مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
اختیار انسان
حوزه های تخصصی:
مساله اراده الهی و نسبتش با افعال انسان از دیرباز در تاریخ تفکر اسلامی مورد بحث و نزاع بوده است و شاید از موضوعاتی بوده که در شکل گیری نحله های کلامی اولیه نقش مهمی ایفا کرده است. این موضوع در کلام و فلسفه و حتی علم اصول فقه به مناسبتی مطرح شده است. یکی از اندیشمندانی که به این مساله پرداخته، امام خمینی (ره) است. وی که به عنوان فقیه، فیلسوف و عارف به مسائل کلامی نگاه جامع نگر دارد به این مساله نیز با نگاهی عمیق و جامع وارد شده است به نحوی که نه دچار افراط و تفریط های معتزله و اشاعره شده و نه گرفتار برخی تنگ نظری های متکلمان شیعه. وی در عین حال که از مبانی صدرایی در تحلیل مباحث بهره گرفته، نگاهی مستقل به این مساله داشته است. از سویی دیدگاه معتزله و اشاعره را به خوبی تقریر نموده و سپس مورد نقد قرار داده است و از سوی دیگر نارسایی برخی نظرات متکلمان و اصولین شیعه را نشان داده و با نگاهی فلسفی، عرفانی و نقلی اراده خدا را در مقام ذات و فعل، تبیین و سازگاری آن را با اختیار انسان اثبات کرده است.
بررسی نظریة علامه طباطبایی در باب سازگاری ضرورت علّی و اختیار انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تبیین نسبت میان اختیار انسان با ضرورت علّی فعل اختیاری، دو دیدگاه کلی وجود دارد: «سازگارگرایی» که به سازگاری این دو باور دارد و «ناسازگارگرایی» که اختیاری بودن فعل را با ضرورت علّی آن ناسازگار می داند. علامه طباطبایی در مقام بسط یکی از نظریات سازگارگرایانه، با توسل به «امکان بالقیاس» فعل اختیاری در مقایسه با فاعل آن، می کوشد از سازگارگرایی دفاع کند. در این نظریه، فعل انسان نسبت به هریک از جزء العلّه ها، از جمله خود انسان، امکان بالقیاس دارد، اما نسبت به مجموع آن ها، که همان علت تامه است، دارای وجوب بالقیاس است و حقیقت اختیاری بودن فعل نیز چیزی جز همان امکان بالقیاس نسبت به فاعل نیست. به این ترتیب، «ضرورت فعل به نسبت علت تامه اش»، منافاتی با «امکان آن در قیاس با علت ناقصه اش» و درنتیجه، با اختیاری بودن آن ندارد. این نظریة سازگارگرایانه از سوی برخی ناسازگارگرایان معاصر نقد شده است. در این مقاله پس از تبیین دیدگاه علامه به بررسی نقدهای وارد بر آن خواهیم پرداخت.
بررسی تطبیقی اراده الهی از منظر خواجه نصیر طوسی و ابوالحسن اشعری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت خدا برترین و بالاترین معارف است و یکی از راه های آن شناخت اسما و صفات اوست. هدف اصلی در این نوشتار بیان مقایسه آرای دو متکلم شهیر درباره اراده الهی و مسائل مربوط به آن است؛ ازجمله اینکه آیا اراده از صفات ذات است یا فعل؟ آیا اراده عین ذات است یا زائد بر آن؟ اراده باریتعالی حادث است یا قدیم؟ مطلق است یا مقید؟ در صورت مطلق بودن، اراده و اختیار انسان چه میشود؟
خواجه نصیر اراده را داعی (انگیزه) و داعی را همان علم به مصلحت میداند. از منظر وجودشناختی، اراده را از صفات ایجابی، ذاتی و بلکه عین ذات میداند. وی ضمن پذیرش اراده مطلقه الهی، انسان را دارای اختیار و آزادی در طول اراده خداوند میداند.
