﺷﯿﻮه رﻫﺒﺮی و ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﺎن باشگاه های ورزشی از تأثیر درخور توجهی بر رﻓﺘﺎر بازیکنان برخوردار است؛ بنابراین ﺑﺎ مهم شمردن سبک ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ باشگاه ها ﻣﯽﺗﻮان از ﺑﺮوز رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻣﺨﺮب بازیکنان ازجمله تک روی و طفره روی ﺟﻠﻮﮔﯿﺮی ﮐﺮد، ﻋﻤﻠﮑﺮد آن ها را ﺑﻬﺒﻮد ﺑﺨﺸﯿﺪ و مانع از هدایت آن ها به سمت ترک باشگاه شد.
تأثیر مشکلات میان فردی بر تعارض کار- خانواده: واکاوی نقش میانجی گر فرسودگی احساسی و تعدیل گر انتقام جویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی سال ۱۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۵
109 - 134
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تعارض کار خانواده کارکنان را به طور هم زمان با درخواست های متفاوت و ناسازگار ناشی از مسئولیت های شغلی و خانوادگی درگیر می سازد و پیامدهایی منفی را برای آن ها به دنبال دارد. این پژوهش نقش های میانجی فرسودگی احساسی و تعدیل گر انتقام جویی را در تأثیر مشکلات میان فردی بر تشدید تعارض کار- خانواده مطالعه کرده است. روش شناسی: این پژوهش کاربردی و توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری آن را کارکنان دانشگاه علوم پزشکی بوشهر تشکیل می دهند که 165 نفر از آنها با روش تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه استاندارد است تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار PLS انجام شده است. یافته ها: بروز مشکلات میان فردی موجب افزایش فرسودگی احساسی کارکنان می شود و بدین ترتیب تعارض کار - خانواده تشدید خواهد شد. همچنین با افزایش حس انتقام جویی این تأثیر زیانبار شدت می یابد. نتیجه گیری: استفاده از راهبردهای مؤثر رویارویی و حل مسئله در هنگام بروز مشکلات در روابط میان فردی کارکنان می تواند به کاهش فرسودگی احساسی در میان کارکنان یاری رساند. همچنین جلوگیری از بروز رفتارهای انحرافی و ویرانگر مانند انتقام جویی می تواند اثربخشی این اقدامات را افزایش دهد.
تحلیل شخصیت ضد قهرمان در سریال تلویزیونی «ملکاوان» (براساس نظریه عقده حقارت آدلر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۷
131 - 160
حوزه های تخصصی:
واکاوی ابعاد شخصیت های سریال های تلویزیونی از منظر روان شناسی، در شناخت عمیق تر این شخصیت ها و افزایش تأثیرگذاری تولیدات این رسانه مؤثر است. یکی از نظریه های کارآمد در این خصوص، عقده حقارت آدلر است. بنابراین، تبیین عوامل بروز و پیامدهای عقده حقارت در شخصیت ضدقهرمان سریال «مُلکاوان» و سازوکار جبران آن، هدف این مقاله است. از آنجا که میدان کنش شخصیت، بازنماینده قلمرو روانی اوست، صحنه های کلیدی که ضدقهرمان سریال در آنها حضور فعال داشت، به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، کنش های این شخصیت براساس مفاهیم نظریه مذکور، پیکربندی شدند. یافته های پژوهش نشان می دهند که نهادینه شدن احساس حقارت در ضدقهرمان این سریال در اثر مقایسه با همسالان خود در کودکی به وجود می آید. سپس در اثر ناکامی در حوزه شغلی و خانوادگی، پیامدهای عقده حقارت مانند «حسادت»، «تنفر»، «تکبر»، «خودستایی»، «طمع ورزی» و «انتقام جویی» در او بروز می کند. در نهایت، او با «مکانیسم جبران» درصدد تلافی تکانه های سرکوب شده خود برمی آید، اما موفق نمی شود.