مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
نظریه پردازی
منبع:
آموزش عالی ایران سال نهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
۱۳۱-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
اهمیت علوم انسانی در پیشرفت و ارتقای سطح کیفی جامعه از یک سو و رشد نایافتگی و بی توجهی به این علوم از سوی دیگر موجب آسیب جدی به بعد انسانی و اجتماعی جامعه شده است. این آسیب تا حد زیادی پیامد ناکارآمدی نیروی انسانی متخصص در این حوزه از علوم است. مهم ترین راهکار برای رویارویی چنین وضعیتی اصلاح و بهبود آموزش دانشگاهی است. در این پژوهش به طراحی الگوی آموزش دانشگاهی در حوزه علوم انسانی پرداخته شد. به این منظور از پژوهش کیفی، روش نظریه پردازی داده بنیاد و مصاحبه عمیق استفاده شد. مشارکت کنندگان 22 نفر از خبرگان علمی در زمینه آموزش و یادگیری، طراحان آموزشی و مدیران و برنامه ریزان آموزش عالی بودند. متن مصاحبه ها پس از پیاده سازی با استفاده از کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی تحلیل شد. نتایج تحلیل داده ها قالب مدل پارادایمی عبارت اند از: شرایط زمینه ای (بررسی بنیاد نظری، بافت و یادگیرندگان)، شرایط علی (تغییر رویکرد از آموزش سنتی به آموزش مبتنی بر شایستگی)، شرایط مداخله گر (درونی سازی فرهنگ دانشگاهی برای سهولت در تغییر)، راهبردها (شناسایی شایستگی های سه گانه، طراحی برنامه آموزشی مبتنی بر شایستگی، کاربست برنامه آموزشی، ارزشیابی، بازنگری و اصلاح برنامه آموزشی)، پیامدها (دستیابی به شایستگی شناختی، اجتماعی و عاطفی).در کدگذاری گزینشی نیز «الگوی آموزش دانشگاهی مبتنی بر شایستگی» به عنوان مقوله هسته ای در نظر گرفته شد. در نهایت الگوی طراحی شده با استفاده از تکنیک توافق محور دلفی و پرسشنامه محقق ساخته اعتباریابی شد.
مبانی نظری رویکردها و ابعاد جامعه اسلامی در منظومه فکری مقام معظم رهبری
منبع:
دانش انتظامی سمنان سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۴
57 - 82
حوزههای تخصصی:
با آغاز دهه چهارم انقلاب با عنوان دهه پیشرفت و عدالت و فراهم شدن بسترهای لازم، بازخوانی مبانی نظری مقام معظم رهبری در حوزه رویکردها و ابعاد جامعه اسلامی در قالب طراحی و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در دستور کار ناجا قرار گرفت ازآنجاکه تعیین سیاست های کلان ناجا در طراحی نهایی این الگو نیز که به عنوان سند بالادستی تمام سیاست ها و برنامه های آتی این نیرو کشور قرار خواهد گرفت، ضرورتاً باید ملهم از اندیشه و خط مشی های رهبری باشد. به این منظور، پژوهش حاضر با هدف پر کردن چنین خلأ و ضرورتی درصدد تبیین این مبانی با محوریت اندیشه معظم له که در قالب الگوی خط مشی گذاری اسلامی ایرانی پیشرفت بر آمده است . نتیجه این که این الگوی منظومه ای است گفتمانی دارای ابعاد مختلف که در بُعد فرهنگی به دنبال مقولات کلان «هویت اسلامی - انقلابی» و « سبک زندگی» است، در بُعد اجتماعی به دنبال مقولات کلان «جامعه اسلامی» و «عدالت اجتماعی» است، در بُعد اقتصادی به دنبال مقوله ی کلان «اقتصاد مقاومتی» ، در بُعد آموزش، علم و فناوری به دنبال مقولات کلان «پیشرفت علم و فناوری» و «تحول در نظام آموزشی» است، در بُعد سیاست داخلی به دنبال مقولات کلان «مردم سالاری دینی» و «ثبات و آرامش سیاسی» است و در بُعد سیاست خارجی به دنبال مقوله ی کلان «عزت اسلامی» است.
