مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
فردوسی
حوزه های تخصصی:
انسان ها همیشه تلاش می کنند تصویر مطلوبی از خود در ذهن دیگران ایجاد کنند. تصور و قضاوت دیگران برای فرد اهمیت دارد. در افراد تمایلی وجود دارد که حتی بی هیچ نفع خاصی، تصور مثبتی از خود ارایه دهند و سعی کنند که دیگران آنان را بپذیرند و درموردشان خوب فکر کنند. زندگی سرشار از موقعیت هایی است که فرد بدون استفاده از هنر مدیریت برداشت در تعاملات و ارتباطات خود با دیگران دچار مشکل می شود. برای برقراری ارتباطات موثر، لازم است افراد در انتخاب کلمات، لحن صدا، حرکات بدن و ظاهر خود تغییراتی به وجود آورند تا تصویر مطلوب تری از خود به نمایش گذارند. افراد بدون آنکه متوجه باشند، ازطریق طرز لباس پوشیدن، صحبت کردن، ... تصویری در ذهن فرد مقابل ایجاد می کنند که گاهی این تصویر، مثبت و گاهی منفی است.شاید تصور شود که خوب مطرح کردن، بیشتر به خوش اقبالی فرد بستگی دارد؛ اما چنین نیست. اندیشمندان غربی مدیریت اعتقاد دارند مدیریت برداشت یک مهارت است و مانند هر مهارت دیگری میتوان آن را آموخت و به کار بست. اما در دیدگاه سعدی -که برای باطن اهمیت بیشتری قایل است- اعتقاد بر آن است که هر فردی باید به باطن خود توجه کند و ظاهر خود را برای دیگران نیاراید. اگر فرد شایستگی های لازم را داشته باشد، آن شایستگی ها خودبه خود با مرور زمان برای دیگران آشکار خواهد شد.چکیده عربی:یعتبر فردوسی من أشهر الشعراء الملحمیین فی العالم وتفتخر اللغة الفارسیة بوجوده إذ استخدم فی أشعاره تاریخ إیران القدیمة معتمدا علی معتقدات الإیرانیین القدیمة وخلق أثرا سمّاه الشاهنامه (رسالة الملوک).یدرس هذا المقال النتاج الخالد لهذا الشاعر الفارسی الکبیر وملحمة هومیروس الشاعر الیونانی الضریر، دراسة مقارنة. وقد تتجلی ملحمیة الأثرین فی النظرة الأولی أکثر تجلیا، إلا أن هناک مفارقات عدیدة ومشابهات کثیرة بین الأثرین بعد دراسة متأنیة، وهذا الموضوع یبیّن خریطة هذه الدراسة.حاول هذا المقال بعد دراسة متقصیة الوصول إلی وجوه الاشتراک والاختلاف فی هذین الأثرین، لتقدیم نتائج معینة وحیادیة عن الجوانب الخُلقیة فی الشاعرین ومستوی أفکارهما ونظرتهما إلی الحیاة.
افراسیاب مظهر خشم و شهوت در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه، اثری حماسی و حکمی، و متعلق به زمانی است که در کانون پربارترین زمانهای تلاقی فرهنگهای شرق و غرب در ایران قرار دارد. در این کتاب، حکمت و اساطیر و حماسه و تاریخ چنان در هم تنیده شده که اثری جاودانی و تحسین برانگیز به وجود آمده است. حکمت فردوسی را هم از مضمونهای داستانهای شاهنامه می توان استنباط کرد و هم از آنجا که به صورت پندهای حکیمانه آشکار در پایان داستانها تجلی می کند. برخی از این داستانها به جنگهای افراسیاب مربوط است. افراسیاب در شاهنامه از دیدگاه حکمت، نماینده دو نیروی بالقوه شرانگیز مفطور در سرشت انسان، خشم و شهوت است.
سیمای افراسیاب در آثار اساطیری و تاریخی مقرون به شر و بدی است. خواه به همین دلیل و خواه به دلیل اینکه فردوسی در گزارش شخصیت او در نمایش بدیها و شرانگیزیها مبالغه کرده باشد، نتیجه این است که او در شاهنامه شرانگیزترین شخصیت انیرانی است که گسترده ترین جنگ را علیه ایرن به راه می اندازد. در این نوشته برای نشان دادن اینکه او نماینده دو نیروی خشم و شهوت است، سیمای او چنانکه در متون تاریخی و اساطیری انعکاس یافته با آنچه در شاهنامه آمده، مقایسه، و پندارها و گفتارها و کردارهای او، که همه در دشمنی با ایران و آمیخته با شر و فساد است در شاهنامه بررسی شده است.
