مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
HS-CRP
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش عبارت است از مطالعه تاثیر 4 هفته بی تمرینی به دنبال 12 هفته تمرین متداوم بر پروتیین واکنش دهنده C با حساسیت بالا در موشهای صحرایی (با وزن 4.93± 325.625 گرم و سن 21 ماه که دست کم 3 ماه از اتمام دوران باروری آنها گذشته بود). به همین منظور، 56 سر موش صحرایی ماده و مسن از نژاد ویستار با ژنوم 14848 با شرایط وزنی و سنی مشابه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه اصلی تمرینی و کنترل تقسیم شدند. سپس هر گروه به نوبه خود به سه زیر گروه میان آزمون، پس آزمون و مرحله بی تمرینی تقسیم شدند. ضمنا یک گروه پیش آزمون نیز برای تعیین مقادیر پایه HS-CRP به طور مشترک در هر دو گروه استفاده شد. پروتکل تمرینی ابتدا به مدت 12 هفته و هفته ای 5 جلسه و هر جلسه با سرعت و مدت تعیین شده اجرا شد. آنگاه پروتکل بی تمرینی خون گیری در سطوح پایه به دنبال 12 تا 14 ساعت ناشتایی در 4 مرحله با شرایط مشابه انجام و مقادیر HS-CRP با روش ایمنوتوربیدیمتریک و شاخصهای کنترلی LDL-C و HDL-C نیز با روش آنزیماتیک اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی LSD (post hoc) تجزیه و تحلیل شد. نتایج اولیه پژوهش نشان داد مقادیر HS-CRP در طی 6 هفته نخست کاهش غیر معناداری داشته، اما با تداوم تمرینات تا هفته دوازدهم، کاهش معناداری مشاهده شد. نتایج اصلی این پژوهش نشان داد 4 هفته بی تمرینی باعث افزایش غیر معنادار HS-CRP در گروه تمرینی و افزایش معنادار در گروه کنترل شده است. با توجه به این نتایج می توان گفت تمرینات تداومی باعث مهار پاسخ التهابی شده است.
اثر یک دوره تمرین منتخب (هوازی و قدرتی) بر برخی سایتوکاین ها در بیماران مرد و زن مبتلا به MS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به تأثیرات مثبت فعالیت بدنی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) و تفاوت جنسی در میزان ابتلا و الگوی پیدایش بیماری، هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثر 8 هفته تمرین منتخب بر برخی سایتوکاین ها (TNF، IFN، IL-10، hs-CRP) در بیماران مرد و زن مبتلا به MS بود. به این منظور 35 بیمار زن و مرد مبتلا به MS با EDSS<4 به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند که از این تعداد 29 نفر شامل 9 زن با میانگین و انحراف معیار سنی 9 /53 /34 سال، قد 8 /5 4 /160 سانتی متر، وزن 8 /82 /65 کیلوگرم و 8 مرد با میانگین سنی 01 /67 /32 سال، قد 93 /176 سانتی متر ، وزن 6 /78 /70 کیلوگرم در گروه تجربی و 7 زن با میانگین و انحراف معیار سنی 6 /4 34 سال، قد 134 /166 سانتی متر ، وزن 6 /24 /68 کیلوگرم و 5 مرد با میانگین سنی 1 /32 /26 سال، قد 7 /94 /169 سانتی متر و وزن 132 /65 کیلوگرم در گروه کنترل پژوهش را کامل کردند. برنامة 8 هفته تمرینات منتخب شامل تمرین هوازی، قدرتی و کششی بود که 3 روز غیرمتوالی در هفته انجام گرفت. متغیرهای مورد اندازه گیری شامل سایتوکاین های TNF، IFN، IL-10، hs-CRP، آزمون 6 دقیقه پیاده روی و آزمون IRM بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS (ویرایش 16) و آمار توصیفی، تحلیل واریانس سه طرفه، تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 05 /0 P تجزیه و تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد IL-10 در زنان و مردان گروه تجربی کاهش معنادار داشت (02 /0=P) . متغیر IFN در هر دو گروه کنترل و تجربی در زنان و مردان کاهش یافت، اما بین گروه ها تفاوت معناداری مشاهده نشد (1 /0=P) . TNF در زنان بعد از تمرینات به صورت معناداری کاهش یافت (04 /0=P) ، ولی در مردان تغییرات معنادار نبود. تغییرات متغیر hs-CRP در دو گروه تجربی و کنترل، هم برای زنان و هم مردان، معنی دار نبود (09 /0=P) . نتایج نشان داد این تمرینات ناتوانی های بیماران MSرا بهبود می بخشد و در بیماران زن نسبت به مردان مبتلا تغییرات آشکارتری را در سایتوکاین ها ایجاد می کند.
