مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
اشراق
حوزه های تخصصی:
سالک راه حقیقت کسی جز هنرمند نمی تواند باشد کسی که عین الحال است و بهره مند از معرفت و شهود باطنی که از دل به جان راه می یابد و رهنمائی طریقت او در هستی است، هنرمند(معمار) کسی است که با دست یافتن به شهود عالم مثال را در طرح خود می آفریند و نمود واقعی وجاوید وحدت وجود و کلمه الله را در بستر طبیعت به اجرا در می آورد،در هیچ کدام از متون، از عرفان هنرمند کسی سخن نرانده است در صورتی که تنها هنرمند است که می تواند نمود عینی و صورت واقعی حقیقت ازلی را آشکار سازد، تعریف باغ تخت شکل همان است شور همان،ولی عشق در آستین الهی است عشقی ازلی که بر دل معمار می نشیند تا با تکیه بر معرفت اندوخته دست در قلم تدبیر برده و به طرح ختم شود، معمار ایرانی با دست بردن به این عشق تمثیلی از یک بهشت برین را در عالم ناسوت پدید آورده است، ریشه یابی باغ و تبیین ساختاری و محتوایی باغ به لحاظ الگویی از چهار باغ و تفکری که در این زمینه به عنوان نماد و شکل مطرح شده در داخل مقاله بدان پرداخته ایم، این مقاله بابررسی عرفان اسلامی علی الخصوص دیدگاه اشراقیون (شیخ شهاب الدین سهروردیالف) سعی درایجاد رابطه ای معقول ومنطقی بامباحث عرفان اسلامی دارد تا تأثیر نگاه فلسفه اسلامی به شکل عینی در بعد معماری نگاشته گردد، با اشاره به تاریخچه باغ و ساختار الگویی باغ سعی در تبیین و بازشناسی عرفان اسلامی بر طراحی باخ تخت را داریم تا به نحوی هم از لحاظ مورفولوژیب (ریخت شناسی) و معناگرایانه به ایراد و اثبات گفته های خود برآییم، فرضیه ای و هدفی که در این مقاله مطرح می باشد این است که آیا باغ ایرانی می تواند به عنوان بازخورد و ارائه دهنده تفکری ناب از عرفان اسلامی و علی الخصوص وحدت وجود باشد واین که باغ تخت با سه مطبقی که دارد می تواند به عنوان سه سطح از سطوح عرفان مطرح گردد(شریعت، طریقت، حقیقت)، مقاله حاضر به صورت توصیفی تحلیلی سعی در نگارش، تبیین و جریان شناسی روی این موضوع را دارد تا بتواند مبانی و نحله فکری خاصی را در اینجا به رخ بکشد.
مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی تمثیل در حکمت اشراق و نقش تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
177 - 196
حوزه های تخصصی:
سهروردی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی و احیاگر فلسفه اشراق است که با تاکید بر اشراق که جمع استدلال عقلی و شهود است راهی میانه فلسفه مشاء و عرفان را ارایه نمود. او با تاکید بر تزکیه و خلوص باطن در پی رسیدن فرد به ادراک حضوری است که با درک مستقیم و بی واسطه از شیء که همان رویت شیء است حاصل می شود. این مسیر از مبانی اشراقی آغاز می شود و به غایت فلسفه اشراق که همان قرب به خدا و در نهایت فنای الهی است می رسد. رویکردی که در آن تمثیل نقش اصیلی را داراست. این پژوهش از نوع کیفی است که فلسفه اشراق را مورد تحلیل قرار می دهد واز بالاترین سطح تاویل و انتزاع برخوردار است و با توصیف و تبیین دیدگاه سهروردی به جایگاه تمثیل و تشریح مبانی آن درفلسفه اشراق می پردازد.
بررسی تحلیلی علم الهی به مخلوقات از دیدگاه سهروردی و آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۸
27 - 52
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر بر آن است تا دیدگاه سهروردی به عنوان نماینده سنت افلاطونی و آکویناس به عنوان نماینده سنت ارسطویی را در باب علم الهی به مخلوقات مورد بررسی و تحلیل قرار داده و نقاط اشتراک و افتراق آن ها را بیان کند؛ یافته های پژوهش چنین است که در مورد ارتباط صفات الهی با ذات، سهروردی و آکویناس معتقد به عینیت هستند. در مورد علم الهی به مخلوقات هر دو فیلسوف علم خدای متعال را اثبات می کنند، اما سهروردی به علم الهی نسبت به ماسوی در پیش از خلقت اشاره ای نمی کند و آکویناس نیز تفاوتی میان قبل از خلقت و بعد از خلقت مخلوقات قائل نیست. سهروردی در مورد علم خدای متعال به شرور بحث قابل ذکری ندارد، بلکه بیشتر در مورد جایگاه شر در نظام هستی و ارتباط آن با خیر بودن نظام بحث می کند، لیکن آکویناس بیشتر در مورد چگونگی علم الهی به شرور بحث می کند و معتقد است که خدای متعال به شرور به تبع نظام هستی علم دارد. درباره علم الهی به متغیرات نیز هیچ کدام از دو فیلسوف قائل به تغییر در ذات الهی نمی شوند.