در مقابل، اشعری اراده الهی را مستقل از دیگر صفات ذاتی ازجمله علم میداند و آن را صفتی ایجابی، قدیم و قائم به ذات میشمارد. خداوند فاعل همه افعال و ازجمله فعل انسان است و ازاین رو انسان هیچ اراده ای از خود ندارد؛ بلکه قدرت را خداوند در او خلق کرده و انسان آن را کسب کرده است.
بررسی تطبیقی آرای لیندا زاگزبسکی و استاد مرتضی مطهری در باب علم پیشین الاهی و اختیار انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
مسأله ی علم پیشین الاهی و اختیار انسان یکی از مسائل اساسی فلسفه ی دین است که از دیرباز، ذهن متکلمان و فیلسوفان را به خود معطوف نموده است. بر اساس این مسأله، ازآن جاکه علم مطلق الاهی مستلزم خطاناپذیری آن است، ازاین رو اگر خداوند در زمان t1 بداند که فاعل S فعل a را در زمان t3 انجام می دهد، آنگاه S در زمان t3 فعلی جز a را نمی تواند انجام دهد. ازاین رو، علم پیشین الاهی در تعارضی ظاهری با اختیار انسان است. این مقاله می کوشد آرای لیندا زاگزبسکی (فیلسوف دین معاصر) را با دیدگاه های استاد مرتضی مطهری در این باب مقایسه کند. در این راستا، ابتدا به بررسی پاسخ های سه گانه ی کلاسیک به این مسأله (بوثیوس گرایی، آکام گرایی و مولیناگرایی) از منظر زاگزبسکی می پردازد و نشان می دهد که زاگزبسکی ضمن پذیرش برخی از عناصر این دیدگاه ها و تلفیق آن ها با یکدیگر، سه راه حل بدیع ارائه می کند. مقاله سپس به بررسی دیدگاه استاد مطهری در دو بخش جبر و اختیار و قضا و قدر می پردازد و در پایان، وجوه شباهت و افتراق آرای دو متفکر را نشان می دهد. یافته ی پژوهش آن است که هر دو متفکر سازگاری علم پیشین الاهی را با اختیار انسان می پذیرند، اما «آکام گرایی تومیستی» و دو راه حل دیگر زاگزبسکی به رغم نکات مثبت و درخور پذیرشی که دارند، در نشان دادن این سازگاری ناتوان است، در حالی که راه حل استاد مطهری راه حل دقیقی برای اثبات این سازگاری است.
توحید افعالی از دیدگاه ملّاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توحید در ابعاد مختلف آن، از جمله توحید افعالی، محور تمام آموزه های اسلامی است. در این نوشتار تلاش شده است دیدگاه ملّاملّاصدرا در این موضوع مورد دقت و بررسی قرار گیرد. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی با مراجعه به کتاب های ایشان، انجام گرفته است. هدف از این پژوهش آشنایی با نوآوری های ملّاصدرا در تبیین آموزه مهم توحید افعالی است.
ملّاصدرا اگرچه در مواردی مانند سایر حکما از رابطه طولی بین موجودات و خداوند سخن گفته است، اما بیشتر با نگاه برگرفته از عرفان نظری، درصدد ارائه تبیین های دقیق تر از رابطه توحید افعالی با اسباب و مسببات و اختیار انسان است. او معتقد است: همان گونه که وجود فرد به طور حقیقی به خود او منسوب است، یکی از شئون حق متعال نیز می باشد. بنابراین، علم، اراده، افعال و همه آنچه از فرد صادر می شود، نیز به طور حقیقی منسوب به خداوند است. در نتیجه، فعل انسان، به صورت اعلی و اشرف و به صورت لایق ذات احدیت، یکی از افعال خداوند است.
