مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
طالبان
حوزه های تخصصی:
با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا، بحران افغانستان که از سال 2001 بر سیاست خارجی واشنگتن سایه افکنده است، وارد مرحله جدیدی شد. نکته قابل توجه در این مرحله پذیرش رسمی طالبان به عنوان واقعیتی سیاسی و میدانی در عرصه قدرت در افغانستان است که آمریکا را در مدار رویکرد صلح با طالبان و به دنبال آن پایان دادن به جنگ در افغانستان قرار داده است. هدف اصلی در مقاله حاضر بررسی سیاست خارجی آمریکا در صلح با گروه طالبان است. بر این اساس با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی و منابع کتابخانه ای، این سوال اصلی را مطرح می کند که سیاست خارجی ترامپ در صلح با گروه طالبان چگونه تبیین می شود و مهم ترین عوامل موثر بر آن چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که ترامپ در انعقاد توافق صلح با طالبان از رویکرد نوانزواگرایی بهره برد که نوعی بین الملل گرایی گزینشی است و یک سیاست خارجی منفعت محور را ارائه می دهد. در این چارچوب آمریکا در دوره ترامپ سعی کرد با کمترین هزینه ممکن در افغانستان حضور داشته باشد و بحران در این کشور را مدیریت کند. مهم ترین عوامل موثر بر صلح آمریکا و طالبان نیز در دو سطح تغییرات سیاست های آمریکا و وضعیت میدانی و سیاست های دولت افغانستان قابل بررسی است.
قوم هزاره در دوره گذار (2019-2001م.) چالش ها و فرصت های پیش رو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله عدم برنامه ریزی و بهره گیری مناسب از پارامترهای هویتی مختلف نظیر دین، زبان و قومیت یکی از عوامل دیرپای ناامنی و بروز اختلافات میان مردم افغانستان بوده است. این در حالی است که وقوع تحولات سیاسی همچون وجود طالبان باعث شده اقوام کوچک تر مانند هزاره ها که علاوه بر تفاوت های قومی دارای برخی اختلافات مذهبی هستند، با چالش های مضاعفی مواجه شوند. به گونه ای که در دوره امارت طالبان، بیشترین فشارها بر آن ها واردشده و باوجود برخی تحولات پسا طالبانی، به نظر می رسد همچنان هزاره ها در دوره گذار (پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری) و موضوع قدرت یابی مجدد طالبان وضعیت مبهمی داشته باشند. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به این مسئله پرداخته است که وضعیت هزاره ها در دوره جدید چگونه بوده و اصولاً هزاره ها با چه فرصت ها و چالش هایی مواجه هستند؟ فرضیه اصلی آن است که هزاره ها باوجود فرصت هایی نظیر امکان اشتراک و سهم یابی رسمی در ساختار سیاسی قدرت و به رسمیت شناخته شدن مذهب شیعه، همچنان با معضلاتی مانند تهدیدات امنیتی و چالش های فرهنگی روبه رو هستند. یافته پژوهش آن است که شخصیت ها و جریان های تندرو در افغانستان به بهانه هایی مانند وجود اختلافات قومی‑ مذهبی خواستار باقی ماندن هزاره ها در ساختارهای سنتی و قومی خود و عدم پراکندگی آن ها در سطح جامعه افغانستان هستند.
ظهور مجدد طالبان و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(تهدید یا فرصت)
حوزه های تخصصی:
قدرت یابی مجدد و سریع طالبان منجر به ارائه دیدگاه های متفاوتی در محافل سیاسی- امنیتی جهان شده است. اندیشه قومیتی و ایدئولوژیکی این گروه و عملکرد قبلی آن در دهه 1990 منجر به این شد که برخی اندیشمندان داخلی ظهور مجدد طالبان در سال 2021 را فرصت و برخی دیگر آن را تهدید برای ایران قلمداد نمایند. هدف این مقاله احصاء تهدیدات و فرصت های قدرت یابی مجدد طالبان بر امینت ملی ج.ا.ا است. پژوهش حاضر براساس راهبرد آمیخته و به روش توصیفی- تحلیلی با استفاده از ابزارهای فیش برداری، مصاحبه و پرسش نامه محقق ساخته انجام پذیرفت. جامعه آماری شامل 130 نفر از صاحب نظران علوم سیاسی و امنیت ملی دانشگاه های شهر تهران بوده و نمونه آماری، 97 نفر است. نتایج حاصل از مصاحبه ها و مبانی نظری، منجر به شناسایی 36 شاخص ناشی از ظهور مجدد طالبان شده است. پس از تعیین روایی، پرسش نامه به 22 شاخص تقلیل یافت. مقدار ضریب آلفای کرونباخ 91/0 به دست آمد. پس از تحلیل داده های با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس فریدمن، یافته ها بیانگر آن است قدرت یابی مجدد طالبان به دلیل تاثیرگذاری تصاعدی بر اندیشه قومیتی و ایدئولوژیکی در مناطق شرقی کشور، امنیت ملی نظام ج.ا.ا را با افزایش ناامنی و چالش جدی مواجه خواهد کرد. در انتها نیز از محدود شدن احتمالی فعالیت های گروه های سلفی- تکفیری در پاکستان، گروه تررویستی داعش و زیرمجموعه آن از جمله دولت اسلامی خراسان (داخ)، به عنوان مهم ترین فرصت های امنیتی ج.ا.ا نام برده شده است.
