مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
سندرم روده تحریک پذیر
حوزه های تخصصی:
"
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه دو روش روان درمانگری رفتاری- شناختی با دارودرمانگری در درمان سندرم روده تحریک پذیر (IBS) و ارتقاء سطح سلامت روانی افراد مبتلا به این اختلال اجرا گردید. روش: در یک طرح شبه تجربی، 50 نفر از افراد مبتلا به IBS از بین بیماران مراجعه کننده به کلینیک تخصصی گوارش با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پس از ارزیابی اولیه با استفاده از مقیاس ROM-II و میزان سطح سلامت روانی با استفاده از پرسشنامه SCL-90-R، بصورت تصادفی در دو گروه (دارو درمانگری به عنوان گروه کنترل و روان درمانگری رفتاری- شناختی به همرا ه دارو درمانگری به عنوان گروه آزمایشی) جایگزین شدند. آزمودنیهای گروه آزمایشی طی 8 جلسه تحت روان درمانگری رفتاری- شناختی قرار گرفتند. سپس آزمودنیهای هر دو گروه مجدداً با مقیاس ROM-II و پرسشنامه SCL-90-R مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادههای بدست آمده با استفاده از آزمون t برای گروههای مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد که روش روان درمانگری رفتاری– شناختی به همراه دارو درمانگری، بیش از دارو درمانگری به تنهایی، در بهبود علائم IBS موثر است و سطح سلامت روانی در گروه آزمایش بطور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود. نتیجه گیری: با توجه به نقش روان درمانگری رفتاری- شناختی به همراه دارو درمانگری در درمان بیماران مبتلا به IBS پیشنهاد میشود درمان این بیماران به صورت تیمی مرکب از متخصصان گوارش و متخصصان روانپزشکی و روانشناسی صورت گیرد."
مقایسه سطح سلامت روانی افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر ، بیماری التهاب روده و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سندرم روده تحریک پذیر یکی از شایع ترین اختلالات گوارشی است که در مقایسه با دیگر اختلالات گوارشی از قبیل بیماری التهاب روده بیشتر با عوامل روانی _اجتماعی در ارتباط است. این تحقیق با هدف مقایسه سلامت روانی در افراد مبتلا به روده تحریک پذیر، التهاب روده و افراد سالم انجام گرفته است.این مطالعه از نوع مطالعات علی- مقایسه ای است. جامعه آماری پژوهش حاضرشامل کلیه بیماران مبتلا به اختلال گوارشی مذکور مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان بقیه ا... تهران که طی مرحله پژوهش مراجعه نموده اندو جامعه دوم شامل کلیه افراد سالم شاغل و همراهان سالم بیماران گوارشی مراجعه کننده به بیمارستان بقیه ا...(عج) طی مرحله پژوهش می باشد که با توجه به اطلاعات جمعیت شناختی جامعه اول با هم جور شده اند. نمونه مورد مطالعه شامل 90 نفر (30 نفر افراد مبتلا به روده تحریک پذیر 30نفر بیمار مبتلا به التهاب روده و 30نفر افراد سالم) بود.
نتایج بدست آمده بیانگر آن بود که سطح سلامت روانی افراد مبتلا به روده تحریک پذیر و التهاب روده در مقایسه با سطح سلامت روانی افراد سالم در تمام ابعاد و شاخص کلی علائم مرضی پایین تر بود. اما سطح سلامت روانی افراد مبتلا به IBS در مقایسه با بیماران IBD در نیمی از ابعاد معنی دار نبود. درمقیاسهای SCL-90-Rبه استثنای مقیاس پارانوئیدی بقیه خرده مقیاسها تفاوت معناداری در بین گروههای سه گانه نشان داد. در نتیجه تنها فرضیه تحقیق مبنی بر پایین بودن سطح سلامت روانی بیماران مبتلا به IBS در مقایسه با افراد سالم تایید گردید. اما این فرضیه مبنی بر پایین بودن سطح سلامت روانی مبتلایان IBS در مقایسه با بیماران IBD در ابعاد وسواس و اجبار ، افسردگی ، پرخاشگری و افکار پارانوئیدی و شاخص کلی علائم مرضی تایید نشد.
