مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی

مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی

مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی پاییز 1389 شماره 4 (پیاپی 8) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

جهانی شدن، بین المللی شدن آموزش عالی و برنامه های درسی میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۱۳ تعداد دانلود : ۶۶۹
توجه روز افزون به برنامه های درسی میان رشته ای در آموزش عالی بیانگر وجود چالش هایی است که کار آمدی برنامه های درسی با تکیه بر موضوعات مجزا را در معرض نقدی جدی قرار می دهد.یکی از مهم ترین پدیده هایی که باعث وجود این چالش ها است، روند جهانی شدن می باشد.جهانی شدن –صرف نظر از دیدگاهی که در مقابل آن اتخاذ می کنیم- دلالت هایی را برای حوزه برنامه های درسی به همراه دارد که از جمله آن ها می توان به افزایش و گسترش بی سابقه منابع علمی قابل دسترس دانشجویان از طریق فناوری های نوین ارتباطاتی و اطلاعاتی اشاره کرد.علاوه بر این حضور در بازار کار جهانی و انواع جدید مشاغل ،همچنین پذیرش مسئولیت های جدید دانشجویان بعنوان اعضای جوامع جهانی،ملی و محلی نیازمند کسب صلاحیت هایی است که در رویکرد سنتی موضوعات درسی مجزا قابل دسترسی نیست.در این راستا بین المللی شدن آموزش عالی فرایندی است که به عنوان راهکار و پاسخ منطقی برای چالش های برآمده از جهانی شدن توسط صاحبنظران آموز ش عالی و متعاقباً دانشگاه های پیشرو در جهان مورد توجه قرار گرفته است.این مقاله با معرفی مختصر مفهوم جهانی شدن و همچنین بین المللی شدن و وجوه تمایز آن ها، به بررسی رویکردها و راهکارهای بین المللی شدن در عرصه برنامه های درسی آموزش عالی می پردازد و در ادامه با تکیه بر قر ائن و شواهد سعی دارد نشان دهد که حرکت به سمت بین المللی شدن آموزش عالی و اتخاذ رویکرد میان رشته ای در برنامه های درسی آموزش عالی با فراهم سازی زمینه ارتقاء فهم چشم اندازهای جهانی و کسب صلاحیت های شهروندی جهانی ، می تواند پاسخ مطلوبی به الزامات دنیای امروز باشد که درهم تنیدگی پدیده ها،تنوع و تغییرات سریع از جمله مشخصات بارز آن هستند.
۲.

ارائه یک مدل الگوی تلفیق میان رشته ای در طراحی برنامه های درسی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۹۲۴ تعداد دانلود : ۱۹۸۰
طراحی و سازماندهی برنامه های درسی به طور سنتی مبتنی بر شیوه رشته های علمی (موضوع مدار) با مسائل و کاستیهای عدیده ای همراه است. از جمله این مشکلات می توان به عدم توجه به برخی از اصول یادگیری اشاره کرد. در طریقه سنتی یادگیری، به منزله کسب دانش قلمداد شده و به تغییر رفتار یادگیرنده توجه نمی شود. شخصیت، نیازها و رغبت های یادگیرنده، مسائل و مشکلات او در جامعه ای که در آن زندگی می کند حلقه مفقوده در این شیوه است. سازماندهی محتوا به شیوه موضوع مدار، حتی اگر بخوبی نیز طراحی شود با مسائل و علایق فراگیر بی ارتباط است با توجه به این مشکلات، طراحی و اجرای برنامه درسی به شیوه میان رشته ای پیشنهاد می شود. از ویژگیهای این شیوه می توان به تقویت انتقال یادگیری اشاره کرد زیرا فراگیران فرصت می یابند تشابهات مفاهیم، اصول و استراتژی ها را بهتر از حالتی که رشته ها به صورت جدا تدریس می شوند بیاموزند و مفاهیم آموخته شده را در زمینه های مختلف به کار گیرند، همچنین به آنها می آموزد چگونه فکر کنند تصمیم بگیرند، اندیشه های خود را سازماندهی کنند، مهارت های یادگیری، پژوهش، جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات را به دست آورند و منجر به پرورش تفکر یادگیرندگان می شوند. تاکید به رشته های علمی در برنامه درسی با این انفجار دانش اصرار به یک امر غیر ضروری و حتی مضر است که باعث می شود اطلاعاتی به فراگیر انتقال یابد ولی در آینده بکار او نیاید. سرعت بالای پیشرفت دانش در زمینه های تکنولوژیکی و رویایی با مسائل متعدد ضرورت راه حل های میان رشته ای را می طلبد. در این مقاله سعی شده به شیوه توصیفی تحلیلی ابتدا الگوهای رویکرد تلفیقی معرفی شده آن گاه یک مدل الگوی رویکرد میان رشته ای برای طراحی و اجرای برنامه های درسی ارائه گردد.
۴.

