هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره 23 زمستان 1397 شماره 4 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، ارائه چارچوب انگاشتی برای درک و توضیح رفتار نهادی برنامه ریزان در گفتمان برنامه ریزی شهری کلان شهر تهران است. با دریافت فرهنگ برنامه ریزی به مثابه یک سیستم فرهنگی، تصمیم ها و داوری های برنامه ریزان، متاثر از چارچوب های فردی و جمعی مشترکی است که نمایان گر "عادت واره" خاص خود آن ها بوده و برنامه ریزان به واسطه ی آن، بَستر برنامه ریزی را درک می کنند. هدف این پژوهش، عمل آوریِ نظریه ای محتوایی و میانی به منظور درک رفتار نهادی برنامه ریزان در تجربیات زیسته آنهاست، که بدین منظور روش "نظریه مبنایی برساخت گرایانه" به عنوان روش پژوهش انتخاب گشته که اساساً تمرکز آن بر اقدامات، تعاملات و فرایندهای اجتماعی برنامه ریزان است. داده های تحلیل عناصر ذهنی برنامه ریزان، به واسطه ی روش مصاحبه های نیمه- ساختار یافته، با 28 نفر از برنامه ریزان دارای سابقه در محیط برنامه ریزی کلان شهر تهران فراهم گشته و پس از انجام مراحل پیش کدگذاری اعم از گردآوری داده ها و پیاده سازی آن ها ، مرحله تحلیل داده ها و طیف های سه گانه کدگذاری اولیه، متمرکز و در نهایت کدگذاری نظری انجام شده است. چارچوب انگاشتی حاصل، دربردارنده یِ ابعادی اعم از عقلانیت عملی برنامه ریزان در چارچوب رفتارِ جزر و مدی، بقای ارزش ها در اخلاق شناسی عملی، منطق تناسب در برنامه ریزی و خودآگاهی حرفه ای برنامه ریزان در میدان بازی نقش ها است که در قالب الگوی بازتعریف جغرافیایِ کنشگریِ در فرهنگ برنامه ریزی کلان شهر تهران نِمود پیدا می کند.
تبیین پیچیدگی های ساختاری در آینده نگری جمعیت پذیری مناطق کلانشهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خطا در آینده نگری توزیع فضایی جمعیت و فعالیت می تواند به تحمیل هزینه های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی به شهر، مدیریت شهری و سایر ذی نفعان منجر شود. این پژوهش، ابتدا به ارزیابی عملکرد آینده نگری طرح های ساماندهی تهران، جامع تهران و جامع حمل ونقل و ترافیک تهران، در مقایسه با نتایج سرشماری های عمومی نفوس و مسکن 1375 و 1395 می پردازد. سپس عوامل موثر بر خطای آینده نگری (شامل پیچیدگی های عام مسایل آینده نگری توزیع فضایی جمعیت و عوامل خاص بالقوه اثرگذار بر تغییرات توزیع فضایی جمعیت کلان شهر تهران) با استفاده از تحلیل آماری مورد ارزیابی قرار گرفته اند. یافته های پژوهش عبارتند از: 1) آینده نگری های فوق الذکر از منظر خطای نسبی، تعداد خطاهای شدید و سوگیری وضعیت مطلوبی ندارند، 2) از میان پیچیدگی های عام، تنها اثر افزایش بازه آینده نگری و اثرات متقابل سیاست های مبتنی بر آینده نگری های بخشی بر خطای یکدیگر به لحاظ آماری معنی دار است، 3) از میان عوامل خاص، تنها اثر مساحت بافت فرسوده منطقه و فاصله منطقه از مرکز اشتغال بر افزایش جمعیت مناطق کلان شهر تهران به لحاظ آماری معنی دار است. بر اساس یافته های پژوهش، با کاهش طول بازه آینده نگری، اجتناب از برنامه ریزی های بخشی و ملاحظه عدم تمایل جمعیت به سکونت در مراکز اشتغال و بافت های فرسوده، می توان کیفیت آینده نگری ها و تحقق پذیری برنامه ریزی های مبتنی بر آنها را افزایش داد.