تاثیر یک دوره تمرین هوازی تناوبی و تداومی بر شاخص التهابی پیشگویی بیمار های قلبی- عروقی HS-CRPو رابطه آن با درصد چربی بدن پسران غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر یک دوره تمرین هوازی تناوبی و تداومی بر شاخص التهابی پیشگویی بیمارهای قلبی- عروقی HS-CRP و رابطه آن با درصد چربی بدن پسران غیر ورزشکار انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش، تمامی دانش آموزان پسر غیر ورزشکار 15تا 18 سال و نمونه آماری شامل45 نفر از دانش آموزان با میانگین سن، قد، وزن و BMI به ترتیب( 0/88±16/21سال، 5/18±172/72سانتی متر، 12/07±68/67 کیلوگرم و 3/99±21/65 ) که به صورت تصادفی ساده در سه گروه 15نفری قرار گرفتند. گروه اول، گروه تمرین هوازی تناوبی، گروه دوم، گروه تمرین هوازی تداومی و گروه سوم، گروه کنترل بودند. پروتکل تمرین شامل هشت هفته تمرین بود که هر هفته سه جلسه تمرینات هوازی تناوبی و تداومی با شدت 75-60 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت یک ساعت اجرا شد. برای رعایت اصل اضافه بار هر هفته، سه دقیقه به زمان اجرای تمرین اضافه می شد. اندازه گیری HS-CRP به صورت 12 ساعت ناشتا در دو مرحله قبل و بعد از دو ماه تمرین از طریق ایمنوتوربیدومتری صورت گرفت. از t همبسته برای بررسی تفاوتHS-CRP و درصدچربی بدن درون گروهها در قبل و بعد از تمرین استفاده شد. از تحلیل واریانس یک راهه برای مقایسه مقادیر HS-CRP و درصد چربی بدن بین سه گروه استفاده شد. برای بررسی تغییرات بین گروهی از آزمون تعقیبی توکی(P>0/05) استفاده شد. از ضریب همبستگی از ضریب همبستگی پیرسون هم برای بررسی رابطه بین متغیرها استفاده شد. نتایج نشان داد که بین HS–CRP قبل و بعد ازتمرین هیچ یک ازگروهها تفاوت معنی داری وجود ندارد.درصد چربی بدن قبل و بعد از دوره تمرین در دو گروه تداومی و تناوبی تفاوت معنی دار داشت. (000/0≥p) در مقایسه دو روش تمرینی هوازی تداومی و تناوبی تفاوت معنی داری در مقادیر HS-CRP مشاهده نشد. در نهایت در بررسی رابطه بین HS-CRP با درصد چربی بدن، رابطه معنی داری بین این دو متغیر در مرحله قبل از تمرین، دیده نشد ولی در مرحله بعد از تمرین فقط در گروه تداومی این رابطه معنی دار بود (P>0/05) . لذا با توجه به نتایج بدست آمده، پیشنهاد می شوداجرای تمرینات هوازی تداومی برای پیشگیری از بیماری های قلبی- عروقی در افراد جوان مناسب تر است.
