مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
قدرت های فرامنطقه ای
حوزههای تخصصی:
با پایان یافتن رقابت ژئوراهبردی واشنگتن و مسکو در بسیاری از مناطق جهان بعد از جنگ سرد، چنین به نظر میرسد که در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز این رقابت ها تازه آغاز شده است. رقابت میان قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای با هدف کسب برتریهای ژئوپلیتیک، توانایی شکل دهی به ساختارهای امنیتی، تسلط بر منابع انرژی و توسعه حوزه نفوذ است. مقاله پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی منافع و الگوهای رفتاری قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای در محیط ژئوپلیتیکی پس از جنگ سرد در آسیای مرکزی میپردازد و ضمن بررسی هدف ها و منافع ایران و روسیه به عنوان دو بازیگر اصلی در منطقه آسیای مرکزی، الگوی تعامل میان آنها را مشخص میکند که میتواند در قالب طیفی از رقابت تا همکاری معنا یابد. راهبرد تقابل و تضاد در روابط ایران و روسیه به سود هیچ یک نیست و راهبرد رقابت در بستر همکاری، بهتر میتواند تأمین کننده منافع ایران در آسیای مرکزی باشد.
عوامل تأثیرگذار بر روابط ژئوپولیتیک ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس
حوزههای تخصصی:
گرچه کشورهای حوزه خلیج فارس بر روی یک فلاتقاره واقع شدهاند و از جنبههای متعددی دارای اشتراک هستند؛ اما، هرگز نتوانستهاند در این حوزه از یک الگوی اعتمادسازی برخوردار شوند. در این میان کشور جمهوری اسلامی ایران با برخورداری از قدمت و توانمندی ژئوپولیتیک واقع در شمال حوزه خلیج فارس به دلیل حضور قدرتهای فرامنطقهای در خلیج فارس همواره از لحاظ نقشآفرینی با موانعی مواجه بوده است. لذا، در مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی سعی بر آن است که به عوامل تأثیرگذار بر روابط ژئوپولیتیک ایران و کشورهای حوزه خلیجفارس پرداخته شود. به نظر میرسد که کشورهای حوزه خلیجفارس دارای اختلاف هایی هستند که هرگز این اختلاف ها حل نشده و به صورت آتش زیر خاکستر مانده است. با حضور قدرتهای فرامنطقهای به خصوص ایالات متحدآمریکا در حوزه خلیجفارس اختلافات مذکور تشدید شده است بنابراین، استراتژی ایران و کشورهای این حوزه در خلیجفارس متفاوت بوده و بعضی از این استراتژیها موجب تضاد میان ایران و کشورهای خلیجفارس شده است.
بررسی چالش ها و راهکارهای تعیین رژیم حقوقی دریای خزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دریاچه خزر بزرگ ترین دریاچه دنیاست و باوجود وسعتی که دارد، مشمول کنوانسیون حقوق دریاها نمی شود و تابع یک رژیم حقوقی مخصوص به خود است که در گذشته مبنای آن قراردادهای 1921 و 1940 ایران و شوروی سابق بوده است. از سال 1991 با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و افزایش کشورهای ساحلی دریای خزر از دو به پنج کشور یعنی ایران، فدراسیون روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان باید نسبت به ایجاد ترتیبات جدید بر اساس الگوی جدید بین کشورهای مذکور اقدامات لازم صورت گیرد. رژیم حقوقی دریای خزر از عوامل مختلف اقتصادی، سیاسی، ژئوپلیتیک و امنیت انرژی در جهان متأثر شده است و با ورود کنسرسیوم های نفتی و گازی چندملیتی و بازشدن پای قدرت های فرامنطقه ای جهت استخراج نفت، بحث تعیین رژیم حقوقی جدید، توجه گسترده محافل حقوقی سیاسی را در سطح بین المللی به خود معطوف داشته است. سه کشور تازه استقلال یافته به دنبال تعیین رژیم حقوقی جدیدی برای خزر هستند. بدین ترتیب خزر جایگاهی ویژه در منطقه پیدا کرد و به تبع آن باعث بروز مشکلات جدید در تعامل در درون منطقه شده است که زمینه تعارضات و همکاری ها میان کشورهای حوزه خزر را فراهم کرد.
