مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
تاریخ نگاری
حوزه های تخصصی:
در میان همه ی رویکردهایی که در نقد ادبی دست مایه ی پژوهش گران بوده است، سهم نقدِ رتوریکی بسیار ناچیز است. نقدِ رتوریکی که از آن با عنوان نقدِ نو- ارسطویی هم یاد می شود در سال 1925 توسط هربرت ویچلز با ارائه ی مقاله ایی با عنوان «نقدِ ادبیِ سخنوری » بنیاد نهاده شد. او در این مقاله به چارچوب های اصلی این نقد پرداخت و تفاوت های آن را با نقدِ ادبی نشان داد. پس از وی نقدِ رتوریکی با به کارگیری آموزه های آموزگاران خطابه، مانند ارسطو، کیکرو، کوئینتیلیان و ... قصد دارد تا راهبردهای اقناعی متن را کشف و آنان را بررسی کند. این نقد عواملی مانند، سخنور، مخاطب، شیوه های کشف استدلال، اعتبارِ شخصی (اتوس)، شورمندی (پاتوس) و لوگوس و هم چنین دیگر ابزارهای رتوریکی را برای تحلیل متن به کار می بندد. باتوجه به این توضیحات یکی از روش های نقد رتوریکی نقدِ نو-ارسطویی است. در این شیوه منتقد با به کارگیری ارکان خطابه در پی دستیابی به شیوه هایی است که سخنور قصد در اقناع مخاطب داشته است. ادر این مقاله تنها یکی از بخش های نقدِ رتوریکی یعنی سخن یابی (ابداع) را به کار بسته ایم. رکنِ سخن یابی به آن بخش از خطابه نظر دارد که خطیب می بایست روشی را برای ارائه ی سخنِ خود بیابد. هدف این مقاله این است که تاریخ نگاران دوره ی صفوی برای این که روایت شان را باورپذیرتر کنند، از چه مواضعی برای شروعِ موضوعِ سخنِ خود بهره می گرفتند. به عبارت دیگر پشت هر موضعی استدلالی نهفته است که تاریخ نگار می خواهد آن را برای مخاطب عرضه کند تا از آن طریق مخاطب را اقناع کند.
تحلیل روایت های هنر خوشنویسی در تاریخ نگاری گلستان هنر و مناقب هنروران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گلستان هنر و مناقب هنروران، دو اثر ارزنده در تاریخ نگاری هنر هستند که در سال های پایانی قرن دهم توسط قاضی احمد قمی در سرزمین ایرانِ دوره صفویه و در قلمرو عثمانی توسط مصطفی عالی افندی، به رشته تحریر درآمدند. این دو اثر برای بررسی زندگی هنرمندان این عصر و دوره های پیش تر، از اهمیت خاصی برخوردار هستند. هنرمندان مختلف در رشته هایی چون؛ خوشنویسی، نگارگری، تذهیب و سایر هنرها در این دو اثر مورد توجه واقع شده اند. از نظر مقایسه گونه های مختلف هنر، به لحاظ حجم مطالب و روایت ، تعدد هنرمندان، معرفی و شرح احوال هنر خوشنویسی و هنرمندان خوشنویس، نسبت به هنرهای دیگر در اولویت قرار دارد. این امر جدای از زمینه رشد و رونق هنر خوشنویسی در دو اقلیم ایران و عثمانی و دربارهای آنها نبود؛ چرا که هنر خوشنویسی هم جنبه های زیبایی و هم وجه کاربردی و دیوانی را در بر داشت و از این حیث، انعکاس اخبار خوشنویسان اهمیت بیشتری یافت. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با عطف به روایت های تاریخی در دو اثر مذکور تلاش دارد تا اخبار و روایت های مربوط به هنر خوشنویسی و نیز خوشنویسان را در این دو اثر تطبیق نموده و جایگاه روایت تاریخی را در این موضوع بررسی نماید. سؤال اصلی این است که چه مؤلفه هایی با مقایسه روایت های هنر خوشنویسی در گلستان هنر و مناقب هنروران قابل تحلیل و بررسی هستند؟ در این مقایسه و تطبیق روایت های تاریخ نگارانه، مؤلفه های ارزشمندی مانند؛ ویژگی های ساختاری این کتب، تعداد خوشنویسان و اشتراکات و افتراقات آنها، توجه به نحوه گزارش مهاجرت خوشنویسان، ذکر فعالیت های سیاسی و اقتصادی خوشنویسان، جایگاه خانوادگی خوشنویسان، دیگر مهارت های هنری آنها و ذکر خاستگاه شهری خوشنویسان، استنتاج خواهند شد.
