مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
تخت جمشید
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
228 - 244
حوزه های تخصصی:
مذهب در دوران ساسانی از آغاز این سلسله تا دوره ی انقراض آن، که بیش از چهار صد سال به طول انجامید، روند پُر فراز و نشیبی داشت. نقش اردشیر بابکان، پایه گذار سلسله ساسانیان در این میان نقشی برجسته است. او از راه تعامل با روحانیان زرتشتی، از آتشکده ها و کارگزاران آنها به عنوان ابزار سیاسی و عامل اساسی در تحکیم پایه های حکومت خود استفاده کرد. پس از مرگ اردشیر، جانشینان او نیز این روش را ادامه دادند. در دوره بهرام یکم (271م)، کرتیر، موبد پرنفوذ زرتشتی توانست دین زرتشت را در کشور رسمی کند. همچنین دیدگاه فره ایزدیِ شاهان که بر اساس آن مشروعیت پادشاهی توجیه می شد، به عنوان یک مفهوم قوی مذهبی اهمیت زیادی در نزد شاهان ساسانی و شخص اردشیر داشت. در این میان، نامه ی تنسر و کارهای کرتیر بیشترین نقش را در رسمی شدن آیین زرتشت در دوره ی ساسانیان ایفا کرد. تخت جمشید نیز به عنوان مرکز آیینی و نماد شکوه امپراطوری هخامنشیان به شمار می رفت که خیزش خاندان های ایرانی به ویژه ساسانیان در همین مکان شکل گرفت. بازتاب سیاست های مذهبی دوره ی ساسانیان در بخش هایی از تخت جمشید مانند کاخ تِچِر، نقش رستم، نقش رجب و کعبه ی زرتشت به صورت سنگ برجسته و سنگ نوشته به وضوح قابل دیدن است. روش استفاده شده در این پژوهش توصیفی _ تحلیلی بوده و پژوهشگر با استفاده از روش کتابخانه ای به بررسی سیاست های مذهبی دوره ی ساسانیان و بازتاب آن در تخت جمشید پرداخته است. اهداف پژوهش: بررسی فرایند رسمی شدن دین زرتشت در دوره ساسانیان. بررسی بازتابِ پیوند عوامل سیاسی و دینی در دوره ی ساسانیان در سنگ برجسته های تخت جمشید. سوالات پژوهش: 1. بسترها و زمینه های رسمی شدن دین در دوره ساسانیان و عوامل تأثیرگذار بر آن کدامند؟ 2 سیاست های مذهبی دوره ی ساسانیان چگونه در سنگ برجسته های تخت جمشید بازتاب پیدا کرده است؟
پایش میدانی عوامل موثر در فرسودگی زیستی بر سطوح تاریخی سنگ های میراث جهانی تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میراث فرهنگی، به عنوان ارزشمندترین یادگار گذشتگان، هویت فرهنگی و تمدنی آن ها، همواره زمینه ی توجه و خاستگاه فرهنگ های گوناگون بوده است، از این رو، نیازمند حفظ و انتقال برای آیندگان می باشد. فرسودگی زیستی، آسیب های برگشت ناپذیری است که به علت استقرار عوامل زیستی گوناگون نظیر قارچ ، باکتری ها، سیانو باکترها، گلسنگ ها، گیاهان، موریانه ها و سایر حشرات روی سطوح آثار تاریخی رخ می دهد. در این میان، میراث جهانی تخت جمشید و آثار موجود در عرصه های آن از گزند عوامل دخیل در فرسودگی زیستی در امان نبوده و طی سالیان سال در معرض عوامل فرساینده ی زیستی قرار گرفته اند. بنابراین، هدف از این تحقیق بررسی میدانی حضور کیفی و تنوع عوامل زیستی مخرب این مجموعه ی تاریخی می باشد تا زمینه را برای تحقیقات بعدی و شروع مباحث فرسودگی زیستی در حفاظت پیشگیرانه و مرمت آثار را فراهم نماید. در این پژوهش حضور عوامل مختلفی از جانوران، گیاهان گلدار، قارچ ها، گلسنگ ها، ریز جلبک های سبز و باکتری های فتوسنتز کننده و غیر فتوسنتز کننده به صورت کلی بررسی شدند. در ادامه بر اساس مشاهدات عینی حضور عوامل فرسودگی زیستی در کف و دیوار های شمالی، جنوبی، شرقی و غربی بنا های مختلف تخت جمشید به صورت کیفی بررسی شد. بر اساس نتایج بدست آمده، مناطق بررسی شده به چهار منطقه دارای خطر نسبی خیلی زیاد، زیاد، متوسط و کم درجه بندی شدند. در ضمن تخمین اولیه از تنوع زیستی عوامل موثر در فرسودگی زیستی تخت جمشید برای اولین بار ارایه و نقاط بحرانی حضور عوامل مخرب تعین گردید.