قابلیت ها و فرصت های نظریه پردازی اسلامی ایرانی روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله در پی تبیین این مسئله است که قابلیت ها و فرصت های نظریه پردازی اسلامی- ایرانی روابط بین الملل در ایران کدامند؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا «قابلیت ها» و «فرصت ها»ی موجود مورد تبیین قرار گرفته و هدف از «نظریه پردازی» روشن شده است. قابلیت های نظریه پردازی ابتدا به دو دسته قابلیت های نظری تاریخی و قابلیت های نظری عملی روزآمد تقسیم شده اند. قابلیت های نظری تاریخی عبارتند از: 1. آموزه های ایران باستان در زمینه روابط بین ملت ها؛ 2. تجارب تاریخ تمدن اسلام و ایران؛ 3. منبع غنی ادبیات فارسی. قابلیت های نظری عملی روزآمد عبارتند از: 1. امکان بازخوانی قرآن، سنت و سیره ائمه شیعه؛ 2. امکان دستیابی به دانش و تخصص مورد نیاز؛ 3. ژئوپلیتیک ایران. فرصت های نظریه پردازی اسلامی - ایرانی روابط بین الملل عمدتاً تابع شرایط هستند و به تناسب زمان تغییر می کنند؛ فرصت های موجود به سه دسته به شرح زیر تقسیم شده اند: 1. شرایط بین المللی در حال گذار؛ 2. امکان طرح نگرش ها و مکاتب جدید؛ 3. گفتمان انقلاب اسلامی. اما نظریه پردازی ایرانی –اسلامی می تواند با سه هدف صورت گیرد: 1. فهم واقعیت ها و مسائل روابط بین الملل. 2. واکنش به سیاست ها و اقدامات سایر بازیگران برای حفظ و تأمین منافع. 3. کنش و مواجهه فعالانه در نظام بین الملل به منظور تغییر جهت ها و ساختارها.
رئالیسم جهان سوم: رهیافتی پاسخ گو به خاستگاه کشمکش های جاری در نظام بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
نگاهی دقیق به نظریه های غالب در رشته روابط بین الملل هر ناظر مطلع از عرصه سیاست جهانی را به این حقیقت رهنمون می کند که نظریه های این حوزه بر مبنای نگرش قدرت های بزرگ به سیاست بین الملل تبیین شده اند. در این ارتباط نابرابری موجود در عرصه روابط بین الملل باعث تأثیرگذاری بر نظریه پردازی در رشته روابط بین الملل شده است. نظریه های مهم رشته روابط بین الملل بیش از آنکه بازگو کننده واقعیت های جهان و دربرگیرنده ملاحظات بخش زیادی از دولت های فعال در عرصه بین الملل باشد، در زمینه منافع قدرت های بزرگ تبیین و طراحی شده است. این دسته از نظریات ظرفیت توضیح مباحث مهم و مطرح در گستره بین الملل نظیر خاستگاه کشمکش های جاری در نظام بین الملل و ارتباط بین متغیرهای معین رفتار داخلی و خارجی اکثر اعضا در سایه مؤلفه های جنگ و صلح را ندارد. بر این اساس ضروری است ضمن باز اندیشی در مباحث نظریه های غالب رشته روابط بین الملل یعنی نظرات نئورئالیسم و نئولیبرالیسم، تلاش هایی در زمینه ارائه نظریات جدید با نگرشی ساده یا رهیافت هایی کوچک با نگاهی محدود و با هدف پوشش کاستی های این نظریات صورت پذیرد. در مقاله حاضر تلاش شده است ضمن اشاره به کاستی های موجود در نظریات غالب رشته روابط بین الملل دلایل عمده عدم توانمندی نظریات یادشده را از نظر شناخت شناسی در زمینه توجیه و تبیین بروز جنگ و در مقابل عدم گسترش صلح در سطح بین الملل بررسی شود.
بحران نظریّه پردازی در روابط بین الملل؛ بستری مساعد برای اندیشه ورزی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
استدلال اصلی این مقاله بر این مبنا استوار است که نظریّه های کلان روابط بین الملل از تحلیل بسیاری از ابعاد و زوایای موضوعات فرازمانی و فرامکانی (جنگ و صلح) و همچنین دغدغه های جدید (مشکلات محیط زیستی، شیوع بیماری های واگیردار، ماهیّت جنگ های آینده و وضعیّت قربانیان درآن و ...) بازمانده اند. این موضوع سبب شده است تا جهان بینی هایی شکل گیرند که اساس مساله شناخت در روابط بین الملل را به چالش کشند. رویکردهای اخیر، وضع موجود را یا به این دلیل که وضعیّت مطلوب نبوده و یا ارتباط مستقیمی با قدرت دارد؛ نپدیرفته و عملاً باعث ایجاد خلأ در نظریّه پردازی برای رشته روابط بین الملل گشته اند. در این بین، اندیشمندان دین مبین اسلام، با طراحی واقعیّت های صحنه روابط بین الملل، امکان نظریّه پردازی اسلامی برای روابط بین الملل را در اخذ مواضع متعادل اسلامی بین دو طیف واقع گرایی و آرمان گرایی می دانند. اسلام، برای انسان این هویّت را قائل گردیده است تا صحنه روابط بین الملل را بدون هیچ گونه تأثیر و تأثر از ملاحظات قدرت بشناسد و منابع شناخت از عقل گرفته تا وحی و فقه را در راستای تأمین عدالت و سعادت انسان و جامعه معرفی نماید.
