آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

تاریخ نگاری یکی از شاخه های مهم علوم اسلامی است که در عصر صفوی مورد توجّه و اقبال فراوان قرار گرفت. حضور مورّخ در متن یکی از موضوعات چالش برانگیز تاریخ نگاری سنّتی و مدرن بوده که دو دیدگاه متفاوت در ارتباط با آن مطرح شده است. عدم حضور مورّخ در متن و داشتن موضعی بی طرفانه، یکی از اصولی است که در تاریخ نگاری سنّتی مورد تأکید قرار گرفته و در مقابل در تاریخ نویسی نوین، نقشی جدّی و تعیین کننده برای مورّخان، در تحلیل وقایع تاریخی درنظر گرفته شده است. با مطالعه برخی از کتب تاریخی سنّتی، مواردی از حضور مورّخ در متن مشاهده می شود که اصل عدم حضور مورّخ را نقض می نماید. این جستار درصدد آن است تا با تکیه بر دو کتاب تاریخ عالم آرای عبّاسی و احسن التواریخ و با روش تحلیلی توصیفی به بررسی و ارزیابی جلوه های حضور مورّخان در کتاب های تاریخی موردنظر و چگونگی موضع گیری آن ها بپردازد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که حضور مورّخ در آثار مذکور به صورت اشاره مورّخ به شخص خود، داشتن نگاه جانبدارانه با آوردن صفات مثبت و منفی، توصیف چهره دوست و دشمن، سخن پردازی و استفاده از جملات ادبی، آوردن اشعار، استشهاد به آیات و احادیث و به کارگیری عبارات دعایی نمود پیدا کرده است. با وجود اینکه حسن بیگ روملو و اسکندربیگ منشی دو مورّخ هم عصر بوده و در آثار خود وقایع یکسانی را نقل کرده اند، امّا جلوه حضور حسن بیگ روملو در متن، به مراتب از اسکندربیگ منشی کمتر و موضع وی بی طرفانه تر بوده است.

Manifestations of the Historian’s Presence in Two Historical Texts of the Safavid Era

Historiography is one of the important branches of Islamic sciences which received great attention and success in the Safavid era. The presence of the historian in the text is one of the challenging issues of traditional and modern historiography, and two different views have been proposed in connection with it. The absence of the historian in the text and having an impartial position is one of the principles that is emphasized in traditional historiography; on the other hand, in modern historiography, historians are considered to have a serious and decisive role in the analysis of historical events. Studying a number of traditional historical books reveals that there are cases of the historian’s presence in the text, which violates the principle of the absence of the historian. This research seeks to investigate and evaluate the effects of the presence of historians in the historical books and how they position themselves by applying an analytical-descriptive method to two history books, Tarikh-e Alam-ara-ye Abbasi and Ahsan al-Tawarikh . The findings of the research indicate that the presence of the historian in the cited works is attested in the following forms: the historian referring to himself, having a biased view by employing positive and negative adjectives, describing the character of friends and enemies, rhetoric and the use of literary sentences, citing poems, referring to verses and hadiths, and using prayer expressions. Although Hasanbeg Rumlu and Skanderbeg Munshi are two contemporary historians who have recounted the same events in their works, the presence of Hasanbeg Rumlu in the text is far less than that of Skanderbeg Munshi and his position is more neutral.

تبلیغات