مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
سازمان های فرهنگی
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: هدف این پژوهش بررسی میزان ارتباط مدیران و کارشناسان با فرآیند برنامه ریزی فرهنگی و اندازه گیری تاثیر آن بر درجه تمایل به اهداف ذاتی سازمان های فرهنگی است.
روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، ماهیت توصیفی و پیمایشی مبتنی بر همبستگی دارد که محقق در مقطعی از زمان به روش پرسشنامه های محقق ساخته و از طریق تمام شماری، اطلاعات را جمع آوری نموده است.
یافته ها: در بین تاثیرگذاری ابعاد پنجگانه فرایند برنامه ریزی، بیشترین تاثیر مربوط به میزان اطلاع از محتوای برنامه ریزی است و نسبتا تاثیر زیادی بر درجه تمایل مدیران و کارشناسان به سمت اهداف ذاتی سازمان می گذارد. پس از آن میزان مشارکت در تهیه برنامه تاثیر خوبی بر درجه تمایل داشته و در رتبه سوم میزان موافقت با برنامه ریزی مدون تاثیر نسبتا خوبی بر این تمایل گذاشته است.
نتیجه گیری: بر طبق یافته های این پژوهش، برنامه ریزی فرهنگی به عنوان بخشی از دانش فنی سازمان های فرهنگی، به خودی خود، تاثیری بر تمایل کارشناسان برنامه ریزی و مدیران فرهنگی نسبت به اهداف ذاتی سازمان ها ندارد و با ابلاغ برنامه ریزی به یک سازمان نمی توان انتظار تغییر و تحول داشت، چه اینکه مجریان برنامه ریزی سرمایه های انسانی هستند که به لحاظ تحصیلات، سابقه و توان فکری و اجرایی در سطح قابل قبولی از ایده پردازی، طراحی و همکاری در تدوین برنامه قرار دارند و بی توجهی به آنها به منزله عدم همراهی آنها و در نتیجه کاهش میزان تحقق اهداف خواهد بود.
کلید واژه: برنامه ریزی فرهنگی، اهداف ذاتی، سازمان های فرهنگی
منظومة فرهنگی؛ کاربرد استعارة منظومة شمسی برای ساماندهی سازمان های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاهی به عملکرد و نقش سازمان ها و نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، چند ویژگی مشترک و کلان را درباره مجموعه آنها نشان می دهد: تعداد زیاد این سازمان ها؛ نبود تمایزهای مأموریتی میان آنها؛ تداخل و موازی کاری در فعالیت ها؛ کمبود هماهنگی کلّی (دو و چندسویه) در سیاست گذاری و اجرا؛ و نبود یک ستاد فرماندهی مرکزی قدرتمند و مؤثر. این عوامل موجب شده تا در چرخه سیاست گذاری فرهنگی کشور، سازمان های مختلفی از تدوین سیاست تا اجرا و نظارت بر آن را عهده دار شوند و چنین وضعیتی با بروز تداخل های مأموریتی، نتایج ناخواسته ای را در پی آورده که ازجمله مهم ترین آنها بروز ناهماهنگی در عملکرد سازمان های فرهنگی، توسعه افقی و غیرهدفمند این سازمان ها، و مصرف رو به رشد بودجه است که نهایتاً اثربخشی نه چندان مطلوب بدنه فرهنگی نظام یعنی سازمان ها و نهادهای فرهنگی کشور را به دنبال داشته است.
استعاره ها دیرزمانی است که در حوزه های مختلف علوم انسانی ازجمله در دانش سازمان و مدیریت برای تبیین وضعیت و درک و شناخت پدیده ها به کار می روند. این مقاله بر آن است که با استفاده از استعاره «منظومه» برپایه کارکرد منظومه شمسی، وضعیت مطلوب و آرمانی مجموعه سازمان ها و نهادهای فرهنگی کشور را درقالب یک «منظومه فرهنگی» تبیین نماید. پرسش اصلی مقاله آن است که «آیا مشکل اصلی کشور در حوزه فرهنگ، نبود یک نظام جامع مدیریت فرهنگی برای هدایت مجموعه سازمان های فرهنگی کشور است؟»، در پاسخ، نخست با استناد به پژوهش های کاربردی متعددی که ازسوی شورایعالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام یافته به تبیین این مشکل و راه حل های مرتبط با آن می پردازد و سپس با معرفی چند ویژگی برگزیده از منظومه شمسی، استعاره منظومه را درقالب منظومه فرهنگی برای تبیین ویژگی های نظام فرهنگی مطلوب در ساماندهی سازمان های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به کار می گیرد.[i]
[i]. اصطلاح منظومة فرهنگی را در مفهومی که توضیح آن در این مقاله می آید، نویسنده برای نخستین بار در بهار سال 1387 و در کلاس درس «سازمان ها و سیاست های فرهنگی» برای دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد رشتة فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام به کار گرفته و در سه سال متوالی مورد نقد و بررسی همین گروه از دانشجویان و برخی همکاران دانشگاهی قرار داده است. اگرچه این اصطلاح قبلاً به عنوان معادلی برای واژه های مجموعه یا گروهی از سازمانها استفاده شده بود، ولی کاربرد آن به منظور تبیین وضعیت و الگوی مطلوب ساماندهی سازمان های فرهنگی کشور، نخستین بار است، که در یک مقاله ارائه می گردد.