«چرخش عاطفی» در روابط بین الملل: مروری بر رابطه عقلانیت و عواطف(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از مباحث دیرپا در روابط بین الملل کیفیت رابطه عقلانیت و عواطف بوده است. به طور سنتی، نظریه پردازان روابط بین الملل عمدتاً به دنبال شناخت آداب و رفتار عقلانی و تجویز راه های گریز از تصمیمات احساسی و غیرعقلانی بوده اند. این متفکرین اغلب گمان می کردند که عواطف و عقلانیت مبادی متفاوتی دارند و می توان از پیامدهای آسیب زای عواطف در سیاست جهانی گریخت. مطالعات جدید در روابط بین الملل و سایر حوزه های مرتبط این مفروض را زیر سوال برده و عواطف بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. هدف مقاله حاضر، بررسی تحولات جدید و پیامدهای آن در ادبیات روابط بین الملل است. بنابراین، پرسش اصلی این است که طی دو دهه اخیر، چه تحولی در رابطه میان عقلانیت و عواطف در روابط بین الملل به وجود آمده است. در مقام پاسخ، می توان این فرضیه را پیش نهاد که رابطه میان عقلانیت و عواطف در روابط بین الملل از تباین به یگانگی مبدل گشته و از آن به عنوان چرخش عاطفی یاد می کنند. این فرضیه با روش فراتحلیل مورد بررسی قرار می گیرد. تحلیل دیدگاه نظریه پردازان فعال در این حوزه نشان می دهد که عواطف بیش از پیش مورد توجه واقع شده و این روند به نحو روزافزونی در حال گسترش است.
نظریه پردازی تجربی در روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
آنچه در علوم اجتماعی، به طور عام، و در رشته روابط بین الملل، به طور خاص، بسیار مورد توجه بوده نظریه است اما فرایند ساختن یا شکل گیری این نظریه، یعنی نظریه پردازی، مورد غفلت دانشمندان این حوزه بوده است. در رابطه با نظریه پردازی و آغاز آن بین دانشمندان علوم اجتماعی اختلاف نظر وجود دارد، در حالی که چشم انداز گرایان آغاز علم و نظریه پردازی را نظریه تصور می کنند، تجربه گرایان نظریه را مسبوق بر مشاهده می دانند. نظریه پردازی تجربی فرایندی است که از مشاهده آغاز شده و به نظریه ختم می شود و در این فرایند مراحل مختلفی وجود دارد که به طور کلی دو مرحله زمینه اکتشاف و زمینه داوری را در بر می گیرد. نظریه تجربی در صدد تبیین رابطه اجزاء واقعیت مورد مطالعه و تبیین چرایی عمل کرد قانون یا قوانین مبین واقعیت است. همچنین نظریه از قدرت پیش بینی کنندگی برخوردار است که با توسل به قیاس ممکن می شود. در نهایت می توان از تبیین و پیش بینی نیز فراتر رفته و بر مبنای نظریه موجود به سناریونویسی و تجویز راهبردهای مقتضی پرداخت. در این راستا، هدف پژوهش حاضر این است تا با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، فرایند پیشرفت نظریه پردازی، و به تبع، علم را از مشاهده تا تجویز توصیف و تبیین کند.