شناسایی امارت اسلامی افغانستان (طالبان) از منظر حقوق بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گروه طالبان که در معرفی حکومت خود از عنوان «امارت اسلامی افغانستان» استفاده می کند، پس از تصرف کابل، رسماً اعضای حکومت موقت خود را معرفی کرد و از سازمان ملل متحد تقاضا کرد تا نماینده آن کشور در سازمان پذیرش شود. در دوره اول حکمرانی طالبان (از سال 1996 تا 2001)، با وجود اعمال حاکمیت موثر آنها بر بخش زیادی از افغانستان، حکومت مذکور از سوی سازمان ملل متحد شناسایی نشد. علی رغم خروج نام این گروه از فهرست گروههای ترویستی شورای امنیت در سال 2011، کماکان نام بسیاری از مقامات عالی رتبه گروه طالبان، در فهرست کمیته تحریمهای شورای امنیت قرار دارد. شورا نیز در قطعنامه 2513 (2020) تاکید کرده بود که از اعاده حکومت امارت اسلامی افغانستان استقبال نمی کند و آن را به رسمیت نمی شناسد اما در قطعنامه شماره 2593 (2021) که پس از تصرف کابل توسط طالبان صادر شده است، شورا به موضوع عدم شناسایی امارت اسلامی افغانستان اشاره نکرده است. سوال اصلی پژوهش آن است که «آیا امارت اسلامی افغانستان توسط جامعه بین المللی و سازمان ملل متحد شناسایی خواهد شد یا خیر؟». روش بررسی این پژوهش، تحلیلی –توصیفی می باشد و شیوه گردآوری اطلاعات،کتابخانه ای است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که امارت اسلامی افغانستان، تا زمان اثبات همکاری با دیگر دولت ها در مبارزه با گروههای تروریستی نظیر داعش و نیز رعایت هنجارهایی مانند حفظ حقوق بشر و زنان و تشکیل حکومتی فراگیر، از سوی جامعه بین المللی بویژه دول غربی شناسایی نخواهد شد.
بررسی ریشه های عدم موفقیت در جلوگیری از کشت مواد مخدر در جنوب آسیا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سرزمین سال هشتم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
33 - 42
حوزه های تخصصی:
مواد مخدر پدیده ای که در جامعه بشری همزمان با رشد جامعه مدرن به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح شد و امروزه بعد گسترده ای به خود گرفته است. از خصوصیات این پدیده این است که هم در مناطق تولید کننده و هم مصرف کننده آسیب های جدی ای را به نظم اجتماعی وارد می سازد. امروزه گفته می شود که این تجارت بعد از نفت و اسلحه بزرگترین بازار جهانی را از لحاظ ارزش به خود اختصاص داده است. مواد مخدر به عنوان یک تهدید جهانی که مشارکت فعال همه دولتها را برای حل آن می طلبد مطرح می باشد.
منطقه جنوب آسیا که از آن به عنوان هلال طلایی کشت مواد مخدر از آن یاد می شود قسمت اعظم تولید مواد مخدر را به خود اختصاص داده است و سابقه ای حداقل چهار دهه را در تولید و عرضه به بازار های جهانی دارد.
فقدان حاکمیت کارآمد در دو کشور پاکستان و افغانستان علی رغم خواست دولت های منطقه همچون افغانستان، هند، ایران و دولتهای فرا منطقه ای همچون یالات متحده آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا باعث تداوم و افزایش کشت این مواد در این منطقه علی الخصوص افغانستان شده و حتی پس از پیروزی نیرو های ائتلاف به رهبری آمریکا در جنگ افغانستان نیز شاهد این پدیده هستیم
واکاوی نقش طالبان در دولت – ملت سازی بعد از تحولات 2021 در افغانستان
منبع:
پژوهش ملل اسفند ۱۴۰۰ شماره ۷۳
71-89
فرایند دولت- ملت سازی موضوع جدیدی نیست اما این پدیده در سال های جنگ جهانی دوم به بعد در بین کشورهای در حال توسعه، توسعه نیافته و جهان سوم رواج یافت. کشورهایی که فاقد یک دولت مرکزی واحد و قدرتمند هستند همواره برای امنیت جهان خطر محسوب شده و می توانند مأمن خوبی برای رشد و پرورش تروریست و تروریسم بین الملل باشند. افغانستان نیز بعنوان یک کشور فروپاشیده پس از دوران حکومت طالبان بین سال های 1996 تا 2001 و پس از خروج نیروهای آمریکا در سال 2021 و فروپاشی دولت افغانستان و بر تخت نشستن دوباره طالبان از این قاعده مستثنی نبوده است. لذا در این مقاله که روش گردآوری داده ها کتابخانه ای بوده و سعی بر آن شده است تا نقش حکومت طالبان در دولت – ملت سازی بعد از تحولات 2021 در افغانستان بررسی گردد. از مطالعات و شواهد موجود می توان نتیجه گرفت به سبب حضور دو دهه ای ایالات متحده و کشورهای ناتو در منطقه و نزاع و درگیری های متعدد با گروه های طالبان و القاعده و همچنین افکار سنتی، ترس از سختگیری ها و عذاب های طالبان، قومیت گرایی و اعتماد نداشتن مردم جامعه به آمریکایی ها، همواره فرایند دولت- ملت سازی با چالش های متعددی روبرو بوده و کشور را به سمت یک حکومت دیکتاتوری طالبانی دیگر سوق خواهد داد.