بررسی رابطه تعهد سازمانی با گرایش کارآفرینانه در سازمان های فرهنگی- هنری استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه توجه به عواملی که موجب افزایش کارایی و اثر بخشی سازمان ها می شوند همواره شایان توجه بوده است. به نظر می رسد یکی از عوامل تاثیر گذار بر کارآفرینی در سازمان های فرهنگی نگرش های سازمانی می باشد که می تواند نقش قابل ملاحظه ای را در ایجاد تمایل یا عدم تمایل به کار آفرینی در سازمان ایفا کند. هدف از این پژوهش حاضر بررسی رابطه تعهد سازمانی و گرایش کارآفرینانه در سازمان های فرهنگی- هنری است. بدین منظور روش اجرای تحقیق از نوع توصیفی – همبستگی است و جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کارکنان سازمان رفاهی تفریحی شهرداری و حوزه هنری اصفهان است. نمونه آماری به تعداد 91 نفر می باشند که از جامعه فوق به صورت تصادفی انتخاب شده اند و با استفاده از ابزار پرسشنامه اطلاعات مورد نیاز جمع آوری شده است. پایایی پرسشنامه استاندارد تعهد سازمانی آلن و می یر با آلفای کرونباخ 76/0 و پایایی پرسشنامه استاندارد گرایش کارآفرینانه لامپکین و دس با آلفای کرونباخ 9/0 محاسبه شده که از اعتماد بالایی برخوردار می باشند. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که ارتباط مثبت و معناداری بین ابعاد تعهد عاطفی و تعهد مستمر با ابعاد گرایش کارآفرینانه وجود دارد. لیکن رابطه معناداری بین تعهد هنجاری با گرایش کارآفرینانه وجود ندارد.
شناسایی عوامل مؤثر در بروز رفتار جانشین پروری: رویکردی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی دهه گذشته با مطرح شدن مباحثی مانند شایسته سالاری و پرورش و توسعه مدیران کشور، جرقه های مطالعه در زمینه جانشین پروری زده شده است؛ اما با توجه به نیاز روزافزون سازمان ها، بویژه سازمان های فرهنگی به نظام جانشین پروری، تلاش های مطالعاتی اندکی در این زمینه، بویژه بررسی عوامل مؤثر در بروز رفتار جانشین پروری انجام شده است. این پژوهش، با هدف شناسایی عوامل مؤثر در بروز رفتار جانشین پروری صورت پذیرفته است. جامعه آماری پژوهش، شامل مدیران سازمان های فرهنگی استان قم و نمونه پژوهش به روش نمونه گیری هدفمند از نوع نظری انتخاب شد. این پژوهش، بر اساس نوع هدف کاربردی و به لحاظ نوع روش، کیفی و شیوه توصیفی بود. به منظور جمع آوری داده های کیفی از ابزار مصاحبه و برای تجزیه وتحلیل داده های حاصل از مصاحبه ، از فن تحلیل مضمون استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد، سبک رهبری، عوامل روان شناختی و عوامل اخلاقی و ارزشی، عوامل مؤثر در بروز رفتار جانشین پروری از سوی مدیران هستند.
پیشران ها و موانع عوامل حیاتی موفقیت تفکر راهبردی در سازمان های فرهنگی؛ مطالعه موردی: سازمان های فرهنگی شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سازمان های فرهنگی از جمله سازمان هایی هستند که در محیطی بسیار متغیر و پیچیده فعالیت می کنند و به همین دلیل نیازمند برنامه ریزی راهبردی و پیش از آن رخ دادن تفکر راهبردی در ذهن مدیران این سازمان ها می باشند. تفکر راهبردی فرایندی است که به واسطه آن مدیر با نگرشی کل گرایانه به بحران ها و فرایند های مدیریتی روزانه، دیدگاه متفاوتی از سازمان و محیط متغیر آن کسب می کند. کمبود چارچوب نظری در این حوزه محققان این مقاله را بر آن داشت تا در این مقاله دست به ارائه پیشران ها و موانع عوامل حیاتی موفقیت تفکر راهبردی در سازمان های فرهنگی بزنند. مقاله حاضر بخشی از یک تحقیق کیفی با روش تئوری داده بنیاد است که در آن تعداد 22 نفر از مدیران فرهنگی شهر اصفهان از طریق روش نمونه گیری هدفمند (نمونه گیری نظری) و به روش گلوله برفی انتخاب شده است. داده های پژوهش به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شده و به وسیله نرم افزار کیفی nvivo8 تحلیل گردیده و مدل تحقیق ارائه شده است. در نهایت یافته های این پژوهش به دو دسته موانع (تأکید بر سلسله مراتب سازمانی، تصمیم گیری در لایه های بالایی سازمان، محدودیت در منابع سازمانی، شاخص های مبهم در سنجش عملکرد) و پیشران های (پایش مداوم محیطی، مشورت با نخبگان، درک مؤثر از رقیبان، شهود محور بودن تصمیمات، نیروی انسانی خلاق و هدف گذاری کلان) عوامل کلیدی موفقیت تفکر راهبردی در سازمان های فرهنگی تقسیم شده است.