درآمدی بر روش شناسی تاریخ؛ دنیای مدرن و پس از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ و فرهنگ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰۵
59 - 37
حوزه های تخصصی:
چرخش ضرورت های اجتماعی از میانه قرن 19، به دگرگونی هایی اساسی در تاریخ نگری و تاریخ نگاری انجامید. شتاب این تغییرات در گذار از سده 20 در سه پارادایم اساسی، قابلیت تعریف و سازماندهی یافت. برخی از مورخان معتقدند: در روند بازیابی گذشته، می توان آن را کم وبیش بازسازی کرد (re-Construction). برخی گفته اند: چنین کاری از نظر حجم و شمار رخدادها میسر نیست. به این دلیل کار مورخ به نوعی ساختن (Construction) با الهام گیری از گذشته است. الهامی که گاه با گفتمان های حال یا آینده مرتبط است و در بهترین شرایط به اصل واقعه نزدیک است. چنین زمینه ای اسباب کلان نظریه نگاری total explanation & history) (در تاریخ و نفوذ ایدئولوژی به عرصه تاریخ نگاری را فراهم ساخته است. گروه سوم بر مبنای همان تردید، معتقدند شالوده شکنی (de-Construction) راه را برای فهم بیشتر و بهتر گذشته ممکن تر می سازد. کوشش بر آن است با تکیه بر منابع اصلی، هر یک از قالب های مذکور و برون دادهای آن ها، معرفی، مقایسه، تحلیل و ارزیابی شود. چنین تمهیداتی روش شناسانه، موقعیت تاریخ نگاری ایران را در جهان دیگران روشن می کند. شاید این نقطه عزیمتی برای برون رفت از پاره ای انسداد های تاریخ نگارانه نیز باشد.
روش تاریخ نگاری در اندیشه سیاسی خواجه نظام الملک طوسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مفهوم سازی تاریخی یکی ازمبانی فهم اندیشه سیاسی است که از دوره یونان باستان تا ایران، اسلام و دوران مدرن مورد توجه بوده است. درگذشته مفهوم سازی تاریخی عمدتاً روندی عینی و وقایع نگارانه داشت،اما این اندیشه با اصحاب قرارداد، مفهوم سازی وضع طبیعی را به جای عینیت وقایع قرار داد. عده ی دیگری از اندیشمندان-کوشیدند تا با ارائه یک خط سیرکلی ازتاریخ، مراحل و ساختارهای نهفته در پس تحولات راکشف کنند و برای خود یک دوره ی آرمانی از درون تاریخ درآورده و آن را به عنوان نمونه مثالی وضع آینده قرار دهند. بسیاری از ایده های مذهبی و نیز نظریه های هگل و مارکس با این شیوه درصدد ارائه ی الگوی مطلوب خود از سیاست و جامعه ی ایده آل بودند. این پژوهش با هدف پاسخ به این پرسش تنظیم شده که خواجه نظام الملک چگونه از تجربیات تاریخی و روایت از تاریخ،کوشیده تا اندیشه ی سیاسی خود درباب امرسیاسی و دولت را ارائه نماید؟ ایده اولیه ی نگارندگان آن است که خواجه نظام الملک با بهره گیری از متون تاریخی عصرخودکه عمدتاً به ایران پیش از اسلام و پس از آن برمی گردد،کوشیده تا با ذکر مثال های تاریخی و نیز بیانات و اظهارات شخصیت-های برجسته در این دو مقطع مبنایی برای دستگاه فکری خود فراهم آورد. روش به کارگرفته شده در این مقاله تحلیل مضمون به عنوان یکی از شاخه های جدید تحلیل محتواست، که براساس آن مضامین اصلی یک متن از طریق مطالعه ی اکتشافی استخراج شده و برای بررسی فرضیه مورد توجه قرارگرفت. برای بررسی فرضیه نیز نخست روش تاریخ نگاری دراندیشه ی سیاسی وی مورد بحث قرارگرفت، سپس با بررسی متن سیاست نامه دونمونه تاریخی ایرانی و اسلامی تشریح شد و نهایتاً با تحلیل مضامین اصلی در این دو دوره به ارائه ی روش خواجه نظام الملک پرداخته شد.
تأملی بر تاریخ نگری مورخان افغانستانی در سه سده اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ اسلام سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۳
184-137
حوزه های تخصصی:
نگارندگان این مقاله در پی شناخت تاریخ نگری مورخان افغانستانی سده های هجدهم، نوزدهم و بیستم میلادی بوده اند و آنچه از این پژوهش به دست آمده، نشان می دهد که در تاریخ نگری مورخانی چون محمود الحسینی، شکارپوری، خالص، نوری و ریاضی نوعی تقدیرگرایی، جبر تاریخی و تقدس گرایی وجود دارد. همچنین این مورخان به رخدادها و وقایع تاریخی عمدتاً نگاهی اسطوره ای، قومی و نخبه گرا دارند. مورخانی چون علوی، خالص، خوافی و ریاضی بر فایده مندی، عبرت آموزی و بصیرت افزایی تاریخ تأکید داشته اند. البته با گذر از فیض محمدکاتب به عنوان یک نقطه عطف مهم در دگرگونی نحوه نگرش مورخان به تاریخ، به مورخان سده بیستم میلادی می رسیم که از غبار، کهزاد، حبیبی و کاکر گرفته تا عطایی، فرهنگ و سیستانی، تاریخ نگری شان بیشتر متأثر از ملی گرایی بوده و برای افغانستان تاریخ پنج هزارساله همراه با نژاد آریایی را قائل شده و براساس همین نگرش، دوره های مختلف آریانا، خراسان و افغانستان معاصر را برای تاریخ افغانستان مشخص کرده اند.
