مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر خوردن دو کربوهیدرات با GI متفاوت وگلوتامین بر مقادیر ایزوآنزیمهای کراتین کیناز و زمان واماندگی در زنان فعال انجام گرفت. آزمودنیهای این پژوهش 40 دانشجو با میانگین سنی 4 / 3 ± 82 / 24 سال و قد 1 / 5 ± 25 / 165 سانتیمتر، داوطلبانه انتخاب شدند و در چهار گروه شاخصگلیسمی کم و گلوتامین، شاخص گلیسمی زیاد و گلوتامین، گروه گلوتامین و گروه دارونما تصادفی قرار گرفتند. بنابراین برای شاخص گلیسمی پایین، عدس ) 135 – 130gr ( و شاخص گلیسمی بالا، سیبزمینی ) 175 – 170 gr (، گلوتامین مصرفی برای هر سه گروه به مقدار g/KgBW 5 / 0 محلول در 250 سیسی آب و دارونما نیز همین میزان استفاده شد. نمونهگیری خون قبل و بعد از آزمون بروس انجام گرفت. تجزیهوتحلیل یافتهها با استفاده از تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر و یکراهه با آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 05 / 0 ≥ α انجام پذیرفت. نتایج نشان داد خوردن کربوهیدرات با شاخص گلیسمی متفاوت و گلوتامین تأثیر معناداری بر مقادیر CK total و CK MB ندارد، ولی گلوتامین تنها نسبت به گروه کربوهیدرات با شاخص گلیسمی کم مانع از افزایش مقدار CK MM شد و خوردن کربوهیدرات با شاخصگلیسمی متفاوت و گلوتامین مدت زمان فعالیت تا واماندگی را افزایش داد. بنابراین میتوان استفاده از کربوهیدرات با شاخص گلیسمی متفاوت و گلوتامین، گلوتامین تنها برای افزایش زمان فعالیت و کاهش آسیب سلولی توصیه کرد.
تأثیر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر تغییرات IL17 , IL4 و قدرت عضلانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: متخصصین سلامتی به نقش مؤثر تمرینات ورزشی بر بهبود سطح سلامت افراد دارایMS اعتقاد دارند. تحقیق حاضر به بررسی تغییرات اینترلوکین 4و17 سرمی و هم چنین تغییرات قدرت عضلانی به دنبال 8 هفته تمرینات منظم مقاومتی پرداخت. روش تحقیق: مطالعه حاضر از نوع کاربردی با طرح پیش و پس آزمون بود. 22 نفر از زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس در دامنه ی سنی 25تا40 سال و با درجه ی ناتوانی (EDSS=4) به صورت هدفمند در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. گروه تمرینی 8 هفته، 3 جلسه با شدت 45تا60 درصد یک تکرار بیشینه، تمرینات را انجام دادند و گروه کنترل اما در هیچ فعالیت منظم بدنی شرکت نکردند. قبل و بعد از دوره ی تمرینی آزمون های تن سنجی، قدرت بالاتنه و پایین تنه و نمونه گیری خون برای سنجش مقادیر اینترلوکین 17و4 انجام گرفت. برای تعیین توزیع طبیعی داده ها از آزمون اسمیرنف-کولموگرف و تحلیل واریانس یک طرفه برای تفاوت احتمالی در گروه ها و آزمون تی زوجی جهت بررسی تغییرات درون گروهی استفاده شد. سطح معناداری P≤0/05 در نظر گرفته شد و محاسبات در نرم افزار SPSS نسخه ی 18 انجام شد. نتایج: تحلیل آماری نشان داد قدرت آزمودنی ها نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشت (P=0/001). اینترلوکین 4 نیز نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری نشان داد (P=0/002) اما اینترلوکین 17 بین دو گروه تفاوتی نداشت. به نظر می رسد زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس برای بهبود کارایی سیستم ایمنی و ارتقای سطح قدرت خود بتوانند از تمرینات منظم مقاومتی با شدت متوسط بهره ببرند.