چالش های ارزیابی اثربخشی فعالیت های فرهنگی در سازمان های فرهنگی کشور
حوزه های تخصصی:
یکی از دغدغه های بشر امروز و حتی دولت ها مسئله فرهنگ و امور فرهنگی است. پرداختن به امور فرهنگی و توسعه فرهنگ متناسب با پیشرفت سایر امور، امری ضروری و غیرقابل اجتناب است. بی توجهی به مقوله فرهنگ، نارسایی در سایر حوزه ها را به دنبال دارد؛ ازاین روست که توسعه فرهنگ در کنار توسعه سیاسی، توسعه اجتماعی و توسعه اقتصادی به عنوان یکی از وظایف حکومت ها به شمار می رود. پیچیدگی جامعه امروز و رشد سرسام آور فناوری، مراکز فرهنگی را وادار می کند که در نحوه ارائة خدمات نیز بازنگری داشته باشند تا خدمات ارائه شده مورد پذیرش و قبول مخاطبان قرار گیرد و از اثربخشی لازم برخوردار باشد. برای بررسی و ارزیابی اثربخشی فعالیت های سازمان فرهنگی به نظر می رسد ارائة تعریف دقیق، درست و قابل سنجش از فرهنگ و سازمان و فعالیت های آن ضروری باشد. این تعاریف کمک می کند فعالیت های انجام شده به درستی با اهداف از پیش تعیین شده در معرض قضاوت و داوری منصفانه قرار گیرد و از اعمال نظرهای شخصی ممانعت کند. این مقاله با هدف شناسایی چالش های ارزیابی اثربخشی فعالیت های فرهنگی در سازمان های فرهنگی کشور تهیه شده است. روش پژوهش مورد استفاده توصیفی است. روش گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای است. تحقیقات نشان می دهد که در عصر کنونی تحولات شگرف دانش مدیریت وجود نظام ارزیابی اثربخشی را اجتناب ناپذیر کرده است؛ به گونه ای که نبود نظام ارزیابی اثربخشی در ابعاد مختلف سازمان فرهنگی، اعم از ارزیابی در استفاده از منابع و امکانات، کارکنان، اهداف و استراتژی ها؛ به عنوان یکی از علائم بیماری های سازمان های فرهنگی قلمداد می کنند.
ارزیابی و کاهش فاصله گفتمانی سازمان های فرهنگی و مخاطبان بر اساس راست مغزی- چپ مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راست مغزی- چپ مغزی از مباحث میان رشته ای است که در این مقاله برای بررسی فاصله راهبردی سازمان فرهنگی با مخاطبان، مورد استفاده قرار گرفته است. پرسش مقاله حاضر این است که چه رابطه ای بین راست مغزی- چپ مغزی و مدیریت سازمان های فرهنگی وجود دارد؟ فاصله گفتمانی سازمان با مخاطب چگونه به دست می آید و چگونه می توان این فاصله را برای ایجاد تفاهم بیشتر مدیریت کرد؟ روش این تحقیق توصیفی و نوع آن ترکیبی است. این تحقیق در یک پژوهشگاه معتبر فرهنگی انجام شده و طی آن بر اساس پرسشنامه نوع و شدت راست مغزی و چپ مغزی در محیط بیرونی و درونی سازمان (مخاطبان و منابع انسانی سازمان) بررسی و اندازه گیری شده است. با محاسبه مقایسه میانگین ها، فاصله میان شدت راست مغزی و چپ مغزی در سازمان و مخاطبان استحصال و بر اساس آن مدل فاصله گفتمانی طراحی و روند ایجاد و مدیریت تفاهم پیشنهاد شده است. یافته تحقیق آن بوده که محیط سازمان از خصوصیات راست مغزی بالا و درون سازمان از خصوصیات چپ مغزی بالاتری برخوردارند. بر این اساس مدیریت سازمان باید در درون سازمان از راهبرد برنامه ریزی و در محیط آن از راهبرد کارسالارانه استفاده کند. در درون سازمان در جذب افراد خلاق کوشیده، در بالابردن سطح توانایى خلاقیت افراد با استفاده از روش هاى تشویق و تنبیه و شیوه هاى مدیریت مشارکتى و غیره، تلاش کند. در رابطه با محیط نیز براى نزدیک کردن فاصله، مخاطبان خود را تفکیک کرده، براى هر گروه از راست مغز و چپ مغز، با توجه به نیازهاى دیگر سنى و تحصیلى و غیره محصولات متناسب پیش بینى و برنامه ریزى کرده و فاصله باقیمانده را با تبلیغات و لحاظ کردن روش های دوسویه مناسب پر کند.
وجوه افتراق و اشتراک نهادهای میراث فرهنگی (آرشیوها، کتابخانه ها و موزه ها)
منبع:
آینه پژوهش سال ۲۷ آذر و دی ۱۳۹۵ شماره ۵ (پیاپی ۱۶۱)
29 - 32
حوزه های تخصصی:
تمامی سازمان های مرتبط با میراث فرهنگی، از جمله آرشیوها، کتابخانه ها و موزه ها علی رغم تفاوت ها، اهداف و ویژگی های مشترک بسیاری دارند؛ بطوریکه در اشتراک گذاری منابع و حفاظت از دانش و دستاوردهای فکری و معنوی پیشینیان، منافع و رویه مشترکی دارند. نویسندگان در نوشتار حاضر که پنجمین اثر از سلسله مقالات درخصوص اسناد محسوب می شود، تلاش می کنند با توجه به اهمیت نهادهای میراث فرهنگی و تأثیر و تأثراتی که این سازمان ها با یکدیگر دارند، خواننده را با وجوه افتراق و اشتراک آن ها آشنا سازند. در راستای این هدف، ابتدا ویژگی های آرشیوها، کتابخانه ها و موزه ها را ذکر کرده و سپس به وجوه افتراق و اشتراک این نهادهای میراث فرهنگی می پردازند. در نهایت، پروژه جهانی GLAM را معرفی می نمایند.