بررسی اثربخشی افزودن فلووکسامین بر شدت علایم بالینی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
زمینه و هدف: با توجه به شیوع زیاد اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر (irritable bowel syndrom یا IBS)، استفاده از داروهای مهارکننده اختصاصی بازجذب سروتونین (SSRI) در این بیماران توصیه می شود. هدف این مطالعه تعیین اثر داروی فلووکسامین بر شدت علایم IBS و کیفیت زندگی بیماران بود.
مواد و روش ها: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی دوسو کور است، که در کلینیک های گوارش الزهرا (س) و نور انجام شد. در این کارآزمایی افراد 50-20 سال با تشخیص سندرم روده تحریک پذیر، بر اساس معیارهای Rome III توسط متخصص گوارش در کلینیک های گوارش الزهرا (س) و خورشید، به طور متوالی انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفری تقسیم شدند. گروه اول با فلووکسامین و گروه دوم به عنوان گروه شاهد با دارونما تحت درمان قرار گرفتند. قبل از شروع مطالعه، ماه اول و ماه سوم برای بیماران هر دو گروه، پرسش نامه شدت علایم بالینی و پرسش نامه کیفیت زندگی تکمیل گردید. در نهایت کلیه داده ها به وسیله آزمون ANCOVA با انداره گیری مکرر مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: میانگین شدت علایم بالینی در گروه تحت درمان با فلووکسامین قبل از شروع مداخله 8/206 گزارش شد، ولی این میزان یک ماه پس از شروع مداخله 2/165 و سه ماه پس از شروع مداخله 5/137 نمره به دست آمد، که در مقایسه با زمان قبل از شروع مداخله مقادیر کمتری را نشان داد. هر چند در هر دو گروه میانگین نمره شدت علایم بالینی در ماه های اول و سوم پس از شروع مداخله نسبت به زمان قبل از شروع مداخله کاهش داشته است، اما از لحاظ آماری این کاهش تنها در گروه تحت درمان با فلووکسامین معنی دار بوده است (032/0= P). میانگین نمره کیفیت زندگی بیماران تحت درمان با فلووکسامین در زمان قبل از شروع مداخله 3/55، یک ماه پس از شروع مداخله 63 و سه ماه پس از شروع مداخله 1/68 بود، که در ماه های اول و سوم نسبت به زمان قبل از شروع مداخله افزایش داشته است، ولی این افزایش معنی دار نبود.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان می دهد که استفاده از داروی فلووکسامین در درمان بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر منجر به کاهش شدت علایم بالینی این بیماران می شود.
مقایسه سلامت روان شناختی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر، بیماران مبتلا به اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سندرم روده تحریک پذیر شایع ترین اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که عوامل روان شناختی در ایجاد و تشدید علایم آن نقش مهمی ایفا می کند. این پژوهش با هدف مقایسه سلامت روان شناختی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر، اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار انجام شد.
مواد و روش ها: در قالب یک طرح علی- مقایسه ای سه گروه شرکت کننده شامل 86 نفر بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر، 86 نفر بیمار مبتلا به اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و 86 نفر از افراد بهنجار با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کننده ها پرسش نامه SCL-90-R یا Symptom cheklist-90-revised را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: در تمام مؤلفه های سلامت روان شناختی بین بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با بیماران مبتلا به اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار تفاوت معنی داری وجود دارد؛ در حالی که بین بیماران مبتلا به اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار فقط در خرده مقیاس شکایت های جسمانی تفاوت معنی داری وجود داشت.
نتیجه گیری: با توجه به این که مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر نسبت به بیماران مبتلا به اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار، سلامت روان شناختی پایین تری داشتند، نقش عوامل روان شناختی در سبب شناسی و درمان این سندرم باید مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک بر اختلالات خواب بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات خواب، یکی از علایم شایع بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر است. هدف از انجام این پژوهش، تعیین اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک بر اختلالات خواب بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود.