مقایسه تحلیلی نحوه انعکاس صلح حدیبیه در قرآن کریم و منابع تاریخی (مغازی واقدی، سیره ابن هشام، طبقات ابن سعد و تاریخ طبری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صلح حدیبیه یکی از نقاط عطف تاریخ صدر اسلام می باشد. این واقعه که از نشانه های صلح طلبی اسلام به شمار می رود، بیانگر است که اسلام دستیابی به هدف از راه مصالحه را به طریق جنگ ترجیح می دهد و از طرفی بیانگر تدبیر و اشراف سیاسی رسول الله (ص) در مواجهه با دشمنان اسلام به ویژه مشرکان بوده است. انعقاد این صلح به منزله ی اعلان رسمی برتری مسلمین و به رسمیّت شناخته شدن آنها از سوی کفّار قریش بود. انتشارخبر این صلحنامه منجر به گسترش روز افزون اسلام در شبه جزیره عربستان گردید. صلح حدیبیه و رخدادهای پیرامون آن هم در قرآن کریم و هم درمنابع تاریخی منعکس شده اند. هدف این پژوهش که با رویکرد مقایسه ای – تحلیلی و با استناد به آیات قران کریم، تفاسیر و منابع منتخب تاریخی تدوین شده است، تبیین وجوه تشابه و تفاوت گزارش های قرآن کریم و منابع منتخب تاریخی در رابطه با این صلحنامه است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که در بیان حادثه صلح حدیبیه قرآن کریم و منابع منتخب از نظر پردازشی و نگرشی چه تفاوت ها و تشابهاتی دارند. فرضیه مظرح در این پژوهش بر این مبنا است که با توجه به فلسفه نزول قرآن کریم که همان هدایت بشر است، به نظر می رسد با وجود برخی اخبار مشابه، گزارش قرآن درباره ی این واقعه از نظر نگرشی و پردازشی معطوف به اهداف هدایتی است و با منابع تاریخی منتخب که گزارش های آنها ماهیت تاریخی دارد، متفاوت است.
کاربست روش متن پژوهی در بررسی انتقادی گرایش مذهبی هشام کلبی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال بیست و سوم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۹۰)
145 - 176
حوزه های تخصصی:
یکی از آفات پژوهش، سوگیری های پیشین مبتنی بر شهرت یک مطلب و یا پذیرش بی چون وچرای باور پیشینیان در باره دیدگاه های یک مؤلف است. در این گونه موارد، بازخوانی متون برجای مانده از یک مؤلف، به عنوان گویاترین سند بازنمایی اعتقادی او، می تواند بسیار راهگشا باشد. پژوهش پیش رو، با بهره گیری از روش متن پژوهی، به بازخوانی گرایش های اعتقادی هشام کلبی پرداخته است. در پرتو این پژوهش و با توجه به آثار به جای مانده از هشام و بررسی آن در سه محور: بررسی تعابیر مربوط به خلفا، گزارش های تاریخی مؤلف و روابط و شرایط سیاسی او، این نتیجه به دست آمده است که برخلاف دیدگاه رایج در باب غالی بودن هشام کلبی در منابع فریقین، وی نه تنها شیعه غالی نبوده، بلکه حتی تشیع او نیز محلّ تردید است.
تاریخ صفویان از دریچه اسلام گرایی؛ تأملی بر تأثیر اندیشه های اسلام گرایانه در صفویه شناسیِ مرتضی مطهری و علی شریعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرتضی مطهری و علی شریعتی به مثابه دو متفکر-مورخ شیعی، تحت تأثیر اندیشه های اسلام گرایانه و به پشتوانه اتکای فزاینده به مطالعات تاریخی، درصدد ارائه خوانشی انتقادی از تاریخ اسلام و ایران برآمدند که در درجه نخست، خادم جهان بینی ویژه و دلبستگی های فکری-ایدئولوژیکی آنان در قامت دو شخصیت اسلام گرای شیعی و در عین حال، ناظر بر جهد آنها در برجسته کردن سهم اسلام و اندیشه اسلامی در وضعیت فرهنگی-هویتی ایران معاصر بود. بر این مبنا، توجه آنها به تاریخ صفویه، در بستری از همین گرایش های اسلام گرایانه و دغدغه های مذهبی و آرمان های امت گرایانه معنا پیدا می کرد. بدین ترتیب، با وجود برخی تمایزاتِ رویکردی در نگرش این دو به تاریخ صفویان، وجود برخی چشم اندازهای مشترک نزد آنان، صفویه شناسیِ این دو شخصیت را در گفتمانِ صفویه شناسیِ دوره پهلوی (به ویژه پهلوی دوم) متمایز می ساخت. درواقع، مسئله و پرسش پژوهش حاضر این است که صفویه شناسی مطهری و شریعتی چگونه از زمینه های فکری و ایدئولوژیکی آنها تأثیر پذیرفت و کدام مؤلفه های همسان، نگرشِ آنها به تاریخ صفویه را به هم نزدیک کرد؟ فرضیه این پژوهش که با روشی تحلیلی انجام شده، بر پایه این مدعاست که با وجود تمایزات مهم در صفویه شناسی این دو، وجود مؤلفه های مشترکی چون دغدغه های هویت محور (از نوع اسلامی آن) و بینش های امت گرایانه و ایدئولوژیک، نوع نگاه آنان به تاریخ صفویه را به هم نزدیک کرد که برآیند آن، نوعی نگرش متمایز به تاریخ صفویه در گفتمان صفویه شناسی دوره پهلوی بود.