درآمدی بر تبارشناسی مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال اول تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱
79 - 116
پیش از شناسایی نقاط قوت و ضعف مدیریت فرهنگی در کشور، می بایست درک درستی از ترکیب بندی فکری و فرهنگی مدیران ارشد آن ها به دست آورد؛ از این رو سازمان های فرهنگی در ایران را می توان به سه گروه فرهنگی و هنری؛ آموزشی، علمی و تربیتی؛ و نظارتی و پشتیبانی تقسیم بندی کرد. مدیران هر کدام از این سازمان ها بر اساس شاخص هایی انتخاب شده اند و در تحقیق حاضر تلاش شده تا بخشی از این شاخص ها از منظر تبارشناسی و با تأکید بر الگوی سه سطحی لیکرت (تجربه، ارزش و نگرش) درباره مدیران ارشد عمده ترین سازمان های فرهنگی در ایران پس از انقلاب اسلامی (شامل وزارتخانه های فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فن آوری، سازمان های صداوسیما، تبلیغات اسلامی و فرهنگی هنری شهرداری تهران، کمیسیون های فرهنگی و آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی) مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد. در این سازمان ها در سه دهه اخیر بالغ بر 100 مدیر ارشد فعالیت داشته اند و میانگین عمر فعالیت اکثر آن ها بیش از چهار سال بوده است؛ علاوه بر این، پژوهش حاضر واجد برخی یافته های غیر منطبق دیگر با باورهای رایج در باب سازمان های فرهنگی در ایران است که توجه بدان ها می تواند منجر به اصلاح برخی رویه ها در مدیریت کلان دستگاه های فرهنگی شود.
رهبری آموزشی در آموزش و پرورش دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی رهبری آموزش مدار در سازمان های فرهنگی با تأکید بر مدیران مدارس دوره اول ابتدایی شهر تهران انجام شده است. بدین منظور مبتنی بر رویکرد پژوهش های ترکیبی از نوع اکتشافی (کیفی و کمی)، در دو بخش کیفی (بر اساس داده بنیاد خودظهور) و کمی (بر پایه روش پیمایشی مقطعی) داده های مورد نیاز گردآوری گردید. در بخش کیفی جامعه آماری شامل متخصصان و خبرگان حوزه رهبری آموزشی بود که به روش نمونه گیری غیراحتمالی آگاهانه از نوع هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری گردید. سپس به کمک فن دلفی و بارش مغزی تکمیل شد. نتایج حاصل از کدگذاری مبتنی بر روش داده بنیاد خودظهور منجر به شناسایی 248 شاخص، 39 مؤلفه و 5 بعد اعتقادی، ساختار کار و محیط، سبک رهبری، توانایی سازمانی و کاری رهبر و ویژگی های شخصی، عقلی و عاطفی رهبری گردید. جامعه مورد بررسی در بخش کمی شامل کلیه مدیران مدارس دوره اول ابتدایی آموزش و پرورش شهر تهران با مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر به تعداد 415 نفر بود. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و تعداد 199 نفر تعیین و به روش تصادفی طبقه ای نمونه انتخاب شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل عاملی تأییدی نشان داد یافته های بخش کمی عیناً مؤید بخش کیفی است. پژوهش حاضر ضمن ارائه الگوی رهبری آموزشی متشکل از ابعاد، مؤلفه ها و شاخص ها برای مدیران مدارس دوره اول ابتدایی شهر تهران، راهکارهایی را برای اجرای الگوی مزبور شناسایی و تدوین کرده است که در ادامه به آنها پرداخته شده است. الگوهای رهبری آموزشی، رویکردهای متفاوتی به رهبری و مدیریت سازمان های آموزشی دارند و یک تئوری خاص نمی تواند رهبری و مدیریت مدرسه را به طور کامل به تصویر بکشد. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت الگوی ارائه شده در مقایسه با سایر الگوها دارای جامعیت بیشتری است و از طرف دیگر این الگو صرفاً متناسب با ویژگی ها و استلزامات دوره اول ابتدایی است. از آنجاکه مدارس ابتدایی به عنوان نهاد زیربنایی و شکل دهنده افراد جامعه بوده و بذر تعهد، تقوا، مسئولیت پذیری، خلاقیت، عشق و... در دوره ابتدایی پاشیده می شود، این دوره در واقع نیازمند رهبری تجسم گرا است. بنابراین به کارگیری و عملیاتی کردن الگوی مزبور می تواند به رهبری آموزشی اثربخش در دوره اول ابتدایی کمک بسزایی نماید.
الگوی مسأله شناسی برای خط مشی گذاری فرهنگی- اجتماعی در سازمان های فرهنگی شهری (مطالعه تطبیقی سازمان های فرهنگی شهرداری های تهران، اصفهان و مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش های پیش رو در عرصه خط مشی گذاری فرهنگی ایران معاصر این است که یک موضوع و یا رخداد فرهنگی بیش از آنکه از دریچه یک الگوی دقیق رد شود و به مسأله ی فرهنگی تبدیل شود، از دالان عقاید، باورها، برداشت ها و علایق شخصی فرد خط مشی گذار می گذرد و شکل مسأله فرهنگی به خود می گیرد. برای اینکه بتوانیم در فضای فرهنگی کشور، مسأله شناسی کنیم، ضروریست که دریابیم در گفتمان رسمی کشور چه مفاهیم و چه زبانی وجود دارد که سیاست های فرهنگی جامعه را می سازد. همچنین، فهم و شناخت روندها و روش های مختلف مسأله شناسی برای رسیدن به خط مشی ها و برنامه های منسجم و واحد امری ضروریست.