مواد و روش ها: طرح پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون بوده است. به منظور انتخاب نمونه، 52 نفر از بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر (با تشخیص پزشک متخصص و بر اساس ملاک های Rome II) انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (26 نفر) و شاهد (26 نفر) قرار گرفتند. رفتار درمانی دیالکتیک، طی هشت جلسه هفتگی و بر اساس راهنمای درمانی Mushain در کلینیک خصوصی ویژه بیماران گوارشی انجام شد و پرسش نامه های اختلال خواب و استرس در دو مرحله پیش آزمون- پس آزمون تکمیل شد.
یافته ها: بین میانگین نمرات مشکل در شروع خواب و استرس گروه آزمایش و گروه شاهد تفاوت معنی داری وجود داشت (005/0 > P)، ولی در نمرات تداوم خواب و بیداری از خواب تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: رفتار درمانی دیالکتیک می تواند به عنوان یک روان درمانی انتخابی و مؤثر، در کاهش اختلالات شروع خواب و استرس بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر استفاده شود.
بررسی ارتباط کیفیت زندگی و شدت علایم در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران، هدف اصلی مداخلات درمانی در بیماری های مزمن است که یکی از راه های حصول این امر در برخی موارد، کاستن از شدت علایم بیماری است. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط کیفیت زندگی و شدت علایم در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر (IBS یا Irritable bowel syndrome) انجام شده است.
مواد و روش ها: این مطالعه بر روی 225 نفر بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به کلینیک سلامت گوارش مرکز تحقیقات روان تنی شهر اصفهان با روش نمونه گیری در دسترس و بهره گیری از ابزارهای IBS-QOL (Irritable bowel syndrome-quality of life-34) و IBS severity index (IBSSI) انجام شده است. اطلاعات توسط آمار توصیفی و ضریب همبستگی Pearson و با کمک نرم افزار SPSS نسخه 18 مورد آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: از کل نمونه 225 نفری، 65 نفر (9/28 درصد) مرد و 160 نفر (1/71 درصد) زن بودند. میانگین سنی افراد 27/12 ± 61/38 و میانگین طول مدت ابتلا به بیماری 3/4 ± 14/5 سال بود. میانگین نمره کیفیت زندگی افراد مبتلا 74/20 ± 37/43 و میانگین نمره شدت علایم IBS
4/95 ± 9/238 به دست آمد. بین کیفیت زندگی افراد مبتلا به IBS با شدت علایم IBS رابطه همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت
(001/0 > P).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این بررسی، بین کیفیت زندگی و شدت علایم سندرم روده تحریک پذیر ارتباط وجود دارد و با کاهش شدت علایم بیماری کیفیت زندگی بیمار افزایش می یابد.
تأثیر تمرین های هوازی بر خلق بیماران سندرم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تأثیر فعالیت بدنی هوازی بر کاهش خلق منفی (اضطراب و افسردگی) بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر می پردازد. بدین منظور 146 زن بیمار مراجعه کننده به کلینیک گوارشی بیمارستان پیامبران تهران، که تشخیص قطعی سندرم روده تحریک پذیر دریافت کرده بودند، به صورت نمونه های در دسترس انتخاب و با پرسشنامه 28 سؤالی سلامت عمومی گلدبرگ غربال شدند و 30 نفر که نمره معادل یا بیش از 23 کسب کرده بودند، به صورت تصادفی ساده در دو گروه کنترل و گروه آزمایشی قرار داده شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تی مستقل و وابسته صورت گرفت. پیش از اعمال متغیر مستقل تفاوت معناداری بین گروه ها مشاهده نشد، اما پس از اعمال متغیر مستقل (فعالیت بدنی ایروبیک) به مدت نه هفته (هفته ای سه جلسه)، میزان علائم جسمانی، اضطراب، و افسردگی آزمودنی های گروه تجربی به طور معناداری کاهش یافت. در نتیجه، فعالیت بدنی هوازی نقش مؤثری در کاهش اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر دارد.
