مطالب مرتبط با کلیدواژه

میکه بال


۱.

تحلیل معنا در قالیچه های محرابی صفوی با تأکید بر آرای میکه بال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: میکه بال ناف تصویر قالیچه های محرابی هنرهای سنتی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۰ تعداد دانلود : ۲۵۱
بیان مسئله: از آنجا که بسیاری از محققان در هنرهای سنتی قائل به معنای واحدی هستند، به نظر می رسد در این هنرها کمتر می توان اذعان به تکثیر معنا داشت؛ زیرا گمان بر آن است این هنرها بر مبنای اصولی خاص طراحی شده اند؛ از جمله این هنرها، قالیچه های محرابی بافته شده در دوره صفویه است. پژوهش های انجام شده با ارجاع به نشانه های کلامی موجود در قالیچه ها، به کاربرد عبادی آنان اشاره دارد. در این تحقیقات به این مهم تأکید شده که از کنار هم قراردادن اجزای مختلف در قالیچه ها می توان به معنای ثابت دست یافت؛ با این وجود، پس از بررسی قالیچه ها مشخص گردید در خوانش برخی از قالیچه ها بخش هایی از متن برای دریافت معنای کلی نادیده گرفته شده است. حال سؤال این است، که تأکید بر این جزییات، چه تأثیری بر خوانش متن خواهد داشت؟ هدف: خوانش قالیچه های محرابی و تأکید بر جزییات به حاشیه رانده شده هدف این پژوهش است. روش پژوهش: قالیچه های مورد نظر در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با تأکید بر دیدگاه میکه بال مبنی بر ناف تصویر بررسی می گردند. اطلاعات این پژوهش به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده است. یافته ها: با توجه به آرای میکه بال، که از جمله نظریه پردازان قائل به خصلت چندمعنایی در هنر است، می توان به این نتیجه رسید که در همه هنرهای سنتی نمی توان قائل به معنای کلی و ثابت بود. محققان در برخی از هنرهای سنتی مانند قالیچه های محرابی دوره صفویه برای رسیدن به معنای ثابت، قسمتی از متن را نادیده گرفته اند؛ بنابراین از آنجا که تأکید بر جزییات یا حتی حضور یک لکه رنگ دیده نشده در تصویر توسط مخاطب می تواند معنا را تغییر دهد، در فرآیند خوانش هنرهای صناعی، سنتی و حتی دینی نیز معنا به تعویق می افتد. در قالیچه های محرابی نیز می توان قائل به تکثر معنا بود.
۲.

تحلیل روایت شناختی موزه های هنر با تاکید بر مفهوم قاب بندی به مثابه بُعد رویدادها بر اساس آرای میکه بال و سیمور چتمن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: موزه های هنر روایت شناسی قاب بندی رویداد میکه بال سیمورچتمن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۱۴
اگرچه از اصطلاح و استعاره روایت در ادبیات موزه شناسی بسیار استفاده می گردد؛ اما کمتر از چیستی و چگونگی روایت در آن سخن به میان آمده و رویکردهای موجود بیشتر جنبه های انتقادی را پوشش داده اند. پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی در چارچوب «نظریه روایت» و با استفاده از زاویه بندی نظری آرای سیمورچتمن و میکه بال صورت گرفته و در پی پاسخ به این پرسش کلی است که؛ از منظر روایت شناسی، در موزه های هنر ، زنجیره ای از واحدها یا رویدادها، چگونه گفتمان روایی را شکل می دهند؟ و در این راستا این پرسش خاص را مطرح می سازد که چگونه می توان مفهوم قاب بندی را به مثابه بعد رویداد/داستان در تحلیل روایت شناختی موزه های هنر به کار برد. در این پژوهش با تاثیر از آراء میکه بال برای سطح داستان یا رویدادها در روایت نمایشگاهی، دو گونه «قاب بندی های پیشین» و «قاب بندی های پسین» به مثابه عوامل تشکیل دهنده رویدادها تبیین شدند و از طریق تطبیق مولفه های پنج گانه بُعد موجودات-فضا در آراء سیمورچتمن، عناصر مرتبط با سازماندهی بصری به عنوان دسته اول «قاب بندی های پسین» مقوله بندی شدند. همچنین عناصر تفسیری همچون متون و رسانه های کلامی نیز به عنوان بخش دوم «قاب بندی های پسین» شناسایی شدند. گونه های رویدادهای اصلی و رویدادهای وابسته در روایت شناسی نمایشگاهی نیز با مثال هایی در مورد چیدمان آثار در گالری ها در این پژوهش مطرح می گردند. این پژوهش نشان می دهد که اگرچه کاربرد روایت شناسی بیشتر در ادبیات مطرح گردیده است، اما در روایت نمایشگاهی موزه های هنر نیز می توان مفهوم قاب بندی برای بعد رویداد/ داستان را در مقابل بعد گفتمان در روایت شناسی تطبیق داد و به گونه خاص روایت شناسی نمایشگاهی برای موزه های هنر نیز پرداخت.