مباحثی در مهندسی برنامه های درسی میان رشته ای در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۳۳۹ تعداد دانلود : ۶۶۸
بررسی و مطالعه چگونگی و نوع برنامه ریزی در نظام های آموزش عالی از دغدغه های مداوم و جدی محسوب می گردد. بدین لحاظ صاحبان نظر در این عرصه با توجه به نیاز ها و شرایط، ایده های متنوعی را در طول زمان مطرح نموده اند که در این مقاله یکی از آن مجموعه تحت عنوان رویکرد برنامه ریزی میان رشته ای شامل مفاهیم،کاربردها ،سطوح و الزامات و شرایط آن ،به طور کلی و با روش مطالعه نظری و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بیانگر گسترده بودن طیف مفهومی رویکرد و سطوح چند گانه و الزامات متعددی است و علیرغم پیچیده بودن و وجود مشکلات، می توان از آن به عنوان یک رویکرد موثر در جهت پاسخگوئی به نیاز های جدید در آموزش عالی استفاده نمود.
۵.

واکاوی هنجارهای موثر بر انتخاب استاد راهنما در حوزه های محض (علوم ریاضی) و میان رشته ای (علوم تربیتی) : یک مطالعه پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۳۹۷ تعداد دانلود : ۷۸۴
رشته های مختلف دانشگاهی، اجتماعات متفاوتی هستند که هر کدام مانند یک قبیله قلمرو ها، مرز های خاص، هنجار ها و فرهنگ خاص خود را دارند. بر همین اساس بچر به توصیف فرهنگ رشته ای علوم مختلف می پردازد. به عقیده وی علوم محض از نظر فرهنگی رقابتی ، از نظر سیاسی به خوبی سازمان یافته، دارای میزان انتشار بالا، و وظیفه محور هستند، در حالیکه علوم اجتماعی کاربردی از نظر علمی کارکرد گرا، فایده گرا ، مرتبط با ارتقای رفتار ها، از نظر فرهنگی ناظر به بیرون، دارای موقعیت نامعین، انتشارات دارای مخاطبان محدود ، و قدرت محور هستند. در این مطالعه با در نظر گرفتن این دیدگاه هنجار های دانشجویان کارشناسی ارشد دو رشته علمی مختلف (علوم تربیتی به عنوان یک حوزه میان رشته ای و ریاضی به عنوان یک حوزه محض) در انتخاب استاد راهنما مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحقیق پدیدار شناسی صورت گرفته و ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه های نیمه ساختار یافته بوده است. به منظور دستیابی به داده های مورد نظر، تعداد 16 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد علوم تربیتی و 9 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد رشته ریاضی یکی از دانشگاههای تهران با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و داده های حاصل از ایشان با روش کد گذاری داده های رِوایی تحلیل شده اند. نتایج حاصل نشان می دهند که معیار های مورد نظر دانشجویان رشته علوم تربیتی در انتخاب استاد راهنما عبارت است از: ویژگی های رفتاری استادان، موقعیت استادان، معیار های آکادمیک، معیار های غیر آکادمیک، میزان حمایت احتمالی، و محدودیت ها . از سوی دیگر دانشجویان رشته ریاضی معیار های نسبتاً متفاوت دیگری را به شرح ذیل، در انتخاب استاد راهنما مد نظر قرار می دهند: سبک نظارت پژوهشی، ویژگی های علمی اساتید، ویژگیهای شخصیتی اساتید، معیار های غیر آکادمیک، محدودیت. بررسی تطبیقی نتایج حاصله در چارچوب رویکرد گشتالتی نشان می دهد که دانشجویان رشته ریاضی بیشتر تحت تاثیر شکل (جنبه های علمی پروژه پایان نامه) و دانشجویان علوم تربیتی تحت تاثیر زمینه (مصلحت اندیشی و روابط) اساتید خود را بر می گزینند.
۶.