بررسی اثربخشی معنویت درمانی بر علایم جسمی بیماران زن مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سندرم روده تحریک پذیر یکی از اختلالات شایع عملکردی دستگاه گوارش می باشد. درمان های روان شناختی متعددی برای درمان این بیماران به کارگرفته شده است. هدف این مطالعه بررسی اثربخشی معنویت درمانی بر علایم جسمی بیماران زن مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود.
مواد و روش ها: این پژوهش، در قالب یک مطالعه نیمه تجربی با گروه کنترل و ارزیابی به صورت پیش آزمون – پس آزمون - پیگیری انجام شد. بدین منظور، تعداد 24 زن مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بر اساس ملاک های ورود انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند (12=n2=n1) و با استفاده از «سیستم نمره گذاری شدت علایم» و «مقیاس فراوانی و شدت علایم سندرم روده تحریک پذیر» مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش یک دوره درمانی مبنی بر معنویت درمانی در قالب هشت جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند.
یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد معنویت درمانی در مرحله پس آزمون باعث کاهش 43 درصدی میزان بروز علایم شده (05/0p<) اما این بهبودی در مرحله پیگیری پایدار نمانده است. هم چنین اثربخشی معنویت درمانی بر شدت علایم جسمی این بیماران در مراحل پس آزمون و پیگیری معنی دار نمی باشد.
نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان داد معنویت درمانی می تواند به عنوان یک رویکرد درمانی مؤثر جهت کاهش فراوانی علایم جسمی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه دشواری های تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به سندرم روده ی تحریک پذیر با توجه به دست برتری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: از دیرباز مطالعه ی رفتار و تفاوت های فردی بر اساس عدم تقارن مغزی در شناخت اختلالات مختلف اهمیت بسیاری داشته است. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی مقایسه دشواری های تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با توجه دست برتری بود.
مواد و روشها: مطالعه حاضر یک مطالعه علی مقایسه ای بود. 30 بیمار دست چپ و 30 بیمار دست راست از میان 120 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر ، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که از نظر جنس، سن و تحصیلات همتا شده بودند. آزمودنی ها به دو پرسش نامه ی دست برتری ادینبورگ و مقیاس دشواری های تنظیم هیجان پاسخ دادند. داده ها با آزمون تحلیل واریانس تک متغیری و من ویتنی تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات دشواری تنظیم هیجان در بیماران دست چپ بطور معنی داری از بیماران راست دست بالاتر بود (05/0> P). هم چنین بین این دو گروه، از میان خرده مقیاس های دشواری های تنظیم هیجانی، دشواری دست زدن به رفتار هدفمند، دشواری کنترل تکانه و فقدان آگاهی هیجانی تفاوت معنی دار داشتند (05/0> P).
نتیجه گیری: مطالعه حاضر یک مطالعه مقدماتی در حمایت از نقش جانبی شدن تنظیم هیجان در اختلالات اتونومیکی عملکردی همچون سندرم روده تحریک پذیر می باشد
نقش واسطه ای تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در رابطه بین روان سازه های ناسازگار اولیه و شدت نشانه ها در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
سندرم روده تحریک پذیر (IBS) یکی از شایع ترین و مزمن ترین اختلالات کنشی دستگاه گوارش است که بار زیادی را بر فرد و جامعه تحمیل می کند. بنابراین، بررسی متغیر های روانشناختی مرتبط با IBS می تواند کمک شایانی به فهم بهتر این اختلال و مدیریت و کاهش شدت نشانه های آن در بیماران کند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در رابطه بین روان سازه های ناسازگار اولیه و شدت نشانه ها در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود. تعداد 180 بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر (66 زن، 114 مرد) در این پژوهش شرکت کردند. از شرکت-کنندگان در پژوهش خواسته شد مقیاس شدت نشانه های سندرم روده تحریک پذیر (IBS-SSS)، فرم کوتاه پرسشنامه روان سازه های یانگ (YSQ-SF) و مقیاس تحمل ناپذیری بلاتکلیفی (IUS-12) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که روان سازه های ناسازگار اولیه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی با شدت نشانه های IBS رابطه مثبت معنادار دارند. بین روان سازه های ناسازگار اولیه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی نیز رابطه مثبت معنادار وجود داشت. نقش واسطه ای تحمل ناپذیری بلاتکلیفی در رابطه بین روان سازه های ناسازگار اولیه و شدت نشانه های IBS در این پژوهش تایید نشد. براساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که روان سازه های ناسازگار اولیه و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی، شدت نشانه های سندرم روده تحریک پذیر را پیش بینی می کنند. توجه به این متغیرهای روانشناختی، می تواند به فرایندهای پیشگیری، تشخیص و درمان IBS کمک کند.