باز خوانی مصراعی از شاهنامه « هَم» یا «هُم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی بر آن شده تا مصراعی را دوباره بازخوانی کنیم و بر این اساس، ایرادی را که نسخه شناسان شاهنامه پژوه و قافیه سنجان بر آن گرفته اند و از حیث علم قافیه این بیت را دارای عیب اقوا دانسته اند، برطرف کنیم. دراین مقاله ابتدا ضبط های مختلف این بیت در نسخ چاپی همچون مسکو، ژول مول و جلال خالقی مطلق آورده شده و سپس نظر شارحان مختلف در این باره آمده است و در قسمت دوم مقاله بر اساس شاهنامه خالقی مطلق ضبط،«هم» بر ضبط «خم» ترجیح داده شده است و در قسمت سوم مقاله، نگارنده قافیهٔ مصرع دوم را نه آنگونه که شارحان تلفّظ کرده اند و معنی نموده، خوانده ام، بلکه به نظر می رسد مصراع دوم را در محل قافیه باید به گونه ای دیگر خواند یعنی: «زمین آمد از سم اسبان به هُم» که در این صورت با گاو دُم می تواند قافیه باشد، البتّه دلایل برتری تلّفظ «هُم» بر «هَم» و معانی مختلف آن و اینکه این واژه در گناباد و بسا اطراف آن هنوز هم به کار می رود در متن با شواهد و امثال بیان شده است
حماسه، اسطوره و تجربه عرفانی خوانش سهروردی از شاهنامه
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله نشان دادن نگاه تأویلی سهروردی است به روایات،عناصر و مؤلفه های اثر حماسی بزرگ ایران یعنی شاهنامه فردوسی. مقاله به دو بخش تقسیم می شود: در بخش نخست بنیان های متفاوت تأویل در نزد فردوسی و سهروردی بررسی می گردد و نشان داده می شود که اسطوره و حماسه چگونه در اندیشه فردوسی و در پرتو اصول و قواعدی که او برای فهم و تأویل آنها به دست می دهد، به مثابه اموری معقول و خردپذیر جلوه می کنند حال آن که در نزد سهرودی آنچه مهم است نه به دست دادن تفسیر و تبیینی معقول از حماسه و اسطوره بلکه فهم آنها به مثابه رمزها و نمادهایی است که در پرتو نوعی تجربه زیسته عرفانی و باطنی فهم و تفسیر می شوند. در بخش دوم هم با واشکافی تحلیلی عناصر حماسی و اسطوره ای شاهنامه که در حکایات عرفانی سهروردی بدل به رمزها و نمادهای عرفانی و گنوسی می شوند، دگردیسی اسطوره و حماسه به عرفان یا گذر از حماسه تاریخی- ملی به حماسه معنوی مورد تأمل و مداقه قرار می گیرد.
بیتِ آغازین شاهنامه، سرسلسله مثنوی های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فردوسی نخستین شاعری است که با اثرپذیری از آغاز قرآن و اوستا، مثنوی خود را با نام خدا آغاز کرده و همین شیوه را در بیشتر نامه هایی که شاهان و پهلوانان فرهمند شاهنامه نگاشته اند، دنبال کرده است. نمونه های برجای مانده از شاعران پیش از وی و سروده های معاصرانش، این مهم را ثابت می کند و از این رهگذر، تاثیر ساخت و محتوای بیت آغازین شاهنامه را بر سروده های متاخران می توان دید.
در این پژوهش، بیتِ سرآغاز شاهنامه، نخست در سطح زبانی (قالب شعری، وزن، قافیه، کارکرد واج ها و هجاها، دوگانگی واژه ها و مفاهیم، و...)، دوم در گستره فکری شاعر (مثلث «نام و جان و خرد» و برخی از خاستگاه های اندیشه او) و سوم در سطح ادبی (ارزش های بلاغی، شیوه عظمت نمایی، براعت استهلال، و ...) بررسی می شود. در پایان، خوانندگان می توانند با مشاهده بیت آغازین هفده مثنوی برجسته فارسی، سرآمدی بیت آغازین شاهنامه را ارزیابی کنند.