خلیج فارس در هندسه قدرت نظام جهانی و نقش قدرت های فرامنطقه ای در آن
حوزههای تخصصی:
خلیج فارس به عنوان یکی از مرزهای آبی ایران در طول تمام قرون از مناطق استراتژیک به شمار می رفته است. اهمیت این منطقه را در تحولات مختلف تاریخ ایران می توان به روشنی مشاهده کرد؛ به گونه ای که در دوره های گوناگون ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران متأثر از ویژگی های ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک آن بوده است. از سوی دیگر خلیج فارس به عنوان یک منطقه ژئوپلیتیک واقع در یکی از مهمترین مسیرهای دریایی نه تنها در آسیا بلکه در سراسر دنیا از اهمیت و ویژگی های خاصی برخوردار است. لذا این موقعیت ممتاز سبب شده است تا از سپیده دم تاریخ رقابت های استعماری و توسعه طلبانه دولت های سلطه گر همواره مورد توجه قرار گیرد؛ و در سال های اخیر به دلیل اهمیت زیاد انرژی حاصل از تولید نفت قدرت های صنعتی جهان را بیش از پیش متوجه منطقه کرده است. در این پژوهش برآنیم تا ضمن تبیین منطقه خلیج فارس به بررسی سیاست های قدرت های فرا منطقه ای بپردازیم.
شناسایی ناکارآمدی عوامل دولت - ملت سازی در منطقه خلیج فارس با تکیه بر عوامل ژئوپلیتیکی
پژوهش حاضر به موضوع ناتمام دولت- ملت سازی در کشورهای منطقه خلیج فارس و عواملی که در این منطقه اعم از داخلی و خارجی را در برمی گیرد مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. موضوعاتی که به آن پرداخته شده؛ بررسی شبه دولت های منطقه و تمام تلاش آنها برای عدم تکامل و تمایل به سمت تشکیل یک دولت ملی فراگیر، همچنین نقش دولت های فرامنطقه ای در این کشورها و عدم علاقه براساس شناختی که از این جوامع و حکومت های برآمده از آن دارند، به تغییر حکومت های قبیله ای به دولت های ملی فراگیر است تا بتوانند سازوکار و کار ویژه های اصلی دولت ملی در کشور خود از جمله ساخت ملت و قدرتی فراگیر اقدام کنند، بوده است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال اساسی است که چه عواملی در منطقه خلیج فارس باعث ناتوانی و عدم توفیق در شکل گیری فرآیند دولت – ملت شده است. یافته ها نشان می دهد عدم تمایل حکومت های قبیله ای به تشکیل دولت ملتی فراگیر، بی توجهی و بی علاقگی قدرت های فرامنطقه ای به روی کار آمدن دولتی کارآمد، حضور و فعال بودن اندیشه اسلامی و مولفه های موجود و مستقر در افکار و اذهان مسلمانان در برابر عوامل سازنده ناسیونالیسم که تماماً عرفی و دولت های ملی در ساخت و تداوم آن نقش آفرین هستند، تضادها و چالش هایی را در عرصه ملی و بین المللی ایجاد کرده و شبه دولت های موجود در این منطقه تاکنون نتوانسته اند در تشکیل دولت ملی مدرن موفق شوند. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و روش قیاسی در مقیاس کلان منطقه ای است.