در این تحقیق با رویکرد کیفی و با استفاده از استراتژی مطالعه موردی چندگانه، سه سازمان فرهنگی شهری بزرگ کشور مورد مطالعه قرار گرفته است تا الگوی های مسأله شناسی آنها استخراج و مورد مقایسه قرار گیرد. بر مبنای یافته های این تحقیق، خط مشی شناسایی شده برای مسأله شناسی فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، اصفهان و مشهد به ترتیب: خط مشی «بالادست محوری و تلفیقی» با اولویت های «فرهنگ دینی- تدافعی» و حاکمیت الگوی روال نامه ای و «همه موضوعی»، خط مشی «نخبه محوری و تلفیقی» با اولویت های «فرهنگ شهروندی» و حاکمیت الگوی مفهومی مدیریتی «چندموضوعی» و خط مشی «مردم محوری و تلفیقی» با اولویت های «فرهنگ مردمی - انقلابی» و حاکمیت الگوی پیوست اجتماعی «چندموضوعی» است.
الگوی شایستگی های مدیران تراز انقلاب اسلامی در سازمان های فرهنگی (مورد مطالعه: سازمان صدا و سیما)(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف پژوهش حاضر شناسایی و مدلسازی شایستگی ها و ویژگی های مدیران تراز انقلاب اسلامی در حوزه فرهنگ و رسانه است. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات جزء پژوهش های آمیخته (کیفی- کمی) بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل خبرگان دانشگاهی و سازمانی شامل مدیران ارشد و میانی رسانه و در بخش کمّی شامل تمامی مدیران رسانه بود. حجم نمونه در بخش کیفی با اشباع نظری،20 نفر و در بخش کمّی بر اساس جدول مورگان 196 نفر برآورد شد. انتخاب نمونه در بخش کیفی به صورت نمونه گیری هدفمند و در بخش کمّی به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انجام شد. در بخش کیفی، از ابزار مصاحبه و در بخش کمّی، از پرسشنامه محقق ساخته بر مبنای مقیاس لیکرت (5 گزینه ای) بود. نتایج به دست آمده به شناسایی 41 مولفه و 156 شاخص منجر شد که 4 بعد اثرگذار شامل شایستگی های عمومی مدیریت، شایستگی های عام مدیریت رسانه، شایستگی های مدیریت رسانه رادیو و تلویزیون و شایستگی های مدیریت انقلابی و 5 بعد اثرپذیر بهبود عملکرد سازمانی، توسعه سازمانی، کارآفرینی سازمانی، رضایت شغلی و افزایش تعهد سازمانی تأثیر دارند. نتایج دیگر نشان داد که وضعیت موجود مؤلفه های شناسایی شده در نقش سرمایه اجتماعی در موفقیت کارآفرینی مطلوب است. علاوه بر این، سازوکارها، تسهیلگرها و موانع پیش روی شایستگی مدیران تراز انقلاب اسلامی در رسانه ارائه شد. در نهایت مدل پژوهش متشکل از عوامل اثرگذار، پدیده محوری (عوامل تشکیل دهنده)، تسهیل گرها، موانع و سازوکارهای موثر جهت تبیین ویژگی های مدیران تراز انقلاب اسلامی در حوزه فرهنگ و رسانه ارائه شد و درجه تناسب آن مناسب بود.
مؤلفه ها و شاخص های مدیریت استعداد در سازمان های فرهنگی متناسب با بیانیه گام دوم انقلاب(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷
61 - 90
استعداد های موجود در کشور نعمتی الهی و سرمایه ای مسئولیت آفرین هستند که در صورت شکوفایی و بالندگی و تبدیل شدن به نیروی انسانی توانمند و کارآمد ، عامل اصلی پیشرفت و اقتدار ایران اسلامی خواهند بود . ضرورت اهتمام به این امر، بر تمام عرصه ها قابل تعمیم است لکن در عرصه ی فرهنگ با اقتضائات خاص کنش گری جهادی، مدیریت استعدادها اهمیتی مضاعف می یابد و لازمه ی تحقق آن دسترسی به الگویی جامع است. ضرورت یاد شده، وارد شدن انقلاب اسلامی ایران به گام دوم حرکت خود و مرجعیت فکری، فرهنگی و سیاستی مقام معظم رهبری(حفظه الله)، خطوط کلی آغازگر این پژوهش هستند تا با اتکاء بر اندیشه ی معظم له، الگویی مناسب و متناسب با اقتضائات گام دوم انقلاب اسلامی برای مدیریت استعدادهای فرهنگی فراهم شود. برای تحقق این مهم بیانات مرتبط مقام معظم رهبری و همچنین متن بیانیه گام دوم _که شتاب دهنده ی حرکت انقلاب جهت تحقق اهداف آن است_ با روش تحلیل مضمون به دقت مورد بررسی قرار گرفته و با تمرکز بر مفهوم توانمندسازی، الگویی احصاء و پیشنهاد شده است که مشتمل بر یک مضمون فراگیر محوری(قوی شدن)، پنج مضمون سازمان دهنده ی اصلی(مدیریت سرمایه های انسانی، بصیرت فرهنگی، عدالت فرهنگی، نهادگرایی و مساعدسازی محیط)، چهار مضمون سازمان دهنده ی فرعی(شناسایی، جذب، پرورش و هدایت) و 66 مضمون پایه است.
