مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
تحلیل MICMAC
حوزه های تخصصی:
زیست پذیری شهری یکی از مبانی اساسی توسعه پایدار شهری است. رویکرد زیست پذیری را می توان برآمده از افزایش آگاهی نسبت به الگوهای ناپایدار زندگی شهری دانست که در درازمدت موجب کاهش توان منابع محیطی می شود. این مقاله ابعاد و شاخص های اصلی مؤثر بر زیست پذیری کلان شهر تهران را از مدل سازی ساختاری- تفسیری شناسایی و تحلیل کرده است. تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی، و گردآوری داده ها توصیفی از نوع پیمایش است، و ابزار گردآوری اطلاعات در آن پرسش نامه است. ابتدا ابعاد و شاخص های زیست پذیری براساس مطالعه ادبیات و تحلیل محتوایی و مقایسه ای پژوهش های مرتبط و مصاحبه با خبرگان و متخصصین شناسایی و سپس با استفاده از متدولوژی تحلیلی نوین مدل سازی ساختاری- تفسیری (ISM) روابط بین ابعاد و شاخص های زیست پذیری تعیین و به صورت یک پارچه تحلیل شده است؛ در نهایت با استفاده از تحلیل MICMAC نوع متغیرها با توجه به اثرگذاری و اثرپذیری بر سایر متغیرها مشخص شده است؛ نتایج نشان می دهد بُعد اقتصادی شامل شاخص های اشتغال و درآمد پایدار، مسکن مناسب و توزیع عادلانه امکانات و خدمات زیرساختی مشترکاً با میزان قدرت نفوذ 9 و با بیشترین تأثیر، محرک و برانگیزاننده زیست پذیری در کلان شهر تهران به شمار می روند. در نتیجه هرگونه برنامه و اقدام برای سرآغاز و ارتقای زیست پذیری کلان شهر تهران باید به نقش کلیدی و پایه ای این عوامل توجه کند. این متغیرها در افزایش زیست پذیری شهر تهران دارای قدرت نفوذ بالا و وابستگی پایینی هستند و جزء اولویت های اقدام در زیست پذیر کردن کلان شهر تهران به شمار می روند.
طراحی مدل ساختاری-تفسیری (ISM) عوامل مؤثر بر ایجاد امنیت پایدار شهروندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۲ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
111 - 125
حوزه های تخصصی:
حق حیات و امنیت ازجمله حقوق طبیعی و مقدم و اساس برخورداری از دیگر حقوق و آزادی های اساسی انسان است، امنیت به عنوان شرط بنیادین حیات انسانی در همه جای دنیا و اکثر اسناد بین المللی و قوانین اساسی کشورها قابل درک بوده و مورد تأکید قرارگرفته است. امنیت از جنبه های سنتی که بیشتر بر ابعاد فیزیکی و نظامی تأکید داشته فاصله گرفته است و ابعاد بیشتر و کامل تری از زندگی انسان را در برگرفته است. دراین بین امنیت پایدار شهروندی از مفاهیم نوینی است که ضمن در برگرفتن ابعاد قبلی، جنبه های مختلفی را در برمی گیرد و با مرجع قرار دادن انسان مستقیماً باکیفیت زندگی و کرامت انسانی در ارتباط است؛ مسئله اصلی شناسایی عوامل و شاخص های شکل گیری امنیت پایدار شهروندی است؛ تا با شناسایی این عوامل به وسیله مدل سازی ساختاری تفسیری ارتباط هم افزایانه بین عوامل مشخص گردد. ازنظر هدف کاربردی و ازنظر گردآوری اطلاعات از نوع پژوهش های کتابخانه ای و توصیفی است. عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری امنیت پایدار شهروندی بر اساس مطالعه ادبیات و اسناد بین المللی و مصاحبه با خبرگان مشخص گردیده و سپس با استفاده از متدولوژی تحلیلی نوین مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) روابط بین عوامل تعیین و به صورت یکپارچه تحلیل شده است. درنهایت با استفاده از تحلیل MICMAC، عوامل با توجه به اثرگذاری و اثرپذیری بر سایر عوامل، تحلیل شده اند. نتایج نشان می دهد که عوامل سیاسی و اقتصادی با بیشترین قدرت نفوذ، زیربنا و محرک اصلی شکل گیری امنیت پایدار شهروندی است و هرگونه اقدام برای ایجاد و ارتقای امنیت پایدار شهروندی، مستلزم اصلاحات در این 2 عامل است. عوامل پیوندی شاملِ اجتماعی، بهداشتی، غذایی، محیطی نیز با تعدد خود در این سیستم نقش حیاتی را بازی می کنند. عامل شخصی/فردی در این سیستم منفعل بوده و در ارتباط با مفهوم امنیت پایدار شهروندی تحت تأثیر سایر عوامل است.