بررسی اثربخشی شناخت درمانی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت روان و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: سندرم روده تحریک پذیر با وجود شیوع بالا و علائم مشخص، هنوز علت روشنی ندارد. به نظر می رسد عوامل روانشناختی در بروز و تشدید علائم این بیماری نقش قابل توجهی دارند، اما هنوز درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد، هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی شناخت درمانی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت روان و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود. روش: این مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود که در آن چهل نفر از بیمارانی که در 6 ماه نخست سال 1394 توسط پزشکان متخصص گوارش شهر اردبیل تشخیص سندرم روده تحریک پذیر دریافت کرده بودند، به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و بگونه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. هر دو گروه به پرسشنامه های کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و سلامت روانی گلدبرگ پاسخ دادند، سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای برنامه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت نمود و آزمودنی های گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. هر دو گروه پس از اتمام برنامه مجدداً پرسشنامه های پژوهش را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس یک راهه و چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل کوواریانس نشان داد که در بیماران گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل کیفیت زندگی و سلامت روانی به طور معناداری بهبود یافته بود (01/0>P). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد آموزش شناخت درمانی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی در ارتقای سلامت روانی و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر موثر است
اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نشانگان سندرم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انجام شد. طرح پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون به همراه گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر مراجعه کننده به پزشکان متخصص گوارش و مراکز و درمانگاههای شهر تهران در سال 1395 بود. بدین منظور، برای اطمینان یافتن از تشخیص، تمامی درمانجویان دارای تشخیص این نشانگان به وسیله پژوهشگر و بر مبنای معیار های تشخیصی نشانگان روده تحریک پذیر مورد مصاحبه تشخیصی قرار گرفتند و سپس بار عایت تمایل به شرکت در جلسه های آموزشی به گونه تصادفی 18 نفر در گروه آزمایش و 18 نفر در گروه گواه قرار گرفتند. روش کار بدین صورت بود که پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایش، آموزش هوش هیجانی به افراد گروه آزمایش ارایه شد و در گروه گواه آموزش به آن ها ارایه نشد. آنگاه پس آزمون از هردو گروه انجام گرفت. ابزار مورد استفاده در پژوهش پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1989) بود و برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره استفاده شد. در نهایت، یافته ها نشان داد که آموزش هوش هیجانی منجر به ارتقای کیفیت زندگی در افراد مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر شده است.