الگوی تعیین مسائل در فرآیندِ خط مشی گذاریِ سازمان هایِ فرهنگیِ بخشِ عمومی مطالعه موردی: سازمان فرهنگی، اجتماعی، ورزشی شهرداری اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله عبارت است از تفاوتی که میان وضع موجود و وضع مطلوب امور وجود دارد. امّا اساساً چه اتفاقی رخ می دهد که ما در مواجهه با یک پدیده می گوییم این «مسئله » ی ماست؟ چه می شود که وقتی ما به چیزی نگاه می کنیم جرقه ای در ذهنمان ایجاد می کند که این جرقه برای فرد دیگری که به همان چیز نگاه می کند ایجاد نمی شود. آن چه بارقه های مسئله شناسانه را در ذهن ها ایجاد می کند «نظریه» است. هر نظریه ی فرهنگی یک معیار و هدف کلیدی به نام وضعیت مطلوب دارد و این وضعیت مطلوب را می تواند حدود و ثغور منافع، ایدئولوژی ها، نیازها وخواسته های فردی و اجتماعی تعریف و ترسیم نماید و آن چه که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مانع تحقق این وضعیت مطلوب می شود را «مسئله ی فرهنگی» می گویند. بنابراین این وضعیت مطلوب است که مشخص می کند چه چیزی مشکل و مسئله هست و چه چیزی مشکل و مسئله نیست. سوال اصلی این تحقیق این است که در جمهوری اسلامی ایران چه الگو یا مدل هایی برای شناخت مسائل در حوزه ی فرهنگ وجود دارد، چرا که بررسی الگوی مسئله شناسی در هر جامعه، مبیّن نوع نگاه به مسائل در یک نظام مبتنی بر نظریه فرهنگی خاص می باشد. مطالعه ادبیات علمی کشور، فقدان بررسی های نظری و در عین حال ناظر به عمل و واقعیت در زمینه ی مسئله شناسی فرهنگی را نشان می دهد و یک موضوع و یا رخداد فرهنگی بیش از آن که از دریچه ی یک الگوی دقیق رد شود و به مسأله ی فرهنگی تبدیل شود، از دالان برداشت ها و علایق شخصی فرد خط مشی گذار می گذرد و شکل مسأله ی فرهنگی به خود می گیرد. بدین منظور، این تحقیق با مطالعه موردی یکی از سازمان های فرهنگی بخش عمومی کشور و با استفاده از روش تحلیل مضمون، نمونه ای از الگوی مفهومی مسئله شناسی را پیشنهاد داده است. این الگوی سه وجهی نشان می دهد در این سازمان فرهنگی نوع نگاه به مسائل فرهنگی چگونه شکل می گیرد.
شناسایی عوامل توانمندساز سرمایه انسانی در رابطه با ارتقای عملکرد سازمان های فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارکنان سازمان های فرهنگی دارای ویژگی هایی هستند که آن ها را از سایر کارکنان مجزا کرده لذا، بالندگی سرمایه انسانی در آن ها نیاز به مدل خاصی دارد. تحقیق حاضر با هدف شناسایی تم های کلیدی بالندگی سرمایه انسانی برای توانمندسازی کارکنان به منظور تعالی سازمان های فرهنگی، تعیین ارزش و اولویت هر تم انجام شد. این تحقیق به صورت آمیخته انجام گردید. مرحله کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی منابع و مقالات ارائه شده در سال های 2014 و 1393 به بعد انجام شد. مرحله کمی از روش دلفی فازی که جامعه آماری آن را تعداد 50 نفر از استادان، مدیران و کارشناسان فرهنگی تشکیل داده، و حجم نمونه برابر 12 نفر واجدین شرایط دلفی بودند، انجام شد. بخش کیفی بر اساس مراحل تحلیل محتوای کیفی و کدگذاری و مقوله بندی داده ها انجام شد. در بخش کمی نتایج حاصل از تحلیل محتوا به صورت دلفی فازی در معرض نظرات خبرگان قرار داده شد، با تکنیک های فازیِ مثلثی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت و اولویت بندی گردید. نتایج بیانگر این است که نگاه به توسعه سرمایه انسانی در سازمان های فرهنگی باید به سمت کارکنان فرهنگی تغییر جهت دهد. تم های به دست آمده برای توسعه سرمایه انسانی به ترتیب اولویت عبارت از شرایط عمومی کارکنان (انگیزشی) با مقدار قطعی 8 از 10، فرهنگ سازمانی با مقدار قطعی شده 92/7 از 10، هوش اخلاقی با امتیاز 56/7 از 10، هوش فرهنگی با 92/6 از 10 و هوش معنوی با مقدار 27/6 از 10 هستند. مقوله های شرایط عمومی عبارت است از: برنامه ریزی منابع انسانی، ویژگی های فردی، قابلیت های شغلی، شرایط سازمانی و فنون مدیریتی. فرهنگ سازمانی شامل مقوله های: رسالت، سازگاری، درگیر شدن، انطباق پذیری، فاصله قدرت، ابهام گریزی، آینده نگری، فردگرایی/ جمع گرایی، اجتناب از زیاده روی، زنانگی/ مردانگی و نمادسازی. مقوله های هوش اخلاقی؛ همدردی و هوشیاری، رفتار منصفانه و خودکنترلی، توجه و احترام، مهربانی و صبر و بردباری است. هوش فرهنگی شامل مقوله های؛ انگیزشی- احساسی، فراشناختی، شناختی و رفتاری است و مقوله های هوش معنوی عبارت از؛ خودآگاهی، خودانگیختگی، چشم انداز محوری، کل نگری، نوعدوستی، استقبال از تفاوت، استقلال رأی، تواضع و فروتنی، طرح چراهای بنیادی، توانایی تغییر چارچوب ذهنی و حس تعهد به رسالت سازمان است.