نقش قدرت های فرامنطقه ای در بحران های ژئوپلیتیکی جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان اسلام یکی از مناطق حساس و استراتژیک در نظام ژئوپلیتیک در سطح کروی است. ذخایر عظیم انرژی، دریاها و راه های ارتباطی و همچنین وسعت گسترده و جمعیت زیاد آن، این منطقه را به منطقه ای کانونی در معادلات سیاسی و ژئوپلیتیکی تبدیل کرده است. در جهان اسلام فرصت های گوناگونی وجود دارد به طوری که همگرایی در جهان اسلام این پتانسیل را دارد که ساختار قدرت جهانی را با تغییرات بنیادی مواجه کند. علی رغم وجود ظرفیت های گسترده انسانی و طبیعی بحران های ژئوپلیتیکی در منطقه جهان اسلام تأثیرات مخربی بر توسعه پایدار و امنیت پایدار در این منطقه داشته است به طوری که بحران های ژئوپلیتیکی مانع اصلی همگرایی در بین کشورها در جهان اسلام بوده اند. این بحران ها باعث شده اند که ظرفیت های اقتصادی کشورهای جهان اسلام شکوفا نشوند و هم چنین کشورها مشغول مسائل امنیتی و حاشیه ای و کشمکش های سیاسی باشند. با توجه به اهمیت ژئوپلیتیکی این منطقه لذا نقش قدرت های جهانی در بحران های ژئوپلیتیکی این منطقه مشهود است. این پژوهش با ماهیت توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به نقش قدرت های جهانی در بحران های ژئوپلیتیکی جهان اسلام پرداخته است. نتایج پژوهش نشانگر آن است که قدرت های فرامنطقه ای بر اساس اهداف، استراتژی ها و منافع خود در ابعاد ژئواکونومیکی، ژئوکالچر و هیدروپلیتیکی جهان اسلام باعث تشدید بحران های ژئوپلیتیکی شده اند.
دولت شکننده عراق و دخالت قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای (2018-2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیداری عربی که از اواخر سال 2010 پهنه وسیعی از خاورمیانه عربی را در برگرفت، سبب ایجاد تغییرات گسترده ای در حوزه سیاست داخلی و خارجی کشورهای واقع در این منطقه و سایر بازیگران درگیر در این مجموعه امنیتی شده است. این تحولات به جای گسترش دموکراسی در خاورمیانه، زمینه فرسایش بیشتر دولت و گسترش مداخلات خارجی را در کشورهای دستخوش بحران به وجود آورد که البته این وضعیت خود متأثر از ضعف دولت ملت سازی و بحران های عدیده سیاسی- اجتماعی در این منطقه بوده است. در پژوهش حاضر تلاش شده تا دولت شکننده در عراق و تأثیر آن بر مداخله قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در این کشور پس از بیداری عربی مورد واکاوی قرار گیرد. دراین ارتباط، این پرسش اصلی مطرح می شود که دولت شکننده در عراق پس از بیداری عربی چه تأثیری بر گسترش مداخله قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در این کشور داشته است؟ برای پاسخ به پرسش فوق از الگوی دولت شکننده با روش تبیین علی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شکنندگی دولت در عراق که در مقطع زمانی پس از بیداری عربی تشدید شده باعث گسترش مداخله قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در عراق شده است که با حمایت از جریانات همسو، با هدف کسب جایگاه هژمونی منطقه ای، ایجاد بازدارندگی و گسترش حوزه نفوذ ژئوپلیتیک را دنبال می کنند. این سیاست ها بر فرسایش بیشتر دولت در عراق تأثیر گذارده است.
