۱.
کلیدواژهها:
بار عام شاهی آپادانای تخت جمشید جام ارجان تل بارسیپ
یکی از ویژگی های بنیادین هنر هخامنشی ترکیبی بودن آن است. در زمینه تصویرگری این دوره، صحنه بار عام سلطنتی نمود آشکاری از این ویژگی مهم محسوب می شود. صحنه های مربوط به بارعام در تخت جمشید در دوره هخامنشی به تصویر کشیده شده اند که در آن شاه بر تخت نشسته است و به اقوامی که زیر سلطه خود قرار دارد، بار می دهد. به دلیل آن که به گمان پژوهش مستقلی از تأثیر پذیری صحنه بارعام آپادانای تخت جمشید، دوره هخامنشی به دست نیامده، در این پژوهش نقوش برجسته آپادانای تخت جمشید با نقوش جام ارجان و نقاشی های تل بارسیپ به ترتیب مربوط به حکومت های ایلام نو و آشور نو مورد بررسی قرار گرفته و با مقایسه تحلیلی این نقوش، شباهت ها و تفاوت های میان آن ها و در نهایت میزان تأثیرگذاری هریک از این نقوش بر صحنه ی بارعام هخامنشی در آپادانای تخت جمشید مشخص شده است. هدف تحقیق شناخت همسانی های بصری هنر هخامنشی با دوره های قبل از آن، به منظور آگاهی بخشی پژوهشگران این رشته است. این که شباهت ها و تفاوت های بارعام هخامنشی در آپادانای تخت جمشید با صحنه بارعام روی جام ارجان مربوط به دوره ایلام نو و نقاشی های تل بارسیپ در دوره آشور نو چه هستند و آیا صحنه های بار عام شاهی در تخت جمشید در راستای تبلیغات سیاسی و بیانگر قدرت سیاسی هخامشیان بوده، سوالاتی است که دراین پژوهش به آن پرداخته می شود. پژوهش حاضر که دارای ماهیت تاریخی است، با روش توصیفی صحنه بارعام آپادانای تخت جمشید و نمونه های آن در تل بارسیب و جام ارجان که احتمالاً مبنای الگوبرداری هخامنشیان بوده اند، مورد تحلیل قرار داده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سه صحنه بارعام جام ارجان، نقاشی های تل بارسیپ و نقوش برجسته آپادانای تخت جمشید می توان هم در کلیات و هم جزئیات با هم شباهت ها و تفاوت هایی دارند که در متن به آن ها اشاره شده است. همچنین صحنه بارعام پیشکش هدیه یا خراج به شاه بوده است، احتمالاً تصویرگری این چنینی از نظر استعاری نمایانگر قدرت، سلطه، گستردگی و مشروعیت آن نظام سلطنتی محسوب می شده است.
۲.
کلیدواژهها:
اصفهان صفویه بازار قیصریه دیوارنگاری پوشش
در گنجینه ی هنر ایران، آثار کم نشان یا بی نشان بسیاری وجود دارد که به جهت این که انتقال دهنده فرهنگ پیشینیان هستند، دارای اعتبار و ارزشی ویژه اند. یکی از این آثار مجموعه دیوارنگاری های صفوی بازار قیصریه ی اصفهان است. دیوارنگاره های سردر بازار قیصریه ی اصفهان بازتاب دهنده ی پوشش رزم و شکار آن دوره از مردم ایران و پوشش برخی از زنان و مردان اروپائی هم عصر است. این مجموعه آثار به دو بخش ایرانی و اروپایی تقسیم شده است. پوشش ایرانی سمت راست و در بالای سردر و پوشش اروپائی در سمت چپ است. از آن جاکه این دیوارنگاری های معاصر هم بوده اند، مسأله این تحقیق به طور مشخص، شناخت تشابه و تمایزهای دیوارنگاری های بخش اروپایی و ایرانی این مجموعه آثار است. هدف این پژوهش شناخت بهتر گنجینه های هنری ایران است. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و مشاهده تصاویرگردآوری شده، و به شیوه تحلیلی- توصیفی تهیه و تنظیم شده است. در نتایج این پژوهش مشخص شد که پوشش ایرانیان در نگاره ها تنوع رنگی زیادی دارد اما شکل کلی لباس صفویان بسیار به یکدیگر شبیه است. در بخش پوشش اروپایی تنوع زیادی در مورد شکل لباس دیده می شود اما تنوع رنگ در میان آن ها کم است.
۳.
