مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
بافت شهری
حوزه های تخصصی:
شهرها نیز مانند موجودات زنده ای هستند که رشد و زوال را تجربه می کنند. اگر عوامل منفی نظم و سازمان فضایی آنهارا برهم زنند فرایند زوال آنها تسریع خواهد شد. بنابراین شهرهای کهن و باستانی ایران،که دارای هویت ویژه ای هستند ودارای بافت های قدیمی با ارزش و تاریخی اند در معرض زوال و فرسودگی هستند .شهر ورزنه به عنوان یکی از شهرهای قدیمی ایران در معرض خطر نابودی و فرسودگی قرار دارد .این پژوهش به ارزیابی ساختار فیزیکی قدیم با تمرکز بر روش های توصیفی – تحلیلی پرداخته است که با به کارگیری تکنیک swot به شناسایی عوامل منفی و مثبت در بافت قدیم شهر ورزنه تلاش نمود تا به ارائه برنامه ریزی استراتژیک برای نوسازی و بهسازی این بافت بپردازد .نتایج تحقیق نشان داد که بافت مورد نظربا کمبود زیرساخت های فیزیکی مواجه است که خود نیازمند اقدامات فوری برای تجدید حیات شهری است
ارزیابی کیفیت زندگی شهری با استفاده از روش تصمیم گیری چند معیاره (مطالعه موردی : نواحی شهر یاسوج)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جغرافیا و مطالعات محیطی سال اول زمستان ۱۳۹۱ شماره ۴
45 - 59
حوزه های تخصصی:
امروزه کیفیت زندگی شهری به عنوان کلیدی ترین مفهوم در برنامه ریزی شهری است. بر این اساس در بسیاری از کشورهای توسعه یافته برنامه ریزان در تلاش برای نمایش سطوح کیفیت زندگی در سطوح مختلف جغرافیایی هستند تا از این طریق بتوانند راهکارهای بهینه ای را برای بهبود کیفیت زندگی نواحی عقب مانده از نظر شاخص های مورد بررسی بیابند.در مطالعه حاضر، کیفیت زندگی به عنوان بر هم کنش میان منابع، امکانات و فرصت های فراهم شده برای تامین نیازهای انسانی و همچنین دریافت، ارزیابی و رضایت افراد و گروهها از براورد شدن نیازهایشان در یک مکان خاص در نظر گرفته شده است. هدف از این مقاله، بررسی و ارزیابی کیفیت زندگی شهروندان و نابرابری این سطح کیفیت در سطح ناحیه ای در شهر یاسوج است. روش پژوهش در این تحقیق توصیفی –تحلیلی است که از طریق اسناد و مدارک موجود با استفاده از روش کتابخانه ای و پرسشنامه ای اطلاعات حاصله را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. برای شناخت سطح کیفیت ناحیه ای 21 شاخص مورد بررسی از طریق مدل آنتروپی شانون وزن دهی شده و در این راستا، تاپسیس به عنوان روش تصمیم گیری چند شاخصه ای استفاده شده است. بر مبنای یافته های تحقیق نواحی شهر در سه سطح برخوردار، نیمه برخوردار ویا متوسط، و محروم و یا فرو برخوردار طبقه بندی شده اند. نتایج نشان می دهند که در میان ناحیه های شهر یاسوج ناحیه4 با ضریب اولویت 04/0 در پایین ترین سطح برخوردار قرار گرفته، و ناحیه های 1و3 هر کدام در ضریب048/ 0 و 043/0در سطحی نزدیک به یکدیگر در سطح دوم و یا نیمه برخوردار و ناحیه 2با برخورداری کامل در سطح و با ضریب 089/0در ناحیه ها قرار دارند.یافته های تحقیق می تواند به پیشبرد مطالعات زندگی شهری کمک نماید
تأثیر تصویر مقصد بر شخصیت مقصد و رضایت گردشگران (مورد مطالعه: گردشگران داخلی شهر تبریز)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جغرافیا و مطالعات محیطی سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
69 - 82
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف تأثیر تصویر مقصد بر شخصیت مقصد و رضایت گردشگران در شهر تبریز در تابستان ۱۳۹۸ انجام شده است. تحقیق حاضر، از نظر هدف، کاربردی و براساس روش گردآوری داده ها، توصیفی و از نوع پیمایشی است. همچنین از روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس به منظور تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. داده های مورد نیاز برای این تحقیق با روش نمونه گیری تصادفی ساده از گردشگران داخلی در شهر تبریز و با ابزار پرسشنامه جمع آوری شده است. جامعه آماری تحقیق کلیه گردشگران داخلی هستند که در تابستان ۱۳۹۸ به شهر تبریز آمده اند. با توجه به این که حجم جامعه نا معلوم می باشد از فرمول کوکران به منظور تعیین حجم نمونه استفاده شده است که عدد 384 بدست آمده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که تصویر مقصد بر شخصیت مقصد و رضایت گردشگر تأثیر مستقیم و معناداری دارد؛ و همچنین تأثیر شخصیت مقصد بر رضایت گردشگرمستقیم و معنادار است. و از سوی دیگر تصویر مقصد از طریق نقش واسط شخصیت مقصد بر رضایت گردشگر تأثیرغیرمستقیم و معناداری دارد.