جامعه شناسی تاریخی و سیاست خارجی ایران: یک چارچوب نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره پنجم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
98 - 65
سیاست خارجی ایران یکی از حوزه هایی است که توجه تحلیل گران متعددی را به خود جلب کرده و ادبیات گسترده ای به خصوص دریکی دو دهه اخیر در این زمینه تولید شده است. مقاله پیش رو با تقسیم ادبیات مذکور به سه دسته تاریخی، کاربست نظریه و نظریه پردازی به بررسی آثار موجود پرداخته و به این نتیجه می رسد که به رغم اهمیت تحلیل سیاست خارجی ایران تلاش های صورت گرفته در این زمینه از حیث کاربست نظریه ها و نظریه پردازی توسعه نیافته است. در راستای بهبود وضعیت موجود، مقاله معتقد است نظریه جامعه شناسی تاریخی روابط بین الملل با داشتن شاخص هایی ازجمله تأکید بر نقش تاریخ در کنار نظریه، تنوع موضوعی و روشی، عدم جدایی نیروهای داخلی و خارجی، روش مقایسه ای و ترسیم دولت به عنوان نهاد برآمده از دل نیروهای اجتماعی، ظرفیت و چارچوب مناسبی برای توصیف، تحلیل، تبیین و نظریه پردازی سیاست خارجی ایران فراهم می سازد. بنابراین، بابیان قابلیت، تناسب و سودمندی نظریه جامعه شناسی تاریخی روابط بین الملل در تحلیل سیاست خارجی ایران، نهایتاً سعی شده است چارچوب نظری برای تحلیل و تبیین سیاست خارجی این کشور ارائه شود که ضمن توجه به مؤلفه های داخلی و خارجی در شکل دهی به سیاست خارجی قابلیت تغییر و تحولات آن در طول زمان نیز داشته باشد.
موانع آزاداندیشی در تحلیل روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۳)
181 - 204
نگاه بی طرفانه و خنثی در علم، از شاخصه های اصلی نظریه علمی و از ادعاهای بنیادین جریان غالب در نظریه پردازی روابط بین ا لملل است. از سوی دیگر نظریه های انتقادی در سیاست بین الملل با این باور که نقصانهای تحلیلی این حوزه ریشه در تنگ نظری های تحلیلی جریان غالب دارد، به نقد ابعاد اثبات گرایانه، خردگرایانه، مادی گرایانه، و نگرش سلطه جویانه و استیلاطلبانه این جریان پرداخته و منشا ناتوانی تحلیلی بسیاری از نظریات را به عوامل مذکور بازگردانده اند. سوال مطرح این است که آیا می توان میان محورهای نقادانه رویکردهای انتقادی و شاخصه بیطرفی علمی پل زد و از این طریق موانع آزاداندیشی در جریان غالب و منشا آن را ریشه یابی نمود؟ مدعای این نوشتار آن است که چهار مقوله فوق از طریق تحمیل مبانی فرانظری، غرض مندی و فهم تکوینی در شناخت مسائل، ممانعت از توزیع جهانی موضوعات و در نهایت التزام به سکولارسازی علم، مهمترین موانع اصلی آزاداندیشی در حوزه تئوری پردازی روابط بین الملل را شکل بخشیده اند و در میان این عوامل مولفه اخیر دارای نقش محوری است. از جمله دستاوردهای این نوشتار آن است که با استفاده از روش تحلیلی میان ریشه های سکولاریستی در سیاست بین الملل و موانع آزاد اندیشی و نگاه بیطرفانه ارتباط برقرار می سازد. مساله ای که جریان انتقادی نیز از آن مصون نمانده است.
مطالعه ی "در زمانیِ" سیرِ تحوّل مفهوم پارودی در نظریه و نقد ادبی در غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
974 - 995
تعاریف متفاوت و گاه ضد و نقیض از «پارودی»، بیانگر نبود تعریف ثابتی از این مفهوم است. پارودی در ادبیات فارسی که شامل گنجینه هایی ارزشمند برای مطالعه این مفهوم می باشد، به «نقیضه» ترجمه شده و بیشتر مفاهیم نزدیک به آن را به اشتباه در بر می گیرد. به منظور بررسی متعاقب این مفهوم در ادبیات فارسی و شناخت بهتر ماهیت آن لازم است ابتدا به مطالعه در زمانی این مفهوم و بیان نظریه های مربوط به آن در ادبیات غرب بپردازیم. خواهیم دید که چگونه در قرن بیستم پس از تعریف دوباره پارودی توسط باختین و فرمالیست های روس، نظریه پردازی در باب آن به اوج خود می رسد. از رویکردی خواهیم گفت که پارودی برای اولین بار در بستر آن تعریف و از مفاهیم مجاور خود تمییز داده شد و محدودیت های آن را نیز بیان خواهیم کرد و همچنین به مهم ترین و جدید ترین نظریه ها خواهیم پرداخت. پارودی، این مفهوم گاه تحسین و گاه تخریب شده، تحلیل گران و نظریه پردازان را تا کنون برآن داشته که دست از تعریف و تحقیق جدید در این زمینه برندارند.