مقتل نگاری اصحاب امام صادق(ع)
منبع:
پژوهشنامه معارف حسینی سال هفتم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
61 - 84
حوزه های تخصصی:
مقتل نویسی یعنی گزارش چگونگی کشته شدن یک شخص یا گروه، در تاریخ اسلام جایگاه ویژه ای دارد و توجه تاریخ نگاران و محدثان را به خود جلب کرده است. کتاب های مقاتل خلفا و برخی بزرگان اصحاب از این نمونه است. در این بین هیچ موضوعی به اندازه شهادت امام حسین(ع) مورد توجه نویسندگان قرار نگرفته است. میزان توجه اصحاب ائمه به موضوع مقتل نگاری همواره مورد توجه محققان بوده است. مقتل نگاری شیعیان بازگو کننده تاریخ خونین شیعه است. برخی از اصحاب شیعی امام صادق(ع) برای پاسداشت بخشی از تاریخ شیعیان به مقتل نگاری روی آوردند. کتاب های مقتل نگاری اصحاب شیعی امام صادق(ع)، بیشتر بیان شرح حال شهادت امامان معصوم، اصحاب ائمه و شخصیت های برجسته شیعه است. این نوشتار با مراجعه به منابع اولیه و فهرست نویسی شیعیان از جمله نجاشی، شیخ طوسی و مانند اینها و با بهره گیری از شیوه توصیفی-تحلیلی، مقتل نگاری اصحاب امام صادق(ع) را مورد بررسی قرار داده است.
بررسی و تحلیل اندیشه تقدیرگرایی در تاریخ عالم آرای عباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سخن تاریخ سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۹
36 - 64
حوزه های تخصصی:
این پژوهش بر آن است که اندیشه تقدیرگرایی را به عنوان یکی از ویژگی های تاریخ نگاری اسکندربیگ منشی ترکمان در "تاریخ عالم آرای عباسی" مورد بررسی قرار دهد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که اندیشه تقدیرگرایی یکی از مهمترین محورهای نگارش عالم آرای عباسی بوده، به گونه ای که اسکندربیگ در همه روایت های تاریخی، مشی تقدیرگرایانه را حفظ و به آن پایبند بوده است. او در هیچ زمینه ای خود را ملزم به ارائه تبیین ها و تحلیل های عقلانی ندانسته و بویژه در زمینه اخبار منفی، خط سیر تقدیرگرایی را دنبال نموده و با استفاده از آن به توجیه ناکامی ها پرداخته است. میزان تقدیرگرایی در متن تاریخ عالم آرا بسته به شرایط سیاسی کم و زیاد می شد و به طور متوسط این میزان در فاصله سالهای مرگ شاه طهماسب(984 -930 ق) تا به اوج رسیدن قدرت شاه عباس، بیشتر از دیگر مقاطع بوده است. به سبب ماهیت موضوع مورد پژوهش، روش تحقیق توصیفی- تحلیلی می باشد. اندیشه تقدیرگرایانه کاربرد مشروعیت بخشی به حکومت صفویان نیز داشته و در همین راستا ترکمان از تعابیری چون اقبال شاهی و بخت شاهانه بهره برده است. در واقع می توان عنوان نمود که هدف نهایی توسل به اندیشه تقدیرگرایانه ایجاد مشروعیت در اقدامات شاهِ صفوی و حکومت صفویان بوده است. به هر روی تمام جنبه ها و ویژگی های تاریخ نگاری ترکمان مسئله این پژوهش نبوده و تمرکز بر جایگاه اندیشه تقدیرگرایانه در نگارش تاریخ عالم آرای عباسی بوده است.