بررسی تاب آوری کالبدی-اجتماعی بافت فرسوده تاریخی با تأکید بر فرم شهری پایدار با روش میانگین فاصله از حد بهینه (نمونه موردی: محلات بافت تاریخی تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه یکی از مشکلات بافت های شهری فرسودگی است. تاب آوری سعی در پیش بینی آسیب ها و پایدارسازی سیستمی دارد و زمانی که موضوع بافت تاریخی باشد، مسئله اهمیتی دوچندان دارد. فرم شهری به عنوان یک ساختواره جامع، شکل یافته از تمامی عناصر قابل رؤیت شهر و تبلور فضایی و شکلی فعالیت های شهری است. هدف پژوهش با روش تحقیق تحلیلی-توصیفی تبیین ساختار و مدل بهینه از نگرش تاب آوری در فرم شهری در محلات فرسوده تاریخی است؛ لذا می توان این میزان عددی را در سطح مقایسه ای با نمونه های جهانی، تحلیل کرده و تاب آوری فرم شهری را با تأکید بر دو بعد اجتماعی و کالبدی موردسنجش قرار داده و بعد از تحلیل یافته ها، راهبردهای لازم را جهت تبیین و مستندسازی در پروژه های شهری ارائه کرد. نتایج نشانگر این است که تاب آوری فرم شهری محلات، دارای فاصله نامناسب از حد بهینه مطلوب بوده و تاب آور نیستند؛ اما محله دولت با میزان ARI، 65/0می تواند نمونه مناسب تری در تبیین رویکرد بازآفرینی باشد.
ارزیابی وضعیت زیست پذیری بخش مرکزی کلانشهرها از دیدگاه ساکنان (مطالعه موردی: کلانشهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق با هدف ارزیابی وضعیت زیست پذیری ۸ محله بخش مرکزی کلانشهر تبریز از دیدگاه شهروندان تدوین شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی تحلیلی می باشد. در این بررسی برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های استنباطی؛ آزمون T تک نمونه ای؛ آزمون تحلیل واریانس ANOVA، آزمون تعقیبی شفه استفاده شده است. بر اساس یافته های آزمون t، شاخص کلی زیست پذیری بافت مرکزی تبریز در محلات ۸گانه با میانگین 29/3 و آماره t 182/3- پایین تر از مد متوسط نظری یا مطلوبیت عددی آزمون (۵/3) قرار دارد. و در مجموع ارزیابی قابل قبولی از دیدگاه ساکنان وجود ندارند. اما در میان وضعیت ابعاد می توان گفت که ابعاد دسترسی (07/4) و زیست محیطی (55/3) دارای وضعیت قابل قبولی بوده اند. همچنین از دید ساکنان ابعاد اقتصادی (66/2)، کالبدی (79/2) و فرهنگی اجتماعی (38/3) دارای ضعیف ترین وضعیت زیست پذیری بوده اند. همچنین نتایج آزمون تعقیبی شفه نشان می دهد که شرایط زیست پذیری یکسان نبوده و تفاوت معناداری در سطح محلات وجود دارد. در این میان، بعد کالبدی با مقدار F، 25.46 بیشترین مقدار اختلاف و تفاوت را داشته و می توان گفت که در بعد کالبدی، اختلاف زیست پذیری در محلات مورد مطالعه بیش از سایر ابعاد است. از لحاظ شاخص کلی زیست پذیری نیز با توجه به میانگین محله بازار (2.42) با سایر محلات شهناز (2.02)، دانشسرا (1.96)، مقصودیه (1.45)، منصور (1.32)، بالا حمام (0.98)، تپه لی باغ (0.71) و دمشقیه (0.63) این اختلاف به نفع ۴ محله بازار، شهناز، دانشسرا و مقصودیه است و ساکنان این محلات از شرایط زیست پذیری بهتری برخوردار هستند.