تغییر در ادراک آمریکا از تهدید در افغانستان و پیامدهای راهبردی برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
495 - 530
حوزه های تخصصی:
آمریکا پس از توافق با طالبان در دوحه، نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج کرد. این در حالی است که ایالات متحده در سال ۲۰۰۱، ذیل سیاست مبارزه با تروریسم و با هدف سرنگونی دولت وقت طالبان، به افغانستان حمله نظامی و این کشور را اشغال کرده بود. آمریکا از زمان حمله به افغانستان، در شش مرحله سیاست خود را در قبال این کشور و به ویژه طالبان که طی سال های طولانی در لیست دشمنان ایالات متحده بود، تنظیم کرد. اما حصول توافق اخیر با این جنبش که به معنای گذار از راهبرد تقابل به سیاست تعامل با طالبان است، نشان از تغییر در ادراک آمریکا از تهدید در افغانستان دارد. این تغییر ادراک آمریکا برای ایران، که یکی از همسایگان افغانستان است، پیامدهای راهبردی به ویژه در حوزه امنیتی دارد.ازاین رو، این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش اصلی است که تغییر در ادراک آمریکا از تهدید در افغانستان، چه پیامدهای راهبردی برای ایران به خصوص درزمینه امنیت خواهد داشت. در این مقاله به دلیل ماهیت پیچیده موضوع، از تلفیق روش های اکتشافی و هنجاری استفاده شده است. ترکیب نظریه های روابط بین الملل به طور خاص و نظریه ادراک تهدید با روش های پژوهشی تحلیل روندها و سناریونویسی، به لحاظ استخراج مولفه های متنوع و مداخله گر کمک کرده است.یافته های تحقیق پیش رو نشان می دهد که آمریکا در پی تغییر در ادراک خود، از افغانستان خارج شده و قدرت گرفتن طالبان را تسهیل کرده است. هرچند تهران در تعامل با طالبان بوده است، اما از قابل پیش بینی بودن رفتار آن مطمئن نیست. تهران چه بسا نگران است که طالبان به عنوان نیروی نیابتی برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای ایفای نقش کرده و منافع امنیتی جمهوری اسلامی ایران را به مخاطره اندازد. افزون بر این، ایران درباره احتمال ظهور گروه های افراطی و تروریستی در افغانستان، نگرانی های جدی دارد. یکی از دغدغه های تهران این است که توافق آمریکا با طالبان، بر کیفیت تعامل و مواجهه این جنبش با ایران در آینده تاثیرگذار بوده و افغانستان را به سکوی جدیدی برای فشار بر ایران در حوزه امنیتی تبدیل کند. به ویژه اینکه افغانستان بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک با ایران دارد و هرگونه ناامنی یا نفوذ ازسوی طالبان یا گروه های دیگر می تواند تاثیری مستقیم بر امنیت ملی ایران داشته باشد. حکومت مطلق طالبان در افغانستان و همزیستی تهران با آن نیز می تواند موجب نارضایتی بخش قابل توجهی از مهاجران یا پناهجویان افغان در ایران شود.