شناسایی ترکیبات لعاب های به کار رفته در آجرهای لعاب دار تخت جمشید با تأکید بر لعاب سبز و زرد
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
۱۳۵-۱۵۸
حوزه های تخصصی:
لعاب ماده جدیدی نیست و سال هاست که بشر با آن آشناست. لعاب ها طیف گسترده ای از ترکیبات آلی و معدنی را دربر می گیرند. این پژوهش درخصوص شناسایی لعاب آجرهای لعاب دار هخامنشی در تخت جمشید است که تاکنون برروی این آجرها مطالعاتی در زمینه معرفی انجام پذیرفته، اما مطالعات فنی جامعی درمورد شناسایی ترکیبات لعاب های آن ها صورت نگرفته است. لعاب های مورد استفاده در آجرهای سفالی تخت جمشید به رنگ های سفید، سبز کم رنگ، سبز پر رنگ، قهوه ای تیره، خاکستری و زرد حنایی رنگ آمیزی شده اند، که در این پژوهش لعاب های سبز کم رنگ و سبز پر رنگ و زرد حنایی سربی مورد بررسی قرار گرفته اند. این پژوهش که از نوع تجربی-آزمایشگاهی با استناد به مدارک معتبر علمی است، با هدف شناخت عناصر تشکیل دهنده لعاب ها در آجرهای لعاب دار هخامنشی در تخت جمشید انجام پذیرفته و پرسش اصلی این است که عمده ترین عوامل رنگ کننده در لعاب های سبز کم رنگ و سبز پر رنگ و زرد حنایی در این آجرسفال ها چیست؟ در این راستا با استفاده از روش های XRD, SEM, DTA و TGA و آنالیز شیمیایی تر بدنه و لعاب ها شناسایی شد که بدنه این نوع آجرها یک بدنه سیلیسی و به صورت بسیار متخلخل است. با توجه به آزمایشات صورت گرفته، نتایج به دست آمده در این پژوهش نشان می دهند که در ترکیب تمامی لعاب ها آهن و منیزیم وجود دارد که احتمالاً در ترکیب اصلی (لعاب پایه) غیر از اثرات رنگی به صورت ناخالصی وجود داشته اند.
بررسی سنجش نقاط ضعف، قوت، تهدیدها و فرصت ها در محوطه میراث جهانی تخت جمشید و نقش رستم با تاکید بر موضوع مدیریت بحران و حفاظت پیشگیرانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع مدیریت بحران و حفاظت پیشگیرانه یکی از مهمترین چالشهای آثار تاریخی به ویژه در محوطه های میراث جهانی که در فهرست یونسکو ثبت شده شده اند است. این مقاله به شناسایی پتانسیل ها و تهدیدات درزمینهی مدیریت بحران و حفاظت پیشگیرانه در محوطه میراث جهانی تخت جمشید و حرایم سه گانه آن که در سال 1979 در فهرست آثار جهانی یونسکو به ثبت رسیده است به طور خاص پرداخته و نقاط قوت، ضعف فرصت ها و تهدید ها پیش رو در محوطه میراث جهانی تخت جمشید و نقش رستم را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. در این پژوهش از روش SWOT به بررسی عوامل بیرونی و درونی اعم از نقاط ضعف، قوت، تهدید ها و فرصت ها استفاده شده است. این پژوهش با ترسیم ماتریس SWOT به بررسی و ارایه استراتژی (WT) استراتژی در برابر نقاط ضعف داخلی و تهدیدات بیرونی،(ST) استراتژی در برابر نقاط قوت داخلی و تهدیدات بیرونی، ( WO) استراتژی نقاط ضعف داخلی و فرصت های بیرونی و بالاخره (SO) به استراتژی نقاط قوت داخلی و فرصتهای بیرونی می پردازد. قابل ذکر است که نتایج مذکور جهت استفاده در چگونگی مدیریت بهینه در سایت های تخت جمشید و نقش رستم پیشنهاد می گردد و با توجه به روند مطالعات انجام شده در سایر محوطه های تاریخی نیز قابل استفاده خواهد بود.
بررسی و مطالعه معنا و کارکرد واژگان «تچر» و «هدیش» در مجموعه های هخامنشی تخت جمشید و شوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معماری دوره ی هخامنشی یکی از دوران درخشان معماری ایران زمین است. شوش و تخت جمشید در کنار پاسارگاد در مقام مهمترین شهرهای این دوره، آثار شاخص معماری را در خود جای داده اند. با استناد به کتیبه های برجای مانده از دوره ی هخامنشی، تعداد قابل توجهی از آثار معماری موجود در محل های مذکور با نام مشخصی معرفی شده اند. «تچر» و «هدیش» از جمله ی این نام ها هستند. به رغم انجام پژوهش های بسیار در این باره، هنوز در علت نامگذاری و کارکرد عماراتی که با نام تچر و هدیش معرفی شده اند؛ پرسش های زیادی مطرح است که پاسخ درخوری نیافته اند. در این پژوهش که بر اساس روش از نوع تحقیقات تاریخی- توصیفی است، سعی بر آن است تا با استناد به قرائن تاریخی و ادبی و کنکاش در شواهد معماری و باستان شناختی به این مهم پرداخته شود. نتایج تحقیق نشان می دهد، عماراتی که در کتیبه ها با نام تچر یا هدیش خوانده شده اند، ساختاری «درونگرا» داشته و به گونه ای طراحی شده اند که با فضاهای عمومی کمترین وابستگی را داشته باشند. هدیش/نشیمن یا «خدیش» به معنای کدبانو و شهبانو با تچر/نهانخانه کارکرد برابری داشته است، به همین دلیل، در کتیبه ها یا با هم و یا به جای هم آمده اند. تچرها و هدیش ها درواقع «شبستان های ویژه» و «اندرون» شاهنشاهان هخامنشی بوده اند.