اسطوره شناسی تمثیلی مجموعه ی تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از استیلای پارادیم پوزیتیویستی طی سده ی گذشته، در معماری و شهرسازی نیز همانند دیگر حوزهها، به روشهای تحققی و تحصلی اکتفا شد که به از دست رفتن معنا و هویت در شهرها انجامید. برای رفع این مشکلات، مطالعهی کیفی شهر به گونهای که به فرهنگ و جامعه و کالبد شهر با هم و از میان انواع متون فرهنگی بپردازد، مورد توجه قرار گرفت. رویکرد مطالعات فرهنگی، یکی از متاخرترین رویکردهای بینارشتهای است که بر پژوهش در تمام عناصری که در تعامل با یکدیگر فرهنگ خطاب می شوند، تاکید دارد. از سوی دیگر، با ابداع اسطورهشناسی نو، امکان مطالعه ی ساخت مند اسطورهها به عنوان یکی از منابع مطالعات فرهنگی، رویکرد نوشتار پیش رو، فراهم شده است. بر این اساس، پرسش اصلی پژوهش این است که چه ارتباطی میان شهرها و مکان های اسطورهای و تخت جمشید وجود دارد؟ این پژوهش نشان میدهد که از منظر روش اسطوره شناسی تمثیلی کروزر، میان شهرهای مثالی چون کنگدژ و ورجمکرد رابطه ای مستقیم از نوع شباهت استوار است، در حالی که رابطه ی میان شهرهای اسطوره ای با تخت جمشید، نه از جنس شباهت، بلکه تمثیلی است؛ رابطه ای از جنس دلالت غیرمستقیم و بنابراین اسطوره ای، و در مجموع می توان گفت که برپایی مجموعه ای ایده آل به سان شهرهای اسطوره ای، علت نمونه ای هسته ی مرکزی تخت جمشید است.
بررسی تاثیر پذیری مفهوم خانه از تحولات کالبدی آن در دوران معاصر در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، شرح تحولاتی است که در روزگار معاصر بر مفهوم خانه نزد ساکنان تهران گذشته است. خانه ی ایرانی که در روزگار سنتی به پایایی و پویایی رسیده بود، در روزگار معاصر، قواعدی نو برخود یافت. این قواعد، گاه بر پیکر خانه تغییر ایجاد کرد و گاه در ذهن و شیوه ی زیست ساکنانش. بدین ترتیب مفهوم خانه نزد ساکنان تغییر یافت. در این مقاله، برای درک این تغییر، پس از پرداختن به مفهوم خانه، دو عامل تغییرات کالبدی و تغییر ذهنیت ساکنان به روشی کیفی ازطریق تحلیل محتوای مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته، مورد مداقه قرار گرفته است. پژوهش نشانگر آن است که خانه، فراتر از کالبد مسکن، معانی مختلفی را در خود جای می دهد و به نوعی ترکیبی تجربی و انتزاعی از زمان و مکان است. همچنین نتایج روشن می سازد که معنای خانه، بیشتر تجلی گر مفاهیمی معنایی بوده است تا مادی و کالبدی. همچنین کیفیات موجود در خانه از نظر ساکنان در دهه های گذشته تنزل یافته و مفهوم خانه از کیفیات به کمیات وابسته شده است؛ بخشی از این موضوع، به دلیل تغییرات کالبدی بوده است که در شیوه ی تفکیک فضایی، مرزبندی فضاها و مرکزیت و فضای جمعی پدید آمده و امکان خاطره آفرینی فضای خانه را کمتر نموده است. اما بخش دیگر، به تغییر ذهنیت ساکنان و نوع نگرش نسل های مختلف به عالم، وابسته بوده است.