خروج امریکا از افغانستان؛ بازتاب استراتژی بازموازنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خروج امریکا از افغانستان مؤلفه ای مهم از بازگشت واشنگتن به استراتژی «بازموازنه» است، استراتژی که بر بسیج منابع در مناطق حیاتی جدید دلالت دارد. بازتوزیع قدرت در نظام بین الملل، امریکا را به بازتعریف منبع تهدید (از تروریسم به هژمونیک گرایی قدرت ها) و کانون تهدید (عمدتاً از آسیای غربی به آسیای شرقی) واداشته است. صعود چین طی سه دهه گذشته به اصلی ترین چالش هژمونی امریکا در آسیا-پاسیفیک تبدیل شده است. افزون براین، روسیه به واسطه گسترش گرایی استراتژیک در اروپا و ایران به دلیل فعال گرایی منطقه ای و هسته ای در خاورمیانه نیز چالش های هژمونی امریکا محسوب می شوند. پرسش اصلی آن است که امریکا برپایه چه اهداف و دلایل استراتژیک به خروج از افغانستان مبادرت کرده است؟ فرضیه آن است که دلیل و هدف اصلی که امریکا را به خروج از افغانستان برانگیخته، مواجهه موقعیت هژمونیک آن با افزایش نفوذ چین به عنوان بالاترین اولویت و سپس روسیه و درنهایت ایران است. هدف مقاله، آن است تا خروج امریکا از افغانستان را درچارچوب بازموازنه سازی تحلیل کند که مستلزم شناخت متغیرهای بین المللی و متضمن ارزیابی پیامدهای منطقه ای بازموازنه سازی ازمنظر امریکا است. روش تحقیق از نوع تو صیفی، تحلیلی است و براساس رهیافت ساختاری و نظریه نورئالیسم تهاجمی، بازتاب سیاست بازموازنه امریکا در خروج از افغانستان تبیین می شود.
بررسی مؤلفه های تأثیرگذار بر تغییر رویکرد سیاسی - دفاعی ایران در قبال گروه طالبان در افغانستان
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال سوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۹
55-73
حوزه های تخصصی:
افغانستان یکی از همسایه های شرقی ایران است که در دهه های گذشته، دوره ای طولانی و سخت از نابسامانی و بی ثباتی را تجربه کرده است در سال ۲۰۲۱ ولایت های افغانستان تحت فشار نیروهای جنگنده طالبان یکی پس از دیگری سقوط کردند تا اینکه به سقوط کابل در نیمه اوت رسید. درواقع، با خروج آمریکا از افغانستان و ایجاد شرایط جدید در افغانستان در این میان سؤالی که به ذهن متبادر می شود این است که با توجه به همسایگی افغانستان با ایران مؤلفه های تأثیرگذار بر رویکرد سیاسی -دفاعی ایران در قبال گروه طالبان افغانستان چیست؟ فرضیه ی پژوهش براین اساس مبتنی است که مؤلفه هایی چون منافع و امنیت ملی (در حوزه ی داخلی)، واقعیت های نظام بین الملل (در حوزه ی بین الملل) و تغییر روش طالبان (در حوزه ی خارجی) در رویکرد ایران نسبت به گروه طالبان مؤثر بوده است.
حضور و خروج آمریکا از افغانستان؛ رویکرد نظریه جنگ اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵)
125 - 145
حوزه های تخصصی:
افغانستان با قرار داشتن در موقعیتی ژئواستراتژیک، نقش مهمی در تحولات آسیا و غرب آسیا دارد. این جایگاه باعث شده تا توجه به رویدادهای داخلی این کشور، برای دیگر بازیگران جهانی و منطقه ای نیز از اهمیت بسیار برخوردار باشد. در این راستا، بررسی چگونگی تطابق حضور نظامی آمریکا در افغانستان و نیز خروجش از این کشور که با شاخص های جنگ اخلاقی، از آن به عنوان ابزاری برای توجیه اقداماتش استفاده کرده، می تواند نشان دهنده اهداف واقعی آمریکا از حضور در افغانستان باشد. بر این اساس، مقاله ضمن مقایسه شاخص هایی که رویکرد جنگ اخلاقی به منظور توجیه استفاده از نیروی نظامی مطرح می کند، با نحوه ورود و خروج آمریکا از افغانستان به این نتیجه می رسد که بین این شاخص ها و اهداف اعلام شده از سوی آمریکا همخوانی وجود ندارد؛ بنابراین، مقاله این فرضیه را مطرح می کند که حمله نظامی به افغانستان با پشتوانه ایدئولوژیکِ جنگ اخلاقی، از یک سو در راستای گسترش سیطره و نفوذ آمریکا در منطقه آسیای مرکزی و از سوی دیگر، تأمین منافع اقتصادی این کشور از طریق تحمیل هزینه های نظامی به افغانستان و دیگر کشورهای منطقه بوده و خروج بدون مقدمه نیز فقط در راستای تأمین همین منافع می باشد. در واقع، آمریکا با توجیهی اخلاقی، اهدافی غیراخلاقی را در افغانستان دنبال کرد و هنگامی که از رسیدن به آن ها بازماند، آن توجیهات را کنار گذاشت و با خروج شتاب زده، نشان داد که جنبه غیراخلاقی حضورش سنگین تر از جنبه اخلاقی آن بوده است.