تحلیل داستان رستم و سهراب براساس نظریه های روایت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد و تحلیل آثار ادبی در گذشته به منظور تشخیص سره از ناسره بود؛ اما اکنون از دید ساختگرایان هدف از نقد، شناخت ساختارهای زبانیِ متن و تحلیل بنیادهای معنوی آن است. یکی از ارمغان های مکتب ساختگرایی برای ادبیات، ایجاد مباحث روایت شناسی است .بنابر نظریه های روایت شناسی، می توان داستان رستم و سهراب را به عنوان یک روایت در دو سطح داستان و کلام (گفتمان) بررسی نمود: در سطح داستان با تکیه بر نظریات تولان و مارتین، ارزیابی رویدادهای به هم پیوسته، چگونگی شکل گیری بحران و فرایند گذر از بحران بررسی می شود، و بنابر الگوی گرماس، نقش شخصیت ها در پیشبرد داستان و ارتباط آنها با زمینه داستانی مد نظر است. در سطح کلام یا گفتمان بنابر «دید رواییِ» راجر فالر، موقعیت فردوسی به عنوان راوی، نوع ارتباط و نگرش راوی نسبت به شخصیت ها و تاثیر آنها در روند روایت ارزیابی می شود.
نقد و تحلیل رویا در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقوله رویا به عنوان جزئی از زندگی روحی و معنوی آدمی، ذهن او را همواره به خود مشغول داشته است. این موضوع در شاهنامه نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است. با توجه به اهمیتی که رویاها در پیشبرد داستان های شاهنامه و اهداف متعالی تربیتی و دینی و اخلاقی فردوسی دارد، این پژوهش با رویکرد تحلیلی به طبقه بندی رویاهای شاهنامه از نظرساختاری و محتوایی می پردازد و نقش آنها را در روند شکل گیری داستان ها مورد توجه قرار می دهد. ابتدا رویاها براساس نحوه القا به شخصیت ها، به دو گروه مستقیم و غیر مستقیم، تقسیم می شود و سپس از نظر ساختاری در سه حوزه منشا، چهره و نتیجه خواب مورد بررسی قرار می گیرد. از نظر منشاء رویا به ایرانی و انیرانی، در بخش چهره خواب، به صریح و کاملاً نمادین و نیمه نمادین و در بخش نتیجه خواب به اثرهای روانی و رفتاری تقسیم می شوند.
بررسی و تحلیل نمادهای بخش اساطیری شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لازمه شناخت نمادهای شاهنامه، شناخت بستر و نحوه آفرینش و پیدایش نماد، اسطوره و حماسه است. نماد با ضمیرخودآگاه و ناخودآگاه روان آدمی در ارتباط است و سازنده زبان اساطیر، افسانه ها و حماسه هاست و زبان آثار اسطوره ای و حماسی نمادین است. مسأله اصلی در اساطیر ایرانی، سرشت دوگانه خلقت است و در جریان گذر از اسطوره به حماسه، نبرد دو نیروی نیک و بد در جنبه های مختلف هستی نمایان می شود و برخی از شخصیت ها که بیش از سایر عناصر، بیان گر مفاهیم رمزی و نمادین هستند، نماد تحول ایزدان به شاهان می باشند و در برابرآنان پادشاهان اهریمنی که نماد خشکسالی(اَپوش) اند، قرار دارند. از دیگر عناصر نمادین که در این پژوهش به آن ها پرداخته شده است: شخصیت های نمادین، موجودات موهوم اساطیری، خواب های نمادینِ شاهان و قهرمانان، نمادینگی آب و آتش و فرّه می باشد. و شخصیت های نمادین؛ بویژه پادشاهان مثل سایر عناصر، واجد ارزش نمادین هستند و بخشی از عناصر سازنده نمادهای اساطیری را در شاهنامه تشکیل می دهند و به عنوان محوری ترین بن مایه های شخصیت اعتبارشان به میزان بهره مندی آن ها از""فره ایزدی"" است. شاهانی چون افراسیاب و ضحّاک به دلیل عدم بهره مندی از آن در شمار بد نام ترین شاهان و فریدون و کیخسرو به دلیل بهره مندی مستمر از آن در رأس خوشنام ترین شاهانند. این تحقیق، به روش توصیفی - تحلیلی و بر پایه ی منابع کتابخانه ای نگارش شده است.