ارائه مدل ساختاری- تفسیری عوامل مؤثر بر سبک زندگی نشاط محور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه سبک زندگی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹
55 - 82
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی ابعاد و شاخص اصلی مؤثر بر سبک زندگی نشاط محور و ارائه مدل ساختاری- تفسیری آن انجام گرفته است. تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و گردآوری داده ها توصیفی از پیمایش بوده و ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه است. ابتدا مؤلفه های سبک زندگی نشاط محور مشخص شده و مصاحبه با خبرگان و متخصصان انجام گرفته، سپس با استفاده از متدلوژی تحلیلی نوین مدل سازی ساختاری- تفسیری روابط بین این مؤلفه ها تعیین و تحلیل شده است؛ در نهایت با استفاده از تحلیل MICMAC نوع مؤلفه ها با توجه به اثرگذاری و اثرپذیری بر سایر مؤلفه ها مشخص شده است. در این راستا نتایج پژوهش نشان می دهد عوامل سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی، دین داری، مصرف فرهنگی، فعالیت های اوقات فراغت، حقوق شهروندی، هویت فردی، هویت جمعی و مدیریت بدن از ابعاد و شاخص های سبک زندگی نشاط محور به شمار می آیند. همچنین دو عامل سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی به ترتیب مجموع با میزان قدرت نفوذ 9 بیشترین تأثیر و اوقات فراغت، حقوق شهروندی و مدیریت بدن به ترتیب مجموع میزان قدرت نفوذ 3 کمترین تأثیر را دارند.
ارائه مدل زیست پذیری کلانشهر مشهد با استفاده از رهیافت مدلسازی ساختاری-تفسیری ISM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه زیست پذیری گفتمانی نیرومند را در توسعه شهری و طراحی شهری ایجاد می کند که در پیشینه برنامه ریزی شهری رواج پیدا کرده است. زیست پذیری شهری از یک طرف گواه تاثیر و جذابیت قوی شهر است و از سوی دیگر ارتباطات و آثار شهری را از طریق جذب سرمایه گذاری بیشتر و منابع انسانی و فرهنگی شدت می بخشد. از این رو، زیست پذیری شهر با شهر سالم، شهر اکولوژیک و توسعه پایدار شهری ارتباط تنگاتنگی دارد. این پژوهش به دلیل ایجاد درک و دانش کاربردی برای مسئولان، مدیران برنامه ریزی شهری کلان شهر مشهد در زمینه شناسایی و سطح بندی عوامل کلیدی و اثرگذار بر زیست پذیری شهری، از حیث هدف گذاری کاربردی، از حیث روش، توصیفی تحلیلی و از منظر روش جمع آوری داده ، ترکیبی از روش اسنادی- پیمایشی است. برای انجام دادن این پژوهش با بررسی جامع پژوهش و همچنین با استفاده از نظر متخصصان، 22 عوامل موثر بر زیست پذیری در سه ابعاد شناسایی شدند؛ سپس با استفاده از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری و با استفاده از ابزار پرسشنامه، عوامل موثر در هشت گروه سطح بندی شدند. درادامه، پس از تشخیص سطوح هریک از عوامل و همچنین با در نظرگرفتن ماتریس در دسترس پذیری نهایی، مدل نهایی ساختار تفسیری ترسیم می شود .براساس نتایج، عواملی مانند توزیع عادلانه امکانات و خدمات زیرساختی، ایجاد حمل و نقل مطلوب و متنوع، تامین نیازهای روزمره، ایجاد اشتغال و درآمد پایدار، توسعه کاربری های مختلط و تنوع و خلاقیت شهری، در ارتباط با موضوع زیست پذیری در کلان شهر مشهد، جزو متغیر های کلیدی و تاثیرگذار هستند.