چالش امنیت خلیج فارس و قدرت های فرامنطقه ای
پژوهش های زیادی در رابطه بااهمیت راهبردی خلیج فارس، امنیت و حضور قدرت های فرامنطقه ای صورت گرفته است. با این حال با توجه به شرایط و مؤلفه های متغیر منطقه، نقش ساختارها و ظرفیت های داخلی اما متغیر کشورهای حاشیه خلیج فارس، این پژوهش سعی دارد پس از بررسی تأثیرحضور قدرت های فرامنطقه ای بر امنیت خلیج فارس، به دستاوردهای جدیدی در رابطه با امنیت این منطقه دست یافته و در پایان در جهت همگرایی بیشتر کشورهای منطقه و بهبود فضای امنیتی راهکار ارائه نماید. فرضیه ای که این تحقیق برپایه آن صورت گرفته است این است که حضور گسترده نظامی کشورهای فرامنطقه ای در منطقه خلیج فارس جهت تأمین امنیت صادرات انرژی، باعث به وجودآمدن جو امنیتی و نظامی سنگین در منطقه شده است که سبب حس ناامنی و گسترش بی اعتمادی در بین کشورهای منطقه شده است. این مقاله با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به اثبات این فرضیه می پردازد. پس از بررسی داده ها و اطلاعات گردآوری شده، این نتیجه حاصل شد که حضور نظامی کشورهای فرامنطقه ای و در رأس آنها ایالات متحده در خلیج فارس عاملی منفی در جهت برهم زدن امنیت و ثبات منطقه و ایجاد یک رقابت تسلیحاتی گسترده شده است. گسترش همکاری های همه جانبه کشورهای منطقه با یکدیگر از نفوذ سیاسی و دخالت سلطه گر خواهدکاست و گامی مؤثر در راستای توسعه کشورهای منطقه در صلح و امنیت و ثبات منطقه خواهد شد. مسائل منطقه ای باید توسط خود کشورهای منطقه خلیج فارس حل وفصل شود. بااعتماد و اتکاء به یکدیگر، ثبات منطقه در جهت توسعه و پیشرفت تحقق خواهد یافت. لذا ایجاد یک فرمول امنیتی می تواند در همگرایی کشورهای منطقه تأثیر بسزایی داشته باشد.
تحولات کردستان عراق و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۶
101 - 125
حوزههای تخصصی:
تاریخ پذیرش: 29. 08. 1397
چکی ده
منطقه کردستان عراق به دلیل موقعیت منحصر به فرد ژئوپلتیک، به عنوان یکی از مهم ترین مناطق خاورمیانه شناخته می شود. این منطقه پس از صدام (2003) و تشکیل حکومت خودمختار، آبستن حوادث و رخدادهایی بوده که بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تأثیر داشته است. این پژوهش تحولات کردستان عراق را به دو دلیل مورد توجه قرار داده است: نخست به دلیل حضور و فعالیت دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای در کردستان عراق پس از صدام و دوم، تقویت ناسیونالیسم کردی در مناطق کردنشین ایران. پیامد این رویداد، گسترش خواسته های قومی کردهای ایران از دولت مرکزی و احتمال واگرایی از حکومت مرکزی با هدایت بیگانگان است. از این رو، این پژوهش با روش آینده پژوهی در پی پاسخگویی به این پرسش است که تحولات اخیر کردستان عراق چه تأثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران خواهد گذاشت؟ بر اساس فرضیه تحقیق، تحولات کردستان عراق؛ به ویژه حضور قدرت های منطقه ای در آن ناحیه و هم مرزی با ایران و نیز حضور نیروهای معارض کردی، می تواند بسترهای مناسبی را برای اقدام علیه امنیت ملی ایران فراهم آورد. در نهایت، چهار سناریو برای بررسی آینده این موضوع در خاورمیانه ارائه شده است.