سنجش تغییرات هندسه بافت شهری بر شرایط آسایش حرارتی بیرونی مطالعه موردی: بافت مسکونی قدیمی و میانی شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۴ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
1 - 22
حوزه های تخصصی:
تأمین آسایش حرارتی شهروندان در فضاهای باز به عنوان اصلی مهم جهت حضور آن ها در فضاهای بیرونی بافت های مسکونی تلقی می شود. هدف پژوهش حاضر، سنجش تغییرات هندسه بافت شهری بر دمای محیط و آسایش حرارتی بیرونی در دو بافت مسکونی قدیمی و میانی شهر شیراز است تا با شناخت رابطه بین متغیرهای اقلیمی مؤثر بر آسایش حرارتی و خصوصیات هندسه بافت های مذکور، امکان ارائه راهکارهای مناسب جهت افزایش کیفیت فضاهای بیرونی در دو بافت ارائه گردد. جهت انجام پژوهش از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی در بستری از مطالعات کتابخانه ای و سنجش کمی با استفاده از دو نرم افزار ENVI-met و SPSS بهره برده شده است. در مرحله اول با استفاده از منابع کتابخانه ای مؤلفه های هندسه شهری مؤثر بر آسایش حرارتی در فضاهای بیرونی شناسایی شد. سپس با بهره گیری از نرم افزار انویمت به شبیه سازی نقاط منتخب در این دو بافت پرداخته و شاخص آسایش حرارتی «»PMV، برای نقاط مشخص در گرم ترین ماه سال بر اساس اقلیم شیراز و داده های آب هوایی سی ساله استخراج گردید و توسط نرم افزار «»SPSS تحلیل شد. نتایج نشان می دهد که رابطه معناداری میان «ضریب دید به آسمان» به عنوان یکی از مؤلفه های هندسه بافت مسکونی منتخب با میزان آسایش حرارتی در بافت های قدیم و میانی وجود دارد و مقادیر عددی به دست آمده شاخص «»PMV، با استناد به استاندارد 7 درجه ای اشری نشان داد که میزان آسایش حرارتی در بافت قدیم بیشتر از بافت میانی است و این موضوع ناشی از جهت گیری معابر و میزان محصوریت آن هاست.
اهمیت بهره گیری از متون جغرافیای تاریخی و سفرنامه ها برای شناخت جایگاه شهر همدان در دوران اسلامی
حوزه های تخصصی:
شهر همدان به لحاظ ویژگی های منحصر به فرد اقلیمی و ساختار شهری، از دوران پیش از اسلام، همواره به عنوان یکی از شهرهای شاخص در ناحیه غرب ایران به حساب می آمده است. استقرار اعراب و خاندان های گوناگون در طول سده های اسلامی در نواحی مختلفی از همدان، منجر به ایجاد تغییر و تحولات عمده ای در بافت شهری گردید. پیرامون تغییر و تحولات و توسعه بافت شهری همدان اسناد تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی مهمی از دوران اسلامی برجای مانده است. حال این پرسش مطرح می گردد که آیا متون تاریخی قادر خواهند بود تا زمینه ها، دلایل و فرآیند، توسعه شهر در طی دوران اسلامی را روشن سازند؟ آیا با اتکا به اطلاعات تاریخی می توان چگونگی سازمان فضایی این شهر در روزگار اسلامی و در زمان انتقال به دورە قاجار را معلوم داشت؟ بر مبنای پرسش های فوق، هدف پژوهش حاضر، بررسی تداوم حیات در بافت شهری همدان است. در این مقاله با بهر ه مندی از روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به متون جغرافیایی و تاریخی، حیات شهر همدان را مورد ارزیابی قرار می دهیم تا بتوان با بررسی دلایل جغرافیای طبیعی و بافت کهن شهری، شاخص تداوم حیات این شهر کهن را نمایان سازیم
شکل گیری شاخصه های معماری شهری دوره هخامنشی در دهانه غلامان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱۹
۳۴-۲۱
حوزه های تخصصی:
دهانه غلامان، محوطه ای هخامنشی واقع در سیستان (زرنگ دوره هخامنشی) است که در ابتدای این دوره بدون هیچ گونه پیشینه استقراری ایجاد شده و پس از 150 سال متروک می شود. این محوطه، با انتقال آب از یکی از شعبه های هیرمند مشروب شده و با وجود زمین های مساعد کشاورزی و نیز محیط نیزارهای اطراف هامون تغذیه می شود. سازه های معماری این محوطه با توجه به شرایط بومی، با استفاده از مصالح بوم زاد، خشت، ساخته شده و پراکندگی سازه ها در این محوطه نیز همچنان که با قابلیت های طبیعی سازش یافته، از الگو و سبک ایرانی مبتنی بر بافت اجتماعی و کاست هند و اروپایی پیروی کرده و باعث ایجاد چند بلوک (محله) شهری متفاوت شده اند؛ الگویی که با استقبال جوامع شهری در خاور نزدیک، در دوره های تاریخی اشکانی و ساسانی نیز همچنان ادامه می یابد. همچنین، مدلی که عامل شکل گیری بافت شهری در شهرهای سلطنتی دوره هخامنشی شده، با سبک و سیاقی متفاوت در این محوطه دیده می شود. هر چند شکل گیری این شهر، متأثر از نفوذ نخبگان دوره هخامنشی در منطقه سیستان بود، ولی متروک شدن آن، به دلیل عدم شکل گیری هویت شهری یا شهریگری نزد ساکنین آن اتفاق افتاد. با این حال، بر اساس انباشت حافظه معماری بومی در این محوطه، این فرض پایه گذاری می شود که از اواخر عصر مفرغ و پایان کار شهر سوخته تا دوره هخامنشی، علی رغم به دست نیامدن آثار و شواهد باستان شناختی، استقرارهایی در این منطقه وجود داشته اند