اثر مکمل دهی امگا 3 بر حساس ترین شاخص های پیشگویی کننده بیماری های قلبی-عروقی (hs-CRP و IL-6) پس از تمرینات هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شواهد علمی، حاکی از تاثیر تمرین هوازی و مکمل امگا 3 -هر دو- بر بهبود دستگاه قلبی-عروقی است. هدف این پژوهش، بررسی اثر مکمل دهی امگا 3 بر حساس ترین شاخص های پیشگویی کننده بیماری های قلبی-عروقی (hs-CRP و IL-6) پس از تمرینات هوازی در مردان سالمند بود. در این مطالعه 36 مرد سالمند غیر ورزشکار در دامنه سنی 50 تا 70 سال از بین مردان سالمند به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در 4 گروه 9 نفره به ترتیب، گروه اول: تمرین + مکمل امگا 3، گروه دوم: تمرین + دارونما، گروه سوم: مکمل امگا3 و گروه چهارم: دارونما قرار گرفتند. برنامه تمرینی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه با مدت و شدت مشخص(55 تا 70 درصد HRmax) اجرا شد. مقدار مصرف مکمل امگا 3 روزانه 2 عدد کپسول 1000 میلی گرمی بود. خونگیری پس از 14 ساعت ناشتایی قبل از شروع تحقیق و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی انجام شد. داده ها با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، آنالیز واریانس یکطرفه و t وابسته در سطح معنی داری 05/0≥α تحلیل شد. یافته ها نشان داد پس از 8 هفته، تنها در گروه مکمل امگا 3 مقادیر hs-CRP با کاهش معناداری همراه بود(05/0≥p). در گروه تمرین هوازی+مکمل امگا3، گروه تمرین هوازی+دارونما و گروه مکمل امگا3 مقادیر شاخص های التهابی کاهش محسوسی یافت که از نظر آماری معنادار نبود(05/0≤p). همچنین، در مقایسه بین گروه های پژوهش پس از 8 هفته تفاوت معناداری در متغیرهای پژوهش مشاهده نگردید(05/0 ≤p ). بنابراین، می توان گفت مکمل دهی امگا 3 باعث کاهش معنادار شاخص التهابی hs-CRP در گروه مکمل امگا 3 شد. اما اثر تعاملی 8 هفته مکمل دهی امگا 3 و تمرین هوازی، تاثیر معناداری بر مقادیر hs-CRP و IL-6 نداشت. به نظر می رسد برای تغییرات معنادار در مقادیر حساس ترین شاخص های پیشگویی کننده بیماری های قلبی-عروقی باید به عواملی چون، شدت، طول دوره تمرین و مقدار دوز مصرفی مکمل امگا 3 توجه داشت که خود لزوم مطالعات بیشتر را فراهم می کند.
تأثیر تمرین ترکیبی ایستگاهی بر مقادیر آدیپونکتین وhs-CRP زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین ترکیبی ایستگاهی بر میزان آدیپونکتین و hs-CRP زنان دارای اضافه وزن بود. در این پژوهش 22 زن دارای اضافه وزن (میانگین ± انحراف معیار، سن 43/4±04/26 سال، وزن 56/6±10/73 کیلوگرم و نمایه توده بدنی 53/2±35/29)، به صورت داوطلبانه شرکت داشتند و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (11=n) و تمرین ترکیبی ایستگا هی (11=n) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین ترکیبی ایستگاهی به مدت هشت هفته و هر هفته چهار جلسه با شدت 90-70 درصد حداکثر ضربان قلب، تمرین کردند. نمونه خون قبل از شروع تمرین و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین در حالت ناشتا گرفته شد. برای اندازه گیری متغیرهای هورمونی از روش الایزا استفاده شد. همچنین، برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. پس از هشت هفته تمرین ترکیبی ایستگاهی، سطوح آدیپونکتین در گروه تجربی به طور معناداری (001/0 P =) افزایش یافت، درحالی که سطوح hs-CRP دراین گروه کاهش یافت (001/0 P =). به نظر می رسد که تمرین ترکیبی ایستگا هی با شدت بالا، به دلیل تأثیرات ضد ا لتهابی شیوه درمانی مؤثری برای جلوگیری و بهبود عوامل خطر بیماری ها ی مزمن مرتبط با چاقی مانند بیماری قلبی- عروقی، دیابت و ... در زنان جوان کم تحرک و دارای اضافه وزن باشد.