شناسایی و سطح بندی مولفه های مدیریت پایدار منابع انسانی در صنعت بانکداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
283 - 298
حوزه های تخصصی:
رمز موفقیت یک موسسه در عصر رقابت و محیط های به هم پیوسته ، توانایی آن در نگهداشت و توسعه منابع انسانی است. این مطالعه باهدف شناسایی مؤلفه های مدیریت پایدار منابع انسانی در بانک سرمایه انجام شده است. روش پژوهش آمیخته است و در ابتدا ، مؤلفه های مدیریت پایدار منابع انسانی از طریق ادبیات و مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان شناسایی شده است. مصاحبه ها با سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی کدگذاری شدند و درنهایت ده مؤلفه شناسایی و در بخش کمی یک مدل ساختاری- تفسیری برای ارائه الگوی مدیریت پایدار منابع انسانی در بانک سرمایه با استفاده از ISM ایجاد گردیده است. پس ازآن برای شناسایی موقعیت مؤلفه های شناسایی شده با استفاده از MICMAC مبتنی بر قدرت نفوذ و وابستگی مشخص گردید. نتایج نشان می دهد مدل تفسیری ساختاری بانک سرمایه در شش سطح قابل ارائه است که اصلی ترین آن به سیاست ها و خط مشی بانک مربوط می شود. سایر مؤلفه های شناسایی شده نیز شامل توسعه توانمندی، ایجاد محیط چابک، افزایش مسئولیت اجتماعی ، بهبود کیفیت زندگی، نخبه پروری، همسویی با تحولات دیجیتال، یادگیری مداوم، بهبود عملکرد و بهبود شرایط کار است. تحلیل MICMAC نشان داد سیستم مدیریت منابع انسانی بانک سرمایه سیستمی ناپایدار است.
مدل سازی عوامل مؤثر بر بهینگی زنجیره تأمین در صنعت برق با رویکرد ترکیبی تحلیل اکتشافی و ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۲
225 - 250
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه مدل سازی ساختاری تفسیری عوامل مؤثر بر بهینگی زنجیره تأمین در صنعت برق است. مطالعه حاضر با استفاده از روش ترکیبی، یک رهیافت کیفی-کمی را برای تدوین و اعتباریابی مدل عوامل مؤثر بر بهینگی زنجیره تأمین از دیدگاه نخبگان صنعت برق ارائه می کند. در راستای تدوین و شناسایی عوامل بهینگی، از تحلیل مضمون و شبکه مضمونها با استفاده از نرم افزار نویو برای تشکیل شبکه مضامین، الگوی کیفی عوامل مؤثر بر بهینگی زنجیره تأمین طراحی شد. برای تدوین الگوی اولیه عوامل مؤثر بر بهینگی زنجیره تأمین، تعداد 23 نفر از خبرگان و متخصصان صنعت برق با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در بخش کمی برای تجزیه وتحلیل داده ها و اعتبارسنجی عوامل مؤثر بر بهینگی زنجیره تأمین از روش کیفی، از روش مدل سازی ساختاری تفسیری ISMو تحلیل MICMAC استفاده شد. نتایج نشان داد که چارچوب اولیه الگوی کیفی بهینگی زنجیره تأمین در صنعت برق دارای شش بعد است که عبارتند از: عملکرد زنجیره تأمین، مدیریت زنجیره تأمین، مدیریت ریسک زنجیره تأمین، مدیریت کیفیت زنجیره تأمین، تولید و عملیات و پایداری زنجیره تأمین. در گراف ISM، متغیرها در چهارده سطح مختلف طبقه بندی شدند که در بالاترین سطح مدل عوامل "سازمان"و "راهبردها" و در پایین ترین سطح "رضایتمندی مشتری" قرار گرفت. پس از تحلیل MICMAC متغیرها در سه گروه متغیرهای مستقل با یازده متغیر، متصل با چهار متغیر و وابسته با ده متغیر قرار گرفتند و هیچ متغیری در گروه متغیرهای خودگردان قرار نگرفت.