تبیین نقش عوامل مؤثر بر تعلق مکانی در بافت های شهری (مطالعه موردی: بافت های قدیم، میانی، جدید و حاشیه ای شهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت ایجاد زمینه های دلبستگی به مکان وتقویت مؤلفه های مؤثر بر آن به ضرورت موضوع دلبستگی به مکان و شناخت عوامل تقویت کننده آن می افزاید. تحقیق حاضر که با هدف بررسی عوامل مؤثر بر ارتقای دلبستگی به مکان در سه مقیاس خانه، محله و شهر در بافت های شهر سنندج انجام شده است، دارای هدف کاربردی و ماهیت و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری این پژوهش، 321 نفر از ساکنین بافت های چهارگانه سنندج است. دلبستگی به مکان و ابعاد آن، متغیر وابسته و عوامل دلبستگی به مکان و مقیاس مکان به عنوان متغیرهای مستقل درنظر گرفته شده اند. جهت بررسی مقایسه ای محدوده-های پژوهش در سه سطح از آزمون های پس از تجربه به کمک آزمون توکی؛ برای ارزیابی اثرگذاری عوامل کالبدی، اجتماعی و فردی بر دلبستگی به مکان؛ و همچنین دلبستگی به مکان در سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که از میان متغیر های بعد روانشناسی، عناصر عاطفی، شناختی و رفتاری دلبستگی، عوامل کالبدی و اجتماعی و متغیر های مستقل ویژگی های فردی رابطه معناداری با متغیر وابسته دلبستگی به مکان دارند. بررسی نتایج و مقایسه عوامل دلبستگی در بین چهار محدوده نشان می دهد که محله بافت حاشیه با کمترین میزان دلبستگی به محله، از میان ابعاد دلبستگی، بعد عاطفی و ازمیان عوامل دلبستگی، عامل کالبدی نقش مؤثرتری بر دلبستگی به محله دارد، که لازم است در طرح های آتی به آنها توجه ویژه ای مبدول شود، تا بتوان دلبستگی ساکنین به محله را ارتقا بخشید و از مهاجرت ساکنان به خارج محله جلوگیری نمود.
بررسی و ارائه راهکارهای طراحی همساز با اقلیم در نواحی گرم و مرطوب بر مبنای معماری سنتی در ساختمان های جدید مسکونی (مورد مطالعه: سواحل سیستان و بلوچستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنوب ایران و سواحل جنوبی ایران که به وسیله رشته کوه ها از فلات مرکزی جدا شده اند، در اقلیم گرم و مرطوب قرار دارند. در این مناطق تفاوت دمای هوای سطح خشکی و سطح دریا باعث به وجود آمدن نسیم های دریا و خشکی می شود؛ اما این نوع بادها به نوار باریک ساحلی محدود می شود و هوا در مناطق داخلی، آرام و سرعت باد- در صورتی که وجود داشته باشد بسیار کم است. در واقع هدف از انجام این پژوهش، شناخت معیارهای موثر طراحی در اقلیم گرم و مرطوب با تاکید بر اقلیم سیستان و بلوچستان، بوده است. در این پژوهش از روش کاربردی-توسعه ای برای نیل به اهداف استفاده شده است. می توان از خصوصیات آب و هوایی این کرانه به میزان ریزش باران سالیانه بسیار اندک، اغلب بارندگی در فصول پاییز و خصوصاً زمستان است اشاره کرد. هوای بسیار گرم و مرطوب در تابستان و معتدل در زمستان، رطوبت هوا بسیار زیاد در تمام فصول سال، همچنین اختلاف کم درجه حرارت بین شب و روز، شور بودن آب های زیرزمینی در اکثر مناطق و نیز پوشش بسیار کم گیاهی از دیگر خصوصیات این مناطق است. در جهان امروز با وجود تکنولوژی های جدید دیگر ساختمان سازی مشکلات و محدودیت های گذشته را نداردو تقریبا برای هر سلیقه ای می توان ساختمان ساخت. آنچه که اهمیت دارد، ایجاد ساختمان هایی است که علاوه بر تطابق با تکنولوژی روز، با معماری بومی هر منطقه مطابقت داشته باشند و از طریق صرفه جویی در مصرف انرژی، معماری ما را به سمت پایداری سوق دهند
تبیین چگونگی شکل گیری و توسعه شهر منجیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بافت و ساختار شهرهای امروزی حاصل فرآیندی است که از سال های بسیار دور آغاز شده و تحت تاثیر نیروهای مختلفی از قبیل زمان، نیروهای اداری، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شکل گرفته است. این ساختار و بافت جواب گوی دوره های گوناگون تاریخی بوده و در واقع شهر محل تجلی نیازها و اراده ساکنان آن است. پژوهش حاضر تلاشی است در جهت شناسایی فرایند شکل گیری و تکوین شهر منجیل و روند تغییرات اراضی طی سالهای 1377 الی 1393 در گذر زمان است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی است، بدین منظور با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی به جمع آوری داده ها پرداخته و جهت استخراج کلاسهای طیفی از شبکه عصبی مصنوعی و مدل تغییرات زمین در نرم افزار ادریسی و سیستم اطلاعات جغرافیایی استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که روند تغییرات سایر کاربریها به نفع اراضی ساخته شده با بیشترین میزان تغییرات از 202 هکتار در سال 1377 به 405.3 هکتار در سال 1393 رسیده است. عواملی چون قرار گرفتن در محور ارتباطی رشت – قزوین، وجود سد منجلیل و رودخانه های پرآبی چون سپید رود، وجود پادگان های نظامی و نیرگاههای بادی در این منطقه از مهمترین عوامل تاثیر گذار در شکل گیری و توسعه شهر منجیل در طول تاریخ بوده است.