بررسی مرمت های تکمیلی در نقش برجسته های سنگی محوطه تاریخی تخت جمشید از منظر جهان بینی دوران هخامنشی: مطالعه ای تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۱
۷۶-۶۳
حوزه های تخصصی:
مرمت تکمیلی به عنوان اقدامی مداخله ای که با هدف جبران بخش کمبود در آثار هنری و تاریخی انجام می شود، مانند هر اقدام حفاظتی دیگری، نیازمند شناخت و درک اثر است. بخش مهمی از شناخت از طریق آگاهی نسبت به دیدگاه و اندیشه جامعه مالک اثر نسبت به مقوله هنر، به عنوان ابزاری برای بیان خود صورت می پذیرد؛ موضوعی که جهان بینی خوانده می شود. در اروپا و بعضی مناطق دیگر، مطالعات زیادی در رابطه با فلسفه و جهان بینی غالب در دوره های مختلف از جمله؛ یونان و رُم باستان، قرون وسطی، رنسانس و ... صورت گرفته اند. حاصل این مطالعات، ارائه نظریات، مبانی و کنوانسیون های متعدد در حوزه حفاظت و مرمت آثار است. در ایران اما به جز پژوهش هایی که بیشتر در مورد هنر و فلسفه اسلامی انجام شده، کمتر به موضوع جهان بینی ایرانیان دوران باستان به ویژه دوره هخامنشی پرداخته شده است. حال آنکه مرمت آثار این محوطه نیز از همان شیوه ها و مبانی مورد توافق بر پایه جهان بینی غربی پیروی می کند. این مقاله با تمرکز بر موضوع مرمت های تکمیلی بخش های کمبود در نقش برجسته های تخت جمشید از طریق مطالعات میدانی و کتابخانه ای، تلاش می کند تا جهان بینی ایرانیان باستان دوره هخامنشی و ارتباط آن با هنر و در نهایت، با مرمت میراث برجای مانده را تحلیل کند. در همین راستا، جهان بینی یونان باستان بررسی شده و دو فرهنگ غالب دنیای باستان؛ یعنی فرهنگ یونانی که نشأت گرفته از اسطورگان یونانی بوده و فرهنگ ایرانی که سرچشمه آن، اصول اخلاقی توحیدی است، مقایسه می شوند. با توجه به وجود تفاوت های بنیادین میان جهان بینی و در نتیجه تاریخ هنر ایرانیان دوره هخامنشی با همتایان اروپایی آنها؛ به ویژه یونانیان – به عنوان فرهنگ مولد تاریخ هنر اروپایی و در نتیجه فلسفه حفاظت و مرمت- به نظر می رسد داشتن رویکردهای یکسان نسبت به موضوعات حفاظت/ مرمت، به ویژه مداخلات حفاظتی، تنها بر اساس رویکردهای فلسفی و تاریخ هنر دنیای غربی قابل قبول نباشد و بنابراین، شاید نیاز به بازبینی اصول حفاظت/ مرمت در خصوص شیوه های مرمت تکمیلی در نقش برجسته های تخت جمشید باشد.
ترجمه و آوانگاری کتیبه های شالی ستون های کاخ تچر، نشانه هجوم خصم
حوزه های تخصصی:
در مخزن موزه تخت جمشید حدود 700 قطعه سنگ کتیبه دار مربوط به شالی ستون های کاخ های تخت جمشید وجود دارد که تقریباً تمامی آن ها شکسته و ناقص هستند؛ نکته شایان توجه این است که تمامی قطعات در یک نقطه، ناقص و شکسته شده اند و فقط یک شالی ستون که در تالار نمایش موزه قرار دارد، شالی کامل (مرمت شده) است و مابقی قطعات، همگی ناقص هستند؛ حتی قطعه سالم نیز در همان نقطه ای که دیگر شالی ستون ها شکسته شده اند، شکسته بوده و بعداً مرمت شده است. تمامی این شکستگی ها و ناقصی ها عمدی و از روی عمد و غرض انجام شده است و دقیقاً از دو جای معین صورت گرفته است. حدود 40 قطعه از این قطعات متعلق به کاخ تچر بودند که بعد از چیدمان و بازسازی آن ها تعداد 12 قطعه شالی ستون به تعداد ستون های کاخ تچر به دست آمد. در تمام این تعداد نام «خشایار» به عنوان سازنده بنا به چشم می خورد و نامی دیگر از شاهان هخامنشی وجود ندارد. حجاران برای کار خود از یک الگوی خاص تبعیت کرده اند. ظاهراً تمامی قطعات نیز کتیبه دار بوده و این کتیبه ها به سه زبان زنده آن زمان، یعنی پارسی باستان، ایلامی و بابلی بوده و تمام کتیبه ها نیز با خط میخی حجاری شده است. این سه تمدن، مهم ترین تمدن های عصر خود بودند و قطعاً تعاملاتی با هم داشته اند. در این مقاله سعی خواهد شد با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی کتیبه های شالی ستون های کاخ تچر پرداخته شود و نشان داده شود که نوشته ها در چند بند بوده و شامل چه مطلبی هستند؟ این سه زبان را با یکدیگر مقایسه و تحلیل کرده و تفاوت های آن ها را شناسایی نموده و در انتها علت شکسته شدن آن ها بررسی شده اند.