تحلیل کران های مسکونی روستای تاریخی کندوان با رویکرد تولیدی- معیشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل تعیین کننده در توسعه مجتمع های زیستی، بُعد اقتصادی است. سکونت گاه های انسانی، به دنبال تغییر در شیوه کوچ نشینی عموماً بر پایه کشاورزی و دامداری و فعالیت های وابسته به آن، رشد و گسترش یافته اند. اقتصاد و نظام تولیدی، نه تنها گویای کارکرد این کانون های زیستی است، بلکه عامل مهم و تاثیرگذاری بر بافت، کالبد و شکل منازل مسکونی نیز هست. آنچه که در این بحث دنبال می شود، درک و فهم نقش عوامل تولیدی در شکل گیری کران های مسکونی روستای تاریخی کندوان است. در این مطالعه، روش تحقیق کیفی با رویکرد پدیدارشناسی مورد استفاده بوده است و گردآوری اطلاعات این مطالعه در دو بخش مطالعات کتابخانه ای و میدانی بوده و تلاش شده از طریق پدیدارشناسی و مصاحبه باز و عمیق، دلایل نهان پدیده مورد مطالعه، فهم و تبیین گردد. نتایج پژوهش نشان داد که فضاهای زیستی و قدیمی روستای کندوان، در جوابگویی به عملکردها شکل گرفته است. همچنین با نظر به تغییرات پیش آمده و توجه به مشاغل جدید چون گردشگری، فضاهای تولیدی- معیشتی کران ها از عملکردهای سابق فاصله گرفته و به فضاهای زیستی ساده مبدل شده است. امروزه با نظر به تغییرات پیش آمده در شرایط معیشتی ساکنان، جهت احیاء و بکارگیری ظرفیت های محیطی و انسانی در این بخش، می بایست ویژگی های کالبدی و عملکردی این کران ها و ویژگی های معیشتی مد نظر قرار گیرد.
تحلیلی بر تحولات محتوایی و رویه ای فرایند طراحی شهری و کاربست آن در پروژه های طراحی شهری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه شهرها با مسائل پیچیده ای مواجه گردیده اند که فرایند رایج طراحی شهری توانایی مقابله با آنها را ندارد؛ از این رو، بسیاری از طراحان شهری به دنبال دانشی هستند که بتوانند آنان را در چگونگی پیمایش فرایند هدایت کرده، و محصول فرایند طراحی شهری را مشروعیت بخشد. براین اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر، شناخت مفاهیم موثر بر تحولات محتوایی و رویه ای فرایند طراحی و ارزیابی میزان کاربست این مفاهیم در پروژه های طراحی شهری ایران است. بدین منظور به دلیل عدم نظریه پردازی مباحث رویه ای در چارچوب دانش طراحی شهری، با رجوع به نظریه های رویه ای دانش برنامه ریزی شهری و بررسی آن در چارچوب تحولات ماهیت طراحی شهری و فراورده مورد انتظار از آن، مفاهیم اساسی تاثیرگذار بر چگونگی پیمایش فرایند طراحی شهری استخراج و در قالب چارچوب ارزیابی پژوهش تدوین و تشریح گردیده است. این چارچوب امکان بررسی و تحلیل فرایند طراحی شهریِ پروژه های منتخب را با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار و روش های آماری متناسب، فراهم می آورد. نتایج ارزیابی نشان می دهد مفاهیم خواست عمومی، قدرت و مشارکت مردمی، به ترتیب کمترین، و مفاهیم مداخله چندسطحی، زمینه گرایی، مساله گرایی و انعطاف پذیری، به ترتیب بیشترین میزان کاربست در پروژه ها را به خود اختصاص داده اند؛ که این امر نشان از غلبه رهیافت راهبردی در پروژه های طراحی شهری کشور دارد.