دیوارنوشته های انقلاب؛ منبعی برای تعمیق تاریخ نگاری انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گذشت زمان، منابع تاریخ نگاری گسترده و متنوع شده اند و این تغییر با یافته های جدید و مهم تر از آن تغییر نگرش به تاریخ نویسی و منابع آن، به وجود آمده است. انقلاب اسلامی ایران که با پشتوانه ای سیاسی و اجتماعی در بهمن 1357 ش به وقوع پیوست بیش از هر رویداد تاریخی در دوران معاصر ایران منابعی از تاریخ مکتوب و شفاهی را بازتولید کرده است. بخشی از آن اسناد، عکس ها و نامه ها و گفت وگوهای افراد مختلفی است که در این رویداد سهیم و یا شاهد و راوی این اتفاق بوده اند. دیوارنوشته ها یکی از منابع مهم برای تحلیل و شناخت ماهیت مبارزات و رخداد انقلاب اسلامی به شمار می روند که به جای تولید نوشته های تحلیلی، شامل نوشته ها و تصاویر کوتاه می باشند و بررسی آنها به مثابه بازتاب ایدئولوژی، نگرش سیاسی و اجتماعی مبارزات مردمی، کنشگری احزاب و تبیین ماهیت انقلاب اسلامی، مسئله مقاله حاضر است. در واقع بررسی نوشته های دیواری به عنوان منبعی شفاهی و مکمل تاریخ نگاری دوره معاصر که براساس روش توصیفی تحلیلی تدوین گردیده است، موضوع و شیوه مقاله پیشِ روست. همچنین این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که دیوارنوشته ها که در دوران منتهی به انقلاب در تمام شهرهای ایران فراگیر شدند، چگونه پیام انقلاب را از سوی گروه های مختلف اجتماعی و سیاسی انتقال دادند؟ ضمن اینکه تأکید مقاله بر دیوارنوشته ها و مضامین آنهاست که براساس تصاویر موجود در مجموعه عکس های جمع آوری شده عکاسان و منابع آرشیوی و اسناد از طریق صفحات الکترونیکی آنها قابل دسترسی و مشاهده بوده است.
سرآغاز تاریخ نگاری هنر اسلامی در بوته استشراق، استعمار و مجموعه داری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
15 - 24
حوزه های تخصصی:
عرصه تاریخ نگاری و مطالعه هنر اسلامی حدود دو سده پیش در مغرب زمین نمایان شد. رویکردهای جدید تاریخ نگاری و آشنایی با متون اسلامی، درک دستاوردهای تمدن اسلامی، از جمله هنر را ساده تر کرد. اندکی بعد، گروهی از معماران به شوق دیدار بناهای کهن اسلامی راهی اسپانیا شدند. دست اندازی استعماری یا روابط سیاسی قدرت های غرب در سرزمین های اسلامی، پای جهانگردان طراح و معمار را به این مناطق باز کرد. حاصل این سفرها انبوهی طرح و تصویر از بناهای کهن بود که مردم غرب را با معماری اسلامی آشنا می کرد. در مرتبه ای دیگر، خرید و فروش اشیا با حضور مشتریان اروپایی و وساطت دلالان بومی، سیل آثار هنرها و صنایع کهن اسلامی را به مجموعه های غرب سرازیر کرد. در این بین، نقش نمایندگان موزه کنزینگتون جنوبی در لندن پررنگ تر بود. در این نوشتار مراتب نخستین برخوردهای غربیان با میراث هنر اسلامی در سه مرحله شرق شناسی، سفرهای هنرشناسان غرب به سرزمین های اسلامی در دوره استعمار، و گردآوری آثار هنر اسلامی در مجموعه های غربی بررسی شده است. روش کار مطالعه و تحلیل اسناد، گزارش ها، و مقالاتی است که خودِ غربیان درباره پیشینه مطالعات هنر اسلامی نوشته اند. در انتها روشن خواهد شد عرصه ای که امروز با نام هنر اسلامی برای همه هنرپژوهان جهان دانشی شناخته و مدوّن است، محصول همین برخوردهای خام اولیه است.