مقایسه ویژگی های شخصیتی و کیفیت زندگی در افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:سندرم روده تحریک پذیر نوعی اختلال عملکردی در سیستم روده-معده است که با علائم ویژه گوارشی بدون علت ارگانیک تعریف شده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه کیفیت زندگی و ویژگی های شخصیتی در افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و افراد غیرمبتلا انجام شد. روش:این مطالعه از نوع علّی- مقایسه ای بود. نمونه تحقیق شامل 60 نفر (30 نفر بیمار مبتلا به اختلال و30 نفر سالم) بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از مقیاس پنج عاملی شخصیت نئو و مقیاس پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها:تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که میزان روان رنجور خویی و وظیفه شناسی و وجدان گرایی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بیشتر از افراد عادی و میزان برون گرایی ، توافق جویی و گشودگی به تجربه آنان کمتر از افراد غیر مبتلا می باشد. میزان سلامت جسمانی، سلامت روانی، روابط اجتماعی، محیط/ وضع زندگی بیماران کمتر از افراد غیر مبتلا به دست آمد. نتیجه گیری:بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت بین دو گروه افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و افراد غیر مبتلا به لحاظ ویژگی های شخصیتی و کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود دارد. و بر پایه یافته های پژوهش حاضر می توان از ویژگی های شخصیتی و کیفیت زندگی به عنوان شاخص های مهم در تمایز و پیش بینی آسیب پذیری ابتلا به سندرم روده تحریک پذیر استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر معنویت بر شدت علائم روده ای و کیفیت زندگی بیماران مبتلابه سندرم روده تحریک پذیر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سندرم روده تحریک پذیر (Irritable bowel syndrome -IBS) نوعی اختلال عملکردی گوارشی است که با درد مزمن شکم و تغییرات اجابت مزاج مشخص می شود که به نوعی با عوامل روان شناختی مرتبط است. هدف این مطالعه در فاز اول (کیفی) تهیه و تدوین یک طرح درمانگری اختصاصی مبتنی بر درمان شناختی رفتاری برای IBS و نیز تهیه و تدوین یک بسته درمانی مبتنی بر معنویت و فرهنگ و در فاز دوم تعیین و مقایسه اثربخشی این دو بسته درمان برشدت علائم بیماری، کیفیت زندگی مرتبط با سلامت بیماران IBS بود. مقاله حاضر نتایج فاز دوم (کارآزمایی بالینی) است. مواد و روش ها: بر اساس ملاک های تشخیصی ROME-III 23 بیمار (زن) مبتلابه IBS وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. یک گروه طی 12 جلسه تحت روان درمانی شناختی- رفتاری مختص IBS و گروه دیگر روان درمانی شناختی مبتنی بر معنویت قرار گرفتند. مقیاس سیستم غربالگری شدت علائم (IBS-SSS) و پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران سندرم روده تحریک پذیر (IBS-QOL) در پیش از مداخله، هفته 4، 12 و 24 تکمیل شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیری با اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار SPSS-20 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که هم درمان شناختی- رفتاری و هم درمان مبتنی بر معنویت بر کاهش شدت علائم روده ای و بهبود کیفیت زندگی بیماران تأثیر معناداری داشته و پایداری این اثر تا مرحله پیگیری نیز ادامه داشته است. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد درمان شناختی- رفتاری مختص IBS و نیز بسته درمان مبتنی بر معنویت و فرهنگ که در مرحله کیفی این پژوهش طراحی شد هردو مؤثر هستند؛ لذا استفاده از هر یک از این درمان ها با توجه به شرایط و پذیرش بیمار به عنوان درمان همراه توصیه می شود.
رابطه بین نخستین روان بنه های سازش نایافته و وخامت نشانه های مرضی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر: نقش میانجی گری ناگویی خویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره چهاردهم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۵۶
475-493
حوزه های تخصصی:
سندرم روده تحریک پذیر (IBS) یکی از شایعترین و مزمنترین اختلالات کنشی دستگاه گوارش است که بار زیادی را بر فرد و جامعه تحمیل میکند. بنابراین، بررسی متغیرهای روانشناختی مرتبط با IBS میتواند کمک شایانی به فهم بهتر این اختلال و مدیریت و کاهش وخامت نشانه های مرضی آن در بیماران کند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی گر ناگویی خویی در رابطه بین نخستین روان بنه های سازش نایافته و وخامت نشانه های مرضی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود. تعداد 180 بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر (114 مرد، 66 زن) در این پژوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان خواسته شد مقیاس وخامت نشانههای مرضی IBS (IBS-SSS)، فرم کوتاه پرسشنامه روان بنه های یانگ (YSQ-SF) و مقیاس ناگویی خویی تورنتو (TAS-20) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که نخستین روان بنه های سازش نایافته و ناگویی خویی با وخامت نشانه های مرضی IBS در سطح 05/0> p رابطه مثبت معنادار دارند. بین نخستین روان بنه های سازش نایافته و ناگویی خویی نیز رابطه مثبت معنادار در سطح 0/01> p وجود داشت. نقش میانجی گر ناگویی خویی در رابطه بین نخستین روان بنه های سازش نایافته و وخامت نشانه های مرضی IBS در این پژوهش تأیید نشد. بر اساس یافتههای این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که نخستین روان بنه های سازش نایافته و ناگویی خویی وخامت نشانه های مرضی سندرم روده تحریک پذیر را پیش بینی می کنند. توجه به این متغیرهای روانشناختی، می تواند به فرایندهای پیشگیری، تشخیص و درمان IBS کمک کند.