روابط افغانستان و چین: تغییر به سمت شراکت استراتژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روابط چین و افغانستان در دهه های گذشته براساس رویکرد پکن به تحولات منطقه ای و بین المللی تنظیم شده است. خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و تصرف کابل از سوی طالبان موجب تغییر رویکرد چین در قبال افغانستان از دیدگاه های مختلف شد. خروج آمریکا موجب تغییر موازنه قدرت در افغانستان و به تبع آن مناطق پیرامونی آن خواهد شد. رویکرد چین نسبت به افغانستان همواره برمدار ملاحظات امنیتی بوده و در حال حاضر ملاحظات اقتصادی نیز به آن افزوده شده است. طرح بزرگ اقتصادی چین در پاکستان و آسیای مرکزی در کنار نگرانی از پیوند میان گروه های افراطی در افغانستان با ایغورها در همسایگی این کشور از مهم ترین نگرانی های امنیتی چین است. حضور طالبان در قدرت و خروج آمریکا از افغانستان منجر به تغییر الگوی روابط از بی تفاوتی حساب شده به شراکت استراتژیک شده است. مؤلفه هایی مانند قطعیت نداشتن محیطی و انطباق استراتژیک، زمینه ساز پذیرش این الگو از سوی چین شد. در پژوهش حاضر به بررسی چرایی تغییر رویکرد چین در قبال افغانستان از بی تفاوتی حساب شده به شراکت استراتژیک می پردازیم و می خواهیم با بیان کنشگری چین در افغانستان تصویر روشنی از این تحولات ارائه دهیم.
جو بایدن و تسلط دوباره طالبان بر افغانستان: یک طرح از پیش تعیین شده یا یک شکست استراتژیک؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علیرغم این که آمریکا از سال 2001 و پس از شکست طالبان هزینه های گزافی را جهت پیشبرد پروژه ی دولت – ملت سازی در افغانستان صرف کرده بود؛ اما این گروه سلفی در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ توانست بار دیگر کابل را به تصرف خود درآورد. اقدامِ طالبان در افغانستان در حالی صورت پذیرفت که جو بایدن سیاست جدید خود نسبت به افغانستان مبنی بر خروج آمریکا از این کشور را تعیین کرده بود؛ به همین دلیل بسیاری از کارشناسان تسلط طالبان را نتیجه ی سیاست دولت بایدن دانستند که پیش تر توسط ترامپ نیز پی گیری شده بود. بااین حال سؤال و دغدغه ی دیگری که در این زمینه مطرح گردید این بود که آیا اقدام بایدن در رابطه با خروج آمریکا یک طرح منطقه ای از پیش تعیین شده و با اهداف و مبانی خاص بود یا این که صرفاً در راستای کاهش هزینه های خارجی آمریکا و بر مبنای نگرش حزبی دولت دموکرات این اتفاق صورت پذیرفت؟ نویسندگان این پژوهش تلاش می کنند که این دو دیدگاه را بر اساس روش مقایسه ای موردبررسی قرار دهند. یافته های این پژوهش بیانگر این است که علیرغم وجود دو دیدگاه اصلی پیرامون سیاست خروج بایدن، مؤلفه ها و متغیرهای مختلفی در استراتژی بایدن نسبت به افغانستان دخیل هستند که اتخاذ یک نگرش چندعاملی را ضروری می سازد. این نگرش چندعاملی در پایان توسط نویسندگان ارائه شده است.
راهبرد چین جهت گسترش همکاری با طالبان پس از خروج آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
64 - 93
حوزه های تخصصی:
پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در 30 اوت 2021 و به دست گرفتن کنترل کابل توسط طالبان، پویایی دیپلماتیک و امنیتی در آسیای جنوبی و مرکزی و کشورهای همسایه افزایش یافت. چین به عنوان کشور همسایه افغانستان در گذشته و اکنون به صورت ویژه نسبت به تحولات افغانستان حساس بوده و از طرق مختلف درصدد اثرگذاری بر تحولات افغانستان برآمده است. در دو دهه اخیر، طالبان به عنوان گروه اثرگذار در تحولات افغانستان موردتوجه سیاست خارجی پکن قرار گرفته است. با توجه به کنشگری چین در رابطه با طالبان، ضرورت دارد تا راهبرد چین نسبت به طالبان پس از حاکمیت در اوت 2021 تبیین گردد. در این راستا، با روش تکوینی-تبیینی به این پرسش پاسخ داده شده است که چین چگونه در پی اثرگذاری بر معادلات افغانستان در عصر طالبان و گسترش همکاری با این گروه است؟ در پاسخ فرض بر این است که تهدیدهای امنیتی و الزامات اقتصادی طالبان برای چین سبب شده تا این کشور از طریق تعامل سازنده در ابعاد اقتصادی و امنیتی درصدد گسترش حوزه نفوذ راهبُردی خود و دسترسی به شریک راهبردی در مجموعه امنیتی منطقه ای آسیای جنوبی در قالب همکاری با طالبان باشد. یافته ها نشان می دهد که مؤلفه های امنیتی و اقتصادی در رابطه چین و طالبان قبل از خروج آمریکا و در دوره حاکمیت کنونی طالبان برجسته شده و پکن به دنبال «مداخله سازنده و تبدیل شدن به بازیگر مؤثر» در مجموعه امنیتی منطقه ای جنوب آسیا از طریق همکاری با طالبان است.