مقایسه جایگاه فلسفه علم تاریخ در ایران عصر صفوی و اروپا ی قرون وسطی
منبع:
پژوهش در آموزش تاریخ دوره سوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
101 - 122
فلسفه علم که با معرفت شناسی(Epistemology) نیز قرابت زیادی دارد، نوعی معرفت شناسی مضاف یا مقید است که با نگاهی بیرونی به مطالعه علوم می پردازد و شناخت و تحلیل تئوری های مختلفی را که در علوم مورد استفاده قرار می گیرند، موضوع مطالعه قرار می دهد. به عبارت بهتر، فلسفه علم تاریخ همان فلسفه انتقادی تاریخ است. مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و مقایسه ای(comparative ) در صدد مقایسه جایگاه فلسفه ی علم تاریخ در نظرگاه مورخان ایران عصر صفوی و اروپای قرون وسطی است. به نظر می رسد که نگاه مورخان ایران و اروپا در دوره مورد بحث از نظر تمرکز بر خطی پنداشتن آغاز و انجام تاریخ، جبر گرایی، نخبه گرایی، تقدیرگرایی و تفکر الهیاتی شبیه به هم بوده است. اما باید گفت موارد فوق در هر دو جریان از لحاظ شدت و ضعف و مصادیق، دارای تفاوت بوده است. ضمن آن که چه بسا جایگاه علم تاریخ در نزد مورخان صفویه از چند جنبه برتر از اروپای قرون وسطی بوده است؛ نخست، این که تاریخ نگاری صفوی بر الهیات تشیع، تمرکز داشت که نه تنها مذهبی، عقل گرا بود، بلکه همراه با تأکید بر فانی بودن دنیای مادی، بر استفاده مشروع از لذایذ خدادادی در این جهان نیز تأکید داشت. در حالی که محور فکری تاریخ نگار سده میانه اروپا االهیات کاتولیک بود که اساسا" بر بدبینی به جهان مادی تأکید داشت. دوم، این که در تاریخ نگاری صفوی، انسان ایرانی دارای هویتی مشخص است در حالی که مورخ اروپای میانه از انسان غربی چهره ای سرگشته و دچار بحران هویت معرفی می کند. سوم، برخلاف مورخان اروپای قرون وسطی، بعضی از تاریخ نگاران صفوی از جمله عبدی بیگ شیرازی و اسکندر بیگ، ضمن توجه به بعضی مسائل اجتماعی و اقتصادی، از حوادث تاریخی تبیین های معقولانه تری ارائه کرده اند. چهارم این که تاریخ نگاری عصر صفویه از لحاظ کمی(گستردگی و تنوع) بر اروپای قرون وسطی رجحان دارد.
رویکردهای تاریخی رضاقلی خان هدایت به حکومت صفویه و نحوه پیوند و نسبت آن با حکومت قاجاریه(مقاله علمی وزارت علوم)
رویکرد مورخان به حکومت های پیش از خود و تلاش برای نشان دادن پیوند زمانه خود با آن گذشته تاریخی، اهمیت ویژه ای دارد، چراکه مورخان به عنوان اندیشمندان و آگاهان جامعه، بازتاب دهنده بخشی از تلقی های رایج روزگارشان هستند و این امر به عنوان یک جریان فکری و فرهنگیِ تأثیرگذار بسیار مهم است. مورخ با فاصله تاریخی و زمانی از دوره های پیشین و در ورای رفع تنگناهای متعارف پیشین، قادر است با فراغ بال بیشتری به ارزیابی کارنامه حکومت های گذشته و مقایسه آن با عصر خود بپردازد. یکی از این مورخان، رضاقلی خان هدایت است که با ذیل نویسی روضه الصفای میرخواند، به خلق کتاب روضه الصفای ناصری پرداخت. در این اثر، تاریخ دوره های پایانی تیموریان تا اواخر عصر ناصری ازجمله ترکمانان، صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه روایت شده است. با توجه به اینکه بخشی از این کتاب درباره حکومت صفویه است، این نوشته بر آن است که نحوه مواجهه هدایت مورخ نامدار قاجاریه با سلسله صفویه و نیز پیوند دو حکومت صفویه و قاجاریه را به بحث گذارد. بررسی ها نشان داد که هدایت برخلاف اغلب مورخان پیش از خود، به جای تأکید بر تبار مغولی قاجارها، بر مناسبات و ارتباط قاجاریه و صفویه تأکید کرده، به گونه ای که قاجاریه را تالی و تداوم صفویان فرض کرده و از این رو، حکومت های افشاریه و زندیه را کم اهمیت جلوه داده است.
جلوه های حضور مورّخ در دو متن تاریخی عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۱
85 - 112
تاریخ نگاری یکی از شاخه های مهم علوم اسلامی است که در عصر صفوی مورد توجّه و اقبال فراوان قرار گرفت. حضور مورّخ در متن یکی از موضوعات چالش برانگیز تاریخ نگاری سنّتی و مدرن بوده که دو دیدگاه متفاوت در ارتباط با آن مطرح شده است. عدم حضور مورّخ در متن و داشتن موضعی بی طرفانه، یکی از اصولی است که در تاریخ نگاری سنّتی مورد تأکید قرار گرفته و در مقابل در تاریخ نویسی نوین، نقشی جدّی و تعیین کننده برای مورّخان، در تحلیل وقایع تاریخی درنظر گرفته شده است. با مطالعه برخی از کتب تاریخی سنّتی، مواردی از حضور مورّخ در متن مشاهده می شود که اصل عدم حضور مورّخ را نقض می نماید. این جستار درصدد آن است تا با تکیه بر دو کتاب تاریخ عالم آرای عبّاسی و احسن التواریخ و با روش تحلیلی توصیفی به بررسی و ارزیابی جلوه های حضور مورّخان در کتاب های تاریخی موردنظر و چگونگی موضع گیری آن ها بپردازد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که حضور مورّخ در آثار مذکور به صورت اشاره مورّخ به شخص خود، داشتن نگاه جانبدارانه با آوردن صفات مثبت و منفی، توصیف چهره دوست و دشمن، سخن پردازی و استفاده از جملات ادبی، آوردن اشعار، استشهاد به آیات و احادیث و به کارگیری عبارات دعایی نمود پیدا کرده است. با وجود اینکه حسن بیگ روملو و اسکندربیگ منشی دو مورّخ هم عصر بوده و در آثار خود وقایع یکسانی را نقل کرده اند، امّا جلوه حضور حسن بیگ روملو در متن، به مراتب از اسکندربیگ منشی کمتر و موضع وی بی طرفانه تر بوده است.