مقایسه ابعاد کمال گرایی و عدم تحمل بلاتکلیفی در بیماران مبتلا به آسم، سندرم روده تحریک پذیر و میگرن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه ابعاد کمال گرایی و عدم تحمل بلاتکلیفی در بیماران مبتلا به آسم ، سندرم روده تحریک پذیر و میگرن بود. روش این پژوهش علی- مقایسه ای است ونمونه ی این پژوهش شامل 90 بیمار (هر گروه بیمار 30 نفر) بود که از بین افراد مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی گوارش ، بیماری های تنفسی و روان پزشکی شهر تهران انتخاب شده و با 30 آزمودنی غیر بیمار مورد مقایسه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از "مقیاس تحمل بلاتکلیفی" باهر و دوگاس و"پرسشنامه ابعادکمال گرایی" هویت و فلت" استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین نمرات کمال گرایی گروه های بیمار و غیر بیمار تفاوت معنادار داشتند و میانگین کمال گرایی بیماران مبتلا به میگرن و آسم از بیماران مبتلا به سندرم روده ی تحریک پذیر و افراد غیر بیمار بیشتر بود. همچنین میانگین نمرات تحمل بلاتکلیفی نیز در گروه های بیمار وغیر بیمار تفاوت معنادار نشان دادند. اما گروه های بیمار تفاوت معناداری در این زمینه نداشتند.
اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش استرس،اضطراب،افسردگی و نشانه های بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش استرس،اضطراب،افسردگی و نشانه های بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر است. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی بود که به شیوه پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت.جامعه این پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به کلینیک روان شناختی روان یار تشکیل می دادند.پس از هماهنگی های لازم 30 بیمار با شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در دوگروه 15 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند.داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 18 تجزیه و تحلیل شدند. در ابتدا با استفاده از آمار توصیفی،میانگی و انحراف استاندارد محاسبه شد.همچنین برای بررسی اثربخشی درمان متمرکز برشفقت بر کاهش استرس،اضطراب،افسردگی و نشانه های بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر،از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که با تعدیل نمرات پیش آزمون، بین گروههای آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون در تمامی متغیرهای پژوهش تفاوت معناداری وجود دارد ( p<0/05). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده می توان گفت که درمان متمرکز بر شفقت باعث کاهش استرس،اضطراب و افسردگی افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر شده است. پیشنهاد می شود در پژوهش های آینده تاثیر درمان متمرکز بر شفقت بر روی بیماری های روان تنی دیگر بخصوص مالتیپل اسکلروزیس بررسی شود.همچنین تاثیر این درمان با درمان های دیگر مانند:شناختی-رفتاری ، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و دارودرمانی مقایسه شود.