بررسی مقایسه ای میان امارت اسلامی طالبان در افغانستان 1996- 2001 و الگوی دولت تمامیت خواه در غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال هشتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
93 - 132
حوزه های تخصصی:
جنبش طالبان در شرایط تخاصم و تخالف داخلی و خارجی مانند کودتای 28 آوریل 1978، حمله ارتش سرخ 1979 و جنگ های داخلی 1992-1994 در افغانستان در نهایت با هویتی شبه توتالیتری در فاصله سال های 1996 تا 2001 تلاش کرد تحت عنوان امارت اسلامی در آن کشور اعلام وجود کرده و حکومت کند. این مقاله تلاش دارد با اتکا به نظریه آلن تورن در مورد سر بر آوردن جنبش ها با اتکا به سه اصل تخالف، هویت و تمامیت به ظهور جنبش طالبان نظر کرده و به تحلیل تحقق اصل سوم یعنی"تمامیت" از میان این سه اصل نزد این جنبش، در قامت استقرار امارت طالبان اول بپردازد. همچنین به این پرسش پاسخ دهد که آیا این امکان وجود دارد که امارت اسلامی طالبان 1996-2001 به عنوان دولتی توتالیتر که از دل وضعیت نزاع، هویت یابی کرده است، شناخته شود؟ برای پاسخ به این مسئله به نظریه هانا آرنت در کتاب توتالیتاریسم استناد شده و برای این بررسی مقایسه ای، شش شاخص از دل همان نظریه انتخاب شده است: بی شکلی، جامعه توده ای، وفاداری مطلق، ایدئولوژی و معنای مرز، رهبری تمامیت خواه و دین و مناسک. پیش از بررسی این شاخص ها در مورد امارت اسلامی طالبان، کوشش شده است در مقدمه به این دو پرسش پاسخ داده شود که تا چه میزان امکان بررسی مقایسه ای میان دولت در غرب و دولت در جهان اسلام وجود دارد؟ و همچنین تا چه میزان می توان قرابتی میان حکومت اسلامی و حکومت تمامیت خواه پیدا کرد؟ چهارچوب نظریِ به کار گرفته شده در این پژوهش ترکیبی از نظریات آلن تورن (در فهم جنبش های اجتماعی-سیاسی) و آراء هانا آرنت (در فهم توتالیتاریسم) است. روش پژوهش به کار گرفته شده در این مقاله روش کتابخانه ای و اسنادی است.
کالبدشکافی بحران سیاسی امنیتی افغانستان ازاشغال تا نا امنی(2022) وتاثیر آن بر امنیت جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متأثر از تحولات اخیرافغانستان که منجر به سقوط دولت«اشرف غنی» از اریکه قدرت شد، ملت افغانستان ونیروهای نظامی این کشوربدون هیچ مقاومتی حکومت را دراشغال طالبان دیدند وشرایط ناامنی دیگری براین کشورحاکم شد.علاوه براین گروه تروریستی داعش برای مقابله با طالبان برعملیات انتحاری ونا امنی دراین کشور افزود ودرحال حاظراین کشوربدون دولت ودرمنازعات ناامنی بسرمی برد.(مساَله)پژوهش پیش رو با هدف بررسی تحولات و کنشگرانِ میدانیِ مؤثردرافغانستان کوشیده است تا با تأسی از مؤلفه های تئوریکِ مطالعات امنیتی جهان سوم و با رویکردی توصیفی تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد(هدف-روش) که فقدان امنیت در سامان سیاسیِ نوینِ افغانستان متأثر از چه عواملی می باشدو تاثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران چیست؟(سؤال) فرضیه قابل طرح به عنوان یافته پژوهش ناظر بر آن است که انباشت مؤلفه هایِ مانع و پَس ران در دولت سازی موجب شده است تا افغانستان امروزی به عنوان جامعه ای از هم گُسیخته، مُضمحل و واگرا، که در مارپیچِ تنازلی منازعه، ناامنی و فقر قرار دارد به بهشت تروریست های مدرن از جمله طالبان وداعش بدل شود؛ گروه هایی که با تمسُک به عنصر دین و با هدف کسب قدرت سیاسی، نه تنها در داخل مانع ایجاد هرگونه مردم سالاری نهادمند شده اند، بلکه در سطحی گسترده تر امنیت جمهوری اسلامی ایران، منطقه و حتی نظام بین الملل را آماج حملات تروریستی خود قرار داده اند(یافته ها)