نظریه زمینه ای در قلمرو علم اطلاعات و دانش شناسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
دانش شناسی سال دهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۷
31 - 42
هدف: پژوهش حاضر به بررسی ابعاد و وجوه گوناگون نظریه زمینه ای در پیوند با مطالعات کیفی و رشته علم اطلاعات و دانش شناسی می پردازد.
روش پژوهش: روش انجام این پژوهش به صورت کتابخانه ای و مرور نظام مند مدل ها و الگوهای مختلف ارائه شده در مطالعات پیشین بوده است. به علاوه و بر همین اساس چارچوبی برای نظریه پردازی و ارزیابی کیفیت پژوهش های نظریه زمینه ای نیز ارائه شده است.
یافته ها: نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان داد که به منظور نظریه پردازی مبتنی بر نظریه زمینه ای در حیطه علم اطلاعات و دانش شناسی بایستی رویکردهای «درجه مفهوم سازی» و «دامنه نظریه» را به شکل جدی مدنظر قرار داد. بر این اساس در حیطه «درجه مفهوم سازی» باید از توصیف محض موضوعات مورد مطالعه در علم اطلاعات و دانش شناسی به سمت تفسیر و بازتعریف مسائل پژوهشی مطرح در این حیطه گام برداشت و در نهایت به نظریه های ساختارمند و مبتنی بر شواهد دست یافت. همچنین در حیطه «دامنه نظریه» باید فقر نظری موجود در مطالعات علم اطلاعات و دانش شناسی را به گونه ای مورد توجه قرار داد که بتوان از «مفاهیم اصلی» مطرح در این حوزه به «نظریه های اساسی»، و نهایتاً به «نظریه های رسمی» - یعنی بالاترین سطح نظریه پردازی در یک رشته علمی- نائل شد.
نتیجه گیری: نظریه زمینه ای روش پژوهشی استقرایی و اکتشافی است که امکان نظریه پردازی را برای پژوهشگران حوزه های موضوعی مختلف فراهم می کند. پژوهشگران بجای اتکا بر نظریه های پیشین، به شکل نظام مند و بر اساس داده های واقعی اقدام به تدوین نظریه می کنند. استفاده از نظریه زمینه ای مربوط به مواردی است که دانش ما در آن زمینه ها محدود است.
جامعه شناسی برهانی، نگاهی نو در نظریه پردازی جامعه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلافات نظری، پیرامون نسبت میان علم مدرن با دین، منجر به نوعی طیف بندی میان متفکرین این حوزه شده است. دیدگاه علم تجدد طلب، پیرایه زدا و سنت گرایی اسلامی، سه رویکرد کلان این میدان منازعه هستند که هر یک به گونه ای متفاوت نسبت به موضوعِ امکان یا امتناع تحقق علم دینی به طور عام و علوم اجتماعی اسلامی به طور خاص اظهار نظر کرده اند. تمامی نظریه ها و رویکردهای این حوزه با اتکای بر پیش فرض های فلسفی شکل گرفته اند که در بطن خود تحقق الگویی از مختصات جامعه مطلوب را هدف گذاری کرده اند. این موضوع به اختلاف و عدم در اختیار داشتن دیدگاهی اجماعی جهت نظریه پردازی اجتماعی منجر شده است. «جامعه شناسی برهانی» ایده ای بدیع و پیشنهادی است که تلاش می کند با توجه به تغییرات اجتماعی- فرهنگی در عصر جدید، صورتی نو از تفکر معرفت شناختی در حوزه فلسفه مضاف دانش جامعه شناسی ارائه دهد. جامعه شناسی برهانی با تاکید بر حضور غیرقابل انکار پیش فرض های فلسفی که ترسیم کننده مختصاتی از جامعه مطلوب در پس نظریه های جامعه شناسی و در نتیجه ارزش مداری آنها است، داعیه دار آن است که با اتکا بر گزاره های یقینی و عقلی- فلسفی، می توان ضمن ارزیابی بنیادهای فلسفی نظریه ها، با استفاده از «قیاس تجربی»، به نتایج جامعه شناختی هرچه مطمئن تر و عمیق تری دست یافت که فاصله حداکثری با ظنّیات دارد.