بررسی استدلال تقدیرگرایی کلامی و پاسخ «خداگرایی گشوده»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر مبنای تقدیرگرایی کلامی (Theological Fatalism)، از آنجا که خداوند به وقایع آینده، علم پیشین و خطاناپذیر دارد، انسان نمی تواند کاری جز آنچه خداوند از پیش می داند، انجام دهد و درنتیجه افعال انسان از روی اختیار نیست. الهی دانان و فیلسوفان دین برای حل این معضل، پاسخ های گوناگونی به این استدلال داده اند. یکی از این پاسخ ها، نظریه خداگرایی گشوده (Open Theism) نام دارد که نظریه ای نوین در باب حل مسئله علم خداوند و اراده انسان است. حامیان این نظریه که به سه گروه تقسیم می شوند، خداوند را عالِم مطلق می دانند؛ اما از آنجا که معتقدند آینده از نظر معرفتی برای خداوند گشوده است و ممکن است تغییر کند، لذا علم پیشین خداوند به اعمال اختیاری انسان منطقاً ناممکن است. این گروه اگرچه علم پیشین الهی را به صورت مطلق نفی نمی کنند، به نوعی قائل به محدود بودن آن هستند و معتقدند چون این محدودیت ها به لحاظ منطقی اجتناب ناپذیر است، خدشه ای به علم مطلق الهی وارد نمی شود. این مقاله ضمن تبیین نظریه خداگرایی گشوده، به تحلیل و نقد آن می پردازد.
فراگیری عام اراده الهی از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسئله های مهم و مرتبط با اراده الهی، عمومیت اراده است. صدرالمتألهین اراده خداوند را فراگیر می داند و عینیت صفات با ذات، قاعدة «بسیط الحقیقه» و تبیین ویژه وی از علیت، مبانی این دیدگاه او به شمار می روند. یکی از مهم ترین چالش های این نظریه، ناسازگاری آن با برخی آیات و روایات و نیز اختیار داشتن انسان است. ملاصدرا در پاسخ به این اشکالات، گاه براساس نظر مشهور مشی کرده است؛ اما با تأمل بیشتر می توان دیدگاه ویژة او را دراین باره، که مبتنی بر نوعی وحدت وجود است، به دست آورد.
نظریه ی آگوستین درباره ی مسئله ی شر و نقد آن از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی اولیه (قرون 5-11)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
مسأله شر یکی از مهم ترین مسائل فلسفی است که به شکل های مختلف مطرح می شود و به آموزه های دینی نقد وارد می کند. آگوستین و ابن سینا برای فائق آمدن بر این مسأله از راه حل عدمی بودن شرور استفاده کرده اند. اما آیا این را حل می تواند تمامی مصادیق شرور را شامل شود؟ ابن سینا با طرح نظریه عدمی بودن شرور، درصدد حل مسأله در برخی از مصادیق شرور است و برای حل مشکل شرور وجودی، از راه حل نظام احسن استفاده می کند. نظریه آگوستین به دلیل این که همه شرور را عدمی می داند و در عین حال همه آن ها را به «گناه» ارجاع می دهد، غیرواقع بینانه و دارای تعارض درونی است. به نظر می رسد نظریه ابن سینا در حل مسأله شرور به جهت به کارگیری راه حل های مختلف از توفیق بیشتری برخوردار است.
اثبات فیزیکی علم خدا به سرنوشت و عدم تعارض آن با اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در حوزه فلسفه، الهیات، روان شناسی و حتی فیزیک، وجود دیدگاه های جبرگرایانه، تقدیرگرایانه یا اختیارگرایانه نسبت به اعمال انسان است. جبرگرایان معتقدند اعمال انسان و رویداد های طبیعی، تحت تأثیر یک نیروی جبریِ قدرتمند ازجانب خدا هدایت می شوند و انسان چاره ای غیر از پذیرش این نیروهای جبری ندارد. دسته دیگر، تقدیرگرایان هستند که معتقدند تمامی رویداد ها از قبل تعیین شده است و اختیار انسان، نقشی در حوادث پیش آمده برای او ندارد؛ اما گروهی با تفکر اختیارگرایانه معتقدند با وجود علم خداوند به تمامی حوادث و سرنوشت موجودات، انسان با اختیار خود، راهش را انتخاب می کند و در تعیین سرنوشت خود در حد تمامی عوامل خارجی نقش دارد. این مقاله با استفاده از قوانین فیزیک در چارچوب نظریه نسبیت خاص انیشتین و با استفاده از مخروط نوری و نسبیت هم زمانی، نخست چرایی مشخص بودن سرنوشت انسان در علم پیشین خداوند و سپس سازگاری بین اختیار انسان و علم خداوند به سرنوشت او را اثبات می کند و نشان داده می شود که اراده انسان در طول اراده خداوند متعال می باشد.