اثر مصرف مکمل امگا-3 بر پروتئین های فاز حاد زنان ورزشکار پس از یک وهله فعالیت ورزشی درمانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر مصرف مکمل امگا-3 بر پروتئین فاز حاد (CRP) و فیبرینوژن زنان ورزشکار پس از انجام یک وهله فعالیت ورزشی درمانده ساز، بود. 14دانشجوی دختر ورزشکار با میانگین و انحراف استاندارد سنی، تود ه بدن و حداکثر اکسیژن مصرفی به ترتیب 78/0±17/21 سال، 32/2±24/21 کیلوگرم بر متر مربع و 97/4±74/45 میلی لیتر کیلوگرم بر دقیقه به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه دارونما و مکمل تقسیم شدند. گروه مکمل روزانه یک عدد کپسول امگا-3 حاوی 2/3 گرم ایکوساپنتانوییک اسید (EPA) و 2/2 گرم دوکوساهگزانوییک اسید (DHA) و گروه دارونما کپسول دارونما را در طول 3 هفته مصرف کردند. نمونه های خونی به منظور سنجش CRP و فیبرینوژن در ابتدا و پایان دوره مکمل سازی پیش و پس از فعالیت ورزشی درمانده ساز و به صورت ناشتا جمع آوری شدند. فعالیت ورزشی درمانده ساز شامل دویدن بر روی نوارگردان تا حد واماندگی بود. داده ها به وسیله آنالیز واریانس دوراهه در سطح معناداری 05/0P< تجزیه و شد. یافته ها نشان داد، فاکتور های التهابی CRP و فیبرینوژن پس از فعالیت بدنی افزایش معناداری داشتهاند (001/0P=). مکمل دهی امگا-3 باعث کاهش غیر معنی دار میزان CRP سرم پس از فعالیت ورزشی شد(54/0P=)، در گروه مکمل، مصرف امگا-3 باعث کاهش معنادار میزان فیبریتوژن سرم پس از فعالیت شد (005/0P=). در نتیجه، به نظر می رسد استفاده از این مکمل یا منابع غذایی سرشار از اسیدهای چرب امگا-3 از قبیل انواع ماهی ها به منظور کاهش التهاب ناشی از فعالیت های ورزشی مفید باشد.
تاثیر پروتکل تمرین نظارت شده در خانه بر شاخص های قلبی تنفسی و عملکرد بدنی جانبازان استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استرس زندگی روزمره و بی تحرکی سالمندی بر دستگاه قلبی عروقی اثرگذار است. هدف مطالعه حاضر بررسى تاثیر پروتکل تمرین نظارت شده در خانه(HBME) بر شاخص های قلبی تنفسی و عملکرد بدنی جانبازان استان مازندران بود. بعلاوه، ارتباط Vo2peak حاصل از بروس اصلاح شده و راکپورت با حاصلضرب دوگانه و پالس اکسیژن نیز بررسی شد. 120نفر از جانبازان 49-25 درصد ترومایی بطور تصادفی به گروههای مداخله ورزشی و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرینات هوازی و مقاومتی به مدت 8 هفته و به ترتیب 4 و 2 روز در هفته در خانه اجرا گردید. شاخص های قلبی عروقی (Vo2peak بروس و راکپورت، فشار خون، ضربان قلب، حاصلضرب دوگانه و پالس اکسیژن) و عملکرد بدنی (قدرت اندام فوقانی و تحتانی، تعادل و انعطاف پذیری) با استفاده از آزمون های میدانی و آزمایشگاهی در ابتدا و انتهای دوره تحقیق اندازه گیری شدند. داده با استفاده از t تست و همبستگی پیرسون تحلیل شد. اجرای 8 هفته تمرین ترکیبی نظارت شده در خانه منجر به بهبود معنی دار مقادیر VO2 بروس، راکپورت، قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل، انعطاف پذیری و حاصلضرب دوگانه گروه تمرینی در مقایسه با پیش آزمون شد (001/0≥ p). بعلاوه، همبستگی منفی بالا و معنی داری بین VO2 بروس و راکپورت با پالس اکسیژن وجود دارد (مقدار r به ترتیب برابر است با 926/0- و 335/0-). اجرای پروتکل تمرینی نظارت شده در خانه از طریق بهبود آمادگی قلبی تنفسی و عضلانی ممکن است باعث کاهش استرس میوکارد و همینطور ارتقای عملکرد بدنی و کیفیت زندگی در جانبازان می شود.