واکاوی مؤلفه های مفهومی «استنطاق قرآن» در روش تفسیری شهید صدر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۲)
23 - 42
حوزههای تخصصی:
شهید صدر بی تردید از پیشگامان نظریه پردازی قرآنی در دوره معاصر است. او دستیابی به نظریات قرآن را مستلزم استنطاق کلام الهی می داند. تعبیر «استنطاق» هرچند خاستگاهی روایی دارد و همواره در ادبیات دینی مورد استفاده اندیشوران بوده است، اما در اندیشه شهید صدر اصطلاحی خاص و مفهومی کلیدی است که نظریه پردازی قرآنی براساس آن صورت می گیرد. نظر به اهمیت این مفهوم در شناخت دیدگاه شهید صدر نسبت به نظریه پردازی قرآنی، پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی، به تبیین مؤلفه های مفهومی «استنطاق قرآن» در اندیشه او پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد استنطاق قرآن از نظر شهید صدر به لحاظ هدف، موضوع و روش، مقوله ای متفاوت از تفسیر و تأویل قرآن است و محصول آن در حوزه مدلول های اشاری کلام الهی قرار می گیرد. همچنین این مفهوم متوقف بر مؤلفه هایی چون پرسشگری، تطبیق، تاریخ مندی، پایان ناپذیری، دوسویگی، شعورمندی، قضاوت گری و وحدت متن و مفسّر است که توجه به ماهیت، نقش و نسبت های آنها، ابعاد پنهان دیدگاه شهید صدر در نظریه پردازی قرآنی را روشن کرده و امکان طراحی مدل نظریه پردازی قرآن براساس دیدگاه های او را فراهم می آورد.
نگاهی تحلیلی انتقادی به برنامه درسی اسلامی صورت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش یکی از دیدگاه های برنامه درسی اسلامی که توسط رورنانی هاشیم مطرح شده، توصیف، تحلیل و نقد شده است. در تحلیل اندیشه های او معلوم شد که وی برنامه درسی را مترادف با سند مکتوب و به مثابه نظام مدنظر داشته و در علم دینی تحت تأثیر اندیشه عطاس، علمی را دینی می داند که از عناصر غربی پاک و با ارزش های اسلامی جایگزین شود. او در برنامه درسی اسلامی بر مشحون کردن اهداف و محتوا از ارزش های اسلامی تأکید ویژه ای دارد. از مهمترین انتقادات به اندیشه های وی، نبود تبیین نظری مبانی فلسفی و روش شناختی، تلقی صورت گرایانه از اسلامی سازی، و غفلت از برنامه درسی به مثابه حوزه مطالعاتی و قبول بسترهای معرفتی موجود غربی برای آن می باشد. از اینرو، نیاز مهم امروز این حوزه، فراتر رفتن از مواجهه منفعلانه است که بنا را بر اقتباس، تهذیب و تکمیل صورت گرایانه دانش غربی موجود قرار می دهند و روی آوردن به دیدگاه های واکنشی و فراکنشی که در پی ارائه صورت بندی های نظری جدید و توسعه مرزهای دانش برنامه درسی از منظر اسلامی هستند، از ضرورت برخوردار است.
نقش ایالات متحده آمریکا درروند تکوین نظریه پردازی روابط بین الملل: بررسی نظام ارزشی-هنجاری و مطالعه ی موردی فردگرایی
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال چهارم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۳
56-93
حوزههای تخصصی:
ارتباط علّی میان ایالات متحده آمریکا و دانش روابط بین الملل موضوعی است که در تحول پژوهی با رویکرد برون رشته ای به یکی از مسائل فرعی، اما با اهمیت در دیسیپلین تبدیل شده است. باید توجه داشت که پرسش در مورد امکان تسلط و یا تاثیرگذاری عمیق یک کنشگر متعهد و پذیرنده ی نقش هژمون بر یک حوزه ی دانشی در سایر رشته های علوم اجتماعی مسبوق به سابقه است. در پژوهش حاضر به تبیین جایگاه و نقش نظام ارزشی-هنجاری آمریکا در مکانیسم تاثیرگذاری بر تئوری پردازی روابط بین الملل پرداخته ایم. چارچوب نظری پژوهش بر زمینه ی پروردگی تاکید داشته و به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی شاخص های برخاسته از لیبرالیسم از جمله فردگرایی و عملگرایی پرداخته و ارتباط معناداری میان این شاخص ها و پیش فرض های تئوری پردازی در روابط بین الملل تشخیص داده شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، طبیعی است که با عینک و زمینه ی پروردگی لیبرال و بر مبنای روش زندگی آمریکایی اگر به جهان بین الملل نگریسته شود، این جهان قطعا باید آنارشیک باشد. همچنین گرایش افراطی به واقعگرایی و زیرشاخه های آن در روابط بین الملل آمریکایی امری قابل درک خواهد بود