علم پیشین الهی و فعل اختیاری انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله علم پیشین الهی و ارتباط آن با فعل اختیاری انسان است. در این راستا، ماهیت و روش پیش بینی در بشر مورد دقت و بررسی قرار گرفته، مشخص می گردد که علم به فعل اختیاریِ آیندة دیگران، با علوم عادیِ بشری، ذاتاً ممتنع است. همچنین، حقیقتِ وجدانیِ اختیار از یک طرف، و عمومیت علمِ ازلیِ الهی از طرف دیگر مورد تأکید قرار می گیرد و بیان می گردد که حتی برخی افراد بشر، پیشاپیش از برخی افعال اختیاری آینده خبر داده اند. و صدق آن نیز آشکار شده است. نتیجة نهاییِ حاصل از این مباحث، این است که آگاهیِ ازلیِ خداوند متعال از افعال اختیاری بندگان از یک طرف، و امتناع ذاتیِ پیش بینیِ افعال اختیاری با علوم بشریِ مخلوقی از طرف دیگر، اثبات می کند که علم خداوند متعال، ذاتاً با علوم مخلوقیِ بشری متباین است. بر این اساس، تمام پیش بینی های افعال اختیاری در بشر نیز، به ناچار مبدأ غیر مخلوقی داشته و صرفاً به اِخبار خداوند متعال، از علم خویش باز می گردد.
مواجهه فلاسفه و عرفای مسلمان با اشکال جبر برخاسته از علم پیشین الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات تاریخ فلسفه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی صفات و اسماء خدا
از منظر فلاسفه و عرفای مسلمان، علم جزئی و تفصیلی، یک صفت حقیقیة ذات اضافه محسوب می شود؛ لذا برای تحقّق علم، گریزی از لحاظ کردن نحوه ای ثبوت برای معلومات نیست. چون این دیدگاه، ذات اضافه بودن را در گوهر و حقیقت علم، مندرج می داند، طبیعتاً حکم می کند که علم خداوند متعال نیز ذات اضافه بوده، اثبات علم الهی بدون لحاظ نحوه ای تحقّق برای معلوم، مردود است. امّا قائل شدن به هر نوع ثبوت برای فعل اختیاریْ پیش از انجام، به معنای نقض سلطة فاعل بر فعل خویش و در حقیقت، نفی اختیار واقعی است. این جاست که اشکال «جبر برخاسته از علم الهی»، در دیدگاه فلسفی- عرفانی بروز و ظهور ویژه ای می یابد. مقالة حاضر بر آن است تا با دقّت در «ذات اضافه دانستن علم» و سپس نقد و بررسی راه حلّ های فلسفی- عرفانیِ بیان شده برای سازگار نمودن علم پیشین الهی و اختیار، ناکارآمدی این راه کارها را نشان دهد، و تأکید نماید که تنها راه برون رفت از این اشکال، نفی عنصر اضافه و نسبتِ علمی، از علم خداوند متعال است.