تأثیر دو شیوه فعالیت مقاومتی بر نشانگرهای آسیب زیستی عضله قلب ورزشکاران تمرین کرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فعالیت های مقاومتی وامانده ساز، همراه با پیشرفت سریع آمادگی جسمانی و عضلانی است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر فعالیت ست های وامانده ساز و خوشه ای بر نشانگرهای آسیب عضله قلبی است. مواد و روش ها: 12 مرد فعال با میانگین سنی 25/2±20/23 سال داوطلبانه انتخاب شدند. دو نوع پروتکل تمرینی ست های وامانده ساز و خوشه ای با طرح پیش آزمون و پایش 30 دقیقه، چهار، 12 و 24 ساعت بعد، مجزا اجرا شدند. هر دو نوع پروتکل وامانده ساز و خوشه ای شامل 9 حرکت با وزنه در دامنه شدت (RM 15-12) برابر و با حجم های تمرینی مساوی بودند. یافته ها: میانگین ضربان قلب دور پایانی تمرین در هر دو شیوه تمرینی کاهش نشان داد که در ست های خوشه ای با اندازه اثر (67/0=d) این کاهش بارزتر بود (05/0P<). میزان درک فشار تنها در مرحله اول پایش تفاوت داشت که در شیوه ست های وامانده ساز با اندازه اثر (59/3=d) بالاتر بود (05/0P<). میانگین تروپونین قلبی نوع I با حساسیت بالا (hscTnI) در پایش 24 ساعت بعد از مداخله در شیوه ست های وامانده ساز با اندازه اثر (90/0=d) بزرگ تری مشاهده شد (05/0P<). در تمامی مراحل پایش دو شیوه تمرینی (به استثنای پایش 24 ساعت بعد) مقدار پپتید ناتریوتیک نوع B (Nt-proBNP) قلبی بالاتر از سطوح پایه بود که اوج افزایش آن 4 ساعت بعد با اندازه اثر (35/1=d) در شیوه ست های وامانده ساز مشاهده شد. نتیجه گیری: اجرای فعالیت های مقاومتی وامانده ساز سطوح نشانگرهای زیستی آسیب عضله قلب را افزایش می دهد و امکان دارد دوره بازیافت 24 ساعته کافی نباشد.
تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی دایره ای بر سطوح اینترلوکین 15، IGF-I و IGFBP-3 در مردان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اینترلوکین 15 (IL-15) یکی از سایتوکاینهای مهمی است که توسط عضله اسکلتی و در پاسخ به فعالیت ورزشی ترشح میشود و دارای تاثیرات متعددی بر بافتهای مختلف از جمله بافت عضلانی میباشد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی دایره ای بر سطوح سرمی IL-15 در مردان جوان دارای اضافه وزن صورت گرفت. 20 مرد جوان دارای اضافه وزن (BMI: 26.32±0.98 kg.m2) به صورت تصادفی در دو گروه (10=n) کنترل و تمرین مقاومتی دایرهای تقسیم شدند. برنامه تمرینی به مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته اجرا شد. هر جلسه شامل نه حرکت بود که با شدت 50 تا 60 درصد 1RM اجرا میشد. طی این مدت، آزمودنیهای گروه کنترل نیز برنامه عادی روزانه را ادامه دادند. پس از 48 ساعت از آخرین جلسه تمرین، خونگیری در مرحله پس آزمون همانند مرحله پیش آزمون به میزان هفت میلیلیتر از ورید بازویی انجام شد تا سطوح متغیرهای مورد بررسی شامل IL-15، IGF-I و IGFBP-3 اندازه گیری شود. یافته های حاضر نشان داد که تغییرات در سطوح IL-15، IGF-I و IGFBP-3 بین دو گروه کنترل و تمرین مقاومتی دایرهای از نظر آماری معنادار نبوده است (05/0<p). باوجود این، درصد چربی بدن در گروه تمرین کرده در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معناداری نشان داد (003/0=p). بر اساس یافته های حاضر میتوان عنوان کرد که تاثیرات مثبت احتمالی تمرینات مقاومتی دایرهای طی مدت هشت هفته در مردان جوان دارای اضافه وزن از طریق مسیرهای دیگری غیر از تغییر در سطوح متغیرهای مورد بررسی از جمله IL-15 اتفاق می افتد.
