مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
دیرینه شناسی
منبع:
مطالعات تفسیری سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
۱۱۴-۹۳
حوزه های تخصصی:
شبهات مربوط به تفسیر قضای نماز، آزمایش، حرص و بخل در حکومت درباره حضرت سلیمان× در تفسیر آیات 31 تا 35 سوره ص و روایت تفسیری مربوط به آنها، با توجّه به مبانی عامّ و خاصّ به ترتیب مربوط به تمام پیامبران و مختصّ سلیمان× مانند: عصمت، نبوّت و حکمت به روش گردآوری کتابخانه ای داده ها و شیوه تحلیلی توصیفی پردازش آنها قابل پاسخ است. از سوی دیگر تبارشناسی به معنای منشأیابی شبهات و دیرینه شناسی به عنوان بررسی تاریخی یک دانش یا مسئله با نگاه غیر پیوسته نسبت به جریان خطّی تاریخ و تأکید بر نگاه اجتماعی و جامعه شناختی، مشخص می سازد که پیجویی منشأ این شبهات به سبب ویژگی هایی چون: دنیاطلبی و اصالت دادن به حسّ و تجربه و انعکاس آن در تمایل به بت پرستی، وجود جریان های انحرافی عقیدتی و نیز انگیزه سیاسی ناشی از درگیری های پس از حضرت سلیمان× به یهود می رسد. علل استمرار شبهات مذکور در روایات تفسیری از لحاظ دیرینه شناختی، وجود یهودیان مخفی در صدر اسلام، تمایل قدرت حاکم پس از پیامبر| به رسمیت بخشیدن به اهل کتاب تازه مسلمان به عنوان منبع شناخت اسلام است.
آگامبن و دیرینه شناسی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
712 - 729
حوزه های تخصصی:
جورجو آگامبن فیلسوفی است که به دلیل تحلیل های متفاوتش، مخصوصا از پدیدههای تاریخی _سیاسی، در زمره فیلسوفان مناقشه برانگیز قرار گرفته است. به نظر می رسد که بسیاری از انتقاداتی که بر او وارد شده ناشی از بی توجهی یا درک نادرست از روش شناسی خاص او بوده است که هرچند در آثار گوناگونش به کوتاهی بدان اشاره می کند اما به تفصیل در امضای همه چیزها آن را تقریر می کند. از این رو، روش شناسی او که از آن با عنوان دیرینه شناسی فلسفی یاد می کند نیازمند بررسی و پژوهشی عمیق است. این مقاله در پی آنست تا با بررسی سه مفهوم کلیدی این روش شناسی، یعنی پارادایم، امضا (نشانگر) و آرخه، نخست نشان دهد که مراد آگامبن از هرکدام چیست و چه جایگاهی را برای آنها تعیین می کند و سپس روشن سازد که این هر سه چگونه در پیوند با هم نوعی روش شناسی فلسفی را شکل می دهند. در این میان با توجه به جایگاه اساسی اندیشه های فوکو، روند تحلیل همواره در پیوند و پیوستگی است با آرای او درباره دیرینه شناسی و تاریخ.
تحلیل قدرت موّلد فوکویی از منظر گفتمان (مطالعه موردی: تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فوکو قدرت را مساوی با کردار و عمل دانسته و در همین راستا تحلیلات قدرت را به جای نظریه قدرت قرار می دهد. قدرت زمانی می تواند تبدیل به کردار شود که بتواند دانش و گفتمان ایجاد نماید. در واقع بدون برقراری رژیم حقیقت یعنی گفتمان، قدرت نمی تواند به صورت کردار تبلور یابد. قدرت می تواند انقیاد، سلطه، استراتژی به هنجارسازی و یا قدرت مشرف بر حیات شود. قدرت، گفتمان را می سازد تا سوژه و ابژه خلق کند. این پژوهش در پی پاسخ گویی به این پرسش اساسی است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چگونه توانسته است برای حصول به منافع ملی حداکثری، از دو امر اساسی قدرت و گفتمان در وجه مطلوب خود بهره برداری لازم را به عمل آورد؟ در مقام پاسخ فرضیه جستار بدین صورت قرارمی یابد که: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، یک سیاست خارجی با رویکرد های زمانی متفاوت، بر اساس گفتمان اسلام سیاسی است. اِعمال این سیاست در عصر پست مدرن، نیازمند به قدرت و دانش و اجرای یک گفتمان غالب برای تاسیس یک رژیم حقیقت در نظام بین الملل است». سیاست خارجی ج.اایران بر اساس موازین گفتمانی قابل صورت بندی و مفصل بندی است. برای تحلیل این مبانی از دو روش دیرینه شناسی و تبارشناسی در بافت خوانش گفتمانی میشل فوکو و با اتخاذ مفاهیم کاربردی بهره گرفته می شود.