نگاهی نو به مبانی دینی برنامه درسی: بنیادی برای نظریه پردازی در حوزه مطالعات برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۵۵
۶۸-۴۷
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر عرضه نگاهی نو به نقش مبانی دینی در قلمرو مطالعات برنامه درسی از طریق توصیف، تحلیل و ارزیابی نقش مبانی دینی در وضع موجود برنامه درسی است. با استفاده از روش پژوهش تحلیل نظرورزانه، نقشهای مبانی دینی برنامه درسی از منظر صاحب نظران شناسایی و مفهوم پردازی شد. از نتایج تحلیلها مشخص شد که نگاه صاحب نظران به مبانی دینی برنامه درسی اغلب نگاهی متأثر از موضع آنها هم در زمینه برنامه درسی و هم برداشتهای موجود در زمینه مبانی دینی برنامه درسی بود که تنها واکنشی به برداشت هر صاحب نظر به مفهوم برنامه درسی است. در مورد برنامه درسی برداشتها متفاوت بود. برخی مفهوم برنامه درسی را به مثابه برنامه ریزی درسی و عده اندکی برنامه درسی را جزء قلمرو مطالعاتی می دانند که این معنا، در پیوند برداشتشان نسبت به مبانی هم وجود دارد، چراکه توجه ناقص به برنامه درسی و ابعادش، منجر به نقش و اثرگذاری محدود مبانی دینی برنامه درسی و نیز کاستی در معنا و مفهوم این بعد معرفتی شده است؛ بنابراین هم فهم نسبت به مبانی و هم فهم نسبت به برنامه درسی باید دستخوش تغییر و دگرگونی شود. این فهم گسترده از معنای برنامه درسی، نقش حداکثری مبانی دینی را در برنامه درسی به همراه دارد. با فهم برنامه درسی به مثابه دانش برنامه درسی می توان نقشهایی اساسی و بنیادین چون مبانی دینی به مثابه شبکه ای معنایی و استدلالی (نظریه) برای برنامه درسی متصور شد.
روند استفاده از فراترکیب به عنوان روش کیفی کل نگر در علوم انسانی و اجتماعی
هدف این پژوهش، رویکرد به مفهوم ادبیات دیجیتال برای شناسایی اهمیت، دلایل پیدایش، ویژگی های آن و بازتاب های عصر نقدینگی بر عناصر آن بر اساس رویکرد نقدینگی «زیگمونت باومن» است. برای بررسی و دستیابی به اهداف آن، بر رویکرد توصیفی تکیه کردیم.
تحلیل ابعاد علاقه افزایی به درس کار و فناوری از منظر دانش آموزان و دبیران: مطالعه ای به روش نظریه ی برخاسته از داده ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۱۹ زمستان ۱۴۰۲شماره ۴
45 - 7
حوزههای تخصصی:
علاقه مندی دانش آموزان به یادگیری مهم ترین عامل توسعه تحصیلی است که ارتقای آن از دیرباز دغدغه اصلی متخصصان تربیتی بوده است. برخی از مطالعات و شواهد میدانی از کاهش علاقه مندی دانش آموزان به تحصیل و کسب مهارت های شغلی حکایت می کند. در همین راستا، برنامه درسِ کار و فنّاوری، با هدف ارتقای مهارت آموزی و هدایت شغلی دانش آموزان تدوین شده است. در این پژوهش، تلاش شده تا با معناکاوی در ادراک دانش آموزان و دبیران کار و فنّاوری و مبتنی بر روش نظریه برخاسته از داده ها و طرح تحلیل ابعاد شاتزمن، به اکتشاف و تحلیل ابعاد علاقه افزایی به درسِ کار و فنّاوری متوسطه اول، پرداخته شود. بدین منظور، با استفاده از نمونه گیری ملاکی، سهمیه ای و در دسترس و انجام مصاحبه های رایا نامه ای و مکتوب، داده ها گردآوری شد. تحلیل داده ها مبتنی بر روش سه مرحله ای شاتزمن و ابزار ماتریس توضیحی انجام شد. یافته ها نشان داد درسِ کار و فنّاوری با وجود چالش هایی که در زمینه کمبود امکانات اجرایی در مدارس روبه روست، به عنوان درسی محبوب و کارآمد در بین دانش آموزان مطرح است. همچنین دلایل علاقه افزایی به درسِ کار و فنّاوری، در بین دانش آموزان در هفده بُعد و از منظر دبیران کار و فنّاوری در قالب بیست بُعد، شناسایی و طبقه بندی گردید. نتایج با ترسیم ماتریس توضیحی و بیان نظریه، به صورت گزاره ها و ترسیم شکل، گزارش شد. نتایج نشان داد که از بین عوامل شناسایی شده، لذّت معلمی و احساس زندگی، مهم ترین عامل در علاقه افزایی دانش آموزان به درسِ کار و فنّاوری بوده است.