یک هندی حامل چوب بامبو در تخت جمشید
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
141-133
حوزه های تخصصی:
بی گمان تخت جمشید یکی از مهم ترین محوطه های باستان شناسی جهان است. از سده پیش تاکنون، کارهای علمی فراوانی درباره این محوطه به چاپ رسیده است. با وجود این، مقاله حاضر به موضوعی کوچک و نو، آن هم درباره ابزار روی شانه های یکی از هندیان از گروه فرستادگان هند در کاخ آپادانا داریوش بزرگ می پردازد. این تصویر برروی پلکان شرقی (نیز پلکان شمالی با آسیب دیدگی) به خوبی دیده می شود. نگارنده برخلاف تمام پژوهش های پیشین که این ابزار را «ترازو» نامیده اند، باور دارد که این ابزار صرفاً یک «چوب بامبوی هندی» است. واقعیت این است که در موضوع عنوان این مقاله، نمی توان به پژوهشی نقادی در یک صد سال گذشته تاکنون ارجاعی داد. دانشی پیشینیان چون «شاپورشهبازی (ایران)» به پیروی از «اشمیت»، ابزار موجود برروی شانه آن هندی در نقش خراج گزاران را «ترازو» تصور کرده اند. افزون تر، مهم ترین پرسش این است که، آیا ابزار موجود بر روی شانه هندی نگاریده شده در تخت جمشید، به شکل ترازوهای شناخته شده جهان باستان همانند است؟ آیا دو سر انتهایی چوب (روی شانه) در اتصال به سبدهای آویزان (دو سوی)، نیازمند نوعی چفت و بست نیست؟ با وجود این، «بامبو» یکی از پرکاربردترین ابزارها در جابه جایی وسایل و اسباب شخصی در زندگی روزمره هندیان بوده است و افزون بر آن، این چوب در آئین های هندوییسم چون حمل «آب مقدس گنگ» نیز جایگاهی خاص دارد. از این روی و در این مقاله، نگارنده با توجه به جایگاه خاص چوب منعطف بامبو در پیشینه فرهنگی هند از کاربردهای روزانه تا باورهای دینی، دیدگاه ترازو بودن این ابزار را به چالش می کشد. برای این بررسی، با دریافت عکسی از مدیریت مجموعه تخت جمشید از یک سو، بررسی کارهای ارزشمند پیشین ازسوی دیگر، با تمرکز بر رسوم کهن سال و منابع نوشتاری هندی تلاش شده است تا نتیجه گیری روشنی، پیشِ روی خوانندگان قرار گیرد.
بازتولید اسطوره ای تخت جمشید در دوران معاصر
حوزه های تخصصی:
مطابق نظر اسطوره شناسان جدیدی همچون رولان بارت، اساطیر در دوران معاصر از میان نرفته بلکه فقط تغییر شکل داده اند و با بازتولید خود حتی بارها پایدارتر از قبل به کار خویش ادامه می دهند. یکی از مؤثرترین اسطوره های بازتولید شده در دوران معاصر ایران، به ویژه در ارتباط با آثار هنری و صنایع دستی، تخت جمشید است که هم در دوران پهلوی و هم دوران بعد از انقلاب، هرچند با رویکردهای متفاوت، حضور پررنگی داشته است. در این مقاله پس از بررسی موضوعِ «اسطوره های معاصر» با توجه به آرای نظریه پردازان این حوزه، به اسطوره بازتولید شده تخت جمشید در دوران معاصر پرداخته و کارکردهای ایدئولوژیکِ آن در ایران معاصر نمایانده شده است. در این راستا نمونه های متعددی از آثار هنری و صنایع دستی معاصر نیز بررسی شده است.
تغییر نام نیایشگاه های مهر به اماکن منسوب به سلیمان پیامبر (با نگاه به دو نمونه موردی پارسه، مسجدسلیمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۱۱۰
93 - 100
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در فرهنگ و تمدن ایران همواره شاهد آن بوده ایم که شخصیت ها و اماکن مقدس ایرانیان قبل از اسلام که بیشتر مرتبط با آیین مهر و اَناهیتاپرستی بوده دچار دگردیسی و در ادوار بعد مبدل به شخصیت ها و اماکن مقدس در باورهای جدید شده است. بناهای فراوانی از دوران تاریخی ایران باستان در ادوار تاریخی ایرانِ دورانِ اسلامی به جا مانده که نامشان مرتبط با سلیمان و یا سایر قدیسان و پیامبران یهود است؛ پرسش ما در این مقاله این است: چه عوامل تاریخی و چه قرابت هایی میان این اساطیر وجود دارد که این ابنیه وجه تسمیه اش به جمشید، شاه اساطیری ایران و قدیسان یهود مانند سلیمان نبی می رسد؟
هدف پژوهش : بررسی علل تبدیل و تغییر نام معابد مهر به اماکن منسوب سلیمان، پس از استیلای اعراب بر شاهنشاهی ایران ساسانی.
روش پژوهش : این مقاله از نظر راهبردی کیفی و از لحاظ هدف کاربردی است که با استفاده از منابع کتابخانه ای و پردازش منابع تاریخی با رویکرد اسطوره پژوهی و با نگاه به دو بنای تاریخی (پارسه [تخت جمشید] و معبد شهر مسجدسلیمان) به شیوه توصیفی-تحلیلی به انجام رسیده است.
نتیجه گیری : پس از فتح ایران به دست اعراب مسلمان و الزام ایرانیان به گرویدن به دین جدید، مبانی ایدوئولوژی ایرانیان پیش از اسلام دچار تزلزل شد. بقای باورهای پیشین ایرانی نیاز به کسب مشروعیت از سوی دین جدید داشت و تنها راه حصول این مشروعیت ارتباط دادن الهیات ایرانی با شخصیت هایی نام برده شده در روایات اسلامی و کتاب مقدسشان بود. از این رو ذهن هوشمند ایرانی تلاش فراوانی در جهت حفظ هویت فرهنگی خویش انجام داد و این پویش بزرگ فکری و هوشمندی تاریخی اسباب آن شد که اساطیر ایرانی به یاری تفسیر و تأویل، به قدیسانی چون سلیمان پیامبر مرتبط شود و با انتساب معابد دینی خویش به انبیای یهود [که برای مسلمانان نیز مقدس بودند] آنها را از سیل تخریب و نابودی حفظ کنند. با این تحلیل چرایی انتساب بسیاری از اماکن باستانی ایران به سلیمان یا مادر سلیمان یا پیامبران دیگر یهود مشخص می شود.