ملاک های سنجش و ارزشیابی فعالیت ها و تکالیف آموزشی در برنامه درسی بین رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۲۷۱ تعداد دانلود : ۷۸۶
رویکرد بین رشته ای با تاکید بر ضرورت درک عمیق ماهیت متغیرهای مداخله گر در پیدایش و تکوین واقعیت ها و پدیده های اجتماعی و همچنین شناخت و تحلیل روابط متقابل و متعامل بین آنها، پهنه نوین و وسیعی از مطالعه و پژوهش را فراروی محققان و اندیشمندان حوزه های مختلف علوم گسترده است.براین اساس دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در دهه های اخیر دوره ها و برنامه های آموزش بین رشته ای و چند رشته ای متعددی را در پاسخگویی به نیازهای جامعه طراحی و ارائه نموده اند. رویکرد بین رشته ای در معنای وسیع خود در برگیرنده فرایند جامع آموزشی شامل نیازسنجی، برنامه ریزی، تدوین محتوی، تعیین روش های آموزشی، پیش بینی و تدارک فرصت های یادگیری و نهایتاً ارزشیابی فعالیت ها است. به همین دلیل در این مقاله به بررسی و تحلیل مفهوم ارزشیابی آموزشی بین رشته ای که از ضروریات و پیش نیازهای توسعه و تعمیق فعالیت های بین رشته ای در آموزش عالی است، پرداخته شده است.بحث محوری ارزشیابی آموزش بین رشته ای بر چگونگی اندازه گیری و ارزش گذاری تکالیف و امتحانات درسی در دوره های بین رشته ای متمرکز و معطوف است. به عبارت دیگر سئوال اساسی در این بحث این است که ملاک های ارزشیابی یک تکلیف بین رشته ای چیست؟ و آیا به صرف استفاده از مفاهیم رشته های علمی مختلف در انجام یک تکلیف می توان صفت و عنوان بین رشته ای را به آن اطلاق نمود؟ در این مقاله ضمن تبیین برخی نظریه های مرتبط با موضوع، دیدگاههای مانسیلا، دارسینگ، میلر و هانیس بطور ویژه مورد توجه قرار گرفته است. ارزشیابی تکالیف بین رشته ای اساساً بر مفهوم بنیادین «درک بین رشته ای» استوار است که بخشی از مقاله به توضیح این مفهوم پرداخته است. به دنبال آن «سطوح» چهارگانه «ساده»، «مقدماتی»، «حرفه ای» و «تخصصی»برای درک بین رشته ای مطرح و چهار بعد اساسی این درک شامل «هدفمندی»، «بنیان علمی»، «انسجام» و «نگرش نقادانه» معرفی و در پایان نیز ماتریس ارزیابی تکالیف بین رشته ای با تلفیق سطوح و ابعاد مذکور ارائه شده است
۷.

درآمدی به روش شناسی تلفیقی در پژوهش های میان رشته ای علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۷۵۴ تعداد دانلود : ۸۴۲
روش شناسی علوم اجتماعی چالش های بنیادینی را پشت سر نهاده است؛ ابتدا پارادایم اثبات گرایی و رویکرد های کمی در شناخت پدیده های اجتماعی را تجربه نموده و پس از مدتی این رویکرد را برای بررسی تمام ابعاد یک پدیده اجتماعی مناسب ندانسته است. بنابر این، با الهام از تفسیر گرایی به روش های کیفی روی آورده و توجه خود را از لایه های بیرونی واقعیت اجتماعی به لایه های درونی تر معطوف نموده است. همزمان با تقویت رویکرد های کیفی در روش شناسی، شکافی نسبتا« عمیق میان دیدگاه های روش شناسان کمی و کیفی پدید آمده است. این تفاوت در دیدگاه ها، ابتدا به شکل تقابل و سپس به شکل تعامل بروز نموده و منجر به پدید آمدن موج سوم روش شناختی شده است. این موج، تلفیق گرایی روش شناختی و مبتنی بر پارادایم عمل گرایی است. روش شناسان تلفیق گرا بر آنند تا بدون تاکید بر روشی خاص و با ترکیب روش های کمی و کیفی به شناخت عمیق تری از پدیده ها دست یابند. با این حال، ما در پژوهش های درون رشته ای و میان رشته ای علوم اجتماعی در ایران شاهد غلبه رویکرد های کمی و بروز مساله ی پس افتادگی روش شناختی هستیم. این مقاله با روش اسنادی، مبانی نظری روش شناسی تلفیقی را به عنوان راه حل کارآمدی برای رفع این پس افتادگی مطرح می نماید.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