کلیدواژهها:
ساسانی آیکونولوژی پارچه نقوش انسانی
آثار هنری در طول قرون متمادی نمایشگر فرهنگ، باورها و عقاید هر قوم بوده و با تاریخ هنر اقوام پیوندی ناگسستنی دارد. آنچه از دوره ساسانی برجای مانده به دلیل وقایع سیاسی، دینی و اقتصادی این دوره اهمیت ویژه ای دارد و تفسیر این آثار کمک می کند تا هر چه بیشتر با رمز و رازهای نهفته این دوره آشنا شد. بیشترین مشخصه هنر ساسانی نقوش تزئینی آن است و یکی از تجلیات این نقوش در منسوجات ساسانی است. مسئله ای که مطرح می گردد این است که چه لایه های معنایی آشکار و پنهانی در نقوش پارچه های ساسانی وجود دارد. ازاین رو ضروری می نماید که این هنر، با رویکردهای جدیدی که در حوزه نقد هنری و زیبایی شناسی مطرح است، مورد تحلیل قرار بگیرد. یکی از رویکردهایی که برای بررسی محتوای متون تصویری غالباً سودمند است، رویکرد آیکونولوژی است. با این حساب، مقاله حاضر با هدف تعمیق در نمادها و نشانه های پارچه های آن روزگار به واکاوی لایه های معنایی آن ها پرداخته است. این تحقیق به شیوه کیفی انجام پذیرفته است و گردآوری اطلاعات بر اساس شواهد بصری و به صورت اسنادی (کتابخانه ای) به سرانجام رسیده است. برای نیل به این مقصود، مقاله حاضر به دنبال این پرسش است: «لایه های معنایی آشکار و پنهان نقوش انسانی در دو قطعه پارچه ساسانی با تصویر جنگ شاهی و درخت زندگی براساس رویکرد آیکونولوژی چیست؟». نتایج حاصل از این پژوهش که در آن به شیوه توصیفی- تحلیلی، دو قطعه از پارچه های دوره ساسانی را طبق الگوی آیکونولوژی خوانش و در مراحل سه گانه آن مورد بررسی قرار داده است، نشان می دهد نقوش موجود در پارچه های ساسانی ریشه در اندیشه مذهب رسمی و حاکمیت سیاسی دارد و حاکی از ایدئولوژی آنان در اداره حکومت و کسب مشروعیت برای آن است.
۴.
کلیدواژهها:
مسجدجامع شوشتر کتیبه کوفی سوره یس
مسجدجامع شوشتر یکی از مساجد قدیمی ایران است که ساخت آن در سال 254هجری به دستور خلیفه سیزدهم عباسی، المعتزبالله شروع و در سال های (512-529) در دوره خلافت، خلیفه بیست و سوم المسترشدبالله به پایان رسید. این مسجد در دوره های بعد مرمت و بازسازی شد. چند کتیبه به خط کوفی در این مسجد وجود دارد، که یکی از این کتیبه ها، کتبیه دیوار مسجد است. طول این کتیبه 32 متر است که بخشی از آیات سوره «یس» با خط کوفی به صورت برجسته در آن گچ بری شده است. موضوع این پژوهش بررسی مفردات این کتیبه و قواعد خوش نویسی وکیفیات بصری آن است. هدف این پژوهش شناخت جزئیات این کتیبه ارزشمند است که در نتیجه پژوهش به سوأل چیستی ویژگی خاص مفردات این کتیبه و تنوع کمی آن ها پاسخ داده می شود. این پژوهش کیفی است که به روش توصیفی تحلیلی ارائه می شود. شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، اسنادی و میدانی می باشد. تحلیل ها با استفاده از تصاویر عکاسی شده و ترسیم سیستمی کتیبه های موجود در آن مکان به دست آمده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد، در مجموع درحرف (ن) و (و) بیشترین تنوع طراحی وجود دارد. حروف(د)، (ط)، (ک) بسیار شبیه به هم نوشته شده اند و حروف (ر) و (ن) نیز دربعضی ازکلمات شبیه به هم نوشته شده اند این شباهت ها درکل کتیبه دراین حروف باعث کاهش خوانایی متن شده است. حروف چشمه دار مانند (ف)، (ق)، (و)، (م)، (ه) دارای تساوی دوایر چشمه هایشان درکل کتیبه هستند و این یکسانی نوعی رابطه در کل کتیبه به وجود آورده است. حروف (د/ذ)، (ر/ز)، (ن)، (و) به دوصورت کوتاه و بلند نوشته شده اند این امر باعث ایجاد تناسبات درکلمه های متن سوره یس شده است که با توجه به فضای کلمات، حروف آن ازتنوع برخوردار هستند.