تأثیر یک دوره تمرین هوازی بر میزان رزیستین، هموگلوبین گلیکوزیله، شاخص مقاومت به انسولین و برخی ریسک فاکتورهای قلبی- عروقی در زنان چاق دیابتی نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۸)
263 - 282
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی بر میزان رزیستین، هموگلوبین گلیکوزیله، شاخص مقاومت به انسولین و برخی ریسک فاکتورهای قلبی- عروقی در زنان چاق دیابتی نوع دو بود. به این منظور 22 زن غیرفعال چاق مبتلا به دیابت نوع دو در کرمانشاه، با میانگین سن 33/2±95/44 سال، وزن 82/5±88/78 کیلوگرم، قد 45/5±11/161 سانتی متر به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل (هر گروه 11 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته (سه جلسه در هفته، هر جلسه 60 دقیقه) تمرینات هوازی را با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند. دو روز قبل و بعد از مداخله نمونه گیری انجام گرفت. از آزمون تی مستقل برای مقایسه تفاوت بین گروهی و از تی همبسته برای مقایسه نتایج درون گروهی استفاده شد. پس از مداخله متغیرهای وزن، درصد چربی بدن، انسولین، HbA1c، hs-CRP، LDL-C (05/0P=) گلوکز خون ناشتا (032/0P=)، مقاومت به انسولین، رزیستین (04/0P=)، کلسترول (028/0P=) و TG (014/0P=) در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل به صورت معنا داری کاهش یافت. میزان HDL-C و BMI بین دو گروه اختلاف معنا داری نداشت. متغیرهای وزن (02/0P=)، درصد چربی (01/0P=)، گلوکز (004/0P=)، انسولین (031/0P=)، رزیستین (024/0P=)، TG (039/0P=)، BMI، HbA1c، hs-CRP، LDL-C، (05/0P=)، مقاومت به انسولین و کلسترول (045/0P=)، در پس آزمون نسبت به وضعیت پایه در گروه تجربی کاهش معنا داری یافتند. با بهبود مقاومت به انسولین و کاهش شاخص های التهابی و هموگلوبین گلیکوزیله خطر بالقوه ابتلا به بیماری ها و عوارض قلبی و دیابت کاهش یافت و فعالیت ورزشی منظم هوازی می تواند در کنترل عوارض این بیماری مؤثر باشد.