مروری بر پاتوفیزیولوژی سندرم روده تحریک پذیر با تاکید بر نقش عوامل مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سندرم روده تحریک پذیر ( IBS ) یک اختلال مزمن و شایع کنشی گوارشی است که بار زیادی را بر فرد و جامعه وارد می کند. با وجود پژوهش های فراوان همچنان در مورد علت شناسی، روش های تشخیصی و درمانی آن توافق نظر وجود ندارد. در سال های اخیر توجه زیادی به عوامل عصب شناختی دخیل در آن به منظور شناخت و مدیریت بهتر این اختلال شده است. هدف از پژوهش حاضر مروری روایتی بر پاتوفیزیولوژی IBS با تاکید بر دستگاه عصبی مرکزی به ویژه عوامل مغزی بود. بر اساس ادبیات پژوهش عوامل مختلفی در پاتوفیزویولوژی IBS نقش دارند و در سال های اخیر فرضیه ناکارآمدی محور مغز- روده به عنوان عاملی بسیار مهم در ایجاد نشانه های IBS در نظر گرفته شده است. محور مغز-روده بستری عصبی- ساختاری است که در آن تعامل دوسویه بین مغز و روده از طریق مسیرهای دو طرفه بین سیستم عصبی مرکزی، سیستم اعصاب خودمختار و سیستم عصبی روده ای صورت می گیرد. مرور پژوهش های انجام شده در مورد ساختار و کارکرد مغزی بیماران مبتلا به IBS نشان داد که بخش های قشری و زیر قشری مختلفی به ویژه نواحی مرتبط با درد، هیجان و شناخت در این بیماران با افراد سالم تفاوت دارد. یافته های به دست آمده منجر به فهم دقیق تر از مکانیسم های زیربنایی سندرم روده تحریک پذیر می شود و می توان از آنها در فرآیندهای تشخیص و درمان بیماران چه در موارد بالینی و چه در پژوهش استفاده کرد.
مقایسه توان، فرکانس پیک آلفا و ناقرینگی آلفای پیشانی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سندرم روده تحریک پذیر ( IBS ) یک اختلال مزمن کنشی گوارشی است که با علایمی مانند درد یا ناراحتی شکمی و تغییر در عادات روده ای همراه است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه مشخصه های نوسانات مغزی، به طور خاص ریال در باند فرکانسی آلفا، با استفاده از الکتروانسفالوگرافی در حالت استراحت بین افراد مبتلا به IBS و افراد سالم بود. بدین منظور 11 نفر (7 زن و 4 مرد) بیمار مبتلا به IBS و 11 نفر (7 زن و 4 مرد) سالم که از نظر سن و جنسیت با گروه بیمار همتا سازی شده بودند، انتخاب و نوسانات مغزی آن ها با استفاده از EEG 64 کاناله در حالت استراحت و با چشمان بسته ثبت شد. توان آلفا، فرکانس پیک آلفا و ناقرینگی آلفای پیشانی با استفاده از روش تبدیل فوریه سریع و آزمون t مستقل محاسبه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که میانگین توان آلفا در گروه بیمار بیشتر از گروه سالم و فرکانس پیک آلفا و ناقرینگی آلفای پیشانی در گروه بیمار کمتر از گروه سالم بود. با توجه به یافته های پژوهش نتیجه گیری می شود که عملکرد قشری و امواج مغزی تولید شده در باند فرکانسی آلفا بین افراد مبتلا به IBS و افراد سالم متفاوت است و یافته ها می تواند شناساسایی نشانگر های زیستی و پیش بینی کننده اثرات درمانی در بیماران مبتلا به IBS مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی هیپنوتیزم درمانی شناختی- رفتاری بر علایم بالینی سندرم روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سندرم روده تحریک پذیر اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که با درد شکمی، یبوست، اسهال یا ترکیبی از علایم همراه است. هدف این مطالعه بررسی اثربخشی هیپنوتیزم درمانی شناختی- رفتاری بر شدت علایم بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود. روش پژوهش مطالعه حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به متخصصین گوارش شهر ارومیه، در بازه ی زمانی اردیبهشت تا خرداد ماه 1398 بود. از بین آن ها 30 بیمار به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. پرسشنامه شدت و فراوانی علایم روده ( صولتی دهکردی و همکاران، 1390) در پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. گروه آزمایش طی 8 جلسه 60 دقیقه ای به صورت هفتگی تحت هیپنوتیزم درمانی شناختی- رفتاری قرار گرفتند، ولی گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که میانگین نمرات علایم سندرم روده تحریک پذیر در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون کاهش معناداری یافت ( 58/477 F = , 001/0 ≤ P ). بر اساس نتایج مطالعه حاضر می توان نتیجه گیری نمود که هیپنوتیزم درمانی شناختی- رفتاری می تواند در بهبود بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر موثر باشد.