دیرینه شناسی ستیز قدرت در خاندان های شاهی شاهنامه و ایلیاد (با تکیه بر اسطوره های فریدون و پریام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۵
181 - 120
حوزه های تخصصی:
دیدگاه دیرینه شناسی فوکو به بررسی گفتمان ها می پردازد و تأکیدش بر فضای متخاصم گفتمان ها، منازعات معنایی و تعیین زمان و مکان است. در بُرهه های زمانی و مکانی خاندان های شاهی فریدون و پریام، تحت تأثیر خاستگاه ها، گفتمان هایی بر اساس ستیز برای کسب قدرت پدید آمده اند که برخی در فضای متخاصم توانسته اند غالب شوند و در منازعات معنایی، معنای خود را تثبیت کنند؛ این مقاله تحلیلی _ توصیفی و تطبیقی به این پرسش که خاستگاه ها چگونه در کلانْ گفتمان های هویت دینی _ سیاسی، هویت سیاسی و هویت شاه که غلبه گفتمانی در دو متن دارند، تأثیر گذاشته اند و توانسته اند بر هویتِ گفتمان های دیگر تأثیر بگذارند، می پردازد؛ نتایج پژوهش نشان می دهد گفتمان های غالب از طریق مفصل بندی واحدهای گفتمان سازیی چون مقدس بودن، تقدیرگرایی و ... هژمونی شده اند و با بسامد بالا در رفتاروکردار سوژه ها نمود دارند؛ همچنین روابط خاستگاه های دین و سیاست به عنوان خاستگاه های قدرتمند و گفتمان ساز از طرفی و هنجارپذیری سوژه ها از طرفی دیگر نمایانده شده است.
دیرینه شناسی بی حجابی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
153 - 186
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی شرایط امکانی پیدایی بی حجابی در ایران اختصاص دارد و درصدد است نشان دهد که در برآیند چه نیروها و مناسباتی، نخستین اقدام به بی حجابی در ایران ممکن شده است. برای رسیدن به این هدف، از جهت گیری فوکویی متکی بر روش دیرینه شناسی استفاده شده است. مقاله نشان می دهد که «بی حجابی» حکمی از احکام تجدد است که باید در مناقشه «تجدد بومی» و «تجدد غربی» در ایران فهمیده شود. از این رو، برخلاف تصور رایج، حضورِ بدون حجابِ قرهالعین بابی در اجتماع بدشت در 1231 ش.، در حالی که «تجدد بومی» و نظامات آن در مرحله مهمی از اقتدار خود است، نمی تواند نقطه صفر بی حجابی در ایران باشد. به علاوه، شیوه استدلال و اسلوب بیانی قرهالعین نیز به تمامی در متن سنت است. مقاله نشان می دهد که بی حجابی فقط در مرحله پیشرفته ای از «تجدد غربی»، و با پیدایی نظامات و نیروهای آن، در ایران می توانسته ممکن شود و از حیث تاریخی، این امر در 1306 ش. و با حضورِ بدون حجابِ صدیقه دولت آبادی در خیابان ها محقق شد. اقدام دولت آبادی در برآیند مجموعه ای از روابط و مناسبات داخلی و بین المللی مورد حمایت «دولت جدید» رضاخان قرار گرفت: تأثیر الگوهای نوسازی در ترکیه و افغانستان، و میل به شناساییِ بین المللی در پایان جنگ جهانی اول، و نیز راهبرد ملت گرایانه تربیت زنان از این جمله اند. خود دولت آبادی نیز، هرچند بدواً تحت تأثیر مناسبات جدیدی قرار داشت، که از زمان سپهسالار و خصوصاً از انقلاب مشروطه ذیلِ «گفتمان عقب ماندگی» در حیطه آموزش جدید پدید آمده بود، بعدها خود به مبلغ گفتار جدیدی برای ترویج بی حجابی و تعریف حقوق زنان بدل شد که تحت تأثیر روندهای فمنیستی بین دو جنگ جهانی، از استدلال های رایج مبتنی بر نوگرایی دینی به نوعی «فمنیسم مادرانه» تمایل پیدا کرد.