سیمای مرگ در شعر فردوسی و ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان موجودی است آینده نگر که هرگز از اندیشه ی مرگ رهایی نداشته است. مرگ به عنوان تجربه ای مبهم و تکرار ناشدنی عموماً هراس آور است. این هراس تحت تاثیر عوامل گوناگونی هم چون باورها،ساختاراندیشه، ویژگی های شخصیتی و روانی ، شیوه ی زندگی انسان ، شرایط روزگار و... قوت و ضعف می یابد و باز تاب های متفاوتی در گفتار و کردار آدمی بر جای می نهد.
فردوسی حکیمی است که تاملات فلسفی بسیاری درباره ی مرگ دارد و این اشتغال ذهنی او به صورت مرگ هراسی و مرگ گریزی ظهور می یابد؛ اما حکیم ناصرخسرو بر خلاف فردوسی در سروده های خویش نه چندان توجهی به مرگ دارد و نه از مواجهه با آن می هراسد.
این مقاله بر آن است تا با کمک روش توصیفی – تحلیلی ، واکنش های متفاوت دو شاعر حکیم و مسلمان را به هنگام مرگ اندیشی بازنماید و به بیان دلایل هراس فردوسی و امنیت خاطر ناصرخسرو بپردازد.
تامل در قرائت و معنی بیتی از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دلایل ترجیح قرائتی را بر قرائت های دیگر بتفصیل باز نماید. بدین منظور ابتدا مفهوم تعبیراتی چون کم خرد، بی خرد و پرخرد را که بنا به ضرورت در شرح مفهوم «خردِ تیره» بدان ها نیازمند است، بازمی گوید و سپس به بیان مفهوم «خردِ تیره» و «روانِ روشن» می پردازد و معلوم می کند که در دیگر ابیات شاهنامه، اگر از روشنی روان سخن رفته است، خرد نیز از فروغی نظیر آن بهره مند بوده است. هم چنین نشان می دهد که پذیرش تیرگی خرد با وجود روشنی روان با فضای فکری حاکم بر شاهنامه هم خوانی ندارد؛ زیرا در این مجموعه از یک سو دانش و آگاهی سبب روشنی خرد و جان معرفی می شود و از دیگر سو جان به واسطه خرد از نور دانش بهره می گیرد، پس دانشی که روشنگر است، نمیتواند روان را برافروزد؛ اما خرد را که واسطه رخشندگی جان است، از پرتو خویش محروم دارد. در عین حال شاهنامه شادمانی را قرین روشن روانی می داند؛ یعنی جمع میان ناشادی و روشن روانی با داده های این اثر سازگار نمی آید، بنابراین قرائتی که مرد را ساکن می داند و این مفهوم را القا می کند که وقتی خرد تیره است، آدمی نه تنها روشن روان؛ بلکه شادمان نیز نخواهد بود، ترجیح مییابد.
بررسی تطبیقی اشعار تعلیمی فردوسی و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر تعلیمی، شعری است که هدف اصلی سراینده، آموزش حکمت و اخلاق، همچنین تشریح و تبیین مسایل و اندیشه های مذهبی، تربیتی، فلسفی و مضامین پندگونه باشد. بیان آموزه های اخلاقی و حکمی در شعر فارسی از اوایل سده چهارم هجری آغاز شد و به تدریج در بیشتر قالب های شعری جلوه گری نمود. اشعار تعلیمی گاه به صورت جداگانه و مستقل است؛ همانند منظومه ها و داستان هایی که منحصراً به آموزه های تعلیمی می پردازد و گاه در دیگر آثار ادبی پراکنده است. «شاهنامه» فردوسی و «دیوان» حافظ از لحاظ اشتمال و احتوا بر مفاهیم و مضامین پندگونه از بی نظیرترین آثار ادبی است که علاوه بر جنبه حماسی و غنایی همواره از دیرباز، به عنوان مرام نامه و دستورنامه زندگی مورد توجه خواص و عوام بوده است. نکته ای که اساس این پژوهش بر آن استوار است نوع بیان مضامین اخلاقی و اندیشه های حکمی و پندگونه این دو شاعر بلندآوازه است. لحن و بیان یکی رویکردی تفصیلی دارد و آن دیگری شیوه مختصرگویی را در پیش گرفته است؛ کلام یکی صریح و روشن و دیگری مرموز و طنزآلود و مبهم؛ شیوه ها و گونه های متفاوت و مجزایی که این پژوهش سعی دارد به ارائه نمونه هایی از آن بپردازد.