نقد تبیین حکما از مسئله اختیار در اندیشه ملا محمدطاهر قمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارندگان، نقد ملامحمد طاهر قمی (متوفی 1098 قمری) از تبیین حکما در مسئله اختیار را بر اساس آثار او، به ویژه کتاب چاپ نشدة ""بهجة الدارین فی الأمر بین الأمرین"" توضیح داده اند. در این گفتار، چند قاعدة فلسفی، از جمله قاعدة ""الشیء ما لم یجب لم یوجد""، شبهة ترجیح بلا مرجّح و شبهة تخلف معلول از علّت تامّه تبیین فلسفی شده و نقد آن در پی، آمده است.
تباین علم خداوند با علوم مخلوقی؛ تنها راه حلّ اشکال جبر برخاسته از علم پیشین الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علوم بشری و مخلوقی، در اصل شکل گیری و علم شدنِ خویش، همواره محتاج و وابسته به معلوم اند. این مطلب، لوازم و تبعاتی نظیر تأخّر و تأثّر علم از معلوم و تابعیّت نسبت به آن را به دنبال خواهد داشت. فلاسفه و عرفا با تسرّیِ عنصر اضافه به علم خداوند، آن را نیز به تبعات مذکور مبتلا کرده اند. امّا چنین علمی، هرگز نمی تواند فعل اختیاری دیگران را آشکار نماید و لذا مادام که علم خداوند را هم سنخ با علوم بشری بدانیم، هرگز نمی توان اشکال جبرآوری علم پیشین الهی را پاسخ گفت. تنها راه برون رفت از بن بست اشکال مذکور این است که علم خالق را متباینِ محض با علوم مخلوقی دانسته، آن را از وابستگی به معلوم و نسبت علمی و تمامیِ تبعات مربوطه، منزّه و مبرّا کنیم. امّا چون بشر، هرگز از این سنخ علم، بهره ای ندارد، هیچ راهی نیز به شناخت آن نداشته و فهم او از آن، منحصر به گزاره های تنزیهیِ محض است؛ نه اثباتی. بدین ترتیب، برخی تلاش های فلسفی که در جهت شناخت علم الهی صورت گرفته است، محکوم به بطلان بوده و هرگز توان شناساندن علم خداوند را ندارند؛ چرا که نقطة آغازینِ این تلاش های معرفتی، نگاه به علوم مخلوقی و شبیه سازیِ علم الهی بر اساس آن است.
بررسی دیدگاه ویلیام کریگ در باب مسئله تقدیرگرایی کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویلیام لین کریگ معتقد است که استدلال تقدیرگرایی کلامی که در صدد نشان دادن عدم اختیار انسان است از دو جهت عمده گرفتار اشکال است. در این استدلال در تفسیر «در محدوده قدرت قرار داشتن» میان ضروت لازم و ضرورت لزوم خلط شده است. همچنین این استدلال به تمایز میان تغییر گذشته و تأثیرگذاری خلاف واقع بی توجه بوده است. در کنار نقد کریگ بر این استدلال، شاهد نظریه ایجابی او در اثبات اختیار انسان هستیم که او را در جرگه مولینیست ها قرار می دهد، زیرا او برای اثبات اختیار انسان از نظریه علم میانه بهره می گیرد. از نظر کریگ، نظریه علم میانه نیازمند اثبات فلسفی نیست و در عین حال می توان دلایل الهیاتی متعدد مبنی بر صحت آن ارائه کرد. از جمله می توان به مشیت الهی و علم پیشین الهی به عنوان دو مفهوم الهیاتی اشاره کرد که علم میانه در تبیین آنها مؤثر است. اما به نظر می رسد که روش کریگ در اثبات اختیار انسان با استفاده از نظریه علم میانه گرفتار اشکال است. در کنار اشکالات تومیست ها، همچون عدم وجود متعلق برای این علم و انفعال پذیری علم الهی، نظریه علم میانه با تلقی کریگ با اختیار انسان نیز سازگار نیست.