دیرینه شناسی تحول صورت و محتوای نقاشی تاریخی در گذار از نئوکلاسی سیسم به پست مدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۴
91 - 106
مقدمه: تصویرگری تاریخ ثبت تصویری واقع گرایانه یک رویداد تاریخی نیست، بلکه ابزاری برای بازتعریف یک رویداد تاریخی به واسطه رسانه تصویری است. در بازنمایی تصویری تاریخ، هم جزئیاتی که قابلیت بیان کلامی ندارند تصویرسازی می شوند و هم نگرش جوامع نسبت به ماهیت رویداد تاریخی نمایان می گردد. مطالعه آثار ژانر نقاشی تاریخی اروپا و آمریکا در خلال قرون ۱۸ تا دهه اول قرن ۲۱ میلادی نشان دهنده چندین دوره گذار و تحول است. این نقاط عطف را می توان در گذار از نئوکلاسی سیسم به مدرنیسم و مدرنیسم به پست مدرنیسم تشخیص داد. لذا هدف پژوهش حاضر تبیین چگونگی تحول نقاشی تاریخی در گذار از نئوکلاسی سیسم به پست مدرنیسم در نسبت با معرفت دوران است. مسأله این است که تغییر در نگرش جوامع نسبت به مفهوم تاریخ چه تحولی در شیوه بازنمایی تصویری تاریخ در ادوار یاد شده ایجاد کرده است. روش پژوهش: این پژوهش از نوع کیفی است که به روش توصیفی-تحلیلی با رویکرد تاریخی انجام شده است و روش گردآوری اطلاعات اسنادی است. بر این اساس، مصداق ها از جامعه آماری مشخص که بر مبنای تعریف نقاشی تاریخی در بازه زمانی مذکور محدود گردیده اند به روش انتخابی و بر مبنای معرف بودن در معیارهای مورد نظر گزینش شدند و با رویکرد دیرینه شناسی مورد تحلیل قرارگرفتند. دیرینه شناسی تصویر یک روش تحلیل تاریخی با تأکید بر «نقاط گسست» به جای «پیوستگی» و «تکرار» است.یافته ها: تحلیل ها نشان دادند که اسلوب و محتوای نقاشی تاریخی در گذار از نئوکلاسی سیم به مدرنیسم و مدرنیسم به پست مدرنیسم متحول شده است؛ به گونه ای که تصویرگری مضامین اسطوره ای و تاریخی مربوط به گذشته دور در نقاشی های اواخر قرن 18 میلادی جای خود را به تصویرگری رخدادهای معاصر دادند. در مدرنیسم هنری، سبک های تصویرگری تاریخ و در پست مدرنیسم موضوع و مخاطبان این ژانر تغییرات اساسی داشتند؛ همچنین کارکرد نقاشی تاریخی از اسطوره سازی و بزرگ نمایی یک رویداد تاریخی به عادی سازی و حتی به چالش کشیدن آن تغییر یافت.نتیجه گیری: تصویر گری تاریخ رابطه مستقیم با مفهوم تاریخ در ادوار مختلف داشته است. از آنجا که تا پیش از عصر روشنگری تاریخ یک چرخه تکرار شونده پنداشته می شد، در نقاشی تاریخی نیز ایده آل سازی و اسطوره سازی گذشته مشاهده می شود. در آستانه مدرنیته تاریخ سیر حرکت رویدادها به سمت نتیجه مشخص پنداشته می شد، ولی با فروپاشی انگاره پیشرفت روایت های تاریخی متکثر و موضعی اهمیت یافتند. همین رویکرد در سبک و موضوع نقاشی تاریخی این ادوار بازتاب یافته است.
تحلیلی بر دیدگاه فوکو در باب مناسبات مِتا فلسفه و تجدد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
409 - 424
حوزه های تخصصی:
میشل فوکو (1984-1926) فیلسوف پست مدرن فرانسوی در آثار مختلف خود به تامل در ماهیت فلسفه و مناسبات آن با تجدد پرداخته است. این مقاله با توجه به طرح مناقشات معاصر در باب سرشت و سرنوشت فلسفه که ذیل ادبیات «متافلسفه» از دهه 1970 به این سو مطرح شده است و با مراجعه به آثار کلیدی فوکو هم چون نظم اشیاء ، دیرینه شناسی دانش ، تاریخ جنسیت، قدرت- دانش به بازخوانی مناسباتِ فهم فوکویی از فلسفه (متافلسفه فوکو) در پیوند با خوانشی که وی از اومانیسم به مثابه بنیاد تجدد دارد می پردازد. آن چه در آرای فوکو به منزله حلقه وصل متافلسفه و تجدد است کوشش نظری وی در بسط و تعمیق ادبیات فکری «ضد اومانیسم» در سنت فلسفه قاره ای می باشد.