ابعاد و مؤلفه های ژئوپلیتیکی روابط روسیه با امریکا و اتحادیه اروپا در بحران سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۸)
1393 - 1412
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر به شناخت مهم ترین ابعاد و مؤلفه های ژئوپلیتیکی مؤثر در روابط روسیه با امریکا و اتحادیه اروپا در بحران سوریه با درنظرگرفتن اهمیت و ارتباط این ابعاد و مؤلفه ها با یکدیگر و در قالب یک مدل ساختاری پرداخته شده است. این پژوهش با روش ترکیبی انجام شده است؛ در بخش کیفی آن با استفاده از نظریه داده بنیاد الگوی عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر در روابط روسیه با امریکا و اتحادیه اروپا در بحران سوریه طراحی شده و در بخش کمی با روش مدل سازی ساختاری و نرم افزار Smart PLS الگوی حاصل در معرض آزمون کمی قرار گرفته است. بر اساس یافته های پژوهش، ابعاد و مؤلفه های ژئوپلیتیکی روابط روسیه با امریکا و اتحادیه اروپا در بحران سوریه عبارت است از: شرایط نظام ژئوپلیتیک جهانی با مؤلفه های اهمیت سوریه در راهبرد ژئوپلیتیکی این قدرت ها و رقابت این قدرت ها در نظام ژئوپلیتیک جهانی، عوامل ژئواستراتژیکی با مؤلفه های اهمیت نظامی سوریه و اهمیت مسیر ارتباطی این کشور، کدهای ژئوپلیتیکی با مؤلفه های شرایط داخلی و سیاست خارجی این قدرت ها نسبت به بحران سوریه، نظام ژئوپلیتیک منطقه ای با مؤلفه های روابط قدرت های فرامنطقه ای با قدرت های منطقه ای و رقابت قدرت های منطقه ای، عوامل جغرافیایی با مؤلفه های موقعیت جغرافیایی و موقعیت نسبی سوریه، مهاجرتی، سرزمینی و قومیتی، عوامل ایدئولوژیکی با مؤلفه های مذهبی و گفتمانی و عوامل ژئواکونومیکی با مؤلفه های منابع انرژی و منافع اقتصادی . با توجه به اهمیت ابعاد و مؤلفه های یادشده برای این قدرت ها، آن ها به جای حل بحران به دنبال مدیریت آن اند تا حداکثر بهره را از بحران سوریه در راستای منافع ژئوپلیتیکی خود ببرند؛ به همین سبب، این بحران به یکی از طولانی ترین بحران های ژئوپلیتیکی دوران معاصر در نظام جهانی تبدیل شده و تلاش های دیپلماتیک برای حل آن بی نتیجه مانده است .
تحولات ژئوپلیتیک دریای جنوبی چین و راهبرد بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای: آثار و پیامدها(مقاله علمی وزارت علوم)
دریای جنوبی چین در زمان جنگ جهانی دوم و جنگ سرد از نظر ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی برای کشورهایی نظیر: ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی و ژاپن از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. این کشورها از این دریا در قالب فرصتی برای افزایش حضور و نفوذ خود در شرق آسیا بهره می بردند. اگرچه با کاهش نفوذ ژاپن و فروپاشی شوروی از تعداد بازیگران در این حوزه کاسته شد، اما اخیراً ظهور قدرت های بزرگ و متوسط در منطقه زمینه ساز تحولاتی جدید در این دریا شده است. علاوه بر این در سال های گذشته نه تنها از ارزش این دریا کاسته نشده بلکه با کشف منابع معدنی، نفتی و گازی در این حوزه، بر اهمیت آن افزوده شده است. این عوامل به همراه روند روبه رشد قدرت اقتصادی و نظامی چین و قدرت منطقه ای شدن آن، تحولاتی را در این دریا بوجود آورده است که موجب افزایش نقش آفرینی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای شده است. با این وجود سوالاتی که در این پژوهش درصدد پاسخ به آنها هستیم این است که با تحولات ژئوپلیتیکی رخ داده در دریای جنوبی چین و افزایش تعداد بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در این دریا، این بازیگران چه اهدافی را دنبال می کنند؟ و راهبردها و سیاست های این بازیگران چه پیامدهایی را در این دریا به همراه اشته است؟ فرضیه ی این پژوهش این است که افزایش قدرت چین، ورود بازیگران متوسط منطقه ای و نیز قدرت های فرامنطقه ای همزمان با تحولات ژئوپلیتیکی و ژئو اکونومیکی دریای جنوبی چین در سال های اخیر منجر به افزایش ادعاهای بازیگران نسبت به این دریا و تلاش برای افزایش نفوذ و کنترل بر این دریا در جهت دستیابی به منابع موجود آن شده است که این مسأله بستر تشدید تنش ها و افزایش بی ثباتی در منطقه را فراهم نموده است.