بررسی اثر تمرین هوازی بر سطوح هورمون آدیپونکتین، نیمرخ لیپیدی و hs-CRP پلاسمایی در زنان مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
63 - 86
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی بر نیمرخ لیپیدی، هموگلوبین گلیکوزیله، گلوکز خون ناشتا، hs-CRP ، مقاومت به انسولین و هورمون پپتیدی آدیپونکتین در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود . 22 زن غیرفعال و چاق مبتلا به دیابت (سن 2/3 ± 9/45 سال، شاخص توده بدنی 67/0 ± 7/30 کیلوگرم/متر مربع، سابقه بیماری 9/2 ± 4/5 سال و گلوکز خون 05/15 ± 7/152 میلی گرم/ دسی لیتر) انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (11 نفر) و کنترل (11 نفر) تقسیم گردیدند. گروه آزمایش به مدت هشت هفته (سه جلسه در هفته، جلسه ای 60 دقیقه) تمرین هوازی را با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه به صورت دویدن در بخش اصلی تمرین اجرا کردند. دو روز قبل و بعد از دوره تمرینی نمونه گیری خونی انجام شد. HbA1c به روش الکتروکمی لومینسانس، آدیپونکتین و انسولین سرم، hs-CRP با روش الایزا، گلوکز، HDL-C و TG ، LDL-C با روش مستقیم و همچنین، کلسترول تام با روش آنزیمی اندازه گیری شدند. نتایج پژوهش با استفاده از آزمون تی همبسته و آزمون تی مستقل نشان داد که پس از مداخله، سطوح گلوکز خون ناشتا، انسولین، مقاومت به انسولین، HbA1c ، hs-CRP ، کلسترول، تری گلیسرید، LDL-C ، وزن، BMI و درصد چربی بدن، کاهش یافتند و هورمون آدیپونکتین افزایش معناداری در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل داشت. ارتباط معکوس و معنادار سطوح سرمی آدیپونکتین با گلوکز، کلسترول تام، تری گلیسرید، وزن بدن و درصد چربی بدن مشاهده شد. طبق یافته های پژوهش حاضر کاهش در چربی احشایی و سطوح لیپیدی ناشی از تمرین هوازی، احتمالاً بر عملکرد آدیپونکتین و کاهش مقاومت به انسولین در بیماران دیابتی اثرگذار است.
تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی استقامتی- مقاومتی همراه با مکمل یاری سیر بر سطوح سرمی hs-CRP، IL-6 و IL-10 در پسران غیرفعال دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: چاقی وضعیتی است که با اختلال در هموستاز شاخص های التهابی شناخته شده است، لذا هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی استقامتی- مقاومتی توام با مکمل یاری سیر بر سطوح سرمی hs-CRP، IL-6 و IL-10 در پسران غیرفعال دارای اضاقه وزن بود.مواد و روش ها: این مطالعه بر روی 46 پسر سالم غیرفعال داوطلب (سن: 1.88±19.51 سال، وزن: 7.07±77.05 کیلوگرم، قد: 6.53±164.25 سانتی متر) انجام شد که به طور تصادفی در 4 گروه تمرین- دارونما، مکمل، و مکمل- تمرین در نهایت دارونما تقسیم شدند. گروه های مصرف کننده مکمل، روزانه 250 میلی گرم سیر مصرف کردند. گروه های تمرین نیز هفته ای سه جلسه به مدت 8 هفته تمرینات ترکیبی را اجرا نمودند. سطوح سرمی hs-CRP، IL-6 وIL-10 با استفاده از کیت های الایزا اندازه گیری شدند. داده ها با استفاده از آزمون تی همبسته و آنکووا تجزیه و تحلیل شدند. سطح معنی داری کمتر از 0.05 در نظر گرفته شد.یافته ها: در بررسی سطوح پس آزمون بین گروه ها بین سطوح اینترلوکین 10 تفاوت معنی داری وجود داشت (P=0.002, F=5.92) اما در غلظت های اینترلوکین-6 و hs-CRP تفاوت معنی داری یافت نشد (P=0.15, F=1.86؛ P=0.27, F=1.22). نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد سطوح اینترلوکین 10 در گروه های تمرین - دارونما با دارونما (0.023=P) و مکمل با دارونما (0.003=P) بطور معنی داری متفاوت بودند؛ اما بین 3 گروه تمرین- دارونما، مکمل، و مکمل - تمرین تفاوت معنی داری در هیچ از یک متغیرهای مورد بررسی یافت نشد (P=0.078, F=2.72؛ P=0.15, F=1.86؛ P=0.27, F=1.22) (به ترتیب برای متغیرهای IL-10، IL-6 و hs-CRP).بحث و نتیجه گیری: بهبود شاخص های التهابی hs-CRP، IL-6 وIL-10 با انجام تمرینات ترکیبی به تنهایی یا به همراه مصرف مکمل سیر احتمالاً به ضرورت انجام تمرینات در مداخلات بهبود شاخص های التهابی منتخب اشاره می کند.