مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
افراد بهنجار
مقایسه سلامت روان شناختی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر، بیماران مبتلا به اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: سندرم روده تحریک پذیر شایع ترین اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که عوامل روان شناختی در ایجاد و تشدید علایم آن نقش مهمی ایفا می کند. این پژوهش با هدف مقایسه سلامت روان شناختی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر، اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار انجام شد.
مواد و روش ها: در قالب یک طرح علی- مقایسه ای سه گروه شرکت کننده شامل 86 نفر بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر، 86 نفر بیمار مبتلا به اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و 86 نفر از افراد بهنجار با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کننده ها پرسش نامه SCL-90-R یا Symptom cheklist-90-revised را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: در تمام مؤلفه های سلامت روان شناختی بین بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با بیماران مبتلا به اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار تفاوت معنی داری وجود دارد؛ در حالی که بین بیماران مبتلا به اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار فقط در خرده مقیاس شکایت های جسمانی تفاوت معنی داری وجود داشت.
نتیجه گیری: با توجه به این که مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر نسبت به بیماران مبتلا به اختلال های ارگانیک دستگاه گوارش و افراد بهنجار، سلامت روان شناختی پایین تری داشتند، نقش عوامل روان شناختی در سبب شناسی و درمان این سندرم باید مورد توجه قرار گیرد.
ارزیابی مدل آسیب پذیری سه گانه در پیش بینی اختلالات هیجانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف مدل آسیب پذیری سه گانه در اختلالات هیجانی شامل سه نوع آسیب پذیری است: زیستی فراگیر، روان شناختی فراگیر و روان شناختی اختصاصی هر اختلال. با توجه به این که اغلب مطالعات پیشین به بررسی تنها یک مؤلفه از ابعاد مدل آسیب پذیری سه گانه پرداخته اند، این پژوهش با هدف مقایسه جامع تمام مؤلفه های مدل آسیب پذیری سه گانه در بیماران مبتلا به اختلالات هیجانی و افراد بهنجار انجام شد. مواد و روش ها در طرح پژوهشی علّی مقایسه ای از اسفند 1393 تا خرداد 94، 20 بیمار با اختلال اضطراب فراگیر، 20 بیمار با اختلال وسواسی جبری، 20 بیمار با اختلال افسردگی اساسی با 20 نفر از افراد بهنجار (گروه کنترل) مقایسه شدند. افراد بیمار و بهنجار از طریق نمونه گیری در دسترس از بین افراد مراجعه کننده به کلینیک های روان درمانی خصوصی شهر ارومیه و افراد بهنجار ارومیه به ترتیب انتخاب شدند.گروه بیماران و بهنجار در برخی از متغیرهای جمعیت شناختی با یکدیگر همتا شدند. تعیین تفاوت بین گروه بیماران و گروه کنترل، از طریق روش تحلیل واریانس چندمتغیری (مانوا) با بهره گیری از نسخه 21 نرم افزار SPSS صورت گرفت. یافته ها بیماران مبتلا به اضطراب فراگیر، وسواسی جبری و افسردگی اساسی در مقایسه با افراد گروه کنترل، آسیب پذیری زیستی فراگیر و آسیب پذیری روان شناختی فراگیر بیشتری داشتند و این تفاوت معنادار (001/0( P = بود. در آسیب پذیری روان شناختی اختصاصی هر اختلال نیز گروه های بیمار با افراد گروه کنترل تفاوت معنادار (001/0( P = داشتند: بیماران اضطراب منتشر در مقایسه با گروه کنترل، تحمل نکردن بلاتکلیفی بیشتر، بیماران وسواسی جبری آمیختگی فکر وعمل بیشتر و بیماران مبتلا به افسردگی نگرش های ناکارآمد بیشتری داشتند. نتیجه گیری با توجه به تفاوت معنادار بیماران مبتلا به اختلالات هیجانی با افراد بهنجار در ابعاد مدل آسیب پذیری سه گانه، این مدل را می توان معیار سبب شناختی و تشخیصی جامع و مناسبی در این بیماران دانست.
مقایسه بازشناسی هیجان های چهره ای و سوگیری های شناختی در افراد مبتلابه اختلال بدشکلی بدن با افراد بدون اختلال بدشکلی بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه بازشناسی هیجان های چهره ای و سوگیری های شناختی در افراد مبتلابه اختلال بدشکلی بدن با افراد بدون اختلال بدشکلی بدن انجام شد. روش : پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی افراد مبتلابه اختلال بدشکلی بدن در گروه سنی 25 تا 35 ساله در سال 1399 بودند. نمونه پژوهش شامل 70 نفر بود (هر گروه 35 نفر) که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس اصلاح شده وسواس فکری عملی ییل – براون، مقیاس اختلال بدشکلی بدن فیلیپس و همکاران (1997)، پرسش نامه اصلاح شده تفسیر موقعیت های مبهم بولمن و همکاران (2002) و آزمون بازشناسی هیجان های چهره ای اکمن و فرایزن (1976) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون t و آزمون نا پارامتریک فریدمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . یافته ها : یافته ها نشان داد که بین افراد مبتلابه اختلال بدشکلی بدن و افراد بدون اختلال بدشکلی بدن در سوگیری های شناختی تفاوت معناداری (01/0>P) وجود دارد. همچنین دو گروه مبتلابه اختلال بدشکلی بدن و گروه بدون اختلال بدشکلی بدن در مؤلفه بازشناسی هیجان های چهره ای نیز تفاوت معناداری (01/0>P) داشتند. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن نسبت به افراد بدون اختلال بدشکلی بدن، سوگیری های شناختی مرتبط با بدن بیشتر و منفی تری دارند. هم چنین افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدنی نسبت به افراد غیر مبتلا در بازشناسی هیجان های چهره ای به جز غم ضعیف تر عمل کردند. به نظر می رسد این دو متغیر نقش مهمی در شکل گیری و ماندگاری این اختلال ایفا می کنند.