تقابل شرق و غرب در آسیای مرکزی
منبع:
راهبرد سیاسی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۸
51 - 76
حوزههای تخصصی:
با فروپاشی شوروی و از میان رفتن نظام دو قطبی، تغییرات مهمی در نقشه ژئوپلیتیک جهان به وجود آمد که از جمله آن شکل گیری منطقه آسیای مرکزی و طبق نظریه مکیندر آن را بخش جنوبی از قلمرو هارتلند است به وجود آمد. به دلیل خلا قدرتی پس از فروپاشی شوروی و آغاز حوادثی چون ۱۱ سپتامبر 2000 بهانه ای برای حضور غرب جهت مبارزه با تروریسم و نفوذ در آسیای مرکزی ایجاد و این منطقه را که از جایگاهی ویژه ژئوپلتیک، ژئواکونومیک، ژئو استراتژیک و ژئوکالچر است را دارای جایگاهی ویژه در تقابل شرق و غرب قرار داده است. خودنمایی شرق و غرب و تقابل هرکدام از قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای برای دستیابی به اهداف و منافع خاص خود می باشد که در بر دارنده نگرانی و معضل امنیتی در این منطقه گشته است. نفوذ غرب و قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در آسیای مرکزی دلیلی بر قدرت نمایی روسیه که در حال بازیابی قدرت پیشین خویش می باشد را شعله ور ساخته و این مسئله را تهدیدی جدی برای امنیت منطقه قلمداد می کند. این مسئله آغازی برای تقابل دوباره رقبای دیرینه و قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای شده است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که تقابل شرق و غرب در آسیای مرکزی چه آینده ای را برای این منطقه رقم خواهد زد؟ و در پاسخ به این پرسش به این فرضیه پرداخته شده است که تقابل شرق و غرب در آسیای مرکزی تنها عاملی در امنیت و صلح سازی در این منطقه نیست بلکه شرایط آن را در جهت امنیت سازی دشوارتر و باعث ایجاد معضل امنیتی برای کشورهای این منطقه می باشد.
معادلات قدرت در محیط امنیتی قفقاز جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۸ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۹)
149 - 172
حوزههای تخصصی:
در دهه پایانی قرن بیستم خلأ قدرت ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در کنار اختلافات سرزمینی برخی اقوام با صورت بندی متکثر قومی مذهبی و فقدان توسعه سیاسی موجب شد منطقه قفقاز جنوبی با ساختاری آنارشیک شکل گیرد. منطقه ای با سه جمهوری مستقل آذربایجان، ارمنستان و گرجستان، که با تداوم ناپایداری امنیتی همراه با عدم شکل گیری یک رژیم امنیتی مشترک نفوذ بازیگران منطقه ای و بین المللی را در روند تحولات منطقه در پی داشته است. در این میان، منافع و اهداف متعارض بازیگران منطقه ای همچون روسیه، ایران، ترکیه و نیز بازیگران فرامنطقه ای از جمله ایالات متحده، ناتو و رژیم صهیونیستی محیط امنیتی قفقاز جنوبی را با چالش های جدیدی از رقابت ژئوپلیتیک مواجه کرده است. این در حالی است که قفقاز به رغم چالش های سیاسی امنیتی، به لحاظ منابع انرژی و ترانزیت آن و اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک از جایگاه بالایی در معادلات سیاست بین الملل برخوردار می باشد. مقاله حاضر با استفاده از روش کتابخانه ای و رویکرد توصیفی تحلیلی و با هدف بررسی آثار رقابت بازیگران منطقه ای و بین المللی در قفقاز جنوبی به این پرسش می پردازد که رویکردهای راهبردی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای چه تاثیری بر مسائل امنیتی حوزه قفقاز جنوبی بر جای گذاشته است؟ به نظر می رسد طی دو دهه اخیر در محیط امنیتی قفقاز جنوبی رقابت منفی بین بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای تشدید یافته و این امر باعث تداوم بی ثباتی در این حوزه راهبردی شده است.