ارزیابی انتقادات معرفت شناختی سهروردی از ابن سینا در مسئلۀ ابصار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
55 - 70
حوزه های تخصصی:
نظریۀ ابصار یکی از مباحث مهم معرفت شناختی است. افلاطون و ارسطو در این بحث، دیدگاهی ویژه ارائه کرده اند که مبنای نظریات فلاسفۀ اسلامی متأخر در این مسئله واقع شده است. ازسویی، ابن سینا به پیروی از ارسطو، حقیقت ابصار را مبتنی بر نظریۀ «انطباع صور» تشریح کرده که براساس آن، ادراک حسی را به انفعال آلت حسی از محسوس تعریف می کند. ازسوی دیگر، شیخ اشراق با ردّ دو نظریۀ خروج شعاع و انطباع، در صدد برآمد دیدگاه جدیدی را بیان کند. یعنی نمی توان براساس «خروج شعاع» و «انطباع صور» تحلیل دقیقی از ابصار ارائه کرد؛ بلکه با اشراق نفس بر امر موردمشاهده (البته به شرط مقابله) است که ابصار تحقق می یابد. در پژوهش حاضر با تتبع در آثار ابن سینا و سهروردی مبتنی بر رهیافت اسنادی و روش توصیفی و تحلیلی، میزان نوآوری و یا اصالت انتقادات سهروردی بر جنبۀ معرفت شناختی مسئلۀ ابصار ابن سینا سنجش شده است. نگارنده در فرایند پژوهش پیش رو، ضمن رونمایی از ابن سینای متفاوت و براساس تحلیل دقیق مسئلۀ ابصار، به این نتیجه رسیده است که ملاحظات انتقادی سهروردی در این بحث، ریشه در سخنان ابن سینا دارد؛ چراکه خود شیخ در برخی آثار خویش، هرچند نه به نحو تفصیلی و سازمان یافته، بلکه به نحو اجمالی به آنها توجه داشته است. به نظر می رسد زمینۀ فکری شیخ اشراق در تبیین نظریۀ ابصار را بتوان چنین ارزیابی کرد که «اشراق» در نظام فکری سهروردی متناسب با «التفات» در فضای فکری ابن سینا و جایگزین آن قابل طرح است؛ چراکه رویکرد فیلسوف مشائی در بستر علم حصولی بوده که حکمت اشراق آن را در فضای علم حضوری به اشراق تفسیر کرده است.
تحلیل و بررسی تفسیر ملاصدرا از روایت إعرفوا الله بالله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
131-159
حوزه های تخصصی:
متون دینی ضمن بیان طرق متعدد شناخت خداوند، راهی با مضمون «معرفةالله بالله» پیش روی انسان ها قرار داده است؛ برای نمونه از امیرالمؤمنین(علیه السّلام) نقل شده است: اعْرِفُوا اللهَ بِاللهِ.... ملاصدرا به شرح و تفسیر این روایت پرداخته است و برای توضیح این روایت سه تفسیر ذکر می کند که یکی بر اساس فناء فی الله است و دیگری بر اساس تنزیه و تقدیس حق تعالی و تفسیر سوم نیز بر اساس اشراقات الهی به قلب مؤمن است. تفسیر اول علاوه بر اینکه بیانگر معارفی عمیق است، با ظاهر روایت نیز سازگاری بیشتری دارد، برخلاف دیدگاه دوم و سوم که فارغ از اینکه شرحی بر این روایت باشند، بیانگر مطلبی صحیح و دقیق هستند، اما نمی توان آنها را شرح و تفسیری مناسب برای این روایت به حساب آورد.این پژوهش در صدد است تا با روش تحلیلی- توصیفی به تحلیل و بررسی دیدگاه ملاصدرا در این زمینه بپردازد. آنچه پرداختن به این مسأله را مهم می کند این است که؛ اولا دیدگاه ملاصدرا با این تفصیل در جای دیگر نیامده و کسانی که اشاره ای به دیدگاه او کرده اند تنها یکی از این سه دیدگاه را آورده اند که به نظر نگارنده از آن هم تبیینی نادرست شده است و ثانیا این بررسی، جایگاه فلسفه را در تبیین و تفسیر متون دینی روشن تر می کند.