بررسی بیان ایزوفرم های PGC-1 آلفا در پاسخ به تمرینات مقاومتی اکسنتریک و کانسنتریک در افراد سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی بیان ایزوفرم های PGC-1 آلفا در پاسخ به تمرینات مقاومتی اکسنتریک و کانسنتریک در افراد سالم بود. روش تحقیق: 10 مرد سالم بصورت تصادفی در هر یک از گروه ها (کانسنتریک 5 نفر- اکسنتریک 5 نفر) تقسیم شدند. پروتکل های انقباض آیزوکینتیک شامل اکسنتریک و کانسنتریک اکستنشن زانو با حداکثر قدرت و سرعت زاویه ای 60 درجه بر ثانیه بود. گشتاورها برای هر آزمودنی به منظور همسان سازی بارکاری در هر دو پروتکل یکسان و سرعت رفت و برگشت 60 درجه بر ثانیه بود. انقباض ها شامل حدکثر 12 ست 10 تکراری برای پای راست، زمان استراحت بین هر ست 30 ثانیه در نظر گرفته شد. در ابتدا و انتهای مطالعه بافت عضله پهن جانبی بایوپسی شد. بایوپسی در دو جهت دیستال و پروگزیمال عضله پهن جانبی انجام شد. برای بررسی بیان ژن PGC1α-1 و PGC1α-4، در هر گروه بررسی بافت ها از تکنیک PCR Real Time استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش از روش آماری تی وابسته و آزمون کوواریانس استفاده شد. یافته ها: تغییرات درون گروهی PGC1α-1 ، در گروه اکسنتریک (168/0p=) و کانسنتریک (959/0p=) معنادار نبود. همچنین تغییرات درون گروهی PGC1α-4 ، در گروه اکسنتریک (012/0p=) و گروه کانسنتریک (022/0p=) معنادار بود. نتیجه گیری: در مجموع بنظر می رسد عدم تغییرات معنادار در متغیرهای مورد نظر ناشی از عدم فشار تمرینی کافی جهت تحریک افزایش PGC1α-1 و PGC1α-4 باشد. و با توجه به بررسی پاسخ بنظر می رسد در بحث سازگاری نتایج متفاوتی بدست آید که نیاز به بررسی دارد.
تاثیر شش هفته تمرین هوازی در شرایط هایپوکسی بر سطوح استراحتی نسفاتین-1 و مقاومت به انسولین زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقش نسفاتین-1 به عنوان پپتید کاهنده اشتها و همچنین کاهش انرژی دریافتی هنگام قرار گرفتن در معرض ارتفاع بالا تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر 6 هفته تمرین هوازی در شرایط هایپوکسی بر سطوح استراحتی نسفاتین-1 و مقاومت به انسولین زنان دارای اضافه وزن طراحی شد. تعداد 24 زن جوان دارای اضافه وزن (سن 7/3±25/28 سال، قد 01/3±8/161 سانتی متر، وزن 18/7±64/78 کیلوگرم) انتخاب و به دو گروه (تعداد: 12 نفر، فعالیت 60 درصد ضربان قلب بیشینه در شرایط هایپوکسی 3000 متر) و نورموکسی (تعداد: 12 نفر، فعالیت 60 درصد ضربان قلب بیشینه در شرایط نورموکسی) تقسیم شدند. دوره تمرین 6 هفته و به صورت 3 جلسه در هفته بود. ویژگی های آنتروپومتریک، گلوکز، انسولین، مقاومت به انسولین و نسفاتین-ا آزمودنی های قبل و بعد از دوره تمرینی اندازه گیری شد از تی-مستقل و وابسته برای تحلیل آماری استفاده شد... بر اساس نتایج تحلیل آماری تفاوت های بین گروهی وزن (16/0=P)، شاخص توده بدن (19/0=P) و گلوکز (23/0=P) معنی دار نبود، اما تغییرات درصد چربی (02/0=P) و دور کمر (03/0=P) انسولین (001/0=P)، مقاومت به انسولین (001/0=P) و نسفاتین-1 (002/0=P) معنی دار بود. نتایج تحقیق نشان داد که تمرین هوازی با شدت متوسط در شرایط هایپوکسی منجر به تغییرات بیشتری در نسفاتین-1 نسبت به فعالیت در شرایط نورموکسی می شود. احتمال می رود بهبود ترکیب بدن و شاخص مقاومت به انسولین با تغییرات نسفاتین-1 و کاهش اشتها و غذای دریافتی ناشی از آن مرتبط باشد.