بررسی و تحلیل بازتاب اساطیری آب در شاهنامة فردوسی
حوزه های تخصصی:
آب، عنصر شگفت انگیز طبیعت است که همواره مورد احترام و تقدیس ملل مختلف بوده و اسطوره های فراوانی پیرامون آن شکل گرفته است. ایرانیان باستان نیز آب را بسیار گرامی می داشتند و محافظت از آن را وظیفه آیینی خویش می دانستند. بسیاری از این اعتقادات درشاهنامه به عنوان مهم ترین جایگاه تجلی اساطیر و باورهای ایرانی، به تصویر کشیده است. فرزانه توس، حکیم ابوالقاسم فردوسی، در لابه لای اثر گرانسنگ خویش به مواردی اشاره کرده که نمایانگر اندیشه های اسطوره ای پارسیان درباره آب است. این موارد در چهار جنبه گنجانده شده است: 1. تطهیر روان 2. شستشو برای نیایش 3. آب حیات 4. باروری و فراوانی.
در نوشتار حاضر، این جوانب بررسی می شود تا نشان داده شود آب از این منظر چه اهمیت و اسراری دارد.
بازتاب شاهنامه در تاریخ جهانگشای جوینی
حوزه های تخصصی:
در مقالة حاضر سعی شده است اشعار شاهنامه، مندرج در تاریخ جهانگشای جوینی، در دو بخش بررسی و ازحیث لفظ و مضمون با شاهنامه تطبیق شود و مطابقت یا اختلاف و مغایرت این ابیات با شاهنامه بیان شود.
در بخش اول، به میزان ابیات شاهنامهشیوة درج آن ها در تاریخ جهانگشای جوینی با ذکر عنوان داستان های شاهنامه که این اشعار از آن ها انتخاب شده و نیز به نبود تعداد معدودی از این ابیات در شاهنامه اشاره شده است و ضمن تطبیق ابیات با نسخ چاپی خالقی مطلق، مسکو، ژول مول و نسخه بدل های آن ها ، برخی از اشعاری که با شاهنامه مغایرت دارند، به عنوان نمونه، ذکرشده است.
در بخش دوم، دربارة کاربرد ابیات ازحیث مضمون و تطبیق محتوایی با داستان های شاهنامه بحث و ضمن ذکر برخی از مضامین مهم و نقل بخش هایی از متن جهانگشا، پیوند لفظی و معنوی اشعار با نثر بررسی و به رابطة پیوستگی یا گسستگی لفظی شعر با نثر اشاره شده و در پایان نتایج حاصل از این پژوهش بیان شده است.
غیبت آرش کمانگیر در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به نظر اغلب پژوهشگران، داستان آرش در شاهنامه ابومنصوری و دیگر خداینامه¬ها نبوده است ، اما گروهی بر این باورند که این داستان در منابع شاهنامه وجود داشته، اما فردوسی آن را حذف کرده است. یافته¬ها نشان می¬دهند که ادعای وجود داستان آرش در شاهنامه ابومنصوری قطعیت ندارد. در متون پهلوی موجود نیز، جز یک اشاره چیزی از داستان آرش نیامده است. بررسی¬های ما نشان می دهد که داستان آرش اساساً نباید در خداینامه¬ها آمده باشد. آرش کمانگیر می¬تواند از زمره مردان مقدس در آیین پارتی یا قهرمان مردمی یا یادگاری از یک آیین کهن پیش از زرتشتی باشد. بنابراین آرش، با همه شهرتش در میان مردم، در خداینامه¬های ساسانیان، با توجه به دشمنی آنان با اشکانیان جایی ندارد. از طرفی، آرش کمانگیر جنگاوری است از سپاه منوچهر و به هیچ وجه در زمره شاهان یا پهلوان- شاهان قرار نمی¬گیرد و روایت پهلوانی او در خداینامه¬ها و پس از آن شاهنامه فردوسی جایی ندارد.