دراسه النقوش البطولیه والحیوانات المرکبه الموجوده علی الأختام الأسطوانیه الخاصه بحصن تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
لاغرو فی أنّ الختم من أهم النتائج التی تمّ الحصول علیها فی علم الآثار بالنقوش المخلتفه والأداءات المتفاوته علی مرّ الأیام وتوالیها وله أهمیه بالغه منذ القدم. إنّ دراسه هذه الأختام یمکن أن تفتح أمامنا نوافذ وزوایا مختلفه عن حیاه البشر. نلاحظ فی العهد الإخمینی استخدام الأختام بالنقوش المختلفه. إنّ دراسه هذا الموضوع، یضفی لنا الکثیر من المعلومات الهامه حول الهیکل والأسلوب الثقافی والفنی المتواجد فی تخت جمشید آنذاک. تسعی هذه الدراسه إلیتسلیط الضوء والتنقیب علی تلک المجموعه من الأختام التی یوجد فیها الرسوم البطولیه أو البهلوانیه والحیوانات المرکّبه وکذلک تمّ البحث عن سبب استخدام هذه المضامین والنقوش فی هذه الدارسه وتبیین وتقییم مدی تأثرها من الفن الوطنی الإیرانی أو فنون الأمم الأخری خاصه حضاره بین النهرین. یعتبر هذا البحث من الدراسات والبحوث الوصفیه- التحلیلیه وبانظر الی الجوانب التاریخیهوطریقه جمع المعلومات تمّ بواسطه الدراسات المکتبه. کما یعدّ هذا البحث منهجیّاً عند دراسه وفحص هذه المجموعه من الأختام التی رسم علیها تخت جمشید، نری تشابهاً ملفتاً للنظر وتکیفاً وانطباقاً بالغاً مع الأختام الموجوده فی بین النهرین وخاصه الأختام الآشوریه ویمکننا القول إنها تلقت التأثیر الأکبر من جانب المضمون والبنیه والهیکل وعلی الرغم من أن هناک اختلافات ملحوظه بین الأختام الآشوریه وأختام الأمم الأخری من جانب الحیویه والنشاط والمعتقد وبین المیزات والسمات الأخری للأختام الأخمینیه. بحیث یمکننا القول بأن التدریج الخاص للمساحات الذی أضفی علیهن میزه فریده من نوعها تتمیّز من مجموعه الأختام الخاصه بالأمم الأخری. مقارنه نقوش هذه الأختام مع فن القاطنین المحلیین فی الهضبه الإیرانیه یبین لنا مدی تأثرهم من الفن المانوی وحتی الحیوانات الهجینه الموجوده علی الأختام بصوره حصن تخت جمشید أیضاً لها علاقه وقرابه أکثر من جانب الإطار والهیکل مع رسوم الآثار المکتشفه فی حسنلو، وزیویه وقالایجی أکثر من الأختام المتوفره من الحضاره الآشوریه.
فعالیت های اجتماعی و اقتصادی زنان فرودست در دوره هخامنشیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آغاز زندگی جمعی بشر، زنان در کنار مردان برای امرار معاش کار می کردند. با پیچیده شدن زندگی، خصوصاً با تشکیل حکومت های محلی و سپس پادشاهی بزرگ که منجر به تقسیم کار بین اقشار مختلف جامعه شد، زنان نیز به اشکال مختلف در این زندگی جدید نقش ایفا می کردند. با تشکیل امپراطوری بزرگ هخامنشی و گسترش فعالیت های اقتصادی که مستلزم نیروی کار بیشتری بود، زنان نیز پابه پای مردان بیش از پیش در فعالیت اقتصادی فعال شدند. بر اساس گل نبشته های تخت جمشید و سایر منابع باستانی و با رویکردی توصیفی تحلیلی و با استفاده از روش مطالعات تاریخی، در این پژوهش تلاش شده است به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا زنان طبقه فرودست جامعه هخامنشی در فعالیت های اجتماعی اقتصادی شرکت می کردند و این که آن ها بیشتر به چه کارهایی مشغول بودند؟.شواهد نشان می دهد که آنان به موازات مردان در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی جامعه فعال بودند و در مشاغل مختلف کار می کردند و در بسیاری از موارد و با توجه به مهارت هایی که داشتند دستمزدهایی برابر با مردان دریافت می کردند.
اسطوره شناسی تمثیلی مجموعه ی تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از استیلای پارادیم پوزیتیویستی طی سده ی گذشته، در معماری و شهرسازی نیز همانند دیگر حوزهها، به روشهای تحققی و تحصلی اکتفا شد که به از دست رفتن معنا و هویت در شهرها انجامید. برای رفع این مشکلات، مطالعهی کیفی شهر به گونهای که به فرهنگ و جامعه و کالبد شهر با هم و از میان انواع متون فرهنگی بپردازد، مورد توجه قرار گرفت. رویکرد مطالعات فرهنگی، یکی از متاخرترین رویکردهای بینارشتهای است که بر پژوهش در تمام عناصری که در تعامل با یکدیگر فرهنگ خطاب می شوند، تاکید دارد. از سوی دیگر، با ابداع اسطورهشناسی نو، امکان مطالعه ی ساخت مند اسطورهها به عنوان یکی از منابع مطالعات فرهنگی، رویکرد نوشتار پیش رو، فراهم شده است. بر این اساس، پرسش اصلی پژوهش این است که چه ارتباطی میان شهرها و مکان های اسطورهای و تخت جمشید وجود دارد؟ این پژوهش نشان میدهد که از منظر روش اسطوره شناسی تمثیلی کروزر، میان شهرهای مثالی چون کنگدژ و ورجمکرد رابطه ای مستقیم از نوع شباهت استوار است، در حالی که رابطه ی میان شهرهای اسطوره ای با تخت جمشید، نه از جنس شباهت، بلکه تمثیلی است؛ رابطه ای از جنس دلالت غیرمستقیم و بنابراین اسطوره ای، و در مجموع می توان گفت که برپایی مجموعه ای ایده آل به سان شهرهای اسطوره ای، علت نمونه ای هسته ی مرکزی تخت جمشید است.