«علم پیشین الهی و اختیار انسان»؛ آیه ای برای تنزیه خداوند متعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم پیشین به افعال اختیاری دیگران، برای انسان ذاتاً ممتنع است؛ در حالی که برای خداوند، ثابت و قطعی است. این مطلب به روشنی تباین علم الهی با علوم بشری را به تصویر می کشد. همین تباین، پایة عجز بشر از شناخت علم خداوند با ابزارهای مخلوقی، و لزوم اکتفا به تنزیه در مورد آن است. امّا تنزیه محض، از سوی صدرائیان مورد ایرادات و اشکالاتی قرار گرفته، و خلاف ادلّة عقلی پنداشته شده است. در این مقاله، ابتدا به صورت مختصر، مبنای خداشناسیِ تنزیهی تبیین می گردد و سپس به اشکالات وارد بر آن پرداخته می شود. در نهایت نیز مؤیّداتی بر بحث تنزیه، از روایات شریف بیان خواهد شد. باید توجه داشت که آگاهی ازلی خداوند از افعال اختیاریِ انسان، نه تنها پایه و اساس بحث حاضر است، بلکه در پاسخ گویی به اشکالات نیز، نقشی اساسی ایفا می کند؛ لذاست که این مهم، در جای جای مقالة حاضر، مورد اشاره و استناد قرار خواهد گرفت.
نظریه علم مطلق پویا: نقد و بررسی دیدگاه جان سندرز در خصوص علم مطلق الهی و اختیار آدمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جان سندرز، در کتاب خدایی که ریسک می کند ، در پی پاسخی مناسب و کارآمد به مسئله علم پیشین الهی و اختیار انسان است. ضمن تأیید علم مطلق الهی، او علم پیشین فراگیر و حتمی خداوند به رویدادهای آینده را انکار می کند. او دیدگاهش را «علم مطلق پویا» می نامد. مطابق این دیدگاه، آینده به لحاظ معرفتی گشوده است، و حقایق مربوط به آینده قابل دانستن نیستند؛ در نتیجه علم پیشین الهی منطقاً امکان پذیر نیست. خداوند البته هر چیز دانستنی را می داند، ولی علم مطلق مستلزم علم پیشین نیست. خداوند حتی می تواند بر اساس علم جامع خود به رویدادهای زمان حال و گذشته آینده را پیش بینی کند، ولی این پیش بینی همواره در معرض خطا و اشتباه است. همان طور که قدرت مطلق خداوند با ناتوانی او در انجام محالات منطقی نقض نمی شود، علم مطلق او نیز با ندانستن نادانستنی ها انکار نمی شود. در پژوهش حاضر، ضمن تبیین و توضیح دیدگاه جان سندرز، به نقد و بررسی آن پرداخته ایم.
همراهی قرآن و عترت و نقش آن در رفع اختلاف های مربوط به فهم دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارنده در پرتو حدیث ثقلین، ضرورت رجوع به پیامبران و دیگر حجج الهی: را برای فهم صحیح کتاب خدا از چند دیدگاه بررسی می کند. ابتدا با اشاره به علم مطبوع و علم مسموع به کمین شیطان در راه فهم حقایق دینی اشاره می کند. آنگاه به وجود اختلاف در فهم دین نظر می افکند که شأن نبی و وصی را رفع اختلاف در تمام شؤون می داند نه فقط حکمت عملی. به علاوه این رفع اختلاف در بستر اختیار و قدرتی شکل می گیرد که خداوند متعال به انسان هر لحظه افاضه می کند. سپس به عنوان نمونه ده مورد اختلاف میان دیدگاه های علوم بشری با نصوص وحیانی در باب توحید و رفتارشناسی انسان نشان می دهد. نگارنده در پایان این گفتار نتیجه می گیرد که قرآن با علوم آن به ویژه حقایق توحیدی آن، بینه پیامبر6 است.