۵.
کلیدواژهها:
طرح و نقش مشترک دست بافته های بی گره سیستان
دست بافته های سیستان با نقش ها و کاربرد خاص خود به دو دسته «داری» و بدون« دار» تقسیم می شوند. دست بافته های«داری» آن گروه از دست بافته ها هستند که برای تولید آن ها نیاز به دار مخصوص و فضایی مشخص است اما دست بافته های بدون دار، بدون امکانات گفته شده تولید می شوند. انواع ریسمان های پشمی، مویی و انواع حصیر که اغلب به وسیله زنان عشایری بافته می شود از این دسته اند. این دست بافت ه های متنوع، دارای نقوشی مشترک هستند که در تولیدات مختلف بی گره بعضاً به کار می روند. با توجه به این موضوع در این پژوهش به بررسی تولیدات مختلف دست بافته های بی گره سیستان از لحاظ کاربرد نقوش مشترک در آن ها پرداخته می شود. گردآوری داده ها به صورت میدانی و کتابخانه ای و روش ارائه تحقیق توصیفی-تحلیلی است. نتایج نشان می دهد که نقوش «جلیک»، «مهر و نیمک»، «چپراس»، «کوش»، «سورمهریا نقش قرمز»، «کارچک»، «عجب»، «گوشواره»، «ماه و روچ»، «هشت چم یا هشت چشم»، «تاس کت»، «بازوبند»، «پنجه» و «تعویذی» در دست بافته ها استفاده می شود. از این میان نقش مشترک همه دست بافته های بی گره با بیشترین کاربرد، نقش هشت چشم است. همچنین نقش هشت چشم، ماه و روچ، تاس کت و پراس بیشترین کاربرد را در انواع دست بافته ها دارد و نقش گوشواره با کمترین میزان در انواع دست بافته ها ظاهر شده است.
۶.
کلیدواژهها:
پیکره انسان گاوبالدار لاماسو هنر آشوری هنر هخامنشی مطالعه تطبیقی
موجودات ترکیبی که از آمیختن اجزای مختلف حیوان و انسان یا حیوانات گوناگون با هم به وجود آمده اند؛ در قالب عناصر هنر و معماری، نقوش برجسته و پیکره-معماری نمایان شده اند. یکی از زیباترین و عظیم ترین این حیوانات ترکیبی، انسان-گاو بالدار است. هدف از این مقاله بررسی این جانور ترکیبی در تمدن آشوریان و هخامنشیان و یافتن تشابهات و تمایزات آنان با رویکردی تطبیقی است. برای این منظور شکل ظاهری، و نقش کاربردی در انسان-گاو بالدار مطالعه و تطبیق داده می شود. پژوهش پیش رو کیفی است و از نظرهدف بنیادی است. شیوه گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای و تحلیل تصاویر است و تجزیه و تحلیل اطلاعات به شیوه توصیفی و تحلیلی است. این که چرا آثار هخامنشی باتوجه به شباهت های بسیار به آثار آشوری به کمال هنری رسیده سؤالی است که در این پژوهش به آن پاسخ داده می شود. براساس فرضیه این پژوهش سنت آداب و پرستش ایزدان و بن مایه های فرهنگی و اعتقادی بر سیر هنر تمدن ها تأثیر زیادی دارد و صرفاً تأثیر و تأثر دلیل یکسان انگاری هنر تمدن ها نیست. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که علاوه بر اشتراک و افتراق پیکره انسان-گاو بالدار دو تمدن، که در باور هخامنشیان جایی برای پیکرهای آیینی و نذری وجود ندارد و مفاهیم «لاماسوها» در هنر ایرانی با توجه به فرهنگ «مزدیسنایی» تغییر ماهیت و همچنین کاربرد داده است. انسان-گاوبالدار آشوری به عنوان محافظی پرقدرت، نمونه ای برای ساخت و ادامه این پیکره ها در حکومت باعظمت هخامنشی شد. و باوجود اقتباس ظاهری، در نمادپردازی متفاوت است. به طور کلی انسان-گاو بالدار از تمدن آشوری آغاز شده و به بهترین نمونه آن در هنر هخامنشی رسیده و در نمونه هخامنشی تأثیر هنر آشوری آشکار بوده اما هویت مستقل تفکر پارسی در آن کاملاً حفظ شده است.