واکاوی آبراهه ها و نظام زهکشی آب در تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
”پارسه“ یا تخت جمشید مهمترین اثر هخامنشیان بین 510 تا 330 ق.م. است که همچون مجموعه ای حکومتی-اداری و آیینی بر روی صفه ای عظیم بنا شده است. نظام زهکشی ساختمان ها و روان آب های تخت جمشید از دامنه ی کوه رحمت تا دشت مرودشت به شکل شبکه ی پیچیده ای از آبراهه ها منحصر به فرد است و بدست اشمیت (1342)، تجویدی (1355)، عسکری (1383-85) و اسدی (1395) کاوش شده است. این پژوهش با هدف شناخت نظام کالبدی-کارکردی زهکشی در تخت جمشید، به تک نگاری شبکه ی آبراهه ها پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که مجراها دارای کارکردهای مختلف انتقال آب بام از ناودانی درجاساخت، روان آب سطح زمین، شاخه های اتصال فرعی، و آبراهه های سراسری اصلی به شکل روباز، سربسته با یا بدون هواکش هستند. ساختار آن ها با سنگ یکپارچه زبره تراش یا پاکتراش یا تخته سنگچین است. اختلاف ارتفاع کف ابتدا و انتهای بلندترین آبراه حدود 7- متر و شیب متوسط مجراها 2% الی 4% است اما شیب برخی به 30% هم می رسد تا جریان آب پیوسته در شبکه ی آبراهه ها با اختلاف ارتفاع مختلف باایجاد شکست در مسیر حفظ شود. مورفولوژی آبراهه ها به ویژه دو شاخه ی اصلی شرقی-غربی و شاخه ی شمالی-جنوبی، طرح ریزی یکپارچه ی کاخ های ادوار مختلف (مطابق نظر ارنست هرتسفلد) را نشان می دهد اما بر تغییرات موضعی (همانند نظر اریک اشمیت) تأکید دارد.
بازخوانی کالبد و کارکرد در کاخ آپادانا مبتنی بر منابع کهن هند و ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از مهم ترین و باشکوه ترین کاخ ها در ارگ های هخامنشی شوش و تخت جمشید کاخی است که به نام آپادانا شناخته می شود. آپادانای شوش به دلیل برخورداری از کتیبه ای در شالی ستون ها بدین نام خوانده می شود و کاخی دارای ساخت کالبدی مشابه در تخت جمشید به دلیل همین مشابهت و با وجود عدم برخورداری از کتیبه ای دارای نام بنا به همین نام خوانده شده است. پژوهش های متعدد باستان شناسی، تاریخی و معماری و شهرسازی از دیر باز بر شهرها و ارگ های هخامنشی انجام شده و عملکرد این کاخ ها و به ویژه کاخ های تخت جمشید برای متخصصین همیشه جای بحث بوده است. اما این پژوهش ها کمتر بر سابقه ی تاریخی و نژادی اقوام پارس که شاخه ای از اقوام هند و ایرانی است برای شناخت این بنا متمرکز بوده اند. پژوهش پیش رو با استفاده از روش اسطوره شناسی تمثیلی، روشی که با مطالعه ی صورت یک اثر از خلال مطالعه ی اسطوره ها در پی کشف معنای آن است به دنبال این بود که به خوانشی نو از کارکرد در پس این کالبد دست یابد. مطالعه ی نام واژه ی آپادانا نشان داد که این واژه به معنای مکان گردهم آیی و حضور فرهمندان است، و در طی سالیان در معنای مصطلح کاخ ستون دار بار عام، کاخ بیرونی، کاخ سلام و آفرین به کار رفته است. همچنین مطالعه ی کالبد بنا نشان داد که پلان بنا و نیز بسیاری از جزئیات به کار رفته در آن مبتنی بر دیاگرام واستو پوروشا ماندالا در واستو شاسترا، دانش ساخت محیط کالبدی، دانش سنتی معماری و شهرسازی، در فرهنگ هند و ایرانی ساخته شده است. مبتنی بر روایت شکل گیری این ماندالا، پوروشا انسان کیهانی توسط ایزدان بر زمین ثابت شده است، و با حضور این ایزدان آسمانی و خورشیدی تصویر آسمان در این پلان بازتاب یافته است و این صحنه ای است که حرکت خورشید و ماه و سال هایشان روی آن کشیده و محاسبه می شود و چرخه ی دائمی روزها و زمان با آن اندازه گیری می شود. پس این کاخ تصویری از آسمان است و حرکت روزانه و سالانه ی خورشید و ماه بر آن بازتاب یافته است و از این راه بهترین مکان برای بزرگ داشت بزنگاه های مهم سالانه از جمله نوروز و مهرگان و ... است.