واکاوی اختیار انسانی در ایجاد تحقق حداکثری حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۰ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
1127 - 1142
حوزه های تخصصی:
نیاز به حکومت در جامعه، امری است که از گذشته دور تا به امروز، کمتر مورد تردید متفکران سیاسی بوده است. یکی از اهداف بعثت پیامبران بیان ضرورت حکومت و چگونگی اداره جامعه بوده است.البته از منظر قرآن انسان خود باید راه سعادت خویش را بپیماید که این نیز نیازمند داشتن آزادی و اختیار است. ازاین رو پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که واکاوی اختیار انسانی در ایجاد تحقق حداکثری حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن چیست؟ یافته های تحقیق نشان می دهد که اختیار انسانی از دیدگاه قرآن بهترین مدل برای ایجاد حکومت را مدل دین حداکثری می داند، یعنی سرپرستی همه عرصه ها را باید به دین سپرد. ازاین رو، شایسته است برای استیفای برخی حقوق مردم از نظر قرآن، به آرای مردم که تبلور اختیار انسانی است، رجوع کرد. در این مقاله با استفاده از رویکرد تحلیلی و تفسیری به واکاوی اختیار انسانی در ایجاد تحقق حداکثری حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن می پردازیم.
بازپژوهی معنای آیات اضلال الهی از منظر علامه طباطبائی و زمخشری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع انتساب اضلال انسان به خداوند، در آیاتی از قرآن کریم مطرح شده است. این امر در نگاه نخست، ناسازگار با عدل الهی و اختیار انسان است؛ ازاین رو اندیشمندان اسلامی با آرای گوناگون در رفع این تعارض کوشیده اند. در پژوهش پیش رو که به روش تحلیلی و داده پردازی توصیفی انتقادی و با انگیزه تبیین دقیق ماهیت اضلال الهی انجام یافته، رویکرد عقلی دو مکتب شیعی و معتزلی از نگاه علامه طباطبائی و جارالله زمخشری بررسی و تحلیل شده است. هر دو اندیشمند، اضلال خداوند را عدم ایصال به مطلوب، عدم لطف، واگذاشتن در مسیر گمراهی و مجازات عملکرد سوء و اختیاری انسان بیان کرده اند؛ اما علامه با نگاهی فلسفی و دقیق ، این فرایند را تبیین کرده است. علامه در خصوص حوزه اختیار انسان در افعال اختیاری، آموزه «امر بین الامرین» را منطبق بر مبانی هستی شناسی اسلامی می داند و در مقابل، زمخشری «تفویضی» می اندیشد؛ اما در مسئله اضلال الهی که نتیجه قهری سوء اختیار انسان است و حوزه فعل الهی به شمار می رود، نزاعی نداشته، آن را منافی با اختیار آدمی و عدل الهی نمی دانند. چگونگی استدلال و تطبیق آرای ایشان در این جستار، به روشنی بررسی شده است.
بررسی دیدگاه مدرس زنوزی درباره نظریه انقطاع عذاب الهی (با تکیه بر آراء ابن عربی و ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله خلود عذاب الهی از جمله مسائل و مباحث مهم معادشناسی در فلسفه و عرفان است. توجه و تحلیل ابن عربی و ملاصدرا باعث شده توجه بسیاری از اندیشمندان و متفکران مسلمان پس از آنها، به این موضوع معطوف گردد. در این میان، آقاعلی مدرس زنوزی از جمله موافقان نظریه عذاب ابدی گناهکاران در دوزخ است. او در حاشیه اسفار سه برهان بر این نظریه اقامه کرده که عبارتند از: تصریح برخی از آیات قرآن کریم بر خلود عذاب، فقدان دافع برای عذاب الهی و ملازمه اختیار انسان با عذاب دائمی. زنوزی حدیث مورد استناد ملاصدرا بر اثبات انقطاع عذاب را نپذیرفته است اما در این مقاله نشان داده میشود که انتقادات وی بر دیدگاه ملاصدرا ناتمام است. بنابرین، میتوان گفت دلایل اقامه شده توسط برخی از حکما و عرفا بر انقطاع عذاب، تمام و کامل است و میتوان این مسئله را بلحاظ عقلی توجیه کرد.