تجربه آموزشی طراحی عناصر معماری با نگاه «جزءِ کُلْ بین» (طراحی پنجره در تمرینات مقدماتی طراحی معماری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمرکز بر طراحی عناصر معماری بدون توجه به کلیت مکان استقرار آنها، امری ناقص و مواجه نمودن دانشجویان با فهم کل، پیچیده و دارای عوامل مداخله گر است. بنابراین نوشتار با پرسش از چگونگی میانداری بین دو امر، زمینه ای قابل احاطه برای دانشجویان سال اولی را انتخاب می نماید تا در آن، دانشجویان به طراحی عناصر معماری بپردازند. این نظر، با عنوان«جزء کل بین» در تمرین باز-طراحی پنجره سرسرای دانشکده معماری و شهرسازی شهید بهشتی با دانشجویان درمیان گذاشته شد که در قالب تجربه میدانی و مطالعات کتابخانه ای خواهد آمد. یافته های تحقیق بیان می کند که نگاه «جزء کل بین»، از مبدا طراحی اجزاء آغاز می شود و با نیم نگاهی به کل؛ به مقصد طراحی اجزاء ختم می شود. چرخه غیرخطیِ جزء-کل-جزء، بیخ باز و قابل ارتقاست و امکان بازبینی کل و برگشت به اجزاء را در سطحی بالاتر دارد. مزیت تجربه این نگاه آنست که به مرور دانشجویان را، صاحبِ ذهنِ جامع نگر می نماید. همچنین نوآموزان را در جهت شناخت کلیت قرارگیری عناصر و ارزش های زمینه طراحی یاری می رساند. آنها درمی یابند که لزوماً نمی بایست بیشترین مداخلات در زمینه انجام شود تا کارِ معمار دیده شود؛ بلکه فضیلت طرح او در این است که بر اساس تشخیص نیازها، سنجیده سخن بگوید و با نگاهی به فهمِ کلْ به طراحی و ادراکِ نقشِ اجزا بپردازد.
تحلیل رابطه کاربری زمین و رفتار سفر در سطح محلات شهرتهران؛ نمونه مورد مطالعه: محله منیریه، کوی بیمه و کوی گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بالابودن فراوانی مد سفر اتومبیل شخصی و افزایش روزافزون ترافیک در پایتخت ایران، مشکلاتی است که کلانشهر تهران با آن مواجه است. مقاله حاضر با هدف یافتن شاخص های کاربری زمین موثر جهت کاهش فراوانی سفر با اتومبیل شخصی و افزایش فراوانی دیگر مدهای سفر (پیاده و حمل ونقل عمومی)، در پی پاسخ به دو سوال است: آیا تفاوت در الگوی توسعه ای محلات، موجب تفاوت در رفتارسفر می شود، آیا شاخص های گوناگون کاربری زمین، با مد نظر قراردادن تفاوت های جمعیتی- اقتصادی، ترجیحات و نگرش های سفر بر رفتارسفر تاثیر می گذارند؟ مقاله حاضر با روش تحلیلی و اکتشافی، با استفاده از تحلیل عاملی و با تدوین چهار مدل و تحلیل رگرسیونی، تاثیرات معیارهای مطروحه را بر فراوانی سفر به تفکیک مدهای سفر، مورد سنجش قرار داده است. نتایج حاکی از آن است که رفتارسفر و عوامل موثر بر آن در محلات گوناگون، متفاوت است. از سوی دیگر، با وجود آنکه شاخص های تعداد اتومبیل شخصی (شاخص جمعیتی- اقتصادی) و وابستگی به اتومبیل شخصی (شاخص نگرش ها و عادات سفر)، بر رفتارسفر تاثیر به سزایی داشتند، شاخص های کاربری زمین از قبیل عوامل دسترسی به سیستم حمل ونقل عمومی، تنوع کاربری ها و قابلیت دسترسی به مقاصد غیرکاری بر رفتارسفر نیز تاثیرگذار بودند.