توانمندی اقتصادی امپراطوری هخامنشی با تکیه بر شبکه های ارتباطی و انعکاس ان بر سنگ برجسته های تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
652 - 670
حوزه های تخصصی:
شاهنشاهی هخامنشی یکی از وسیع ترین امپراتوری ها در طول تاریخ ایران باستان بوده است؛ این امپراطوری از یک طرف از جانب شرق به رود سند و از جانب غرب و جنوب غربی تا دریای مدیترانه و رود نیل در شمال آفریقا و از شمال به دریاچه آرال و از جنوب تا سواحل جنوبی دریای عمان و خلیج فارس امتداد داشت. این وسعت سرزمین و گوناگونی فرهنگ و جمعیت، ضرورتِ داشتنِ شبکه ارتباطی منظم و ایمن را ایجاب می کرد. شاهان هخامنشی اقدامات زیادی را جهت توسعه راه های ارتباطی انجام دادند. بهترین شاهد برای اثبات این موضوع، شواهد باستان شناختی به جا مانده از آنان در طول این مسیرها است. وجود شواهدی نظیر بقایای جاده ها، ترعه ها، پل ها، بندها، قلعه ها، چاپارخانه ها، آتشکده ها و...، گواه بر وجود جاده هایی پر رفت و آمد در این عصر است. از سوی دیگر ساخت تخت جمشید با بزرگ ترین سنگ برجسته ها، در نوع خود نمودی از پویایی اقتصادی این دوره است. در این پژوهش سعی بر آن شده است تا با کمک متون، نقشه ها و تصاویر به جا مانده، و نیز با بهره گیری از روش توصیفی و تحلیلی، جایگاه مهم شبکه ارتباطی و نقش آن در توسعه بازرگانی و تجارت را در دوره هخامنشی بررسی شود. یافته های پژوهش حاکی از این است که راه های ارتباطی امپراتوری هخامنشی، خصوصاً جاده شاهی با عنوان شریان های حیاتی این سرزمین، تمامی پایتخت ها و مراکز مهم شاهنشاهی را به هم وصل کرده است و حیات سیاسی، اقتصادی و نظامی این مراکز در گرو امنیت این راه ها بوده است. بخشی از این امنیت اقتصادی را می توان در سنگ برجسته های تخت جمشید مشاهده کرد.اهداف پژوهش:بررسی جایگاه شبکه ارتباطی و نقش آن در توسعه بازرگانی و تجارت در دوره هخامنشی.بررسی توانمندی اقتصادی امپراطوری هخامنشی.سؤالات پژوهش:توانمندی اقتصادی امپراطوری هخامنشی چه نقشی در ساخت تخت جمشید داشته است؟شبکه ارتباطی چه نقشی در توسعه بازرگانی و تجارت در دوره هخامنشی داشته است؟
ارزیابی مزایای بازی وارسازی در گردشگری (مطالعه موردی: سایت تخت جمشید)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳
229 - 263
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی مزایای بازی وارسازی در سایت تاریخی تخت جمشید است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی - تحلیلی و مبتنی بر مطالعات اسنادی و پرسش نامه محقق ساخت صورت گرفته است. جامعه فعالان گردشگری به عنوان جامعه هدف در نظر گرفته شده و ۳۵۴ نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شده اند. برای پردازش داده های به دست آمده از آزمون های AVE، فورنل لارکر، ضرایب بارهای عاملی، آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی و مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که بازی وارسازی با هر ۴ بعد مورد بررسی در این پژوهش"آموزش، برندسازی، وفاداری، اشتغال و درآمدزایی" رابطه مثبت و معناداری دارد. بازی وارسازی در تخت جمشید نه تنها تجربه ای تفریحی و آموزشی ارائه می دهد، بلکه به گردشگرها اجازه می دهد تا بافرهنگ و تاریخ کشوری که در آن بازدید می کنند، به شیوه ای تازه و فعالانه در ارتباط باشند. با ارتقای تجربه گردشگرها از طریق بازی وارسازی، تخت جمشید به عنوان یک مقصد گردشگری متفاوت و جذاب شناخته خواهد شد.
تبیین برنامه حفاظتی ساختارهای خشتی در برزن جنوبی تخت جمشید
حوزه های تخصصی:
در دامنه کوه رحمت در بخش جنوبی تختگاه تخت جمشید، حد فاصل تختگاه و آرامگاه ناتمام منسوب به داریوش سوم مجموعه بناهایی قرار دارند که از نظر معماری شبیه به سایر بناهای قرار گرفته بر روی تختگاه بوده و هم محور هستند و انحرافی ۲۰ تا ۲۵ درجه به سمت غرب دارند این مجموعه موسوم به برزن جنوبی شامل ۸ سازه جدا از هم به وسیله معابر و گذرهایی طراحی شده به هم مرتبط اند و عموما دارای تالارها و ایوان های ستون دار هستند. مهیا نمودن برخی از مسائل اقلیمی در این مجموعه همچون مهار کردن شیب زمین کنترل سیلاب های روان شده از کوهسار نظم در فرم و ساختارهای برپا شده مسیرهای دسترسی و گذرگاه ها عناصر و جزییات معماری و شهرسازی گویای استفاده و بهره مندی از علم شهرسازی و طراحی شهری در آن است. متأسفانه پس از کاوش و چند مرحله ابتدایی اقدامات مرمتی در محوطه برزن جنوبی ساختارها به حال خود رها شده است. بیشترین مصالح به کار برده شده در این محوطه خشت بوده که عدم رسیدگی مداوم به آن باعث زوال و تخریب ساختارهای خشتی شده است. ماهیت ناپایدار سازه های خشتی در این محوطه اهمیت و ضرورت حفاظت و نگهداری مستمر از این محوطه ارزشمند را گوشزد می کند؛ بنابراین در این مطالعه پس از بررسی عوامل آسیب رسان طرح حفاظت در قالب طرح حفاظت جامع پیشنهاد گردید. در این طرح سعی بر کاهش روند فرسایش و درمان آسیب های ناشی از عوامل آسیب رسان مورد نظر بوده است. روش پژوهش در این مقاله از نظر هدف و روش به صورت پژوهش کاربردی و میدانی است و داده ها به صورت کیفی بر مبنای استدلالی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. ابزار گردآوری داده ها به روش کتابخانه ای فیش برداری نقشه کروکی و روش میدانی مشاهده ای
مصاحبه ای تصویربرداری است. از نتایج این پژوهش دسته بندی مهم ترین آسیب های وارده به محوطه در چهار دسته مختلف و ارائه پیشنهادهای حفاظتی به منظور اصلاح آسیب های وارده به محوطه بوده است.