پیامدهای امنیتی خروج آمریکا از افغانستان بر جمهوری اسلامی ایران: با تاکید بر گسترش تحرکات گروهک های تکفیری و تروریستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
107 - 139
حوزه های تخصصی:
مساله اصلی این پژوهش این است که خروج آمریکا از افغانستان چه پیامدهای امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران در پی خواهد داشت، چرا که با خروج آمریکا و هم پیمانانش، گروهی با تفکر خاص به نام طالبان بر این کشور تسلط یافته است که حمایت از گروهک های تروریستی بویژه القاعده را در کارنامه خود دارد. با تسلط طالبان و فقدان ساختار سیاسی قدرتمند و آینده مبهم این کشور و نوع نگاه و تصمیمات طالبان متاثر از نفوذ برخی بازیگران می تواند پیامدهای امنیتی از جمله شروع فعالیت گروهک های تکفیری و تروریستی را در خاک افغانستان و در ادامه نفوذ و انجام عملیات در داخل خاک جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته باشد. بنابراین اهمیت حفظ و ارتقاء امنیت ملی برای ج.ا.ا اولویت اصلی در رابطه با افغانستان می باشد. در این پژوهش با روش جمع آوری اطلاعات از طریق منابع کتابخانه ای،مصاحبه ساختارمند با صاحبنظران و رصد سایت های معتبر با بهره مندی از روش تجزیه و تحلیل توصیفی-تحلیلی، به بررسی پیامدهای امنیتی خروج آمریکا از افغانستان بر جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر گسترش تحرکات گروهک های تکفیری و تروریستی پرداخته شده است.نتایج و یافته های پژوهش نشان داد خروج آمریکا از افغانستان پیامد های امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته و باعث تحرکات بیشتر گروهک های تکفیری-تروریستی علیه منافع ج.ا.ا در افغانستان و همچنین حمایت از گروه های معاند داخلی که سعی دارند با نام داعش خراسان،افکار خود را بر سایر گروه های تکفیری تروریستی تحمیل نمایند، اشاره نمود.
سیاست های قومی در روسیه و تأثیر آن بر گسترش افراط گرایی در قفقاز شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منطقه قفقاز شمالی همواره ناآرام و دستخوش تنش ها و بحران هایی است که از زمان استالین تا به امروز تداوم یافته و در آینده نزدیک نمی توان چشم انداز روشنی را برای این منطقه در نظر گرفت. کنکاش در مورد کنشگری های سیاسی و امنیتی روسیه در این منطقه می تواند در شناخت ریشه ها و ابعاد این بحران ها مؤثر باشد. این منطقه از نظر راهبردی، تجاری و امنیتی در پایداری روسیه بسیار نقش دارد. از بعد منطقه ای، روسیه مهم ترین بازیگر در زمینه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی در قفقاز است. به علاوه حرکت های روسیه و ترکیه در این منطقه، سرنوشت کلی منطقه را متأثر می کند. در این نوشتار می خواهیم سیاست های قومی و قلمروسازی های روسیه و تأثیر آن در گسترش منازعات قومی و افراط گرایی در قفقاز شمالی را بررسی کنیم. روش پژوهش کیفی و از نوع تحلیل محتوا و چارچوب نظری، الگوهای سیاست قومی مارتین مارجر است. یافته های نوشتار نشان می دهد سیاست های قومی و روسی سازی منطقه قفقاز توسط روس ها در راستای هویت زدایی تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی مردم این منطقه، وابسته کردن این اقوام به حکومت روسیه، مهار نفوذ ناتو و آمریکا در این منطقه و امنیت انرژی است. همچنین رویدادهای جهان اسلام از جمله برآمدن طالبان، القاعده و داعش و تأثیرهای امنیتی آن بر روسیه و متحدان منطقه ای آن سبب شد این کشور ترکیبی از اقدام هایی مانند اقدام های کنترلی، تقابل و تعامل را در مورد این منطقه به کار گیرد.