نقش عامل فشردگی شهری در تحقق سرمایه فرهنگی (مطالعه موردی شهر نکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: سرمایه فرهنگی را می توان یک دارایی تلقی کرد که مجسم کننده و ذخیره کننده ارزش های فرهنگی است. توسعه فرهنگی و افزایش سطح سرمایه فرهنگی از مهم ترین ابعاد توسعه شهری پایدار است که با تأکید بر مفاهیم کیفی به دنبال تحقق فضاهای شهری پایدار اجتماعی-فرهنگی است. هدف : این تحقیق با هدف ارزیابی نقش عامل فشردگی شهری در تحقق سرمایه فرهنگی در شهر نکا تدوین شده است. روش شناسی: جامعه مورد مطالعه شهروندان ساکن در شهر نکا می باشد. بر اساس فرمول کوکران 381 نفر از افراد ساکن این شهر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای و تصادفی ساده است. روایی صوری پرسشنامه ها با نظر استاد راهنما مورد تائید قرار گرفت و به منظور بررسی پایایی سوالات پرسشنامه ها، از آزمون آلفای کرونباخ بهره برده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS با نسخه 20 استفاده گردید و داده ها در دو قسمت آمار توصیفی و آمار استنباطی تحلیل شدند. در بخش استنباطی از آزمون K-S، آزمون همبستگی پیرسون، آزمون t تک نمونه ای و آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد. قلمرو جغرافیایی پژوهش: شهرستان نکا در استان مازندران و ما بین شهرستان ساری و بهشهر در عرض جغرافیایی 39 و 36 شمالی و طول جغرافیایی 19 و 53 شرقی نصف النهار گرینویچ قرار دارد. یافته ها: نتایج نشان داد که ساکنین شهر نکا وضعیت پایداری فرهنگی در شهر و سطح سرمایه فرهنگی شهروندان را مطلوب ارزیابی نکردند اما تراکم شهری را عامل موثری بر افزایش سطح سرمایه فرهنگی می دانند. در واقع بین سرمایه فرهنگی و فشردگی شهری رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. از سوی دیگر سطح سرمایه فرهنگی در نواحی با تراکم بالا، متوسط و پایین مقایسه گردید. نتیجه گیری: نتایج بیانگر این بوده است که سطح سرمایه فرهنگی در نواحی با تراکم بالا با نواحی با تراکم پایین اختلاف معنادار دارد به طوری که سطح این سرمایه در نواحی با تراکم بالا بیشتر است. بنابراین سطح سرمایه فرهنگی با میزان فشردگی شهری در ارتباط است و نواحی با تراکم بیشتر دارای سطح سرمایه فرهنگی بالاتری هستند.
ارایه راهکارهای طراحی مسکن در بافت فرسوده شهری با رویکرد تاب آوری
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
255 - 272
حوزه های تخصصی:
بافت های فرسوده شهر نیز که دارای فرسودگی کالبدی، کارکردی و عملکردی می باشند در مقابله و مواجهه با بحران های ذکرشده دارای آسیب پذیری بالا و تاب آوری پایین هستند لذا لزوم مداخله در این بافت ها در جهت ایجاد تعادل، هماهنگی میان بنیان های زندگی اجتماعی، اقتصادی و بهبود کالبد شهری بیش ازپیش حائز اهمیت می باشد. روش تحقیق این پژوهش، کیفی و با رویکرد تحلیل محتوا است. ابتدا با مراجعه به منابع معتبر و گردآوری مطالب و همچنین با بررسی نمونه های موردی در جهت تدقیق داده ها، اطلاعات، شامل معیارهای تاب آوری و شاخص های بافت فرسوده شهری به عنوان دو قطب اصلی این پژوهش ارایه شده است. هدف از تحقیق شناسایی شاخصها و عوامل مؤثر بر ابعاد تاب آوری در بافت های فرسوده شهری و ارائه راهکاری طراحی مسکن با رویکرد تاب آوری می باشد. نتایج تحقیق با توجه به مطالعات مروری نشان میدهد که ابعاد تاب آوری در بافتهای فرسوده شهری از نظر بعد کالبدی-محیطی، بعد اجتماعی، بعد سازمانی-نهادی و بعد اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرارندارند ویافته های تحقیق منجربه ارایه راهکارهای طراحی در این گونه بافت ها گردید.