صدرالدین شیرازی و ترقی در خیال شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۳
35 - 56
حوزه های تخصصی:
صدرالدین شیرازی، فیلسوف قرن دهم، دو دوره اصلی حکمت یعنی حکمت مشاء و حکمت اشراق را پیش رو داشته و سنگ بنای اندیشه خود را بر آنها گذاشته است. در خیال شناسی او بیشتر از سهروردی تأثیر گرفته تا مشائیان. اینکه او به اثبات عالم مثال می رسد و نفس را در مراتب سه گانه حس، مثال و عقل قرار می دهد و دو مرتبه مثال اصغر و مثال اکبر را طراحی می کند، تحت تأثیر حکمت اشراقی است. او رخنه های موجود در خیال شناسی شیخ اشراق را شناسایی و برطرف کرده است. این جستار بر آن است دیدگاه صدرالدین شیرازی در چیستی خیال و مثال را بررسی و آرای او را با دو حکمت پیشین مقایسه کند. روش بررسی توصیفی و تطبیقی و نتیجه نهایی آن است که دیدگاه وی در خیال شناسی هم با مشائیان متفاوت است و هم با شیخ اشراق. او را باید یک نواشراقی در این زمینه بدانیم. صدرا به رغم نگاه مشائیان، تعدد قوای ادراکی و تمایز خیال از حس مشترک را نمی پذیرد و وجود قوه واحدی را که مدرک صورت های مجرد مثالی باشد، کافی می داند. صورت های حاضر در عالم خیال به لحاظ خفا و ظهور و نیز شدت و ضعف متفاوت اند. به هر اندازه که نفس خیالی قوت بیشتری داشته باشد و جوهریت آن تقویت شود و بیشتر به خود بازگردد و از شواغل بدنی آسوده شود و از کارگری برای قوای بدنی آسوده شود، صورت های متمثل نزد آن نیز ظهور تام تری پیدا می کنند و هم وجودشان قوت بیشتری می یابد.
استعاره های مفهومی علم حضوری در فلسفه سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
243 - 270
حوزه های تخصصی:
براساس آخرین نظریات حوزه معناشناسی شناختی، بشر به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، برای ساده سازی مفاهیم پیچیده ذهنی از استعاره مفهومی استفاده می کند. فیلسوفان، از کسانی هستند که برای فهم پذیرساختن مفاهیم انتزاعی فلسفی، از استعاره های مفهومی بسیار بهره برده اند. در پژوهش حاضر به کارگیری استعاره های مفهومی برای تبیین علم حضوری در اندیشه ابن سینا بررسی می شود. ابن سینا از این استعاره ها برای مفهوم سازی و ساده سازی علم حضوری بهره برده است. او معتقد است که ادراک حضوری زمانی حاصل می شود که معلوم نزد عالِم یعنی نفس حضور یابد؛ اما درعین حال این حضور را تنها شرط لازم برای حصول معرفت نمی داند و معتقد است که باید فرایند مشاهده و اشراق نیز فراهم باشد تا حضور به کسب علم بینجامد. باتوجه به برداشت هایی که از سخنان وی می شود، دو استعاره «علم حضوری، دیدن است» و «علم حضوری، اشراق است»، به دست می آید که در استعاره دیدن، سه عنصر یعنی بیننده و شیءِ دیده شده و نسبت میان آن ها حائز اهمیت است و در استعاره اشراق هم دو عنصر تابنده و شیءِ مستنیر وجود دارد. این مقاله باروش توصیفی تحلیلی می کوشد به بررسی استعاره هایِ مفهومی به کاررفته در علم حضوری در فلسفه سینوی با روش کاملاً اکتشافی و درنتیجه به دوراز هرگونه فرضیه سازی بپردازد.
نقد و بررسی ساختار تقابلی در رساله «لغت موران» سهروردی
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
241 - 270
حوزه های تخصصی:
نظام تقابلی در سطوح واژگانی و معنایی در جهت آموزش با ابزار خطابه و غیر آن، همواره در ادبیات و دین کاربرد داشته است. بسامد چنین ساختاری در ادبیات عرفانی، تعلیمی و دینی دیده می شود. در ادبیات فارسی، عرفان یکی از بسترهای مهم کاربرد این ابزار زبانی است. در رساله لغت موران شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی، اندیشه های عرفانی و آن چه سالک در مسیر به آن نیاز دارد، با استفاده از ابزار تقابل، در بستر ادبی تمثیل (با اشخاص حیوانی و غیر آن) تبیین شده است. موران، لاک پشت ها، عندلیب، جنّ، انسان، خفّاش، آفتاب پرست، هدهد، بوم و طاووس مهم-ترین نقش آفرینان این تمثیل هستند که با استفاده از ابزار کلامی مناظره و محاوره، به طرح پرسش و تبین پاسخ آن درباره موضوع نور و تاریکی می پردازند. در این مقاله کوشش شده با هدف ترسیم کارکرد ابزار بیانی تقابل، به روش توصیفی تحلیلی ساختار و محتوای رساله لغت موران بررسی گردد.، حاصل کار نشان می دهد با این که در ظاهر، به لحاظ ساختاری، پیوندی میان دوازده روایت طرح شده در رساله وجود ندارد، پیوند موضوعی و اتصال محتوایی میان این سازه ها برقرار است. رابطه بالقوگی انسان تا رسیدن به کمال، در قالب تمثیل خورشید و ماه، سوژه ذهنی شیخ اشراق در محور این رساله است و در قالب دوازده مکالمه به عینییت رسیده است. آن چه در تقابل گرایی سهروردی اهمیت دارد، هنجارشکنی وی در شکل دهی به روابط است که سبب شده، تمثیل ها در عین جدایی، دارای یک وحدت ساختاری و محتوایی در پیشبرد معنا و در نتیجه وحدت موضوعی اثر گردند.