طراحی الگوی مدیریت استعداد برای سازمان های فرهنگی با استفاده از رویکرد دلفی فازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۷
1 - 22
زمینه و هدف: یکی از چالش هایی که اکثر سازمان ها با آن مواجه هستند چگونگی شناسایی، جذب، پرورش و نگهداشت استعدادهاست. سازمان های فرهنگی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. هدف پژوهش حاضر طراحی یک الگوی بومی برای مدیریت استعداد در سازمان های فرهنگی در ایران است.
روش شناسی: این پژوهش با رویکرد آمیخته اکتشافی و بهره گیری از روش دلفی فازی انجام شده است. جامعه آماری در بخش کیفی عبارتند از خبرگان، مدیران ارشد، میانی و استعدادهای شاخص حوزه هنری که از بین آنها 15 نفر در تحقیق مشارکت کرده اند. در بخش کمّی نیز 19 نفر در پنل خبرگان شرکت کرده اند. نمونه ها در هر دو بخش به صورت هدفمند انتخاب شده اند. ابزار پژوهش در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمیّ پرسشنامه محقق ساخته بوده که با استفاده از روایی صوری و محتوایی اعتبارسنجی و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ 849/0 محاسبه شده است.
یافته ها: نتایج نشان داد الگوی مدیریت استعداد در سازمان های فرهنگی متشکل از 9 بُعد و چهل و سه مؤلفه است. ابعاد مدل به ترتیب اولویت عبارتند از: پرورش و آموزش استعدادها، عوامل تأثیرگذار درون سازمانی، شناسایی، کشف و جذب استعدادها، نگهداشت و بالندگی استعدادها، ایجاد مخزن استعدادها، عوامل تأثیرگذار برون سازمانی، نتایج سازمانی، نتایج فردی و معماری دوهسته ای سرمایه های انسانی.
نتیجه گیری: کاربست نتایج این مطالعه می تواند از پرواز سرمایه های انسانی در سازمان های فرهنگی جلوگیری کند.
طراحی چهارچوب یک نقشه دانشی در سازمان های فرهنگی (مطالعه موردی: معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۶ پاییز ۱۳۹۱ شماره ۱۷
17 - 28
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: در این پژوهش سعی شده تا با دیدگاهی دگرگونه، عوامل و مولفه های کلیدی در موفقیت مدیریت دانایی را شناسایی و بر اساس نقشه دانشی ساختاری با انجام مصاحبه با کارکنان و بررسی تجربیات و سوابق کاری و آموزشی آن ها در میان هر یک از حوزه های دانشی نسبت به ارائه الگوی نقشه دانشی برای سازمان های فرهنگی اقدام گردید. این پژوهش از لحاظ روش کار بر روی ساختارهای کیفی می باشد و از حیث روش تحقیق یک مدل سازی ریاضی و کمی را مطرح می سازد و از حیث هدف کاربردی است.
روش پژوهش: از این رو بادی های برنجی ادبیات موجود و صورت گرفته در بین صاحب نظران و خبرگان در این حوزه ابتدا 16 عامل به عنوان عوامل مهم در موفقیت مدیریت دانایی در سازمان ها شناسایی شده و سپس نسبت به تعیین اهمیت و رتبه بندی و میزان تأثیرگذاری آن ها در ارائه یک نقشه دانشی اقدام شد. در این رابطه ابتدا پرسشنامه ای برای استفاده از نظرات خبرگان و صاحب نظران در رشته مدیریت و مدیران ارشد بین سازمان تهیه گردید که پس از جمع بندی نتایج بدست آمده
یبریبیشبریبشرآمده پرسشنامه ای با 21 سؤال بر اساس عوامل طبقه بندی شده با اولویت بالا از بین 16 عامل فوق در اختیار معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران قرار گرفت. همچنین اولویت بندی و وزن دهی هر یک از این عوامل با استفاده از نرم افزارهای اکسل[i] و مطلب[ii] و روش آماری محاسبه میانگین هندسی و حسابی الگوی مذبور طراحی و پیشنهاد گردید.
یافته ها و نتیجه گیری: در این بین عوامل فرهنگ ارزشی و ساختاری نسبت به بقیه عوامل از اولویت و اهمیت بالاتری در الگوی دانشی سازمان نقش داشتند. در این بین بعد فرهنگ ارزشی سازمانی از عوامل ساختاری همچنین بعد اعتماد از عوامل فرهنگی، دارای بیش ترین اهمیت در بین ابعاد دیگر بودند. در انتها هم با توجه به وزن دهی مولفه ها و شاخص های کلیدی در موفقیت مدیریت دانایی در معاونت مورد مطالعه نسبت به ارائه یک الگوی نقشه دانشی در بنیاد شهید و امور ایثارگران اقدام شده است.