مثالب نگاری در شرق اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش درصدد مطالعه چندوچون موضوع مطاعن و مثالب نگاری شرق اسلامی به روش اسنادی و کتابخانه ای با رویکرد تاریخی و تحلیلی و انتقادی است. ریشه تاریخی این مثالب نگاری ها که با هدف ثلب، یعنی عیب گویی، سرزنش و بدگویی از رقیب نوشته شده اند، رقابت های جاهلی و قومی است، اما پس از اسلام به تدریج به موضوعاتی چون مذاهب فقهی و کلامی، رهبران سیاسی، فرقه ها، ائمه مذاهب و تصوف توسعه یافت. بررسی ها نشان می دهد که جریان مثالب نگاری نیز مانند تاریخ نگاری اسلامی، غالباً به شرق اسلامی تعلق دارد و در غرب اسلام به جز یادداشت های کوتاه مطلب دندان گیری به چشم نمی خورد. مثالب نگاری، غالباً تحت تأثیر علل و عوامل غیراخلاقی چون غلو، شعوبیگری، عصبیتِ قومی، عوامل سیاسی اجتماعی، خصومت و سوءتفاهم، رقابت ها و انگیزه های سودجویانه، جای خود را در تاریخ ادبیات اسلام بازکرده است، اما از دخالت عواملی چون حقیقت جویی، جرح و تعدیل راویان، صیانت از ایمان مردم و دفع و طرد بدعت گذاران یا وجوب تقابل با بدگویان و بدنویسان در تألیف آنچه مثالب نگاری نامیده می شود، نمی توان چشم پوشید. بسیاری از فقها و صاحب نظران بر این باورند که مثالب نگاری ها در پرتو این انگیزه ها، موضوعاً از عنوان مثالب، خارج و به فعل اخلاقی تبدیل می شود یا به سبب مصلحت مهم تر، از نظر حکم فقهی از دایره حرمت خارج می شود. به نظر می رسد بسیاری از مثالب نگاری های موجود با همین انگیزه ها تدوین یافته اند و مقاصد مهم دینی و مذهبی را دنبال کرده اند، اما از این واقعیت نیز نمی توان چشم پوشید که همین آثار از نظر سلبی نیز در ایجاد بدبینی ها و بدگویی ها و دشمنی ها نقشی انکارناپذیر داشته اند.
تحلیل مضمونی اخبار خوارج عصر امویان (132- 41) در منابع تاریخی اصحاب حدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با درک ارزشمندی میراث تاریخی اصحاب حدیث و اثرگذاری آن در ذهن مخاطبان این آثار در موضوع خوارج عصر اموی و با هدف کشف شبکه مضمونی موجود در این متون و برای رسیدن به الگویی که توضیح دهنده منطق کلی و شاکله آن ها باشد، تلاش می کند تا به سؤال «اصحاب حدیث در ثبت اخبار خوارج چه مضامینی را به مخاطبان ارائه می کنند؟» پاسخ دهد. برای یافتن این پاسخ ابتدا به مطالعه میراث تاریخی اصحاب حدیث در این زمینه پرداخته شد و از میان آثار موجود، تاریخ خلیفه بن خیاط (ابن خیاط240ق)، بقایای کتاب المعرفه و التاریخ (فسوی277ق)، تاریخ الامم و الملوک (طبری 310ق)، المنتظم فى تاریخ الامم و الملوک ، (ابن جوزى 597ق) انتخاب شد و داده های مرتبط با اخبار خوارج از میان آنان استخراج و سپس با روش تحلیل مضمون و اجرای مراحل مختلف آن، داده ها تحلیل و مضامین نهفته در منابع منتخب کشف شد که چهار مضمون فراگیرِ خوارج جریانی سیاسی- مذهبی و عملگرا، تهدیدات دائمی خوارج برای حکومت، سرکوب خوارج با هزینه های هنگفت و اسلامی بودن سرکوب خوارج یافت شد که این مضامین با توجه به رویکرد اصحاب حدیث به خلافت، در راستای مشروعیت بخشی به رفتار امویان در قبال سرکوب خوارج است.
