آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

براساس آخرین نظریات حوزه معناشناسی شناختی، بشر به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، برای ساده سازی مفاهیم پیچیده ذهنی از استعاره مفهومی استفاده می کند. فیلسوفان، از کسانی هستند که برای فهم پذیرساختن مفاهیم انتزاعی فلسفی، از استعاره های مفهومی بسیار بهره برده اند. در پژوهش حاضر به کارگیری استعاره های مفهومی برای تبیین علم حضوری در اندیشه ابن سینا بررسی می شود. ابن سینا از این استعاره ها برای مفهوم سازی و ساده سازی علم حضوری بهره برده است. او معتقد است که ادراک حضوری زمانی حاصل می شود که معلوم نزد عالِم یعنی نفس حضور یابد؛ اما درعین حال این حضور را تنها شرط لازم برای حصول معرفت نمی داند و معتقد است که باید فرایند مشاهده و اشراق نیز فراهم باشد تا حضور به کسب علم بینجامد. باتوجه به برداشت هایی که از سخنان وی می شود، دو استعاره «علم حضوری، دیدن است» و «علم حضوری، اشراق است»، به دست می آید که در استعاره دیدن، سه عنصر یعنی بیننده و شیءِ دیده شده و نسبت میان آن ها حائز اهمیت است و در استعاره اشراق هم دو عنصر تابنده و شیءِ مستنیر وجود دارد. این مقاله باروش توصیفی   تحلیلی می کوشد به بررسی استعاره هایِ مفهومی به کاررفته در علم حضوری در فلسفه سینوی با روش کاملاً اکتشافی و درنتیجه به دوراز هرگونه فرضیه سازی بپردازد.

Conceptual Metaphors of ‘Knowledge by Presence’ in Avicennian Philosophy

Contemporary theories in cognitive semantics suggest that humans utilize conceptual metaphors, either consciously or subconsciously, to distill complex mental constructs into simpler forms. Philosophers, in particular, have extensively employed conceptual metaphors to render abstract philosophical notions comprehensible. This study delves into the application of conceptual metaphors in elucidating ‘knowledge by presence’ within Avicenna’s philosophy. Ibn Sinā employed these metaphors to articulate and streamline the concept of ‘knowledge by presence.’ He posits that such knowledge is actualized when the object of knowledge is directly present to the knower, that is, the soul. However, he asserts that mere presence is not the sole requisite for attaining knowledge; rather, conditions conducive to vision and illumination must also be met for presence to culminate in knowledge acquisition. Interpreting his discourse yields two metaphors: ‘knowledge by presence as seeing’ and ‘knowledge by presence as illumination.’ The ‘seeing’ metaphor hinges on three critical elements: the observer, the observed, and their interrelation. Conversely, the ‘illumination’ metaphor involves two key elements: the source of illumination and the object being illuminated. This article endeavors to explore the conceptual metaphors associated with ‘knowledge by presence’ in Avicennian philosophy through an exploratory approach, deliberately eschewing any hypothesis formulation.

تبلیغات