امنیت شهری در سیاست گذاری معطوف به پیشگیری
حوزه های تخصصی:
افزایش شهرنشینی دردنیای جدید وتمرکز بزه کاری در این مناطق به دلیل ویژگی های خاص جوامع شهری مانند تراکم جمعیت وکاهش نظارت، شیوه های معماری وشهرسازی وسیاست مسکن، معضل حاشیه نشینی و... پدیده هایی همچون آلودگی های هوائی و صوتی ، میزان آسیب پذیری شهروندان در برابر عوامل محیطی را افزایش داده است. در توسل به خشونت و اعمال مجازات به منظور مهار و مقابله با ناهنجاری های تهدیدگر امنیت شهری ،بیم آن می رود علت بروز فراموش شده ومبارزه با معلول جایگزین مبارزه با علت شودبه همین دلیل باید بیش از فعل ضد اجتماع ،به انسانِ فاعل آن و عوامل وعلل موثر بر او که سبب رفتارضداجتماعی می گردد،توجه شود. این نوشتار بر آن است تا با مفروض انگاشتن تاثیر رو یکردهای نوین در برنامه ریزی و طراحی محیط شهری بر ارتقای ضریب آسایش و ایمنی شهروندان،راه های عینیت یابی رویکردهای مذکور در کاهش اثرات زیانبار بر ساختار محیطی کالبدی شهر و سلامت جسمی -روانی شهروندان را مورد واکاوی قرار دهد.
بررسی تطبیقی شاخص های پایداری اجتماعی در انواع بافت های شهری (مطالعه موردی سه محله در بافت های جدید، میانی و قدیم در شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در پی آن است که ضمن تدوین چارچوبی از شاخص های پایداری اجتماعی در بستر مطالعات شهری، وضعیت این شاخص ها را در سه پهنه فرمی با ویژگی های ریخت شناسی متفاوت، بررسی نماید.سه محله «اسحاق بیگ»، «قاآنی» و «کوی پزشکان» در سه بافت قدیم، میانی و جدید شهر شیراز انتخاب شده و با روش پیمایش کمّی و به کمک پرسشنامه (450 نمونه) به ارزیابی ابعاد و شاخص های پایداری اجتماعی در این سه محله پرداخته شده است. در این پرسشنامه 6 عامل از عوامل پایداری اجتماعی در قالب 19 شاخص مورد ارزیابی قرار گرفته اند. داده های حاصل با «آزمون تی تک نمونه» و «آزمون واریانس» و «آزمون توکی» در محیط نرم افزار SPSS تحلیل شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد سطح دو عامل «تعاملات اجتماعی» و «مشارکت اجتماعی» در محله تاریخی و ارگانیک اسحاق بیگ بیشتر از دو محله دیگر است. اما چهار عامل «حس امنیت»، «عدالت اجتماعی»، «روح اجتماعی محله» و «سکونت خوب»، در بافت جدید و مرتفع محله پزشکان بیشتر از دو محله دیگر بوده است. نتایج حاصل از برآیند عوامل نشان می دهد که در بافت های فشرده، ارگانیک و تاریخی، فرصت های تعامل و مشارکت اجتماعی فراهم تر است اما در بافت های جدید شهری، رضایت از سکونت، امنیت و عدالت اجتماعی وضعیت بهتری دارد.
نقش مکان های سوم در بعد اجتماعی مناطق شهری، نمونه موردی: کافه های روباز منطقه 2 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان های سوم شهری، معرف مکان هایی هستند که مردم را بدون برنامه ریزی، ناگهانی و خلاقانه و در جهت ساخت اجتماع، دورهم جمع می کنند. کافه های روباز شهری با در نظر گرفتن فرم باز خود، با انشعاب از فضای معماری دارای فصل مشترکی با فضای شهری و منظر میانی هستند. هدف از این پژوهش، بررسی مفهوم شکل گیری مکان سوم در فرم کافه های روباز و اهمیت اجتماع پذیری در بافت شهری است. پژوهش حاضر به روش تحلیلی-توصیفی و به لحاظ هدف کاربردی بوده و شیوه گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و پیمایشی است. بعد از تبیین چارچوب مفهومی و با استفاده از ابزار تحقیق شامل مشاهده و حضور، ابتدا پرسشنامه با گویه های مشخص، به شیوه محقق ساخت در قالب طیف لیکرت با توجه به میانگین جمعیت منطقه 2 تهران، تدوین و جهت ارزیابی برخی از متغیرها به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده و غیراحتمالی توزیع و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشانگر اهمیت بالای مکان های سوم شهری نظیر کافه های روباز است که با توجه به این یافته ها کافه های مورد بررسی در مواردی که متغیرهایی مانند تعاملات اجتماعی در سه شکل خود در اولویت اول و کیفیات زیبایی شناسی، انعطاف پذیری فضا، دسترسی و خدمات در اولویت دوم نمرات بالایی را دریافت کرده اند دارای وضعیت مناسب تری بوده و زمانی که متغیرهای پویایی، فعالیت و راحتی حد وسط را داشته اند، متغیری نظیر اقلیم و حفاظت، بیشترین تأثیر را داشته است.