غیبت آرش کمانگیر در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به نظر اغلب پژوهشگران، داستان آرش در شاهنامه ابومنصوری و دیگر خداینامه¬ها نبوده است ، اما گروهی بر این باورند که این داستان در منابع شاهنامه وجود داشته، اما فردوسی آن را حذف کرده است. یافته¬ها نشان می¬دهند که ادعای وجود داستان آرش در شاهنامه ابومنصوری قطعیت ندارد. در متون پهلوی موجود نیز، جز یک اشاره چیزی از داستان آرش نیامده است. بررسی¬های ما نشان می دهد که داستان آرش اساساً نباید در خداینامه¬ها آمده باشد. آرش کمانگیر می¬تواند از زمره مردان مقدس در آیین پارتی یا قهرمان مردمی یا یادگاری از یک آیین کهن پیش از زرتشتی باشد. بنابراین آرش، با همه شهرتش در میان مردم، در خداینامه¬های ساسانیان، با توجه به دشمنی آنان با اشکانیان جایی ندارد. از طرفی، آرش کمانگیر جنگاوری است از سپاه منوچهر و به هیچ وجه در زمره شاهان یا پهلوان- شاهان قرار نمی¬گیرد و روایت پهلوانی او در خداینامه¬ها و پس از آن شاهنامه فردوسی جایی ندارد.
شیوه های تقلید صبای کاشانی در خداوندنامه از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظومه خداوندنامه از فتحعلی خان صبای کاشانی (1179-1238 ق.) شاعر پارسی گوی اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم از شاعران مکتب بازگشت ادبی است. این حماسه دینی که حاوی دوازده هزار بیت در بحر متقارب مثمّن محذوف است، به تقلید از شاهنامه فردوسی سروده شده و در شرح حال پیامبر اکرم (ص) ، معجزات وی و غزوات امیرالمؤمنین علی(ع) است؛ از جمله بیت زیر: فردوسی: سپهبد به اسب اندرآورد پای تو گفتی که گردون برآمد ز جای صبا: پیمبر به ارغون درآورد پــای تو گفتی دو گیتی بـرآمد زجــای صبای کاشانی در سرودن این منظومه وامدار اصطلاحات و ترکیبات و لغات شاهنامه فردوسی است. گاه نیز با اندکی تصرّف در تعبیرات شاهنامه دست به تعبیرآفرینی می زند. او از زبان فخیم و پرطنطنه و باشکوه فردوسی (سبک خراسانی) استفاده کرده است که طبیعتاً هدف شاعران بازگشت نیز همین بوده تا زبان کهن را احیا و از انحطاط زبان جلوگیری کنند. سراینده خداوندنامه در خلق صور خیال از جمله «استعاره و تشبیه» ابتکاری نداشته و از تصویرسازی شاعر طوس بهره مند شده است. نگارندگان در این مقاله سعی دارند تا شیوه های تقلید صبا از فردوسی را با ذکر شواهد از دیدگاه واژگان و نحو، قالب بندی، صور خیال (تشبیه و استعاره)، ترکیبات و تعبیرات و... تبیین کنند.
پژواک فرهنگ آزرم و ادب در شاهنامه و متون پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه، آیینة تمام نمای فرهنگ، حکمت و اندیشة ایرانیان و تجلیگاه باورها، آداب و رسوم اجتماعی آنان است که آن را میتوان با رویکردهای گوناگون واکاوید.این اثر سترگ مهمترین سند به جای مانده از فرهنگ منظوم ایران باستان است.
فردوسی که ستایشگر باورهای فرهنگی از جمله آزرم و ادب است، آن را زیبندة زنان میشمارد و در موارد بسیار مردان را نیز بدان میستاید.
بیگمان استاد توس در پرداختن به فرهنگ ایران کهن، برخوردار از منابع و مآخذی خود بوده است. او در پراهمیت جلوه دادن این شاخص فرهنگی به آثار پهلوی پیشِ رو، نظر داشته است؛ ازجملة آنها باید از رساله هایی چون: دینکرد، مینوی خرد، ارداویراف نامه، اندرزنامة بزرگمهر، اندرز آذرپادمارسفندان و...نام برد.
در این پژوهش کوشیده میشود به بررسی جایگاه رفیع آزرم و ادب در فرهنگ ایران باستان از دیدگاه شاهنامه و متون پهلوی پرداخته شود و بر این نکته تأکید گردد که فردوسی در پرداختن به این موضوع صرف نظر از علقه ها و باورهای فرهنگی خویش تحت تأثیر متون پهلوی بوده است.