منافع عدالت و منافع صلح در وضعیت افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای حقوقی دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۳
253 - 278
حوزه های تخصصی:
با خروج نیروهای ناتو از افغانستان و روی کار آمدن طالبان به عنوان دولت مرکزی در افغانستان، رسیدگی به وضعیت این کشور توسط دیوان بین المللی کیفری مورد تغییرات اساسی قرار گرفته است. از یک طرف دادستان اعلام کرد که بر جنایات ارتکابی توسط طالبان و داعش شاخه خراسان متمرکز خواهد شد و دیگر جنبه های این تحقیقات را از اولویت خارج کرد؛ و از طرف دیگر طالبان به عنوان دولت مرکزی بر تمام سرزمین افغانستان و نهادهای نظامی و غیرنظامی آن مسلط شده است و امکان تشدید خشونت و به چالش کشیدن تصمیمات دیوان را دارا است. از زمان تأسیس دیوان بین المللی کیفری، در قضایا و وضعیت های متعددی، دیوان با چالش انتخاب بین صلح یا عدالت مواجه بوده و در هر وضعیت و پرونده ای رویکرد خاصی را اتخاذ کرده است. در برخی وضعیت ها مانند وضعیت سودان و پرونده عمرالبشیر رویکردی صرفاً قضایی را اتخاذ کرده و در وضعیت هایی مانند کلمبیا و اوگاندا رویکردی منعطف را در مواجه با بحث صلح اتخاذ کرده است. دیوان در وضعیت افغانستان می تواند در مرحله تحقیقات، رویکردی مضیق را انتخاب کند و با افشای حقیقت ضمن التیام درد و رنج بزه دیدگان و بستگان آنها از طریق حق بر دانستن حقیقت، زمینه مجازات مرتکبان جنایات جدی را فراهم نماید. در این تحقیق سعی بر آن شده است که تا ضمن توصیف «منافع عدالت» مندرج در ماده 53 اساسنامه رم، بررسی نماییم که آیا منافع صلح را باید به عنوان دلیلی برای توقف تحقیقات در وضعیت افغانستان مورد استناد قرار داد یا خیر؟.
نقش عادت واره های قوم پشتون در بازتولید قدرت طالبان
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره پنجم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۱
75 - 103
حوزه های تخصصی:
طالبان، عنوان جریانی است که در واپسین دهه قرن بیستم در جغرافیای سیاسی - اجتماعی افغانستان رخ نمایاند و رفتار و رویکرد پرخشونت، متعصبانه و جزم گرایانه شان جهانیان را مبهوت ساخت. طالبان پس از به قدرت رسیدن در افغانستان، بر حسب ظاهر، توسط دخالت نظامی امریکا نابود شد اما اخیراً این جریان به عرصه سیاسی افغانستان بازگشته و در حال حاضر، مجددا،ً بخشی از خاک افغانستان را به سیطره خود درآورده است. پرسش پژوهش حاضر پیرامون چرایی و چگونگی بازتولید قدرت طالبان است. بدون شک این بازگشت با پیامدهای منفی منطقه ای و بین المللی گسترده ای همراه خواهد بود و این مسأله، ضرورت این پژوهش را دوچندان می سازد. طبق فرضیه، بازتولید قدرت طالبان تحت تأثیر توأمان عوامل درونی و بیرونی است. عواملی که ارتباط میان آن ها، شکل گیری عادت واره را در پی داشته است. روش پژوهش حاضر از نوع کیفی و کتابخانه ای است و نظریه ساخت یابی تکوینیِ بوردیو به عنوان چارچوب نظری به کار گرفته شده است. یافته های پژوهش نیز نشان از آن دارد که عادت واره های متعدد قوم پشتون، به عنوان آبشخور فکری و عملی طالبان، در حال بازتولید خود هستند و از آنجایی که مسأله ای نظیر انحصار حاکمیت سیاسی نزد قوم پشتون بنا بر مناسباتی، به عادت واره این قوم تبدیل شده، لذا بازتولید ساختار سیاسی و قدرت، صورت واقع پذیرفته است.
روزنامه نگاری صلح: تحلیل مضمون به قدرت رسیدن دوباره طالبان در افغانستان از منظر روزنامه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم خبری سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۵
78 - 94
حوزه های تخصصی:
پوشش اخبار رویدادهای مرتبط با جنگ و خشونت از اصلی ترین اولویت رسانه هاست، از اینرو ارزش خبری تضاد و برخورد معیار حرفه ای در گزارش و انتشار متون رسانه ای محسوب می شود؛ در تقابل با این رویکرد مفهوم روزنامه نگاری صلح قرار می گیرد. این ژانر از رونامه نگاری با شیوه های منطقی و با رعایت موازین خاص در جهت رفع و کاهش اثرات زیانبار جنگ و درگیری تلاش می کند. در این پژوهش ضمن معرفی و مرور ادبیات روزنامه نگاری صلح، رویکرد مطبوعات ایران در مواجهه با به قدرت رسیدن دوباره طالبان در افغانستان در چهارچوب مولفه های روزنامه نگاری صلح با روش کیفی تحلیل مضمون بررسی می شود. به این منظور 50 مطالب منتشره در 5 روزنامه (کیهان، رسالت، شرق، آفتاب یزد و همشهری) در فاصله یک هفته ای 30 مرداد تا 4 شهریور 1400 به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته و مضامین پایه ، سازمان دهنده و فراگیر آن استخراج و بر اساس آن در قالب شبکه مضامین ارائه شده است. روزنامه های مورد بررسی از دو منظر بدبینانه و خوشبینانه ماهیت حکومت طالبان را نگاه کرده اند ، علل به قدرت رسیدن دوباره طالبان را در دو دسته علل داخلی و خارجی واکاوی و تهدید ها و فرصت های احتمالی آن را پیش بینی و راه حل های برای مواجهه با تحولات رخ داده ارائه نموده اند.