بازآفرینی پایدار بافت های ناکارآمدی شهری مورد مطالعه (منطقه 10 شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش محیط سال دهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۷
167 - 194
حوزه های تخصصی:
بافتهای ناکارآمد شهری پهنه هایی از شهر هستندکه درمقایسه باسایر پهنه های شهر از جریان توسعه عقب افتاده، از چرخه تکاملی حیات جدا گشته و به کانون مشکلات و نارساییها درآمده اند. با این وجود این بافتها درصد بالایی از جمعیت شهری را در خود جای داده و در عین حال از ظرفیتها و قابلیتهای نهفته بسیاری برای توسعه های آتی درون شهری برخوردار هستند. اما پرداختن به بافتهای ناکارآمد شهرها و برنامه ریزی برای آنها، جدا از پرداختن به واقعیتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نبوده و مستلزم برنامه ریزی دقیق، جامع و واقع گرایانه است.درسالهای اخیر بازآفرینی شهری به عنوان رویکرد جدید برای بهسازی و نوسازی این بافتها مطرح شده است.در این راستا رویکرد«بازآفرینی شهری»گامی فراتر از مقاصد،آروزها ودستاوردهای «نوسازی شهری»،«توسعه شهری»و«بهسازی شهری» است و با درنظر گرفتن همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی،کالبدی و زیست محیطی به بافت، نگاهی جامع و یکپارچه وپایدار دارد.تحقیق حاضر با شناخت عوامل مؤثر بر ناکارآمدی بافتهای شهری و ارزیابی میزان پایداری و ناپایداری در منطقه 10 شهر تهران و با استفاده از تکنیک SWOT-QSPM به ارائه راهبردهایی جهت بازآفرینی پایدار بافت ناکارآمدپرداخته است.در بخش اول(تحقیق کیفی) داده های تحقیق از طریق مطالعه اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده و در بخش دوم(تحقیق کمی)از طریق روش پیمایشی جمع آوری شده وبا استفاده ازضریب آنتروپی و مدل SWOTمورد تحلیل قرارگرفته است.با توجه به اینکه عوامل متعددی در بازآفرینی پایدار بافتهای ناکارآمدشهری دخیل هستند.درادامه نتایج کمی تحقیق نیز نشان داد که این منطقه در وهله اول از لحاظ اقتصادی و درمرحله بعد از لحاظ ابعاد اجتماعی و زیست محیطی ناپایدار می باشد.ناپایداری ابعاد اقتصادی بافت هست که منجر به ناپایداری دیگر ابعاد بافت گردیده و درنهایت نمود خود را به صورت ناپایداری کالبدی نشان می دهد.
تحلیل بافت شهری با استفاده از روش ترانسکت، نمونه موردی: شهر ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش محیط سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۷
45 - 66
حوزه های تخصصی:
بررسی بافت شهر، وضعیت و تراکم فضاهای ساخته شده و فضاهای باز موجود در شهر را مشخص می سازد و در تصمیم گیری های نهایی به منظور توزیع بهینه خدمات و ارتقاء کیفیت فضاهای شهری نقش تعیین کننده ای دارد. این پژوهش با هدف بررسی بافت شهری ارومیه به منظور ارزیابی وضعیت فضای باز عمومی و سبز در مقایسه با فضاهای ساخته شده و توده ها انجام شده است. جهت تحلیل داده ها و بررسی کمی وضعیت بافت شهر ارومیه از روش Transect که عمدتاً در تحلیل های اکولوژی منظر استفاده می شود بهره گرفته شده است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی با هدف کاربردی است. قلمرو پژوهش شهر ارومیه می باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد که در ترانسکت (T1)که از شمال غرب تا جنوب شرق شهر، فضایی های ساخته شده بین قطعات 60تا 100 متراکم، نقضان فضاهای سبز به جزء در قطعات 80 تا100 و کمبود فضاهای باز به جزء در قطعات 34و 63 نمایان است. در ترانسکت (T2) که از غرب تا شرق شهر، قسمت غربی بالاترین تراکم اراضی ساخته شده و قسمت شرقی بالاترین تراکم اراضی کشاورزی و باغات را دارد در بخش مرکزی نیز بین قطعات 30تا80 نقضان شبکه معابر وجود دارد. در ترانسکت (T3) که از جنوب غرب تا شمال شرق شهر، تراکم فضاهای ساخته شده در مرکز شهر به 85 درصد افزایش یافته، نقضان شبکه معابر، کمبود اراضی کشاورزی و فضاهای سبز و باز به ویژه در بخش میانی ترانسکت ها 15تا76 نمایان است. در ترانسکت (T4) که از جنوب تا شمال شهر، تراکم فضاهای ساخته شده در بین قطعات بخش مرکزی 40 تا 60 افزایش یافته و کمبود فضاهای سبز و باز به وضوح آشکار است. در یک جمع بندی کلی می توان گفت سیمای شهر ارومیه متشکل از سه نوع بافت شامل؛ بافت مرکز متراکم با حداقل فضاهای باز و سبز و حداکثر ساخت وساز، بافت حاشیه قسمت مرکزی که در آن از تراکم ساخت وسازها تا حدودی کاسته شده، و بافت حاشیه ای متشکل از اراضی ساخته نشده و بایر و باغات و اراضی کشاورزی است. به این ترتیب از مرکز شهر به سمت طرفین از میزان سطوح ساخته شده کاسته می شود.