بررسی نام و جایگاه بابک در کتیبه های ایلامی باروی تخت جمشید
منبع:
مطالعات تاریخ آذربایجان و ترک سال ۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴
75 - 122
حوزه های تخصصی:
وجود نام بابک در گل نوشته های ایلامی را نخستین بار دوست گرامی استاد مهدی حسنی اردبیللی با نگارنده در میان گذاشته و آدرس لوحه ها را جهت خوانش ارسال نمودند، در واقع این نام نیز همانند شکل هایی از سایر اسامی تمدن ایلامی( همانند "یاماکشید >جمشید ، زامسبا >جاماسب و ... که بعدها وارد افسانه های عهد نگارش خدای نامه و اشعار فردوسی نیز شده اند که البته اسم بابک به هیچ عنوان وارد خدای نامه و اشعار شعرا نشده است ) وارد سیستم اسامی بعد از ایلامیان شده است.
واژه بابک را در محل تلاقی عصر اشکانی و ساسانی در روایت " بابک "؛ عالم دینی حامی اردشیر بابکان که اردشیر را منتسب به او و به صورت " اردشیر بابکان " آورده اند و نیز بابک سرداری در عصر ساسانی یاد می توان مشاهده نمود که همگی نشان دهنده بقای آن تا عصر اشکانی و انتقال به ساسانی نیز بوده است .ما برآنیم که این نام نوعی لقب و جایگاه بوده و حتی تا عصر خلفای عباسی نیز رواج داشته است، چنانچه در داستان "بابک "سردار مخالف عباسیان در قرن دوم هجری و معاصر هارون و مأمون عباسی که نویسندگان دانشنامه اسالمی به نقل از مسعودی نام اصلی او را " حسن " ذکر کرده اند نیز برجسته گشته است .شخص دیگر مد نظر ما با نام "بای باک : بای بک " در متون عربی به قرن سوم هجری معاصر خلیفه چهاردهم عباسی» المهتدی باالله فرزند الواثق بالله« است که این بابک به دست خلیفه کشته شده و در تاریخ به صورت "بایباک الترکی " نیز یاد شد که او در اصل از ترکان شرقی بوده در حقیقت بعدها استفاده از این واژه بجای کاربرد در جایگاه منصب ، به صورت نام مردان ادامه دار شده و به عصر ما نیز رسیده است. در واقع بابک خان عصر ایلامی نیزمنصب داری مهم بوده و بر امور نظارت داشته است در گل نوشته های مورد بحث شاهد نگارش این اسم به دو صورت ik-ba-ula/Ba و ba-ula/Ba هستیم که واژه خانا : na-ka: به خان نیز به آن چسبیده است و نشان از منصب دولتی او با توجه به اموراتی که اعم از تحویل گیری آذوقه و... دارد که تلاش نمودیم در ادامه هر دو نگارش میخی را در جدول شرح دهیم.
استحکام بخشی، حفاظت و مرمت نقش برجسته درگاه شمال غربی کاخ صد ستون، تخت جمشید
منبع:
دانش حفاظت و مرمت سال ۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۴)
20 - 37
حوزه های تخصصی:
گزارش پژوهشی حاضر در خصوص عملکرد نجات بخشی، حفاظت و مرمت نقش برجسته بلوک شماره 4 جرز شرقی، درگاه شمال غربی کاخ صد ستون تخت جمشید است. این درگاه مشتمل بر دو جرز شرقی و غربی است، که در طول سال های 1359 و 1360 تنها بر روی جرز غربی این اثر برنامه مرمت، آناستیلوز، بازسازی و استحکام بخشی توسط دفتر فنی (حفاظت و مرمت) به سرپرستی استاد حسن راه ساز و اجرای استادکاران قدیمی صورت گرفته است. این در صورتی است که تا سال 1397 هیچ گونه اقدامی بر روی جرز شرقی انجام نشده است تا اینکه با توجه به پایش های صورت گرفته و بررسی تحلیل آسیب های روی داده بر روی تزئینات نقش برجسته این جرز، کارشناسان حفاظت و مرمت پایگاه تصمیم بر راه اندازی کارگاه حفاظتی- مرمتی و انجام عملیات نجات بخشی این نقوش با هدف بنیان گذاری و توسعه روش های نوین مرمتی بر اساس مواد، مصالح جدید و نوین مرمتی آموزش دیده توسط متخصصان داخلی و ایتالیایی اقدام شود. در این گزارش با اشاره به یک بلوک از آن پرداخته خواهد شد. امید است که نگارندگان در مقاله حاضر بخشی از تلاش های صورت گرفته با هدف گسترش اقدامات نوین در پایگاه میراث جهانی تخت جمشید را توصیف، تحلیل و معرفی نماید.