نظریه پردازی چندسطحی در پژوهش های کارآفرینی: ارائۀ رویکردی بهبودیافته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۱۶
81 - 102
حوزههای تخصصی:
رویکرد چندسطحی به نظریه پردازی با درک هم زمان پدیده ها در سطوح چندگانه تحلیل فرصت هایی برای توسعه نظریه های جدید با زمینه غنی و تفسیر مؤثرتر داده ها فراهم می آورد. رویکردهای تک سطحی به نظریه پردازی قادر به تبیین پیچیدگی پدیده ها نمی باشند؛ زیرا پدیده ها دارای پیشایندها، میانجی ها، تعدیل کننده ها و پیامدهایی هستند که در سطوح مختلف قرار دارند. در حوزه کارآفرینی شاهد غلبه نظریه های تک سطحی می باشیم. نظریه های موجود حوزه کارآفرینی سطوح خرد یا کلان را به طور مجزا بررسی نموده و با نادیده گرفتن سطح میانی و تعامل میان سطوح نتوانسته اند تصویری کل نگر از پدیده های کارآفرینانه ارائه دهند که منعکس کننده پیچیدگی های آنها باشد و درنتیجه، بینش های صحیح، غنی، جامع و ارزشمند از دل نظریه ها حاصل نشده است. در اندک نظریه های موجود چندسطحی نیز رویکرد مناسب و جامعی جهت نظریه پردازی اتخاذ نشده است. براساس این، این پژوهش ضمن تبیین ضرورت و چیستی نظریه پردازی چندسطحی و انواع رویکردهای آن، از طریق تحلیل و نقد انواع رویکردهای موجود به ارائه رویکردی بهبودیافته می پردازد. در رویکرد بهبودیافته گام هایی همچون ظهور پدیده های جمعی، شناسایی کارکرد و ساختار پدیده ها، قوانین تعامل میان سازه ها، انعطاف پذیری سطوح، اعتبار سازه ها، تأیید یا عملیاتی سازی نظریه، تفسیر نتایج و به علاوه تحولات و توسعه های نوین در این رویکرد مانند نقش افراد در شکل دهی زمینه سازمانی مطرح می شود. پیش بینی می شود که نتایج این پژوهش سبب تغییر دیدگاه پژوهشگران تک سطحی شده و راهنمای عمل مناسبی را برای نظریه پردازان میان رشته ای و علاقه مند به مطالعات چندسطحی ارائه دهد.
مبانی فلسفی نظم اجتماعی در فلسفه اسلامی
منبع:
مطالعات راهبردی ناجا سال ۳ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۰
23 - 45
حوزههای تخصصی:
هدف نوشته حاضر ارائه بنیان های حکمی «نظم اجتماعی» از منظر حکمت اسلامی است. مدعای نویسنده این است که هر نوع نظریه پردازی یا کنشگری درباره «نظم اجتماعی» قبل از هر چیز متأثر از نگاه حکمی و فلسفی نظریه پرداز و کنشگر است. بنابراین پیش از هر چیز لازم است با روش استدلالی بنیان های انسان شناختی، اجتماع شناختی و نظام هنجاری شناخته شود تا بر اساس آن معنا، محتوا، مدل و سازمان طراح و اجراکننده «نظم» را بتوان ارائه کرد. این نوشته تلاش کرده است انواع سرشت های انسان، اجتماع و گونه های متفاوت نظام هنجاری مطرح شده در «حکمت اسلامی» را نشان دهد. از دستاوردها و نتایج این نوشته می توان برای پژوهش های بنیادی، توسعه ای و کاربردی مربوط به «نظم اجتماعی» و سایر موضوعات جامعه شناسی و نظریه اجتماعی بهره برد.