ساختارشناسی تطبیقی داستان رستم و اسفندیار در نهایةالارب و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی تطبیقی ساختار داستان رستم و اسفندیار به روایت ابن مقفع در نهایة الارب و فردوسی در شاهنامه بر اساس دیدگاه هانزن (بررسی و مقایسه در دو سطح کلی و جزیی) می پردازد. بدین منظور نخست روایت های مشابه با روایت ابن مقفع و فردوسی گردآوری شده و به تفاوت بنیادین این روایت ها، یعنی زردشتی بودن یا نبودن رستم، پرداخته شده است. پس از آن، ساختار داستان ها در دو سطح کلی و جزیی مورد بررسی قرار گرفته و این نتیجه حاصل شده است که روایت ابن مقفع روایتی تاریخی با ساختاری پیوسته است که در شاهنامه به چند داستان تقسیم شده است، اما روایت فردوسی داستانی هنری و شاعرانه است.
چو آدینه هرمزدِ بهمن بود ...(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فردوسی در پایان پادشاهی شاپور ذوالاکتاف چند بیتی دربارة احوال شخصی خویش آورده است که با این بیت آغاز می شود :
چو آدینه هرمزد بهمن بود بر این کار فرّخ نشیمن بود
پژوهشگران دربارة این چند بیت نظریات گوناگونی اظهار کرده و آنها را ناظر بر آرزوی دیدار فردوسی با پیامبر اسلام (ص) پس از مرگ، شادمانی از اتمام نظم این بخش از شاهنامه و جشن شصت و ســومین زاد سال فردوسی دانسته اند، اما با دقت در ساختار، ترتیب و نوع بیان این بیت ها آشکار می شود که تأکید فردوسی بر تقارن جمعه با روز نخست بهمن ماه است و او به این مناسبت در پی بزم آرایی و شادخواری برآمده است. علت فرخندگی و سرورانگیزیِ هم زمانیِ آدینه با روز هرمزد بهمن برای فردوسی این بوده که جمعه در معتقدات اسلامی گرامی و عیدگونه است و در عین حال در پنـدارهای نجـومی کهن روز ویژة سیارة خنیا و طرب، زهره، شمرده می شود، از همین روی هنگام تن آسانی و فرحناکی است. از سوی دیگر روز نخــست(هرمزد/ اورمزد) هر ماه در فرهنگ ایرانی و محتملاً به تأثیر از آن، در سنت اسلامی روزی است مبارک و مخصوصِ بزم و رامش. برخی شواهد نیز نشـان می دهد که ظاهراً روز نخست مـاه بهمن هم خجسته و جشن مانند تلقی می شده است و با این وصف طبیعی است که انطباق دو یا سه روزِ این چنین (آدینه، هرمزد و هرمزد بهمن) فرخ دانسـته شــود. از میان سال های مرتبط با ادوار زندگانی فردوسی فقط در سال 387 ه.ق. جمعه مطابق با یکم بهمن بوده و چون فردوسی در دنبالة این بیت ها خود را شصت و سه ساله نامیده است، سال تولد او 324 ه.ق. خواهد بود و این با اشارات و قراینِ دیگرِ متن شاهنامه که بر پایة آنها زادسـال شاعر سال 329 یا 330 ه.ق. و در میان شاهنامه شناسان پذیرفته تر است، در تناقض قرار می گیرد
نقد روایتی از چهارمقاله دربارة زندگانی فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظامی عروضی نخستین نویسنده ای است که شرح حال بالنسبه مفصّلی از فردوسی در چهارمقاله به دست داده است. وی پس از آن که شنیده ها و یافته های خود را از زندگانی فردوسی بیان می کند، به نقل روایتی می پردازد که در سال 514 در نیشابور از امیر معزّی و او سابقاً از شخصی به نام امیر عبدالرزاق شنیده بوده است. این روایت بسیار مهم که متضمّن حوادثی از آخرین سال های زندگی فردوسی است، هرچند در پژوهش های جدید بسیار مورد توجه و استناد قرارگرفته، اما هیچ گاه جزئیات آن به نحو شایسته نقد نشده است. موضوع این مقاله بررسی این روایت است و بدین منظور گزارش مزبور به قطعاتی تقسیم و مطالب هر قطعه با مآخذ معتبر تاریخی سنجیده و نتیجه گیری شده است.