<br clear="all" />
بررسی تاثیر عدالت سازمانی بر رفتار شهروندی سازمانی در سازمان های فرهنگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۸ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۶
1 - 12
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: در تحقیق حاضر عدالت سازمانی به مثابه متغیر مستقل، و رفتار شهروندی سازمانی به مثابه متغیر وابسته در نظر گرفته شده است با نظر داشت مطالب بیان شده و با عنایت به عدم توجه لازم به این موضوع مشکلات و کاستی های فراوانی در ارائه خدمات به مشتریان، تعهد کارکنان، مشارکت فعال آنان و در نتیجه عملکرد مثبت کارکنان ایجاد نموده است که در نتیجه ما در این تحقیق بر آنیم که بررسی نماییم آیا عدالت سازمانی بر رفتار شهروندی سازمانی از دیدگاه کارکنان سازمان های فرهنگی تاثیر دارد؟
روش پژوهش: تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی و از حیث تاثیر بین متغیرهای تحقیق از نوع همبستگی است. روش انجام تحقیق نیز به صورت پیمایشی بوده و با استفاده از دو عدد پرسشنامه استاندارد شده در خصوص موضوعات رفتار شهروندی سارمانی (پرسشنامه 20 سوالی ارگان) و عدالت سازمانی (پرسشنامه20 سوالی نیهوف و مورمن) اطلاعات مورد نیاز از بین 218 نفر از کارکنان معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال به عنوان نمونه آماری جمع آوری گردیده است.
یافته ها: با توجه به ضرایب همبستگی اسپیرمن بین ابعاد عدالت سازمانی و رفتارشهروندی کارکنان، شاخص عدالت توزیعی با داشتن بالاترین ضریب همبستگی با متغیر رفتار شهروندی سازمانی یعنی0/507 بالاترین اولویت را در تاثیر بر این متغیر به خود اختصاص داده است. شاخص های عدالت مراوده ای با ضریب همبستگی 0/384 و عدالت رویه ای با ضریب همبستگی 0/214 به ترتیب در اولویتهای دوم و سوم قرار دارند.
نتیجه گیری: باتوجه به نتایج آزمون فرضیه ها، عدالت سازمانی بر رفتار شهروندی سازمانی کارکنان سازمان های فرهنگی تاثیر گذار است. یعنی تمام فرضیه های مطرح شده مورد تأیید قرار گرفت.
رابطه فرهنگ سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی با متغیر میانجی اخلاق حرفه ای کارکنان اداره شیلات استان مازندران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۱۰ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۳۲
1 - 16
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در سازمان های فرهنگی استان گیلان است. متغیر مستقل این تحقیق سرمایه اجتماعی است که بر اساس دیدگاه ناهاپیت و قوشال شامل ابعاد شناختی, ساختاری و ارتباطی می باشد. متغیر وابسته تحقیق, رفتار شهروندی سازمانی است که بر اساس مدل ارگان عبارتند از: وجدان کاری, نوع دوستی, آداب اجتماعی, جوانمردی و احترام و تکریم.
روش پژوهش: روش تحقیق, پیمایش است و از پرسشنامه جهت جمع آوری داده ها استفاده شده است. حجم نمونه تحقیق حاضر 250 نفر از کارکنان سازمان های فرهنگی می باشد که به طور تصادفی انتخاب شده اند.
یافته ها: نتایج بیانگر آن است که بین سرمایه اجتماعی سازمانی و ابعاد آن در سازمان های فرهنگی استان گیلان و رفتار شهروندی سازمانی, رابطه معنادار وجود دارد. همچنین تحلیل چندمتغیری نشان می دهد از بین ابعاد سرمایه اجتماعی سازمانی, بعد ارتباطی با رفتار شهروندی سازمانی, رابطه معناداری دارد.
نتیجه گیری: سرمایه اجتماعی می تواند از طریق افزایش تمایل کارکنان برای فراتر رفتن از الزامات شغل رسمی شان, منافع فردی را در جهت منافع سازمان قرار دهد و علاقه وافر به فعالیت ها و فلسفه کلی سازمان, ایجاد کند. بنابراین, سرمایه اجتماعی سازمانی می تواند به ایجاد و تقویت رفتار شهروندی سازمانی, در سازمان ها کمک نماید.
بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در سازمان های فرهنگی استان گیلان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۱۰ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۳۲
33 - 47
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در سازمان های فرهنگی استان گیلان است. متغیر مستقل این تحقیق سرمایه اجتماعی است که بر اساس دیدگاه ناهاپیت و قوشال شامل ابعاد شناختی، ساختاری و ارتباطی می باشد. متغیر وابسته تحقیق، رفتار شهروندی سازمانی است که بر اساس مدل ارگان عبارتند از: وجدان کاری، نوع دوستی، آداب اجتماعی، جوانمردی و احترام و تکریم.
روش پژوهش: روش تحقیق، پیمایش است و از پرسشنامه جهت جمع آوری داده ها استفاده شده است.حجم نمونه تحقیق حاضر 250 نفر از کارکنان سازمان های فرهنگی می باشد که به طور تصادفی انتخاب شده اند.
یافته ها: نتایج بیانگر آن است که بین سرمایه اجتماعی سازمانی و ابعاد آن در سازمان های فرهنگی استان گیلان و رفتار شهروندی سازمانی، رابطه معنادار وجود دارد. همچنین تحلیل چندمتغیری نشان می دهد از بین ابعاد سرمایه اجتماعی سازمانی، بعد ارتباطی با رفتار شهروندی سازمانی، رابطه معناداری دارد.
نتیجه گیری: سرمایه اجتماعی می تواند از طریق افزایش تمایل کارکنان برای فراتر رفتن از الزامات شغل رسمی شان، منافع فردی را در جهت منافع سازمان قرار دهد و علاقه وافر به فعالیت ها و فلسفه کلی سازمان، ایجاد کند. بنابراین، سرمایه اجتماعی سازمانی می تواند به ایجاد و تقویت رفتار شهروندی سازمانی، در سازمان ها کمک نماید.