تبیین و سطح بندی ابعاد مدل معماری پارامتریک بر مبنای زمینه گرایی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معماری پارامتریک به عنوان یکی از رویکردهای مهم طراحی در دوران معاصر امکان ایدهپردازی و خلق فرم های متنوعی را بوجود آورده است؛ اما با وجود پتانسیل های آن، در برخی موارد شکل گیری طرحهای ناهماهنگ با مؤلفه های فرهنگی زمینه طراحی مشاهده میشود که منجر به کمرنگ شدن اهمیت زمینه های فرهنگی در تعریف فرمهای پاسخگو به نیازهای انسانی شده است. از اینرو بازخوانی ارتباط معماری پارامتریک با زمینه گرایی فرهنگی دارای ضرورت است. این تحقیق با هدف شناسایی و سطحبندی ابعاد مدل معماری پارامتریک بر مبنای زمینه گرایی فرهنگی انجام گرفته است. روش تحقیق در گام اول به صورت مطالعات کتابخانهای جهت شناسایی معیارها، مؤلفه ها و ابعاد مدل بوده و در وهله دوم با هدف سطح بندی ابعاد از رویکرد مدلسازی ساختاری تفسیری و تحلیل MICMAC بهره گرفته شد. بر اساس مرور ادبیات مرتبط، مدلی متشکل از 44 معیار، 20 مؤلفه و 9 بعد تبیین شد. همچنین یافته های رویکرد مدلسازی ساختاری تفسیری بیانگر آن است که فرایند علی ارتباط متغیرها در سه سطح قابل تمییز بوده که در سطح زیرین و مبنایی ابعاد مدل موردنظر، بعد «طراحی قاعدهمند در ارتباط با زمینه فرهنگی» مشاهده می شود؛ بنابراین اصل اولیه در دستیابی به معماری پارامتریک مبتنی بر زمینه فرهنگی ایجاد ساختارهای قاعده مند و ترکیب عناصر فنی و فرهنگی بوده که نیازمند دستیابی به زبان مشترک در حوزه هایی چون معماری، فرهنگ و ریاضیات جهت تبیین الگوهای نظاممند و قابل اجرا در معماری معاصر است.
طراحی الگوی ساختاری- تفسیری قابلیت ها ی پویا ی فناوری اطلاعات در شرکت های کوچک و متوسط(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات مدیریت و توسعه پایدار سال سوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
45 - 67
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، شناسایی، سطح بندی و تحلیل ابعاد و شاخص های اصلی مؤثر بر قابلیت ها ی پویا ی فناوری اطلاعات در شرکت های کوچک و متوسط با استفاده از تکنیک مدل سازی ساختاری-تفسیری (ISM) می باشد. ابعاد و شاخص های قابلیت ها ی پویا ی فناوری اطلاعات براساس مطالعه ادبیات و تحلیل محتوایی و مقایسه های پژوهش های مرتبط و مصاحبه با خبرگان و متخصصین، شناسایی و سپس با استفاده از مدل سازی ساختاری-تفسیری روابط بین ابعاد و شاخص های قابلیت ها ی پویا ی فناوری اطلاعات تعیین و به صورت یکپارچه تحلیل شده است. در نهایت، با استفاده از تحلیل MICMAC نوع متغیرها با توجه به اثرگذاری و اثرپذیری بر سایر متغیرها مشخص شده است. نتایج نشان می دهد متغیر دیجیتالی سازی فرآیندهای تجاری جزو متغیرهای پیوندی است و از قدرت نفوذ و وابستگی بالایی برخوردار است و با بیشترین تأثیر، محرک و برانگیزاننده قابلیت ها ی پویا ی فناوری اطلاعات در شرکت های کوچک و متوسط به شمار می روند و هرگونه عملی بر این متغیر، سبب تغییر سایر متغیرها می شود. همچنین، متغیرهای سنجش، منابع و شایستگی ها و هماهنگی، جزو متغیرهای کلیدی برای توسعه قابلیت ها ی پویا ی فناوری اطلاعات در شرکت های کوچک و متوسط به شمار می روند. این متغیرها تأثیر بسیاری بر تحقق و ارتقای قابلیت ها ی پویا ی فناوری اطلاعات در شرکت های کوچک و متوسط دارند و از قدرت نفوذ بالا و وابستگی پایینی برخوردارند.