مطالب مرتبط با کلیدواژه

تیرگی


۱.

بیم و امیدِ فردوسی در دیباچه ی داستانِ بیژن و منیژه (بیم از سیاهیِ عبّاسیان و امید به نورانیّتِ اسماعیلیان)

کلیدواژه‌ها: تیرگی ماه هلالی شکل بهرام و کیوان و تیر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۳ تعداد دانلود : ۷۷۳۰
فردوسی در دیباچه ی داستانِ بیژن و منیژه، از شبی سیاه سخن به میان می آوَرَد و پیوسته این تیرگی را با مشبّهٌ به هایی چون: شَبَه، قیر، فرشِ سیاه رنگ، پَرِ زاغ، زنگارِ گرد، پولادِ زنگ زده، اهریمن و مارِ سیاه به تصویر می کشد. شاعر در همان بیتِ نخست از ناآشکارگیِ بهرام و کَیوان و تیر سخن می گوید و در پی، ماه را در ریختِ هلالی اش وصف می کند. می توان چنین پنداشت ک ه تیرگیِ مطلق، نشانِ چیرگیِ خلیفگانِ عرب و دست نشانده هایِ تُرکِ آنها است. ناپیداییِ بهرام (نشانِ جنگاوری/آهنگری، ستوربانی، داروگری)، کَیوان (نشانِ کشاورزی و آبادکردنِ زمین ها و چشمه ها) و تیر (نشانِ فلسفه، علم و بلاغت و قلم)، نشانی است بر از میان رفتنِ طبقاتِ اجتماعیِ ایران (ارتیشتاران، آزادان و دبیران) و هلالِ ماه با نوری خُرد، نشان دهنده ی امید برایِ استقلالِ ایران است در پرتوِ حکومتِ اسماعیلیان و آلِ بویه و شکوفاییِ علمی در دورانِ فردوسی.
۲.

پیوستار نمادپردازی آوایی در اشعار حافظ «برطبق نظریه هینتون»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انگیختگی نمادپردازی شفافیت تیرگی تصویرگونگی دیوان حافظ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۰ تعداد دانلود : ۵۷۴
تصویرسازی و تصویرگونگی که پیامد ارتباطِ انگیخته بین دال و مدلول در سطح نشانه است، مختص ه ای ادبی و زیبایی شناختی است که کاربرد گسترده آن در اشعار شیخ ازل حافظ شیرازی توجه بسیاری از پژوهشگران را به سوی خود جلب نموده است. در این راستا، هدفِ پژوهشِ حاضر، بررسی گونه های مختلف روابط انگیخته و فراوانی آن ها در چهارچوب پیوستار نمادپردازی آوایی پیشنهادی هینتون و همکاران (Hinton et al. 1994) در مجموعه اشعار حافظ است. به این منظور، پس از گردآوری بیت ها یا مصرع هایی که در برگیرنده یکی از روابط انگیخته بودند، انواع نمادپردازی آوایی مشتمل بر گونه های عینی، تقلیدی، ترکیبی و قراردادی، به همراه میزان فراوانی آن ها در پیکره پژوهش مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش با در نظر گرفتن گونه های مختلفِ روابط انگیخته، از بیشترین تا کمترین سطح شفافیت در پیکره مورد بررسی، بیا ن گر اهمیتِ این ارتباط در سطح نشانه های شعری بوده که منجر به جذابیّت و ماندگاری این اشعار نیز شده است. بررسی کمّی این نشانه ها نیز نشان داد که بین میزان انگیختگی و فراوانی آن ها نسبت و ارتباط مستقیمی وجود دارد؛ به این معنا که بر روی محور تصویرگونگی هر چه به سمت شفافیّت بیشتر پیش رویم بر تعداد و فراوانی نشانه ها افزوده شده و هرچه از سطح شفافیّت کاسته شود، تعداد و فراوانی داده ها کمتر می شود.  
۳.

نام شناسی کتاب های بلاغی از منظر معنا، هسته معنایی، شفافیّت و تیرگی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نام شناسی آثار بلاغی هسته معنایی شفافیت تیرگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۹ تعداد دانلود : ۱۴۴
نام شناسی (Onomastics) دانشی است که حوزهای گسترده از علوم گوناگون را در خود جمع کرده است؛ این دانش، نام ها را از زوایای مختلف اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی و زبانی مطالعه کرده و با توجه به جنبه های مختلف، قلمروهای دلالتی گوناگونی را درباره چرایی نام ها تبیین می کند. در خودِ قلمرو زبانی نیز می توان ساختار نام ها را از زوایای مختلف بررسی و تحلیل کرد. در پژوهش حاضر نام کتاب های اصلی و معروف در حوزه بلاغت را از منظر هسته معنایی، شفافیت و تیرگی به شیوه ای تحلیلی - توصیفی بررسی کرده ایم. نتایج پژوهش نشان می دهد در نام هایی که «بلاغت» کانون نام اثر است و نام دارای ساختار اضافی است، باید برخلاف رویه معمول در چنین تحلیل هایی، جزء دوم را هسته ترکیب تلقی کرد. این ویژگی در آثاری که «بدیع» در آن ها به کار رفته نیز دیده می شود، درحالی که در بسیاری از نام ها که مضاف الیه آن ها «شعر» است، هسته ترکیب، همان بخش اول آن ها است؛ به عبارتی، این اسامی از جمله نام های درون مرکز هستند. آنچه در این بررسی بسیار درخور توجه است، نام های عربی است که در ساختار آن ها جار و مجرور دیده می شود. می توان مواردی از این دست را در شمار نام های مرکب اضافی قرار داد. علاوه بر این موارد، در این حوزه، با نام هایی سروکار داریم که باید آن ها را فاقد هسته ای مشخص بدانیم. از منظر شفافیت و تیرگی باید گفت در نام کتاب هایی که ساختار اضافی دارند، اغلب مضاف الیه بر هسته یا به عبارتی کل ترکیب سایه افکنده و آن را تحت تأثیر قرار داده است؛ حتی در ترکیبات وصفی نیز اغلب واژهای یافت می شود که همه ساختار را متأثر کرده است. در مجموع در این اسامی واژگان «بلاغت»، «شعر»، «ادب» و «نظم» بسیار نمایان است، لکن به نظر می رسد هیچ یک از آن ها موجب شفافیت نام نشده اند، بلکه آنچه شفافیت نام را در پی داشته، زمینه موضوعی نام یا بافت موقعیتی آن بوده است.