بررسی نگرش میشل فوکو در باب علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: برای فهم عمیق علوم انسانی و مبانی و ریشه های آن، آشنایی با اندیشمندان و صاحب نظرانی که از جنبه های گوناگون به بررسی این علوم پرداخته اند، ضروری است. هدف این مقاله، آشنایی با اندیشه های میشل فوکو به عنوان یکی از برجسته ترین اندیشمندان غربی درباره علوم انسانی بوده است. روش: برای دستیابی به هدف، از منابع موجود به روش کتابخانه ای و با تکنیک فیش برداری، اطلاعات لازم گردآوری و سپس تحلیل شدند. یافته ها: بررسی ها نشان داد که فوکو شکل گیری علوم انسانی را مربوط به دوران مدرن می داند. وی بیان می دارد که با قرار گرفتن انسان به عنوان سوژه و ابژه علم بود که شرایط برای شکل گیری علوم انسانی در غرب فراهم شد. فوکو در شکل گیری علوم انسانی نقش قدرت را برجسته می کند و معتقد است بین این دو به نحو تفکیک ناپذیری رابطه وجود دارد. به گفته وی، علوم انسانی جایگاه مستقلی در بین سایر علوم ندارد و مشکلات مختلف علوم انسانی از همین مسئله ناشی می شود. وی همچنین فرجام مثبتی برای علوم انسانی در نظر نمی گیرد و این علوم با فروپاشی نظام دانایی مدرن، جای خود را به علومی مانند روان کاوی، زبان شناسی و مردم شناسی خواهند داد. نتیجه گیری: فوکو با ارائه تحلیلهای دقیق و نگرشی نقّادانه پیرامون علوم انسانی، بصیرتهای مهمی به پژوهشگران حوزه علوم انسانی می دهد تا بتوانند از طریق واکاوی این علوم، از کارکردهای آن برای بهبود جامعه استفاده کنند
تأملی بر کاربرد دیرینه شناسی در تحقیقات رهبری آموزشی
حوزه های تخصصی:
با افزایش پیچیدگی و تنوع در اداره نظام های آموزشی، نیاز به توسعه تنوع در رویکردهای دانش پژوهی در حوزه مطالعاتی مدیریت و رهبری آموزشی، بیش از پیش احساس می شود. رویکرد دیرینه شناسی فوکویی به عنوان یک روش تحقیق کیفی، از جمله رویکردهای معرفت شناسانه ای است که در دهه های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. این روش تحقیق به تحلیل و بررسی چگونگی شکل گیری و تحول دانش و گفتمان ها در طول تاریخ می پردازد. مقاله حاضر با هدف بررسی و تحلیل کاربرد دیرینه شناسی در تحقیقات رهبری آموزشی، به بررسی و تحلیل مقاله "دیرینه شناسی رهبری آموزشی به عنوان یک حوزه بیانی" نوشته ریچارد نیشه، دانشیار دانشگاه نیو ساوت ولز، پرداخته است. هدف اصلی مقاله، پاسخ به این پرسش است که « مقاله نیشه تا چه حد توانسته است با استفاده از روش دیرینه شناسی درک بهتری از ماهیت پیچیده حوزه مطالعاتی رهبری آموزشی ارائه دهد؟« بررسی ها نشان می دهد که نیشه به خوبی توانسته است معرفت شناسی فوکویی را در حوزه مطالعاتی رهبری آموزشی درهم آمیزد و از آنها برای تحلیل و بررسی مسائل رهبری آموزشی بهره مند شود. با این حال، استفاده از مفاهیم پیچیده فوکو، ممکن است برای برخی از خوانندگان که در زمینه فلسفه و نظریه های فوکو پیش زمینه ای ندارند، دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم و روش های ارائه شده در مقاله نیشه، همانطور که خود وی نیز اذعان دارد، شدیدا بافتارمند هستند.