بررسی تبعات اجرای پروژه های مسیرگشایی در بافت شهر تبریز
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل چالش برانگیز در شهر تبریز مسیرگشایی های متعدد در بافت شهری بوده که معمولاً با هدف افزایش دسترسی شهروندان به معابر جدید و حل معضل ترافیک به اجرا در آمده است. پژوهش حاضر با هدف «ارزیابی تبعات اجرای پروژه های مسیرگشایی در بافت شهری تبریز» می خواهد به این پرسش پاسخ گوید که «اجرای پروژه های مسیرگشایی در دو دهه اخیر به عنوان استراتژی و مسیر توسعه شهر تبریز تا چه اندازه منجر به عدالت شهری شده و چه تبعاتی برای شهروندان و بافت شهری تبریز به همراه داشته است؟». روش تحقیق مورد استفاده روش توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای و میدانی بوده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که آن دسته از خیابان هایی که براساس منطق رشد و حرکت شهر و بر اساس دستورالعمل های متناسب با ژنوم آن تعریف و تعریض شده اند، موفق تر از خیابان های تک بعدی و تحمیلی عمل کرده اند. در شهر تبریز تعریض خیابان ها و گذرهایی مثل تربیت، راسته کوچه و امام خمینی در تناسب با قواعد شهر، فضاهایی نسبتاً موفق و قابل قبول در شهر را موجب شده اند. در ارتباط با پروژه های مسیرگشایی ناقص، شهرداری ها می توانند با استفاده از برخی ابزارهای امتیازدهی، اقدامات عمرانی را با سرعت بیشتری به نتیجه برسانند. همچنین با توجه به وجود گسترده بافت باارزش در شهر تبریز، متأسفانه در برخی موارد به دلیل ضعف مطالعه و نیازسنجی و در نظر نگرفتن کلیه جوانب و تبعات اجرای طرح ها، پروژه های مسیرگشایی منجر به آسیب رسانی به میراث فرهنگی و تاریخی شهر شده است.
ارزیابی عملکرد حرارتی بافت های شهری در اقلیم شهر تهران: آموزه هایی برای طراحی شهری حساس به شرایط خُرد اقلیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آسایش حرارتی در فضاهای شهری به دلیل نقش چشمگیر آن در کیفیت این فضاها از اهمیت به سزایی برخوردار است. بنابراین، ضروری است طراحی فرم فضاهای شهری با در نظر گرفتن اصول آسایش حرارتی صورت گیرد. پژوهش حاضر به کمک شاخص های آسایش حرارتی، چارچوبی برای سنجش جامع اثرات فرم شهری بر عملکرد حرارتی (آسایش و استرس حرارتی) در فصول گرم سال ارائه. همچنین، فرایند تدوین الگوی فضایی-زمانی آسایش حرارتی به مثابه ابزاری برای سنجش سناریوهای طراحی بافت های مسکونی در راستای کاهش جزایر حرارتی معرفی می شود. در تحقیق حاضر، مؤلفه های فرم بافت شهری از قبیل نسبت فضای باز و نیز مؤلفه های مربوط به پروفایل معابر، از قبیل ارتفاع ساختمان ها، جهت و درجه محصوریت در نمونه های منتخب شهر تهران بررسی گردیده است. ارزیابی نقش این دو دسته مؤلفه در عملکرد آسایش حرارتی سبب می شود تا نقش توأمان مؤلفه های فرم ساختمان ها و معابر در بافت های شهری باهمدیگر دیده شود. بر این اساس، عملکرد هر یک از گونه بافت های شهری در تأمین آسایش حرارتی و نیز ایجاد استرس حرارتی تعیین و تحلیل می گردد. چنین تحلیل های فضایی-زمانی در محیط شهری، طراح را قادر به ارزیابی طرح خود کرده و راهکارهایی برای بهبود وضعیت موجود ارائه دهد تا کیفیت فضاهای شهری در اقلیم های گرم ارتقا یابد.