مفاهیم دوگانه در قلمرو دانش تاریخ نگاری ایران: نقد راهِ رفته و طرح راهِ جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانش تاریخ نگاری یکی از شاخه های جدید علوم تاریخی است که موضوع آن تأمل نقادانه هم در متن های تاریخ نگارانه و هم در اندیشه، گفتمان، سبک، روش و دستاوردهای مورخان است. تاکنون دانش تاریخ نگاری در ایران به شکل های گوناگون دریافت شده و در نتیجه، نگرانی ها و مخاطرات فراوانی به بار آورده است. تأمل نقادانه در پژوهش های انجام شده نشانگر آن است که عمدتاً از دوگانه های مفهومی «بینش و روش» و نیز «تاریخ نگری و تاریخ نگاری» به عنوان چارچوب تحلیل در این پژوهش ها استفاده شده است، اما مسئله این است که از همین مفاهیم نیز معناهای متفاوتی مراد شده و پژوهشگران این عرصه را سرگردان کرده است. مقاله حاضر با نقد دوگانه های موجود و نشان دادن نحوه کاربست این مفاهیم در برخی از پژوهش ها، می کوشد برخی از آشفتگی های نظری و عملی آن را آشکار کند و به این پرسش پاسخ دهد که آیا می توان به چارچوب روش شناختی تازه ای در این مسیر دست یافت. مقاله برای برون رفت از این وضعیت آشفته کنونی به این نتیجه می رسد که باید طرحی تازه در چارچوب «دانش تاریخ نگاری» و شاخه های اصلی آن یعنی «مورخ شناسی» و «متن شناسی تاریخی» درافکند. مقاله سرانجام سه قالب پژوهشی «مورخ محور»، «متن محور» و رهیافت «ترکیبی» را پیشنهاد می کند و از رویکردهای مفهومی- نظری فلسفه علم تاریخ و فلسفه نظری تاریخ به عنوان چارچوب تحقیق در این دانش سخن می گوید.
از ظهور در پارادایمِ سنت تا افول در پارادایمِ مدرن: جایگاه صفویان در تاریخ نگاری دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری دوره قاجار، تحت تأثیر گفتمانِ تجدد و منطقِ درونی آن، یک تجربه تاریخی را پشت سر گذاشت که برآیندِ آن، ایجادِ خطِ حایلی آشکار میان دو چشم اندازِ تاریخی سنت و مدرن به مثابه دو پارادایم متمایز بود. بر مبنای این تحول گفتمانی، خوانشی دوگانه از مسئله صفویان نیز اتفاق افتاد که محصول اقتضائات گفتمانی و مرزبندی های پارادایمیک میان دو کلان روایتِ سنت و تجدد بود. در روایتِ نخست، تحت تأثیر تجربه های زیسته، اقتضائات ایدئولوژیکی و چشم اندازهای تاریخی همسو با پارادایمِ سنت، یاد و خاطره صفویان، با نوعی خرسندی، مباهات و البته به مثابه تکیه گاهی مشروعیت بخش با لحنی تفاخرآمیز و حماسی روایت شد و در نقطه مقابل، در چشمِ مورخانِ منتقد و تجددخواهِ همسو با گفتمانِ مدرن، تمامِ آن خصلت ها و معیارها وارونه شده و این بار، از یک چشم اندازِ نو، جایگاه صفویان به موقعیتی خُسران بار، منحط و ضد تجدد تقلیل یافت. مسئله این پژوهش، تأمل در چرایی ظهور و افول صفویان در این دو چشم انداز تاریخی است که به روشی تحلیلی و با تکیه بر نقدِ محتوایی روایت های مورخانِ دوره قاجار انجام خواهد شد. بر این مبنا، این فرضیه قابل طرح است که به تناسبِ گذار از گفتمانِ سنت به تجدد و سیطره تدریجی گفتمانِ مدرن در این دوره، موقعیت صفویان نیز از وضعیتی مشروعیت بخش، والا و تفاخرآمیز، به موقعیتی نازل درافتاد و به رکنی مهم در انحطاط شناسی مورخانِ این دوره مبدل شد.
فریدون آدمیت، تاریخ نگار اندیشه ترقی و آزادی خواهی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
فریدون آدمیت، یکی از مورخین مهم تاریخ معاصر ایران است. او را می توان «تاریخ نگار ترقی» در ایران دانست، چرا که در عمده آثار او، اشاره به اصول تجدد و ترقی خواهی و در تک نگاری ها، اشاره به مهم ترین ترقی خواهان ایرانی نمایان گر این مسئله است. نگرش وی به سنت و هویت و نیز عناصر تجدد در نوشته هایش دارای اهمیت زیادی است، چرا که بخش مهمی از آگاهی های تاریخی پیرامون تاریخ تجدد در عصر قاجار، از دل آثار او به دست آمده یا متأثر از آثار او است. این مقاله، به دنبال آن است که به این پرسش پاسخ دهد که رویکرد آدمیت به تجدد چگونه بوده است؟ آدمیت اندیشه ترقی بر آمده از غرب را اصلی ترین زمینه ترقی خواهی در ایران می دانست و با بررسی های تاریخی خود با در نظرداشتن اسناد و نوشته های درجه اول به تحلیل آن ها می پرداخت. با این هدف که با تحلیل نوشته های او درباره تجدد، به فهم اندیشه تاریخی او و نیز تاریخ نگاری تجددخواهانه او دست پیدا کند.